پایان نامه ارشد: پیشبینی سلامت روان و تابآوری فرزندان بر اساس رضایت زناشویی و سبکهای دلبستگی مادران
فرزندان ارزشمندترین سرمایه جامعه و گرانبهاترین هدیه هایی هستند که خداوند به عنوان امانت به والدین سپرده است. هر کودک که در محیط خانواده رشد می کند چنانچه نیازهای جسمی و روانی او برآورده شود؛ به صورت فردی سالم وارد اجتماع می شود و شکی نیست که سلامت اجتماع با سلامت افراد خانواده تضمین خواهد شد. هیچ جامعه ی نمی تواند ادعای سلامت کند، چنانچه از خانواده هایی سالم برخوردار نباشد. هیچ یک از آسیب های اجتماعی نیست که فارغ از تأثیر خانواده پدید آید و در حقیقت حفظ و تداوم این نهاد مقدس در گرو تداوم و سلامت رابطه بین زن و شوهر می باشد. رابطه زناشویی که زیر بنای نظام خانواده می باشد در زمره پیچیده ترین روابط انسانی است.
بررسی عواملی که می تواند سلامت روان را تداوم بخشد و یا عواملی که افراد را در معرض آسیبهای روانی و اجتماعی قرار می دهد ضروری به نظر می رسد.طبق تحقیقات انجام شده، افرادى كه به استرس هاى زندگى با خوش بینى و انعطاف پذیرى پاسخ مى دهند و از راهبردهاى مقابله اى سازنده استفاده كرده و كنترل وقایع زندگى را بر عهده مى گیرند، عملكرد سیستم ایمنى بهترى دارند، بهتر با بیمارى مقابله مى كنند و سلامت روانى بالاترى دارند(كوین،2006). از نظر بالبی (1969)، دلبستگى كه پیوند عاطفى بین كودك – مادر است، تعیین كننده بهداشت و سلامت روانى فرد است. گریفن و بارتولومیو (1994) بیان کردند که پیوند عاطفى اولیه در رشد شخصیت، شكل گیرى روابط بین شخصى، شیوههاى مقابله اى خاص، سازش هاى اجتماعى و در نتیجه سلامت روانى تأثیر بسزایى دارد(به نقل از بروجردی، سهرابی و برجعلی،1391). سلامت روانى بالا تضمین كنندة كیفیت مطلوب زندگى حتى در شرایط بحرانى است كه اگر بر اساس عواملى مثل دلبستگى ایمن و راهبرد مقابله اى سازگارانه، در سطح بالایى باشد، كیفیت علائم جسمانى، علائم اضطرابى و چگونگى خواب، كاركرد اجتماعى و افسردگى را در سطح مناسب قرار مى دهد (اسمیت و سگال، 2011).
از طرفی بدیهی است که استواری و استحکام خانواده به ازدواج و رابطۀ زناشویی پایدار و بنیادین بستگی دارد. یعنی هرگونه تزلزل در رضایت زناشویی یا نبود یک ازدواج موفق، علاوه بر آن که آرامش درونی زوج ها را مختل می کند، بقاء و دوام خانواده را نیز در معرض تهدید قرار می دهد. بنابراین پژوهش حاضر با هدف پیش بینی تاب آوری و سلامت روان فرزندان بر اساس رضایت زناشویی و سبکهای دلبستگی مادران صورت گرفته است.
2-1- بیان مسأله
موضوع سلامتی از بدو پیدایش بشر و در قرون و اعصار متمادی، مهم و همواره مطرح بوده است.اما هر گاه سخنی از آن به میان آمده، عموما بعد جسمانی آن مدنظر قرار گرفته و کمتر به بعد روانی آن توجه شده است. سازمان بهداشت جهانی ضمن توجه دادن مسئولان کشورها به تأمین سلامت جسمی،روانی و اجتماعی افراد جامعه، همواره بر این نکته تأکید دارد که هیچ یک از این سه بعد بر دیگری برتری ندارد. بدون شک سلامت جسمانی و روانی افراد جامعه اهمیت بسزایی دارد و یکی از مسائل مهم جهان امروز است و تأمین سلامتی اقشار جامعه یکی از مسائل اساسی هر کشوری است که باید آن را از سه بعد جسمی، روانی و اجتماعی مدنظر قرار داد. تا کنون تعاریف متفاوت از سلامت روانی ارائه شده است.
سازمان بهداشت جهانی سلامت روانی را قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضاد و تمایلات شخصی به طور عادلانه و مناسب می داند. لازم به ذکر است که سلامت روانی با ویژگی های توانمندساز درونی یا منابع درونی قدرت ارتباط دارد. برخورداری از این منابع درونی توانایی فرد را، با وجود شرایط ناگوار و پیشامدهای منفی، برای رشد سازگارانه خود افزایش می دهد تا سلامت روان خود را حفظ نماید(رحیمیان بوگر، نجفی، طباطبائیان،حیدری، دهشیری، ایزدپور،1389). خانواده می تواند عامل سازنده کودک در زمینه جسمی، روانی، عاطفی، ذهنی و مانند آن باشد و یا می تواند عامل انحراف کودک باشد. خانواده یکی از مهمترین و اساسی ترین نهادی است که بر رشد و نمو کودک یاری فراوانی می رساند و کودک برای اولین بار در این جمع است که جهان پیرامون خود را لمس می کند.
ارتباط والد با کودک، از مهمترین مولفه های زندگی اجتماعی بوده و نقش مهمی در سلامت روان والدین و فرزندان ایفا می کند(رز، هاور و هین، 2010). اولین رابطه ی عاطفی و اولین رابطه ی که در الگوی رفتاری بعدی منعکس می شود، بین کودک و مراقب او شکل می گیرد(دی الیا،2001). از آنجا که مراقبان اصلی کودکان هر یک سبک های ارتباطی و تعاملی خاص خود را در ارتباط با کودک به کار میبرند تا نیازهای کودک را برطرف نمایند، هر یک از این سبک ها تأثیری منحصر به فرد در رشد شخصیت و سلامت روان کودک می گذارد. در این میان بسیاری از سبک های ارتباطی مورد استفاده توسط مراقبین چندان کارآمد نیستند و منجر به شکل گیری سبک های ناسازگارانه ای در کودک میشوند که می توانند راهکارهای مقابله ای و سلامت روانی کودک را تحت تأثیر قرار دهند. به نظر میرسد مادرانی که از سبک دلبستگی ایمن برخوردارند قادر به برقراری ارتباط گرم و مطمئنی با کودک خود بوده و از این طریق موجبات ارتقاء تاب آوری و نهایتا” سلامت روان فرزندان را فراهم می سازند.
طبق تعریف بالبی (1969) دلبستگی پیوند عاطفی كودك در حال رشد و مادر كه مسئولیت اصلی در مراقبت از وی را بر عهده دارد می باشد.
تصور محققان این است كه دلبستگی ایجاد شده در دوران كودكی همچنان به مراحل بعدی زندگی تداوم می یابد و زندگی فرد را تحت تأثیر قرار می دهد. منتهی در بزرگسال علاوه بر اینكه منبع دلبستگی ممكن است تغییر یابد و دلبستگی به همسر و افراد دیگر جایگزین دلبستگی به مادر گردد. همچنین، دلبستگی ماهیت متقابل دارد و هر دو شریک دلبستگی به عنوان منبع دلبستگی به یكدیگر عمل می كنند. ازدواج، بستر تجربی تشكیل و تجربه پیوندهای عاطفی و پیوستنها و گسستنهای مستمری است كه در چارچوب نظریه دلبستگی تبیین می شوند. ارزش تكاملی انسجام دلبستگی ، از یک سو و پیوستگی ازدواج و رضایت زناشویی از سوی دیگر، به صورتی بنیادین پیوند عاطفی دلبستگی و رضایت زناشویی را به هم مرتبط می سازد (به نقل از عطاری و همکاران،1384) و هر دو می توانند سلامت روان اعضاء خانواده را تحت الشعاع قرار دهند. در کنار سبک های دلبستگی مادران ، رضایت زناشویی نیز می تواند از عواملی باشد که بر روی سلامت روان فرزندان اثرگذار است.
به اعتقاد عطاری، عباسی سرچشمه و مهرابی زاده هنرمند(1384)رضایت زناشویی یكی از مهمترین عوامل اثرگذار بر عملكرد خانواده می باشد. همه زوج ها به دنبال آن هستند كه از زندگی زناشویی خود لذت ببرند و احساس رضایت داشته باشند.
رضایت زناشویی، یعنی انطباق بین انتظاراتی كه فرد از زندگی زناشویی دارد و آن چه در زندگی خود تجربه می كند برخی از صاحب نظران در تعریف رضایت زناشویی، آن را تابع مراحل چرخه ی زندگی میدانند. رضایت یک متغیر نگرشی است، بنابراین، یک خصوصیت فردی برای زن و شوهر محسوب میشود. طبق تعریف مذكور رضایت زناشویی در واقع نگرش مثبت و لذت بخشی است كه زن و شوهر از جنبه های مختلف روابط زناشویی خود دارند (بیرامی، فهیمی، اکبری، امیری پیچا کلایی،1391).
برادبوری (2010) عنوان می کند رضایت زناشویی یک ارزیابی کلی از وضعیت رابطه زناشویی یا رابطه عاشقانه کنونی فرد است. رضایت زناشویی می تواند انعکاسی از میزان شادی افراد از روابط زناشویی و یا ترکیبی از خشنود بودن به واسطه بسیاری از عوامل مختص رابطه زناشویی باشد. مادری که از رابطه زناشویی خود خشنود است، احساس و نگرشی مثبت به خود و خانواده خود دارد و احتمالا” با برخورداری از انرژی مثبت حاصل از رضایت زناشویی فرصت های مناسب تری را برای رشد و سلامت فرزندان خود فراهم می سازد.
از جمله عواملی که در کنار سلامت روان مطرح می باشد، تاب آوری افراد است. تاب آوری سازگاری مثبت در واکنش به شرایط ناگوار است.
تاب آوری، « فرایند توانایی یا برونداد موفقیت آمیز سازگاری، باوجود چالش ها و موقعیتهای تهدیدزا و بروندادهای مثبت، باوجود موقعیتهای خطرزا، حفظ شایستگی ها هنگام برخورد با تهدیدها و بهبود آسیب ها» تعریف شده است (کلاوس ،2008؛به نقل از آگنج، هنرپروران و رفاهی،1391).
به بیان دیگر، تاب آوری بر فرایندهای درونی و بیرونی سازگاری موفقیت آمیز مبتنی است؛ فرایندهای درونی همان تفاوت های ژنتیکی هستند و فرایندهای بیرونی، تغییرهای ناشی از عوامل زیست شناختی و محیطی، که در اثر رشد و در طول زمان شکل می گیرند. از این حالت با عنوان پویایی در تاب آوری یاد میشود (لایرد ،2004).
افراد تاب آور سازگاری فردی بالایی با عوامل استرسزای محیطی در زندگیشان دارند. لذا تاب آوری مفهوم روانشناختی است که توضیح می دهد چگونه افراد با موقعیت هایی غیرمنتظره کنار می آیند. تاب آوری به معنای سرسختی در مقابل استرس، توانایی برگشت به حالت عادی و زنده ماندن و تلاش کردن در طی شرایط ناگوار است (دوو، 2004).
دو عامل در رشد تاب آوری اثر دارد؛ عوامل مخاطره آمیز محیطی، روانشناختی و زیست شناختی ، که آسیب پذیری فردی را افزایش می دهد و عوامل حمایتی فردی ، اجتماعی و خانوادگی، که از اثرگذاری آسیب ها و خطرات محیطی جلوگیری می کند.
عوامل حمایتی ظرفیت تاب آوری فرد را در هر زمان بالا می برد. توجه به عوامل حمایتی این موضوع را روشن می کند که چرا برخی بچه ها می توانند خودکارآمدی و اعتماد به نفس خود را هنگام مواجهه با مشکلاتی که موجب تسلیم دیگران می شود، حفظ کنند (آگنج، 1390).
با توجه به اینکه سبک های دلبستگی و رضایت زناشویی جایگاه ویژه ای در حوزه خانواده و بهداشت روانی به خود اختصاص داده اند، لذا پژوهش حاضر به دنبال پاسخگویی به این سوال است که آیا رضایت زناشویی و سبک های دلبستگی مادران به طور معنادار سلامت روان و تاب آوری فرزندان را پیش بینی می کند؟
3-1- اهمیت و ضرورت پژوهش
اهمیت و ضرورت تحقیق حاضر از آن رو است كه در شرایط بحرانى، عوامل مختلفى من جمله ارتباط والد و کودک مى توانند در مقاومت و مقابلة فرد با عوامل تنش زا نقش داشته باشند كه در نهایت هر یک از این سبكهای دلبستگی حتى مى توانند به تسلیم شدن در مقابل بیمارى و ایجاد بیمارى هاى روحى روانى علاوه بر بیمارى جسمى یا مبارزه كردن با آن و ایستادگى براى از بین بردن آن بینجامند. هر یک از سبك هاى دلبستگى و رضایتمندی زناشویی مى توانند تعیین كنندة سلامت روانى بالا یا پایین و همچنین تاب آوری فرزندان باشند. لذا اگر كیفیت دلبستگى و رضایتمندی زناشویی با سلامت روانى و تاب آوری با یكدیگر در ارتباط باشند، آموزش مادران و آگاه كردن آنان نسبت به این مهم مى تواند جزء وظایف اصلى دست اندركاران امر تعلیم و تربیت شود تا به موجب آن مادران با به كار گیرى پیوند و اتحاد مناسب با كودك، تقویت سبک دلبستگى ایمن در خود، توان مقابلة كارآمد را در كودك در مواجهه با بحران بعدى زندگى پایه ریزى كنند كه اهمیت و ضرورت این تحقیق را محرزتر می کند .
1- Rose, Huver, Hein
2- D’Elia
1- Bradbury
1- clauss
[5]- Liard
[6]- Doo
1- Mental Health
2- Coyne
3- Bowlby
[4] -Grifen and Bartolomiyo
[5]- Smith & Segal
[6] – marital Satisfaction
[7]- resilience
4- Attachment style
فرم در حال بارگذاری ...