:
حرکت پیاده طبیعی ترین ، قدیمی ترین و ضروری ترین شکل جابجای انسان در محیط است . پیاده روی هنوز امکان مشاهده مکان ها، فعالیت ها و احساس شور و تحرک زندگی و کشف ارزش ها و جاذبه های نهفته در محیط است. زمانی که فضا برای آسایش و حضور ایمن و فعال عابر پیاده در شهر مناسب نباشد، اولین قشری که از حضور در شهر محروم میشود گروه های ویژه یعنی سالمندان، معلولین، کودکان و افراد بزرگسالان می باشد. در حالی که این قشر درصد زیادی از استفاده کنندگان از فضای شهری را تشکیل می دهند و عدم حضور اینان در شهر به معنای افت کیفیت شهری و سلب معنای شهری از آن می باشد. آن چه در شهرهای امروز، قابل توجه است این که تاریخ زدایی و زدودن خاطرات جمعی برای افزایش مسیرهای سواره رو و توجه مسئولین تنها برای رفع نیازهای سواره موجب افول ارزش های بصری شده است و نتیجه آن که، زمانی که مقیاس شهر تنها برای سواره ساخته می شود پیاده راه ها در فضای شهری احساس گم گشتگی، ناامنی و بی هویتی می کند. کاربران اصلی محیط های شهری، پیاده روندگان هستند. توجه به این نکته مهم است که عابران پیاده نمی خواهند فقط پیاده روی کنند. آنان یا می خواهند به مقصدی برسند یا کاری را انجام دهند. این آزادی که یک فرد بتواند راه برود و بگردد، راهنمای خوب و مفیدی برای دستیابی به کیفیتی متمدن در محیط های شهری است. مسیر یک پیاده راه می تواند نیازهای گوناگون شهروندان را برآورده سازد و در عین حال هویت خاص خود را دارا باشد، به شهروندان احساس آرامش و امنیت ببخشد و در واقع بستر زندگی شهری افراد باشد، توقع های آنان را برآورده سازد و احساس تعلق به فضا را تقویت کند. باید به این نگته نیز توجه داشت که در فضاهای پیاده بر خلاف فضاهای حرکت سواره، حواس غیر بصری نیز در ادراک محیط نقش فعال دارند. به طور کلی مسیرها، دارای طبیعتی دوگانه هستند و مشکلات آنها نیز از همین دوگانگی سرچشمه میگیرد. مسیر به عنوان معبر و مسیر به عنوان مقصد، چنان که مشاهده می شود این دو ویژگی ماهیتاً در تضاد با یکدیگر هستند. البته تفکیک کاربری ها در شهرهای مدرن اجازه داده است که خیابان به عنوان معبر و دسترسی مستقل از خیابان تجاری خدماتی به عنوان مقصد مطرح شود در کشورهای اروپایی نمونه های زیبایی از خیابان به عنوان مقصد یعنی محل برخوردهای اجتماعی- شهری، گذراندن اوقات فراغت، بهره وری از زیبایی و استفاده از خدمات متنوع وجود دارد. در بسیاری از موارد این خیابان ها به حرکت پیاده اختصاص یافته و کاربرد عبور اتومبیل از آن ها حذف شده است. اما در کشور ما مسیرهایی که برای عبور پیاده مجهز شده اند نیز اکثرا به عنوان مسیرهای جهت خرید و عبوری سریع مورد استفاده قرار می گیرد. عدم توجه به نیاز شهروند ایرانی و تقلیدی صرفاً کالبدی بدون در نظر گرفتن پیشینه های تاریخی شهرهای خودی سبب نامطلوبی مسیرهای پیاده در کشور ما هستند.
1-1- بیان مسأله
پیاده روی نقش مهمی در ادراک فضایی، احساس تعلق به محیط و دریافت کیفیتهای محیط را دارد.(کاشانی جو،1385،52) پیاده راه ابزاری برای فعالیت جمعی بخصوص در ارتباط با اقتصادشهری، کیفیت محیطی و سلامت اجتماعی است. از بسیاری جهات، مرکز خرید پیاده در عصر مدرن معادل پلازای قرون وسطا است در دو دهه اخیر ادبیات مربوط به برنامه ریزی و طراحی پیاده، بسیار متنوع و گسترده شده است؛ اما رویکردی که توانسته چشم اندازی قوی از نظر کالبدی، عملکردی، معنایی و محیطی را در دستور کار خود برای آفرینش فضاهای قرار دهد، رویکرد انسانی می باشد که از دهه هشتاد به این سو در اروپا شکل گرفت و تا به امروز روندی روبه گسترش داشته است. ( عاشوری، 1389، 60(. ضمناً در این تحقیق برای شناسایی نیازهای عابرین پیاده یک آسیب شناسی از وضعیت موجود فضاهای پیاده در شهر تهران صورت گرفته است تا بتوان شناختی از وضعیت موجود و نیازهای عابرین بدست آورد. سلطه تدریجی حركت سواره بر فضاها و معابر شهری، برنامه ریزی و طراحی شهری را از مقیاسها و نیازهای انسان پیاده دور ساخته است، نتیجه تداوم چنین روندی باعث شده، حیات مدنی فضاها با خطر روبرو شود. زندگی شهری زمانی به اوج خود میرسد كه شهر در خدمت انسان باشد نه در خدمت اتومبیل؛ به این ترتیب شهر و شهروند در جایگاه و نقش بایسته خود قرار میگیرند و زمینه حضور مردم در فضاهای شهری فراهم میشود. از این رو در این تحقیق از وضعیت موجود فضاهای پیاده شهر تهران در دو بخش مدیریتی و اجرائی صورت گرفته است. برای بخش اجرائی از نظر صاحبنظران، مطالعات کتابخانهای و میدانی استفاده شده تا بتوان یک آسیبشناسی دقیق از مشکلات شهر تهران در بعد اجرایی به دست آورد. با بررسی مسائل و مشکلات پیادهراه های تهران مشخص میگردد که فضاهای پیاده شهری از کیفیت بالایی برخوردار نبوده اند و در توسعه این فضاها بیشتر مسائل کمی در اولویت قرار گرفته است و این فضاها در برآورده کردن نیازهای عابرین با مشکلات عدیدهای روبرو میباشند. این گزارش برای داشتن فضاهای شهری با کیفیت، انسان و نیازهایش را مد نظر قرار داده است و بر این اساس یک نظام
سلسله مراتبی از نیازهای عابرین در ردههای سنی متفاوت (کودکان، نوجوانان، سالخوردگان و معلولان) از پایینترین سطح که ایمنی باشد تا بالاترین سطح که نیازهای زیباشناختی و اجتماعی است تدوین شده است. با شناسایی نیازها و تبدیل آنها به الزامات برای طراحی فضای پیاده، میتوان انتظار داشت کیفیت زندگی در فضاهای شهری ارتقاء یابد و با این شناخت میتوان مداخلات مناسب در برنامهریزی و طراحی فضای پیاده انجام داد.(قربانی،جام کسری،1389،5)
2-1- سوالات تحقیق
آیا ایجاد پیاده راه میتواند در حفظ و مرمت بافت تاریخی شهر تاثیر بسزایی داشته باشد.
آیا ایجاد پیاده راه در قسمت های شهر موجب کم شدن ترافیک شده است؟
3)آیا پیاده راه های شهری نقشی در برقراری تعاملات اجتماعی دارد؟
3-1- اهداف تحقیق
1) کم کردن بار ترافیک با ایجاد پیاده راه
2) دستیابی به میزان آسایش و امنیت برای شهروندان
3) برقراری تحکم رابطه انسان با محیط شهری خود
4) حفظ و احیایی بافتهای تاریخی و ارزشمند منطقه با احداث پیاده راه
5) تفکیک حریم پیاده راه و سواره راه
4-1- فرضیات تحقیق
(1به نظر میرسد بین طراحی پیاده راه خیابان 15 خرداد و حفظ و ساماندهی بافت تاریخی شهر ارتباط وجود دارد !!
2 )به نظر می رسد میان ایجاد پیاده راه و کاهش ترافیک ارتباط معنا داری وجود دارد.!!
3) به نظر می رسد پیاده راه های شهری نقش بسزایی در برقراری تعاملات اجتماعی داشته باشند.!!
5-1- ضرورت تحقیق
خیابان های شهری در گذر زمان به عنوان فضاهای عمومی شهری نقش مهم و ویژه ای را از نقطه نظر فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و شهرسازی ایفا میکنند. نقش و جایگاه خیابان در دوران های مختلف و در مقاطع فکری و زمانی متفاوت از نقش جابجایی و تردد گرفته تا عرض اندام های حکومتی و فرهنگی و در دوران های اخیر مکان بروز تعاملات اجتماعی چهره های متفاوتی به خود گرفته است. با وجود عملکرد های مختلف خیابان آنچه در طی اعصار مستمراً بدون تغییر باقی مانده است عمومی بودن فضای خالی است که متعلق به تمامی ساکنان شهر است و حضور مردم به دلپذیر و سرزنده بودن این فضای عمومی کمک می کند. خیابان شهری فارق از توانایی انفکاک بخش های مختلف شهر را چه از نظر کیفی و چه از نظر کمی به صورت پیوسته، خالق انسجام شکل شهر می باشند و از اینرو عرصه ای برای تقویت ارتباط انسان و محیط شهری پیرامونش فراهم می آورند ( باقری و وادی مقدم، 1389، 40) در واقع اگر بپذیریم که بخش مهمی از برخوردهای اجتماعی و فرهنگی در فضاهای شهری اتفاق می افتد، در آن صورت نقش فضاهای پیاده در تقویت بنیانهای اجتماعی و فرهنگی شهر غیرقابل انکار می نماید. ( قربانی و جام کسری، 1389،60).
پیاده روی مهمترین امکان برای مشاهده مکان ها، فعالیت ها و احساس شور و تحرک زندگی و کشف ارزشها و جاذبه های نهفته در محیط است. زندگی پیاده در شهر مایه اصلی شکل گیری اجتماع و روح شهر است و احساس تعلق به مکان و از آن خود دانستن محیط زندگی که موجب آرامش خاطر و تعادل روانی شهروندان می شود، وابسته به تجربه محیط شهری است.( عاشوری، 1389، 44).
محدوده ها و مسیر های پیاده به عنوان عناصری خاطر انگیز و هویت بخش در شهرهای امروز شناخته می شوند. قبلا شهرها هویت شهری خود را در بناهای بلند، گنبد و تک بناها می یافتند. اما امروزه آنها خود را با خیابانهای پیاده شان می شناسانند. ( کاشانی جو، 1385،46) مسیرهای پیاده توام با نشانه ها و نقاط عطف و تاریخی به مثابه مکانی برای قرائت سناریوی شهری و حفظ پایداری خاطر شهر می باشند. ( عاشوری،1389،45) امروزه در بسیاری از شهرهای دنیا از پیاده راه های شهری در برگزاری نمایشگاه ها، وقایع اجتماعی، فسیوال ها، آگهی های تبلیغاتی و همچنین در بروشورهای توریستی و تبلیغاتی به وفور استفاده می شود. ( (brambila and longo 1977
پیاده راه ها در مقیاس شهر عمل کرده و پذیرای گروه های مختلفی از شهروندان می باشد که به دلیل ویژگی های خود در تعاملات اجتماعی در عصر ارتباطات مجازی و تحریک اقتصادی نواحی پیرامونی و نیز به عنوان پهنه های چند عملکردی که دامنه گسترده ای از فعالیت ه را در بر می گیرد موجب حضور هرچه بیشتر شهروندان و بهره گیری از ارزش های بصری، فرهنگی و اجتماعی آن می شوند.( مرتضوی1390،80).
پیاده راه ها به عنوان بخش از فضاهای شهری، عرصه ای را برای وقوع رویدادهای اجتماعی، سیاسی، ایجاد خاطه و بیان احساسات جمعی بوجود می آورند. حضور و حرکت پیاده در فضاهای شهری، امروزه با وارد کردن اتومبیل کمرنگ شده و احیای آن از این نظر حائز اهمیت می باشد که باعث افزایش ارتباطات و برخوردهای اجتماعی از یک شو و موجب احیای شهر و فضاهای شهری از سوی دیگر می باشد. شهروندان پیاده راه ها زا به خاطر امنیت و آرامش فضاهای آن و برقراری تعاملات اجتماعی و گذراندن اوقات فراغت و عدم وجود خودرو و آلودگی دوست دارند.( مرتضوی 1390، 88). به علاوه محدوده های پیاده بر خلاف بسیاری دیگر از فضاهای گذرانده اوقات فراغت دارای کارکردهای تفریحی متنوع و گوناگونی هستند که می توانند مردم را با هر سن و جنسی به خود جذب نماید.(کاشانی جو 1385، 47).
برخی از مهم ترین مزایای ایجاد پیاده راه ها که توسط برنامه ریزان آلمانی تبیین گردیده است عبارتند از:
حفظ کارکردهای مرکز شهری
تسهیل دسترسی برای مغازه داران
کاهش ترافیک در خیابان ها و معابر همجوار
بهبود منظر و ارتقاء سیمای شهری ( کاشانی جو 1390)
فرایند تولد کودك برای والدین لذتآور است. اگرچه این فرایند با مشقات و ناراحتیهای فراوانی همراه است، امید به سالم بودن و طبیعی بود ن کودك معمولاً احساس اعتماد در آنان ایجاد می کند و کودك خود را میپذیرند، ولی به محض آگاهی والدین از معلولیت فرزند خود، تمام آرزوها و امیدها به یاس مبدل میگردد و مشکلات شروع می شود.
والدین کودکان دچار ناتوانی های جسمی، به دلیل مشکل فرزند خود، معمولاً با عوامل استرسزا و فشارهای روانی و اجتماعی متفاوتی مواجه میشوند. به عنوان مثال والدین کودکان دچار ناتوانی، استرس و افسردگی بیشتری را نسبت به دیگر والدین، تجربه می کنند .(بحری و دیگران،1393 : 5)
کودك استثنایی و والدین نه تنها بر یکدیگر تأثیر متقابل دارند، بلکه سایر اعضای نظام خانواده یعنی دیگر فرزندان را تحت تأثیر قرار می دهند. وجود کودك استثنایی(عقب مانده ذهنی، نابینا، ناشنوا، دارای اختلالات یادگیری) گاهی برهم زننده سلامت روانی خانواده است و می تواند اعضای خانواده و به خصوص والدین را دچار آسیب جدی نماید.(خاکپور،1391: 572)
از آنجا که بررسیهای مختلف نشان نمی دهند که کودکان یا نوجوانان ناشنوا و نابینا ناسازگار هستند، میتوان نتیجه گرفت که نابینایی و ناشنوایی الزاما همراه با ناسازگاری نیستند کانز فورس (1991) علت ناسازگاری افراد ناشنوا و نابینا را بیشتر به علت طرز برخورد جامعه با آنان میداند. انسان موجودی اجتماعی است. او در اجتماع، به واسطه حضور ارتباطهای گوناگون، داشتن حامی و کاهش احساسات تنهایی، می تواند بسیاری از فشارهای زندگیاش را تخفیف ببخشد و بنابراین به حمایتی که از سمت اجتماع باشد، نیاز دارد. حمایت اجتماعی به میزان برخورداری از محبت، همراهی و توجه اعضای خانواده، دوستان و سایر افراد تعریف شده است پژوهشها نشان می دهند والدین کودکان ناتوان نسبت به استرس، آسیبپذیرتر هستند، در پژوهشی سطوح بالای استرس در 70 درصد مادران و 40 درصد پدران دارای کودکان ناتوان شدید یافت شد یکی از این معلولیتهای جسمی، ناشنوایی است. این دیدگاه که والدین شنوا نسبت به والدین ناشنوا استرس بیشتری دارند. داشتن کودکی ناشنوا، می تواند باعث تنیدگی و فشار روانی برای والدین و افزایش سطح مشکلات رفتاری و خانوادگی باشد والدین ناشنوایی که کودك ناشنوا دارند، از وضع مناسبتری نسبت به والدین شنوای کودکان ناشنوا برخوردارند. بدین ترتیب، والدین شنوای دارای کودکان ناشنوا در ارتباط با فرزندانشان دچار ناکامی میشوند و این ناکامی در ارتباط، احتمالاً دلیلی برای این است که میزان بالاتری از تنیدگی را از خود، نشان می دهند (بحری و دیگران،1393 : 5).
هر خانواد های ممکن است در طول دورة حیات خود با مشکلات و دشوار یهای مختلفی مواجه شود؛ از جمله بیماری، طلاق، مرگ یکی از اعضاء خانواده، مشکلات کاری، بلایای طبیعی و اعتیاد اعضاءو یا معلولیت . اخیراً نقش سازه تا بآوری در حوزه روا نشناسی خانواده نیز مطرح شده است.
تاب آوری مفهوم جدیدی است که در سالهای اخیر مورد توجه قرار گرفته است. تعیین عواملی که با توجه به ویژگیهای فردی، خانوادگی، اجتماعی به عنوان عوامل تابآور عمل کرده، از جمله علایق پژوهشگران حوزه تابآوری به شمار میرود. تابآوری مفهوم روانشناختی است که توضیح میدهد چگونه افراد با موقعیتهایی غیرمنتظره کنار میآیند. تابآوری به معنای سرسختی در مقابل استرس، توانایی برگشت حالت عادی و زنده ماندن و تلاش کردن در طی شرایط ناگوار است.
در این تحقیق تاثیر آموزش تابآوری روانی بر کیفیت زندگی و امید به زندگی مادران کودکان کمشنوا و ناشنوا سنجیده می شود. تحقیق حاضر در پنج فصل تنظیم گردیده است. در فصل اول کلیات تحقیق که شامل بیان مساله، اهمیت و ضرورت تحقیق و همچنین اهداف و فرضیات تحقیق آورده شده است. در فصل دوم در خصوص تابآوری،کیفیت زندگی و ناشنوایی و نظریات مربوطه پرداخته شده است. در فصل سوم به روش تحقیق اشاره شده است که در این جا از نوع پسآزمون و پیشآزمون با دو گروه کنترل و آزمایش استفاده شده است.در فصل چهارم به تجزیه و تحلیل حاصل از داده های تحقیق که در قالب آمار توصیفی و استنباطی میباشد، پرداخته شده است و در نهایت در فصل پنجم نتیجه ای که از جداول و یافته ها بدست آمد، آورده شده است و در انتهای همین فصل محقق پیشنهاداتی نیز مطرح
کرده است.
2-1- بیان مسأله
یکی از طبیعیترین گروه هایی که می تواند نیازهای انسان را ارضا کند خانواده است. وظیفه خانواده مراقبت از فرزندان و تربیت آن ها، برقراری ارتباطات سالم اعضا با هم و کمک به، استقلال کودکان است، حتی اگر کودک کم توان ذهنی نابینا، یا ناشنوا باشد. کمیتۀ اجرایی کنفرانس مدیران آموزش تخصصی ناشنوایان، در تعریف ناشنوایی بیان می دارد؛ نقص شنوایی یک اصطلاح ژنریک است که نمایانگر آن عده از ناتوانی های شنوایی است که ممکن است درجات شدت و ضعف آن بین خفیف تا عمیق متغیر باشد و شامل دو گروه فرعی ناشنوا و کم شنوا می باشد. (نریمانی،1386: 16-15)
حضور كودك ناشنوادر هر خانواده ساختار آن خانواده را تحت تاثیر قرار میدهد و سلامت روانی خانواده به خصوص والدین را تحت الشعاع قرار میدهد، كودك بر اثر تعارضهای شدید میان اعضای خانواده، كل خانواده را درگیر بحران میكند. ممكن است روابط خانوادگی، افزایش فشارهای ناخواسته جسمی، هیجانی و مالی باعث شود كودك ناشنوا ضایعات و اثرات جبران ناپذیری بر وضعیت بهداشت روانی خانواده وارد كند از جمله ایجاد تشدید اختلافاتی زناشویی، جدایی، تحمل بار سنگین اقتصادی، افسردگی، ناامیدی، اضطراب، خجالت و خشم1 و بسیاری از مسایل دیگر (بردن2، 1980). مراقبت
مـداوم از كودك ناشنـوا اغلب برای والـدین استرسزا میباشد زیرا این دشـواریهای كودكان به طور
اجتنابناپذیری بر زندگی آنها اثر میگذارد (كرنیك3 و همكاران، 1983). تحقیقات نشان داده است كه والدین كودكان ناشنوا عموما در خطر مشكلات زندگی خانوادگی و دشواریهای عاطفی قرار دارند (بكمن4، 1991 (
کویتنر و همکاران (2000) دریافتندکه مادران با کودکان ناشنوا شبکه های اجتماعی رابطه کمتر با فامیل و دوستان نسبت به مادران کودکان شنوا دارند. از طرف دیگر، تابآوری به وسیله پاسخ فرد به حوادث استرسزای زندگی و یا مواجهه ی مستمر با استرس مشخص می شود تاب آوری عاملی است که به افراد در مواجهه و سازگاری با شرایط سخت و استرسزای زندگی کمک می کند و آنها را در برابر اختلالات روانی و مشکلات زندگی محافظت می کند. افراد تابآور، سازگاری فردی بالایی با عوامل استرس زای محیطی در زندگی شان دارند (بحری و دیگران،1393: 7-6)
و اماخانواده یک نظام اجتماعی است و فرزند معلول یكی از اعضای این نظام. این دو نه تنها بر یكدیگر تأثیر متقابل دارند بلكه سایر اعضای این نظام یعنی والدین و دیگر فرزندان را نیز تحت تأثیر قرار میدهد كه این تأثیرات غالباً منفی است. وجود كودك معلول ضایعات و اثرات جبرانناپذیری بر بهداشت روانی خانواده وارد میكند، مادر و پدر از داشتن چنین فرزندی به شدت رنج میبرند، اكثریت این گروه به نحوی دچار حالاتی چون افسردگی، اضطراب، پرخاشگری، ترس، خجالت، آرزوی مرگ و نظایر آن میباشند.
تاب آوری فرایند، توانایی یا پیامد سازگاری موفقیتآمیز با شرایط تهدیدکننده تعریف شده است، صرف مقاومت منفعل در برابر آسیبها یا شرایط تهدیدکننده نیست، بلکه فرد تابآور، مشارکت کننده فعال و سازنده محیط پیرامونی خود است. تحقیقات روانشناسی بسیاری در سالهای اخیر، به شناسایی عوامل مؤثر بر تابآوری پرداختهاند، برخی یافته ها حکایت از آن دارد که هوش یک عامل تعیینکننده در تابآوری است (عسکریان،1392: 61) انسان برای رسیدن به زندگی سالمتر نیاز به تعادل بین تفکر، عواطف و توانایی استفاده متناسب از آنها در موقعیتهای زندگی را دارد.
اگرچه تحقیقات زیادی در رابطه با تابآوری انجام شده است ولی تاکنون در خصوص آموزش تاب آوری به والدین کودکان ناشنوا تحقیق انجام نشده است. لذا مسأله این پژوهش حرکت در این جهت است که آیا بین تابآوری روانی و کیفیت زندگی و امید به زندگی مادران کودکان ناشنوا رابطه ای وجود دارد؟
3-1- اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
حضور یک کودک با هرگونه ناتوانی در خانواده فشار روانی زیادی بر والدین و اعضای خانواده وارد می کند و می تواند سلامت روان آنان را به مخاطره اندازد. واکنش همه والدین در مقابل معلولیت فرزندشان یکسان نیست، ولی به طور کلی می توان پذیرفت که قریب به اتفاق والدین این گونه کودکان در مقابل معلولیت های فرزندشان به نحوی واکنش نامطلوب ازخود بروز می دهند که نوع و میزان این عکسالعملها با توجه به جنبه های شخصیتی آنها، زمان بروز واکنش و … با یکدیگر متفاوت میباشد، لذا تمام والدین احتیاج به نوعی کمک دارند تا بتوانند ابتدا به طور کامل طرح مشکلاتشان را با افراد متخصص داشته باشند و این مهم جز با آگاهی و اطلاع دقیق و مستدل از مسائل و مشکلات والدین دارای فرزند ناشنوا و بررسی وضعیت روانشناختی والدین مسیر نمیگردد با توجه به اینکه وضعیت روانشناختی والدین به طور مستقیم و غیرمستقیم بر شکل گیری رفتار کودکان و مناسبات اجتماعی خویش تاثیر اساسی دارد بسیار حایز اهمیت خواهد بود که بدانیم که والدین این کودکان دارای چه ویژگیهای شخصیتی بوده و چه تفاوتهایی با یکدیگر دارند تا از این رهگذر داده های دقیقتری جهت استفاده از روشهای مشاوره و توانبخشی و درمان فراهم آورده و زمینه های لازم جهت اقدامات خاص و اساسی در ابعاد مشاوره، انجمن اولیاء و مربیان، کودکان استثنایی،آموزش خانواده فراهم گردد. نتایج این پژوهش می تواند برای والدین، مربیان که مسئول تعلیم و تربیت کودکان هستند الهامبخش باشد یا به احساسات و نیازهای کودکان توجه نموده و در زمینه کمک به کیفیت زندگی و امید به زندگی والدین گام بردارد. با توجه به مطالعات در ایران و این که در استان گیلان مشابه این تحقیق انجام نگرفته لذا لزوم انجام چنین تحقیقی در استان ضروری به نظر میرسد و خصوصاً در آینده نیز میتوان از نتایج این تحقیق نیز در مراکز مشاوره، آموزشگاههای استثنایی و مدارس عادی، سازمان بهزیستی، کلینیکهای سلامت جهت خدمترسانی استفاده کرد. علاوه براین نتایجی این نوع تحقیقات می تواند راهگشایی باشد برای پژوهشگران و دانشجویان روانشناسی که در این زمینه به تحقیق خواهند پرداخت.
1- Anger
2- Burden
3- cornic
4. Beckman
5. Self- esteem
[1] QOL
فعالیت بدنی و ورزش یكی از مهم ترین فعالیت های بشر امروز است. شواهدی وجود دارند که نشان می دهند، فعالیت بدنی از جنبه جسمانی، روانی، اجتماعی و احساسی برای افراد سنین گوناگون فواید زیادی در بر دارد. فعالیتهای حركتی و ورزشی به لحاظ ایجاد تعادلهای فیزیولوژیكی و بهبود بخشیدن عملكردهای حیاتی بدن، سلامتی و شادابی تن و روان فرد را در پی دارد و از طرفی برخورداری افراد از سلامت و بهداشت جسمی- روانی، بقاء و خود شكوفایی یک جامعه را تضمین میكند.
شواهدی وجود دارد که نشان می دهد ارتباط بین آگاهی و نگرش نسبت به عملکرد مفید و فعالیت بدنی منظم در بین افراد وجود دارد. شناخت خصوصیات فردی و آگاهی از نگرشها و گرایشهای افراد به فعالیتهای حركتی و ورزشی نقش مهمی در تصمیم گیری های تربیتی، آموزشی و بهداشتی دارد و می تواند دستاندركاران و متولیان ورزش را در فراهم كردن امكانات متناسب با تمایلات، تواناییها و نیازهای جسمی- روانی افراد به منظور ایجاد زمینه های لازم برای توسعه و گسترش فعالیتهای حركتی و ورزشی و برنامه ریزی واقع بینانه و اصولی كمك نماید. به نظر می رسد بررسی میزان آگاهی و نگرش سنجی افراد از عوامل مؤثر ترغیب آنها به انجام فعالیت های حرکتی و ورزشی می باشد.
دوران نوجوانی دورانی است كه زمینه بسیاری از بیماری های پرخطر سنین میانسالی و كهنسالی از آن نشأت می گیرد(عطارزاده حسینی ،1383). دانش آموزان به عنوان رکن اساسی نظام آموزشی کشور در دستیابی به اهداف نظام آموزشی، نقش و جایگاه ویژه ای دارند. امروزه عملکرد دانش آموزان در زمینه ورزش و فعالیت های جسمانی مقوله ای مهم، ومورد توجه دست اندرکاران تعلیم وتربیت است. بهبود ورزش در مدارس، بخصوص مقطع دبیرستان، نه تنها موجب سلامت روح و جسم فراگیران می شود، بلکه نشاط جامعه و بهبود عملکرد تحصیلی فراگیران در سایر زمینه ها را نیز به همراه دارد.
2-1- بیان مسأله تحقیق
از دیرباز داشتن فعالیت بدنی منظم در اقشار مختلف مردم، آرمان متعالی جوامع بوده است(آرنت و همکاران ،2000 ؛ ماکن هاپت ،2002). علی رغم تأیید وجود چنین یافته ای، هنوز بسیاری از جوامع با نبود یا کمبود فعالیت بدنی دراقشار مختلف خود مواجه اند. این امر در حالی است که فعالیت بدنی منظم یکی از مهم ترین مؤلفه های اثرگذار بر سبک زندگی سالم محسوب می شود(کاماردین و فازی ،2007). یافته های اخیر نشان می دهند فعالیت بدنی آثار مثبت و معناداری بر سلامت جسمانی، روانی و اجتماعی افراد در تمامی دوره های زندگی دارد و ابزاری کارآمد در ارتقای کیفیت زندگی اقشار مختلف مردم است(کاماردین و فازی ،2007). فعالیت بدنی منظم به عنوان یک رفتار مهم ارتقاء دهنده سلامت باعث پیشگیری و یا به تأخیر انداختن انواع بیماری های مزمن و مرگ و میر زودرس می گردد، همچنین در كاهش خطر بیماری های مغزی، قلبی، فشارخون، چاقی و غیره نیز موثر است(لی سی دی و بلر ،2003).
میزان پیشنهادی فعالیت بدنی برای نوجوانان به منظور دست یابی به این فواید بین 30 تا60 دقیقه فعالیت متوسط تا شدید در روز است. اما تحقیقات انجام شده ی اخیر نشان داده اند که فعالیت جسمانی در نوجوانان كاهش یافته است، این روند کاهش به طور فزاینده در میان دانش آموزان دبیرستانی ادامه می یابد و تا بزرگسالی تداوم پیدا می كند(گیلمن و همکاران ،2001). بر اساس یک مطالعه كشوری 60 درصد از دانش آموزان ایرانی كم تحرك بودند و میزان فعالیت جسمانی دانش آموزان با افزایش پایه تحصیلی كاهش یافته است و در دختران این کاهش شایع تر از پسران بوده است(همشهری آنلاین ،1388). همچنین، در مطالعه ای که درسال 2006 در ایالات متحده ی آمریکا انجام شد، به این نتیجه رسیدند که فقط 8/35 درصد دانش آموزان دبیرستانی، میزان پیشنهادی فعالیت بدنی را انجام می دهند (هاشمی ،1388). همچنین درطی تحقیقات دیگری محققان دریافتند که نگرش و تلقی دانش آموزان نسبت به فعالیت بدنی از دوره راهنمایی به دبیرستان، میل به منفی تر شدن دارد و شرکت در فعالیت بدنی نیز رو به کاهش می رود. ایروان درسال 2007 معتقد بود افزایش وزن به طور قابل ملاحظه ای بلافاصله بعد از دوران دبیرستان افزایش می یابد كه ممكن است به طور مستقیم به كاهش فعالیت های بدنی نسبت داده شود.
درایران، یکی از موانع مهم افزایش فعالیت بدنی عدم وجود آگاهی در مورد مزایای فعالیت بدنی وهمچنین، عدم وجود اطلاعات کافی در مورد سطوح و محدوده فعالیت جسمانی و ورزش می باشد(سازمان جهانی بهداشت ،2003). آنچه مسلم است ادراک و نگرش افراد به موانع و مزایای مشارکت در فعالیت بدنی، عاملی اثرگذار بر تصمیم گیری های آنان در مشارکت در فعالیت منظم و سلامت محور است. لذا، ارزیابی ادراک و نگرش افراد به فعالیت های حرکتی، جایگاه ویژه ای را در پژوهش های کاربردی به خود اختصاص داده است(دفلاندر و کرانت ،2004). آلپورت نگرش را نوعی آمادگی ذهنی و عصبی سازمان یافته با تجربه تعریف می کند که بر واکنش به تمامی موضوعات و موقعیت های وابسته به نگرش تأثیری پویا ومستقیم بر جای می گذارد(عطارزاده حسینی ،1383 ؛ سیرز و همکاران[10] ،1991). نگرش ها از باورهای ما نسبت به افراد و اشیاء متولد شدند. آنها رفتارهای ما را به روش های بی شمار شكل دادند و مشاركت ما را در فعالیت ها و اهدافی را كه بنا نهادیم و آنهایی را كه تصمیم به ترك آنها گرفتیم را تعیین می كنند. عقاید و نگرش ها از طریق حركات و زبان افراد بیان می شود. علت مطالعۀگستردۀ مفهوم نگرش در سال های اخیر، توانایی شناخته شده آن درتأثیرگذاری برعملکرد افراد است. نظر به این كه نگرش بر رفتار اثر میگذارد و با رفتار یک رابطه علت و معلولی دارد. دستیابی به نگرش افراد بهترین راه تشخیص رفتار مشارکتی افراد در فعالیت های حرکتی است(زاکاریان و همکاران ،1994). ارتقای دیدگاه و نگرش مثبت به تربیت بدنی عنصر مهمی در پی فعالیت های جسمانی مادام العمر است(سیلورمن و ساب رامانیام ،1999).
نکتۀ مهم قابل ملاحظۀ پژوهشگران، نگرش نوجوانان و جوانان به ورزش است. به زعم اکثرآنان، دورههای سنی جوانی و نوجوانی دوره هایی اند که نگرش ها رشد می کنند و علاوه برشکل گیری، زمینه برای تغییر مساعد آن ها فراهم است(تولسون و چررت ،1994). رفتارهای دانش آموزان متأثر از باورها و نگرش های آنها است. شناخت این نگرش ها به معنای اصلاح برنامه های كلاسی و آموزش می باشد. ترودئا و همکاران.(1998)، پاسخ گویی به نیازهای دانش آموزان را دردوره های تحصیلی پایین مهمتر از مقاطع تحصیلی بالاتر می دانند، چون آنها
نگرش مثبت و تجربه لازم را برای مشارکت ورزشی در سالهای آتی بدست می آورند. در تربیت بدنی، كسب شناخت از باورهای دانش آموز یک منبع مهم برای درك نگرش ها و علایق آنها و مشاركت انها در برنامه كلاسی است(استراند و اسكانتلینگ ،1994). یک رابطه مثبت و قابل توجه بین نگرش های دانش اموزان دبیرستانی نسبت به تربیت بدنی و شركت در فعالیت های اوقات فراغت وجود دارد( چانگ و فیلیپ ،2002).
با توجه به نقش فعالیت بدنی و ورزش در سلامت افراد، بخصوص دانش آموزان و با توجه به نتایج تحقیقات متعدد مبتنی بر آثار مفید و مثبت ورزش و فعالیت بدنی، در این پژوهش محقق به دنبال این است که میزان آگاهی، نگرش و عملکرد دانش آموزان پسر دبیرستانی شهرستان یزد نسبت به فعالیت بدنی و ورزش چقدراست؟
3-1- ضرورت و اهمیت تحقیق
فعالیت بدنی عمدتاً به عنوان ضرورتی برای رشد و تکامل طبیعی کودکان و نوجوانان شناخته می شود. شرکت در فعالیت بدنی منظم، در کاهش خطر ابتلا به چاقی، بیماری قلبی وعروقی، فشار خون، دیابت نوع دو، سرطان روده، استئو آرتریت(ساییدگی مفصلی) و پوکی استخوان بزرگسالان مؤثر است. یكی از اهداف سازمان جهانی بهداشت تا سال2010، افزایش تعداد افرادی است كه برای حفظ سلامت، فعالیت جسمانی كافی داشته باشند(سعید ،1386 ص86-71). همچنین فعالیت جسمانی به عنوان یک شاخص مهم جامعه سالم در سال2010 مدنظر بوده است(پانا و همکاران ،2004). ون مچلن (1997)معتقد است فعالیتهای بدنی طولانی مدت، به عنوان بهترین گزینه برای سلامتی جامعه است (وکیلی ،1389). فعالیت جسمانی متوسط می تواند توسط هركس ، در هر روز از زندگی و بدون هیچ هزینه ای انجام شود. فعالیت بدنی متوسط باید در تمام روزهای هفته یا حداقل 5 روز درهفته انجام شود تا اثرات بهداشتی مثبت داشته باشد و فعالیت بدنی شدید نیز باید3 روز درهفته انجام شود(پاهو ،2002).
فعالیت بدنی به عنوان یک عامل تعیین كننده مهم در بهبود سلامت جسمی شناخته شده است ولی رفتارهای فعالیت بدنی نیز با بسیاری از حالت های مثبت روانشناسی ارتباط دارد. تاثیری كه فعالیت بدنی روی جسم دارد با بهبود تصور، كنترل وزن و اخلاق است كه نقش اساسی در نتیجه وضعیت روانی بازی می كند. اعتماد به نفس پایین، تبعیض اجتماعی، نگرانی، افسردگی و خود كشی همگی با افزایش در صد چربی بدن یا وضعیت وزن نا سالم در ارتباط هستند. به طور كلی این یافته ها به اهمیت فعالیت بدنی روی سلامت اجتماعی ، ذهنی و جسمی شخص اشاره می كند(پاولیک و كینلن ،2007).
با وجود این، از سال 1991 تا 1999 میزان فعالیت جسمانی دانش آموزان از42 درصد به29درصد کاهش داشته است. در سال2000 ، نزدیک به نیمی از گروه سنی21-12 سال فعالیت جسمانی منظم نداشتند و در سال 2001، فقط 30 درصد از افراد 18سال و بزرگتر فعالیت جسمانی منظم داشتند. اهمیت دادن به فعالیت های بدنی و ورزش مدرسه ای به حدی اهمیت یافته که توجه جهانی به آن رو به افزایش است و مسؤلان ارشد تربیت بدنی ورزش دنیا، به خصوص آموزش و پرورش را به چالش کشیده اند، به طوری که درچند دهه اخیرموضوع تربیت بدنی و ورزش مدرسه ای درسطر اول اولویت های برنامه ای و پژوهشی بسیاری ازکشورها و نهادهای بین المللی قرار گرفته است(بایلی و دیسمور ،2004).
مطالعه نگرش به فعالیتهای حركتی و ورزشی به عنوان خواستگاه رفتار آگاهانه در جهت نیل به اهداف بهزیستی و تندرستی از اهمیت زیادی برخوردار است. بدین منظور شناخت خصوصیات فردی و آگاهی از نگرشها و گرایشهای افراد به فعالیتهای حركتی و ورزشی نقش مهمی در تصمیم گیری های تربیتی، آموزشی و بهداشتی دارد و می تواند دستاندركاران و متولیان ورزش را در فراهم كردن امكانات متناسب با تمایلات، تواناییها و نیازهای جسمی- روانی افراد به منظور ایجاد زمینه های لازم برای توسعه و گسترش فعالیتهای حركتی و ورزشی و برنامه ریزی واقع بینانه و اصولی كمك نماید. آثار متقابل حضور در فعالیت های حرکتی و ورزشی بر نگرش افراد، متفاوت بودن این نگرش ها با توجه به ویژگی های متفاوت فردی، همسان نبودن نیازها، تفاوت در میزان بهره مندی از تأثیرات حرکت و فعالیت های ورزشی، و به طور کلی درهم آمیختگی زندگی فردی و اجتماعی عواملی اند که بیش از پیش اهمیت پرداختن به مقولۀ نگرش را یادآور می شوند و بر تأثیرات اجتماعی و انکارناپذیر فعالیت های حرکتی و ورزشی صحه می گذارند(رمضانی نژاد ،1376 ؛ ماتی و چریستور ،1998 ؛ ساندرز و ممری ،1990 ؛ تری ،1996).
اهمیت آگاهی ازفعالیت بدنی در ارتقای میزان مشارکت نوجوانان در این فعالیت ها، به طور کلی ثابت شده است. اما امروزه یافته های تحقیقاتی، کاهش مداوم آگاهی و نگرش نسبت به ورزش در میان دانش آموزان ،به خصوص دانش آموزان دبیرستانی را نشان می دهند، به همین دلیل در این تحقیق به بررسی میزان آگاهی، نگرش و عملکرد دانش آموزان دبیرستانی شهرستان یزد نسبت به فعالیت بدنی و ورزش خواهیم پرداخت.
[1] – Healthy People
[2] – Pena et al
[3] – Van Mchln
4- Pan American Health
[5] – Pawlik & Kienlen
[6] – Bailey & Dismore
[7] – Matthys & Christopher
[8] – Saunders & Mummery
[9] – Terry
[1] – Arent et al
[2] – Mockenhaupt
[3] – Kamarudin & Fauzee
[4] – Lee CD & Blair
[5] – Gillman et al
[6] – Eirovan
[7] – WHO
[8] – Deflandre & Corant
[9] – Allport
[10] – sirz et al
[11] – Zakarian et al
[12] – Silverman & Subramaniam
[13] – Tolson & Cherrette
[14].- Threouda et al
[15] – Strand & Scantling
[16] – Chung & Phillips
1-1- کلیات
چگونه میتوان به نوعی از زندگی دست یافت که سالم و همراه با نشاط باشد؟ چگونه میتوان روابط اثربخشتری را با سایرین برقرار کرد؟ انسان همیشه در پی چنین هدفی بوده است. چالش اصلی روانشناسی در گذشته “زنده ماندن” بود و روانشناسان بر بیماری بیشتر از درک کامل تمام ابعاد انسان توجه داشتند (ترجسن، جكوفسكی، فرو و دایجیوسپ[1]، ٢٠٠٤ )، اما امروزه با توجه به افزایش شاخص طول عمر، امید به زندگی و ظهور رویکرد جدیدی به نام روانشناسی مثبت، مسئلة مهمتری با عنوان كیفیت بهتر و چگونه گذراندن عمر و به عبارتی كیفیت زندگی مطرح شده است، نگاهها متوجه نقاط قوت و کمالات انسانی شده است و به ویژگیهای مثبت انسان توجه بیشتری معطوف گردیده است (سلیگمن و سیکسزنتمیهالی[2]، 2000). آنچه که هدف این رویکرد است، مسأله پیشگیری و تأكید بر شایستهسازی و حرکت به سمت بهینه کردن زندگی است. هدف دیگر این رویکرد، شناسایی و تعریف مفاهیمی است که این حرکت به سمت زندگی سالم را تسهیل کند. از این رو شناسایی عواملی که موجب زندگی بهتر و سازگاری هر چه بیشتر انسان با نیازها و تهدیدات زندگی میشوند، ذهن صاحبنظران را به خود معطوف کرده است و از مهمترین سازههای مورد پژوهش رویکرد روانشناسی مثبت به شمار میرود (کمپیل، سیلز، کوهان و آستین[3]، 2006).
مطالعه کیفیت زندگی[4] از دهه 1960 شروع شد (مککال[5]، 1997) و تلاش زیادی برای تعریف و اندازهگیری عینی آن انجام شده است (هاگرتی، كامینس، فریس، لاند و میكالوس[6]، ٢٠٠١ )، اما هنوز تعریف واحدی از کیفیت زندگی که مورد توافق همگان باشد، ارائه نشده است (اسکوینگتن، 2002).
بازخوانی مفاهیم متعدد كیفیت زندگی به ارائة تعریفی از سوی گروه كیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی منجر شده است. در این تعریف كیفیت زندگی مفهومی فراگیر است كه سلامت جسمانی، رشد شخصی، حالات روانشناختی، میزان استقلال، روابط اجتماعی و ارتباط با محیط را در بر میگیرد و بر ادراك فرد از این ابعاد نیز مبتنی است. به طور کلی پژوهشها در مورد کیفیت زندگی مبتنی بر دو رویکرد بودهاند: رویکرد عینی[7] و رویکرد ذهنی.
در رویکرد ذهنی، کیفیت زندگی، مترادف با شادی یا رضایت فرد در نظر گرفته شده و بر عوامل شناختی از جمله هوش عاطفی در ارزیابی کیفیت زندگی تاکید دارد (شالک، 1996). اما رویکرد عینی، کیفیت زندگی را به عنوان موارد آشکار و مرتبط با استانداردهای زندگی میداند. این استانداردها شامل سلامت جسمانی، عوامل فردی (ثروت و…)، ارتباطات اجتماعی، اشتغال و سایر عوامل اجتماعی و اقتصادی است (ویلیامز[8]، 1985). در نوسان بین دو رویکرد ذهنی و عینی، رویکرد جدیدی به نام کل نگر بوجود آمد (رنویک و براون، 1996). در این دیدگاه کیفیت زندگی یک پدیده چند بعدی است که شامل هر دو مولفه ذهنی و عینی است.
به لحاظ اهمیت فراگیر کیفیت زندگی و تاثیرات قابل توجه آن، همواره این متغیر مورد توجه و بررسی قرار گرفته و سعی بر آن شده تا عوامل موثر بر آن، مورد شناسایی قرار گیرند. در این راستا، به طور کلی پژوهشها به دو دسته عوامل اجتماعی و فردی اشاره داشتهاند.
از جمله عوامل اجتماعی موثر بر کیفیت زندگی همدلی[9] است. ویشر[10] (1995، به نقل از هراتیان، 1391) این واژه را برای اشاره به جنبهای از احساس زیبایی شناختی به کار برده است. همدلی ظرفیت بنیادین افراد در تنظیم روابط، حمایت از فعالیتهای مشترك و انسجام گروهی و نیروی انسانی، است. این توانایی نقشی اساسی در زندگی اجتماعی دارد (ریف، كتلر و ویفرینگ، 2010)، برانگیزنده رفتارهای اجتماعی و رفتارهایی است كه انسجام گروهی را در پی دارد (جولیف و فارینگتن[11]، 2004؛ ریف و همكاران، 2010). همدلی عنصری ضروری برای عملكردهای موفقیت آمیز بین شخصی محسوب میشود (سوسا[12]، 2009 ) و پاسخ عاطفی فرد به واكنش های عاطفی دیگران است (علی، آموریم و چامورو ـ پریموزیك[13]، 2010).
پژوهشگران نشان دادند که انسان در جریان یک ارتباط عاطفی و همدلانه میتواند روابط و احساسات خود را کنترل و رفتار خود را با جامعه هماهنگ و سازگار سازد و زندگی با کیفیت بهتر را تجربه کند. در پژوهشی، کالیوپسکا[14] (2007 ) دریافته است که دانشجویان با احساس همدلی زیاد، در مقایسه با دانشجویانی که کمترین حد همدلی را دارند، نگرشهای مثبتتری به رفتارهای ایجادکنندهی سلامتی داشته و شیوه رفتاری آنها سالم تراست. سلامتی یکی از مؤلفههای کیفیت زندگی است.
از جمله عوامل فردی مؤثر دیگر هوش عاطفی است. در مطالعات متعددی به ارتباط کیفیت زندگی و هوش عاطفی اشاره شده است (مایر[15]، 2004). نظریهپردازان بنا بر دیدگاه مورد پذیرش خود، هوش عاطفی را به انحای مختلف تعریف کردهاند. سالووی و مایر[16] (1997)، معتقدند هوش عاطفی عبارت است از مجموعهای از تواناییهای ذهنی عمده، در قلمرو پردازش فعال اطلاعات هیجانی که شامل چهار بعد ادراک حسی و ابراز عواطف، تسهیل عاطفی تفکر، درک و تحلیل اطلاعات عاطفی و بکارگیری دانش عاطفی و در نهایت مدیریت عواطف است (مایر و سالووی، 1997؛ تیلور و باگبی[17]، 2000).
از نظر بار- آن[18] (1997)، هوش عاطفی عبارت است از مجموعهای از تواناییها و مهارتهای غیرشناختی که بر سازگاری موفقیت آمیز فرد با فشارها و خواستههای محیط تاثیر میگذارند. این توانایی شامل عناصر غیرشناختی همچون، خوشبینی، شادکامی، شایستگی اجتماعی، خود شکوفایی و عزت نفس است (یوسفی و صفری، 1388). در تحقیقی مشخص شده است که بین هوش عاطفی وکیفیت زندگی افراد رابطهی مثبت وجود دارد (یوسفی و صفری، 1388).
یکی از دیگر عوامل فردی مؤثر بر کیفیت زندگی، هوش اخلاقی[19] است. هوش اخلاقی مرز بین نوع دوستی و خودپرستی است و به معنای ظرفیت و توانایی درک درست از خلاف، توجه به زندگی انسان و طبیعت و رفاه اقتصادی و اجتماعی، ارتباطات آزاد و صادقانه و حقوق شهروندی است (بوربا[20]، 2005). هوش اخلاقی به این حقیقت اشاره دارد كه ما به صورت ذاتی، اخلاقی یا غیراخلاقی متولد نمیشویم؛ بلكه یاد میگیریم كه چگونه خوب باشیم. یادگیری برای خوب بودن، شامل ارتباطات، بازخورد، جامعه پذیری و آموزش است كه هرگز پایان پذیر نیست. آنچه كه ما برای انجام كارهای درست به آن نیاز داریم، همان هوش اخلاقی است كه با بهره گرفتن از آن به یادگیری عمل
هوشمندانه و دستیابی به بهترین عمل خوب نزدیک میشویم (بوربا، ۲۰۰۵). این سازه شامل چهار بعد: درستکاری، مسئولیتپذیری، بخشش و دلسوزی است (لنیک و کیل، 2005).
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه عوامل فردی موثر (هوش عاطفی و اخلاقی ) با كیفیت زندگی، با توجه به نقش واسطهای عامل اجتماعی همدلی است.
2-1- بیان مسأله
هر فردی به دنبال آن است تا زندگی همراه با سلامتی، خوشبختی، معنویت، عشق و امید داشته باشد. علاوه بر این همه جوامع خواستار شادی و سعادت افراد خود از جمله دانشجویان خود هستند. دستورالعملی که روانشناسان میتوانند فعالیتهای خود را در قالب آن برای دانشجویان گسترش دهند، کمک به فهم و تعیین عوامل و تعیینکنندههای سازهای است که زندگی سالم همراه با خوشبختی و معنویت را به همراه داشته باشد تا بر اساس آن عوامل بتوانند به دانشجویان که از عناصر سازندهی جامعه هستند، جهت داشتن کار و ازدواجی مناسب، روابط اجتماعی و سلامت بهتر کمک کنند، از این رو مطالعه عواملی که موجب زندگی بهتر و سازگاری هر چه بیشتر انسان با نیازها و تهدیدات زندگی می شوند، از مهمترین سازههای مورد پژوهش است (کمپیل، سیلز، کوهان و آستین[1]، 2006)، این سازه کیفیت زندگی است.
پژوهش ها حاكی از ثأثیر متغیرهای بسیاری بر كیفیت زندگی بودهاند. از جمله در پژوهش سیاروچی و همکاران (2000) به بررسی رابطه عامل فردی هوش عاطفی با مؤلفههای كیفیت زندگی یعنی سلامت جسمانی و روانی پرداخته شده است و این نتیجه حاصل شده است که افرادی كه در هوش عاطفی نمرات بالاتری دارند، میتوانند به راحتی با استرسها و فشارهای زندگی روزمره، مقابله کرده و همچنین قادرند احساسات خود را کنترل و بیان نمایند، بنابر این از نظر جسمی و روانی نسبت به کسانی که هوش عاطفی پایینتری دارند، سالم تر هستند.
در تحقیقات دیگری نیز به بررسی رابطه هوش عاطفی و كیفیت زندگی پرداخته شده است (شوته، مالوف، تورتینستون و روکی[2]، 2007). همچنین پژوهشهای هارت (2000)، تجلی (1386)، ساکلوفسکی، آستین و مینسکی[3] (2003) حاکی از آن هستند که هوش عاطفی با سلامت روان رابطه مثبتی دارد.
یکی دیگر از عوامل موثر برکیفیت زندگی هوش اخلاقی است که در تحقیقاتی به رابطه بخشش (مؤلفه هوش اخلاقی) و سلامت روان (مؤلفهی کیفیت زندگی) اشاره شده است. بخشش دارای تأثیر مستقیم بر سلامت روان است. دراین راستا، پژوهشها نشان دادهاند که بخشش در کاهش اضطراب (هبل[4] و اِنرایت ، 1993؛ فریدمن[5] و اِنرایت، 1996؛ سابکوویاک[6] و همکاران، 1995، کایل[7] و اِنرایت، 1997)، افسردگی (فریدمن، 1995؛ رای[8]، 1999؛ کواتس[9]، 1997)، غصه اصلاح روابط بینفردی ( مککالاف[10] و ورتینگتون، 1995)، بالا بردن عزت نفس (کواتس، 1997) و داشتن امیدواری (فریدمن و اِنرایت، 1996)، که همگی از ابعاد سلامت روان هستند مؤثر است. اما در هیچ پژوهشی هوش عاطفی که رضایت از زندگی را افزایش داده، مشکلات بینشخصی را کاهش میدهد و زمینه بهبود روابط اجتماعی را فراهم میکند (درویزه، 1382)، دركنار هوش اخلاقی كه مرز بین نوع دوستی و خودپرستی است و ریشه بسیاری از رفتارهای نوع دوستانه است، قرار نگرفته است، تامشخص شود که آیا ابعاد این دو هوش به طور همزمان بر روی ابعاد کیفیت زندگی اثرگذار هستند؟ علاوه براین، در پژوهش سالووی (2002) نیز این نتیجه حاصل شد که هوش هیجانی بالا رابطۀ مستقیمی با همدلی دارد و قادر است توان همدلی با دیگران که از عناصر اصلی تعامل صحیح است را پیشبینی كند، اما در هیچ پژوهشی همدلی به عنوان متغیر میانجی و واسطه بین دو هوش اخلاقی و عاطفی و کیفیت زندگی قرار نگرفته است. لذا هدف پژوهش حاضر طبق شکل1 -1، بررسی اثر هوش عاطفی دركنار هوش اخلاقی به عنوان متغیرهای برونزاد بر روی كیفیت زندگی به عنوان متغیر درونزاد با توجه به نقش واسطهای سازه همدلی است.
[1] – Campil, Sils, Cohan & Austin
[2] – Schutte, Malouff, Thorsteinsoon, & Rooke
[3] – Saklofske, Austin & Minski
[4] -Hebel
[5] -Freedman
[6] -Subkoviak
[7] -Coyle
[8] – Rye
[9] -Coates
[10] -Mccullough
[1] – Terjesen, Jacofsky, Froh & Diguseppe
[2] – Seligman & Csikszentmihalyi
[3] – Campil, Sils, Cohan & Austin
[4] -quality of life
[5] – McCall
[6] – Hagerty, Cummins, Ferris, Land & Michalos
[7] – Subjective Approach
[8] – Williams
[9] – empathy
[10] – Visher
[11] – Jolliffe & Farrington
[12] – Sousa
[13] – Ali, Amorim & Chamorro-Premuzic
[14] – Kalliopuska
[15] – Mayer
[16] – Salovey & Mayer
[17] – Taylor & Bagbi
[18] – Bar-on
[19] – morall intelligence
[20] – Borba
زندگی موهبتی الهی است كه انسانها در سفری كوتاه در طول عمر خویش از آن بهره مند میگردند. داشتن زندگی با كیفیت مطلوب آرزوی بشر بوده و هست. در طول سالیان متمادی یافتن مفهوم حقیقی زندگی خوب و چگونگی دست یابی به آن، افكار و مطالعات فلاسفه را به خود معطوف داشته است. بر همین اساس از آغاز تاكنون تعاریف گوناگونی از زندگی خوب و كیفیت زندگی از سوی اندیشمندان و محققین ارائه شده است (هانستد[1]،1999). کیفیت زندگی عبارت است از برداشت افراد از موقعیت شان در زندگی که با توجه به زمینۀ فرهنگ و سیستم ارزشی که در آن زندگی میکنند و در ارتباط با اهداف و انتظارها و استانداردهای فرد میباشد (گویات، فنی و پاتریک[2]،1993) تعریف سازمان بهداشت جهانی از سلامت به صورت رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی، نه فقط فقدان بیماری و معلولیت باعث گسترش توجه از بیماری به عملکرد و سایر جنبههای مثبت سلامتی شده است ( کاپلان، سادوک[3] ، 2009) کیفیت زندگی را میتوان به عنوان یک ابزار عملیاتی برای سنجش سلامتی و رفاه کلی در نظر گرفت و در حال حاضر از آن به عنوان یک شاخص کلیدی که باید به صورت معمول در پژوهشهای بهداشتی در نظر گرفته شود، یاد میکنند. همچنین در حال حاضر بحث کیفیت زندگی یکی از نگرانیهای عمده سیاست مداران و متخصصان بهداشت عمومی بوده و به عنوان شاخصی برای اندازه گیری وضعیت سلامت در تحقیقهای بهداشت عمومی و پزشکی شناخته شده و به کار میرود (گیل، فینستین[4]،2003). فریش معتقد است که مطالعه بهزیستی افراد و جوامع و ارتقاء آن بزرگترین چالش علمی بشر بعد از افزایش و پیشرفت در زمینه تکنولوژی، پزشکی و ثروت است (فریش 2006، به نقل از قاسمی، کج باف و ربیعی،1390). به همین دلیل درمان های امروزی باید متمرکز بر اصلاح و تغییر کیفیت زندگی و گسترش توانمندی ها و ایجاد رضایت از زندگی در افراد بخصوص نوجوانان باشد. علاوه بر کیفیت زندگی توجه به رفتارهای پرخطر در نوجوانان ضروری و لازم است.
تجربه های شخصی، زیستی و روانشناختی تغییرات گسترده ای را در دوره نوجوانی به وجود میآورند و طی این تغییرات افراد محرك های رفتاری و هیجانی جدید و متفاوتی را برای زندگی بزرگسالی خود كشف میكنند، تغییرات زیستی، روانشناختی و محیطی- اجتماعی كه در دوره نوجوانی رخ میدهند، ممكن است باعث درگیر شدن در رفتارهای خودتخریب ساز یا مضر برای سلامتی شوند، همین رفتارها تأثیر درازمدتی در سلامتی دارند باعث افزایش خطر مرگ و میر زودهنگام می شوند و دارای عواقب روانشناختی و اجتماعی هستند (گونزالس و فیلد[5]، 1994). الگوهای رفتاری مهم كه میتوانند بر سراسر زندگی فرد تأثیر بگذارند، مانند مصرف مواد و الگوهای رفتار نادرست جنسی از این دوره آغاز میشوند (جانپابلو و استفان[6]،2004). در نوجوانی فرد جایگاه خویش را در خانواده، دوستان و جامعه تعیین میكند. عوامل اجتماعی، خانوادگی و اقتصادی نقش مهمی در سوگیری رفتاری افراد به عهده دارند. اغلب نوجوانان با خانواده، جامعه و بستگان دچار چالش هستند و ممكن است فشار این مشكلات نوجوان را در مرحله تصمیم گیری به سمت رفتارهای پرخطر بكشاند. جامعه امروز، نوجوانان و خانواده را با نیازهای فراوانی رو به رو میكند. در دوره نوجوانی افراد تجربه آموزی نموده و از این رو با خطرهای گوناگونی رو به رو میشوند. در این مرحله نوجوان از خانواده به سوی جامعه كشیده میشود. و در راستای به دست آوردن جایگاه اجتماعی میكوشد. (باریکانی،1387) تغییرات ناگهانی و گسترده ای كه در تمامی جنبه های زندگی نوجوان ایجاد میشود، مرحله ای بحرانی را ایجاد میكند، كه طبعاً مشكلات و ناسازگاری هایی را به همراه خواهد داشت، بنابراین با توجه به اهمیت این دوران، شناخت اصولی و علمی این مرحله، برای پیشگیری از نابهنجاریها و مشكلات ناشی از آن از طریق ارائه اطلاعات و آگاهی های لازم به نوجوانان و كسب مهارت های لازم برای مقابله با مشكلات ناشی از این تغییرات، امری بسیار مهم و حساس تلقی میشود (نوری قاسم آبادی و محمدخانی،1377).
2-1- بیان مسأله
امروزه دانش آموزان به دلیل نقش مهمی كه درآینده ادارهیكشور به عهده خواهند داشت، یكی از قشرهای مهم جامعه به حساب میآیند و اهمیت این نقش در این است كه دانش آموزان مدیران اصلی در ادارهی آینده كشور و پیشگامان سایر اقشار جامعه در سیر به سمت كمال و اهداف كشور میباشند. از سوی دیگر بخشی از دانش آموزان در آینده عهده دار آموزش و پرورش نسل های بعد از خود خواهند بود و از این طریق به طور غیر مستقیم در كمال نسل های بعدی جامعه نیز دخالت دارند (آزاد[1]، 2003). با توجه به این كه دانش آموزان از اقشار برگزیده و آینده ساز كشور هستند كه مسلماً كیفیت زندگی آنها در یادگیری و موفقیت تحصیلی آنان تأثیرگذار خواهد بود ( اسفندیاری،1999)، بنابراین شناخت عواملی كه بتواند كیفیت زندگی این قشر را افزایش دهد مهم تلقی شده و باید مورد رسیدگی قرار بگیرد.
یكی از سازههای مهم در حوزه روانشناسی سلامت، تاب آوری است كه جایگاه ویژه ای در حوزه های روانشناسی مثبت نگر، روانشناسی خانواده و بهداشت روانی دارد. كانر و دیویدسون[2] (2003) تاب آوری را توانمندی فرد در برقراری تعادل زیستی- روانی در شرایط خطرناك بیان میكنند. آنها تابآوری را تنها پایداری در برابر شرایط تهدیدكننده قلمداد نمیكنند، بلكه شركت فعال فرد در محیط را مهم میدانند. امروزه تاب آوری در حوزه های بهداشت روانی و روانشناسی تحول، جایگاه ویژه ای برای خود كسب كرده است و بیشتر از دو دهه استكه به عنوان یک سازه مهم در تئوریها و پژوهشهای بهزیستی مطرح است ( آبراهام وگریف كارلا[3]،2008). كامپفر[4] (1996) معتقد است كه تاب آوری نقش مهمی در بازگشت به تعادل اولیه یا رسیدن به تعادل سطح بالاتر دارد و از این رو، سازگاری مثبت و موفق
را در زندگی فراهم میكند، در عین حال كامپفر به این نكته اشاره می کند كه سازگاری مثبت با زندگی، هم می تواند پیامد تاب آوری به شمار رود و هم به عنوان پیشایند، سطح بالاتری از تاب آوری را سبب شود. وی این مسأله را ناشی از پیچیدگی تعریف و نگاه فرایندی به تاب آوری میداند. تاب آوری اشاره بر فرایندی پویا دارد كه انسانها در زمان مواجهه با شرایط ناگوار یا ضربه های روحی به صورت رفتار انطباقی مثبت از خود نشان می دهند ( لوتار، چیچتی و بیكر[5]، 2000). برخی ویژگیها به صورت بالقوه در افراد به ودیعه گذاشته شده است. اما ظهور و اعتلای آنها مستلزم شناخت دقیقتر، پرورش و بكارگیری است. تاب آوری به قابلیت تطابق انسان در مواجهه با بلایا یا فشارهای جانكاه، غلبه یافتن و حتی تقویت شدن بوسیله آن تجارب اطلاق میشود. این خصیصه با توانایی درونی شخص و مهارت های اجتماعی و تعامل با محیط حمایت میشود، توسعه مییابد و به عنوان یک ویژگی مثبت متبلور میشود ( دینر، لوكاس، شیمك و هلیول[6]،2009). از نظر ماسن و كوهورنن[7] (2001) افراد میتوانند تحت آموزش قرار بگیرند تا ظرفیت تاب آوری خود را به وسیله آموختن برخی مهارتها افزایش دهند و میتوان عكس العمل افراد در مقابل استرس، رویدادهای ناخوشایند و دشواریها را تغییر داد، به طوری كه بتوانند بر مشكلات منفی محیطی غلبه كنند. با توجه به این كه تاب آوری به عنوان یک مفهوم دوبعدی یعنی اهمیت ناگواری و سازگاری مثبت در نظر گرفته میشود، تاب آوری می تواند بر روی كیفیت زندگی و ابعاد آن تأثیرگذار باشد (لوتار[8]،2006، به نقل از میکاییلی، مختارپورحبشی، میسمی، 1391 ). در دنیای امروز ارتقای كیفیت زندگی از اهمیت زندگی ویژه ای برخوردار است كه در واقع منظور از كیفیت زندگی فاصله بین انتظارات و تجربیات افراد از آن میباشد (نصیری، مختاری، مشاف،2003). كیفیت زندگی یک مفهوم ذهنی و چند بعدی است كه در سال های اخیر مورد توجه محققان و دانشمندان علوم انسانی قرارگرفته است. دراواسط قرن بیستم، با توسعه ی اقتصادی اجتماعی فرهنگیكشورها و پیشرفت علوم و تكنولوژی، انسانها تدریجاً از رفاه بالاتر برخوردار شدند و خواستار كیفیت زندگی بیشتر شدند. به همین دلیل كیفیت زندگی در قرن بیستم مورد توجه زیادی قرار گرفته است )ربانی خراسانی و كیاپور، 1386). كیفیت زندگی ارزیابی مثبت و منفی فرد از خصوصیات زندگی و نیز میزان رضایت كلی فرد از زندگی خود تعریف شده است (سینتیا، هایندز[9]،1998). ایسنك[10] (1998) معتقد است كه این مفهوم دیدگاه فرد را درباره تفاوت درك شده، بین آنچه باید باشد و آنچه هست نشان میدهد. سه بعد مهم این مفهوم شامل نظر فرد درباره سلامت كلی خود، رضایت از ابعاد جسمی، روانی، اجتماعی، اقتصادی زندگی و نیز زیرمجموعههای این ابعاد است (گرانت و ریورا [11]،1998). كیفیت زندگی در حقیقت چكیده ای است از كل اهداف مراقبت های بهداشتی كه میزان تأثیر سلامتی بر زندگی فرد را ارزیابی میكند (گوت و هنكلیف[12]،2003).
با توجه به جوان بودن جمعیت ایران، حجم وسیعی از مسائل، دشواریها و چالشهای جامعه به مسائل نوجوانان و جوانان اختصاص یافته و مسأله سلامت اجتماعی و روانی آنان، از اولویت های اصلی كشور محسوب میشود. در سال های اخیر شیوع رفتارهای پرخطر در بین نوجوانان و جوانان در ایران به یک مسأله اجنماعی تبدیل شده است و نگرانی های عمیقی را در سطوح مختلف مدیریتی، دانشگاهی و عمومی جامعه به وجود آورده است. (محمدی، محمد، فراهانی، علیخوانی، زارعی، تهرانی و همکاران، 2006) رفتارهای پرخطر عبارتند از رفتارهایی كه اثرات نامطلوبی بر رشد همه جانبه و سلامتی افراد دارد كه میتواند مانع موفقیتها و رشد گردد، این رفتارها میتوانند منجر به صدمات فیزیكی شده و یا رفتارهایی كه اثرات منفی فزاینده (مانند سوء مصرف مواد) دارند را شامل گردد. رفتارهای پرخطر می تواند با ایجاد وقفه در رشد یا ایجاد مانع برای تجربیات شاخص گروه همسالان، اثرات نامطلوبی روی افراد برجا گذارد (گازمن[13]،2007). مفهوم گسترده رفتار پرخطر، سلسله ای از رفتارها را در بر میگیرد كه نه تنها برای فرد درگیر در این رفتار و افراد مهم زندگی وی زیان های جدی به بار میآورد، بلكه باعث صدمه غیرعمدی به افراد بی گناه دیگر نیز میشود. رایج ترین رفتارهای پرخطر عبارتند از: مصرف زیاد مشروبات، سوء مصرف مواد، آمیزش جنسی ناایمن (بویر[14]،2006)، خشونت (حیدری، شوهی زاده، كبیری، فرخ شاد،1390). زنان به میزان زیادی تحت تأثیر رفتارهای پرخطر هستند. بسیاری از این رفتارها مانند سیگاركشیدن، مصرف دارو و خشونت در مردان هم وجود دارد، اما اثر آن روی زنان بیشتر است، زیرا در معرض خطر بیشتری قرار دارند و این رفتارها پیامدهای خاص را روی سلامتی و بهداشت آنان بجا میگذارند ( ساریجینی، رایان، لی و پترسن[15]،1999). و رفتارهای پرخطری از جمله مصرف زیاد الكل، مصرف غیرقانونی دارو و رفتار جنسی ناایمن میتواند به میزان بالای بیماری و مرگ و میر در میان دانش آموزان منجر شود (ویلسون، جورف[16]،1995) مطالعات نشان داده اند كه اغلب رفتارهای پرخطر از جمله مصرف سیگار، الكل، مواد و رفتارهای جنسی ناایمن در سنین قبل از 18 سالگی آغاز میشوند (مرعشیان، 1390). با عنایت به صدمات و خسارات جبران ناپذیری كه هریک از رفتارهای پرخطر به دنبال دارند و از آنجایی كه اقدامات تغییر رفتار در سطح فردی و اجتماعی طولانی مدت و پرهزینه است، به نظر میرسد پیشگیری بهترین رویكرد برای كاهش رفتارهای تهدیدكننده سلامت در سطح جامعه میباشد. امروزه یكی از مسائلی كه بیش تر به آن توجه میشود، انتقال از دیدگاه های خطرنگر به سمت دیدگاه های تاب آوری است، یعنی به جای تكیه بر عوامل خطر و سعی در تدارك اقدامات لازم با زیر نظر گرفتن افرادپرخطر با تكیه بر عوامل تاب آوری بتوان توان مقابله با مشكلات را در جمعیت پرخطر بالا برد (خداجوادی، آقابخشی، رفیعی، عسگری، بیان معیار و عبدی زرین، 1390) .با توجه به اهمیت قشر دانش آموزان و كیفیت زندگی آنها و شیوع رفتارهای پرخطر در میان آنها و صدمات و خسارات جبران ناپذیر رفتارهای پرخطر و بالا بودن هزینه های زمانی و مالی اقدامات تغییر رفتار در سطح فردی و اجتماعی در این پژوهش سعی میشود با آموزش مولفه های تاب آوری كیفیت زندگی دانش آموزان را بهبود بخشیده و رفتارهای پرخطر را در میان این قشر كاهش دهیم.
[1]-Azad
[2]-connor & Davidson
[3]-Abraham&Greeff Karla
[4]-Kumpfer
[5]-Luthar,Cicchetti&Becker
[6]-Diener, Lucas, Schimmack &Helliwell
[7]-Masten &Cohornen
[8]-luthar
[9]-Cynthia&Hinds
[10]-Eysenck
[11]-Grant&Rivera
[12]-Gott&Hinchliff
[13]-Gusman
[14]-Boyer
[15]-Sarigiani, Rayan &Petersen
[16]-Wilson&Jorffe
[1]- Hanstad
[2]- Guyatt, Feeny & Patrick
[3]-Kaplan &Sadock
[4]-Gill &Feinstein
[5]-Gonzales & Field
[6]-Juan- Pablo&Stefan