در دههی 1970 شرکتها به دنبال تکنیکها و راهبردهایی بودند که با بهره گرفتن از آن بتوانند هزینه های تولیدی خود را کاهش دهند و در بازارهای مختلف رقابت کنند. برخی از این تکنیکها عبارت بودند از: سیستمهای زمانبندی به هنگام[1]، سیستم کانبان[2]، تولید ناب[3]، مدیریت کیفیت جامع[4] و غیره. شرکتها توانستند با بهره گرفتن از این تکنیکها، هزینه های تولیدی خود را کاهش دهند ولی شرکتهای رقیب هم با بهره گرفتن از این تکنیکها، هزینه های تولیدی خود را تا حد ممکن کاهش داده اند. پس برای کاهش هزینه ها و ماندن در بازار رقابتی باید سایر فرصتهای بالقوه برای کاهش هزینه را پیدا کرد. یکی از راههایی که فرصتهای بالقوهی زیادی برای کاهش هزینه در آن وجود دارد، مدیریت زنجیرهی تأمین[5] است [1].
زنجیرهی تأمین شامل همه مراحلی[6] (اعضای زنجیره) است که چه مستقیم چه غیرمستقیم، در برآورده سازی درخواست یک مشتری نقش دارند. در یک زنجیرهی تأمین معمولی، مواد خام از تأمینکنندگان به کارخانهها ارسال میشوند و سپس محصولات تولیدشده در کارخانهها به انبارهای میانی و انبارهای توزیعکنندگان ارسال میشوند و نیز به سمت خردهفروشان و درنهایت به دست مشتری نهایی یا همان مصرفکننده میرسند. پس یک کالا مراحل زنجیرهی تأمین را طی میکند تا به دست مصرف کنندگان برسد. اعضای یک زنجیره تأمین معمولی عبارتاند از: تأمینکنندگان، انبارهای مواد اولیه، مراکز تولید، توزیعکنندگان، خردهفروشان و مشتری نهایی.
فعالیتهای زنجیرهی تأمین با سفارش مشتری شروع میشود و وقتی مشتری پول خرید کالا و خدمات دریافتی خود را پرداخت میکند، خاتمه مییابد. اختلاف بین پولی که مشتری میپردازد با کل هزینه های متحمل شده توسط زنجیره برای تولید و توزیع کالا، میزان سوددهی زنجیره را نشان میدهد. بر همین اساس موفقیت یک زنجیره برحسب میزان سوددهی آن تعریف میشود و مدیریت زنجیره تأمین مستلزم مدیریت جریانهایی بین مراحل و درون هر یک از مراحل زنجیره، برای بیشینهسازی کل سوددهی آن است [1].
مدیریت زنجیرهی تأمین مجموعهای است از راهکارهایی، جهت یکپارچهسازی اعضای زنجیره (تأمینکنندگان، تولیدکنندگان، توزیعکنندگان،
خردهفروشیها و مشتری نهایی) که هدف آن، کاهش هزینه های سیستم و نیز افزایش سطح خدمتدهی به مشتریان است.
از تعریف زنجیرهی تأمین هزینه های خود را کاهش داده و درآمدهای خود را افزایش میدهد. دو نکته روشن میشود:
نخست اینکه مدیریت زنجیره تأمین به هر راهکاری که باعث کاهش هزینه ها میشود و نقشی در برآورده کردن نیاز مشتری ایفا میکند- از تأمینکننده و امکانات تولید گرفته تا انبارهای مواد اولیه و مراکز توزیع و نیز خردهفروشیها و انبارهای محصولات – توجه می کند. درواقع در بعضی از تحلیلهای زنجیرهی تأمین، ضروری است که توجه خود را به تأمینکنندگان و مشتریان معطوف کنیم زیرا آن ها در شکلگیری زنجیره تأثیر بسیار زیادی دارند.
دوم اینکه منظور از مدیریت زنجیره تأمین، افزایش کارایی و کاهش هزینه در کل سیستم است. با بهکارگیری رویکردهای مطرح در مدیریت زنجیره تأمین، هزینه کل سیستم که شامل هزینه های حملونقل، موجودی، جابجایی مواد و غیره است، کاهش مییابد؛ بنابراین هدف از طراحی یک زنجیرهی تأمین افزایش کارایی و کاهش هزینه ها در کل سیستم است ولی تأکید بر این نیست که صرفاً هزینه حمل ونقل، موجودیها و غیره کاهش مییابد بلکه مدیریت زنجیره تأمین با بهره گرفتن از رویکرد دستگاهی سعی دارد که کارایی کل زنجیره را بهبود داده و سطح خدمت به مشتری را نیز افزایش دهد. درواقع کسب رضایت مشتریان باید در زنجیره تأمین موردتوجه قرار گیرد که میتواند شامل رضایت مشتریان از کیفیت محصولات و خدمات ارائهشده باشد [1].
در این فصل به تعریف کلیه مفاهیم مرتبط با زنجیره تأمین که در این پایان نامه مورداستفاده قرار گرفتهاند پرداخته میشود و طبقه بندی های موجود در این حوزه موردبحث و بررسی قرار میگیرد.
1-1. تعاریف مرتبط با زنجیره تأمین
در این بخش کلیهی مفاهیم مرتبط با زنجیرهی تأمین اعم از انواع شبکههای زنجیره تأمین، فازهای تصمیم گیری در زنجیره، زنجیره هایپاسخگو و کارا، انواع هزینه های موجود در زنجیره تأمین و انواع برنامه ریزی (تک دورهای و چند دورهای) در زنجیره تأمین که در این پایان نامه مورداستفاده واقعشدهاند، موردبررسی قرار میگیرند.
فرم در حال بارگذاری ...