از ابتدای خلقت انسان تا کنون حمل بار یکی از بزرگترین چالشهای است که بشر با آن مواجه بوده، و به گواه باستانشناسان همواره در تکاپو بوده تا رهیافتی سادهتر و دقیقتر برای آن داشته باشد. یکی از اولین و مهمترین این روشها، اختراع چرخ بوده که با گذر تاریخ این وسیله پیشرفتهای بسیاری داشته به گونه ای که در دنیای مدرن امروزی میتوان مدعی بود که حمل هر نوع باری با دقت بسیار بالا امکان پذیر است.
پس از کشف ماشین بخار و بهره گیری از آن در کشتیها که قدمت آن به بیش از سیصد سال میرسد، بیش از پیش حملونقل دریایی یکی از مطمئنترین و ارزانترین روشها برای حمل بار بوده و امروزه نیز با وجود پیشرفت فراوان در سایر روشهای حملونقل، هنوز هم راه دریایی یکی از بهترین روشها محسوب می شود؛ به گونه ای که دسترسی به آبهای آزاد و امکان تجارت دریایی یکی از موارد استراتژیک برای دولتها بهشمار میآید.
امروزه به منظور حمل بارهای خطرآفرین، پرحجم و سنگین در کارخانهها، بندرها، تاسیسات هستهای و سازههای مرتفع از جرثقیل استفاده می کنند.
جرثقیلها را بر اساس ساختاری به دو نوع چرخشی[1] و ستوندار[2] تقسیم بندی می کنند. جرثقیلهای حامل کانتینر از نوع جرثقیلهای ستوندار میباشد. دو نوع جرثقیل حامل کانتینر وجود دارند. این دو عبارتند از: جرثقیل سوار بر ریل مجاور بندر[3] و جرثقیل لاستیک پلاستیکی ستون دار[4].
جرثقیلهای ستوندار دارای یک ارابه[5] میباشند که به صورت افقی حرکت می کند. بار توسط یک کابل به ارابه وصل میگردد. طول این کابل به هنگام فرایند بالاکشیدن بار[6] تغییر می کند. اغلب این دسته از جرثقیلها را به صورت یک پاندول ساده[7] مدل می کنند. این جرثقیلها انواع مختلفی دارند که جرثقیلهای حامل کانتینر یکی از آنها میباشد. این جرثقیلها در حمل کانتینر از کشتی به اسکله و بالعکس مورد استفاده قرار میگیرد. (شکل 1‑1) نمونه ای از این نوع جرثقیلها را نشان میدهد. در این کار به کنترل و مدلسازی این دسته از جرثقیلهای ستوندار میپردازیم.
از اقسام دیگر جرثقیلهای ستوندار، جرثقیلهای ستوندار محلکار[8] و جرثقیلهای ستوندار سوار بر ریل[9]، که به ترتیب در حمل اجناس کوچک در کارخانهها و اجناس سنگین در کارخانهای اتومبیلسازی، کاغذسازی و نورد فولاد استفاده میشوند، میباشند.
جرثقیلهای حامل کانتینر نوع اول، در این کار مدنظر ما خواهد بود. به طور معمول کنترل این دسته از جرثقیلها بر اساس سه عملکرد گذاشتن ارابه[10] (انتقال بار از کشتی به بندر و بالعکس)، بالاکشیدن بار و پایینآوردن آن؛ جداگانه مورد بررسی قرار میگیرند. ما در این کار، روی کنترل فرایند گذشتن ارابه تمرکز خواهیم کرد. این نوع از جرثقیلها تفاوت مهمی با سایر جرثقیلهای ستوندار دارند، که این تفاوت در داشتن چهار عدد طناب برای بالاکشیدن است؛ به طوریکه این چهار طناب به چهار گوشهی یک تختهی پخشکننده[11]، که بر روی کانتینر قرار گرفته است، وصل میشوند. به این تخته پخش کننده در جرثقیلهای حامل کانتینر، سکوی کانتینر[12] نیز میگویند. این تغییر ساختار، مدل و دینامیک این جرثقیلها را نسبت به سایر جرثقیلهای ستوندار متفاوت می کند. بنابراین دیگر نمیتوان مدل این جرثقیلها را به صورت یک پاندول ساده در نظر گرفت.
در جهان مدرن امروزی همگان از اهمیت دستاوردهای اقتصادی افزایش سرعت حملونقل آگاه هستند. یکی از این رهیافتهای افزایش سرعت جا به جایی بار استفاده از کانتینرها به منظور حملونقل بار توسط کشتیها میباشد. از طرف دیگر، در حملونقل دریایی زمان بسیاری به هنگام تخلیه بار و با انتقال آن در کشتی به هدر میرود. این کار بسیار مهم توسط جرثقیلهای حامل کانتینر انجام می شود.
بارهای کانتینری در هنگام جا به جایی تاب میخورند. این تابخوردنها ناشی از عنصر اینرسی[1]، که همان بار میباشد، است؛ همچنین این تاب خوردنها با عواملی چون افزایش سرعت و شتاب ارابهی این جرثقیلها و اغتشاشاتی مانند باد تشدید میشوند. تجاوز این تاب خوردنها از حد قابل مجازشان منجر به خطرات سهمگینی خواهد شد. علاوه بر این، در نقطه مقصد نیز باید این تاب خوردنها به صورت کامل حذف گردد. در نتیجه اغلب رانندگان ماهر جرثقیل با کم نمودن به موقع حرکت ارابه از بروز چنین حوادثی جلوگیری می کنند. ایرادی که در انجام به این رویه کاری وجود دارد در این است که ابتدا نیاز به استخدام یک راننده بسیار ماهر در این زمینه خواهیم داشت؛ که این به نوبهی خود هزینه خواهد داشت. دومین مطلب اینکه هر چقدر هم که این رانندگان ماهر باشند؛ باز هم خطر بروز حوادثی ناشی از بیدقتی یا مطلوب نبودن شرایط جسمانی و روانی راننده وجود خواهد داشت. در آخر رانندههای بسیار ماهر هم قادر به حمل بار با بیشترین سرعت ممکن و در عین حال کاهش تاب خوردنها به کمترین مقدار ممکن نیستند. در واقع انسان هیچگاه قادر به حرکت در بهینه ترین مسیر در چنین مسایلی نخواهد بود. بنابراین نیاز به طراحی یک کنترلکننده بهینه به منظور کاهش این تابخوردنها ضروری میباشد.
در کارهایی که تا به حال دیده شده است، نیروی کنترلی را با نیروی تولیدکننده حرکت خطی ارابه معادل میگیرند. بنابراین کنترل کننده در حرکت ارابه و در نتیجه سرعت جا به جایی بار تاثیر منفی خواهد داشت. همچنین اکثر این کنترلکنندهها حلقه باز[2] بوده و در نتیجه در مقابل نامعینی و اغتشاش حساس میباشند. در بسیاری از موارد در آنها از شکلدهی ورودی[3] استفاده شده است که یک کنترلکننده حلقه باز میباشد. نکتهی آخر در طراحی چنین کنترلکننده هایی ضرورت انجام طراحی مسیر میباشد. در [1]، یک کنترلکننده نیروی فعال[4] را برای جرثقیلهای ستوندار طراحی کرده اند. این کنترل کننده دقیقاً روی نیروی حرکت دهنده ارابه پیاده شده است. با این حال، در [1] ادعا شده است که کنترل کننده در مقابل اغتشاشات عملکرد مقاومی[5] از خود نشان میدهد. در [2]، برای مدل خطی جرثقیلهای حامل کانتینر یک کنترلکننده بهینه خطی ساخته شده است. همچنین این کنترل کننده را عملاً با کمک حسگرهای[6] مناسب پیادهسازی نموده اند. برای تشخیص جا به جایی تخته پخشکننده از پردازش تصویر[7] با کمک دوربینی تعبیه شده در قسمت تحتانی ارابه و نشانگرهایی بالای تختهی پخشکننده استفاده شده است. برای تشخیص مکان و سرعت ارابه هم به ترتیب از کدکننده[8] و تولیدکننده تاکو[9] استفاده شده است. به طور طبیعی خطی بودن مدل و کنترلکننده بهینه خواص غیرخطی سیستم را حفظ نمی کند؛ همچنین در این کار، راه حلی برای جداکردن کنترل کننده از ارابه ارائه نشده است. در[3]، یک مدل غیرخطی را به کمک شبکه عصبی[10] کنترل بهینه نموده اند. در [4]، یک کنترلکننده غیرخطی بر مبنای خطیسازی پسخورد[11] برای جرثقیلهای حامل کانتینر طراحی شده است. به علاوه در این کار عمل بالاکشیدن نیز منظور شده است. یکی از مشکلات عمدهی استفاده از این مدلها، عدم توانایی آنها در بیان انحراف پیچشی[12] بار میباشد. این حرکات پیچشی بر اثر بار به مقدار کمی بهوجود میآیند. علاوه بر این، بنا به دلایلی چون عدم برابری طول جفت کابلهای چپ و راست، باد و عدم تعادل در بار موجود در کانتینر تشدید میشوند. بنابراین، علاوه بر کنترل تاب خوردنها باید این پیچشها را نیز کنترل نمود. در [5]، دو راه برای کنترل اینگونه از پیچشها پیشنهاد شده است:
به منظور رفع مشکل تاثیر کنترل کننده بر روی حرکت ارابه میتوان از عملکرد بالاکشیدن به عنوان کنترل کننده استفاده کرد [6]. بدین صورت که با تغییر طول طناب یک نیروی کجی[13] تولید می شود. به این ترتیب تاب خوردن را میتوان با آن نیروی کج کنترل نمود. مشکلات این کار در پیچیدگی و دشواری مدلسازی میباشد. علاوه بر این وظیفه تغییر طول کابل با رانندهی جرثقیل خواهد بود. بنابراین از زمان فرمان تغییر طول کابل توسط راننده تا شکل گیری این تغییر طول زمانی طول خواهد کشید. در نتیجه نیاز به طراحی کنترلکننده با پسخورد تاخیردار[14] میباشد.
این کنترلکنندهها به دلیل پسخوردبودن در مقابل نامعینی و اغتشاشات مقاوم هستند. به منظور حفظ خواص غیرخطی سیستم، طراحی کنترلکننده های غیرخطی مطلوب میباشد که طراحی این کنترلکنندهها برای سیستمهای تاخیردار در [7] نیز انجام شده است. راه کاری دیگر که برای جداکردن کنترل کننده از ارابه در نظر گرفته شده است؛ به این صورت میباشد که در بالای تختهی پخشکننده یک موتور به همراه دمپر و فنر قرار داده شده است [8]. این کار در مدل دو بعدی انجام شده است و به نظر میرسد که رای مدل سه بعدی که دارای چهار کابل میباشد پیادهسازی چنین کنترلکننده ای بسیار دشوار باشد. شکل1‑3 طرح ارائه شده توسط کیم[1] را برای پیادهسازی چنین کنترلکنندهای، نشان میدهد [8]. کیم در این حالت از بررسی دینامیک ارابه، که دیگر به کنترل کننده ربطی ندارد، چشمپوشی کرده است. او پیشنهاد داده است که حرکت ارابه را به چشم اغتشاش باید دید.
در مورد روشهای مختلف مدلسازی این دسته از جرثقیلها، باید گفت که از روشهای مختلفی بدین منظور استفاده شده است. در [9]، پیشنهاد شده است که این جرثقیلها را به صورت رباتهای موازی[2] مدلسازی کنند؛ تا آن آزادی عمل بیشتر در حرکت آنها نشان داده بشوند. متاسفانه در این کار تنها به شبیهسازی اکتفا شده است و وارد بحث کنترل این مدلها نشده است.
تغییرات سریع در عرصه فعالیت های اقتصادی و پیچیده شدن فضای رقابت میان بنگاه ها ،آنها را بر آن داشته تا از ابزارها و روش هایی بهره گیرندکه توان رقابتی مطلوبی برای آنان ایجاد کرده ،به آنان امکان حفظ سهم بازار و افزایش آن را بدهد. از جمله ابزارهایی که در سالهای اخیر مورد توجه شرکت های پیشرو قرار گرفته و از آن برای حفظ و بهبود شرایط رقابتی خود کمک گرفته اند ، زنجیره تامین و مدیریت آن است
جریان زنجیره تامین موجودیتی پویا بوده که جریان های اطلاعات ،محصولات و مالی را در درون خود دارد.اجزای این سیستم از طریق پیش خور مواد و جریان باز خور اطلاعات با یکدیگر در ارتباط هستند.
در سالهای اخیر با طرح نظریه های جدید در ارتباط با رضایت مشتریان ،تولید بر اساس درخواست و نیازهای مشتریان و مسایل رقابتی در بازار و سود آوری برای شرکت های بزرگ که از نظر فیزیکی و جغرافیایی گستردگی پیچیدهای دارند از یک سو و همچنین گسترش ارتباطات و همبستگی های بین تامین کنندگان و تولید کنندگان بزرگ از سوی دیگر ،این بحثبه بحثی جامع تبدیل شده که توجه بسیاری از محققین و مدیران را به خود جلب نموده است این فلسفه موجب پیدایش تغییرات بنیادی در زمینه مدیریت سازمانها شده است پیش از این مدیران برای ارتقا سود آوری خود ،تلاش و توجه خویش را به فعالیتهای درونی سازمان معطوف می ساختند در حالی که مدیریت زنجیره تامین آنه را به یکپارچه سازی عملیات و فعالیتهای درون سازمانی با تصمیم گیری ها و فعالیتهای شرکای تجاری برون سازمانی ، دعوت می نماید . مطالعات زیادی در این زمینه انجام شده است که همگی بیانگر منافعی هستند که از طریق مدیریت زنجیره تامین بدست خواهد آمد. با این وجود بکارگیری آن چالش های بسیار زیادی را برای مدیران بوجود آورده است . یک زنجیره تامین شامل تمام سازمان هایی است که در تبدیل مواد خام به محصول نهایی و رساندن آن به دست مشتری نقش دارند . این سازمان ها معمولا موجودیت های اقتصادی مستقلی هستند .اگر چه یک استراتژی کاملا یکپارچه می تواند عملکردبهینه کل سیستم را درپی داشته باشد اما ممکن است این استراتژی برای تک تک اعضای زنجیره تامین بهترین نتیجه را به همراه نداشته با شد. در واقع هر یک از اعضای زنجیره معمولا بیشتر تلاش می کندتا اهداف سازمانی خود را به سمت بهینگی پیش برند تا اهداف کلی سیستم زنجیره تامین . بنابراین یکی از فاکتورهای کلیدی مدیریت زنجیر تامین ،توسعه مکانیسم هایی است که بتواند اهداف مجزای اعضای زنجره تامین را در یک راستا قرار داده و تصمیم گیر ها و فعالیت های آنها را برای بهینه سازی عملکرد کل سیستم با یکدیگر هماهنگ سازند( لی و وانگ ،2007) .
پس مدیریت موجودی بر مبنای فروشنده یکی از این رویکردهای ابتکاری است که سعی در ایجاد تعامل هر چه نزدیکتر و هماهگ هر چه بیشتر میان اعضای یک زنجیره تامین در حیطه مدیریت موجودی و تقاضا دارداما تاکید کلی این روش بر انتقال مسولیت مدیریت موجودی و تقاضا از مشتری به تامین کننده است بنابراین مدیریت موجودی بر مبنای فروشنده فرایند پیوسته ای است که در آن مسولیت مدیریت موجودی مشتری به تامین کننده واگذار می شود ( اسدی و همکاران ،1389) .
1-2- بیان مسئله
روند روبه رشد رقابتی شدن در اقتصاد جهانی امروز، شركت ها رابرآن داشته است تا از مزایای به كارگیری مدیریت زنجیره تامین در راستای افزایش رقابت پذیری وكارایی بهره جویندمدیریت زنجیره تامین نگرشی است كه در سالهای اخیر مورد توجه سازمانها وشركت ها قرارگرفته است كه در نظر دارند سطحی جهانی تر به فعالیت بپردازنددراین نگرش كلیه اجزا وحلقه هایی كه برای ارائه محصول یا خدمت به مشتری دركنار هم قراردارند مورد توجه قرارگرفته وسعی می شودتصمیمات استراتژیک ، تاكتیكی وعملیاتی به گونه ای اتخاذگردد كه كل مدیریت زنجیره درمقابل زنجیره های رقیب ازكارایی واثربخشی بیشتری برخوردار باشدبنابراین در نگرش مدیریت زنجیره تامین همكاری هماهنگی ویكپارچگی كلیه حلقه های زنجیره از اهمیت ویژه ای برخوردار است یک زنجیره تامین محدود به اجزاء وسیاستهای تولیدكننده نبوده بلكه كلیه اجزاء تولیدی وخدماتی از تامین كننده اولیه تامشتری نهایی رادر بر می گیرداز منظر كلان نیز وجود نظامهای تامین تدارك سنتی درهركشور اغلب نوعی عدم هماهنگی ویكپارچگی نیز بخشهای مختلف زنجیره تامین اعم از سازمان های دولتی یا غیردولتی رادر پی داشته كه منجر به افزایش هزینه تمام شده كالاها می شود(مشائل هوگس،2006) .
مدیریت وكنترل موجودی یكی از ابعادمدیریت زنجیره تامین است كه می تواندنقش مهمی در ایجاد هماهنگی در بین اعضای زنجیره تامین ایفاكند در زنجیره تامین سنتی هر یک از اعضا،خود مسول تصمیم گیری های مربوط به مدیریت موجودی خود می باشند.علت بوجودآمدن چنین ساختاری برای زنجیره تامین سنتی تمایل شركت ها به تحت كنترل داشتن دارایی های خود و هزینه زیاد توزیع اطلاعات درسطح وسیع تادهه های اخیر است حلقه های زنجیر تامین سنتی تنها اطلاعات مربوط به حلقه بعدی در زنجیره (یعنی مشتریان بلافصلشان)رادراختیار دارندواز اطلاعات مربوط به تقاضای مشتریان نهایی زنجیره بی نصیب هستند چنین عدم شفافیتی در مورد تقاضای واقعی موجب بوجود آمدن مشكلات متعددی در زنجیره تامین خواهد شد (دیسنی،2003 ) درسالهای اخیر رویكردهای جدیدی در زمینه موجودی درزنجیره تامین بوجود آمده اند كه ایده اصلی آنها انتقال مسئولیت تصمیم گیری های حیطه مدیریت موجودی هر حلقه به حلقه بالاتر است در این رویكردها هر عضو زنجیره اطلاعات مربوط به تقاضارادر اختیار عضو بالادست قرارداده و تصمیمات مربوط به سطح موجودی خودرابه اوواگذار کند در این تعویض مسو لیت در بیشتر موارد عضو با لادست موجودی را نگهداری کرده وریسك عدم قطعیت تقاضارا می پذیرد(لی،2005).
باگذشت زمان شركتها كم كم درك نمودند كه هزینه های مازاد موجودی غیر ضرور در هر كجای زنجیره تامین ذخیره شوند خواه شركت نسبت به آن مسئولیت مستقیم داشته باشدیانه باز هم بر هزینه های پایین خطی شركت تاثیرگذاراست امروزه موجودی نگهداری شده در هر یک از حلقه های زنجیره تامین با یكدیگر مرتبط در نظر گرفته می شوند بنابراین به سطوح نگه داری مواد خام و اجزابادید عناصر مرتبط به هم و به وجود آورنده فرصت برای كاهش هزینه ها نگریسته می شود بوجود آمدن این تغییرات در رویکردهای مربوط به مسئولیت موجودی باعث شده است كه روش های سنتی برنامه ریزی موجودی كارایی خود را برای بسیاری از شركت از دست بدهد(نخعی كمال آبای و همكاران،1389)
مدیریت موجودی توسط فروشنده[3] یكی از مشهورترین روش های شراكت برای افزایش راندمان زنجیره عرضه است كه اصول آن در اواخردهه 1980پایه ریزی شده است امروزه مدیریت موجودی توسط فروشنده نقش بسیار كلیدی وحساسی رادر زنجیره های عرضه كوچك وبزرگ كه دارای ویژگی پاسخگویی سریع به مشتریان می باشند ایفا می كند .دراین شراكت تامین كننده كه خود گاهی تولیدكننده ،فروشنده ویایک توزیع كننده است تصمیمات مربوط به كنترل موجودی انبار رابرای مصرف كننده اتخاذ می كند بعبارت دیگر فروشنده خود سطح موجودی انبار خریدار را (یابه صورت فیزیكی ویابه صورت الكترونیكی )كنترل نموده و تصمیمات مربوط به صدور ثبت سفارش ،میزان سفارش ،زمان سفارش ،نحوه حمل و غیره را می گیرد در این تعامل مشتری نظارت بر موجودی انبار خود را رها كرده وحتی در مواقعی مسئولیت كلیه عملیات مالی آن رانیز به تامین كننده واگذار می نماید. و یا اینكه می توان گفت كه مدیریت موجودی توسط فروشنده فرایند پیوسته ای است كه در آن مسئولیت مدیریت موجودی مشتری به تامین كننده واگذار می شود(شعیفی،كریمی1387).
مدیریت موجودی توسط فروشنده مكانیسمی است كه در آن فروشنده /تامین كننده سفارشات خرید را برمبنای اطلاعات تقاضای مشتری صادر می كند باتوجه به این توضیحات شاید بتوان گفت كه مدیریت موجودی توسط فروشنده یک عمل جایگزینی باز خوراست ویایک روش انتقال مالكیت موجودی به فروشنده ودر عین حال اطمینان داشتن از جریان هموار مواد(كالا)در هنگام لزوم است.
سعی این پژوهش براین می باشد كه موانع برسرراه استقرار مدیریت موجودی توسط فروشنده رادر مدیریت تداركات و امور كالای شركت ملی مناطق نفت خیز جنوب (ستاد) مورد شناسایی ،تجزیه وتحلیل قرارداده وسپس راه کارها و برنامه های لازم رابرای رفع این موانع بكار بندد.
:
یکی از راه های بررسی رابطه اختلال های روانی با جرائم، تعیین فراوانی چنین اختلال هایی در مجرمان است.از آنجا که بسیاری از مردم، ارتباط بین بیماری های روانی با جرم را می پذیرند و نه تنها بیماران روانی را به علت ارتکاب اعمال خشونت آمیز، بی معنا و غیر قابل درک، خطرناک می پندارند بلکه مبادرت به جرایم وخیم را نیز ناشی از بیماری روانی می دانند.در این تحقیق پس از معرفی پسیکوز و انواع آن و همچنین معرفی شخصیت ضد اجتماعی و علائم آن و با توجه به تحقیقات اندک در این زمینه در ایران به بررسی شیوع بیماری های ذهنی و شخصیتی در زندانیان شهر شیراز و تعیین ریسک فاکتورهای آن ها پرداختیم تا با شناسایی بیماران روانی و درمان آنها از وقوع جرم جلوگیری کنیم و گامی در حل این معضل در جامعه برداریم.برای این امر تعداد 458نفر زندانی انتخاب شدند که از این تعداد 328 نفر مرد و 130 نفر زن بودند.کلیه این افراد توسط پرسشنامه SADS بررسی شدند.این پرسشنامه که حاوی 45 سوال است که 20 سوال آن مربوط به پسیکوز و 25 سوال آن مربوط به شخصیت ضد اجتماعی است. با توجه به طرح پسیکوز افرادی که یک چهارم سوالات مربوط به پسیکوز را پاسخ مثبت داده بودند به عنوان پسیکوز خفیف،افرادی که دو چهارم سوالات را پاسخ مثبت داده بودند به عنوان پسیکوز متوسط، افرادی که سه چهارم را پاسخ داده بودند به عنوان پسیکوز شدیددر نظر گرفتیم.بدیهی است افرادی که اصلا پاسخ مثبت نداده بودند را فاقد پسیکوز و افرادی را که به صورت کامل پاسخ مثبت داده بودند را به عنوان پسیکوز کامل در نظر گرفتیم.این روش در رابطه با پاسخ به سوالات شخصت ضد اجتماعی نیز صدق می کند.نتیجه حاصل نشان می دهد که شخصیت ضد اجتماعی با سطوح مختلف تحصیلی ،وضعیت
تاهل مجرمین،مصرف حشیش،مصرف الکل،مصرف مواد مخدر، سعی به خودکشی،سابقه بستری در بیمارستان روانی،وجود علائم پارانوئید همچنین درجات مختلف شخصیت ضد اجتماعی بر اساس جنسیت و وجود یا عدم وجود شخصیت ضد اجتماعی در زنان و مردان مجرم رابطه معنیدار نشان می دهد. پسیکوز نیز با مصرف حشیش، مصرف الکل، مصرف مواد مخدر، سعی به خودکشی، سابقه بستری در بیمارستان روانی، وجود علائم پارانوئید،درجات پسیکوز بر اساس وضعیت تاهل رابطه معنی دار نشان می دهد.
همچنین سطوح متوسط پسیکوز دارای بیشترین فراوانی 51% و سطوح فاقد پسیکوز 6/2% دارای کمترین فراوانی بود.در رابطه با شخصیت ضد اجتماعی نیز سطوح متوسط شخصیت ضد اجتماعی دارای بیشترین فراوانی 47% و سطوح فاقد شخصیت ضد اجتماعی 8/1% دارای کمترین فراوانی بود.
پس می توان با شناسایی این بیماران و همچنین شناسایی روش های پیشگیری از جرائم و شناسایی شیوههای مختلف درمانگری مجرمان و به وجود آوردن مراکز درمانی و روان شناسی در زندان ها از افزایش این اختلالات در زندان ها جلوگیری کرده و با شناسایی افراد بیمار در جامعه و درمان آنها از وقوع جرم و جنایات در جامعه جلوگیری کنیم.
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
پس از معرفی مکانیک نیوتنی، دانشمندان زیادی از این نظریه به عنوان مکانیک سماوی در مطالعه و شناخت کیهان استفاده کردند. در همان سالهای اولیه مطالعه گرانشهای قوی و تأثیرات آن بر سایر اجرام مورد توجه قرار گرفت.
نخستین بار در سال 1784 میشل[1] در مقالهای سرعت فرار[2] را با اطلاعات آن روز محاسبه کرد [1] و در سال 1796 لاپلاس[3] نیز همان نظریهی میشل را دوباره مطرح کرد که با توجه به اینکه مقدار دقیقی برای سرعت نور محاسبه نشده بود، آنچنان که میبایست مورد توجه قرار نگرفت. در اواخر قرن 19 سرعت نور کاملاً معلوم و اندازه گیری شد و از طرفی در سال 1915 اینشتین نظریهی نسبیت عام را برای تشریح مبانی هندسی برهمکنشهای گرانشی، که منجر به انحنای فضازمان توسط ماده یا انرژی میشد، مطرح کرد و نشان داد که گرانش روی مسیر نور نیز تأثیر میگذارد.
حقیقتهایی در مورد گرانش وجود دارد که نقش آنرا در پدیدههای فیزیکی نمایان می کند، از جمله اینکه: در نظریهی نیوتنی خورشید نیروی گرانشی به زمین وارد می کند و از سوی دیگر زمین در پاسخ به این نیرو به دور خورشید میگردد. در نسبیت عام جرم خورشید انحنایی در فضازمان ایجاد می کند و زمین در مسیری مشخص در این فضازمان منحنی حرکت می کند. به عبارت دیگر در نظریه نیوتنی، گرانش برهم کنش از راه دور بین جرمهاست اما در نسبیت عام، گرانش به صورت انحنای هندسی فضازمان توصیف می شود.
در سال 1916 چند ماه پس از اینکه اینشتین معادلات خود را ارائه کرد، شوارتزشیلد نخستین جواب دقیق معادلات اینشتین را یافت ]2[ و اظهار داشت که از دیدگاه نظری سیاهچالهها وجود دارند. سپس دانشمندان با در نظر گرفتن این سیاهچاله در مبدأ مختصات، دریافتند که در فاصلهی مشخصی از آن نور هم نمی تواند از دام سیاهچاله خارج شود. به این فاصله، شعاع شوارتزشیلد و به ابر سطحی که در این فاصله قرار دارد، افق رویداد سیاهچالهی شوارتزشیلد میگویند.
اینشتین معادلات نسبیت عام را به صورت یک رابطه تانسوری به شکل زیر ارائه نمود:
که در آن یک ثابت عددی مثبت موسوم به ثابت گرانش اینشتین میباشد. این معادله تأثیرات ماده بر انحنای فضازمان را نشان میدهد. در طرف راست معادله (1-1)، تانسور همان تانسور انرژی- تکانه است که معرف میدانهای مادی مختلف میباشد. طرف چپ این معادله که نقش هندسهی فضازمان را دارد، توسط تانسور اینشتین معرفی می شود که این تانسور به صورت زیر تعریف می شود:
(1-2)
که در آن و به ترتیب تانسور و اسکالر ریچی میباشند. اینشتین فقط مشتقات مرتبهی اول و دوم متریک را در معادلات خود در نظر گرفت و بعدها برای توضیح جهان شتابدار ثابت کیهانشناسی را نیز در معادله وارد کرد.
در سال 1971 لاولاک[4] با درنظر گرفتن وابستگی خطی به مشتقات مرتبهی دوم متریک، معادلات گرانش در ابعاد بیش از 4- بعد را معرفی و بهجای تانسور اینشتین یک تانسور عمومیتر در معادلات گرانشی ارائه نمود. وی توانست به لاگرانژی که تعمیمی بود از لاگرانژی اینشتین – هیلبرت[5] دست پیدا کند [3-5]. در فصل سوم در مورد گرانش لاولاک به اختصار بحث خواهیم کرد. ما در این رساله سعی بر این داریم که در طرف چپ معادلات میدان، به جای استفاده از گرانش اینشتین از گرانش مرتبهی دوم لاولاک (گرانش گوس- بونه) استفاده کنیم.
همانطور که گفته شد، در سمت راست معادله (1-1)، تانسور انرژی- تکانهی مربوط به میدانهای مادی مختلف قرار دارد. یکی از مهمترین این میدانها، میدان الکترومغناطیسی میباشد. معادلات ماکسول به عنوان یک میدان خطی الکترومغناطیسی، از معروفترین این میدانهاست.
پس از روی کار آمدن نظریهی نسبیت عام، با توجه به اینکه این نظریه یک تئوری غیرخطی گرانش میباشد، دانشمندان علاقهمند به نظریات غیرخطی شدند.
معادلات ماکسول چگونگی ایجاد میدانهای الکتریکی و مغناطیسی را توسط بارها و جریانهای الکتریکی و نیز پیدایش یکی از این میدانها توسط تغییر زمانی میدان دیگر را توصیف میکنند. اما این معادلات در حالاتی خاص دارای ایراداتی است که میتوان به نامحدود شدن میدان الکتریکی ذرات باردار نقطهای در محل آن ها اشاره نمود.
تئوری میدانهای غیرخطی به این دلیل که اغلب سیستمهای فیزیکی موجود در طبیعت ذاتاً غیرخطی هستند بسیار مورد علاقه بود و کنشهای غیرخطی در تئوری ابرریسمان نیز مطرح شدند [6-10]. اولین بار در سال 1934 الکترودینامیک غیر خطی توسط بورن و اینفلد ارائه شد ]11[ که انگیزه آن ها از ارائه چنین میدانی محاسبهی مقدار متناهی برای خود انرژی ذرات باردار نقطهای گونه بود. سپس هافمن در سال 1935 نسبیت عام را با الکترودینامیک بورن و اینفلد پیوند داد و یک جواب متقارن کروی که نشان دهنده میدان گرانشی یک جسم باردار باشد را معرفی کرد و جوابهای سیاهچالهای آن را مورد بررسی قرار داد ]12[.
از سوی دیگر در نظریهی ماکسول، میدان الکتریکی یک ذرهی باردار نقطهای تابعی از ابعاد فضازمان بوده و فقط در 4- بعد عکس مجذوری میباشد. اگر بخواهیم معادله الکترومغناطیس صرفنظر از ابعاد فضازمان متناسب با عکس مجذور فاصله باشد باید این نظریه را به صورت تعمیم یافته و غیرخطی بیان کنیم. نظریهی مناسب جهت برآورده کردن این خاصیت، نظریهی توانی ناوردای ماکسول[6] (PMI) نام دارد که در بسیاری از مقالات در حوزه گرانش به آن اشاره شده است [13و14]. در این رساله صرفنظر از نظریه های بورن- اینفلد و توانی ناوردای ماکسول دو کلاس جدید از میدانهای الکترومغناطیس غیرخطی را معرفی میکنیم و در مورد خصوصیات آن ها بحث خواهیم کرد. همچنین با در نظر گرفتن این دو کلاس غیرخطی بهجای میدان ماکسول در سمت راست معادله (1-1) جوابهای سیاهچالهای آن را بدست خواهیم آورد.
در سالهای اخیر، یکی از پیشرفتهای بزرگ در نسبیت عام، کشف رابطه بین مکانیک سیاهچالهها و قوانین ترمودینامیک بوده است ]15[. بهعنوان نمونه با وجود گرانش قوی سیاهچاله و نبود اطلاعات از درون آن، یافته های هاوکینگ در سال 1971 نشان داد در شرایط عمومی مساحت کل افقهای رویداد یک سیاهچاله هرگز نمی تواند کاهش یابد که این نتیجه را امروزه قانون دوم مکانیک سیاهچالهها مینامند. این قانون شباهت قابل توجهی با قانون دوم ترمودینامیک دارد که بیان می کند آنتروپی کل سیستم هرگز کاهش نمییابد. از این رو بکنشتین[7] پیشنهاد داد یک سیاهچاله باید آنتروپی داشته باشد و آنتروپی آن با مساحت افق رویدادش متناسب است ]16و17[.
در این رساله ما علاقهمند به بررسی خصوصیات ترمودینامیکی سیاهچالهها میباشیم. ابتدا کمیتهای ترمودینامیکی و پایای سیاهچاله را محاسبه کرده، آنگاه با تعمیم رابطه اسمار[8] برای جوابهای بدست آمده، جرم را بهصورت تابعی از آنتروپی، بارالکتریکی و تکانهی زاویهای بدست میآوریم. سپس صحت قانون اول ترمودینامیک را برای نظریهی ارائه شده میآزماییم و در نهایت به بررسی پایداری جوابها خواهیم پرداخت. در این رساله در دستگاه واحد که میباشد کار میکنیم.
به طور کلی مطالب این رساله به صورت زیر دستهبندی شده اند:
فصل دوم به الکترومغناطیس غیرخطی اختصاص دارد. ابتدا میدانهای غیرخطی بورن- اینفلد و توانی ناوردای ماکسول را معرفی و سپس به معرفی دو کلاس جدید از الکترومغناطیس غیرخطی پرداخته می شود و لاگرانژی آنها مورد بررسی قرار داده می شود. سپس میدان الکتریکی ذرات باردار نقطهای در این نظریهها ارائه میگردد.
فصل سوم به مقدماتی در مورد گرانش اختصاص دارد. ابتدا در مورد اصول نسبیت عام به اختصار بحث می شود، آنگاه برخی تعاریف مورد نیاز در مورد هندسه و متریک فضازمان ارائه شده و سپس به معرفی گرانش لاولاک و به خصوص لاگرانژی مرتبهی دوم لاولاک (لاگرانژی گوس- بونه) پرداخته می شود. سپس به مکانیک سیاهچاله پرداخته شده و به قوانین ترمودینامیک سیاهچالهها به صورت اختصار اشاره می شود.
فصل چهارم لایهی سیاه گرانش گوس- بونه را در حضور دو کلاس جدید از الکترومغناطیس غیرخطی محاسبه و سپس خصوصیتهای هندسی فضازمان شامل تکینگی[9] (در صورت وجود) افق رویداد، رفتارهای مجانبی و… مورد بررسی قرار گرفته می شود. در ادامه کمیتهای پایا[10] و ترمودینامیکی را محاسبه کرده و قانون اول ترمودینامیک مورد بررسی قرار داده می شود.
از آنجایی که یکی از دغدغه های اصلی سازمان ها جذب مشتریان بیشتر و حفظ آنان نسبت به رقبا می باشد و برند یکی از مهمترین عواملی است که می تواند این کار را برای سازمان انجام دهد لذا اهمیت و ضرورت پرداختن به موضوع برند بر کسی پوشیده نیست.
یكی از مطلوبیتهای مشتری در انتخاب یک محصول، نام تجاری معتبر و هویت ساز است. در بسیاری از بازارها، نام تجاری هویت ویژه ای برای مالك محصول می آفریند و آنها را به گروه خاصی از جامعه پیوند می دهد. تملك و استفاده از محصولاتی كه به طور متمایزی كیفیت و قیمت بالا به نام آنها پیوند خورده است، خریدار را به طبقه پردرآمد جامعه منتسب می سازد(كلانترزاده،2،1390) برندها موجب ساده سازی فرایند تصمیم گیری برای مشتریان می شوند. چرا كه برندهای قوی نشانگر كیفیت متمایز محصول نسبت به رقبایش است. برندهای قویتر و مشهورتر بسادگی در ذهن مشتریان قرارمیگیرند و مشتریان با بهره گرفتن از آنها احساس اطمینان و عدم مخاطره می كنند
بر این اسا س داشتن نگاه علمی به مدیریت برنداز سوی شركتها و بنگاه های اقتصادی كشور، منجر به افزایش سهم بازارشان در مقابل شركتهای خارجی شده وعدم مدیریت برند لطمات زیادی به قدرت رقابت پذیری آنان در وارد می كند،بنابراین توجه و نگاه علمی به برند و تلاش در جهت مدیریت موفق ارزش ویژه آن می تواند نگاه مصرف كننده ایرانی به محصولات داخل را تغییر دهد و آنها را در سبد مصرفی ایرانیان قرار دهد(غفوری،1،1389) محقق در این تحقیق به بررسی رابطه سازگاری ارزشی نامهای تجاری(برند ) بامولفه های نگرشی(تعهد عاطفی، وفاداری، رضایتمندی واعتماد)از دیدگاه مصرف كنندگان در فروشگاه های لوازم خانگی اسنوا خواهد پرداخت . در این تحقیق ابتدا بیان مساله واهمیت وضرورت موضوع توصیف شده است، سپس اهداف ،چارچوب نظری ،مدل مفهومی ،فرضیات تحقیق واصطلاحات کلیدی بیان گردیده اند.
1-2- بیان مسأله
امروزه جهانی شدن منجر به افزایش فعالیتهای بازاریابی بین المللی شده است ،جهانی شدن سریع بازارها، رشدی بی سابقه تجارت جهانی را در دهه های اخیر به بار آورده است(جو لی وهمكارانش،469،2010) توانایی ارائه دهندگان خدمات به ایجاد، توسعه، و حفظ روابط پایدار با
مشتریان نشان دهنده قابلیت وتوانمندیهای کلیدی سازمانها به شمار می رود (لام وهمكاران،2004) سازمان های امروزی دریافتهاند که حفظ مشتریان موجود به مراتب کم هزینه تراز جذب مشتریان جدید است. بنابراین مشتریان و مراجعان اهمیت فوق العاده ای نسبت به پیش یافته اند. دراین راستا به علاوه وجودرابطه قوی بین رضایتمندی مشتریان وسودآوری مورد قبول واقع شده و تامین و ارتقای رضایتمندی مشتریان وایجاد وفاداری به هدف عملیاتی بسیار مهم اغلب سازمانها تبدیل شده است( یزدان پناه ،1389) درادبیات بازاریابی و میان مدیران بازاریابی رابطه بازاریابی اهمیت یافته وتلاش قابل توجهی را به خوداختصاص داده است (زهانگ وبلومر،161،2010) شناسایی و بررسی پیامدها و نتایج ارتباط با مشتریان و تلاش برای شناسایی روابط متقابل بین ارتباط کیفیت ازجمله(رضایتمندی، اعتماد، تعهد و وفاداری) عواملی هستند كه باید به آنها پرداخته شود . وشرکتها همواره باید ناظر و مراقب تعامل بین خود و مشتریانشان باشند و با شناخت و درک صحیح از نیازها و ارزشهای مد نظر مشتریان، کالاها و خدمات با ارزشی را به آنان ارائه کنند تا با جلب رضایتمندی، در آنها وفاداری ایجاد كنند.
سازگاری ارزشی به عنوان ، تشابه بین ارزش های شخصی یک مصرف کننده و درک ارزش نام تجاری خدمات بیان شده است(زهانگ وبلومر،161،2010) .
رضایتمندی مشتری نتیجه اصلی فعالیت بازاریاب است که به عنوان ارتباطی بین مراحل مختلف رفتار خرید مصرف کننده عمل می کند. برای مثال اگر مشتریان به وسیله خدمات خاصی رضایتمند شوند، به احتمال زیاد خرید خود را تکرار خواهند کرد(براون وهمكاران،2005).مشتریان رضایتمند همچنین احتمالا با دیگران درباره تجارب خود صحبت می کنند که در نتیجه در تبلیغات دهان به دهان مثبت درگیر میشوند. در مقابل مشتریان ناراضی احتمالا ارتباط خود را با شرکت قطع می کنند و در تبلیغات دهان به دهان منفی درگیر می شوند. به علاوه رفتارهایی از قبیل تکرار خرید و تبلیغات دهان به دهان مستقیما بقا و سودآوری یک شرکت را تحت تاثیر قرار می دهند.(جال وناصر،147،2002) همچنین باشدیدتر شدن رقابت در بخش های تولیدی وخدماتی، نقش وفاداری مشتری برجسته تر از گذشته شده است( حیدرزاده وحسینی فیروزآبادی ،1387)وفاداری به نام تجاری به معنی تكرار خرید است كه دلیل این رفتار، فرایندهای روانی می باشد. به عبارت دیگر، تكرار خرید صرفا یک واكنش اختیاری نیست بلكه نتیجه عوامل روانی،احساسی و هنجاری می باشد (میللروهانسان،443،2006)در دیدگاه امروزی بازاریابی ،شامل رشد دادن مشتری، یعنی توجه به رضایت مندی و كیفیت از دیدگاه مشتری و وفاداری مشتری و ارتباط موثر با وی است، در نتیجه سازمان ها تلاش می كنند تا مشتریان وفادار داشته باشند( حیدرزاده وحسینی فیروزآبادی ،1387)ارزش برند به مفهوم ایجاد مطلوبیت اضافی و ارزش افزوده بیشتر برای یک برند از طریق نام آن برند است. ارزش برند می تواند هم برای شرکت و هم مشتری ارزش ایجاد نماید(آكر ،123،1991). كلر ( ۱۹۹۸ ) بیان می كند كه ارزش ویژه نام تجاری عبارت است از تأثیر متفاوتی كه شناخت نام تجاری، بر پاسخ مصرف كننده در بازاریابی آن نام تجاری دارد(كلر،1998).
تعهد شامل ارزشها ی مشترك ،همانندی ودلبستگی است ،همچنین فرایندی را كه به موجب آن مشتری وفادار می گردد را توضیح می دهد وبیان می دارد كه یک خریدار دائمی نگرش مثبت نسبت به برند خود دارد (لوئیس وكندی،2010) اساساً تعهد یک مفهوم پیچیده و چند بعدی است. با این حال در تحقیق حاضر، به یک بعداز تعهد تمرکز می کنیم: تعهد عاطفی زیرا این بعدارتباط بیشتری در زمینه مبتنی بر مشتری دارد. تعهد عاطفی همانند تعهد وفاداری، یک تعهد احساسی مثبت است که وابستگی روانی به شریک رابطه ای را نشان می دهد. بنابر مطالب بیان شده، این پژوهش به دنبال آن است تا به بررسی رابطه سازگاری ارزشی نامهای تجاری(برند ) بامولفه های تعهد عاطفی، وفاداری، رضایتمندی واعتماد از دیدگاه مصرف كنندگان در فروشگاه های لوازم خانگی اسنوا بپردازد زیرا با توجه به اهمیت موضوع و افزایش میزان استفاده مصرف كنندگان به لوازم خانگی وتنوع محصولات ارائه شده توسط تولید كنندگان تحقیقات كمی در این رابطه صورت گرفته است.