هر روزی که سپری میشود برگی ازدفتر ما ورق میخورد و ما در حال پیر شدن هستیم، به سن پیری رسیدن یک واقعیتی است که از آن گریزی نیست. سالمندی حقیقتی بیولوژیکی است که در تمام طول تاریخ وجود داشته و بازتابهای متفاوتی را بوجود آورده است. جمعیت جهان به سرعت رو به سالمندی میرود و نسبت سالمندان در هر سرشماری نسبت به سرشماری قبلی افزایش مییابد. امروزه مسائل و مشکلات سالمندان که با افزایش تعداد و نسبت آنان مرتبط است، به اندازهای از دیدگاه ملل جهان اهمیت پیدا کرده است که سال «1999 میلادی» را «سال بین المللی سالمندان» نامیده اند. برای درک بهتر سالمندی به عنوان مقطعی از حیات و زندگی بهتر است نگاهی اجمالی به مفهوم زندگی و پویایی آن که در نهایت به پیری، سالمندی و سپس به مرگ میرسد بیاندازیم. ادبیات، شعرا و فیلسوفان تعاریف متعددی از زندگی ارائه کرده اند. اما شاید عمر یا زندگی را به لحاظ قالب و صورت بتوان به حرکت و چرخش انسان حول محور زمان تعریف کرد و به لحاظ محتوی، فرایند، آن را به مجموعه جانشینیها عنوان نمود. جانشینی یا جایگزینی دورههای زندگی جنینی به کودکی، کودکی به نوجوانی و جوانی به بزرگسالی و سالمندی. آنچه مسلم است این است که این مجموعه جایگزینیها به نحوی صورت میگیرد که تقریباً کسی تحویل و تبدیل آنها را به گونه قاطعانه وخشن احساس و ادراک نمیکند. شاید بر همین اساس است که تولستوی میگوید: «پیری همه ما را غافلگیر میکند» (بررسی مسایل سالمندی در ایران، 1386).
دشواریها و مسائل مختلفی از قبیل تنهایی سالمند با از دست دادن اشتغال خارج از منزل و اشتغالات اعضای خانواده، تغییر ساختار نظام خانواده و خویشاوندی از حالت گسترده به خانواده زن و شوهری و تغییرات سریع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که حاصل آن ازدیاد فاصله بین سالمندان و دیگر اعضای خانواده مخصوصاً نسل جوان جامعه است. باعث شده است وجود سالمندان که در گذشته در طیف عاطفی و انجام روابط خویشاوندی، فردی جدا از خانواده به حساب نمیآمد و دارای عزت و احترام و قداست بود به انزوای اجتماعی و به تبع آن کاهش عزت و احترام بین خانوادهها و نسل جوان تبدیل شود، سالمندی دوره دگرگونی و از دست دادن است. تعداد کمی از سالمندان میتوانند خود را با این تغییرات سازگار کنند و بیشتر سالمندان با وقایع خاص یاترکیبی از رخدادها که فراتر از تحمل یا توانایی و مهارتهای مقابلهای، ایشان است مواجه میشوند و دچار یک حس درماندگی میشوند که در نهایت به افسردگی منتهی میشود (تقوایی، 1384). سالمندان زیادی در این کشور زندگی میکنند. لازم است علاقه فزایندهای به کار بر روی سالمندان ایجاد شود. یکی از حوزههای فعالیت متخصصان بهداشت روانی، باید بر چالش باقیمانده عمر سالمند متمرکز شود.
سالمندان از تمام گروه های سنی ناهمگنترند و غالباً تفاوتهای آنها بیشتر از شباهتهایشان است(استیور[1] وهامن[2]، 1983؛ فاترمن[3] و همکاران، 1995). احتمال شکلگیری یک بیماری مزمن جسمی با افزایش سن فرد بیشتر میشود. رایجترین بیماریهای مزمن در این سنین بیماریهای عضلانی-اسکلتی، بیماریهای مربوط به گردش خون، بیماریهای قلبی و بیماریهای نورولوژیک هستند که با افزایش سن بیشتر می شود (لایدلاو و همکاران، 1387).
مشکلات روان شناختی این جمعیت شامل، اضطراب،افسردگی واختلالات سازگاری که با بیماریهای جسمی همراه است درمان را مشکل میکند. این تعامل مشکلات روانشناختی و جسمی بحث اساسی در روان درمانی سالمندان است(زاریت ،1998).
بیماری پارکینسون[5] یا فلج لرزان[6] نیز نوعی اختلال تحلیلبرنده بسیار شایع سیستم عصبیمرکزی در سالمندان است (جانکوویک،2008). بیماری پارکینسون حرکات افراد را تحت تأثیر قرار داده و سبب ایجاد اختلالات حرکتی، ترمور یا لرزش، علائم غیر حرکتی شامل اختلال عملکرد اتونومیک، مشکلات عصبی- روانی(اختلالات خلقی شامل افسردگی، بی عاطفگی[7] و اضطراب، نقص شناختی شامل اختلال عملکرد اجرایی[8] مشکلاتی در برنامه ریزی، انعطافپذیری شناختی[9]، تفکر انتزاعی[10]، نوسانات در توجه و سرعت شناختی کم[11]،حافظه و رفتار یا تغییرات فکری) و مشکلات حسی و خواب می شود(لویس و کنل[12]،2009).
هزینه های بیماری پارکیسنون در جامعه بسیار بالا است اما برآورد دقیق آن بدلیل مشکلات متدولوژیک در تحقیقات و تفاوتهای میان کشورها بسیار دشوار است و روش شناخت رفتار درمانگری سالمندی (CBTO) که در این پژوهش مدنظر قرار گرفت بر این مهم استوار بود و از طریق مشاوره فردی انجام میگرفت. آنچه در این فصل ارائه میشود عمدتاً گستره مسئله تحقیق راکه شامل بیان مسئله، اهداف، ضرورت و اهمیت تحقیق، فرضیات، سوالهای تحقیق، معرفی متغیرها و اصطلاحات تحقیق است، توضیح میدهد.
2-1- بیان مسأله
در جهان توسعه یافته و درحال توسعه، افراد عمر طولانی دارند و افزایش طول عمر در سراسر جوامع، هم یک دستاورد اجتماعی به شمار میآید و هم چالش فرا روی این جوامع است (سازمان جهانی بهداشت[1]، 2002).
طبق آمارهای جدید (سازمان ملل متحد، 2001) برآورد شده که جمعیت سالمندان جهان در 50 سال سه برابر افزایش خواهد داشت یعنی جمعیت 606 میلیون نفری فعلی به دو میلیارد نفر در سال 2050 میرسد(سازمان همکاری و توسعه اقتصادی، 2001).
دادههای منتشر شده توسط اداره ملی آمار بریتانیا (اداره آمار بریتانیا، 2001) مربوط به سال 1997، نشان میدهد که یک مرد و یک زن 60 ساله میتوانند انتظار داشته باشند که به ترتیب 9/18 سال و 7/22 سال دیگر زندگی کنند(لایدلاو و همکاران، 1378).
نیازهای بهداشت روانی سالمندان معمولاً در گذشته مورد بیتوجهی قرار گرفته بود. همچنانکه طول عمر افراد بیشتر میشود و به سلامت جسمی سالمندان توجه میشود، تأکیدهای مربوط به ارایه انواع مداخله گریهای لازم برای رفع نیازهای عاطفی آنان نیز افزایش مییابد. تعداد زیاد سالمندان به افزایش قدرت اجتماعی ـ سیاسی کارآمدی منجر میشودکه میتواند بر چگونگی ارایه خدمات بهداشتی و به ویژه خدمات بهداشت روانی و چگونگی سازماندهی و اختصاص دادن منابع به سالمندان اثر بگذارد. نیاز به درمانهای روانشناختی کارآمد برای سالمندان مهمتر از گذشته خواهد بود (لاید لاو، 2003).
سالمندان از تمام گروههای سنی ناهمگنترند و غالباً تفاوتهای آنها بیشتر از شباهتهایشان است(استیور[2] وهامن[3]، 1983؛ فاترمن[4] و همکاران، 1995). احتمال شکلگیری یک بیماری مزمن جسمی با افزایش سن فرد بیشتر میشود. براساس زمینهیابی عمومی مربوط به خانواده که در سال 1998 در بریتانیا صورت گرفت، 59 درصد افراد بین 65 تا 74 ساله و 66 درصد افراد 75 ساله و بالاتر تجربه ابتلا به یک بیماری و ناتوانی دیرپا معلولیت را گزارش کردند. رایجترین بیماریهای مزمن بیماریهای عضلانی-اسکلتی، بیماریهای مربوط به گردش خون، بیماریهای قلبی و بیماریهای نورولوژیک هستند که با افزایش سن بیشتر می شود (لایدلاو و همکاران، 1387). اگر چه، ضعف سلامت جسمانی میتواند عامل خطرساز عمدهای در شکلگیری اختلالهای روانی باشد (کرامر[5] و همکاران، 1992)، ولی نشانههای این اختلالها اغلب از دید متخصصان بهداشتی که به درمان شکایتهای جسمانی سالمندان میپردازند، ناشناخته باقی میمانند. درست است که افسردگی خطر شکلگری از کار افتادگی را افزایش میدهد و از کار افتادگی نیز میتواند خطر شکلگیری افسردگی را افزایش دهد (گارلند[6] و همکاران، 1998) اما ارتباط بین این دو پیچیدهتر از نوعی تناظر یک به یک است.
بیماری پارکینسون[7]نیز نوعی اختلال تحلیلبرنده سیستم عصبیمرکزی در سالمندان است.علائم حرکتی این بیماری در نتیجه مرگ
سلولهای تولیدکنندهدوپامین در منطقهای از مغز میانی به نام جسمخاکستری[8] ایجاد می شود.علت این مرگ سلولی هنوز مشخص نیست(جانکوویک[9]،2008). علائم این بیماری برای اولین بار در سال ۱۸۱۷ میلادی توسط دانشمند بریتانیایی به نام دکتر جیمز پارکینسون شناسایی شد. وی نام این بیماری را “فلج لرزان”[10] نامید که امروزه آن را تحت عنوان بیماری پارکینسون میشناسند( لوییس و کنل[11]،2009). اکثر این بیماران به نوع ایدیوپاتیک[12](بدون هیچ علت شناخته شده) به پارکیسنون مبتلا میشوند. پارکینسون بطور معمول به عنوان یک بیماری غیر ژنتیکی در نظر گرفته می شود. با این حال، در درصد کمی از بیماران ممکن است عوامل ژنتیکی شناخته شده، نقش داشته باشد. حدود 15 درصد بیماران مبتلا به پارکینسون، دارای خویشاوندان درجه یک مبتلا به این بیماری هستند( سامی و همکاران[13]،2004). حداقل در 5 درصد افرادی که به نوعی مبتلا به یکی از اشکال پارکینسون هستند بیماری در اثر جهش در یکی از ژنهای خاص رخ میدهد ( لسج و برایس[14]، 2009). نتایج مطالعه هیو و همکاران(2007) نشان داد ابتلا به دیابت نوع دو خطر ابتلا به پارکینسون را افزایش میدهد (هیو و همکاران[15]،2007).
بیماری پارکینسون دومین اختلال نورودژنراتیو[16] شایع بعد از بیماری آلزایمر است. میانگین سن شروع این بیماری 60 سالگی است، اگرچه در 5 تا 10 درصد موارد که به عنوان پارکینسون با شروع در دوره جوانی اطلاق می شود، در سنین 20 تا 50 سالگی آغاز میگردد (سامی و همکاران[17]،2004). شیوع این بیماری در میان کشورهای اروپایی در حدود 108 تا 257 مورد در هر صد هزار نفر(1/0 تا 25/0 درصد) گزارش شده است ( لیندگرین و همکاران[18]،2005). پارکینسون در میان سالمندان بسیار شایع بوده و شیوع آن از 1 درصد در افراد بیش از 60 سال به 4 درصد در افراد بالای 80 سال افزایش پیدا می کند(دی لو و برتلر،2006). شیوع پارکینسون در جمعیت عمومی ایران 2 در صد هزار نفر است که این میزان در افراد بالای 65 سال به 2 در هزار نفر(10 برابر) افزایش مییابد. بر همین اساس و با احتساب جمعیت 75149669 میلیون نفری کشور در سال 1390، پیش بینی می شود بین 150 تا 160 هزار نفر بیمار مبتلا به پارکیسنون در کشور وجود داشته باشد(شهیدی،2012). نظر به اینکه جمعیت سالمندان کشور تا 30 سال آینده رشد چشمگیری خواهد داشت، بنابراین تعداد بیماران مبتلا به پارکینسون نیز رشد فزایندهای خواهد یافت. در برخی از مطالعات عنوان شده است که این بیماری در مردان شایعتر از زنان است. بطور مثال نتیجه مطالعه ای در ایران نشان میدهد شیوع پارکیسنون در مردان بیشتر و معادل 62 درصد بوده است. اما در برخی از مطالعات تفاوتی از نظر میزان بروز آن در دو جنس یافت نشده است(دی لو و برتلر،2006).با این حال هیوس و همکاران عنوان کرده اند شیوع پارکیسنون در زنان بیشتر از مردان و معادل 2/51 درصد بوده است(هیوس و همکاران،2005). میزان بروز پارکینسون بین 8 تا 19 مورد به ازای هر صد هزار نفر در سال گزارش شده است( لیندگرین و همکاران[19]، 2005).
مواجهه با توکسینهای حاوی مواد حشرهکش خطر ابتلا به پارکینسون را دو برابر مینماید( تانر و همکاران[20]، 2011؛ دی لو و برتلر،2006). مواجهه با فلزات سنگین از طریق احتمال تجمع در ماده خاکستری مغز به عنوان یکی دیگر از عوامل خطر این بیماری به شمار میرود. با وجود این مطالعات موجود در این زمینه با قطعیت این مطلب را تأیید نکرده است(دی لو و برتلر[21]،2006). با وجود عوامل خطر متعددی که برای این بیماری عنوان شده است، برخی از عوامل نیز در برابر بروز این بیماری نقش محافظت کننده دارند. بطور مثال نتیجه یک مطالعه نشان میدهد مصرف کافئین در برابر ابتلا به پارکیسنون نقش محافظت کننده دارد(کوستا و همکاران[22]،2010). مطالعات اپیدمیولوژیک آینده نگر انجام شده بر روی گروه وسیعی از مردان نشان میدهد که خطر ابتلا به بیماری پارکینسون با افزایش مصرف قهوه و سایر نوشیدنیهای حاوی کافئین کاهش مییابد(گانگورا-آلفارو[23]،2010). از سوی دیگر استعمال تنباکو علیرغم تأثیر سوء آن بر طول عمر و کیفیت زندگی، خطر ابتلا به پارکینسون را کاهش میدهد؛ به نحوی که خطر ابتلا در افراد سیگاری تا یک سوم افراد غیر سیگاری کاهش مییابد. اساس این تأثیر هنوز ناشناخته است اما احتمالاتی در مورد اینکه نیکوتین به عنوان نوعی محرک دوپامین عمل می کند، مطرح است. مصرف آنتی اکسیدانها از طریق مصرف ویتامین C و D نیز به عنوان عوامل محافظت کننده دیگر مطرح شده اند، اما نتایج مطالعات مختلف متناقض بوده و تأثیر مثبت مصرف آنها هنوز تأیید نشده است. در مورد تأثیر مصرف چربی و اسیدهای چرب نیز نتایج متناقضی به چشم میخورد. علاوه بر این شواهد اولیهای نیز در مورد اثر محافظتی استروژنها و داروهای ضد التهابی وجود دارد( دی لو و برتلر،2006).
[1] -World Health Organization
[2]- Steure,J.L.
[3]- Hamman, C.L.
[4]- Futterman, A.
[5]- Kramer, A.M.
[6]- Gurland, G.J.
-Parkinson’s Disease
– Substantia Nigra
[9]- Jankovic
– Shaking Palsy
[11]-Lewis and Knell
– Idiopathic
– Samii A et al
[14]- Lesage and Brice
[15]-Hu et al.
– Neurodegenerative
-Samii A et al
[18]-Lindgren et al.
[19]-Lindgren et al
[20]- Tanner et al.
[21]-De Lau and Breteler
[22]- Costa et al.
[23]-Gongora-Alfaro
[1]- Steure,J.L.
[2]- Hamman, C.L.
[3]- Futterman, A.
[4] – Zarit
– Parkinson’s Disease
– Shaking Palsy
-Apathy
– Executive Dysfunction
– Cognitive Flexibility
– Abstract Thinking
– Slowed Cognitive Speed
[12]- Lewis & Knell
فرم در حال بارگذاری ...