سلامت روان به حالتی در فرد اشاره دارد که در آن، اختلالات و مشکلات روانی غایباند و عملکرد فرد در جنبه های مختلف زندگی، بهینه و سازگارانه است. سلامت روان، در کنار سلامت جسمی و اجتماعی، یکی از مهمترین عوامل تعیین کننده عملکرد شغلی فرد است. علاوه بر عملکرد کارکنان، نرخ بیماری، غیبت از محیط کار، تصادفات غیر مترقبه، جا به جایی کارکنان، و همچنین بازده کاری و خلاقیت کارکنان، با سلامت روانی آنها ارتباطی قوی دارد (کاتینی و لوسیفورا[1]، 2013). از سوی دیگر، سلامت روان، خود از شرایط و عوامل محیط کار تأثیر میپذیرد. نگرش کارکنان درباره جوانب مختلف محیط کار، مانند حجم کار، شدت استرسها، و جایگاه کنترل، برای سلامت روان آنها تعیینکننده است (ایزابل و کیتل[2]، 2004). علاوه بر این، وضعیت توازن مطالبات شغلی با میزان آزادی عمل کارکنان، و نیز چگونگی تعادل میان میزان تلاش کارکنان و پاداش دریافتی، بر وضعیت سلامت روان کارکنان مؤثر است (کاتینی، و لوسیفورا، 2013).
گاهی ممکن است عوامل یاد شده به همراه سایر عوامل تأثیرگذار، به گونه ای در کنار هم قرار گیرند که روند فرسایشی مخربی را در زندگی کاری فرد ایجاد نمایند. به این ترتیب یکی از مشکلات فراگیر در محیطهای کاری که به عنوان یک عامل خطر مهم برای سلامت کارکنان درنظر گرفته می شود، فرسودگی شغلی[3] است. فرسودگی شغلی نوعی واکنش عاطفی به استرس درازمدت است و در خستگی هیجانی و فرسودگی جسمی و ذهنی نمود مییابد (چنگ[4] و همکاران، 2013؛ لی[5] و همکاران، 2013). عوارض فرسودگی شغلی، سلامت جسمی و روانی فرد را در معرض خطر قرار میدهد و منجر به کاهش عملكرد فردی می شود؛ علاوه بر این، نشانهها و عوارض فرسودگی شغلی، می تواند برای دیگران نیز مشکلساز باشد (نوبخت و اولیایی، 1391). با توجه به تفاوت شرایط فضای کاری در مشاغل مختلف، طبیعی است که میزان بروز فرسودگی شغلی، و نیز میزان سلامت روانی افرادی که مشاغل مختلفی دارند، متفاوت باشد.
2-1- بیان مسأله
فرسودگی شغلی یک مجموعه از نشانهها است که گستره وسیعی از زندگی فرد را تحت تأثیر قرار میدهد؛ گسترهای که بر اساس نتایج تحقیقات، وجوه متعدد جسمانی، روانی و اجتماعی فرد را دربر میگیرد. اختلالات گوارشی، مشکلات خواب، دردهای عضلانی، سردرد، و افزایش آسیبپذیری نسبت به بیماریها بهویژه سرماخوردگی و آنفلوانزا میتوانند عوارضی از فرسودگی شغلی باشند که در جسم فرد ظهور مییابد (ماسلاچ و گلدبرگ[1]، 1998). آثار فرسودگی شغلی در وضعیت روانی به شکل درماندگی، احساس بیکفایتی و عدم اعتماد به نفس، افسردگی، احساس گناه مزمن و خشم جلوه می کند (کالبرس و فوگارتی[2]، 2005). در عرصه روابط اجتماعی نیز فرسودگی شغلی با پاسخ منفی و غیرهمدلانهی فرد به مراجعان، داشتن دید بدبینانه به دیگران، کاهش حالات مثبت روانی مثل صمیمیت، رعایت اخلاق حرفهای و اجتماعی، فروتنی، و ادب، و همچنین مشکلات خانوادگی همراه است (عبدی ماسوله و همکاران، 1386؛ علوی و جنتیفرد، 1388؛ شاکرینیا، 1391). چنین عوارضی در مجموع باعث می شود تا فرد نتواند وظایف کاری خود را به درستی و دقت انجام دهد؛ اهمیت کار برای او کاهش مییابد، انواع فرار و غیبت از کار را در پیش میگیرد و در مجموع از کیفیت عملکرد فرد کاسته می شود (لارسون[3] و همکاران، 2004). چنین ابعاد گستردهای نشاندهنده اهمیت فرسودگی شغلی در وضعیت مشاغل و سازمانها و لزوم توجه به آن است.
سلامت روان نیز یکی از عوامل مهمی است که در میان متغیرهای درگیر در عملکرد شغلی مطرح میباشد. تحقیقات بسیاری رابطه سلامت روان و وضعیت شغلی را مورد بررسی قرار دادهاند. از جمله بر اساس تحقیق کاراسک و تورز[4] (1990)، داشتن کنترل کم در اجرای کارها و انتظارات بالای کاری از کارمند، مشکلات سلامت عمومی را به دنبال دارد. همچنین فشار کاری منجر به افزایش محسوس اختلالات روانی همچون افسردگی و اضطراب در کارکنان میگردد (استانفیلد و کندی[5]، 2006؛ وانگ[6] و همکاران، 2008). ویسی و همکاران (1379) نیز بیان میدارند که استرس شغلی بر میزان رضایتمندی از شغل و سلامت روان کارکنان اثر منفی دارد.
نگاهی به عوارض ذکر شده برای فرسودگی شغلی نشان میدهد که صرف نظر از عملکرد شغلی، آنچه در روند فرسودگی تخریب می شود، سلامت روانی فرد است؛ پژوهشهای صورت گرفته در این زمینه نیز نشان می دهند که بین فرسودگی شغلی و سلامت روانی کارکنان رابطه وجود دارد (شاکرینیا، 1391؛ علوی و جنتیفرد، 1388؛ عبدی ماسوله، و دیگران، 1386؛ نجفی، صولتی، فروزبخش، 1379).
علیرغم آنکه به طور کلی میان فرسودگی شغلی و سلامت روانی رابطه وجود دارد، اما وضعیت متغیرهای درگیر در این رابطه در مشاغل مختلف، متفاوت است. از دیرباز تحقیقات متعددی نشان دادهاند که بیشترین فرسودگی شغلی مربوط به مشاغلی است که با انسانها سر
و کار داشته و جزو حرف خدمات اجتماعی محسوب میشوند. این مساله ناشی از مواجهه هر روزهی این افراد با شرایط پراسترس و فقدان شرایط مثبت در محیط كار است؛ از اینرو پرستاران، معلمین، مشاوران، روانشناسان، مددكاران اجتماعی، نیروهای پلیس و غیره جزء افرادی شناخته شده اند كه در معرض فرسودگی شغلی قرار میگیرند (نوبخت و اولیائی، 1391). اما این نگاه در حال تغییر به نظر میرسد؛ امروزه فرسودگی شغلی در مشاغل متعددی از مشاغل نظامی گرفته (رزی[7]، و دیگران، 2012) تا کارمندان اداری (ملکآرا، 1388)، و از استادان دانشگاهی تا مشاغل فنی (اسدی، برجعلی و جمهری، 1386) و حتی در شغل فرشبافی (علوی و جنتیفرد، 1388) مورد بررسی قرار گرفته و بر اهمیت آن تأکید شده است.
حسابرسی معمولاً یک حرفه پراسترس بوده است: دوره های پرمشغله، ضربالعجل مطالبات، زمان محدود برای زندگی شخصی؛ بنابراین قاعدتاً فرسودگی شغلی در میان حسابرسان معمول است (فوگارتی و یولیس[8]، 2000؛ هردا و لاول[9]، 2012). در زمینه وضعیت فرسودگی شغلی در مشاغل حسابرسی هم تحقیقاتی انجام شده که البته حجم اندکی دارد. بر اساس این تحقیقات، فرسودگی شغلی در میان حسابرسان می تواند قابل توجه باشد؛ به نظر میرسد در میان متغیرهای زمینه ساز فرسودگی شغلی در بین حسابرسان، عوامل محیطی و حجم کار از اهمیت بیشتری برخوردارند و با فرسودگی، کاهش کیفیت کار، و مشکلات روانی رابطه مثبت دارند. در عین حال زن بودن، تجرد، و عدم استخدام رسمی عواملی است که منجر به آسیبپذیری بیشتر نسبت به فرسودگی میشوند (لارسونو همکاران، 2004؛ کالبرس و فوگارتی، 2005؛ لوپز، و پیترز[10]، 2012؛ باقرپور، ساعی و شعنی، 1391). همچنین جستجو در ادبیات پژوهشی مربوطه در جامعه ایرانی، از کمیاب بودن چنین پژوهشهایی بهویژه در زمینه شغل حسابرسی حکایت دارد.
بنا بر شواهد و دلایل فوق، این پژوهش در صدد است تا وضعیت ابعاد مختلف فرسودگی شغلی، سلامت روانی، و رابطه ایندو متغیر را با یکدیگر در حسابرسان عضو جامعه حسابداران رسمی ایران بررسی نماید. همچنین هدف دیگر پژوهش، بررسی تغییرات این متغیرها با سایر اطلاعات جمعیت شناختی مانند وضعیت تاهل است. از آنجا که تحقیقات متعددی نشان دادهاند که پرستاران نسبت به سایر مشاغل میزان بالاتری از فرسودگی شغلی و سطح پایینتری از سلامت روانی را دارا هستند (خاقانیزاده و دیگران، 1385)، در تعدادی از تحقیقات، از وضعیت فرسودگی شغلی یا سلامت روانی پرستاران به عنوان ملاکی برای مقایسه استفاده شده است (نجفی و دیگران، 1379)؛ بنابراین در این پژوهش نیز، برای داشتن ملاکی که به میزان فرسودگی شغلی و سلامت روانی در حسابرسان معنی دهد و آن را قابل درک نماید، فرسودگی شغلی و سلامت روانی حسابرسان با فرسودگی شغلی و سلامت روانی در پرستاران مقایسه میشود.
3-1- اهمیت تحقیق
شاید مهمترین رکن مؤسسات حسابرسی و سیستمهای نظارتی در شرکت ها و سازمانها، حسابرسان هستند. در واقع موفقیت و سلامت شرکتها و سازمانها وابسته به عملکرد حسابرسان است؛ از سوی دیگر با توجه به تضاد منافع میان تهیه کنندگان صورتهای مالی و استفاده کنندگان از آنها، نقش اعتباردهنده حسابرسان، تصمیم گیری اقتصادی سرمایه گذاران و سهامداران را به عملکرد آنها وابسته میسازد؛ و این می تواند به موفقیتها و یا خسارتهای مالی جبرانناپذیری منجر شود که مسؤولیت آن با حسابرسان و مؤسسات حسابرسی است. این واقعیتها نشان میدهد که انگیزه، رضایت و سلامت حسابرسان اهمیت بسیاری داشته و مشکلات در عملکرد حسابرسی، پیامدهای جبرانناپذیری در سلامت مالی شرکتها و سازمانها، بازدهی فعالیتهای آنها، اعتماد سرمایهگزاران و غیره به همراه دارد. با توجه به اینکه تحقیقات صورت گرفته در زمینه فرسودگی شغلی و سلامت روانی حسابرسان به عنوان تعیین کننده های مهم عملکرد آنها، به خصوص در ایران اندک است، انجام چنین پژوهشی ضروری و مهم به نظر میرسد.
[1] Maslach,C. & Goldberg, J.
[2] Kalbers, L. P. & Fogarty, T. J.
[3] Larson, L.
[4] Karasek, R., & Tores, T.
[5] Stansfeld S. A., & Candy B.
[6] Wang J. L.
[7] Rossi, R.
[8] Fogarty & Uliss
[9] Herda, D., & Lavelle, J.
[10] Lo´pez, D. M. & Gary F. Peters
[1] Cottini, E. & Lucifora, C.
[2]Isabel, G. & Kittel, F.
[3] Job burnout
[4] Cheng, Y.
[5] Li, X.
فرم در حال بارگذاری ...