:
این فصل اختصاص به کلیات تحقیق دارد؛ ما در این فصل، مباحثی مثل بیان مسئله، ضرورت تحقیق، اهداف تحقیق، سؤالهای تحقیق، روش تحقیق، مفاهیم و اصطلاحات و موانع و محدودیتهای تحقیق مورد بررسی قرار میدهیم.
ـ2ـ بیان مسئله
امروزه اختلاف بین مذاهب، بیش از هر زمان دیگری، سبب تفرقه بین پیروان آن ها شده است، و جنگهای فراوانی که به دلیل اختلاف بین مذاهب و ادیان به وجود آمده است، بیش از هر زمان دیگرخود را نشان میدهد که در واقع اسلام و جامعه مسلمانان از این وضعیت، آسیب بیشتری میبینند.
برخی از این اختلافها که در دوران فعلی ظهور بیشتری دارد، را میتوان دارای ریشه های تاریخی دانست. به گونه ای که این اختلافات از ابتدای پیدایش مذاهب مختلف وجود داشته است. البته افراد و گروههای مختلف سعی داشته اند، تا با حل و فصل این اختلافات، به وحدت
بیشتر بین مذاهب دست یابند.
از عمدهترین این گروهها، میتوان به گروه صوفیان اشاره کرد. تصوف یک روش خاص زندگی است که راحتی و تسکین درونی و سعادت صوفی را در راهی غیر از انجام فعالیتهای عادی زندگی، به وسیله تحمل مشقات و زهد و ترک لذتهای دنیوی و پیروی از اصل «فرار از زندگی مادی»تأمین نماید.[1]
برخی ریشه های تصوف اسلامی را برگرفته از نظریه های فلسفی یونان و گروهی آن را ناشی از اندیشهی عرفانی و فلسفی هندو دانسته و عده دیگر آن را در تفکرات ایران پیش از اسلام جستجو کرده اند.[2]
البته برخی برای تصوف منشا اسلامی قائل نیستند و معتقدند در واقع تصوف هنگامی مطرح گردید که دین و فلسفه در همه جهات در حال رشد بود و مباحث فلسفی و کلامی آغاز شده بود.
از قرن پنجم تا قرن هفتم هجری کتابهای عرفانی متعددی تدوین و سلسههای بزرگ صوفیه تشکیل شد، یکی از بزرگترین و معروفترین آن ها، سلسهی مولویه است. آن ها مریدان خلف و تربیت یافتگان مشایخ مولانا بودند که بنا به رسم آن زمان، آداب و تربیت مجالس سماع او همراه با تعلیم و قرائت مثنوی و غزلیات مولانا به صورت طریقت خاص در آورده بودند و مثل سلسههای صوفیه، طریقت مولویه را بنیان نهادند.
مولوی یکی از بزرگترین عارفان قرن هفتم است. آثار بزرگ و بیهمتایی در حوزه عرفانی از خود بر جای گذاشته است؛ مثنوی در حکم سفرنامهی روحانی مولانا است، که حالات او را در برخورد با تجربههای صوفیانه و عرفانی بیان میدارد، وی حقایق تصوف را با رموز آیات قرآنی و اخبار و احادیث نبوی شرح داده است.
از دیدگاه مولانا، تصوف به معنای عشق و رهایی از خویشتن بود. وی تصوف را عشق و جذبه و کمال یابی در عالم حقیقت میداند.مولانا اختلاف و تفرقه بین مؤمن و کافر و مسلمان و ترسا را از آن جهت که مانع تحقق وحدت و یگانگی بشود، نفی میکرد، چرا که او کمال هستی مطلق را در انسان و انسانیت میدید در این زمینه میتوان به مورد زیر اشاره کرد:
هر نبی و هر ولی را مسلکی است | لیک تا حق میبرد جمله یکی است[3] |
مولوی برای بیان دیدگاه خود دست به تمثیلهای مختلفی زده است، مثلاً اهل تفرقه را به گیاهان و درختان مختلف تشبیه می کند و میگوید: گر چه گیاهان و درختان رنگ و شکل و خاصیت مختلفی دارند، اما حیات دهندهی آن ها آب واحد است همین طور گر چه در این جهان مردم مذاهب و عقاید مختلفی دارند؛ ولی جامع همه این تفرقهها و پراکندگیها حضرت حق میباشد.
مولانا با بهره گرفتن از شعر، تمثیل و حتی با بکار بردن آیات قرآن و احادیث سعی فراوانی در جهت تقریب مذاهب انجام داده است؛ با توجه به این مطالب و مطالعات اکتشافی دیگر که بیانگر نقش موثر صوفیان بر تقریب بین مذاهب بوده است. در این پژوهش درصدد بررسی نقش صوفیان قرن هفتم، بر تقریب مذاهب میباشیم، اما نظر به اهمیت و نقش برجسته مولانا در قرن هفتم و حتی بنا بر اعتقاد برخی در قرون بعدی این بررسی با تاکید بر نقش مولانا در تقریب مذاهب صورت گرفته است؛ ضمناً به نقش سایر صوفیان هم اشارهی میگردد.
فرم در حال بارگذاری ...