“
عدم توافق موجود بین زوج ها نه تنها غیر عادی است بلکه اگر ساختارمند حل شود باعث تحکیم رابطه میشود. غم، تنش و بروز خشم بین زوج ها گریز ناپذیر است. منبع این اختلافها میتواند تقاضاهای غیر واقع بینانه و غیرمعقولانه، انتظارات کشف نشده و موضوعات حل نشده یکی از زوج ها باشد. حل کردن تعارض ها، احتیاج به صداقت و شوق برای درک دیدگاه همسر دارد، حتی اگر بسیار زمان بر باشد.ارتباط سالم موضوع حساسی است به خصوص وقتی موضوع تصمیمات ما در مورد روابط زناشویی، دوره کار، ازدواج و تشکیل خانواده باشد.
حل مسئله بر یک فرایند رفتاری شناختی یا آشکار دلالت دارد که پاسخهای بالقوه مؤثر برای موقعیت مشکل را فراهم میکند. احتمال انتخاب مؤثرترین پاسخ را از میان پاسخهای متعدد، افزایش میدهد.برنامه حل مسئله به دو مرحله تقسیم میشود.
۱- شناسایی مشکل
۲- حل کردن مشکل
در مرحله اول فرد تلاش میکنند شناخت متقابلی از مشکل به دست آورند. در این مرحله مهارتهای مختلفی مورد نیاز است. شریکها باید مهارتهای تصریح رفتاری، بیان احساس و مهارت گوش دادن فعال را داشته باشند. در مرحله دوم، انتخاب و اجرای یک راهحل مهمترین کار است.با سازماندهی حل مسئله به این دو مرحله و مراحل فرعی مختلف، میآموزیم که این فرایند جدید نظامدار و کنترل شده است. با این ذهنیت، برنامه ارائه شده در قسمت بعدی تلاشی است برای سازماندهی کوششهای حل مسئله جهت استفاده در جلسه درمان و خانه.
۱– شناسایی مشکل
مرحله ۱: انتخاب زمان و مکان مناسب برای حل مسئله
قبل از هر گونه تلاش برای حل مشکل، زن و شوهرها باید ابتدا محیطی پیدا کنند که بحث و بررسی صریح موضوعات را تسهیل نماید، همچنین زمان حل مسئله نیز باید مناسب باشد.
مرحله۲: ثبت جلسات حل مسئله
چهار نوع اطلاعات مهم حاصل از جلسه حل مسئله وجود دارد که میبایست در دفترچه یادداشت زن و شوهر ثبت شود:تاریخ، مشکل بحث شده، پیامد به دست آمده و امضای زن و شوهر.
مرحله ۳: تعریف دقیق مشکل
اولاً شریکها باید به خاطر داشته باشند تا به حقایق پایبند باشند. دوم، شریکها باید تلاش کنند بیشتر از یک مشکل را در هر بار بحث نکنند. سوم در نظر داشته باشند مشکلاتی را که در حال حاضر اتفاق افتاده است یا به طور بالقوه در آینده نزدیک بروز میکند، بحث کنند.
۲- حل مشکل
مرحله ۴: پذیرفتن مشکل و حرکت در جهت یافتن راهحل
افراد به منظور اینکه مسئلهگشای خوبی باشند، باید ابتدا یاد بگیرند گوش کنند و نظر و احساس همسرشان را بپذیرند. سپس به اتفاق همدیگر میتوانند این سئوال مهم را مطرح کنند. (برای حل این وضعیت چه کاری میتوان کرد؟)
مرحله ۵: راهحل مشکل مستلزم تصریح هدف است
شریکها جهت حل مشکل خوشان ابتدا باید بدانند برای چه هدفی میکوشند. بنابرین اهداف باید عینی باشند و به صورت صریحی عنوان شوند تا به خوبی دریابیم به این هدفها دست یافتهایم یا نه و آیا این اهداف برای هر دوی آن ها قابل پذیرش است و سرانجام اینکه هدف باید عملی باشد.
مرحله ۶: در نظر گرفتن طبقه وسیعی از راه حل های احتمالی
بعد از ارائه اهداف شریکها باید راهحلهای بسیار مختلفی را برای حل مشکلات جستجو کرده و در نظر بگیرند مهمترین مسئله این است که افراد باید در ارائه و مطرح کردن راهحلهای احتمالی به طور کلی عاری از تعصب بوده و سعه صدر داشته باشند. آن ها باید خلاق باشند، راهحلها را فهرست بندی نمایند بعد از آن به صورت منطقی ارزیابی میشوند.
مرحله ۷: انتخاب یک راهحل با توافق طرفین
شریک ها چطور تصمیم میگیرند که کدام راهحل باید انتخاب شود؟ پاسخ این است که آنان باید با هم به توافق برسند به منظور دستیابی به بهترین راه حل ها برای مشکلات زن و شوهر هر دو باید موافقت کنند تا حدی در موضعشان تعدیل به وجود آورند که نیازهای همسر و خود را با وضعیت تطبیق دهند.بهبود مهارتهای حل مسئله یکی از رویکردهای درمانی متفاوتی است که برای تسهیل تعامل مؤثر زن و شوهر در دسترس میباشد. هدف درمان برای زن و شوهر این است که در نهایت درمانگران خود باشند.همچنین مهارتهای که آنان کسب میکنند میتواند در مورد طبقه وسیعی از مشکلات که به طور غیرقابل اجتنابی در روابط درازمدت اتفاق میافتند به کار برده شوند.
۳-۲-۲-نظریات سبب شناسی تعارض زناشویی
در این قسمت محقق به نظریات روانشناختی که شامل روان تحلیلی، رفتار شناختی و نظریه مبادله اجتماعی است اشاره میکند.
۱-۳-۲-۲- رویکرد روان پویایی (روان تحلیلی)
امروزه نظریه روان پویایی یا همان روان تحلیلی به عنوان اساس . پایه نظریه های مشاوره و روان درمانی،نوین شناخته شده است. در واقع اگر بخواهیم این نظریه را شرح دهیم باید به پایه گذار اصلی ان یعنی زیگموند فروید و نظریه وی هم اشاره ای کنیم. فروید پس از سال ها مطالعه و تاثیر گرفتن از نظریات یکی از دانشمندان بزرگ قرن نوزدهم به نام ارنست بروک روانشناسی پویا را خلق کرد. در این روانشناسی تبدیل و تبادل انرژی در درون شخصیت ادمی مورد مطالعه قرار میگیرد( ساعتچی، ۱۳۸۲).
روانشناسی فرویدی نوعی روانشناسی نیروهای متعارض است که جزئی از طبیعت دوگانه فکر انسان میباشد. طبیعت دوگانه و متعارض ذهن را می توان به دو بخش هشیار و ناهشیار تقسیم کرد. از دیدگاه فروید این نوع دوگانگی ادمی را به دلیل انکه در جامعه زندگی میکند می توان به دو حالت ،یعنی انسان به عنوان حیوانی زیستی و انسان به عنوان موجودی اجتماعی تقسیم کرد. به وسیله همین تعارض های موجود بین هشیار در مقابل ناهشیار و تعارض های موجود بین هوشیار در مقابل ناهشیار و تعارض های نوجود بین نیروهای محرک زیستی در ادمی و نیروهای معتدل سازنده اجتماعی در محیط است که شخصیت فرد رشد پیدا میکند، فرهنگ پذیری به وقوع می پیوندد و شخص ارزش ها را کسب میکند (جورج و همکاران[۵۸]، ۲۰۰۴،به نقل از خطیبی زاده،۱۳۸۸).
در رویکرد روان پویایی، بر گذشته فرد و تعارض های درون روانی وی تأکید می شود. این دیدگاه نه تنها به گذشته و تجربیات شخصی اهمیت میدهد بلکه به خانواده نیز به عنوان یک واحد مهم نگریسته می شود بر اساس این دیدگاه عوال ناهشیار بر تمامی جنبههای زناشویی تاثیر دارند. در انتخاب همسر در مشکلاتی که در خلال زندگی مشترک ایجاد می شود و در چگونگی حل آن ها (احدی،۱۳۸۲).
بر اساس این رویکرد درون فکنی های بیمارگونه افراد نیز در بروز اختلاف های زناشویی مؤثر است. در این نظریه هدف عمده در کار با اعضای خانواده کمک به آن ها برای کسب بینش نسبت به رفتار متقابل یکدیگر است. در این روش درمانی اعضای خانواده به تداعی ازاد تشویق میشوند تا افکارشان را آزادانه و بدون سانسور به زبان اورند. درمانگران پیرو روان پویایی در مقایسه با درمانگران مکاتب دیگر معمولاً تفسیرهای کمتری به عمل می اورند، سولات کمتری می پرسند و مداخله فعالانه کمتری دارند (احدی،۱۳۸۲).
۲-۳-۲-۲-رویکرد رفتاری- شناختی
این رویکرد براین فرضیه اساسی استوار است که هر کدام از زوج ها مجموعه ای از باورهای اساسی درباره ارتباطات صمیمی دارند که آن ها را در رابطه زناشویی نیز وارد میکنند.
“
فرم در حال بارگذاری ...