محیط رقابتی جدید، مدیران و رهبران سازمانها را وادار کرده تا به دنیای خارج نظر افکنده و قوانین حیاتی شغل خود را درک کنند و در ورای آن به دنبال راهی برای رشد و رونق سازمان خود باشند. آلوین تافلر در کتاب شوک آینده بهدرستی بیان میکند که تغییر فرایندی است که بر تمام زندگی ما سایه افکنده، پس بسیار مهم است که آن را از نزدیک موردبررسی قرار دهیم. (رنگریز – عظیمی، ۱۳۸۷؛ ص ۲)
معیار سنجش موفقیت هر سازمان، میزان مطلوبیت عملکرد کارکنان آن سازمان میباشد؛ بنابراین برای سنجش موفقیت سازمانها به نفع نظامهای منابع انسانی مترقی هست که بتوانند با ارائه راهکارهای مناسب و ایجاد هماهنگی لازم بین اهداف سازمان و اهداف کارکنان، بر بهرهوری کل مجموعه بیفزاید و سازمان را دررسیدن به اهداف خود هر چه بیشتر یاری نموده و بهپیش ببرند، با توجه به دیدگاه فوق نظامهای اداری سنتی که صرفاّ به ارزیابی و سنجش عملکرد با دیدگاه تنبیهی میپردازند، عملاً از کارایی لازم جهت ایفای نقش در جهان امروزی برخوردار نیستند (ابیلی، ۱۳۸۲، ص ۲۵).
محیط کاریای اثربخش محیطی است که در آن کارکنان، نیروی محرکه اصلی به شماره میآیند، ازاینرو امروزه توانمندسازی ظرفیتهای بالقوه برای بهرهبرداری از سرچشمه توانائیهای انسانی، اصلی مسلم در سازمانهای تولید، توزیعی و خدماتی تلقی میشود تا این نیروی بالقوه مهار و هدایت گردد. کارکنان توانمند به سازمان خود به نحو شایسته نفع میرسانند، آن ها زندگی و مشاغل خود را هدفمند میپندارند و این تلقی آن ها منجر به بهسازی مستمر در سیستمها و نظام کاری میگردد (سیدجوادین، ۱۳۸۲، ص ۳۲).
واقعیت این است که اگر در سازمانها از وجود انسانهای خلاق، دانش گرا، فرصت شناس و تبیینگر مسائل بیبهره باشیم بسیاری از فرصتها و موقعیتها را از دست خواهیم داد، برای رسیدن به هدف جهانیشدن و یا حتی ماندن در این سطح پرورش و جایگزینی نیروهای جدید بهمنظور ادامه راه رشد و ترقی الزامی است و آینده متعلق کسانی است که به آن برنامه و هدف دارند (اسماعیلزاده، ۱۳۸۹، ص ۵۵).
سازمانها اصولاً بهمنظور رسیدن به هدفهایی ایجاد گردیدهاند که میزان موفقیت آن ها در دستیابی به این هدفها هم ارتباط مستقیم با نحوه عملکرد کارکنان دارد، بنابراین ارزیابی کارکنان و عملکردشان در مدیریت منابع انسانی، از جایگاه مهمی برخوردار است. ارزیابی کارکنان مقدماتی دارد که بیتوجهی به این مقدمات جز نتایج منفی بازده دیگری به همراه نخواهد داشت ولی در میان این مقدمات، توجه به انسان و خصوصیات وی بسیار مهم است و شاید بتوان گفت که در بسیاری از موارد، عملکرد انسان نتیجه و بازده خصوصیات، روحیات و طرز نگرش او از جهان، یعنی طبیعت و ماورای آن است. ازاینرو، بسیاری از بزرگان بر این عقیدهاند که زندگی مادی، درواقع میدان آزمایش است و تنها وسیله تشخیص میزان شایستگی انسان است (ابطحی، ۱۳۸۱، ص ۲۵۵).
بر این اساس و بهمنظور ارتقاء سیستم ارزیابی عملکرد، در این تحقیق به دنبال بهروزرسانی سیستم ارزیابی عملکرد کارکنان در اداره گمرک شهید رجائی بندرعباس میباشیم.
2-1- بیان مسأله
یکی از مهمترین ارکان اداره هر نظام که موجبات ارتقای کمی و کیفی سطح خدمات ارائهشده توسط آن نظام را فراهم میآورد نظارت و ارزیابی مستمر آن است؛ زیرا به کمک ارزیابی مستمر میتوان با شناسایی نقاط قوت و ضعف خدمات ارائهشده بهسرعت مشکلات موجود را شناسایی و رفع نمود. سازمانهایی که عملکرد سرمایه انسانی خود را به نحو مطلوبی مدیریت میکنند، تعالی و توسعهسازمانی را به ارمغان میآورند. درواقع، سازمانهایی توانایی رشد و توسعه دارند که مستمراً عملکرد کارکنان خود را توسعه دهند و برای دستیابی به
چنین هدفی، باید شایستگیهای حرفهای کارکنان را ارتقاء دهند. (طبیبی، ۱۳۸۳).
منظور از ارزیابی عملکرد فرایندی است که بهوسیله آن کار کارکنان در فواصلی معین و بهطور رسمی موردبررسی و سنجش قرار میگیرند (سعادت ۷۹).
که شامل پیامدهای زیر است: ۱- بهبود عملکرد؛ ۲-شناخت نیازهای آموزشی و بهسازی نیروی انسانی؛ ۳- فراهم نمودن مبنایی برای پاداشها و انگیزش میباشد (Feeg, ۱۹۹۹).
هدف اصلی ارزشیابی عملکرد تحریک و انگیزش کارکنان برای انجام وظایف محوله در جهت اجرای رسالت سازمان است. ارتقاءها، وظایف محوله، انتخاب برای آموزش و افزایش حقوق بر اساس ارزشیابی میتواند این انگیزش را تحریک نماید (Swansburg & Swansburg, ۲۰۰۲)
شاید هیچیک از وظایف مدیران دشوارتر از ارزشیابی عملکرد زیردستان نباشد، بههرحال فرایند ارزشیابی عملکرد یکی از ویژگیهای دنیای حرفهای امروز است که میتواند به ایجاد نیروی کاری مؤثر کمک کند. (Ashish & Zachary, ۲۰۰۴)
در بیشتر سازمانهای کشور و همچنین در سازمان موردمطالعه (گمرک شهید رجایی بندرعباس) بیش از یک دهه است که سنجش عملکرد با عنوان ارزشیابی عملکرد، سالیانه یکمرتبه بهصورت یک فرم ارزشیابی در اختیار کارکنان قرار میگیرد و کارکنان پس از تکمیل، آن را تحویل کارگزینی مینمایند و بعد از تعیین نمرات، پیرابندها بایگانی میگردد. با توجه به اینکه ارزشیابی انجامشده هیچ رغبتی در کارکنان در جهت پیشرفت شغلی در جهت اعتلای اهداف سازمانی ایجاد نمیکند؛ بنابراین پژوهشگر در نظر دارد تحقیقی جهت تعیین و بازنگری مهمترین شاخصهای سنجش عملکرد کارکنان گمرک شهید رجایی ارائه نماید. بر این اساس سؤال اصلی تحقیق این است که شاخصهای اصلی ارزیابی عملکرد (کارکنان، مدیریان) در گمرک شهید رجایی بندرعباس چیست؟
3-1- اهمیت و ضرورت موضوع تحقیق
ارزشیابی عملکرد طی چند دهه گذشته ازجمله بحث آفرینترین خدمات پرسنلی و فعالیتهای مدیریتی بوده و موضوع تحقیقات گسترده قرارگرفته است. تعاریف مختلف و متنوع میتواند به گستره دانش آدمی از مفهوم و حیطه عمل یک موضوع یا مبحث بیفزاید. لذا ما به تعریفی از ارزشیابی در مدیریت اشاره میکنیم:
در مدیریت، ارزشیابی به معنی ارزش نسبی پدیدهها که با بهکارگیری معیارهای معین موردسنجش قرار میگیرد. وردر و دیویس معتقدند ارزشیابی عملکرد فرایندی است که عملکرد شاغل با آن اندازهگیری میشود و هنگامیکه درست انجام شود، کارکنان، سرپرستان، مدیران و نهایتاً سازمان از آن بهرهمند خواهد شد (. (Werther, ۱۹۹۵
یک سیستم ارزشیابی عملکرد روا و پایا باید اطلاعاتی درباره نقاط قوت و ضعف و نیازهای فرد ارزشیابی شونده برای مدیران و همچنین برای فردی که مورد ارزشیابی قرارگرفته، فراهم کند. اگر این اطلاعات در جهت تقویت نقاط قوت ارزشیابی شونده و برنامهریزی برای فراهم کردن پیشرفت در زمینههایی که نیاز است مورداستفاده قرار گیرد، میتواند باعث بهبود عملکرد، انگیزش و بهرهوری شود (Mani, ۲۰۰۲).
ارزیابی عملکرد ازجمله ابزارها و وسایل مؤثر مدیریت منابع انسانی است که با بهکارگیری صحیح این ابزار نهتنها هدفها و مأموریتهای سازمان با کارایی مطلوب تحقق مییابد بلکه منافع کارکنان و جامعه نیز تأمین میگردد (جعفری، برونی، حسام امیری، ۲۰۰۹).
لانجر و نیکودیم (۱۹۹۶)، بیان کردهاند که سیستم ارزشیابی عملکرد؛ الف- بازخورد عملکردی مشخصی را برای بهبود عملکرد کارکنان فراهم میآورد، ب- الزامات کارآموزی کارمند را معین میکند ج- زمینه توسعه کارکنان را فراهم و تسهیل میکند، د- بین نتیجهگیری پرسنلی و عملکرد ارتباط نزدیکی برقرار می کند و هـ- انگیزش و بهرهوری کارکنان را افزایش میدهد. همچنین رابرتس و پاولاک (۱۹۹۶) معتقدند که ارزشیابی عملکرد برای مقاصد متعدد سرپرستی و توسعهای ازجمله، الف) برای ارزشیابی عملکرد فردی برحسب نیازهای سازمانی، ب) پیشبینی بازخورد به کارکنان در جهت اصلاح یا تقویت رفتار آن ها و ج) تخصیص پاداش و ارتقای شغلی افراد، مورداستفاده قرار میگیرد.
در عصر کنونی تحولات شگرف دانش مدیریت، وجود نظام ارزشیابی را اجتنابناپذیر نموده است بهگونهای که فقدان نظام ارزشیابی در ابعاد مختلف سازمان اعم از ارزشیابی در استفاده از منابع امکانات، کارکنان، اهداف و استراتژیها را بهعنوان یکی از علائم بیماریهای سازمان قلمداد میکنند بنابراین هر سازمان بهمنظور آگاهی از مطلوبیت و مرغوبیت فعالیتهای خود بخصوص در محیطهای پیچیده و پویا نیاز مبرم به نظام ارزشیابی دارد (زاهی، ۱۳۸۳).
اسنل و بولندر (۲۰۰۷، ص ۳۳۳) و نو و دیگران (۲۰۰۸ ص ۳۴۷) نیز اهداف ارزشیابی کارکنان را به ۲ دسته اهداف توسعهای و اهداف اداری- اجرایی تقسیم کردهاند شکل زیر بیانگر موارد بکارگیری نتایج ارزشیابی عملکرد به تفکیک اهداف توسعهای و اداری- اجرایی میباشد.
نظر به اینکه گمرک مرزبان اقتصادی کشور و دروازههای ارتباطی کشور با دنیای خارج میباشد و با توجه به اینکه سلامت اجتماعی، بهداشتی، محیط زیست و فرهنگی جامعه در تعامل با دیگر کشورها در اثر عدم کارائی این سازمان میتواند به مخاطره بیافتد، لذا اهمیت هر چه بیشتر سنجش عملکرد کارکنان این سازمان بدیهی میباشد و با در نظر گرفتن این نکته که سنجش عملکرد صحیح نتیجه استفاده از معیارهای صحیح و کارآمد میباشد و توجه به این نکته که در سالیان متمادی این سبک ارزیابی علاوه بر اینکه مورد استقبال قرار نگرفته حتی باعث دلزدگی کارکنان از معیارهای فعلی ارزیابی عملکرد گردیده است، بهگونهای که در بین کارکنان هیچ رغبت و علاقهای برای این نوع ارزیابی عملکرد مشاهده نمیشود و کسی از آن استقبال نمی کند. با توجه به این موارد بازبینی این معیارها را ضرورت انجام این تحقیق را بیان خواهد کرد.
1-1- اهمیت غذای علمگرا
یکی از نقشهای اصلی و ابتدائی رژیم غذائی، در کنار احساس سیری مصرف کننده و لذت او، تامین مقادیر کافی از مواد مغذی جهت رفع نیازمندی های متابولیکی بدن است. نتایج تحقیقات اخیر به خوبی نشان دادهاند که صرف نظر از تامین نیازمندی های تغذیهای، رژیم غذائی بسیاری از عملکردهای فیزیولوژیکی را تعدیل و تنظیم نموده و نقش اساسی در پیشگیری و درمان بسیاری از بیماریها دارد. اصطلاح غذای عملگر برای اولین بار در دهه 1980 در ژاپن مطرح گردید که به معنای غذاهائی با کاربردهای سلامتی بخش ویژه میباشد (گرانتو و همکاران، 2010). طبق تعریف جهانی، غذاهایعملگر، مواد غذائییا ترکیبات مغذی را توصیف می کند که هضم آنها با تغییرات فیزیولوژیکی قابل توجه در بدن همراه است و این اثرات از نقش آنها به عنوان مواد مغذی کاملاً مجزا و مشخص است (سازمان خوار و بار جهانی[1]،2004).
تمامی مواد غذائی در سطوح فیزیولوژیکی عملگر میباشند چرا که مواد مغذی و سایر اجزای مورد نیاز برای تامین انرژی، رشد یا بقای فرایندهای حیاتی را تامین مینمایند. اما مواد غذائی عملگر در کنار تمامی این ویژگیها، فواید سلامتی بخش زیادی را اعمال مینمایند که ممکن است خطرات برخی بیماریها را کاهش یا سلامتی را بهبود بخشند. مواد غذائی عملگر شامل غذاهای سنتی و متداول، غذاهای اصلاح شده (غنی شده، تقویت شده یا بهبود یافته)، غذاهای پزشکییا غذاهای با کاربرد رژیمی ویژه میباشند (انجمن تغذیه آمریکا[2]، 2009). به دلیل افزایش امید به زندگی و در کنار آن افزایش هزینه های درمان، جوامع با چالشهائی رو به رو شده اند که برای حل آن بایستی از تکنولوژیهای جدید یا یافته های علمی بهره جویند و به این ترتیب اصلاحاتی در سبک زندگی مردم صورت میگیرد (کاواک و جوکز،2001)[3]. پیشرفتهای صورت گرفته در علوم غذائی، صنعت غذا را قادر ساخته است که با بهره گرفتن از تکنیکهای موثر ساختار فیزیکی و ترکیب شیمیائی محصولات غذائی را بهبود بخشند و به این ترتیب مواد غذائی عملگری طراحی شوند که صرف نظر از ویژگیهای تغذیهای جنبه های دیگری را نیز تامین نمایند (بهرنز و همکاران،2001)[4]. طبق تعریف دیگر، مواد غذائی عملگر به غذاهائی گفته می شود که حاوی 1 یا چند ترکیب دارای عملکردهای مهم و حیاتی در بدن موجود زنده میباشند و رفاه و سلامت اجتماعی را به طور چشمگیریبهبود میبخشند. این غذاها هم چنین خطر ابتلا به بیماریهائی از قبیل دیابت، سرطان، پوکی استخوان و بیماریهای قلبی عروقی از کاهش می دهند (آریهارا و همکاران،2004)[5]. چنین مواد غذائی عموماً شامل یک یا تعداد بیشتری ترکیب مفید از قبیل پروبیوتیک، پریبیوتیک، پلی فنولهای آنتی اکسیدان و استرولها، کارتنوئیدها و سایر ترکیبات میباشند (گرانتو و همکاران،2010)[6].
در بین مواد غذائی که اخیراً در حوزه مواد غذائی عملگر مطرح و جهت کاربردهای صنعتی و تکنولوژیکی مورد توجه قرار گرفتهاند، میتوان به غذاهای حاوی سویههای پروبیوتیک اشاره کرد (لورنز- هوتینگ و ویلجوئن و2001)[7]. صنعت لبنیات ارتباط قوی با پروبیوتیکها داشته و حدود 33% از کل بازار جهانی غذای عملگر را به خود اختصاص داده است و در این بین سهم مواد غذائی بر پایه غلات 22% میباشد. سرانهی مصرف ماست در سالهای اخیر شدیداً افزایش یافته است چرا که بسیاری از مصرف کنندگان از اثرات سلامتی بخش این فرآوردهی لبنی به خوبی مطلع هستند (هکمات و رید،2006)[8].
2-1- پروبیوتیک
اصطلاح پروبیوتیک متشکل از دو واژهییونانی به معنای ” حیات بخش[1]” میباشد که برای توصیف و نامگذاری باکتری های دارای اثرات مفید بر انسان و حیوانات مورد استفاده قرار گرفته است. منشاء مشاهدات اولیه در زمینه نقش مثبت برخی باکتری ها به الی متچنیکوف[2] نسبت داده شده است. وی در روسیه به دنیا آمد و برندهی جایزهی نوبل در ابتدای قرن اخیر بود. او پیشنهاد داده است که ” وابستگی فلور میکروبی روده به مواد غذائی این امکان را فراهم می سازد که فلور میکروبی بدنمان را اصلاح و ریزسازوارههای مضر را با انواع مفید جایگزین سازیم”(متچینکوف، 1907) [3]. وی هم چنین افزایش طول عمر کشاورزان بلغار را به مصرف مداوم محصولات لبنی نسبت داد. در همین زمان دانشمند دیگری به نام هنری تایزیر، متخصص اطفال، مشاهده کرد، مدفوع کودکان مبتلا به اسهال حاوی تعداد کمی باکتری های ویژه با ظاهر Yشکل است(تایزیر، 1906)[4]در مقابل تعداد این باکتری ها در کودکان سالم بسیار بالاست. او پیشنهاد کرد این باکتری ها می توانند برای بیماران مبتلا به اسهال تجویز گردند تا بخشی از فلور میکروبی سلامتی بخش دستگاه گوارش آنها بازیابی شود.
در حال حاضر کاربرد اصطلاح پروبیوتیک به مواد غذائی محدود می شود که دارای ارگانیسمهای زنده میباشند(تیسر،1906). طبق تعریف دیگر مواد غذائی پروبیوتیک به موادی گفته می شود که حاوی مقادیر کافی از باکتری های پروبیوتیک جهت اعمال اثرات مفید باشند. متداولترین تعریف برای پروبیوتیکها که توسط سازمان جهانی غذا ارائه گردیده است به این صورت است که «پروبیوتیکها ریزسازوارههای زندهای میباشند که در مقادیر مشخص جهت اعمال اثرات سلامتی بخش در میزبان تجویز میگردند» (سازمان غذا و دارو، 2006).
هدف اصلی استفاده از پروبیوتیکها بهوجود آوردن رابطهای سودمند میان میکروارگانیسمهای مفید، میکروفلور اندامهای گوارشی و محیط آنهاست. جهت استفاده از پروبیوتیکها در مواد غذائی، میکروارگانیسمهای انتخاب شده نه تنها بایستی حین عبور از دستگاه هاضمه زنده بمانند بلکه بایستی قادر به تکثیر در دستگاه معدی رودی نیز باشند. این بدان معناست که این سویهها بایستی به شیرههای گوارشی مقاوم بوده و قادر به رشد در حضور صفرا در روده باشند (کلین و همکاران،1998)[5].
اگرچه سویه های مختلفی از باکتری های اسید لاکتیک به عنوان پروبیوتیک مطرح و میتوانند مورد بهره برداری قرار بگیرند، اما تنها تعداد کمی از این باکتری ها استانداردهای جهانی را دارا بوده و بسیاری از آنها به اسیدیتهی بالای معده و صفرای موجود در روده حساسند و در مسیر دستگاه گوارش میمیرند (هکمات ورید،2006). بسیاری از محصولات پروبیوتیک موجود در بازار حاوی گونه های لاکتو باسیلوس و
بیفیدوباکتریوم میباشند که جزء مهمترین گونه های گرم مثبتی میباشند که در حال حاضر به عنوان پروبیوتیک مطرح میباشند (سازمان جهانی خواربار و کشاورزی/ سازمان بهداشت جهانی[6]، 2004). گونه های مختلفی از ریزسازوارههای پروبیوتیک در صنعت غذا مورد استفاده قرار گرفتهاند که از آن جمله میتوان به لاکتوباسیلوس اسیدوفیلوس، لاکتو باسیلوس کازئی، لاکتوباسیلوس جهنسونی، لاکتوباسیلوس رامنسوس، لاکتوباسیلوس ترموفیلوس، لاکتوباسیلوس روتری، لاکتوباسیلوس دلبروکی زیر شاخه بولگاریکوس ،بیفیدوباکتریوم بیفیدوم، بیفیدوباکتریوم لونگوم، بیفیدوباکتریوم برویس، بیفیدوباکتریوم اینفنتیس و بیفیدوباکتریوم انیمالیس اشاره کرد (کنور، 1998)[7]. در این بین لاکتوباسیلوس دلبروکی زیر شاخه دلبروکیو استرپتوکوکوس ترموفیلوس به طور سنتی در آماده سازی ماست، ماستهای منجمد و برخی دسرها مورد استفاده قرار میگیرند (سنوک،2009)[8]. در جدول 1-1 میکروارگانیسمهای مورد استفاده به عنوان پروبیوتیک نشان داده شده است.
ریزسازوارههای پروبیوتیکی غیر لاکتیکی به ویژه در داروسازی و محصولات حیوانی مورد استفاده قرار میگیرند. باکتری های دیگری نیز جهت ارزیابی فعالیت پروبیوتیکی خود مورد ارزیابی قرار گرفتهاند. اینکه آیا باکتری های موجود در استارتر ماست را میتوان جزء گونه های پروبیوتیک در نظر گرفت یا خیر، هنوز جایبحث دارد (پستکا و همکاران،2001)[1]. اگر چه این باکتری ها هضم لاکتوز را بهبود بخشیده و ایمنی را بهبود میبخشند، اما نسبت به شرایط موجود در دستگاه گوارش حساس بوده و زنده نمیمانند.
1-2-1- مهمترین ویژگیهای پروبیوتیکها جهت مصارف غذائی
برای اینکه یک سویه به عنوان پروبیوتیک در صنعت مورد استفاده قرار بگیرد و مصرف آن اثرات سلامتی بخش برای انسان در بر داشته باشد بایستییک سری ویژگیهائی داشته باشد که مهم ترین آنها عبارتند از :
- مقاومت به اسید و صفرا
– اتصال به سلولهای اپتلیال دستگاه معده ای-روده ای
- تولید اجزا و ترکیبات ضد میکروبی از قبیل باکتریوسینها
- رشد مناسب
-اثرات مفید روی سلامت انسان
-غیرپاتوژن بودن و GRAS بودن آنها
- کاربرد راحت در فرآورده
- مقاومت به شرایط فیزیکوشیمیائی در حین فرایند(پستکا و همکاران، 2001)
2-2-1- ویژگیهای سلامت بخش پروبیوتیک ها
خواص سلامت بخش پروبیوتیک ها بر انسان در شرایط درون زیست یا براساس آزمایشهای انجام شده در شرایط شبیه سازی (شرایط برون زیست) و مطالعات انجام شده بر روی حیوانات به اثبات رسیده است (مومبلی و گیسموندو، 2000)[1]. اثرات سلامت بخش پروبیوتیکها ممکن است ناشی از فعالیت و حضور سلولهای زنده، حضور سلولهای مرده یا حتی قسمت هایی از دیواره سلولی و سیتوپلاسم، متابولیتهای ترشح شده آنها و یا تمامی موارد یاد شده باشد.
مهم ترین اثرات سلامت بخش پروبیوتیک ها عبارتند از :
-خواص ضد جهشی و ضد سرطانی
-جلوگیری از عفونت ها
- تحریک،تقویت و تنظیم سیستم ایمنی
- کاهش کلسترول سرم خون
- بهبود عدم تحمل لاکتوز
- بهبود حساسیت یا آلرژی(مومبلی و گیسموندو، 2000).
مهم ترین مکانیسم های عمل پروبیوتیک ها در جلوگیری از سرطان و جهش عبارت است از :
اتصال ترکیبات جهشزا و سرطانزا به سلول باکتری و ممانعت از جذب آنها توسط بدن
جذب و تجزبه ترکیبات جهش زا و سرطان زا
کاهش فعالیت آنزیمهای مدفوعی با ممانعت از تبدیل ترکیبات پیشساز به ترکیبات جهش زا
مهار باکتریهای مضر
تحریک و تقویت سیستم ایمنی بدن
اثرات سلامتیبخش متابولیتهای ترشح شده پروبیوتیک ها
[1]- Mombelli & Gismondo, 2000
[1]- Pestka et al., 2001
[1]- For life
[2]- Eli Metchnikoff
[3]- Metchnikoff, 1907
[4]_ Tissier, 1906
[5]- Klein et al., 1998
[6]- Food and Agriculture Organization/ World Health Organization (FAO/WHO)
[7]- Knorr, 1998
[8]- Senoc, 2009
[1]- Food and Agriculture Organization
[2]- American Dietetic Association
[3]- Kwak & Jukes, 2001
[4]- Behrens et al., 2001
[5]- Arihara et al., 2004
[6] – Granato et al., 2010(a)
[7]- Lourens-Hattingh & Viljoen, 2001
[8]- Hekmat & Reid, 2006
بیش از یک قرن است که تفکر غالب مدیریت بر این محور چرخیده است و می چرخد که تمامی تلاش های سازمان باید در جهت بهبود مستمر باشد. همزمان با اوج گیری نهضت مشتری مداری و ظهور زوایای جدید در مطالعات مدیریتی، مفهوم رفتار شهروندی سازمانی نیز در مطالعات مربوط به سازمان مد نظر قرار گرفته است؛ مبنی بر اینكه که نگرش ها و رفتارهای کارکنان می تواند تاثیری مثبت و یا منفی بر کیفیت خدمات داشته باشد. در مکاتب اولیه مدیریت، افراد با رفتارهایی ارزیابی می شدند كه در شرح شغل و شرایط احراز، از شاغل انتظار می رفت ولی امروزه رفتارهایی فراتر از آن ها مد نظر قرار گرفته است. این رفتارها با مفاهیم رفتارهای پیش اجتماعی، رفتارهای فرانقشی، عملكرد زمینه ای، رفتارهای خودجوش و یا رفتار شهروندی سازمانی مدنظر قرار گرفته اند. امروزه این رفتارها جزء جدایی ناپذیری در مدیریت عملكرد محسوب شده و در جنبه های مختلف سازمانی وارد شده اند(بریف[1]، 2010). بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین هوش معنوی و شادکامی با رفتار شهروندی سازمانی انجام می گیرد.
2-1- بیان مسئله
در نظام بوروکراتیک تمام تلاش مدیران در جهت کسب کارایی بیشتر با حفظ سلسله مراتب هرمی سازمان بوده است. به همین جهت مناسبات سطحی و غیرقابل اطمینان بین افراد وجود دارد. اما در نظام ارزشی انسانی و دمکراتیک مناسباتی درست و قابل اطمینان در میان مردم به وجود می آید. در چنین محیطی به سازمان و اعضای آن فرصت داده می شود که تا حد توان پیش روند. بر این اساس توجه به شهروندان در نظام ارزشی دمکراتیک رو به افزایش است. اکنون که اهمیت شهروندان به عنوان یکی از منابع بسیار مهم سازمان درک شده است، رفتار آنها هم می تواند بسیار با اهمیت تلقی شود و از این روست که محققان زیادی به تجزیه و تحلیل رفتار شهروندی پرداخته اند(اسلامی و سیار، 1386).
از مفاهیمی که در دنیای سازمانی امروز اهمیت زیادی پیدا کرده و نقش ویژه ای در پیشرفت و بهبود سازمانی دارد، بحث رفتار شهروندی سازمانی است. مفهوم رفتار شهروندی سازمانی اولین بار توسط بیتمن و ارگان (1980؛ به نقل اسلامی و سیار، 1386) به دنیای علم ارائه شد. تحقیقات اولیه ای که در زمینه رفتار شهروندی سازمانی انجام گرفت بیشتر برای شناسایی مسئولیت ها و یا رفتارهایی بود که کارکنان در سازمان داشتند، اما اغلب نادیده گرفته می شد. این رفتارها با وجود اینکه در ارزیابی های سنتی عملکرد شغلی به طور ناقص اندازه گیری می شدند و یا حتی گاهی اوقات مورد غفلت قرار می گرفتند، اما در بهبود اثربخشی سازمانی مؤثر بودند. این اعمال را که در محل کار اتفاق می افتند این گونه تعریف می کنند: “مجموعه ای از رفتارهای داوطلبانه و اختیاری که بخشی از وظایف رسمی فرد نیستند، اما با این وجود توسط وی انجام و باعث بهبود مؤثر وظایف و نقش های سازمان می شوند”. با توجه به این تعریف، از انسان به عنوان شهروند سازمانی انتظار می رود كه بیش از الزامات نقش خود و فراتر از وظایف رسمی، در خدمت اهداف سازمان فعالیت کند. به عبارت دیگر، ساختار رفتار شهروندی سازمانی به دنبال شناسایی، اداره و ارزیابی رفتارهای فرانقش کارکنانی است که در سازمان فعالیت می کنند و در اثر این رفتارهای آنان اثربخشی سازمانی بهبود می یابد(اپل بام و همکاران ، 2004؛ به نقل از اسلامی و سیار، 1386).
نتایج تحقیقات نشان داده است که عوامل چندی می توانند در بروز این رفتارها نقش داشته باشند. لذا، در این تحقیق به نقش احتمالی دو عامل هوش معنوی (SQ) و شادکامی پرداخته می شود. امروزه اهمیت استفاده از افراد با ویژگیهای خاص ذهنی و مهارتی بسیار پررنگ تر شده است. تلاش سازمانها همیشه انتخاب و استخدام افراد موفق، باهوش، باپتانسیل ها و توانایی های بالاتر بوده است. به همین دلیل هنگامی که مفهوم بهره هوشی(IQ) در اوایل قرن بیستم مطرح شد، نظر بسیاری را به خود جلب کرد. ولی در سازمان ها، بعضی از افرادی که بهره هوشی بالاتری داشتند، هنگام برقراری روابط اجتماعی با مشتریان یا هنگام کار گروهی با مشکل روبرو می شدند در حالی که برخی
از افرادی که بهره هوشی پایین تری داشتند نه فقط در چنین موقعیت هایی بهتر عمل می کردند بلکه در زندگی و کسب و کار نیز بسیار موفق بودند. جستجوی محققین برای یافتن این برتری به ارائه هوش هیجانی(EQ) انجامید. هوش هیجانی کمک می کند افراد در روابط اجتماعی و خانوادگی خود موفقتر بوده و در هر موقعیتی بهترین رفتار و عکس العمل را داشته باشند اما هنوز ابهامات و فضاهای تکمیل نشده ای در مجموعه هوش انسانی وجود داشت رفتارهایی که بهره هوشی و هوش هیجانی قادر به پاسخگویی به آنها نبوده اند. لذا، سازمان های امروز به دنبال افرادی هستند که مهارتها و توانایی های فراتر از بهره هوشی و هوش هیجانی دارند، کسانی که کنجکاوی سیری ناپذیری دارند و همیشه به دنبال پاسخ پرسش های اساسی در زندگی خود هستند. کسانی که تغییرات آنها را نگران نمی کند بلکه در هر تغییری به دنبال فرصت جدیدی میگردند. نگرشی که امروزه در کنار بهره هوشی و هوش هیجانی مطرح شده است، مبحث هوش معنوی است که در مورد کارکنان سازمان و در زمینه مدیریت و توسعه فردی مورد توجه قرار می گیرد(کامکار،1386).
هوش معنوی، هوشی است که با کمک آن فرد به عمیق ترین معانی، ارزشها، اهداف و بالاترین انگیزشهای خود دست مییابد. هوش معنوی درواقع هوش اخلاقی فرد است که به وی توانایی درونی برای تشخیص درست از خطا را میدهد. به بیان دیگر با کمک آن خوب بودن، حقیقت، زیبایی و دگرخواهی را در زندگی به کار میگیرد(زوهر و مارشال، 2000).
آنچه در مجموعه هوش های انسانی قابل توجه است این است که هوش معنوی نه فقط تصویر هوش انسانی را کامل می کند بلکه بهره هوشی و هوش هیجانی فرد را نیز مدیریت کرده و به وی کمک می کند تا بهترین استفاده را از بهره هوشی و هوش هیجانی خود داشته باشد. از این رو به نظر می رسد، در دنیای کسب و کار، سازمانی که نیروهای آن از هوش معنوی بالا برخوردارند، فضای مثبت و سازنده ای دارد و علیرغم بحث هایی كه در تبادل افكار و خواسته ها صورت می گیرد، حس احترام بالایی بین افراد وجود دارد و هر كس آماده است كه در شرایط مورد نیاز، به كمك دیگران برود. بدیهی است چنین سازمانی مستقیم به سوی موفقیت پیش میرود، موفقیتی كه نتیجه اش تنها به سود سهامداران نیست، بلكه تك تك افراد سازمان همانطور كه در رسیدن به این موفقیت نقش دارند، از آن سود خواهند برند(کامکار،1386).
از طرف دیگر این چنین انتظار می رود، شادکامی که بیانگر سلامت روانشناختی است، بتواند نقش معنی داری در بروز رفتارهای شهروندی سازمانی از طرف کارکنان را، به دنبال داشته باشد. پیشرفتهای سریع فناوری و اطلاع رسانی، علیرغم مزایای فراوان، خلاهایی را برای انسان معاصر به وجود آورده است. موج فزاینده افسردگی، پایین آمدن سن خودکشی، افزایش طلاق و بزهکاری بسیاری از مشکلات روحی ـ اجتماعی دیگر واقعیت های انکار ناپذیری هستند که نشان می دهند گویا شادی از جوامع بشری رخت بربسته است(آرگایل، 1987؛ ترجمه: گوهری نارکی و همکاران، 1382)
شادکامی و نشاط به عنوان یکی از مهم ترین نیازهای روانی بشر، به دلیل تاثیرات عمده ای که بر شکل گیری شخصیت آدمی و در یک کلام مجموعه زندگی انسان دارد، همیشه ذهن انسان را به خود مشغول کرده است. از مهم ترین نکاتی که در این زمینه مطرح است، چگونگی حصول شادکامی، تقویت آن و عوامل تاثیرگذار بر دستیابی به این نیاز حیاتی است. شادکامی که هدف مشترک افراد است و همه برای رسیدن به آن تلاش می کنند ارزشیابی افراد از خود و زندگی شان است. این ارزشیابی ها ممکن است جنبه ی شناختی داشته باشد مانند قضاوت هایی که در مورد خشنودی از زندگی صورت می گیرد و یا جنبه ی عاطفی که شامل خلق و هیجاناتی است که در واکنش به رویدادهای زندگی ظاهر می شود. بنابراین، شادکامی شامل مولفه های خشنودی، رضایت از زندگی، عدم خلق و هیجان های منفی از جمله اضطراب و افسردگی است(مرادی، جعفری و عابدی، 1384).
از طرفی، افرادی كه اعتقادات مذهبی قویتری دارند، میزان پایینتری از هیجانات منفی و افسردگی را تجربه، از حمایت اجتماعی بالاتر و اضطراب كمتری برخوردار و در نهایت احساس شادمانی بیشتری در زندگی خود دارند. مذهب، بسیاری از نیازهای اساسی انسان را برآورده میكند و خلاءهای اخلاقی، عاطفی و معنوی او را پر میكند، امید و قدرت را در فرد تحكیم نموده و خصوصیات اخلاقی، معنوی را در فرد و اجتماعات استحكام داده، پایگاه بسیار محكمی برای انسان در برابر مشكلات و مصائب و محرومیتهای زندگی ایجاد میكند. از آنجایی که معنویت یکی از نیازهای درونی انسان بوده و برخی صاحب نظران، آن را متضمن بالاترین سطوح زمینه های رشد شناختی- اخلاقی و تلاش همواره آدمی برای معنا بخشیدن به زندگی و پاسخ به چراهای زندگی می دانند، همچنین، ه عنوان توانایی تجربه شده ای به حساب می آید که به افراد امکان دستیابی به دانش و فهم بیشتر را می دهد و زمینه را برای رسیدن به کمال و ترقی در زندگی فراهم می سازد، بنابراین می تواند در شادی و روحیه بالای افراد نقش پر رنگی داشته باشد(ساغروانی، 1388).
به طوركلی مذهب و داشتن نگرش مذهبی به عنوان یكی از عوامل مؤثر بر شادمانی افراد شناخته شده است. باور به اینكه خدایی هست، كه موقعیتها را كنترل میكند و ناظر بر بندگان خویش است، تا حد زیادی اضطراب را كاهش میدهد. به طوری كه اغلب افراد مؤمن، رابطة خود با خداوند را مانند یک دوست بسیار صمیمی، توصیف میكنند و معتقدند كه میتوان از طریق توسل به خداوند، موقعیتهای غیرقابل كنترل را به طریقی كنترل نمود. به نظر میرسد، جهتگیری مذهبی میتواند موجب احساس شادكامی گردد. در واقع، رابطة شخصی با وجودی برتر، سبب چشم انداز مثبتی در زندگی میشود(مظفری و هادیان فرد، 1384). بنابراین این تحقیق به دنبال آن است تا مشخص کند که آیا بین هوش معنوی و شادکامی با رفتار شهروندی سازمانی رابطه ای وجود دارد؟
1- organizational citizenship behavior
2-Bateman & Organ
[3]-Appelbaum, Bartolomucci, Beaumier, Girard, Corrigan& Boulanger
[4]-Spiritual Quotient
[5]-happiness
[6] -Intelligence Quotient
[7]- Emotional Quotient
[8]- Zohar & Marshal
[9] – Argyle
[1]- Brief
در بیان مساله به جهت توصیف و توجیه موضوع پژوهش در ابتدا به بیان توضیحاتی در مورد متغیر ملاک پرداخته شده است. همچنین توضیحاتی در مورد اهمیت هوش و مطرح شدن سازه های جدید هوش در سالهای اخیر اشاره شده .همچنین در بیان مساله ، رابطه متغیر ملاک با متغیر های پیش بین به چالش می کشد و کسانی که تاکنون در این رابطه تحقیق کرده اند و در جامعه ما نیز چگونه به صورت مساله در آمده است و چرا این روش انتخاب شده ، پرداخته شده است.
2-1- بیان مسأله
در چند سال اخیر روانشناسان به این نتیجه رسیده اند که فقط هوشبهر نیست که درافزایش کیفیت زندگی یا بهزیستی روانشناختی تاثیر دارد بلکه هوش حیطه گسترده تری دارد و عوامل بیشتری را پوشش می دهد. در این پژوهش ما به دنبال بررسی رابطه برخی از این عوامل با بهزیستی روانشناختی افراد هستیم.
یکی از مفاهیم اصلی مدل سلامت ، بهزیستی است. اصولا از دیرباز ، رویکردی که در تعریف بهزیستی وجود داشته است رویکرد مبتنی بر لذت گرایی بوده است که منظور از آن به حداکثر رساندن لذت و به حداقل رساندن درد است.اما این سوال نیز مطرح بوده که آیا مولفه های هوش بخصوص هوش هیجانی و هوش اجتماعی رابطه ای با بهزیستی روانشناختی و افزایش کیفیت زندگی افراد دارد یا خیر. بحث بهزیستی روانشناختی از زمانی شروع شد که فیلسوفان لذتگرای یونانی اولین بار به این نتیجه رسیدند که زندگی هر چه با لذت آمیختهتر، بهتر. بعدها روانشناسان قرن بیستم تعریفی از سلامت روان ارائه دادند.واکنون که در چند دهه اخیر سازه های جدید هوش مطرح است ، طبق تعریف هایی که از سازه های هوش مطرح شده و تحقیقات داخلی و خارجی که انجام شده (فصل دوم)، روانشناسان به دنبال رسیدن به جواب این سوال هستند که کسانی که هوش هیجانی و اجتماعی و معنوی بهتری نسبت به دیگران دارند ، آیا بهزیستی بهتری هم دارند؟ و از کیفیت زندگی بهتر برخوردار هستند؟
موضوعاتی که در تحقیقات گذشته مورد پژوهش قرار گرفته، ارتباط بین هوش هیجانی با بهزیستی روانشناختی بوده و یا ارتباط هوش معنوی و هوش اجتماعی با بهزیستی روانشناختی بوده است . اما تا کنون پژوهشی که ارتباط هر سه متغیر را با بهزیستی روانشناختی مورد بررسی قرار دهد،انجام نشده است. این مسئله زمینه ای را فراهم می کند تا با دستیابی به نتایج مشاهده شود که هوش هیجانی و هوش معنوی و اجتماعی تا چه اندازه با افزایش کیفیت زندگی رابطه دارد.
بهزیستی روانشناختی به عنوان یکی از مولفه های اصلی سلامت عمومی و رضا مندی در خلال دو دهه گذشته توجه بسیاری از روانشناسان و محققان را به خود جلب کرده است و پژوهشهای گسترده ای در این رابطه رصورت گرفته است.( برگر[1]، 2001).
همزمان با رشد و گسترش جنبش مثبت نگر در دهه اخیر سلیگمن ،استین ، بارک و پترسون (2005)،روی آورد سنجش کنش وری های مثبت ،تجربه های مثبت و نیرومندی های سازش یافته انسانی مانند: رضایتمندی از زندگی ، بالا رفتن امید به زندگی، خوش بینی ،
پذیرش خود ،روابط مثبت با دیگران، تسلط به محیط زندگی و رشد فردی و غیره به طور فزاینده ای در حال گسترش است. که بهزیستی روانشناختی از جمله سازه هایی است که اکنون بیشتر مورد توجه قرار گرفته و اهمیت ویژه ای دارد.
همچنین در تحقیقاتی که مارتین(2003). کازاریا (2004). پیپ و مارتین ، (2006). انجام دادند در رابطه بین سبکهای زندگی و بهزیستی روانشناختی نشان داده اند که رابطه معناداری بین هوش هیجانی و بهزیستی روانشناختی وجود دارد. و از آنجایی که این سوال همواره مطرح بوده است که چه کسانی با چه امکانات یا توانایی هایی احساس بهزیستی بیشتری دارند ضمن اینکه تثبیت این موضوع در داخل کشور و وجود رابطه ، بررسی های بیشتر در جهت افزایش کیفیت زندگی افراد و ارتقاء سلامت روانی جامعه را می طلبد.
3-1- اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
بنابراین مطالعات و پژوهشهای بیشتر نیاز است تا اهمیت هوش هیجانی ، هوش معنوی و هوش اجتماعی در زندگی افراد آشکار و با نتایج آشکار از این تحقیق صحت این موضوع مد نظر قرار گیرد.در این تحقیق با بررسی رابطه بین هوش هیجانی و اجتماعی و معنوی با بهزیستی روانشناختی و پیش بینی های انجام شده و نشان دادن نتایج می توان به این آگاهی رسید که تقویت هوش هیجانی و معنوی و اجتماعی تا چه اندازه می تواند در ارتقاء کیفیت زندگی افراد تاثیر بسزایی داشته باشد . که با پیگیری تحقیقات در زمینه این سازه های جدید از سوی پژوهشگران ، راه برای شناخت و افزایش بهره وری از سازه های هوش در جهت ارتقاء کیفیت زندگی افراد فراهم شود . پیامد به کاربستن و شناخت هوش اجتماعی و هیجانی و معنوی، دستیابی به مهارتهایی است که به طور بنیادی بر کارکردهای آموزشی، شغلی و اجتماعی افراد اثر میگذارد و نقش اساسی در پیشرفت و موفقیت در زندگی دارد. زیرا به افراد کمک میکند که توانمندیهایشان را بشناسند و اهداف واقعبینانه برگزینند (اسکول، ۲۰۰۲).
4-1- اهداف تحقیق
1-4-1-هدف کلی:
بررسی رابطه بین هوش هیجانی ، هوش معنوی و هوش اجتماعی با بهزیستی روانشناختی در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی بندر عباس.
1-4-2-اهداف اختصاصی:
بررسی رابطه بین هوش هیجانی با بهزیستی روانشناختی در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی بندر عباس.
بررسی رابطه بین هوش معنوی با بهزیستی روانشناختی در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی بندر عباس.
بررسی رابطه بین هوش اجتماعی با بهزیستی روانشناختی در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی بندر عباس.
5-1- فرضیه های تحقیق
بین هوش هیجانی ، هوش معنوی و هوش اجتماعی با بهزیستی روانشناختی رابطه وجود دارد.
بین هوش هیجانی و بهزیستی روانشناختی در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی بندر عباس رابطه وجود دارد.
بین هوش معنوی و بهزیستی روانشناختی در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی بندر عباس رابطه وجود دارد.
بین هوش اجتماعی و بهزیستی روانشناختی در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی بندر عباس رابطه وجود دارد.
6-1- سوالات تحقیق
آیا بین هوش هیجانی ، هوش معنوی و هوش اجتماعی با بهزیستی روانشناختی رابطه وجود دارد؟
آیا بین هوش هیجانی و بهزیستی روانشناختی در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی بندر عباس رابطه وجود دارد؟
آیا بین هوش معنوی و بهزیستی روانشناختی در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی بندر عباس رابطه وجود دارد؟
آیا بین هوش اجتماعی و بهزیستی روانشناختی در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی بندر عباس رابطه وجود دارد؟
[1] berger
[1] Ryff Psychological well-being Questionarie
[2] – Bar – on
[3] Tet
درگذشته اشتغال نیروی انسانی در سازمانهای دولتی بهمنظور کسب درآمد مستمر و تأمین معاش صورت میگرفت در حالی که امروزه روند جدیدی در سازمانها آغاز شده است و کار در سازمانها معنای جدیدی پیدا کرده است. این امر میتواند ناشی از استاندارد شدن سطح زندگی،افزایش اطلاعات و آگاهیهای نیروی انسانی در مقیاس کلی و ایجاد تغییرات در علاقمندیها و توجیهات کارکنان باشد. کارکنان درخواست دارند در پیامدهای اقتصادی و غیر اقتصادی کارشان تغییرات داده شود چنین بهنظر میرسد که نیاز شدیدی به بهترکردن کیفیت زندگی کاری بسیاری از کارگران و کارمندان وجود دارد. در چند سال اخیر واژه مدیریت ارتباط با مشتری توجه فراوانی را در حوزه بازاریابی، فناوری اطلاعات و . . . به خود جلب نموده است. مخصوصاً افراد دانشگاهی، فروشندگان،نرمافزار، مشاورات و کسب و کارها در این زمینه درگیر شدهاند و مفهوم CRM را که به معنی تلاشهای سازمان جهت ایجاد و ارائه ارزش بالاتر به مشتری است، توسعه دادهاند، سازمانها بطور گستردهای تشخیص دادهاند که مشتریان مهمترین داراییشان هستند و به عنوان مبادلاتی سودمند و متقابل و نیز فرصتهایی که نیاز به مدیریت دارد مینگرند (Piakoyiannaki 2005).
«طرفداران نظریه کیفیت زندگی کاری در جستجوی نظامهای جدیدی برای کمک به کارکنان هستند تا آنها بتوانند بین زندگی کاری و زندگی شخصی خود تعادل برقرار کنند. ادگار و بودین کیفیت زندگی کاری را مجموعه شرایط واقعی کار در سازمان میدانند و معتقدند کیفیت زندگی کاری نگرش و احساس کارکنان از کار خود را بصورت خاص نشان میدهد. (Beaudoin & Edgar, 2003). مشتمل بر جنبه وسیعی از محیط کاری است که بر یادگیری و سلامت کارکنان تأثیر میگذارد». با توجه به مطالب فوق در این پژوهش سعی میشود که رابطه ی بین کیفیت زندگی کاری و مدیریت ارتباط با مشتری در سازمان شرکت نفت پارس در سال 1391 بررسی شود و مؤلفههایی از کیفیت زندگی کاری که بر مدیریت ارتباط با مشتری مؤثر واقع میشوند، مشخص گردد. در ادامه فصل به مباحثی از قبیل بیان مسأله، اهمیت و ضرورتهای تحقیق، سؤالات تحقیق، اهداف پژوهش، فرضیههای پژوهش، قلمرو تحقیق، روش شناسی تحقیق،روشتجزیه و تحلیل آماری، تعریف مفاهیم عملیاتی و متغیرهای پژوهش، چهارچوپ نظری پژوهش، ساختار کلی تحقیق، میپردازیم.
2-1- بیان مسأله
موفقیت در هرسازمانی بستگی به تخصیص و بکارگیری مناسب ابزار، تجهیزات، پول، مواد خام و مواد خام و منابع انسانی آن سازمان در برنامه های آن دارد و این امر در صورتی امکان پذیر خواهد بود که این سازمان ها بتوانند مهارت ها، توانایی ها و خصوصیات فردی و جمعی کارکنان خود را در راستای اهداف سازمان بکار گیرند. از این رو گفته می شود سازمان ترتیب منظم افراد برای دستیابی به اهداف مشخص است. دانشگاه ها، انجمن های علمی و ادبی، نهادهای دولتی و سازمان ها هستند و همه آنها دارای مشخصه های مشترکی از قبیل دارا بودن منابع انسانی می باشند(سیدجوادین،1384). امروزه در سازمانها توجه به منابع انسانی از ابعاد مختلف مدنظر قرار گرفته است. آموزش و ارتقاء سطح تواناییها و مهارت ها، کیفیت زندگی کاری، حفظ انگیزش و اخلاق کاری، مدیریت ارتباط با مشتری، رضایت شغلی، ارتقاو شیوه های پاداش دهی و موارد مشابه آن به موضوعات مهم و جاری تبدیل شده است(یاوری و دیگران،1388).
امروزه در مدیریت معاصر مفهوم کیفیت زندگی کاری به موضوع اجتماعی عمده ای در سراسر دنیا مبدل شده است. در حالیکه در دهه های گذشته فقط بر زندگی شخصی (غیرکاری) تاکید می شد.طرفداران نظریه ی کیفیت زندگی کاری در جستجوی نظام های جدیدی برای کمک به کارکنان هستند تا آنها بتوانند بین زندگی کاری و زندگی شخصی خود تعادل برقرار کنند. (2006،Akdere). کیفیت زندگی کاری مساله ای پیچیده و مرکب از متغیرهای محیط کاری است و فرآورده ارزیابی کاری شخص از شغلش می باشد(2001، Lewis & etal).
ادگار و بودین کیفیت زندگی کاری را مجموعه شرایط واقعی کار در سازمان می دانند و معتقدند کیفیت زندگی کاری نگرش و احساس کارکنان از کار خود را به صورت خاص نشان میدهد (2003،Beaudoin & Edgar).
از طرف دیگر نیل به زندگی شغلی با کیفیت ، مستلزم کوشش هایی منظم از سوی سازمان است که به کارکنان فرصت های بیشتر برای تاثیرگذاری بر کارشان و تشریک مساعی در اثربخشی کل سازمان میدهد. به این ترتیب هر سازمانی با بهره وری و کارایی مطلوب و موثر،در جستجوی راه هایی است تا کارکنان را به درجه ای از توانایی برساند که هوشمندی خود را به کارگیرند، که این امر به وسیله کیفیت زندگی کاری مناسب یعنی مشارکت و سهیم کردن بیشتر کارکنان در فرایند تصمیم گیری صورت میگیرد. کیفیت زندگی کاری، نمایانگر
نوعی فرهنگ سازمان یا شیوه های مدیریت است که کارکنان بر اساس آن احساس مالکیت خود گردان، مسئولیت و عزت نفس می کنند (تمجیدی،13:1386).
در سازمان هایی با کیفیت زندگی کاری بالا، کار معنی دار و خود تنظیم است، با یک آرایش سیستمی انجام می شود و برای انجام آنها نیازمند استفاده از مهارت های پیچیده می باشد. در این نمونه از سازمانها مدیران علاقه مند هستند که معنی کار و شرایط را برای کارکنان تشریح کنند.
موضوع کیفیت زندگی کاری و رابطه ی آن با مدیریت ارتباط با مشتری در این تحقیق مورد بررسی است، مدیریت ارتباط با مشتری به همه فرایندهایی اطلاق می شود که سازمان برای شناسایی، انتخاب، ترغیب، گسترش، حفظ و خدمت به مشتری به کار می گیرد. مدیریت ارتباط با مشتری یک استراتژی است که برای کسب آگاهی بیشتر در مورد نیازها و رفتار مشتریان برای ارتباط بیشتر با آنان استفاده میشود. روابط خوب با مشتری رمز موفقیت در فرایندهای سازمانی است. بخشی از استراتژی یک سازمان جهت شناسایی مشتری ها، راضی نگه داشتن آنها و تبدیل آنها به مشتری دائمی می باشد. همچنین CRM در راستای مدیریت ارتباط مشتری با سازمان و به منظور به حداکثر رساندن ارزش هر مشتری،سازمان را یاری می نماید. وظیفه اصلی CRM تسهیل در برقراری ارتباط مشتری با سازمان، بدون محدودیت زمانی، مکانی و ملیتی می باشد به نحوی که مشتری احساس نماید با سازمان واحدی در تماس می باشد که او را می شناسد و برای او ارزش قائل است، نیازهای او را با سرعت و آسان ترین روش ارتباطی مرتفع می نماید(حیدری و اخوان 1388).
بنابراین پی بردن به عوامل موثر و مرتبط با مدیریت ارتباط با مشتری دارای اهمیت زیادی است، زیرا برنامه کیفیت زندگی کاری شامل هرگونه بهبود در ارتباط با مشتری است که حامی رشد و تعالی سازمان می باشد.
لذا نظام ارزشی کیفیت زندگی کاری و مدیریت ارتباط با مشتری را به عنوان مهم ترین متغیر در مطالعه مدیریت راهبردی مورد توجه قرار می دهد، به این معنا که برآورده نمودن نیازهای مشتریان به بهسازی و کارایی بلندمدت سازمان منجر خواهد شد. سوال اصلی تحقیق این است که کیفیت زندگی کاری تا چه میزان می تواند بر مدیریت ارتباط با مشتری سازمان موثر واقع شود.
این پژوهش در صدد است که با بهره گرفتن از پیشینه نظری و تجربی موجود، موضوع پژوهش را پوشش دهد و میزان رابطه ی کیفیت زندگی کاری و مدیریت ارتباط با مشتری سازمان را با روش همبستگی و از طریق پرسشنامه واکاوی کند و میزان رابطه را مشخص و راهکارهای لازم را ارائه دهد.
انجام این پژوهش می تواند مسئولان و برنامه ریزان امور کشور را در امور مربوط به این مهم جهت برنامه ریزی بهتر یاری نماید، با توجه به مطالب مطرح شده عمده ترین سوالات تحقیق و اهمیت تحقیق در ادامه ذکر می شود.
3-1- اهمیت و ضرورت های تحقیق
نیروی انسانی شاغل در سازمان با قابلیت ها و توانمندی های بالقوه خود چنانچه به خوبی مورد توجه قرار گیرد، نقش مهم و حساسی را در راستای رضایت مندی مشتری از سازمان ایفا خواهد نمود. در این مسیر استفاده از تکنیک ها وروش های مختلف، بهبود کیفیت زندگی کاری می تواند مفید واقع شود.
استفاده از تکنیک ها و روش های مختلف کیفیت زندگی کاری هنگامی با موفقیت توأم است که با شناخت همراه باشد و بتوان عملا آنها را مورد استفاده قرار داد و در عرصه سازمان از آنها بهره جست. اولین دلیل اهمیت کیفیت زندگی کاری از این جهت است که در مباحث مدیریتی از اصطلاحی به نام کیفیت زندگی کاری سخن می گویند، منظور از این اصطلاح آن است که یک سوم زندگی هر کارمند در محیط کار او چگونه می گذرد، یا به بیانی دیگر تلقی او از محیطی که در آن فعالیت می کند؟ و آن را با چه صفاتی می شناسد؟
دومین دلیل اهمیت کیفیت زندگی کاری از این جهت است که نیروهای انسانی، کمیاب ترین وگران ترین سرمایه های هرنوع سازمان محسوب می شود و توسعه، پیشرفت و بهره وری هر سازمان منوط به تلاش و کوشش نیروهای انسانی آن سازمان می باشد.
دلیل دیگراهمیت موضوع از این جهت است که عدم توجه دقیق و کافی به کیفیت زندگی کاری، باعث هدر رفتن سرمایه و تلف شدن وقت وانرزی زیاد در کشور خواهد شد. در هر سازمانی کیفیت زندگی کاری بالا برای جذب وحفظ کارکنان اساسی است .Less&kearns,2005)).
از این دیدگاه بررسی کیفیت زندگی کاری که احساس فرد سازمانی را بیان می دارد حائز اهمیت فراوان است زیرا می تواند در کلیه سطوح برکیفیت کار کارکنان تأثیرگذارد. در یک جمع بندی کلی دست کم به هشت دلیل زیر کیفیت زندگی کاری باید برای سازمان ها اهمیت داشته باشد و مورد مطالعه قرار میگیرد
الف- نیروی انسانی، کمیاب ترین و گران ترین سرمایه ی هر نوع سازمانی محسوب می شود و توسعه، پیشرفت و بهره وری هر سازمانی منوط به تلاش و کوشش نیروی انسانی آن سازمان است.
ب- عدم توجه دقیق و کافی به کیفیت زندگی کاری، باعث هدررفتن سرمایه و تلف شدن وقت و انرژی زیادی در جامعه خواهد شد.
پ- در هر سازمان کیفیت زندگی کاری بالا برای جذب و حفظ کارکنان اساسی است(Lees & Kearns ,2005).
ج- زندگی کاری روی احساس فرد درباره مطلوبیت مکان کاری و آنچه در آن است پایه گذاری میشود و مربوط به تجربه جاری فرد در حیطه های کاری است(Knox & et al , 1997).
د- کیفیت زندگی کاری به عنوان یک هدف، بهبود عملکرد سازمانی را از طریق ایجاد مشاغل و محیط های کاری چالشی تر، راضی کننده تر و موثرتر برای افراد در کلیه سطوح سازمانی فراهم می کند.
ن- کیفیت زندگی کاری به عنوان فرهنگ، سطح بالایی از تعهد متقابل بین افراد و سازمان را بوجود میآورد.
و-کیفیت زندگی کاری به عنوان یک فرایند موجب تحقق اهداف از طریق دخالت دادن و مشارکت فعال کلیه افراد سازمان می شود.
ه-کیفیت زندگی کاری پدیده ای است که امروزه از مرز سازمان فراتر رفته و اثرات آن در زندگی خصوصی افراد نیز قابل مشاهده است.
[1] Customer relationship management
Beaudoin & Edgar [2]
[1]- Statistical Package for Social Sciences