وبلاگ

توضیح وبلاگ من

"انلود متن کامل پایان نامه ارشد | ۲-۱-۱-۱۴-۳-۲- ۱- ذینفع­های درونی و بیرونی – 1

۲-۱-۱-۱۴-۳-۱-۲- ساختار بازدارنده

 

در ساختار بازدارنده، نقش­­ها و رویه­ ها اجباری بوده و مشکلات به عنوان فشار تلقی می­شوند، تصمیم ­گیری در این نوع ساختار به صورت فردی و یک‌جانبه صورت می­پذیرد و تعارض جای اعتماد و مشارکت را ‌می‌گیرد؛ جو حاکم بر این نوع ساختار ناسازگاری، حس ناتوانی، عدم اعتمادمی­باشد (هوی و میسکل، ۲۰۰۸، ص ۱۱۴). در واقع ساختار مذکور منجر به اعمال نوعی نظارت پایشی و تبعات بازدارنده آن از قبیل کاهش تعهد حرفه­ای و سازمانی و عدم انگیزش در سازمان می­ شود. در واقع این نوع ساختار، شرایط لازم جهت تبدیل افراد به کارمندانی نالایق، بی­میل به کار و بی مسئولیت نسبت به خواسته­ های مدیریت را فراهم ‌می‌آورد و هر نوع خلاقیت و نوآوری را سرکوب می­ نماید (رجائی­زاده، ۱۳۹۲). البته از طرفی دیگر این نوع ساختار احساس بی­قدرتی در کارکنان را موجب می­گردد (هوی و سوئیتلند، ۲۰۰۱). ‌بنابرین‏ این نوع ساختار در نقطه مقابل ساختار تواناساز قرار دارد؛ چنین ساختاری با اعمال قوانین و مقررات سخت تا حدودی مانع رشد و پیشرفت افراد سازمان خواهد شد.

 

ساختار سازمانی یکی از اجزا سازمان را تشکیل می­دهد که از عناصر پیچیدگی، رسمیت، تمرکز و سسله مراتب تشکیل شده است. پیچیدگی، حدود تفکیک درون سازمان را نشان می­دهد. همچنین میزان تقسیم کار، به تخصص گرایی و تعداد سطوح سلسله مراتب اشاره دارد. رسمیت حد و اندازه­ای است که یک سازمان برای جهت دهی رفتار کارکنانش به قوانین و مقررات تکیه می­ کند. هر چند شرکت­های بزرگ قادرند به خاطر میزان موقعیت مالی بر روی نوآوری­های جدید با سرعت بیشتری نسبت به شرکت­های کوچک سرمایه ­گذاری کنند، اما بزرگی، دیوانسالاری و پیچیدگی موجود نسبت به سازمان­ های کوچک­تر، از موانع نوآوری در سازمان­ های بزرگ ‌می‌باشد (سیلوای، ۲۰۰۸). روابط ارگانیکی یا طبیعی که دارای کم­ترین مقررات و تقسیم کار ‌بر اساس تخصیص و بیش­ترین عدم تمرکز است، زمینه ­های خلاقیت و نوآوری را فراهم می­سازند. وفور منابع این امکان را به مدیر می­دهد که ابتکارات را خریداری و هزینه­ های نهادینه کردن خلاقیت و نوآوری و همچنین شکست­ها را تحمل کند (محبوبی و توره، ۱۳۸۷).

 

دفت (۲۰۰۶) نیز ابعاد ساختار سازمانی را بیانگر ویژگی­های درونی یک سازمان می­داند و موارد زیر را به عنوان ابعاد ساختار سازمانی معرفی می­ کند:

 

۱-رسمیت: بیانگر قوانین، خط مشی­ها و رویه ­های موجود در سازمان است که برای عملیات سازمان به کار می­رود.

 

۲-تمرکز: اشاره به چگونگی توزیع قدرت در سازمان دارد.

 

۳-تخصص: بیانگر درجه­ای است که سازمان به تفکیک فعالیت­ها و کارهای خود پرداخته است.

 

۴-تعیین استاندارد: بیانگر مواردی است که بسیاری از کارها مشابه به روش یکسان و هماهنگ انجام می­ شود.

 

۵-سلسله مراتب اختیار: اشاره به حیطه کنترل ‌پاسخ‌گویی‌ افراد دارد.

 

۶-بیانگر تعداد کارها یا سیستم­های فرعی موجود در درون یک سازمان است.

 

‌بر اساس پژوهش­های گسترده، با توجه به متغیرهای ساختاری می­توانیم سه گزاره را بیان کنیم؛ اول اینکه ساختارهای ارگانیکی اثری مثبت بر نوآوری دارند زیرا که تخصص کاری آن­ها پایین­تر است، قوانین کمتری دارند و عدم تمرکز در آن­ها یشتر از ساختارهای مکانیکی است. همچنین انعطاف پذیری، قدرت انطباق و بارور کردن را که پذیرش نوآوریها را آسان­تر می­ کند، بیشتر ‌می‌کنند. دوم اینکه دسترسی آسان به منابع فراوان عامل کلیدی نوآوری است. فراوانی منابع به مدیران این توانایی را می­دهد که بتوانند برای نوآوری هزینه کنند و شکست­ها را بپذیرند. در نهایت ارتباط بین واحدها با تسریع در کنش متقابل خطوط سازمانی به شکستن سدهای احتمالی در برابر نوآوری مدد می­رساند. البته هیچ یک از این سه متغیر نمی­تواند وجود داشته باشد مگر اینکه مدیران ارشد ‌به این سه عامل متعهد باشند (جرجانی، ۱۳۹۲). ‌بنابرین‏ لازم به ذکر است که عامل ساختار به عنوان یک عامل کلیدی ایجاد کننده نوآوری در هر سازمان باید به گونه ­ای باشد که حول محور تخصص تنظیم نشده باشد، امور در آن بسیار رسمی نبوده و کارکنان از آزادی عمل بیشتری برخوردار باشند.

 

۲-۱-۱-۱۴-۳-۲- افراد ذینفع

 

در واقع ذینفعان در یک سازمان به گروه یا تعدادی از افراداطلاق می­ شود که توسط اهداف سازمانی تحت تاثیر قرار گرفته و یا دستیابی به اهداف سازمانی را تحت تاثیر قرار می­ دهند. در واقع این افراد کسانی که در تصمیم ­گیری­ها، سیاست­ها، رویه­ ها و روش­ها، شیوه ­ها، اقدامات و اهداف سازمان تاثیر گذار هستند (گودپاستر[۱۵۱]، ۱۹۹۱). اگر افراد و گروه­هایی وجود داشته باشند که در حفظ وضع موجود ذینفع باشند، امکان نوآوری محدود می­ شود. افراد و گروه ­های ذینفع، منافع فردی و گروهی خود را بر منافع کل سازمان ترجیح می­ دهند و بر دفاع از حریم خود در برابر دخالت دیگران اصرار دارند؛ امروزه دانشگاه­ها با توجه به رسالت خود در دنیای رو به رشد و پیچیده تغییرات تکنولوژیکی، رقابت و بقا در عرصه ملی و بین‌المللی، و رفع مشکلات و نیازمندی­های ملی و جهانی تلاش­ های گسترده ­ای به منظور ‌پاسخ‌گویی‌ به نیازهای ذینفع­ها در دستور کار خود قرار داده ­اند (کوچکی، ۱۳۹۱).

 

بسیاری از شبکه­ های آموزشی ذینفع­های متفاوتی را گردهم می ­آورند، کسانی که علی رغم، نقش­های عملکردی متفاوتشان درون سیستم­های آموزشی، ملاحظه­ای، همکاری و درک تبادل متقابل حرفه­هایشان در سیستم آموزشی سودمند ‌می‌باشد.

 

معمولا ذینفع­ها شبکه­ های آموزش و پرورش شامل موارد زیر می­باشند:

 

۱-مدیران[۱۵۲] و معلمان نوآور[۱۵۳]

 

۲-دانشگاه­ها، مؤسسات تحقیقاتی، بنیادهای خیریه[۱۵۴] و سازمان­ های دولتی

 

۳-مدیران شبکه[۱۵۵]، کسانی که خودشان می ­توانند ابتکار عمل داشته و یا برخی فرم­های مدیریت حرفه­ای را که توسط موسس در شبکه قرار داده است را به کار گیرند.

 

۴-مشاوران و مربیان که برای اعضای سیستم آموزشی آموزش حرفه­ای، تأمل[۱۵۶] و مشاوره را به دنبال دارند.

 

۵-ارزیابان[۱۵۷] و محققان جمع ­آوری داده کسانی که مرتبط با فرایند و شواهد مؤثر سیستم هستند.

 

۶-سیاستمداران و سیاستگذاران[۱۵۸] کسانی که سیستم را به آینده برای بهبود سیستم آموزشی دعوت ‌می‌کنند (بارلنگا، ۲۰۱۰). ‌بنابرین‏ ‌می‌توان گفت که ذینفعان به عنوان کسانی که از بازده دانشگاه استفاده کرده و بر آن تاثیرگذار هستند نیز یکی از عوامل مهم برای ایجاد زمینه نوآوری در دانشگاه می­باشند و در واقع دانشگاه برای ‌پاسخ‌گویی‌ به نیازهای ذینفعان خود و بقا در شرایط متغیر جامعه، دست به نوآوری خواهد زد.

 

۲-۱-۱-۱۴-۳-۲- ۱- ذینفع­های درونی و بیرونی

 

یکی از عوامل کلیدی در حوزه ذینفع­ها برای تبدیل به دانشگاه نوآور شدن ذینفع­های درونی و بیرونی هستند (بارلنگا، ۲۰۱۰).

"ایان نامه ها و مقالات تحقیقاتی | ۲-۲۶ برخی از جنبه های شخصیتی افراد پیشرفت گرا : – 7

 

۲-۲۴الگوی اتکینسون در انگیزه پیشرفت

 

جان اتکینسون معتقد بود که نیاز پیشرفت فقط تا اندازه ای رفتار پیشرفت را پیش‌بینی می‌کند. رفتار پیشرفت نه تنها به نیاز پیشرفت فرد بستگی دارد بلکه به احتمال موفقیت او در تکلیف و ارزش تشویق که او برای موفق شدن در آن تکلیف قائل است نیز وابسته است. از نظر اتکینسون احتمال موفقیت و ارزش تشویقی برای موفق شدن به صورت موقعیتی تعیین می شود؛ یعنی، برخی تکلیفها احتمال موفقیت زیاد دارند، در حالی که احتمال موفقیت تکالیف دیگر کم است. ضمناً برخی تکلیفها نسبت به تکالیف دیگر برای موفقیت مشوق بیشتری عرضه می‌کنند. برای مثال، ‌کلاس‌هایی را در نظر بگیرید که هم اکنون در آن ها شرکت می کنید. هر درسی احتمال موفقیت خودش را دارد. مثلاً، ریاضیات پیشرفته از آموزش فیزیک مقدماتی سختتر است و برای موفقیت هم ارزش تشویقی خودش را دارد، بدین معنی که، گرفتن نمره خوب در درسی که به رشته شما مربوط است معمولاً با ارزشتر از درسی است که به رشته شما مربوط نیست(عابدی،۱۳۸۷).

 

۲-۲۵نظریه مک کللند در انگیزه پیشرفت

 

طبق نظریه مک کللند، اتکینسون، کلارک و لوول، انگیزه پیشرفت از آرزوهای فزاینده کودک ناشی می شود. وقتی کودکی با یک موقعیت جدید پیشرفت مثل یک معمای علمی برخورد می‌کند، هیچ انتظاری از توانایی خود برای حل آن ندارد. اگر این معما آن قدر مشکل نباشد و او بتواند به طور صحیح آن را حل کند او به زودی آرزوهای خاصی پیدا می‌کند و از این آرزوها لذت می‌برد. موفقیت در موقعیت پیشرفت و در پیش‌بینی نتیجه این موقعیت برای انگیزه حاصل از پیشرفت ایجاد تقویت مثبت می‌کند. سرانجام، کودک در حل معما به میزان صد در صد انتظار پیشرفت پیدا می‌کند. در این مرحله معما تازگی خود را از دست می‌دهد و حل آن به عنوان پیشرفت تلقی نمی شود. در این موقع مربی آگاه به پیشرفت باید موقعیت تازه و کمی پیچیده تری را ایجاد کند. در این صورت، کودک علاقه تازه ای به پیشرفت می‌یابد. کودک باید از موقعیت (تقویت مثبت) لذت ببرد. برای ایجاد لذت کودک را بایستی با موضوعها و موفقیتهایی که به تدریج پیچیده تر می‌شوند، اما با موفقیت توأم هستند، مواجه ساخت.

 

انگیزه مثبت پیشرفت، نیاز به پیشرفت نامیده می شود. اگر موقعیت‌ها بیش از اندازه پیچیده باشد در کودک اثر منفی بر جای می‌گذارد و به جای انگیزه پیشرفت انگیزه گریز از شکست در او پرورش می‌یابد. آن چه که در ظهور نیاز به پیشرفت ضروری است تسلط بر موقعیتهایی است که به تدریج پیچیده تر می شود و به موفقیت می‌ انجامد و این موفقیت و لذت ناشی از آن نیاز به پیشرفت را تقویت می‌کند و باعث افزایش این رفتار در موقعیتهای بعدی می شود. در نظریه مک کللند گفته می شود کسانی که دارای انگیزه پیشرفت هستند بیشتر شغلی را انتخاب می‌کنند که احتمال معقولی برای موفقیت در آن وجود دارد و از دست زدن به کارهایی اجتناب می‌کنند که یا بسیار ساده هستند (چون حالت مبارزه طلبی ندارد) و یا بیش از حد مشکل است (به دلیل ترس از شکست) و بالاخره این افراد به مشاغلی روی می آورند که شانس موفقیت در آن بیشتر است. هنگامی فعالیت‌های فرد در جهت پیشرفت ادامه می‌یابد که انتظار داشته باشد عملکرد او بسیار عالی ارزیابی شود.کسانی که انگیزه پیشرفت در آنان ضعیف است نیز تمایل دارند کارهایی را انجام دهند که از نظر میزان دشواری در حد متوسط باشند(حسن پور،۱۳۹۲).

 

مک کللند و همکارانش متوجه شدند که ظاهراًً می توان انگیزه پیشرفت را آموخت و این انگیزه منحصراًً و فقط در طی تجربه های دوران کودکی فرد کسب نمی شود. در سازمان‌ها نیز می توان نیاز به پیشرفت را با طرح و اجرای دوره های آموزشی خاص در مدیران پرورش داد(حسن پور،۱۳۹۲).

 

‌در مورد تفاوت های فرهنگی، تحقیقات بسیاری به عمل آمده؛ این تحقیقات که با هدف بررسی مشابهت ها و تفاوت ها ‌در مورد به دست آوردن موفقیت در راستای فرهنگ ها صورت گرفته، تفاوت های فرهنگی را کاملاً آشکار ‌کرده‌است ،عوامل فرهنگی به عنوان یکی از تاثیرگذار ترین عوامل در انگیزه پیشرفت به صورت جمعی می‌باشد،عوامل فرهنگی می‌توانند حیطه موفقیت مناسب با ارضای نیاز پیشرفت افراد را افزایش دهند یا محدود کنند. مک کللند، معتقد بودکه انگیزه پیشرفت صفتی است که می شود به وسیله آموزش آن را افزایش داد و تعلیم و تربیت، محیط خانوادگی و محیط اجتماعی در پیدایش و تکوین آن نقش اساسی دارند .

 

۴) انگیزه پیشرفت و ویژگی های افراد با انگیزه پیشرفت بالا

 

به دنبال پژوهش های اولیه مک کللند مطالعات زیادی در ارتباط با ماهیت و اثرات انگیزه پیشرفت انجام گرفت. در برخی از این مطالعات ویژگی های شخصیتی افراد پیشرفت گرا مورد بررسی قرار گرفت و نتایج نشان داد که این دسته از افراد از راه های ویژه ای عمل می نمایند (حسن پور،۱۳۹۲).

 

۲-۲۶ برخی از جنبه‌های شخصیتی افراد پیشرفت گرا :

 

-احساس مسئولیت در مقابل عملکرد

 

مطالعات بیانگر آن است که افراد با انگیزه پیشرفت بالا معمولاً در مقابل نتایج عملکردشان خود را مسئول می دانند، زیرا در این صورت است که آن ها از عملکردشان احساس رضایت می‌کنند و این افراد در پرداختن به کارهایی که نتیجه آن ها به شانس بستگی دارد کمتر علاقه نشان می‌دهند.

 

-تمایل به دریافت بازخوردهای واقعی

 

به طور کلی افراد با انگیزه پیشرفت بالا علاقه دارند در موقعیت هایی کار کنند که نحوه عملکردشان از طریق بازخوردهای عینی، دقیق و غیر مبهم مشخص شود. به عبارت دیگر، آن ها می خواهند بدانند آیا از دیگران کار را بهتر انجام داده‌اند یا خیر. این افراد باز خوردهای واقعی را بر تشویق ترجیح می‌دهند. باز خورد برای این افراد نشانه چگونگی عملکردشان است نه این که مشوقی برای آن ها باشد. به عنوان مثال، برای دانش آموز با انگیزه پیشرفت بالا و شاغلین با انگیزه پیشرفت بالا نمره و پول ارزش چندانی ندارد مگر این که نمره یا پول نشانه چگونگی عملکردشان باشد.

 

-سطح آرزو

 

در مطالعه ای که ایزاکسون[۷۵] (۱۹۶۴) انجام داد ‌به این نتیجه رسید که افراد با انگیزه پیشرفت بالا مسائل با دشواری متوسط را ترجیح می‌دادند. آن ها ریسک حساب شده ای داشتند، زیرا اگر کاری بسیار آسان باشد فرد پیشرفت گرا نمی تواند با انجام آن احساس رضایت کند چرا که هر فرد دیگری هم می‌تواند آن را انجام دهد، و اگر کاری بسیار دشوار باشد نیز ارزش انجام دادن ندارد. زیرا هر فردی نیز در آن شکست می‌خورد.

 

-رفتار ریسک کردن

 

لیتیگ (۱۹۶۳) در بررسی رفتار افراد با نیاز به پیشرفت بالا و پائین در یک بازی شرط بندی پوکر، دریافت که افراد با نیاز به پیشرفت بالا ریسک پائین تری را نسبت به افراد با نیاز به پیشرفت پائین ترجیح می‌دهند. ظاهراًً افراد با نیاز به پیشرفت بالا تکالیف با دشواری متوسط را ‌به این دلیل انتخاب می‌کنند که با انجام دادن آن ها بتوانند حداکثر برآورد واقع بینانه را از توانایی خویش به دست آورند اما افراد با انگیزش پیشرفت پائین غالباً تکالیف با دشواری خیلی بالا یا خیلی پائین را انتخاب می‌کنند.

"انلود مقاله-پروژه و پایان نامه | ۱-۳-۲-۲- رویکرد روان پویایی (روان تحلیلی) – 7

 

عدم توافق موجود بین زوج ها نه تنها غیر عادی است بلکه اگر ساختارمند حل شود باعث تحکیم رابطه می‌شود. غم، تنش و بروز خشم بین زوج ها گریز ناپذیر است. منبع این اختلاف‌ها می‌تواند تقاضاهای غیر واقع بینانه و غیرمعقولانه، انتظارات کشف نشده و موضوعات حل نشده یکی از زوج ها باشد. حل کردن تعارض ها، احتیاج به صداقت و شوق برای درک دیدگاه همسر دارد، حتی اگر بسیار زمان بر باشد.ارتباط سالم موضوع حساسی است به خصوص وقتی موضوع تصمیمات ما ‌در مورد روابط زناشویی، دوره کار، ازدواج و تشکیل خانواده باشد.

 

حل مسئله بر یک فرایند رفتاری شناختی یا آشکار دلالت دارد که پاسخهای بالقوه مؤثر برای موقعیت مشکل را فراهم می‌کند. احتمال انتخاب مؤثرترین پاسخ را از میان پاسخهای متعدد، افزایش می‌دهد.برنامه حل مسئله به دو مرحله تقسیم می‌شود.

 

۱- شناسایی مشکل

 

۲- حل کردن مشکل

 

در مرحله اول فرد تلاش می‌کنند شناخت متقابلی از مشکل به دست آورند. در این مرحله مهارت‌های مختلفی مورد نیاز است. شریکها باید مهارت‌های تصریح رفتاری، بیان احساس و مهارت گوش دادن فعال را داشته باشند. در مرحله دوم، انتخاب و اجرای یک راه‌حل مهمترین کار است.با سازماندهی حل مسئله ‌به این دو مرحله و مراحل فرعی مختلف، می‌آموزیم که این فرایند جدید نظامدار و کنترل شده است. با این ذهنیت، برنامه ارائه شده در قسمت بعدی تلاشی است برای سازماندهی کوشش‌های حل مسئله جهت استفاده در جلسه درمان و خانه.

 

۱– شناسایی مشکل

 

مرحله ۱: انتخاب زمان و مکان مناسب برای حل مسئله

 

قبل از هر گونه تلاش برای حل مشکل، زن و شوهرها باید ابتدا محیطی پیدا کنند که بحث و بررسی صریح موضوعات را تسهیل نماید، همچنین زمان حل مسئله نیز باید مناسب باشد.

 

مرحله۲: ثبت جلسات حل مسئله

 

چهار نوع اطلاعات مهم حاصل از جلسه حل مسئله وجود دارد که می‌بایست در دفترچه یادداشت زن و شوهر ثبت شود:‌تاریخ،‌ مشکل بحث شده، پیامد به دست آمده و امضای زن و شوهر.

 

مرحله ۳: تعریف دقیق مشکل

 

اولاً شریکها باید به خاطر داشته باشند تا به حقایق پایبند باشند. دوم، شریکها باید تلاش کنند بیشتر از یک مشکل را در هر بار بحث نکنند. سوم در نظر داشته باشند مشکلاتی را که در حال حاضر اتفاق افتاده است یا به طور بالقوه در آینده نزدیک بروز می‌کند، بحث کنند.

 

۲- حل مشکل

 

مرحله ۴: پذیرفتن مشکل و حرکت در جهت یافتن راه‌حل

 

افراد به منظور اینکه مسئله‌گشای خوبی باشند، باید ابتدا یاد بگیرند گوش کنند و نظر و احساس همسرشان را بپذیرند. سپس به اتفاق همدیگر می‌توانند این سئوال مهم را مطرح کنند. (برای حل این وضعیت چه کاری می‌توان کرد؟)

 

مرحله ۵: راه‌حل مشکل مستلزم تصریح هدف است

 

شریکها جهت حل مشکل خوشان ابتدا باید بدانند برای چه هدفی می‌کوشند. ‌بنابرین‏ اهداف باید عینی باشند و به صورت صریحی عنوان شوند تا به خوبی دریابیم ‌به این هدفها دست یافته‌ایم یا نه و آیا این اهداف برای هر دوی آن ها قابل پذیرش است و سرانجام اینکه هدف باید عملی باشد.

 

مرحله ۶: در نظر گرفتن طبقه وسیعی از راه‌ حل ‌های احتمالی

 

بعد از ارائه اهداف شریکها باید راه‌حلهای بسیار مختلفی را برای حل مشکلات جستجو کرده و در نظر بگیرند مهمترین مسئله این است که افراد باید در ارائه و مطرح کردن راه‌حلهای احتمالی به طور کلی عاری از تعصب بوده و سعه صدر داشته باشند. آن ها باید خلاق باشند، ‌راه‌حل‌ها را ‌فهرست بندی نمایند بعد از آن به صورت منطقی ارزیابی می‌شوند.

 

مرحله ۷: انتخاب یک راه‌حل با توافق طرفین

 

شریک ها چطور تصمیم می‌گیرند که کدام راه‌حل باید انتخاب شود؟ پاسخ این است که آنان باید با هم به توافق برسند به منظور دستیابی به بهترین راه ‌حل ‌ها برای مشکلات زن و شوهر هر دو باید موافقت کنند تا حدی در موضع‌شان تعدیل به وجود آورند که نیازهای همسر و خود را با وضعیت تطبیق دهند.بهبود مهارت‌های حل مسئله یکی از رویکردهای درمانی متفاوتی است که برای تسهیل تعامل مؤثر زن و شوهر در دسترس می‌باشد. هدف درمان برای زن و شوهر این است که در نهایت درمانگران خود باشند.همچنین مهارت‌های که آنان کسب می‌کنند می‌تواند ‌در مورد طبقه وسیعی از مشکلات که به طور غیرقابل اجتنابی در روابط دراز‌مدت اتفاق می‌افتند به کار برده شوند.

 

۳-۲-۲-نظریات سبب شناسی تعارض زناشویی

 

در این قسمت محقق به نظریات روانشناختی که شامل روان تحلیلی، رفتار شناختی و نظریه مبادله اجتماعی است اشاره می‌کند.

 

۱-۳-۲-۲- رویکرد روان پویایی (روان تحلیلی)

 

امروزه نظریه روان پویایی یا همان روان تحلیلی به عنوان اساس . پایه نظریه های مشاوره و روان درمانی،نوین شناخته شده است. در واقع اگر بخواهیم این نظریه را شرح دهیم باید به پایه گذار اصلی ان یعنی زیگموند فروید و نظریه وی هم اشاره ای کنیم. فروید پس از سال ها مطالعه و تاثیر گرفتن از نظریات یکی از دانشمندان بزرگ قرن نوزدهم به نام ارنست بروک روانشناسی پویا را خلق کرد. در این روانشناسی تبدیل و تبادل انرژی در درون شخصیت ادمی مورد مطالعه قرار می‌گیرد( ساعتچی، ۱۳۸۲).

 

روانشناسی فرویدی نوعی روانشناسی نیروهای متعارض است که جزئی از طبیعت دوگانه فکر انسان می‌باشد. طبیعت دوگانه و متعارض ذهن را می توان به دو بخش هشیار و ناهشیار تقسیم کرد. از دیدگاه فروید این نوع دوگانگی ادمی را به دلیل انکه در جامعه زندگی می‌کند می توان به دو حالت ،یعنی انسان به عنوان حیوانی زیستی و انسان به عنوان موجودی اجتماعی تقسیم کرد. به وسیله همین تعارض های موجود بین هشیار در مقابل ناهشیار و تعارض های موجود بین هوشیار در مقابل ناهشیار و تعارض های نوجود بین نیروهای محرک زیستی در ادمی و نیروهای معتدل سازنده اجتماعی در محیط است که شخصیت فرد رشد پیدا می‌کند، فرهنگ پذیری به وقوع می پیوندد و شخص ارزش ها را کسب می‌کند (جورج و همکاران[۵۸]، ۲۰۰۴،به نقل از خطیبی زاده،۱۳۸۸).

در رویکرد روان پویایی، ‌بر گذشته فرد و تعارض های درون روانی وی تأکید می شود. این دیدگاه نه تنها به گذشته و تجربیات شخصی اهمیت می‌دهد بلکه به خانواده نیز به عنوان یک واحد مهم نگریسته می شود بر اساس این دیدگاه عوال ناهشیار بر تمامی جنبه‌های زناشویی تاثیر دارند. در انتخاب همسر در مشکلاتی که در خلال زندگی مشترک ایجاد می شود و در چگونگی حل آن ها (احدی،۱۳۸۲).

 

بر اساس این رویکرد درون فکنی های بیمارگونه افراد نیز در بروز اختلاف های زناشویی مؤثر است. در این نظریه هدف عمده در کار با اعضای خانواده کمک به آن ها برای کسب بینش نسبت به رفتار متقابل یکدیگر است. در این روش درمانی اعضای خانواده به تداعی ازاد تشویق می‌شوند تا افکارشان را ‌آزادانه و بدون سانسور به زبان اورند. درمانگران پیرو روان پویایی در مقایسه با درمانگران مکاتب دیگر معمولاً تفسیرهای کمتری به عمل می اورند، سولات کمتری می پرسند و مداخله فعالانه کمتری دارند (احدی،۱۳۸۲).

 

۲-۳-۲-۲-رویکرد رفتاری- شناختی

 

این رویکرد براین فرضیه اساسی استوار است که هر کدام از زوج ها مجموعه ای از باورهای اساسی درباره ارتباطات صمیمی دارند که آن ها را در رابطه زناشویی نیز وارد می‌کنند.

"انلود متن کامل پایان نامه ارشد | ب ) مسکن‌ها : – 5

 

بسیاری از اوقات ترس با استرس، به صورت یک جا در نظر گرفته می‌شود. حال آن که بین ان دو تفکیک وجود دارد، چنان که ترس بستگی به محرک شناخته شده‌ای دارد، در حالی که استرس، محرک ناشناخته و غیرمشخصی خواهد داشت. ‌در مورد ترس، محرک تهدید کننده قابل ملاحظه‌ و مشاهده است، ولی اضظراب به انتظار خطر بستگی دارد، آدمی از عامل، خطر می‌ترسد ولی در استرس عامل ناشناخته است. ترس عبارت است از واکنش در مقابل یک خطر واقعی، ولی استرس عبارت است از واکنش در مقابل خطری که وجود ندارد(گنجی، ۱۳۷۶). در تقسیم‌بندی کلی دو نوع استرس وجود دارد. اول، نوعی که به طور طبیعی به عنوان عکس‌العمل در مقابل استرس یا خطر تجربه می‌شود. مثلاً شخصی بتواند تهدید علیه امنیت یا سلامتی‌اش را به درستی تشخیص دهد یا وقتی سارق مسلحی تهدیدش می‌کند، یا هنگامی که ترمز اتومبیل ببرد. در این هنگام شخص احساس لرزه و رعشه می‌کند، دهانش خشک می‌شود، کف دست‌ها و پیشانیش عرق می‌کند، ضربان قلبش سریع‌تر شود، در معده‌اش احساس سوزش کرده و عصبی می‌گردد، او استرس و ترس روحی را تجربه می‌کند. بیشتر مردم این چنین احساساتی را به هنگام خطر یا فشار ‌داشته‌اند. همچنین اگر کسی مکرراً در موقعیت میعنی مورد حمله قرار بگیرد یا ترسانیده شود، یاد می‌گیرد که هر زمان با آن موقعیت مواجه شود، هراسان گردد. این یک عکس‌العمل دفاعی معمول است این استرس را که یک عکس‌العمل طبیعی به استرس موجود در محیط خارجی فرد است برون‌زا[۱۶] یا استرس تحریک شده می‌نامیم. عبارت فوق این عقیده را منعکس می‌کند، که فرد همیشه می‌تواند هنگام ظاهر شدن این نوع استرس منشأ قابل توجیه بر آن تشخیص دهد.

 

نوع دیگری از استرس وجود دارد که استرس‌ درون‌زا[۱۷] نامیده می‌شود، اکنون شواهد جمع‌ آوری شده نشان می‌دهد که نوع دوم استرس یک بسیاری است که به نظر می‌رسد قربانیان آن با یک آسیب‌پذیری ژنتیکی به آن زاده می‌شوند، این نوع معمول با علائمی از استرس شروع می‌شود که ناگهان و بدون هشدار و بی‌هیچ علت ظاهری، ضربه زننده هستند. گاهی به نظر می‌رسد که بخش‌های متفاوتی از بدن از کنترل خارج می‌گردد. حتی ممکن است در غیاب هر نوع خطر یا استرس ظاهری قلب به سرعت بزند یا حالت سرگیجه، خفگی و تنگی نفس و یا احساس مورمور شدن ظاهر شود. ناگهانی بودن این علائم و این حقیقت که آن ها بدون هشدار و بدون وجود استرس آشکار ظاهر می‌شوند، بیماری را از نوع دیگر استرس یعنی پاسخ طبیعی به تهدید جدا می‌کند در واقع استرس برون‌زا و درون‌زا کاملاً متفاوت هستند( شیهان، ترجمه حریری، ۱۳۷۱).

 

تعاریف ارائه شده از استرس

 

اساساً استرس را نمی‌توان در قلمرو آن چه تحت عنوان آزردگی مشخص می‌شود محدود کرد، چرا که احساس استرس نه تنها در بیماران افسرده، وسواسی و روان گسسته وجود دارد، بلکه در افراد بهنجار نیز به صورت‌های مختلف، پدیدار می‌گردد. شاید به همین دلیل است که ‌در مورد استرس نمی‌توان تعریف مشخص و روشنی را ارائه داد، چرا که استرس در افراد مختلف به گونه‌های متفاوت بیان می‌شود. با توجه به موارد ذکر شده می‌توان در زیر به تعاریفی در زمینه استرس پرداخت:

 

لافون استرس را این چنین تعریف می‌کند: استرس یک انتظار به ستوه آورنده است و ممکن است در تنشی گسترده، موحش و اغلب بی‌نام اتفاق می‌افتد، این حالت که به شکل احساس و تجربه کنونی است مانند هر اغتشاش هیجانی در سطح همبسته روانی و بدنی در فرد پدید می‌آید و ممکن است یک تهدید عینی و استرس‌آور داشته باشد. در واقع استرس به عنوان احساسی رنج‌آور است که با یک موقعیت ضربه‌آمیز کنونی یا به انتظار خطری که به شئی نامعینی وابسته است تعریف می‌شود(دادستان، ۱۳۷۵)..

 

– استرس یک حالت احساسی و هیجانی است که از خصوصیات برجسته آن تولید حالت بی‌قراری و دلواپسی است که با اتفاقات زمان و شرایط تناسب ندارد (معانی، ۱۳۷۰).

 

– استرس حالت هیجانی ناخوشایند و مبهم و وضعیت تحریک تشدید شده هیجانی است که اساسا نگرانی یا ترس را هم دربر دارد( آرتور، ۱۹۹۹؛ فرانکو، ۱۳۷۰).

 

– استرس را در واقع همه انسان‌ها تجربه می‌کنند، استرس احساس ناخوشایند و اغلب مبهم دلواپسی است که با یک یا چند تا از احسا‌س‌های جسمی همراه می‌گردد(آلن و همکاران، ۱۳۷۲).

 

اما تعریف D.S.M.I.V – از استرس این گونه است :

 

نگرانی پیشاپیش نسبت به خطرها، بدبختی‌های آینده، توأم با احساس بی‌لذتی، با نشانه های بدنی تنش، منبع پیش‌بینی نشده می‌تواند درونی‌ یا بیرونی باشد( به نقل از گلدبرگ، ترجمه پورافکاری، ۱۳۶۸).

 

و نهایتاًً این که با استرس عبارت است از احساس مبهم و توأم با ناراحتی که اغلب منشاء و علت مشخصی ندارد، و برای فرد شناخته شده نیست( همان).

 

فیزیولوژی استرس

 

دستگاه عصبی خودمختار[۱۸] (ANS) و غدد درون‌ریز[۱۹] Eg نقش مهمی در استرس دارند. می‌‌توان گفت دستگاه عصبی خود مختار واسطه دستگاه عصبی مرکزی[۲۰] و غدد درون ریز است. دستگاه عصبی خودمختار در اکثر موارد موجب فعالیت غدد درون ریز می‌شود و غدد درون‌ریز با پسخوراند[۲۱]، فیزیولوژیک فعالیت عصبی را تعدیل می‌کند کنش دستگاه عصبی خود مختار این است که بدن را در محیط متغیر، ثابت نگه می‌دارد( پناهی شهری، ۱۳۷۲).

 

فعالیت دستگاه عصبی خود مختار و غدد درون‌ریز موجب بروز علائمی می‌گردد که در تشخیص استرس دارای اهمیت زیادی می‌باشد. به هنگام بروز استرس بی‌قراری و تنش عضلانی مشهود است، فرد سریع‌تر سخن می‌گوید، راه می‌رود و این تنش شدید موجب هدر رفتن انرژی و بروز خستگی می‌شود که بسیار آن را به صورت فشار توضیح می‌دهد. احساس فشار در عضلات پیشانی و گیجگاهی موجب نوعی سردرد تنشی[۲۲] می‌شود و فرد احساس می‌کند چیزی محکم دور سر او بسته شده است و معمولاً از این حالت درد در پیشانی شکایت می‌کند.لرزش اندام در بیماران استرسی به علت تنش عضلانی محسوس‌تر است، به هنگام کارهای ارادی و تمرکز و دقت کاهش می‌یابد و موجب شکایت‌های روانی بیمار می‌گردد و این تصور به فرد دست می‌دهد که مبادا قدرت فکری خود را از دست داده باشد، تظاهرات حرکتی در حالت استرس بسیار بارز است. استرس مزمن نیز معمولاً توأم با اختلالات روان ‌تنی است( شافر[۲۳]، ۱۹۸۴؛ به نقل از پناهی شهری، ۱۳۷۲).

 

سبب شناسی استرس

 

عواملی که سبب ایجاد و حالت استرس شخص می‌شوند و به دو دسته کلی تقسیم می‌شوند: گروه اول، آن دسته عواملی هستند که با اثرگذاری بر روی ساختمان بدن و جسم، موجب استرس می‌گردند، گروه دوم؛ عواملی که برخاسته از طرز تفکر و بینش فرد است و سبب استرس درونی می‌گردد.

 

گروه اول : عوامل جسمی و فیزیکی ،

 

۱- کم کاری یا پرکاری تیروئید[۲۴]

 

۲- نزول شدید قند خون[۲۵]

 

۳- پرکاری مرکز غده فوق کلیوی

 

۴- افزایش هورمون کورتیزول

 

۵- مسمومیت با داروهای محرک

 

۶- قطع ناگهانی این داروها

 

الف) الکل

 

ب ) مسکن‌ها :

دانلود پایان نامه : تعیین کننده‌های باروری زیر حدّ جایگزین زنان کُرد مطالعه موردی زنان 49-15 ساله شهر سنندج

:

 

 

همواره در طول تاریخ بشری تعداد جمعیّت ساکن در یک منطقه و سرزمین از اهیّمت به‌سزایی برخوردار بوده و همیشه معیاری برای اقتدار و افتخار نسبت به مناطق دیگر به حساب می‌آمده است. جمعیّت جهان تا اواسط قرن 18 میلادی افزایش کُند و ناچیزی داشت،و همیشه بنا به‌دلایلی از جمله (شیوع بیماریهایی با تلفات سنگین، جنگ‌های دا‌‌منه‌دار و غیره…..) باعث می‌شده تا جمعیّت کل دنیا با نرخ رشد نسبتاً ثابت و البته بسیار کندی رو به جلو حرکت کند. امّا از انقلاب صنعتی به بعد با توسعه و پیشرفت تکنولوژی در همه­ی زمینه­ها و بخصوص پیشرفت در بهداشت و درمان و به دنبال آن کاهش میزان مرگ­و­میر بر حجم جمعیّت دنیا به سرعت افزوده شد. ابتدا در کشورهای توسعه­یافته که شاهد انقلاب صنعتی و پزشکی در خود بودند، این افزایش روی داد و بعد هم با انتقال پیشرفت­های پزشکی به کشورهای در حال توسعه، در این مناطق نیز جمعیّت رشد چشمگیری پیدا کرد.

 

کشورهای جهان سوم با وجود بهره­مندی از بیش­ترین امکانات مادی و انسانی و منابع عظیم ثروت، نسبت به کشورهای اروپایی به لحاظ توسعه اقتصادی ـ اجتماعی در شرایط  مناسبی به­سر نمی­برند. رشد سریع جمعیّت و ناهماهنگی میان رشد جمعیّت و رشد اقتصادی، موجب مشکلات زیادی در زمینه‌های مختلف اقتصادی ـ اجتماعی، تغذیه­ای، بهداشتی، آموزشی، اشتغال، مسکن و دیگر مسائل شده است و تداوم این مسائل و مشکلات و کاهش مرگ­و­میر باعث شد برنامه ­های تنظیم خانواده در بعضی از این کشورها از جمله ایران مورد قبول افراد واقع شود و باروری با سرعت زیادی پایین آمد. به­ طوری که در حال حاضر کاهش باروری به عنوان یکی از مهّم­ترین عوامل رشد جمعیّت در معرض تهدید واقع شده است و به زیر حدّ جایگزینی رسیده است. شواهد گویای آن است میزان باروری در ایران از 7 بچّه برای هر زن در سال 1357 به 7/1 بچّه برای هر زن در سال 1385 کاهش یافت (مرکز آمار ایران 1385). این کاهش باروری به طور همزمان در همه­ی مناطق جغرافیایی و گروه­های سنّی تولید مثل صورت گرفت. بر اساس بررسی­های انجام شده در طول دوره­ گذار باروری در ایران، گروه­های قومی و استان­های ناهمگن از نظر قومی و مذهبی سطوح متفاوت امّا روندهای باروری مشابهی با سطوح و روندهای ملّی باروری و اکثریّت فارس تجربه کرده ­اند (عباسی­شوازی و حسینی، 2008). هرچند برنامه­ی تنظیم خانواده نقش مؤثّری در سرعت کاهش باروری و

دانلود مقاله و پایان نامه

 استمرار آن از نیمه­ی دهه­ 1360 به بعد داشته است، امّا فرایند گذار باروری متناسب با تحوّلاتی بوده است که در ابعاد مختلف اقتصادی ـ اجتماعی و نیز برخی از ابعاد سنّتی خانواده به وقوع پیوسته و به تغییراتی در ایستارهای مرتبط با ازدواج و در نهایت رفتارها و تمایلات فرزندآوری مردم منجر شده است. همچنین طی سه دهه­ اخیر، در اثر تغییرات فرهنگی ـ اجتماعی به­ویژه تحت تأثیر تحوّلات پدید آمده در خانواده، حضور زنان در عرصه ­های اجتماعی افزایش یافته است. تغییرات ساختار خانواده از خانواده­ی گسترده به هسته­ای، جدا شدن فعالیت­های تولیدی از خانواده و تبدیل به یک واحد مصرفی، کاهش تعداد فرزندان خانواده و مشارکت زنان در فعالیت­های اجتماعی و کارهای درآمدزا از این تغییرات است. در تبیین این انتقال و تغییرات به رشد تحصیلات و سیاست‌های آموزشی و بهداشتی، حمایت مقامات مذهبی، کاهش مرگ ومیر نوزادان، مشکلات تامین نیازهای مادّی، فشار اقتصادی منجر به تعلیق ازدواج، بالا رفتن سن ازدواج و تغییر نگرش‌ها اشاره شده است. این انتقال اگر زمانی معلول مداخله‌های مستقیم نهاد‌های دولتی و غیردولتی بوده امروزه به مرحله‌ی تثبیت رسیده است و زنان تا حدِّ زیادی و نه کاملاً خود متمایل به این کم‌فرزندی هستند و به عبارتی خود را عاملان کم‌فرزندی و آن‌‌را نتیجه‌ی انتخاب عقلانی خود می‌دانند(محمودیان و رضائی،1391).

 

 

 

1-2)بیان مسأله

 

رشد جمعیّت بشر نه‌تنها افزایش تصاعدی ندارد بلکه در حال کاهش است. در طی سی سال گذشته از تعداد فرزندان به‌دنیا آمده توسط زنان جهان کاسته شده است. در مقیاس جهانی، زنان معاصر به اندازه نصف مادران خود بارور می‌شوند. نگاهی دقیق‌تر به اعداد و آمار تأیید کننده این واقعیت مستند خواهد بود. چهل سال پیش هر مادر به‌طور متوسط بین ۵ تا ۶ کودک به دنیا می‌آورد ولی در حال حاضر به نصف مقدار قبلی رسیده است(پیرس، 2008)[1]. خانواده اصلی­ترین واحدی است که تصمیمات باروری، هدف­های فرزندآوری و رفتارهای باروری در آن شکل می‌گیرد(تافلر ، 1383). و در برنامه‌های تنظیم خانواده همیشه زنان جزء گروه های هدف بوده‌اند و زنان در سیاستهای کنترل جمعیّت و تنظیم خانواده جزء گروه‌های هدف اصلی به حساب می‌آیند. به ویژه در برنامه‌های کنترل باروری و موالید این امر اهمیّت بیشتری دارد. در طی اجرای برنامه‌های کنترل جمعیت در ایران در دهه 70 بیشترین برنامه‌ها معطوف به زنان بود. سیاست کنترل موالید در ایران توانست سطح باروری را به سطح جایگزین و زیر جایگزین برساند و به این وسیله ایران در همه‌ی مناطق شهری و روستایی انتقال باروری را تجربه کرد. اعمال سیاستهای کنترل موالید موجب تغییرات شگرفی در ساختار جمعیتی جوامع شد که مهمترین آن می‌توان به انتقال باروری اشاره کرد، یعنی انتقال از باروری کل سطح بالا به باروری کل سطح جایگزین و زیر حدّ جایگزین. این تغییر شگرف با مدت زمان های مختلف و کیفیتهای گوناگون در کشورهای جهان اتفاق افتاد. ایران از آن‌جمله کشورها بود که در اواخر قرن 20 به جرگه‌ی این گفتمان پیوست و به‌طور جدی کنترل موالید را تجربه کرد. به‌ شکل‌هایی که کمتر از یک دهه باروری کل آن کاهش چشمگیری یافت و در بسیاری از مناطق به سطح جایگزین رسید و در یک دهه اخیر، بسیاری از استانها و مناطق شهری و روستایی آن شاهد باروری سطح جایگزین و زیر حدّ جایگزین است. در این‌جا منظور از باروری سطح جایگزین، سطحی از فرزندآوری است که در آن یک نسل از زنان تنها آن تعداد فرزند کافی برای جایگزینی خود و والدینشان را به‌دنیا می‌آورند که برابر با 1/2 فرزند برای هر زن است(ویکس[3]، 68:2005). نیل به این هدف بدون شک مدیون سیاست‌های جدی معطوف به رفتار تولید مثل زنان و البته مشارکت و تصمیم گیری خود آنها نیز بوده است.