جریان حاکم امروز بر جهان، یک جریان الحادی است. این یک واقعیت تردیدناپذیر است که جریان حاکم بر جهان امروز یک جریان کفراندود و تک ساحتی است و معیارهای ارزشی حاکم بر روابط و معادلات بین المللی متناسب با ماهیت همین جریان جهانی است. یعنی معیارهای غیرالحادی و نظام ارزشی فراخاکی و ماوراءمادی هیچ حاکمیتی بر جهان امروز ندارد. این هژمونی و به تعبیر آدورنو، درهمریختگی شعور به اندازهای است به سختی میتوان انسانها را به این هژمونی آگاه کرد. قدم نخستین این آگاهسازی، آگاهسازی انسانهاست. انفجار از آنجا آغاز می شود که انسان مسخشده به مسخ هویت انسانی خویش پی میبرد. اندام سنگشده جامعه بشری پنداری به طور ملایم و آرامی اندک اندک و خرده خرده جان میگیرد و تکان میخورد، حرکت می کند، منقبض می شود، منبسط می شود و در مقابل بهت و حیرت جانکاه جادوگران افسانهای به واقعیت الهی خویش آگاهی پیدا می کند و خودآگاهی او هماهنگ با شورش بیتاب کنندهاش علیه نظام موجود، فصل جدیدی را به وجود میآورد.
اینجاست که خداآگاهی عین خودآگاهی تودهها می شود و گرایش به حقیقت و نبرد برای تحقق آن عین یک نهضت آزادیبخش و عادلانهای می شود که استقلال و آزادی ملتها از نتایج مستقیم آن است. اینجاست که نقش مهم تبلیغ انسانی و الهی رخ مینماید و اهیمت خود را بیش از پیش عیان می کند. اگر تبلیغ، ستون فقرات حیات نظام جهانی الحاد است و اگر امپریالیسم برای فریب ملتها و در جاهلیتهای مدرن نگاه داشتن تودههای انسانی است، ولی تبلیغان الهی و انسانی در بیداری و هدایت آنها در مسیر و رشد و تعالی الهی است. در این مسیر است که مسئولین سنگین تبلیغات و علوم و فنون تئوریهای حول آن مشخص می شود. خداوند در آیات 104 و 105 سوره آلعمران میفرماید: «باید از شما مسلمانان، خلق را به خیر و صلاح دعوت کنند و مردم را به نیکوکاری امر و از بدکاری نهی کنند و اینان به حقیقت واسطه هدایت خلق هستند.» بنابراین میتان ادعا کرد، اهمیت تبلیغات اسلامی به میزان اهمیت بیداری جوامع انسانی در جهت تحقق آرمان انبیاست. تبلیغاتی که در خدمت بیداری و آگاهی انسانها قرار گیرد.
-1 بیان مسأله
پژوهش حاضر در پی توصیف مقطعی از تاریخ اسلام است. در حقیقت، پژوهش در توصیف و تشریح مقطعی از تاریخ از دریچه علم ارتباطات است. موضوعی تحت عنوان «بررسی سیره تبلیغی و مخاطبشناسی امام صادق(ع) و مخاطبشناسی آن در حضرت در نشر و گسترش معارف اسلامی» نیازمند غور در تاریخ و طبقه بندی رفتار ایشان بر مبنای دیدگاه های ارتباطی است. پس میتوان آن را نوعی مطالعه تاریخی تصور کرد. چند مطلب اساسی در هر مطالعه تاریخی مهم تلقی می شود. سوال نخست، پرسش از چگونگی پیدایش و شکل گیری امر تاریخی است.(فرامرز قراملکی، 1388) مبتنی بر این سوال، پژوهش پیش رو پس از تشریح مبانی نظری اتخاذ شده باید به این پرسش پاسخ دهد که امر تاریخی ملحوظ(سیره تبلیغی و مخاطبشناسی امام) در چه شرایط و بستری و با چه شکل و صورتی و توسط چه فرد و افرادی رخ داده است. این موضوع همانی است که ساروخانی در کتاب روشهای تحقیق در علوم اجتماعی آن را اینگونه تشریح می کند: «شناخت تاریخی با زندگی امیران و حاکمان زمان به انجام نمیرسد بلکه حیات آنان نیز در درون مجموعه ای تام به نام جامعه، شناخته و تحلیل می شود.»(ساروخانی، 1398ج1: 257) تحقیق حاضر نیز مبتنی بر همین منطق در پله نخست در پی پاسخ به همین پرسشهاست.
اگر بپذیریم که آن حضرت موفق به ایجاد یک جریان قدرتمند فکری و فرهنگی در عصر خود و جهان اسلام شد، بنابراین شناخت بسترهای اجتماعی و فرهنگی که آن حضرت در آن بسترها اقدامات خود را سامان میدادند در اولویت نخست قرا رمیگیرد. به همین علت محقق، تشریح وضعیت اجتماعی و فرهنگی و وضعیت دوران حیات امام در اولویت اول کار پژوهشی خود قرار داده و در مقام ترسیم اجمالی عصر زمان امام صادق(ع) بوده است. این مرحله همان مرحله ای است که در مطالعات روششناسی دینی تحت عنوان آغازشناسی یا بسترشناسی(فرامرز قراملکی، 1388: 276) از آن نام بردهاند.
مرحله دوم پس از بسترشناسی، پرسش از چگونگی تطور امر تاریخی پس از پیدایش است. حادثه تاریخی چگونه بسط یافت؟ چه شکلهایی پیدا کرد؟ به چه گسترههایی رسوخ پیدا کرد و در چه زمینهها و با چه جهتگیریهایی حرکت کرد؟(همان: 276)بر هین مبنا، بسط و توصیف شیوه های مورد استفاده و جهتگیریهای حاکم بر روشهای تبلیغی و مخاطبشناسی امام در نشر معارف اسلامی از دیگر محورهای اصلی این پژوهش است. در این قسمت محقق در پی آن است که شیوه های مورد استفاده امام را در نشر معارف اسلامی، طبقه بندی و توصیف کند. مسأله دیگر در این قسمت، تشریح مخاطبشناسی امام و نوع رفتار ایشان با دستههای مختلف مخاطبان است.
فرم در حال بارگذاری ...