:
1- موضوع تحقیق
بررسی حسن و قبح ذاتی به عنوان نظریه پذیرفته شدهی علمای شیعه و ربط و نسبط آن با نظریات وظیفه گرا و غایات گرا موضوع اصلی پژوهش پیش رو است. در واقع در این پایان نامه این مسئله مورد مداقه قرار خواهد گرفت که حسن و قبح ذاتی با کدام یک از دو نظریهی غایت گرایی و یا وظیفه گرایی ارتباط بیشتری دارا است.
2- اهمیت موضوع
حسن و قبح ذاتی و عقلی از درون مجادلات و مباحثات طولانی و قدیمی بین دو گروه «معتزله» و «اشاعره» درآمده است. این نظریه یکی از قدیمیترین مباحث کلامی است، مسائل مربوط به بحث حسن وقبح به حوزه های مختلف علوم اسلامی از فلسفه، کلام و تفسیر گرفته تا فقه و اصول کشیده می شود. حسن و قبح ذاتی فقط مورد قبول معتزله نبود بلکه گروههای مختلفی بودند که در این زمینه با معتزله همعقیده بودند، از جمله علمای امامیه نیز حسن و قبح را ذاتی و عقلی دانسته اند و در مقابل اشاعره موضعگیری کردند. گروههای قائل به حسن و قبح ذاتی را «عدلیه» نامیدهاند. اگر بخواهیم به صورت خلاصه نظریه عدلیه را توضیح دهیم باید اینطور گفت که «حسن و قبح ذاتی» که مربوط به مرحله ثبوتی نظریه است، به این معنی است که؛ خوبی و بدی کارهایِ اختیاریِ انسان و همچنین صفات و ملکات برآمده از آنها در ذات و نهاد آن کارها نهفته است. در «حسن وقبح عقلی» که مربوط به مرحله اثباتی نظریه است، آنها معتقد به این هستند که عقل در مورد تحسین و تقبیح افعال اختیاری، انسان مستقل است و برای چنین کاری نیاز به شرع به عنوان عامل تعیین کننده ندارد. چنین مسئلهای در تاریخ فلسفه نیز دارای سابقه طولانی است. چنان چه ارسطو نیز یگانه محک برای شناخت افعال انسان را داوری عقل و خرد میداند، یا در جایی سقراط این مسئله را مطرح می کند که آیا کار «خوب» چون «خوب» است خداوند به آن دستور میدهد و یا چون خداوند به آن دستور میدهد خوب است[1].
دغدغهی دانشمندان مسلمان در مسئله حسن و قبح اولاً مسائل کلامی بوده است. میتوان گفت دو اصل مهم در کلام عدلیه یعنی «توحید و مراتب آن» و «عدل خداوند» کاملا متأثر از این مباحث بوده است و تحت لوای آن رشد یافتهاند، به شکلی که قائلین به حسن و قبح ذاتی و عقلی را به خاطر نوع اعتقاد آنها به عدالت خداوند عدلیه نامیدهاند.
از طرفی موضع گیری درباره مسئله یاد شده دارای ابعاد فلسفی و کلامی است. لذا نمیتوان صرفا به ابعاد کلامی حسن و قبح ذاتی ملتزم بود و الزامات فلسفی و اخلاقی آن را فراموش کرد. بر همین اساس باید گفت نظریه حسن و قبح ذاتی وعقلی که پایهای اعتقادی در کلام شیعه دارد، میبایست پایهای برای نظام اخلاقی اسلام نیز باشد. هر نظریهای که به نام نظریه اخلاقی در چارچوب اسلام معرفی می شود و سعی در معرفی نظریهاخلاق اسلامی دارد، بدون لحاظ حسن و قبح ذاتی و عقلی و الزامات برامده از آن، قطعا ناتمام است. چرا که به صراحت میتوان گفت چنین نظریهای در یک پارچگی نظام معرفتی اسلام خلل وارد می کند.
یکی از مباحث مطرح شده در فلسفهی اخلاق، مسئله وظیفهگرائی یا غایتگرائی در اخلاق است. شاید بتوان یکی از اولین و مهمترین رویاروییهای این دو نظریه در فلسفه اخلاق را در مجادلات بین شهود گرایانی مانند مور و سودگرایانی مانند جان استوارت میل یافت. کاری که ما در این پایان نامه در صدد انجام آن هستیم این است که اگر بخواهیم نظامی اخلاقی بر اساس آموزههای دینی مطرح کنیم درباره وظیفه و غایت نیز مجبور به اتخاذ موضع مناسب هستیم. بر این اساس سوال این است که با توجه به حسن و قبح ذاتی/عقلی، نظام اخلاقی اسلام با کدام یک از دو نظریه وظیفهگرایی و غایت گرایی مطابقت بیشتری دارد.
3- پیشینه تحقیق
در رابطه با مسئله «حسن و قبح» عمده کارهایی که در ایران انجام شده، بیشتر بُعد کلامی آن را مورد توجه قرار دادهاند. وجهه فلسفی و اخلاقی آن کمتر مورد پژوهش واقع شده است. کنکاش و بررسی در مقالات و پژوهشهای حوزه اخلاق در منابع فارسی نشان میدهد، در ارتباط با نسبت مسئله حسن و قبح ذاتی و نظریات وظیفه گرا و غایتگرا، به صورت مستقل پژوهشی انجام نشده است..
اما درباره سایر مسائل مرتبط با حسن و قبح در حوزه اخلاق و همچنین درباره مباحث وظیفه و غایت کارهای خوبی انجام شده است. در بین این پژوهشگران آیت الله مصباح یزدی درباره مسئله وظیفه و غایت نظریهای مبسوط دارد. وی نظریهی اخلاقیاش را بر اساس غایتگرایی در
اخلاق بنا کرده و به شکل مبسوط و مستدل از نظریه غایتگرایی در اخلاق و تطابق آن با آموزههای اسلامی دفاع کرده اند. همچنین ایشان قرائتی خاص از حسن و قبح ذاتی ارائه می کنند که در جای خود به آن خواهیم پرداخت. ما ضمن بررسی حسن و قبح ذاتی و عقلی و بررسی نظریات وظیفهگرا و غایتگرا خصوصا نظریهی آیت الله مصباح به این بحث خواهیم پرداخت که نظریه مختار علمای شیعه درباره حسن و قبح با کدام یک از وظیفهگرایی یا غایتگرایی سازگار است.
4- ضرورت تحقیق
بحران اخلاق در عصر حاضر و در مدرنیته به عنوان گفتمان غالب این عصر از مهمترین دغدغههای متفکران و اندیشمندان است. بر همین اساس اخلاق در دوران متاخر بسیار مورد توجه واقع شده است. جامعه ما نیز به عنوان جامعهای که اولاً در این سالها حرکت پرشتابی به سمت مدرنیته و توسعه زیرساختهای آن داشته، ثانیاً دارای ساختارهای قوی دینی و مذهبی در لایه های مختلف اجتماعی است، نیازمند ارائه قرائتی مناسب از اخلاق است که هم بتواند با جهان جدید سازگار باشد و هم بتواند با حفظ چارچوب اسلامی، اعتقادات جامعه اسلامی را نیز تامین کند.
5- روش تحقیق
این تحقیق در مرحله دستیابی به داده ها ماهیت کتابخانهای دارد و در مرحله استنتاج، از روش توصیفی، تحلیلی و مقایسه ای استفاده می کند.
6- سوالات تحقیق
1- حسن و قبح (خوبی و بدی) در بیان فلاسفه و متکلمین مسلمان و غیر مسلمان چه معانی داشته است؟
2- آیا نظریات وظیفهگرا میتوانند با حسن و قبح ذاتی مطلقاً سازگار باشند؟
3- نظریات غایت گرا چطور، آیا آنها میتوانند ملزومات حسن و قبح ذاتی مورد ادعای علمای عدلیه را تامین کنند؟
4- غایت گرایی مورد ادعای برخی از دانشمندان معاصر شیعه آیا با ذات گرایی علمای شیعه سازگاری دارد؟
8- ساختار تحقیق
در فصل اول پژوهش معانی حسن و قبح (خوبی و بدی) ذاتی، عقلی، الهی و شرعی همچنین مسئله واقعگرایی و نسبت آن با مسئله حاضر مورد بررسی قرار گرفته است. در فصل دوم نظریات مطرح وظیفهگرا یعنی نظریه اخلاقی کانت، شهودگرائی (خصوصا شهودگرائی راس) ونظریه اخلاقی امر الهی مورد بررسی قرار گرفته و نسبت این نظریات با حسن و قبح ذاتی بیان می شود. در فصل سوم نظریات غایت گرا از جمله خود گرایی و سودگرایی بیان شده و نسبت آنها با حسن و قبح ذاتی سنجیده می شود. در همین فصل نظریه اخلاقی آیت الله مصباح یزدی نیز بیان می شود. تلاش در این فصل بر این است که نشان دادهشود حسن و قبح ذاتی به هیچ عنوان با هر نظریه غایتگرا سازگار نیست.
فصل اول: مفهوم شناسی حسن وقبح
از دغدغههای اصلی فیلسوفان اخلاق بررسی مفاهیمی است که محمول جملات اخلاقی واقع میشوند. مفاهیمی مانند خوب و بد و همچنین باید و نباید. به این مباحث تحت عنوان «ارزشهای اخلاقی» و «الزامات اخلاقی» پرداخته شده است.
در این زمینه یکی از اولین موضوعاتی که پژوهشگران فلسفه اخلاق به آن پرداختهاند معنای خوبی و بدی (حسن و قبح) است. همچنین معنای «الزام اخلاقی» یعنی همان باید و نباید نیز مورد بحث و بررسی فلاسفه اخلاق واقع شده است.
چه اموری را میتوان خوب و چه اموری را میتوان بد دانست؟ ارتباط آن امور با الزام اخلاقی چگونه است؟ باید و نباید از چه سنخ معانی هستند، گزارههای متصف به “خوب و بد”، “باید و نباید” اخلاقی چه تفاوتی با خوب و بد (حسن و قبح) و الزامات غیراخلاقی دارند؟ (گاهی گفته می شود راستگویی خوب است، باید راست گفت. گاهی گفته می شود اسب سواری خوب است، باید اسب سواری کرد. خوب در جمله اول دارای بار اخلاقی است ولی در جمله دوم اخلاقی نیست.) آیا مفاهیم اخلاقی، واقعی و عینیاند یا ذهنی و اعتباری، شناختی هستند یا ناشناختی؟ اینها سوالاتی هستند که در فلسفهی اخلاق مطرح میشوند.
هرچند مباحث اخلاقی همیشه در بین جوامع بشری مطرح بوده و سوالات مربوط به فلسفهی اخلاق، اذهان فیلسوفان همهی ادوار را به خود معطوف کرده بود، به شکلی که بُعد اصلی نظریات برخی از فیلسوفان را نظریات اخلاقی آنها شامل میشده؛ با این همه فلسفهی اخلاق با این عنوان رشتهای جدید و نوپا در بین فلسفههای مضاف میباشد، که قدمت چندانی با این عنوان ندارد. با توجه به شیوع نظریات فلسفهی تحلیلی در پارهای از مقاطعِ سدهی اخیر، و همچنین با توجه به اهمیت فلسفهی اخلاق خصوصا مباحث فرااخلاق، نزدفیلسوفان تحلیلی؛ مسایل معنا شناسی در فلسفهی اخلاق اهمیتی بسیار یافته است. فیلسوفان تحلیلی معتقد بودند با تحلیل معنا شناختی مفاهیم فلسفی و اخلاقی، مسائل آنها نیز حل خواهد شد. به نظر ایشان اصولا با حل معنا شناختی مفاهیم اخلاقی، هیچ گونه مسئله حل نشده اخلاقی باقی نخواهد ماند. آنها ریشه معضلات علمی، فلسفی و همچنین اخلاقی و دیگر معضلات را ناشی از ابهام در ناحیهی مفاهیم به کار رفته در علوم فلسفی و اخلاقی و … دانسته اند. این نگاه جایگاه ویژهای به مباحث معنا شناسی در علوم مختلف، از جمله در فلسفهی اخلاق دادهاست.
بخش اول: معنای حسن و قبح
با بررسی دقیق میتوان نظریات غالب فیلسوفان اخلاق در مورد تعریف خوب و بد را در سه نظریهی عمده دسته بندی کرد، این سه نظریه عبارتند از:
– نظریات ناشناخت گرا
– نظریات تعریف گرا
– نظریات شهود گرا
ناشناخت گرایی، خوبی و بدی را بی معنا و غیرقابل تعریف میداند و برای این مفاهیم هیچ گونه حیث شناختی و معرفتی قائل نشده است آنها را ناظر به واقع ندانسته است. نظریات تعریف گرا، خوبی و بدی را مفاهیمی تعریف پذیر و تحلیل پذیر دانسته اند. این عده معتقدند که برای نیل به مفاهیم “خوب و بد” بدون ارجاع به مفاهیم اخلاقی، باید فقط به مفاهیم غیراخلاقی رجوع کرد.[1]
نظریات شهودگرا ضلع دیگر این سه ضلعی است که شرح این نظریه در ادامه خواهد آمد. یکی از قائلین به این نظریه جورج ادوارد مور[2](1873-1958) پدر فلسفه اخلاق است. شهودگرایی خوبی و بدی را تعریف ناپذیر میداند اما این غیر قابل تعریف بودن را ناشی از بدیهی بودن و شهودی بودن آنها میداند. به نظر شهودگرایان مفاهیم خوبی و بدی اخلاقی گزارههای بسیط و بدیهی مطلق(نه نسبی) هستند (مانند مفهوم وجود) و لذا قابل تعریف نیستند.
1- see: “Ethics, Problem of” in: The Encyclopedia of Philasophy, v.3, p.127
[2]George Edward Moore
[1] [1]افلاطون دوره کامل آثار ، ج 1، ترجمه محمد حسن لطفی و رضا کاویانی، رساله «اوثوفرون». ص248-252
فرم در حال بارگذاری ...