و کلیات
1-1اهمیت و ضرورت مطالعه
استفاده از راههای آبی در پیشبرد اهداف اقتصادی و تجاری هر کشوری ضروری میباشد. نیاز به استفاده از حمل و نقل دریایی در برنامههای تجارت داخلی و بینالمللی اجتناب ناپذیر میباشد. انتقال طیف وسیعی از کالاها از طریق بزرگراههای آب علاوه بر منافع اقتصادی و فراهم نمودن کارایی بالا به عنوان حامی طبیعت و دوستدار محیط زیست شناخته شده است.
رودخانهها جریانهای تند آبی هستند که مسیرهای طولانی را طی میکنند و در طول مسیر خود در نتیجه انجام عمل فرسایش گل و لای بسیاری را به بستر رودخانه انتقال میدهند. با گذشت زمان در طول مسیر رودخانه هم زمان با انجام عمل فرسایش، رسوبات به تدریج در بستر انباشته میشوند، و اگر لایروبی صورت نگیرد لنگرگاه پر شده و حمل و نقل و تردد کشتیها با مشکل رو به رو میگردد. انجام عمل رسوبگذاری عمق رودخانه را کاهش میدهد. با توجه به سرعت رسوبگذاری رودخانه، لایروبی به صورت دورهای، انجام میشود تا رسوبات جمع شده در كف رودخانهها و دریاچهها جمع آوری شده و عمق مورد نظر به وجود آید. جهت رفت و آمد آسان کشتیها، نیاز به پروژههای لایروبی ضروری است. وضعیت کنونی بنادر تجاری بزرگ و برنامههای توسعه آن ها در آینده، ضرورت تأمین یا حفظ آبخور کافی جهت پذیرش کشتیهای بزرگ را مشخص میسازد. در بندرهای کوچک نیز جهت پیشبرد اهداف گوناگون نگهداری اعماق لازم با تداوم عملیات لایروبی مورد نیاز میباشد. ضمن دستیابی به این هدف این عملیات سبب تداوم تجارت بینالمللی، صنعت توریسم و کسب لذت از قایقرانی تفریحی و ماهیگیری در محیطهای آبی میشود. فعالیتهای لایروبی جهت اعمال مدیریت سیستم های آبی ضروری میباشند (Wal et al., 2011). گرچه طبق نظر محققین، این عملیات از جنبه زیست محیطی، اثرات گوناگونی در محیط آب ایجاد میکند ولی به منظور دستیابی به راههای آبی در بسیاری از کشورهای جهان، این پروژهها اجرا میگردند و مقادیر بسیاری از رسوبات بستر دریا، جا به جا میشوند (Carvalho et al.,2001).
گسترش فناوری از یک طرف و نیاز به افزایش بازدهی اقتصادی منجر به ساخت کشتیهای بزرگتر شده است، این امر مستلزم افزایش عرض و عمق بسیاری از رودخانهها و کانالها و ایجاد بزرگراههای آبی برای دستیابی مناسب به بندرها و لنگرگاهها است. جهت ایجاد بنادر جدید عملیات لایروبی در جهت ایجاد بندر با عمق و عرض مناسب، به کار میرود که به آن لایروبی احداثی میگویند. برای تداوم در کاربرد این کانالها به لایروبی نگهداری نیاز میباشد. این لایروبی با برداشتن مواد رسوبی در کانالها و آبراههها سبب از بین رفتن مشکلات تردد در این مکانها میگردد. هدف از این دو نوع لایروبی ایجاد و تداوم استفاده از کانالهای آبی میباشد. گاهی لایروبی در شهرها و مکانهای
صنعتی به منظور حذف آلایندهها و حفاظت از سلامت محیط زیست آبی میباشد، به این لایروبی، لایروبی زداینده یا اصلاحی میگویند. در هر صورت لایروبی به هر منظوری که انجام پذیرد، میتواند اثرات زیست محیطی را به دنبال داشته باشد که قابل بررسی است (پاک، 1390).
ایجاد آشفتگی در بستر دریا و تغییرات فیزیکی که به دنبال دارد و همچنین احتمال رها شدن آلایندهها از بستر آب به درون ستون آب همه از عواقب لایروبی میباشد که با اعمال یک ارزیابی صحیح در جهت مدیریت بهتر میتوان از بسیاری از خطرات مربوط به حیات آبزیان و تغییرات منفی در محیط زیست دریا جلوگیری به عمل آورد (EPA, 2001; EIA, 2009).
رودخانه اروند یکی از مهمترین منابع آبی کشور ایران میباشد، که نقش مهمی در تعادل زیستی، اکولوژیکی، اجتماعی، رشد اقتصادی و پیشرفت صنایع دارد. این رودخانه راه ارتباطی کشورهای مجاور میباشد، که انتقال فراوردههای نفتی و صادرات و واردات کالاهای تجاری و کشاورزی از این مسیر و ازطریق سه بندر مهم آبادان، خرمشهر و بصره انجام میگردد. با توجه به مجاورت این رودخانه با صنایعی مانند: پالایشگاه نفت و پتروشیمی احتمال حضور آلایندهها در بستر این رودخانه نیز وجود دارد (WWW. Persiangulfstudies.com).
در بسیاری از بنادر مهم در کشورهای مختلف پیامدهای زیست محیطی لایروبی مورد بررسی قرار گرفته است، محققین جنبههای گوناگونی را مورد هدف قرار دادهاند. نتایج نشان میدهد که در بسیاری از موارد لایروبی با ایجاد تغییرات فیزیکی و شیمیایی به دنبال تأثیر بر فاکتورهای محیطی میتواند سبب تغییر در ترکیب اجتماعات موجود در محیط گردد، هم چنین بررسیهای بسیاری تغییر در غلظت فلزات سنگین در ستون آب را پس از ایجاد آشفتگی در محیط آب را نشان دادهاند. در این میان کیفیت آب از هدفهای مهم مورد توجه محققین بودهاست. کیفیت آب به فاکتورهای گوناگونی بستگی دارد که از آن جمله: BOD, COD, pH و کدورت و دیگر عواملی که لایروبی تأثیر زیادی در ایجاد تغییر در آن ها دارد (Royer et al, 1999).
بنابراین مطالعه حاضر در نظر دارد اثرات احتمالی زیست محیطی حاصل از لایروبی را بر رودخانه اروند، از نظر تغییرات ایجاد شده بر کیفیت آب و مقدار فلزات سنگین، تغییر در فاکتورهای فیزیکوشیمیایی آب و اثر لایروبی بر تنوع، تراکم و موجودات بنتیک به عنوان حلقهی مهمی از زنجیره غذایی مورد ارزیابی قرار دهد.
1-2رودخانه اروند و موقعیت جغرافیایی آن
رودخانه اروند یکی از مهمترین منابع آبی کشور ایران میباشد، که نقش مهمی در تعادل زیستی، اکولوژیکی، اجتماعی، رشد اقتصادی و پیشرفت صنایع دارد.این رودخانه راه ارتباطی کشورهای مجاور میباشد، که انتقال فراوردههای نفتی و صادرات و واردات کالاهای تجاری و کشاورزی از این مسیر و ازطریق سه بندر مهم آبادان، خرمشهر و بصره انجام میگردد.
آب این رودخانه از سه رودخانه مهم دجله، فرات و کارون تأمین میگردد، که تا دهانه خلیج فارس پیش میرود، این رودخانه ضمن دارا بودن آب شیرین، از طرف مصب و رودخانه بهمنشیر تحت تأثیر پدیده جزر ومد قرار میگیرد، که بیشترین جزر و مد از سمت مصب میباشد. این رودخانه از جمله مصبهای دائمی و پر آبترین مصب استان خوزستان می باشد و متوسط دبی ماهانه آن14700 متر مكعب در ثانیه گزارش شده است سالانه نزدیک به 1450 میلیون متر مكعب آب شیرین همراه با رسوبات معلق وارد خلیج فارس میکند (Partow, 2001).
طول رودخانه اروند از محل تلاقی دجله و فرات و كارون تا دهانه خلیجفارس 60 كیلومتر و میانگین عرض آن حدود 1600 متر میباشد. مساحت این آبریز مهم 209000 مایل مربع معادل 541308 كیلومتر مربع میباشد (Talling, 1980; DouAbulet et al,. 1988; UN-ESCWA, 2013 ).
رودخانه اروند نیاز مردم شهر آبادان و خرمشهر به آب شرب، كشاورزی، نخیلات و مراكز صنعتی مهم و بزرگ شیمیایی و غذایی را برطرف ساخته است. وجود فعالیتهای مختلف در كل محدوده جریان این رودخانه ازجمله فعالیتهای صنعتی و كشاورزی بخصوص نخل داری،وجود زیستگاههای گیاهی مطلوب در این ناحیه، خود میتواند دلیلی بر این مدعا باشد. كاهش شدت تلاطم آب نیز سبب کاهش عمق و قاعده امواج در دلتای اروند رود و رأس خلیج فارس میگردد و شرایط را برای پدیده پرغذایی فراهم میآورد. که از جمله میتوان به موارد زیر اشاره كرد:
بین 7/2 تا 16 میكروگرم در لیتر فسفات، 3/14 تا 5/78 میکروگرم در لیتر نیترات، 5/0 تا 1/7 میکروگرم بر لیتر نیتریت و 5 تا 39 میكروگرم در لیتر آمونیوم در این رودخانه قابل توجه میباشد (Talling, 1980, DouAbulet et al,. 1988).
حوزه آبریز اروند از دشتهای پست و مرطوب، چندین باتلاق و دریاچه تشكیل شده است. تمامی این حوزه مسطح بوده و در مواقع طغیان آب، قسمت اعظم آن غرقاب میگردد.
در مجاورت این رودخانه صنایع مهمی مانند پالایشگاه نفت و پتروشیمی آبادان قرار دارند، که حجم بالای مصرف آب در این مراکز، بار آلودگی بسیاری را در بر دارد. از جمله این آلایندهها فلزات سنگین میباشند، که همراه با پساب این صنایع به رودخانه راه مییابند و در کف رودخانه ته نشست میشوند (Maghtouie et al., 2011;Afkhami, et al., 2007).
از آنجا که رودخانه اروند از نظر کشاورزی، کشتیرانی، صیادی و زیست محیطی برای ایران از جایگاه خاصی برخوردار میباشد، بررسی کیفیت آب این رودخانه و اندازه گیری میزان آلایندههای درون آن امری ضروری میباشد (Utang et al., 2012). برخی از منابع آلاینده شهری و صنعتی رودخانه اروند در دو جدول(1-1) و (1-2) زیر نشان داده شده است. قابل مشاهده است که حجم پساب ورودی در سال و مقادیر اندازه گیری شده برای فاکتورهای BOD, COD , TDS بار آلودگی زیادی برای رودخانه دارد.
آلیاژهای حافظهدار دستهای از آلیاژها با قابلیت منحصر به فرد بازیابی مقادیر قابل توجهی از تغییر فرم خود (تا حدود 8%) هستند. در این حالت نمونه میتواند تحت تنشهای وارده در حد مجاز تغییر شکل دهد و مجدداً با حرارت دادن به شکل اولیه خود باز گردد؛ یا پس از برداشتن بار مکانیکی به صورت الاستیک به شکل نخستین خود باز گردد. در حالت اول پدیده حافظهداری و در حالت دوم پدیده سوپر الاستیک و یا شبه الاستیک رخ داده است. وجود خواص حافظهداری و سوپرالاستیک در آلیاژهای با نسبت اتمی مساوی (معمولاً غنیتر از نیکل) از Ni و Ti دیده میشود. اما به علت پایداری فاز بینفلزی NiTi در یک محدوده ترکیبی، آلیاژهای متعددی با ترکیبهای غیر استوکیومتری وجود دارند. مقاومت به سایش بالا، مقاومت به خوردگی مناسب و قابلیت سازگاری با بدن موجودات زنده از دیگر خواص آلیاژهای حافظهدار NiTi است. این آلیاژها همچنین به واسطه قابلیت میرایی بالایی که دارند در کاربردهای مرتبط با جذب ارتعاشات نیز به فراوانی مورد استفاده قرار میگیرند .وجود این خواص مطلوب مهندسی در این ماده، نایتینول را به عنوان آلیاژی مناسب برای کاربردهای پیشرفته معرفی می کند. خاصیت میرایی این آلیاژ اندکی کمتر از ویسکرهایی نظیر اکریلیک و لاستیک است ولی نسبت به مواد مذکور دارای استحکام و مدول الاستیک بالاتری میباشد. آلیاژهای با نسبت اتمی مساوی از نیکل و تیتانیم و معمولاً غنیتر از نیکل به علت امکان کنترل فرایند استحاله با بهره گرفتن ازعملیات حرارتی و پیرسازی، برای تولید آلیاژ نایتینول بیشتر مد نظر میباشند. پدیده حافظهداری به علت سهولت انجام استحاله مارتنزیتی و برگشتپذیری آسان آن می باشد. عملیات حرارتی آلیاژهای NiTi اغلب به منظور بهینه کردن خواص مکانیکی اجزا و قطعات ساخته شده از آن و نیز کنترل دماهای استحاله آن انجام میگیرد. انجام این فرایند تاثیرات بسیاری بر روی ریزساختار این آلیاژها و در نتیجه روی خواص آنها خواهد داشت.
استفاده از آلیاژهای حافظهدار NiTi غنی از Ni همواره مورد توجه بوده است، چرا که با افزودن Ni به آنها امکان کنترل دماهای انتقالی فراهم میآید (با افزودن at. Ni %1/0 دماهای انتقالی حدود K20 کاهش پیدا میکنند). این آلیاژها به دلیل مقدار نیکل بالایی که دارند، سختی و مقاومت به سایش و خوردگی بالایی از خود نشان می دهند. همچنین در این آلیاژها می توان با عملیات حرارتی مناسب به خواص حافظه داری مناسب و استحکام و چقرمگی مورد نظر رسید. انتخاب سیکل عملیات حرارتی به عنوان روش کار آزمایش و همچنین تحلیل روابط حاکم بین کمیت های مکانیکی و ریز ساختاری با بهره گرفتن از نتایج بدست آمده از مجموعه مقالات و منابع مرتبط با موضوع آزمایش، از اهداف اصلی این پروژه است. این مقالات به همراه تحلیل و ارتباط بین آنها در فصل دوم آورده شده اند. دو هدف عمده از انجام این آزمایشات دنبال می شود:
شرح کامل روش تهیه نمونه ها، روش انجام عملیات حرارتی و تجهیزات مورد استفاده و تست های متالوگرافی و مکانیکی در فصل سوم آورده شده است.
فصل دوم
بر منابع
1-2 تاریخچه و کاربرد
حافظه داری[6] پدیده ای منحصر به فرد در برخی از آلیاژ هاست که ماده پس از پذیرش یک تغییر فرم پلاستیک در دمای پایین توسط حرارت دادن به شکل اولیه خود باز می گردد. این خاصیت اولین باردر سال 1951 توسط چنگ و رید[7] در آلیاژهای Au-Cd مشاهده گردید[1]. در سال 1961 بوهلر و وایلی [2] در آزمایشگاه نظامی نیروی دریایی آمریکا این خاصیت را در سری آلیاژهای Ni و Ti ملاحظه کردند و نام آن را در حالت کلی 55 نایتینول[8] نهادند که در آن نیکل از مقادیر53 تا 60 در صد وزنی را می تواند دارا باشد. از آن پس این خاصیت در بعضی فلزات، سرامیک ها و حتی پلیمر ها نیز مشاهده شد. اما مواد حافظه دار فلزی که اکثراً آلیاژهای حافظه دار هستند، خاصیت حافظه داری بیشتری نسبت به مواد دیگر دارند. از مهمترین این آلیاژها می توان به غیر از آلیاژهای Ni-Ti، به آلیاژهای پایه مس مانند Cu-Zn-Al و Cu-Al-Ni نیز اشاره نمود. در میان این دو سیستم آلیاژی، آلیاژ های Ni-Ti دارای خواص مکانیکی و حافظه داری بهتری هستند به گونه ای که تا 8 درصد کرنش پلاستیک را بازیابی می کنند و نسبت به آلیاژهای پایه مس، پایداری حرارتی مطلوب تری را از خود نشان می دهند. این آلیاژ استحکام خستگی و چقرمگی بالایی دارد که بر اساس این خاصیت، این ترکیب کاربردهای فراوانی در صنایع نظامی و پزشکی یافته است[2].
اگرچه امروزه حجم بالایی از کاربردهای آلیاژهای حافظه دار در ارتباط با زمینه های پزشکی است، اما کاربردهای زیادی نیز در بخش های مختلف صنعتی در حجم بالا برای این آلیاژها بوجود آمده است. استفاده از این آلیاژها در صنعت بیشتر در بست ها و مفصل ها (کوپلینگ) و در بخش های نظامی بوده است. قاب عینک از موارد دیگری است که از خاصیت سوپرالاستیسیتی این آلیاژ ها استفاده می کند. آنتن تلفن همراه نیز یکی دیگر از موارد کاربرد سیم های سوپرالاستیک است. تقویت لحیم SnPdAg در مقابل شکست در اثر تنش های حرارتی، یکی دیگر از موارد کاربرد صنعتی پودر NiTi سوپرالاستیک می باشد. در قسمت اتومبیل سازی، تولید کننده های اروپایی اتومبیل، به مدت طولانی از آلیاژهای حافظه دار به عنوان فعال کننده برای انتقال سیال در جعبه دنده استفاده می کردند. امروزه از درپوش NiTiNb برای آب بندی مسیرهای سوخت با فشار بالا در موتورهای انژکتوری دیزلی استفاده می شود. محرک های حافظه دار همچنین در ساخت دریچه یا سوپاپ اطمینان در کاربردهای صنعتی نیز استفاده می شود. کاربرد محرکی جدید شامل یک قطع کننده حرارتی برای محافظت یون های لیتیم باتری در مقابل افزایش غیر قابل کنترل دما، در اثر شارژ زیاد و یا اتصال کوتاه می باشد[3].
2-2 ذوب و ریخته گری آلیاژ NiTi
برای تولید آلیاژ NiTi به روش ذوبی، به دلیل میل به واکنش بالایی که این آلیاژ دارد، ذوب باید در خلا انجام گیرد. به طور معمول دو روش ذوب القایی تحت خلا(VIM) و ذوب با قوس مصرف شونده (VAR) استفاده می شود[4]. در روش VIM معمولاً از بوته گرافیتی یا کلسیا استفاده می شود. در این حالت در صورت استفاده از بوته هایی از جنس مگنزیا و آلومینا، مذاب NiTi به اکسیژن آلوده می شود. مذاب NiTi در بوته گرافیتی دچار آلودگی با کربن می شود. با نگهداشتن دمای ذوب زیر oC1450 در هنگام استفاده از بوته گرافیتی می توان مقدار کربن را در شمش VIM بین 200 تا ppm500 کنترل کرد[5]. در روش VAR الکترودهای مصرفی NiTi ذوب می
[1]Shape memory alloy (SMA)
[2]Shape memory effect
[3]Super elastic
[4]Pseudo elastic
[5]Damping
[6] Shape memory alloys (SMA)
[7] Chang and Read
[8] Nickel Titanium Ordnance Laboratory
[9] Vacuum induction melting
[10] Vacuum consumable arc melting
ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
سازمان و سازمانیافتگی جزء جداناشدنی زندگی انسانها است و افراد بیشتر عمرشان را در سازمانها یا در رابطه با سازمانها سپری میکنند و این موضوع نشاندهنده اهمیت و جایگاه سازمانها در دنیای کنونی است. بهعلاوه، عصر کنونی دوره تحولات شتابنده و غیرقابلپیشبینی است. وضعیت کنونی در جامعه بیانگر عدم توازن، پیچیدگیهای روزافزون سازمانها و عدم توانایی این سازمانها در پیشبینی و مقابله با این تحولات و پیچیدگیها است. سازمانها برای مقابله با تهدیدات محیطی و استفاده از فرصتهای احتمالی ناچارند ظرفیتها و توانمندیهای درونی خود را بشناسند، نقاط ضعف را ترمیم و به تقویت نقاط قوت بپردازند. مسائل و مشکلات در سازمانها آنچنان پیچیده و درهمتنیده است که تشخیص مشکل بهآسانی میسر نیست.
سازمانهای آموزش عالی یکی از این سازمانهاست که در سبز فایل با چالشهای جدید و جدی روبهرو هستند. چراکه کار کردن در شرایط پیچیده و رقابتی، ویژگی بنیادی سازمانهای آموزشی بهویژه سازمانهای آموزش عالی است(میلر[1]به نقل از ویگودا و همکاران، 2007)، در این میان میتوان گفت که؛ گرداننده اصلی این سازمانها انسانها است و انسانها است که به کالبد سازمانها جان و هویت میبخشند و یک سازمان را از سازمانی دیگر متمایز کرده و تحقق هدفها را میسر میسازند. بدون انسان سازمان بیمعنی است و ماهیت انسانی سازمانها و پیچیده بودن رفتارهای کارکنان این پیچیدگی را مضاعف نموده است. با چنین اوصافی سازمانها نباید در انتظار تحول باشند، بلکه باید خود منبع موج و تحول گردند و در جهت بهبودی خود بکوشند تا بتوانند پاسخگوی نیازهای جدید تمدن امروزی باشند (مرادی چالشتری و همکاران، 1387). یکی از اهداف اصلی هر سازمانی، دستیابی به موفقیت و تحقق اهداف و فلسفه وجودی خویش است. برای رسیدن به این اهداف، همچنان حفظ و بقای معنادارشان در محیط پویا و متغیر امروزی ناچارند از خود عملکرد شایسته و بایستهای نشان دهند. موفقیتهای چشمگیر دهه اخیر سازمانهای با حداقل امکانات از یکسو و شکست سازمانهای با بهترین تواناییهای مادی از سوی دیگر بیانگر نقش قابلتوجه عوامل غیرمادی در موفقیت آن ها بوده است که در این میان فرهنگسازمانی بهعنوان عامل مؤثر در عملکرد سازمانها تلقی میگردد (نصیرپور و همکاران، 1388).
فرهنگسازمانی[2] سیستمی است متشکل از ارزشها و عقاید که در تعامل متقابل با نیروی انسانی، ساختار سازمانی، جوسازمانی، رفتار شهروندی سازمانی و سیستم کنترل بوده و درنتیجه هنجارهای رفتاری را در سازمان شکل میدهد. ازآنجاکه؛ فرهنگسازمانی به سازمان هویت میدهد (زهیر و همکاران[3]، 2011) و به هماهنگی رفتار اعضاء کمک میکند (مکنتاش و دورتی[4]، 2010). با توسعه فرهنگسازمانی قوی و مؤثر، سازمانها میتوانند عملکردی مؤثری به دست آورند (جاکوبس[5] و همکاران، 2013). با توجه به اینکه فرهنگسازمانی بر عملکرد افراد تأثیر میگذارد (هنری[6]، 2006)، بهطورکلی گفته میشود که فرهنگسازمانی ادراكی است كه افراد از سازمان خوددارند و چیزی است كه نه در سازمان وجود دارد و نه در فرد و ویژگیهای خاصی است كه در یک سازمان وجود دارد نمایانگر خصوصیات معمول و ثابتی است كه سازمانها را از یكدیگر متمایز میكند (مشبكی، 1380). فرهنگسازمانی بستری است بههمپیوسته كه اجزا سازمان را به هم میچسباند (كوئین، 1999). (هافستد[7]، 1991)، فرهنگسازمانی را برنامهریزی جمعی ذهن بیان میكند كه افراد یک سازمان را از سازمانهای دیگر متمایز كند (مرتضوی، 1379). فرهنگهای سازمانی شالوده تاریخی دارند بدین معنی كه نمیتوان رابطه بین فرهنگسازمانی و تاریخ را از هم جدا كرد و فرهنگسازمانی بهطور ناگهانی و اتفاقی به وجود نمیآید (تریس و بئر[8]، 1993). بسیاری از صاحبنظران بر این عقیدهاند كه فرهنگسازمانی، سیستمی از استنباط مشترك است كه اعضاء نسبت به یک سازمان دارند و همین ویژگی موجب تفكیک دو سازمان از یكدیگر میشود (رابینز، 1998).
شناخت فرهنگسازمانی بهعنوان یک ضرورت مهم در اولویت فعالیتهای مدیران سازمانها قرار دارد، چراکه با شناخت دقیق و درست فرهنگسازمانی و آشنایی با ویژگیهای آن، مدیران میتوانند برنامههای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت خود را سامان دهد (فیاض، 1390).
ازاینرو شناخت فرهنگسازمانی برای مدیران و رهبران سازمانهای آموزش عالی و هدایت نیروی انسانی و تحقق اهداف سازمانی، اهمیت حیاتی دارد، زیرا فرهنگ حاکم بر سازمان مبین بقا و رشد سازمان است. شناخت فرهنگسازمانی زمانی ملموس میگردد که بدانید اگر فرهنگ را هدایت نکنید، فرهنگ سازمان شمارا هدایت میکند. بهبیاندیگر موفقیت سازمان، در ارتباط مستقیم با کارکنان و مدیران سازمان میباشد. ارتباط مدیران و کارکنان در فرایند پیچیده فرهنگسازمانی را تشکیل میدهد. لذا سازمانها باید فرهنگی را حاکم کنند که در آن، افراد انگیزه و توانایی لازم برای فعالیت را داشته باشند و بااحساس تعلق نسبت به سازمان خود بتوانند موجبات اثربخشی سازمان را فراهم آورند و ضامن سلامت و بقاء سازمان باشند. فرهنگسازمانی مجموعه از فرضیات اساسی است که افراد سازمان در مواجهه با مسائل، برای انطباق با محیط و دستیابی به وحدت و انسجام داخلی، کشف و ایجاد کرده و ثابتشده که سودمند و باارزش است و درنتیجه بهعنوان روش صحیح ادراک، تفکر و احساس به اعضای جدید انتقال مییابد (شاین[9]، 2010).
از سوی دیگر، هر سازمانی دارای فرهنگ، آدابورسوم، ارزشها و هنجارها و روشهای عمل مخصوص و نسبتاً پایداری است که شیوۀ رفتار آن ها را بر اساس این ویژگیها میتواند پیشبینی کرد. این فرهنگ یا خصوصیات که به ما اجازه میدهد یک سازمان را از سازمان دیگر متفاوت بدانیم، جوسازمانی[10] نامگرفته است. نظر به اینکه جوسازمانی در همۀ ابعاد و جایجای سازمان جریان دارد و ضمن تأثیرگذاری در سلوک و حالت اعضا، رفتار سازمانی ازجمله رفتار شهروندی سازمانی آن ها را نیز تحت تأثیر قرار میدهد، این تأثیرات میتواند موجب انگیزش یا ضعف آن شود که درهرصورت، در عملکرد نیروی انسانی نقش تعین کنندهای دارد (علوی، 1381). درزمینة مفاهیم جو و فرهنگ دودسته از دیدگاه وجود دارد که یکی از این دیدگاه به این باور است که: جو غالباً بیانگر نگرشها، ادراکات و رفتار اعضای سازمان میباشد، درحالیکه فرهنگ شامل عقاید، هنجارها و ارزشهای مشترک میان کارمندان سازمان است (تاهاگلو[11]، 2007). در حقیقت اگرچه این مفاهیم و معانی در بسیاری از جهات با یکدیگر مرتبط و شبه هستند، اما هرکدام جایگاه، تعاریف و معانی متفاوتی نسبت به یکدیگر دارند (گال[12]، 2008). جو و فرهنگسازمانی تا اندازۀ زیادی به هم شباهت دارند و هردو برای توصیف ویژگیهای درونی و پایدار یک سازمان به کار میروند، اما هرکدام دلالت بر واقعیاتی متفاوت از دیگری دارند. نکتۀ حائز اهمیت در ارتباط جو و فرهنگ آن است که جو صرفاً منعکسکنندۀ فرهنگ سازمان نیست، بلکه بازتابدهندۀ مجموعهای از ویژگیها و متغیرهای نسبتاً پایدار درون سازمان ازجمله فرهنگ است. بهعبارتدیگر، تعامل عوامل مختلف داخلی سازمان مانند روابط اجتماعی- انسانی، فرهنگ، محیط فیزیکی، ساختار سازمانی، شیوه مدیرت و رهبری و…، بر ادراک کارکنان از جو و رفتار آنان تأثیرگذار است (حمزه لویی و همکاران، 1391).
برخی از صاحبنظران فرهنگ، آدابورسوم و روشهای عملی انجام کارها را در هر سازمان بهعنوان جو آن سازمان در نظر گرفتهاند. دیویس[13] (1995)، جو را دربرگیرندۀ فرهنگسازمانی هم میداند. برخی از صاحبنظران، جو را با فرهنگسازمانی مترادف دانستهاند و بعضی، جوسازمانی را جزئی از فرهنگسازمانی میدانند (میر کمالی،1388). جوسازمانی جلوهای از فرهنگسازمانی میباشد و از پایداری نسبتاً کمتری در مقایسه با فرهنگسازمانی برخوردار میباشد (هالویی[14]،2011). جوسازمانی به ادراكات اعضای سازمان از عناصر بنیادی سازمان اشاره دارد (وست و فار[15]، 1989). ازآنجاکه جو مبتنی بر چشمانداز فردی است، تغییرپذیری سریعی دارد ضمن اینكه بر روی رفتار افراد هم تأثیرگذار است (پاین و پاق[16]، 1976).
جوسازمانی عبارت است از مجموعهای از حالات، خصوصیات یا ویژگیهای حاکم بر یک سازمان که آن را گرم، سرد، قابلاعتماد، غیرقابلاعتماد، ترسآور یا اطمینانبخش، تسهیلکننده یا بازدارنده میسازد و از عواملی نظیر رضایت شغلی، شخصیت، رفتار، سوابق، نوع مدیریت، فرهنگسازمانی، روحیه، انگیزش، ساختار، فنّاوری و غیره به وجود میآید و سبب تمایز دو سازمان مشابه از هم میشود. (میر کمالی، 1388). نوعی رابطهای که انسانهای داخل یک سازمان دارند، ویژگیها و جو آن سازمان را به وجود میآورد. جوسازمانی به ادراکات عمومی کارکنان از محیط کارشان برمیگردد که تحت تأثیر سازمان رسمی و غیررسمی، شخصیت افراد و رهبری و فرهنگ سازمان حاصل میشود (میر کمالی، 1378).
مطالعات نشان دادهاند جوسازمانی یکی از عناصر اصلی دستیابی به رویکرد مطلوب کاری در کارکنان سازمان به همراه عناصر فرهنگی و روابط آن ها الگویی را خلق میکند که سازمان را از سایر سازمانها متمایز میسازد(گلیسون[17]، 2002؛ گلیسون و هملگارن[18]، 1998؛ گلیسون و همکاران ، 2010؛ گلیسون و گرین، 2006). همانگونه که شخصیت افراد منحصربهفرد است، فرهنگ و جوسازمانی سازمانها نیز شخصیت منحصربهفردی دارد و نوعی احساس هویت و تعهد را در کارکنان سازمان ایجاد میکند (اعرابی، 1386) که درنهایت موجب بروز رفتار شهروندی سازمانی میشود ( شاهبندزاده، محمدی و حسن پور، 1389). از طرف دیگر، بهکارگیری راهبردهای مناسب منابع انسانی که پشتیبان جوسازمانی مناسب بر مبنای فرهنگسازمانی باشند و موجب تسهیل بهکارگیری نیروی انسانی و بروز رفتار مناسب شهروندی سازمانی میشود، جایگاه ویژهای دارد.
سازمانهای که میکوشند، اثربخش، کارا و پاسخگوی نیازهای محیط خود باشند و در محیط پیچیده و رقابتی بقای خود را تضمین کنند؛ باید از طریق ایجاد فرهنگ و جوسازمانی، محیطی را ایجاد کنند که نیروی انسانی به انجام رفتار شهروندی سازمانی تشویق شوند. رفتار شهروندی سازمانی، مجموعه رفتارهای است که جزء الزامات رسمی سازمان و انجام شغل نیستند اما به اثربخشی کار و سازمان کمک میکنند. غالباً از سوی کارکنان این مجموعه رفتارها بهعنوان یک امر اختیاری نگریسته میشود. پژوهش در مورد رفتارهای فرا شغلی در محیط کار بیشترین توجه را در سالهای اخیر به خود جلب کرده است که تحت عنوان رفتار شهروندی سازمانی[19] شناخته میشود.
اورگان[20] (1988)، رفتار شهروندی کارکنان را بهعنوان اقدامات مثبت بخشی از کارکنان برای بهبود بهرهوری و همبستگی و انسجام محیط کاری میداند که ورای الزامات سازمانی است. وی معتقد است رفتار شهروندی سازمانی، رفتاری فردی و داوطلبانه است که مستقیماً مشمول سیستمهای رسمی پاداش در سازمان نمیشود، اما باعث ارتقای اثربخشی و کارایی عملکرد سازمان میشود (دنیکلیس برگر و همکاران[21]، 2005). رفتار شهروندی سازمانی رفتاری خودجوش و آگاهانه است که بهطور مستقیم یا صریح توسط سیستم رسمی پاداش سازمان پیشبینینشده است. ولی درمجموع عملکرد مؤثر سازمان را ارتقا میدهد. منظور از خودجوش و آگاهانه این است که این رفتار ضرورت اجباری نقش یا شرح شغل نیست. این رفتار بیشتر یک انتخاب شخصی است و در صورت انجام ندادن آن تنبیهی به دنبال ندارد (آلیسیا، 2008). اریک و همکاران (2008)، رفتار شهروندی سازمانی به فعالیتهایی اطلاق می شود که از فرد خواسته نشده اند ولی در کل از سازمان حمایت می کنند و به آن سود میرسانند. ویگودا[22] (2007) رفتار شهروندی سازمانی کمکهای غیررسمیای را در برمیگیرد که کارمند بهعنوان یک فرد، می تواند آزادانه آن ها را انجام دهد و یا از انجامشان خودداری کند، بدون توجه به تحریمها و پاداشهای رسمی. ویگودا[23] (2007) رفتار شهروندی سازمانی کمکهای غیررسمیای را در برمیگیرد که کارمند بهعنوان یک فرد، می تواند آزادانه آن ها را انجام دهد و یا از انجامشان خودداری کند، بدون توجه به تحریمها و پاداشهای رسمی.
ماهیت این رفتار بهگونهای است که اختیاری، داوطلبانه و خودخواستهاند و نظام پاداش و تنبیه سازمانی تأثیر زیادی بر آن ها ندارند (اورگان[24] و همکاران، 2006). علیرغم آنکه وجود این رفتارها در کارکنان هر سازمانی ارزشمند است، اما شواهد موجود در خصوص مفهومسازی و پژوهش آن در سازمانهای مختلف و جوامع مختلف بهویژه سازمانهای خدماتی ناچیز است (ارتورک[25]، 2007). این در حالی است که اهمیت آن در نیروی انسانی سازمانهای آموزشی بهویژه در دانشگاهها بسیار زیاد است (زینآبادی و همکاران، 2010).
با توجه به اهمیت رفتار شهروندی سازمانی در بهرهوری و اثربخشی سازمانها، متأسفانه هنوز هم درک، توجه و شناخت درست از آن در کشور افغانستان بهویژه در سازمانهای آموزش عالی که متولی تربیت نیروی انسانی در کشوراست، وجود ندارد و حتی میتواند گفت که رفتار شهروندی سازمانی یک مفهوم ناشناخته در سازمانها بهویژه سازمانهای آموزش عالی میباشد.
با توجه به نقش این سه متغیر فرهنگسازمانی، جوسازمانی و رفتار شهروندی سازمانی در عملکرد، کارایی و اثربخشی سازمانها، در این پژوهش به بررسی ارتباط بین این متغیرها و نقش واسطهگری جوسازمانی در پیشبینی تأثیر فرهنگسازمانی بر رفتار شهروندی سازمانی، در سازمانی که یکی از سازمانهای مسئول در تربیت نیروی انسانی برای کشور میباشد، یعنی دانشگاه کابل پرداخته شده است و رهنمودهای کاربردی برای علاقهمندان دانش مدیریت ارائه میدهد.
[1] – Miller
[2] – organizational culture
[3] . Zahir
[4] . Macintosh & Doherty
[5] . Jacobs
[6] . Henri
[7] . Hofsttede
[8] . Tres & Bir
[9] . Schein
[10] . 0rganizational Climate
[11] . Tahooglu
[12] . Gall
[13] . Davis
[14] . Halloye
[15] . Wosst & Far
[16] . Pain & Pagh
[17] . Gilsson
[18] . Hemilgarn
[19] . organizational citizenship behavior
[20] . Organ
[21] . Denicolis & Bragger
[22] . Wegoda
[23] . Wegoda
[24] . Organ
[25] . Arttork
در ارتباط با مسائل اجتماعی و اقتصادی بیابانزایی باید این واقعیت را قبول كرد كه مسائل و مشكلات فعلی بیابان و بیابانزایی در ایران صرفا مشكلات فنی و تكنیكی نیست بلكه مسائل ساختاری و اجتماعی و چه بسا سیاسی است. در حوزه وسیع و گسترده بیابان بیشترین ارتباط با جوامع روستایی است، بنابراین شناخت ساختار اجتماعی و اقتصادی جامعه روستایی از جمله توفیقات كاری مطالعات و پروژه ها محسوب می شود. وضع جوامع روستایی در زمینه های اجتماعی و اقتصادی ویژگیهای خاص خود را دارد. ارتباط این جامعه با محیط اطراف خود در طول زمان باعث بوجود آمدن روابط و عرف خاصی در سطح روستا گردیده كه بسته به شرایط محیط در مناطق مختلف متفاوت است، بنابراین در هر برنامهای كه در ارتباط با جامعه روستایی باشد، شناخت ساختار اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی روستا و عملكرد آن ضرورت دارد و بدون توجه به آن هر گونه طرحی نه تنها با مؤفقیت همراه نخواهد بود بلكه باعث بروز ناهماهنگی و به هم زدن ساختار سنتی اجتماعی و اقتصادی روستا نیز خواهد شد. فعالیتهای چند دهه اخیر بیابانزدایی تا حدودی گویای این واقعیت است، زیرا در اغلب طرحهایی كه تاكنون به مرحله اجرا درآمده به وضعیت اجتماعی و اقتصادی مردم كمتر توجه شده است به طوری كه مردم در مقام معارضه با منابع طبیعی بوده اند. در این زمینه بایستی خلاء ناشی از ضعف فرهنگی به ویژه فرهنگ منابع طبیعی به طریقی پر شود. ضمن آنكه اقدامات قانونی در برابر متجاوزین به منابع طبیعی برای هر قشری از جامعه با قاطعیت اجرا گردد.
به نظر کارشناسان از دیدگاه شرایط زیستمحیطی، جهان امروز با چهار مشکل جدی و عمده شامل افزایش میزان آلودگی هوا، آلودگی آبها، تخریب لایه اوزون و تخریب سرزمین یا بیابانزایی مواجه است که از میان چهار مشکل فوق مسئله بیابانزایی اهمیت بیشتری دارد، زیرا از یک سو کشور ما به دلایل شرایط خاص اقلیمی و موقعیت جغرافیایی در معرض این پدیده است و از سوی دیگر این مسئله درد مشترک کشورهای جهان سوم است (سلطانیه 1383). بیابانزایی به مفهوم تخریب سرزمین یا کاهش توان بیولوژیکی در مناطق خشک و نیمه خشک و خشک نیمه مرطوب تحت تأثیر دو دسته عوامل طبیعی و انسانی است (عبدینژاد 1386). Logo (2000) نیز بیابانزایی را فقر اکوسیستم در نواحی خشک، نیمه خشک و نیمه مرطوب معرفی نموده و این فقر را نتیجه فعالیتهای بی رویهی انسان و خشکسالی میداند. این پدیده، فعّالانه در حال تکوین است و تأثیر جدّی بر روند زندگی بسیاری از انسانها به ویژه روستائیان گذاشته است. این وضعیت به دلایل گوناگون از جمله عدم بهره برداری صحیح از منابع طبیعی مناطق خشک و نیمهخشک، افزایش روزافزون جمعیت، مسائل اجرایی، عدم شناخت فرهنگ منابع طبیعی و … پدید آمده است. سالیان طولانی نیز دستگاههای ذیربط برای حل این مشکل کوشیدهاند ولی متأسفانه کمتر با مؤفقیت همراه بوده است. در این زمینه اگر به جلب مشارکت مردم در احیاء سرزمین توجه نشود مسلماً صرف بودجه های اختصاص داده شده چندان با مؤفقیت همراه نخواهد بود. نتایج مطالعات مختلف نشان میدهد که مهار رشد بیابان از عهده دولت بر نمی آید مگر اینکه سرمایه گذاری شایسته در مورد جلب مشارکت روستائیان در زمینه بیابانزدایی سرلوحه طرحها و فعالیتها قرار گیرد. بدیهی است که جلب این مشارکت هم کار آسانی نیست و باید از جهات مختلف درباره آن به تحقیق پرداخت و عوامل مؤثر در جلب مشارکت در این زمینه بررسی شود، چرا که شناسایی این عوامل مقدم بر اجرای هرنوع کار برای کنترل بیابان میباشد.
امروزه تمام تلاشها در جهت توسعه انسانی در راستای کاهش تهدیدها و افزایش فرصتها است. در کشورهای توسعه یافته، شکل گیری NGO[1]ها (سازمانهای غیر دولتی) از واجبات است و در هر کار و پروژهای بایستی سهم سازمانهای دولتی، مردم و NGO، مشخص باشد. در نتیجه در امر حفظ منابعطبیعی امکان مشارکت وجود دارد اما مشارکتی پیچیده و همهجانبه که در این خصوص نمیتوان سادهاندیشی کرد. ساختار جمعی، شرایط قبل و حال مردم و لایه های روانشناختی بایستی صورت بگیرد و الگوی در نظر گرفته شده بایستی انعطافپذیر بوده و با شرایط حال مطابقت کند، تکبخشی نباشد و بدون شناخت با محیط پژوهشی طراحی نگردد و آسیبشناسی هر کدام از اضلاع مثلث ( دولت، مردم و NGO ) به خوبی صورت گرفته باشد (گزارش 1 توسعه یاران مهر، 1392).
یکی از عوامل محدودیت مدیریت جامع منابع طبیعی، منابع علمی است. منابع اطلاعاتی در رابطه با ماهیّت، گستره و شدت تخریب منابع طبیعی در مناطق مختلف کشور محدود میباشد و گرایش به سمت تمرکز بر علائم مشهود تخریب سرزمین، نسبت به پرداختن به علتهای
اصلی آن، بیشتر است. جمعآوری و هماهنگسازی اطلاعات از منابع و بخشهای مختلف به علّت پیچیدگی و وسعت مطالب، محدودیت بزرگی به شمار میرود. علاوه بر این، تلفیق موضوعات اقتصادی- اجتماعی و زیستمحیطی، پرداختن به توسعه پایدار را کاری دشوار می کند. در رابطه با مدیریت پایدار منابع طبیعی در ایران و مقابله با بیابانزایی ابتکارات و اقداماتی انجام گرفته شده است، اما این ابتکارات عمدتاَ در سطح محلّی بوده و مستندسازی فرایندهای کاری و آموزهها انجام نگرفته و یا خیلی کمرنگ بوده است. در نتیجه، دسترسی به اطلاعات و تجارب مؤفق که میتوانست مورد بهره برداری پروژه ها و ابتکارات جدید قرار بگیرد، بهراحتی میسّر نیست. از طرفی عدم یکپارچگی و جامعیت مدلهای متعارف توسعه، باعث بروز بحران در پایداری سرزمین، تهدید و تخریب منابع طبیعی، عدم عدالت و ناپایداری در بهرهوری اقتصادی، مشکلات زیستمحیطی، چالشهای بهداشت سلامت، فرسایش، مرگ بیولوژیکی، بحران آب، بحران نیترات، افزایش گازهای گلخانهای و بهم خوردن تعادلهای بومشناختی در سرزمین میگردد. به همین دلیل در راهبردهای نوین برای تحقق توسعه پایدار به جای تأکید بر انتقال خدمات، اقدامات فیزیکی و سخت افزاری و انتقال تکنولوژیهای جدیدتر، ارتقاء مهارت ها در اعمال مدیریت مشارکتی مبتنی بر چرخه اطلاعات، نقش اصلی را بر عهده دارند که با هدف توانمندسازی و دخالت آگاهانه جوامع محلی بهویژه در بخش روستایی و کشاورزان کوچک در چارچوب عملیات تحقیق- توسعه محقق می شود.
توجه به سه سرمایه بزرگ اجتماعی1، فیزیکی2و انسانی3در برنامه ریزی محلّی بسیار مؤثر است. یکی از ابزار برنامه ریزی محلّی، توجه به مشارکت فعال و همه جانبهی افراد جامعه در تمام ابعاد مختلف توسعه و دیگری توجه کافی به دانش بومی افراد جامعه است. سازمانهای مردم نهاد با آگاهسازی و جلب اعتماد و بالا بردن سطح مشارکت، سرمایه اجتماعی را تقویت کرده و راه را برای توسعه اجتماعی هموار میسازند (سواری و همکاران، 1391).
بررسی مسائل اجتماعی مشارکت و رابطه آن با پدیده بیابانزایی نشانگر اهمیت فوقالعادهی آن در حل مسائل بیابانزایی است. اگر بیابانزایی انسانساخت (در مقابل بیابانزایی طبیعی) را نتیجه روابط نامناسب انسان با طبیعت و محیطزیست بدانیم، كه در دهههای اخیر با شدت بیشتری رو به افزایش نهاده، ابعاد كمّی عنصر انسان در قالب عوامل جمعیتی و ابعاد كیفی عنصر انسان در قالب رفتارهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی او تأثیر بهسزایی در بروز این پدیده دارد (فیروزنیا، 1383). بنابراین تعداد جمعیت (سرمایه انسانی) و ابعاد كیفی عوامل انسانی نقش بهسزایی در زمینه بیابانزایی و مقابله با آن ایفا میكند (احمدی و همکاران، 1391) و نیاز به مشارکت، استفاده از دانش بومی را اجتناب ناپذیر می کند.
در توسعه اجتماعی، اعضاء جامعه نقش اصلی را در فرایند توسعه دارند و به عنوان عوامل فعّال، درگیر مسائل پیرامون خود شده و به فعالیت وا داشته میشوند. در مورد عواملی که زندگیشان را تحت تأثیر قرار میدهد مانند تدوین و اجرای سیاستها، برنامه ریزی، توسعه و ارائه خدمات و تغییرات آنها مشارکت خواهند کرد (sahebzadeh and nobaya، 2011).
زیرساختهای روستایی را میتوان سرمایه های عمومی و اجتماعی روستاها دانست که توسعه آن باعث بهبود شرایط و کیفیت زندگی و معیشت مردم محلی و ارتقای کارایی زندگی اجتماعی و اقتصادی آنها خواهد شد. مثلاً توسعه زیرساختهای خدمات بهداشتی و آموزشی، باعث بهبود کیفیت منابع انسانی و افزایش تواناییهای آنها (در جایگاههای فردی و اجتماعی) خواهد شد. این فعالیتها جزء سرمایه های فیزیکی قرار میگیرند (رضویان و همکاران، 1388).
دردیدگاههای سنتی مدیریت توسعه، سرمایههای اقتصادی، فیزیکی و نیروی انسانی مهمترین نقش را ایفا میکردند اما در عصر حاضر برای توسعه بیشتر از آنچه به سرمایهاقتصادی، فیزیکی و انسانی نیازمند باشیم به سرمایه اجتماعی نیازمندیم زیرا بدون این سرمایه، استفاده از دیگر سرمایهها به طور بهینه انجام نخواهد شد. در جامعهای که فاقد سرمایه اجتماعی است، سایر سرمایهها تلف میشوند. از اینرو موضوع سرمایه اجتماعی به عنوان یک اصل اساسی برای نیل به توسعه پایدار محسوب می شود.
از نقطه نظر مدیریتی، اتخاذ یک استراتژی مبتنی بر ملاحظات بیوفیزیکی، می تواند علاوه بر تأمین منافع معیشتی، سرمایه گذاری بیشتر در زمینه مدیریت پایدار سرزمین را به ارمغان آورد. فعالیتهایی نظیر مدیریت جامع محصولات کشاورزی در سطح مزرعه، ایجاد انگیزه برای کشاورزی پایداردر جوامع روستایی، انتقال دانش و فناوری و به کارگیری سیاستهای تأثیرگذار در سطح ملی و منطقهای در راستای افزایش امنیت شغلی، برای رسیدن به راهکارهای پایدار در زمینه چالشهای زیستمحیطی، بسیار ضروری است.
در 22 اسفندماه سال1351، توافقنامهای میان دولتهای ایران و افغانستان مبنی بر اجازهی ورود 26 m3/s آب (850 میلیون مترمکعب در سال) از رودخانه هیرمند به ایران امضاء شد ولی متأسفانه در زمان رژیم طالبان (1996) اجرای توافقنامه متوقف و منجر به وقوع فاجعهای زیستمحیطی و اقتصادی- اجتماعی در استان سیستان و بلوچستان شد، به طوری که به شدت موجب روند نزولی شاخص های اکولوژیکی و انسانی گردید (افشاری،1391).
در سپتامبر 2010 ( شهریور 1389)، به منظور ظرفیتسازی ملی برای مدیریت پایدار محیط زیست و حمایت از منابع طبیعی به ویژه آب و خاک در چارچوب برنامه های توسعه ملی و همچنین اجرایی نمودن برنامه های توسعه زیستمحور با تأکید بر بهبود کیفیت زندگی
1- Non- Governmental Organization
1- Social Capital
2- Physical Capital
3- Human Capital
ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
گردشگری یکی از بزرگترین صنایع دنیا بوده که دارای رشد سریعی می باشد. برای بسیاری از نواحی گردشگری مهم ترین منبع درآمد است و برای دیگر مناطق بازده اقتصادی حاصل از گردشگری بسیار زیاد است (معصوم پور، خوش اخلاق). بر طبق پیش بینی سازمان جهانی گردشگری تا سال 2020 گردشگری بین المللی به تعداد 1.6 میلیون نفر برسد و گردش مالی ناشی از آن به پیش از 2 تریلیون دلار در سراسر دنیا باشد (WTO, 1988).
گردشگری به خاطر برخورداری از توانمندی بالا در خلق و ارتقاء مولفه های توسعه ملی، منطقه ایی و شهری و روستایی همیشه مورد توجه و ستایش بوده است. بسیاری از کشورها این صنعت پویا را به عنوان منبع اصلی درآمد به ایجاد اشتغال در بخش خصوصی و تبادلات فرهنگی و انسانی و توسعه ساختار زیربنایی می دانند (رشیدنیا، گندم کار، 1390: 2).
امروزه صنعت گردشگری به عنوان صنعتی پویا و فراگیر همه ارکان وجودی یک جامه و سیستم های جهانی را در بر گرفته است. گردشگری در معنای اصل خود از قرن نوزدهم با اصالت و انگیزه است نه سفرهای بدون هدف و برنامه. در اصل گردشگری بر اساس خواست و اراده ی ملت ها صورت میگیرد .سازمان های دولتی و بخش خصوصی تنها برنامه ریزان این سفرهای هدفمند هستند که باید متناسب با خواسته
های عمومی به برنامه ریزی بپردازند تا گردشگری به بهترین نحو انجام شود (توکلی و گلدی شرافت سید،1388: 44)
جهانگردی و تفرج در ذات خود کمترین وابستگی را به تکنولوژی های آلاینده را دارد. توسعه خدمات جهانگردی نه فقط اصالت های منطقه ای را برجسته می نماید، بلکه از حاصل آن در حفظ و ساماندهی این اصالت ها و نیز در بوجود آوردن توازن بهینه منبع و طرز استفاده مناسب از آن برای حفظ و نگهداری و رشد و توسعه منابع طبیعی و ملی بهره می جوید و همزمان با آن از مزایای اقتصادی آمد و شدهای مربوطه برخوردار میشود(میکایلی، 1379: 22) . عوامل زیادی بر صنعت گردشگری تاثیر می گذارند که یکی از مهم ترین آنها آب وهواست.
آب و هوا و اقلیم نقش مهمی را در گردشگری و موفقیت یک مقصد گردشگری ایفا می کند. (Bingo, Hamilton & Tol, 2006:915) با توجه به این مسئله که اقلیم در انتخاب مقصد گردشگری پارامتر بسیار با اهمیتی است، و به طور قابل ملاحظه ایی اقلیم در طی فصول مختلف بر روی برنامه ی آژانس های گردشگری اثر می گذارد. اقلیم مناسب و آسایش اقلیمی در افزایش میزان گردشگران در مناطق جاذب گردشگر شود. از طرف دیگر اقلیم و آب و هوا می تواند باعث افزایش هزینه ی تمام شده نیز شود.( به طور مثال افزایش میزان مصرف انرژی در وسایل سرمایشی در طول فصل گرم) همچنین تغییرات اقلیمی اثر مستقیمی بر روی مراکز گردشگری متکی بر طبیعت را دارد(Scott, Jonse & Konepek, 2007:572).
ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است