خانواده یکی از رکنهای اصلی جامعه به شمار میرود. دستیابی به جامعه سالم آشکارا درگرو سلامت خانواده است و تحقق خانواده سالم مشروط به برخورداری افراد آن از داشتن رابطههای مطلوب با یکدیگر است. در چنین نظامی افراد با علایق و دلبستگیهای عاطفی نیرومند دیرپا و متقابل به یکدیگر پیوستهاند. این دلبستگیها اگرچه شاید شدت وحدتشان در طی زمان کاسته شود؛ اما در سراسر زندگی خانوادگی پاینده خواهند بود.(گلدنبرگ[1]، به نقل از حسین شاهی و نقشبندی، 1383).
ازدواج بهعنوان مهمترین و عالیترین رسم اجتماعی برای دستیابی به نیازهای عاطفی و امنیتی افراد بزرگسال همواره مورد تائید بوده است . ازدواج رابطهی انسانی پیچیده ظریف و پویا هست که از ویژگیهای خاصی برخوردار است . همچنین توجه به کانون خانواده با محیط سالم و سازنده و روابط گرم و تعاملات میان فردی و صمیمیای که میتوانند موجب رشد و پیشرفت افراد گردند ازجمله اهداف و نیازهای ازدواج محسوب میشوند (برنشتاین و برنشتاین[2]، 1989).
زوج بهعنوان هسته اصلی و پایهگذار خانواده بسیار موردتوجه است، سلامت و پویایی خانواده که هسته اصلی و بنیادی سازندهی جامعه محسوب میشود ریشه در سلامت و شادابی زوجین دارد. ازدواج معمولاً اصلیترین و مهمترین زمینهای است که عملکرد و اثر صمیمیت و روابط اجتماعی رشد یافته در آن تجلی پیدا میکند. هدف از ازدواج، برطرف شدن نیازهای طرفین است و اگر نیازهای زوجین برطرف نشود و به راهحل مثبتی جهت دستیابی به نیازهایشان نرسند استرس، ناکامی، سرخوردگی، خشم و درنهایت دلزدگی بروز پیدا میکند، برای اکثر بزرگسالان شادمانی در زندگی، بیشتر به ازدواجی موفق و روابط زناشویی توام با رضایت وابسته است تا سایر جنبههای زندگی. رضایت زناشویی میتواند بهطور کامل بر کیفیت زندگی تأثیر بگذارد و تحقیقات انجامشده اهمیت این موضوع را بر انواع نتایج بالینی مانند. بهداشت روانی، بهداشت جهانی و حتی طول عمر تأیید نمودهاند، همچنین رضایت زناشویی در زندگی میتواند با رضایت کلی از زندگی رابطه داشته باشد برای توصیف چگونگی روابط زناشویی از اصطلاحات متعددی مانند: سازگاری، رضایتمندی، سازش، خشنودی موفقیت و کیفیت زناشویی استفادهشده است معمولاً کیفیت سازگاری و رضایت زناشویی بهجای هم بهکاربرده میشوند.
بر اساس نظر ”لاک و والاس[3]“، سازگاری زناشویی برون سازی هر یک از زوجین در موقعیت زمان معین تعریفشده است. به نظر سین رضایت زناشویی وضعیتی است که در آن زن و شوهر بیشتر مواقع احساس خوشبختی و رضایت از یکدیگر و از ازدواجشان دارند یکی از بهترین تعاریف زناشویی توسط «هاپکینز»[4] ارائهشده است او رضایت زناشویی را اطاعت عینی از خشنودی، رضایت و لذت تجربهشده توسط زن یا شوهر زمانی که همه جنبههای ازدواجشان را در نظر میگیرند تعریف میکند رضایت یک متغیر نگرشی است و خصوصیت گروهی زن و شوهر محسوب میشود طبق تعریف فوق رضایت زناشویی درواقع نگرش مثبت و لذتبخش است که زن و شوهر از جنبههای مختلف روابط زناشویی دارند.
انسانها با ازدواج استقلال مییابند و با تشكیل زندگی، یک واحد كوچك اجتماعی را به وجود میآورند، مسئولیت میپذیرند و به استقلال میرسند، زندگی آن ها هدفدار میشود و با پذیرش مسئولیت اداری خانواده خود، تصمیمگیرنده میشوند . آن ها در کنار هم آرامش مییابند. چنانچه خداوند در قرآن كریم (روم، 2) میفرماید : “برای شما از جنس خودتان جفتی بیافریدیم تا با او انسگیرید و آرامش یابید و در بین شما دوستی و مهربانی قراردادیم، در این امر برای افرادی كه اهل تفكر باشند آیات و نشانههایی وجود دارد” (صالحی فرد، 1379). از مفاهیم رایج برای نشان دادن میزان شادی و پایداری در خانواده، مفهوم رضایت زناشویی است . درواقع رضایت زناشویی یک ارزیابی کلی از وضع فعلی ارتباط ارائه میدهد. برای افزایش رضایت زناشویی تلاشهای علمی فراوانی صورت گرفته است. این تلاشها به تدوین راهبردهای مداخلهای منجر شده است که میتوان آن ها را به سه دسته تقسیم کرد: الف) برنامههای آمادهسازی همسران قبل ازدواج (السون و السون[5]،1997)؛ ب) برنامههای غنیسازی پس از ازدواج (نیکولز و بکوار[6]،2000)؛ ج) مشاوره ازدواج برای همسران ناسازگار (احمدی، 1383). برای اکثر بزرگسالان، شادمانی در زندگی، بیشتر به ازدواجی موفق و روابط زناشویی توام با رضایت وابسته است تا سایر جنبههای زندگی. رضایت زناشویی میتواند بهطور کامل بر کیفیت زندگی تأثیر بگذارد و تحقیقات انجامشده اهمیت این موضوع را بر انواع نتایج بالینی مانند. بهداشت روانی، بهداشت جهانی و حتی طول عمر تأیید نمودهاند، «وارینگ» و همکاران (1981)در مطالعهای دریافتند که نابسامانی ازدواج و عدم خشنودی در زندگی زناشویی بهطور معناداری با شیوع اختلالات عاطفی و هیجانی در جمعیت عمومی رابطه دارد، درصورتیکه ازدواجهای رضایتبخش باعث سلامت همسران و مانع رویدادهای منفی زندگی و مشکلات روانشناختی در آن ها میشود. بعضی از موضوعهای شناختهشدهای که میتواند پدیدآورنده اختلافهای زناشویی باشد چنین است پول، روابط جنسی، روابط خویشاوندی، دوستان، فرزندان، خیانت جنسی، مشکلات عاطفی، مشکلات مالی، مشکلات ارتباطی (گفتوشنود)، درگیریهای کاری و مانند اینها (ثنایی و ذاکر، 1378)
طبق نظریه خودتعیینگری سه نیاز بنیادینِ روانشناختی خودمختاری، «شایستگی و ارتباط» وجود دارند که ازنظر انگیزشی در دنبال کردن اهداف و همچنین محتوای اهدافی که فرد در جستجوی آن ها است نقش دارند و از طریق فرایندهای نظم دهی باعث انگیزش ذاتی و رفتار خود تعیینکننده میشوند و با عملکرد مؤثر فرد و بهزیستی روانشناختی او در ارتباط هستند. بهبیاندیگر، نیازهای ذاتی روانشناختی، شرایط خاصی را برای بهزیستیِ روانشناختی فراهم می کنند که ارضاء این نیازها بستگی به شرایط و محیطی حمایتکننده دارد (دسی و رایان، 2000). همه افراد در سه نیاز بنیادین روانشناختی خودمختاری، شایستگی و ارتباط سهیم هستند (رایان و دسی، 2008). خودمختاری با «خودسازماندهی»، تایید رفتار خود و حق انتخاب داشتن در اعمالی که فرد انجام میدهد (رایان و کنل، 1989؛ به نقل از دسی و رایان، 2008) شایستگی با احساس مؤثر بودن در اعمالی که فرد انجام میدهد (وایت، 1959، دسی، 1975، اسکینر، 1995؛ به نقل از دسی و رایان، 2000) و ارتباط با احساس مرتبط بودن با دیگران و داشتن حس تعلق به اجتماعی که فرد در آن است (دسی و رایان؛ 1991؛ ریس و پاتریک، 1996؛ به نقل از دسی و رایان، 2000)، تعیین می شود. مطالعات گذشته نشان دادهاند که ارضاء نیازهای بنیادین روانشناختی، پیشبینیکننده انگیزش درونی، بهزیستی و دیگر پیامدهای مثبت در حیطههای گوناگون مانند کار (برای مثال بارد، دسی و
رایان، 2004؛ کیسر و رایان، 1999؛ به نقل از ریو، 2005)، آموزش (برای مثال فرر-کاجا و ویس، 2000) تمرین ورزشی (ویلسون و راجر، 2007) شده است.
خودشناسیِ انسجامی است به آگاهی لحظهبهلحظه نسبت به حالات روانشناختی و توان تمایز نهادن و تحلیل محتوای تجارب کنونی و نیز پردازش فعال در مورد خود و معطوف به رویدادهای گذشته که نتیجه آن ایجاد دیدی وسیعتر در جهت هدایت رفتار و تشکیل طرحوارههای فردی پیچیدهتر و کاملتر است، اشاره دارد (قربانی، واتسون، بینگ، دیویسون و لبرتون،2003). پژوهشهای صورت گرفته نشان دادهاند که خودشناسیِ انسجامی با برونگرایی، پذیرش، وجدان گرایی، ثبات هیجانی و گشودگی به تجربه بیشتر در مدل پنج عاملی شخصیت (طهماسب، قربانی و پورحسین، 2008)، پایداری در برابر نشانههای جسمی بیماری (قربانی، واتسون، کانیگام، 2010)، حرمت خود، همدلی و ابعاد مثبت خودشیفتگی (قربانی، واتسون، حمزوی، ویتینگتون، 2010)، در ارتباط بوده است.
اهمیت رضایت زناشویی در رشد و پیشرفت افراد (برنشتاین و برنشتاین، 1989) و بهبود عملکرد و سلامت خانواده (وارینگ، 1981) و از سوی دیگر اثرات مثبت ارضا نیازهای بنیادین روانشناختی (خودمختاری (آزادی)، شایستگی و ارتباط) و خودشناسی انسجامی در بهتر شدن عملکرد افراد در زمینه های مختلف و بهزیستی و سلامت روانی (دسی و رایان، 2000،قربانی و همکاران، 2008)، محقق را بر آن داشت تا مطالعه مورد نظر را به رضایت زناشویی و با موضوع رابطه بین ارضا نیازهای بنیادین روانشناختی، خودشناسی انسجامی با رضایت زناشویی اختصاص دهد. بدلیل اهمیت و نقش اساسی معلمان، در رشد و تربیت دانش آموزان (بهعنوان ارکان آینده جامعه) و همچنین، الگوپذیری دانش آموزان از معلمان و از طرفی اهمیت رضایت زناشویی در سلامت روانی و بهبود عملکرد افراد این تحقیق در مورد جامعه معلمان صورت گرفته است.
به طور خلاصه در تحقیق حاضرسعی برآن است که به این سوال پاسخ داده شود که آیا ارضا نیازهای بنیادین روانشناختی، خودشناسی انسجامی با رضایت زناشویی درفرهنگیان رابطه دارد؟
خانواده، اولین و بادوامترین بستر رشد است. نقش انکارناپذیر خانواده در تحول، سلامت کارکرد زوجین و بخصوص کودکان در تمام ابعاد شناختی، اجتماعی، رفتاری، عاطفی و تحصیلی بهخودیخود از اهمیت و ضرورت بسیار بالایی برخوردار است. سنگ بنای تشکیل خانواده ازدواج هست. ازدواج بهعنوان مهمترین و عالیترین رسم اجتماعی برای دستیابی به نیازهای عاطفی و امنیتی افراد بزرگسال، همواره مورد تأیید بوده است. ازدواج رابطه انسانی، پیچیده ظریف و پویایی هست که از ویژگیهای خاصی برخوردار است. همچنین، توجه به کانون خانواده، محیط سالم و سازنده برای کودکان، روابط میان فردی گرم و صمیمی که میتواند موجب رشد و پیشرفت افراد گردد ازجمله اهداف و نیازهای ازدواج محسوب میشوند؛ اما از طرفی زندگی مشترک دو انسان با یکدیگر آنهم از دو جنس متفاوت امری بسیار ظریف و گاه دشوار است، زیرا ارتباط ناسالم و عدم شناخت صحیح زوجین از نیازهای یکدیگر باعث بروز بسیاری از مشکلات زناشویی بهصورت پنهان و آشکار در بستر خانواده میشود و موجودیت خانواده را موردحمله قرار میدهد (شرفی،1382).
در دهه 90 مطالعات علمی پیرامون زناشویی توجه زیادی را به خود جلب کرد در مقایسه با یافتههای علمی دهه های گذشته، در دهه 90 حجم زیادی از مطالعات به جنبههای مختلف رضایت زناشویی اختصاص داشته است (برادبری و دیگران 2000) درک کیفیت و ارزش امواج وسیلهای برای درک اثرات آن بر روی تمام فرایندهای داخل و خارج خانواده است. ازجمله دلایل معقول و منطقی مطالعه بر روی جزئیات زناشویی، درک محوریت آن در سلامت خانواده و اشخاص اهمیت آن برای جامعه در حالتی که ازدواجهای موفق شکل میگیرد، دست کشیدن از جرم و نیاز به گسترش در اختلافات تجربی برای زوجین بهمنظور جلوگیری یا کم کردن فشارهای زناشویی و طلاق، میباشند. (بوگام[23]، شوهام[24]، هیزر[25]، دیرتو و استیکل[26]، 1998؛ به نقل از سودانی،1385)
در دهه 80 و 90 محققان موضوع رضایت زناشویی را با تأکید بیشتر بر جنبههایی از تعاملات زناشویی که کمتر محسوس و قابلمشاهده هستند، ادامه دادهاند. (شامل تفسیر رفتارهای متقابل، هیجانات تجربهشده و پاسخهای فیزیولوژیک به تعاملات). همچنین در این دوره به الگوهایی کلی تعاملات زوجها و ابعاد اجتماعی آنکه نادیده گرفتهشده بود و نیز به خشونتهای زناشویی توجه بیشتری شد (برادبری و دیگران، 2000).
تحقیقاتی که بر روی تغییرات فیزیولوژیک مربوط به روابط زناشویی انجامشده است، اهمیت زیادی دارد، یافتههای این تحقیقات نشان میدهدکهتغییرات فیزیولوژیک با بروز عواطف ارتباط مستقیم دارند. (تامسون و گیلبرت[27]، 1998) در پژوهشهای خود دریافتند که همزمانی و تشابه در سیستم فیزیولوژیک در بین زوجهایی که رضایت زناشویی بالایی دارند بیش از زوجهای ناراضی است.
مطالعاتی که دربارهی اثرات فرزندان بر رضایت زناشویی صورت گرفته نشان دادهاند که فرزندان تأثیرات متناقض و متفاوتی بر کیفیت روابط زوجها میگذارند. به این معنی که فرزندان گاهی بر رضایت زناشویی تأثیر مثبت و گاهی تأثیر منفی میگذارند.
بزرگترین بخش از تحقیقات که دربارهی تأثیر عوامل محیطی بر ازدواج صورت گرفته، به نقش عوامل اقتصادی و عوامل مرتبط با کاربرد رضایت زناشویی پرداختهاند (برادبری و دیگران، 2000) در این مطالعات ارتباط بین ویژگیهای شغلی و کیفیت زندگی زناشویی موردبررسی قرارگرفته است. رسپتس[28] (1989؛ به نقل ازنظری،1386) مطالعهای را بر روی کارکنان بخش کنترل ترافیک هوایی و همسرانشان انجام داد و نتیجه گرفت که حمایت اجتماعی همسران این افراد میتواند آرامش در محیط کار را بالابرده و عصبانیت آن ها را در خانه پس از یک روز کاری سنگین کاهش دهد. ماهانی و همکاران (1999؛ نظری،1386) با تجزیهوتحلیل مشاهداتشان نشان دادند که جنبههای مختلف عملکرد زناشویی شامل رضایت زناشویی تعداد برخورد و خشونت فیزیکی با فعالیتها و اعتقادات مذهبی در ارتباط است، به این صورت که زوجهایی که اعتقاد مذهبی بالاتری دارند، رضایت زناشویی بالاتری داشته و برخوردها و خشونتهای آن ها نسبت به هم کمتر است. به همین دلیل درک ارزشهای دینی دربارهی ازدواج برای سلامت رابطهی زوج اهمیت بالایی دارد.
گر چه زناشویی سعادتمندانه فقط تااندازهای مربوط به روابط لذتبخش جنسی است ولی این روابط یکی از مهمترین علل خوشبختی و یا عدم خوشبختی زندگی زناشویی است، زیرا اگر این روابط قانعکننده نباشد منجر به احساس محدودیت، ناکامی و عدم احساس ایمنی میگردد (شاملو، 1372، ص 41).
تحقیقاتی که در مورد ازدواج شده است نشان میدهد که مسئله جنسی ازلحاظ اهمیت در ردیف مسائل درجه اول قرار دارد. دریکی از پژوهشها بهوسیله «لاتویس[29]» از اولیاء 900 دانشجوی دانشگاه خواسته شد که پرسشنامهای راجع به سازش زناشویی خود و رفتاری خود پر کنند. نتیجه بهدستآمده این بود که 6 مشکل عبارت بودند از مسائل جنسی، مسائل اقتصادی، تفریح و روابط اجتماعی، رابطه خانواده، زن و مرد، مسائل مذهبی و انتخاب دوستان، مشکل جنسی درجه اول اهمیت را حائز شده است (همان منبع، 1372، ص 656).
در روابط زناشویی سه عامل اصلی موجود است که سبب ارضاء و ایجاد لذت اصلی خواهد بود، یکی از این عوامل داشتن اطلاعات کافی در مورد امور جنسی، دیگر آزاد بودن از ترسها و تعصبات و انحرافات مربوط به موضوعات جنسی و سوم توازن میان تمایل جنسی زن و مرد است.
ناسازگاری جنبههای متعددی از اختلال در روابط زناشویی همچون باورهای غلط برداشتهای نادرست، کاهش همکاری، کاهش رابطه جنسی، افزایش واکنشهای هیجانی، کاهش رابطه خانوادگی با خویشاوندان همسر، افزایش رابطه فردی با خویشاوندان خود، جدا کردن امور مالی از یکدیگر و اختلال در رابطه را به دنبال میآورد که میتواند به شکل مشاجره، فحاشی، دعوا و کتککاری، قهر و ترک از خانه بروز نماید و نهایتاً منجر به طلاق شود.
طلاق، جدایی است که درنتیجه تعارضات و افزایش ناسازگاری زوجین پدید میآید و میتواند موجب ناتوانی، مشکلات پزشکی جدی و مزمن در افراد بزرگسال گردد. طلاق خطر خودکشی مردان را افزایش میدهد. کودکان خانوادههایی که دچار تعارض یا طلاق میباشند در معرض خطر انواع مشکلات رفتاری و عاطفی هستند و علائمی همچون رفتار عنادورزی، پرخاشگری و علائم افسردگی از خود نشان میدهند. (باری و هترینگتوم[30] 1993 و همکاران،1991؛ نظری،1386) تفاوت زیادی بین سلامت زن و مرد مطلقه وجود دارد. زنان نسبت به مردان ناتوانی کمتری را گزارش میدهند. الگوی مشترک تحقیقات در مورد طلاق این است که ازدواج بر سلامت تأثیر مثبت دارد و سطح سلامت را بالا میبرد. کرنان و مولر (1998) نیز اعتقاددارند رابطه پایدار تأثیر خوبی بر سلامت فرد دارد. (کرو ریدلی[31]؛ ترجمه موسوی،1384).
جامعه ایران در سالهای گذشته، همگام با دگرگونیهای ساختی و فنی و پیوند گسترده با جامعه جهانی، و هم چنین آشنایی با سامانه ارزشهای نوین در گسترة جهانی، با دگرگونیهای مهمی روبرو بوده است. این تحولات تمامی عرصه های عمومی و خصوصی زندگی افراد جامعه را تحت تأثیر قرار داده و موجب شده است تا
پدیدههای اجتماعی پیشین به اشکال جدید خودنمایی کنند. ارزشها و نگرشها دربارة نهاد خانواده، ازدواج و شیوههای همسرگزینی، از زمینههایی بوده است که دچار دگرگونیهای گستردهای شده است؛ تا جایی که
میتوان گفت که ارزشهای فرهنگی ایرانیان در حال ساخت و نوزائی است(موحد و عباسیشوازی، 1385: 68).
در دوره تغییرات سریع فرهنگی و اجتماعی، جامعه شاهد بیشترین واگرایی و انشعاب بین نسلهاست.
نسلهای جوانتر با پذیرش عقاید و ارزشهای جدید، نقش تعیین کننده ای را در شکل دادن به تغییرات اجتماعی بر عهده میگیرند و حال آنکه، نسلهای قدیمی تر با پایبندی بیشتر به عقاید و ارزشهای سنتی جامعه، در برابر تغییرات سریع، مقاومت نشان میدهند. به همین خاطر، ارزشهای خانواده حتی در مواجهه با تغییرات پرشتاب اجتماعی-جمعیتی نیز گرایش به تغییر تدریجی دارند(عسکری ندوشن و دیگران،1388: 8).
در این میان یکی از حوزه هایی که دچار تغییر و تحول شده است، روابط بین دو جنس و جهتگیری جنسیتی است. تحولات ایجاد شده در این زمینه، می تواند دارای منابع متعدد داخلی و خارجی باشد که طیفی از دلایل، از جمله ضعف نظام فرهنگی کشور در تنظیم روابط بین جوانان( اعم از دختر و پسر) تا پیداش تکنولوژیهای رسانهای جدید را شامل می شود(بوستانی،88: 143).
در کنار تحولات نظام ارزشی در سالهای اخیر، جامعه ایرانی با تغییرات اجتماعی و ساختاری دیگری نیز در این سالها دست به گریبان بوده است. یکی از این موارد تغییر ساختار اقتصادی کشور و تبعات اجتماعی متعدد آن بر رفتارهای جوانان است. اکنون فاصلة بین ((بلوغ جنسی)) و ((بلوغ اقتصادی)) در ایران به بیش از 10 سال رسیده است. فاصلهای که روز به روز در حال افزایش است. بلوغ اقتصادی با اشتغال پایدار حاصل می شود و، در این میان، اشتغال جوانان به یکی از مسائل کلیدی در جامعه ایرانی بدل شده است. اشتغال مقدمة ازدواج است و مشکلات اقتصادی بر سن ازدواج میافزاید. این همه در حالی است که ازدواج تنها راه مشروع ارضای نیاز جنسی در ایران است و اکنون این راه با موانع زیادی روبرو شده است. افزایش سن ازدواج فشارهای زیادی به جوامع با ساختار سنتی وارد کرده است(آزاد ارمکی و دیگران،1390 :3).
تحقیقات مختلفی که در زمینه روابط بین دو جنس انجام گرفته، نشان می دهند که این روابط در سالیان اخیر افزایش یافته است. گسترش اینگونه روابط از جمله موضوعات حساس و عموماً مغفول در امر سیاستگذاری و مطالعات آکادمیک در ایران است. امروزه تفاوت در نگرش به ((نحوة رابطه)) با جنس مخالف به یکی از اصلیترین کانونهای مناقشة بین نسلی در خانوادههای شهری بدل شده است(آزاد ارمکی وشریفی ساعی:90، 437).
1-2- بیان مسئله
با قاطعیت میتوان گفت كه در هیچ مقطع تاریخی، ارزشها و نگرشهای افراد و گروه های اجتماعی در درون جوامع به سرعتی كه امروز در حال تغییر است، دچار دگرگونی نبوده است. همراه با دگرگونیهای وسیع محیطی و ساختاری، نظام ارزشی جوامع نیز هرچند با تأخیر به آن واكنش نشان میدهد و دچار دگرگونی می شود(موحد و دیگران،1386: 34).
اعتقاد بر این است که جوانان در همه جوامع معمولاً به نظم اجتماعی موجود کمتر متعهدند و بیشتر مستعد ایجاد تغییر و دگرگونی در این نظام هستند. در مقابل نسل بزرگسال محافظهکارتر و حافظ نظم اجتماعی است و با منابع سنتی ارزشها و هنجارها پیوند محکمتری دارد(اینگلهارت، 1373: 14).
نگرانی درباره جوانان و تغییرات فرهنگی عمری به درازای تاریخ بشری دارد. هنجارگریزی جوانان، همیشه مسئلهای مهم در سطح جوامع بوده است. یکی از مهمترین این هنجارگریزیها که در جوامع شرقی اهمیت بیشتری داشته، رابطه با جنس مخالف است. جوامع سنتی برای این جور روابط همیشه چارچوبهای خاصی داشته اند(ربیعی و شاه قاسمی،1388: 35). این روابط که غالباً به صورت مخفیانه انجام میگیرد، از سویی با اصول اعتقادی و فرهنگی جامعه در تضاد است و نوجوانان بویژه دختران از این بابت از جانب خانواده و اولیای مدرسه مورد بیمهری و سرزنش قرار میگیرند و از سوی دیگر بهداشت روانی خانوادهها را مختل نموده و موجبات بدبینی خانوادهها و اولیای مدارس را فراهم میآورد که هریک دیگری را متهم به بیکفایتی نموده و به جای پرداختن به علل و عوامل ریشهای سعی در مبارزه با معلول دارند و مجازاتهای انضباطی نظیر تهدید، توبیخ اخراج و شبیه اینها را اعمال می کنند.
در دیدگاه ها و تئوریهای تحلیل مسائل اجتماعی، تعاریف متعددی از مسائل اجتماعی وجود دارد. در اینجا ما یکی از جامعترین تعاریف را به عنوان تعریف مسئلة اجتماعی در نظر میگیریم: مسئلة اجتماعی به وضعیتی گفته می شود که بخش قابل توجهی از جامعه از طریق تجربیات خود از آن اگاه شوند(بعد عینی) و این وضعیت را در تعارض با ارزشها بدانند(بعدذهنی) و به شکل سازمانیافته یا سازماننیافته خواهان تغییر یا اصلاح آن وضعیت اجتماعی باشند(امین آقایی، 1388: 32).
دین اکثریت افراد در جامعه ایران، اسلام است و اکثر هنجارها و ارزشهای جامعه ما توسط دین مشخص می شود. دین اسلام نیز دوستی دختر و پسر را منع نموده، روابط میان آن دو را با حفظ حریم فردی، رعایت حیا و عفت اجتماعی مجاز میداند. در گذشته این روابط بیشتر در میان اقشار بالانشین و آن هم به ندرت یافت میشد.
با ظهور انقلاب اسلامی این روابط به طور کلی نفی شد. انقلاب سعی در ایجاد باورها و نگرشهای جدید در حوزه های مختلف و همچنین اصلاح برخی رفتارهای اجتماعی و جایگزینی آنها با نگرشها و رفتارهای قبل از آن داشت. هنجارآوران و فرهنگسازان پس از انقلاب به ویژه دهه 60، صرفاً از شیوه ها و ابزار کنترل اجتماعی درونی در این راه بهره نبرده و علاوه بر آن، به استفاده از ابزارهای کنترل بیرونی نیز روی آورند. بر این اساس، در آموزشهای رسمی پیش دبستانی، دبستانی و راهنمایی، حتی قبل از بلوغ دختران و پسران طرح جداسازی اجرا شد تا به این وسیله کودکان و نوجوانان به لحاظ فکری و رفتاری آمادگی این نوع نگرشها و رفتارها را درمورد افراد غیرهمجنس پیدا کنند. این نوع رفتار و نگرش توسط مردم تا حد زیادی پذیرفته شد و تا حد زیادی با رضایت خاطر، مطابق آن رفتار میکردند. اما تغییرات فرهنگی به تدریج نظام اجتماعی را تحت تأثیر خود قرار داد؛ به ویژه افرادی که در پایان دهه 70 و اوایل دهه 80 دوران نوجوانی و جوانی خود را طی میکردند. به نظر میرسد که این نسل یا جمعیتی که پدیدههای متفاوتی را نسبت به نسل قبل از خود تجربه کرده بودند، هماهنگی بالایی با عناصر فرهنگی دهه 60 ندارد. اکنون ضد ارزش تلقی شدن روابط دختر و پسر جوان، همچون گذشته ارزیابی نمی شود. با این حال، این تغییر فرهنگی برای نسل انقلاب به راحتی مورد پذیرش قرار نگرفته و نخواهد گرفت و ایشان به این پدیده، احتمالاً بیشتر به عنوان نوعی استحالة فرهنگی و نتیجه تهاجم فرهنگی غرب مینگرند(قاسمی،1383: 93).
به طور کلی آنچه که امروز دوستی دختر و پسر را در جامعه ایرانی به مسئله اجتماعی تبدیل کرده است تقابل میان نگرشهای مذهبی و سنتی که سعی در محدود نگه داشتن روابط دو جنس پیش از ازدواج دارند با دیدگاه های جدید و نویی است که حاصل تماس با فرهنگهای دیگر به ویژه فرهنگهای غربی است که عمدتاً دوستی دختر و پسر را از طریق رسانه هایی چون اینترنت و ماهواره ترویج می دهند و معمولاً حساسیت زیادی در خصوص حدود و مرزهای دوستی ندارند.
هرچند این روابط به عنوان مسئله اجتماعی شناخته میشوند، اما از سوی دیگر جوانان با این چالش روبرو هستند که چگونه با جنس مخالف خود رابطه برقرار کنند؟ چه حدودی را در این زمینه رعایت نمایند؟ و چه هزینهایی را بایستی در این روابط بپردازند؟ که این امر باعث شده است که معاشرت و دوستی میان دختر و پسر به عنوان یک مسئله شخصی نیز طرح گردد.
همچنین با توجه به ساختار مردسالارانه حاکم بر جامعه، قبح چنین روابطی برای دختران بیشتر از پسران است و بنابراین عواقب و پیامدهای این دوستیها بیشتر دامنگیر آنان خواهد شد.
عامل دیگری که بر پیچیدگی این مسئله افزوده است، تضاد بین نسلی است که خود ناشی از شرایط اجتماعی-فرهنگی جامعه در حال گذار و گسترش وسایل ارتباط جمعی است.
1-4- اهمیت و ضرورت تحقیق
در گذشته های نه چندان دور ارتباط بین پسرها و دخترها مانند امروز مورد توجه نبود. سن ازدواج پایین بود ارتباطات به شکل وسیع نبود، از این رو کنترل بیشتری بر جوانان صورت میگرفت، اما امروزه چالش میان سنت و مدرنیته، فراگیرشدن رسانه های ارتباط جمعی و پدیده جهانی شدن که مبتنی بر ارزشهای غربی است، احساس دوگانهای را در نسل جوان پدیدار کرده است: از یکسو ارتباط با جنس مخالف برای جوانان به عنوان یک نیاز مطرح شده و جوانان به آن تمایل دارند و از سوی دیگر جامعه ما به دلیل دارا بودن ساخت مذهبی و دینی چنین روابطی را نکوهش می کند.
علاوه بر این در خود این روابط و کنش متقابل بین طرفین نیز مسائل و مشکلاتی نهفته است. بر اساس مطالعات انجام گرفته، افت تحصیلی، روابط جنسی پیش از ازدواج و بارداریهای ناخواسته، ابتلا به بیماریهای مقاربتی، ترس از برملا شدن روابط و آبروریزی، اضطراب و افسردگی، اختلالات هیجانی و عاطفی و ارتکاب به بزهکاری و خلافهای رفتاری شدید و درگیریهای خانوادگی از جمله زیانها و مشکلاتی است که در زمینه ارتباط با جنس مخالف دامنگیر افراد شده است(گلزاری،1384: 108). بیشک پاککردن صورت مسئله در شرایط کنونی غیرممکن است و بایستی راهکارهای درست و عملی و الگوهای متناسب با فرهنگ اسلامی را به جوانان ارائه داد. بنابراین با آگاهی از نگرش درباره روابط دختر و پسر میتوان از بروز بسیاری از مسائل اجتماعی جلوگیری نموده و یا به گونه ای آمادگی رویارویی با آنها را به وجود آورد.
با توجه به دید جنسیتی جامعه، دختران نسبت به پسران در مسائل اجتماعی آسیب پذیرترند و مسائل و مشکلات چنین روابطی بیش از پسران دامنگیر آنها خواهد شد. با فهم و نگرش ارزشهای جوانان به ویژه دختران پیرامون این مسأله میتوان تا حدودی به پیش بینی رفتار آنان در آینده دست یافت و با شناخت رفتار جوانان در این زمینه میتوان آنها را از خطرات روانی اجتماعی و بهداشتی که آنها را تهدید می کند، آگاه ساخت.
1-3- اهداف تحقیق
هدف اساسی این تحقیق بررسی نگرش زنان 50-15 سال پیرامون دوستی و معاشرت دختر و
پسر قبل از ازدواج و روشن ساختن عوامل اجتماعی و فرهنگی مرتبط با نگرش زنان 50-15 سال نسبت به این روابط میباشد. سئوالات اساسی که راهنمای ما در رسیدن به این اهداف است عبارتند از: 1- زنان 50-15 سال چه نگرشی نسبت به معاشرت و دوستی دختر و پسر قبل از ازدواج دارند؟ 2- این نگرش چه رابطهای با عوامل اجتماعی و فرهنگی دارد؟
ای کامل همراه با حرفنویسی، آوانویسی، ترجمه روان فارسی به همراه یادداشتهایی زبان شناختی ارائه شده است. در پایان واژه نامهی بَسامدی که در آن مفهوم کلمات به همراه ریشهی آنها و گونههای مختلف آن واژه به زبانهای دیگراست، آورده شده است.
1-4 پیشینه تحقیق
پیچیدگیهای متون پهلوی همواره مورد توجه پژوهشگران غربی و ایرانی بوده است، لذا در خصوص متن پهلوی ماه فروردین روز خرداد به موارد ذیل می توان اشاره کرد.
هورن (1893)، به ریشه شناسی افعال پهلوی پرداخته و برای آنها، معادل فارسی نو آورده است. هوبشمان (1895)، واژه های فارسی را ریشه شناسی کرده است. بارتولومه (1904)، در کنار واژه های اوستایی معادلهای پهلوی آنها را هم آورده است. جاماسب آسانا (1913)، این متن را به فارسی ترجمه کرده است. کانگا (1946)، این متن را به انگلیسی ترجمه کرده است و کیا آنرا به فارسی برگردانده است.نیبرگ (1964)، دستور زبان جامعی برای واژه های پهلوی با ذکر گونه های مختلف کلمات و افعال و حتی حروف آورده است. شروو (2007)، دربارهی زبان پهلوی بحث های قابل توجهی ارائه داده است. ماریا ماتسوخ و رونالد اِمریک (2009)، دربارهی تاریخ ادبیات ایران پیش از
اسلام، مطالب مفصلی آورده اند.کیا (1331)، این متن را آوانویسی و ترجمه کرده است. بهار (1347)، این متن را به فارسی ترجمه کرده است. عریان (1371)، این متن را آوانویسی و ترجمه کرده است. میرزای ناظر (1373)، این متن را آوانویسی و ترجمه کرده و یادداشت هایی هم به آن افزوده است. لازم به ذکر است که این متن، فاقد مباحث ریشه شناسی و اسطوره شناختی است. منصوری (1384)، به بررسی ریشهشناسی واژهها و افعال زبان پهلوی پرداخته است و منبع حائز اهمیتی میباشد. ابوالقاسمی (1385)، ماده ها و ریشه های فعل های پهلوی را با ذکر صورت ضعیف و قوی آنها به طور کامل مورد بررسی قرار داده است. وی همچنین (1387)، به ریشه شناسی واژه ها و تحول آوایی آنها تا فارسی امروز پرداخته است. آموزگار و تفضلی (1386)، توضیح مختصری در خصوص دستور زبان فارسی میانه و نیز واژههای پهلوی به همراه ترجمهی فارسی و ساختار دستور هر كلمه آوردهاند. تفضلی (1386)، تمام ادبیات پهلوی را بررسی نموده و بعد از معرفی متنهای پهلوی، به معرفی كوتاهی از محتوا و موضوع ماه فروردین روز خرداد پرداخته، و در آخر گفته است كه این اندرز به فارسی ترجمه شده است. ابوالقاسمی (1387)، در اثر دیگری، به طور كامل نقش واژهها و كاربرد آنها در جملات فارسی میانه را مورد بررسی قرار داده است.منصوری و حسنزاده (1387)، در کتابی به بررسی ریشهشناختی افعال در زبان فارسی پرداختهاند. راستارگویوا (1379)، نکات بسیار مهمی را در مورد کل دستور زبان پهلوی آورده است. مكِنزی (1388)، واژههای پهلوی را ترجمه نموده است. این کتاب به عنوان معتبرترین اثر برای یافتن واژه های این متن می باشد و این بر اساس آن آوانویسی می شود. فرهنگ یاد شده در بردارنده املای پهلوی واژه ها، معنی فارسی و حرف نویسی و آوانویسی آنهاست. رجب پور شیرازی (1390)، بندهای 1 تا 289 متن پهلوی دینکرد ششم را حرف نویسی، آوانویسی و ترجمه کرده و واژه نامه ریشه شناسانه ی آنرا ارائه داده است. دیده خورشید (1390)، به بررسی بندهای 290 الی آخر متن پهلوی دینکرد ششم، همراه با حرف نویسی، آوانویسی و ترجمه آن پرداخته است. زاهدی (1391)، در پایان نامه ای با موضوع اندرزی، به بررسی حرف نویسی، آوانویسی، ترجمه، تجزیه و تحلیل دستوری و اشتقاقی واژه ها و تدوین واژه نامه بسامدی پرداخته است.ید ملت (1391)، در متن اندرز اوشنر دانا به حرف نویسی، آوانویسی و ترجمه پرداخته و واژه نامه بسامدی برای آن تدوین کرده است.شرقی (1392)، متن پهلوی گزارش شطرنج و نهش نیواردشیر را حرف نویسی، آوانویسی و ترجمه کرده است.متین پور (1392)، متن پهلوی اندرز دستوران به بهدینان را حرف نویسی، آوانویسی، ترجمه کرده است و واژه نامه ریشه شناختی و یادداشت هایی هم به آن افزوده است. در سایت Titus كه اكثر متنهای پهلوی آوانویسی شده ، آوانویسی متن ماه فروردین روز خرداد نیز آورده شده است.
زمینه پژوهش:
صدمات مغزی یکی از شایعترین آسیب هایی است که به علت قرار گرفتن در معرض ضربه مغزی و اغلب در اثر بروز تصادفات رخ می دهد. آسیب به سر ناشی از ضربه[1] (TBI) از شایعترین دلایل مرگ و میر پس از تصادفات می باشد (1).
در مطالعه ای که بر روی 8927 بیمارTBI در 46 کشور جهان انجام شد، مشخص شد که یک چهارم این افراد در عرض 6 ماه پس از بروز TBI می میرند (2). هر سال بیش از یک میلیون نفر در آمریکا دچار آسیب مغزی ناشی از تروما می شوند. از این تعداد 52000 نفر می میرند و 800000 نفر دچار ناتوانایی های دائمی می شوند که هزینه ای بالغ بر 40 میلیارد دلار را تحمیل می کند (3). آمارها نشان می دهد که ضربه به سر در هرسنی رخ می دهد ولی در سنین 15 تا 24 سال و بیشتر از 75 سال و همچنین در مردان از فراوانی بیشتری بر خوردار است (4). آمارها نشان میدهد که ایران در زمینه بروز سوانح و تصادفات در زمره نخستین کشورهای جهان قرار دارد که متأسفانه بیشترین صدمات وارده نیز با 31 درصد موارد مربوط به سر و گردن و ضربات مغزی است (5). فقط در استان گیلان بیمارستان آموزشی درمانی پورسینای شهر رشت، طی سالهای 84 و 85 از 5256 بیمار ترومایی، 3396 بیمار آسیب به سر بستری شده اند (6).
عوارض جسمی و روانی موقت یا دائم بیماران پس ازTBI بسیار غم انگیز است. تغییرات عصبی روانی بعد از TBI بسیار زیاد و متنوع اند و به طور کلی در سه دسته عاطفی، شناختی و اختلالات رفتاری تقسیم بندی می شوند که به مراجعه مکرر این بیماران به روان شناسان منجر می گردد (7). عوارض بعد از TBI شامل اختلالات عصبی (صرع، سردرد و اختلالات خواب) بعلاوه بیماری های مخرب اعصاب (کاهش در عملکرد شناختی، آلزایمر و بیماری پارکینسون) اختلالات عصبی هورمونی( سندرم کم کاری هیپوفیز بعد از ضربه) اختلالات روانی (اختلالات عاطفه، اضطراب، افسردگی و اختلالات عقده ای اجباری)؛ اختلالات غیر عصبی نیز شامل( اختلال عملکرد جنسی، بی اختیاری ادراری و روده ای و عضلانی اسکلتی) بعلاوه احتمال اختلال عملکرد متابولیک ، که ممکن است برای ماه ها یا سالها با فرد مبتلا باقی بماند، می باشد (8).
از آنجایی که افراد مبتلا به TBI اغلب تواناییهای عملکردی خود را از دست می دهند و زندگی وابسته ای دارند در نتیجه جهت مراقبت و حمایت به مراقبت دهنده نیاز خواهند داشت. از اینرو خانواده ها در خط مقدم چالش ها و استرس فراوان قرار می گیرند (9). از طرفی مطابق با داده های سازمان سلامت و سیستم خدمات رسانی بازماندگان TBI نیوجرسی، بین سالهای 1999 تا 2005 نزدیک به 65 درصد از بیماران دچار TBI علی رغم وجود مشکلات فراوان از بیمارستان به خانه منتقل شدند و نزدیک به 20درصد از آنها نیز به مراکز بازتوانی یا مراقبت دیگری راهنمایی شدند (10). بنابراین شکی وجود ندارد که TBI نه تنها خود شخص بلکه همچنین خانواده وی را نیز در گیر می کند و از اینرو بیشتر از خود فرد مبتلا خانواده وی را نیز می توان به عنوان قربانیان TBI در نظر گرفت (11). گرچه در مطالعات سالهای اخیر محققین متعددی به مشکلات این خانواده ها پرداخته اند اما سالها تمرکز اصلی تنها بر خود قربانی متمرکز بوده است (12،13،14).
بروز یک تنش و استرس می تواند باعث بروز عکس العمل ها و واکنش های ناسازگارانه ای در خانواده شود (15). حال در صورتیکه خانواده نتواند با این استرس مقابله نماید به سمت بحران کشیده می شود (16) و افراد تحت تأثیر این بحران ممکن است به سمت افسردگی، اضطراب شدید، سوء مصرف مواد و … سوق داده شوند (15). خانواده دارای شخص مبتلا به TBI دچار بحران شدیدی است، زیرا این رویداد به طور کل شرایط محیط فرد، آرزوها و زندگی که برای خود در نظر گرفته را تحت تأثیر قرار می دهد (17).
طبق مطالعات انجام گرفته آسیب های مغزی ناشی از ضربه منجر به نتایج بی شماری روی خانواده ها می شود که از مهم ترین آنها می توان به استرس و اندوه (13)، احساس گناه و برآشفتگی (18)، مشکلات در روابط زناشویی (19)، اضطراب (20)، اختلالات روانی (21) و کاهش کیفیت زندگی اشاره کرد (22).
مشاهده فرد عزیز و مورد علاقه خود در یک وضعیت تهدید کننده زندگی و مراقبت های خاص مورد نیاز و تکنولوژی که جهت مراقبت از این بیماران به کار گرفته می شود همه از جمله عواملی هستند که فشارهای روحی روانی خانواده را مضاعف می نمایند. در این گونه مواقع به علت ترس شدید و اضطرابی که در آنان رخ می دهد، اغلب افراد خانواده ، نیازهای ضروری و اساسی خود را نادیده گرفته و فقط به فکر بیمار و مسائل مربوط به آن می باشند (23).
عوامل روانی بسیاری از جمله در دسترس نبودن کادر درمان برای پاسخ گویی به سؤالات خانواده ها در مورد نحوه مراقبت و درمان عضو خانواده و یا دادن اطلاعات ضد و نقیض از سوی پزشکان و یا پرستاران و عدم اطلاع از پیش آگهی بیماری می توانند به عنوان عوامل ایجاد کننده اضطراب در خانواده مؤثر باشند (24). اخیرا محققان کلمبیا با بهره گرفتن از پرسشنامه نیازهای خانواده [2] نیازهای 29 خانواده مراقبت کننده از فرد مبتلا به TBI را بررسی کردند، که مهم ترین نیاز های آنها طبق پرسش نامه شامل اطلاعات سلامتی، شبکه حمایت اجتماعی و نیاز به دفاع و کمک افراد تیم مراقبت بود (25). طبق تحقیق سید حسن و همکاران[3] نیازهای عمده خانواده ها شامل، اطلاعات سلامتی و بازتوانی، کمک ها و توصیه های مالی، حمایت اجتماعی و عاطفی و دلگرمی های مثبت روانی هستند (9). نتایج مطالعه هورا و سوزا[4] نیز نشان داد که معمولا خانواده ها در این که چگونه شرایط پیچیده كنونی خود را درك كنند راهنمایی های كمی دریافت نموده و یا اصلا راهنمایی دریافت نمی كنند (26). خانواده نیازهای بی شماری را در آغاز دوران حاد پس از بروزTBI تجربه می کنند که ممکن است بوسیله افراد تیم مراقبت شناخته نشوند، اما با توجه به اثرات دراز مدت این عارضه بر بیمار ، ارزیابی و بررسی های وی و خانواده اش که مسئولیت نگهداری از وی را بر عهده دارند نیازمند طی مدت طولانی می باشد (25).
علیرغم وجود مطالعات فراوان و همچنین آمار بالای ضربه به سر در گیلان به علت حوادث جاده ای فراوان و ذکر این نکته که نوع ارائه مراقبت در خانواده های با تفاوت های فرهنگی دارای تنوع فراوانی می باشد، تا کنون مطالعات اندکی در مورد تعیین نیازهای خانواده های این بیماران که مراقبت کنندگان اصلی آنها می باشند و میزان برآورده شدن این نیازها انجام گرفته است، امید است تا با بررسی نیازهای خانواده های این بیماران و میزان بر آورده شدن آنها بتوان سیمای واقعی وضعیت فعلی این خانواده ها را ترسیم نموده و حیطه های مورد نظر آنان جهت دریافت کمک را شناسایی نمود. شاید نتایج این پژوهش بتواند در جلب کمک های بیشتر جهت حفظ ثبات خانواده های این بیماران که اغلب از نیروهای فعال کار جامعه می باشند، مفید واقع گردد.
اهداف پژوهش ( هدف کلی و اهداف ویژه):
هدف کلی:
تعیین نیازهای مراقبت دهندگان افراد دچار صدمه سر پس از ترخیص و میزان برآورده شدن آنها در بیماران مراجعه کننده به مرکز آموزشی درمانی پورسینای رشت سال 92-91.
اهداف ویژه:
1-1. تعیین نیازهای مراقبت دهندگان افراد دچار صدمه سر در حیطه اطلاعات بهداشتی بر حسب متغیرهای فردی و اجتماعی
2-1. تعیین نیازهای مراقبت دهندگان افراد دچار صدمه سر در حیطه حمایت عاطفی برحسب متغیرهای فردی و اجتماعی
3-1.تعیین نیازهای مراقبت دهندگان افراد دچار صدمه سر در حیطه حمایت ابزاری برحسب متغیرهای فردی و اجتماعی
4-1.تعیین نیازهای مراقبت دهندگان افراد دچار صدمه سر در حیطه حمایت افراد حرفه ای برحسب متغیرهای فردی و اجتماعی
5-1.تعیین نیازهای مراقبت دهندگان افراد دچار صدمه سر در حیطه حمایت شبکه اجتماعی برحسب متغیرهای فردی و اجتماعی
6-1.تعیین نیازهای مراقبت دهندگان افراد دچار صدمه سر در حیطه درگیر شدن در مراقبت برحسب متغیرهای فردی و اجتماعی
1-2. تعیین میزان برآورده شدن نیازهای مراقبت دهندگان افراد دچار صدمه سر در حیطه اطلاعات بهداشتی برحسب متغیرهای فردی و اجتماعی
2-2. تعیین میزان برآورده شدن نیازهای مراقبت دهندگان افراد دچار صدمه سر در حیطه حمایت عاطفی برحسب متغیرهای فردی و
اجتماعی
3-2. تعیین میزان برآورده شدن نیازهای مراقبت دهندگان افراد دچار صدمه سر در حیطه حمایت ابزاری برحسب متغیرهای فردی و اجتماعی
4-2. تعیین میزان برآورده شدن نیازهای مراقبت دهندگان افراد دچار صدمه سر در حیطه حمایت افراد حرفه ای برحسب متغیرهای فردی و اجتماعی
5-2. تعیین میزان برآورده شدن نیازهای مراقبت دهندگان افراد دچار صدمه سر در حیطه حمایت شبکه اجتماعی برحسب متغیرهای فردی و اجتماعی
6-2. تعیین میزان برآورده شدن نیازهای مراقبت دهندگان افراد دچار صدمه سر در حیطه درگیر شدن در مراقبت برحسب متغیرهای فردی و اجتماعی
سوالات پژوهش:
1-1. نیازهای مراقبت دهندگان افراد دچار صدمه سر در حیطه اطلاعات بهداشتی برحسب متغیرهای فردی و اجتماعی کدام است؟
2-1. نیازهای مراقبت دهندگان افراد دچار صدمه سر در حیطه حمایت عاطفی برحسب متغیرهای فردی و اجتماعی کدام است؟
3-1. نیازهای مراقبت دهندگان افراد دچار صدمه سر در حیطه حمایت ابزاری برحسب متغیرهای فردی و اجتماعی کدام است؟
4-1. نیازهای مراقبت دهندگان افراد دچار صدمه سر در حیطه حمایت افراد حرفه ای برحسب متغیرهای فردی و اجتماعی کدام است؟
5-1. نیازهای مراقبت دهندگان افراد دچار صدمه سر در حیطه حمایت شبکه اجتماعی برحسب متغیرهای فردی و اجتماعی کدام است؟
6-1. نیازهای مراقبت دهندگان افراد دچار صدمه سر در حیطه درگیر شدن در مراقبت برحسب متغیرهای فردی و اجتماعی کدام است؟
1-2.میزان برآورده شدن نیازهای مراقبت دهندگان افراد دچار صدمه سر در حیطه اطلاعات بهداشتی برحسب متغیرهای فردی و اجتماعی چقدر است؟
2-2. میزان برآورده شدن نیازهای مراقبت دهندگان افراد دچار صدمه سر در حیطه حمایت عاطفی برحسب متغیرهای فردی و اجتماعی چقدر است؟
3-2. میزان برآورده شدن نیازهای مراقبت دهندگان افراد دچار صدمه سر در حیطه حمایت ابزاری برحسب متغیرهای فردی و اجتماعی چقدر است؟
4-2. میزان برآورده شدن نیازهای مراقبت دهندگان افراد دچار صدمه سر در حیطه حمایت افراد حرفه ای برحسب متغیرهای فردی و اجتماعی چقدر است؟
5-2. میزان برآورده شدن نیازهای مراقبت دهندگان افراد دچار صدمه سر در حیطه حمایت شبکه اجتماعی برحسب متغیرهای فردی و اجتماعی چقدر است؟
6-2. میزان برآورده شدن نیازهای مراقبت دهندگان افراد دچار صدمه سردر حیطه درگیر شدن در مراقبت برحسب متغیرهای فردی و اجتماعی چقدر است؟
تعریف واژه ها:
آسیب به سر ناشی از ضربه: صدمه به سر ناشی از ضربه به هر گونه ضایعه آناتومیکی یا اختلال عملکردی که بوسیله نیروی عمل خارجی در اسکالپ، استخوان های جمجمه، پردههای مننژ، مغز یا اعصاب جمجمه به تنهایی یا در ترکیب با هم ایجاد شده باشد، اطلاق می شود (27).
نیازهای مراقبتدهندگان افراد دچار صدمه سر(تعریف علمی): نیازهای مراقبتدهندگان به تمامی نیازهایی گفته می شود که به صورت منحصربهفردی بوسیله اعضای خانواده بیمار بازمانده از یک حادثه آسیب به سر تجربه می شود. این نیازها می تواند شامل نیازهایی در ارتباط با اطلاعات بهداشتی، حمایت عاطفی، حمایت ابزاری، حمایت حرفهای، شبکه حمایت اجتماعی و درگیر شدن در مراقبت ، باشد (28).
نیازهای مراقبتدهندگان افراد دچار صدمه سر در حیطه اطلاعات بهداشتی (تعریف عملی): بر اساس تعریف نظری است که با سؤالات 1، 4، 5، 6، 7، 11، 12، 13، 14 و 18پرسشنامه نیازهای خانواده (FNQ) مورد سنجش قرار میگیرد. اهمیت نیازها در این حیطه از طریق یک مقیاس لیکرت از 1(اهمیت ندارد)، 2(اهمیت جزئی)، 3(مهم) تا 4(بسیار مهم) اندازه گیری می شود و اهمیت نیازها بوسیله میانگین نمرات گزارش می شود.
نیازهای مراقبتدهندگان افراد دچار صدمه سر در حیطه حمایت عاطفی (تعریف عملی): بر اساس تعریف نظری است که با سؤالات 29، 30، 34، 36، 37، 38، 39 و 40 پرسشنامه نیازهای خانواده (FNQ) مورد سنجش قرار میگیرد. اهمیت نیازها در این حیطه از طریق یک مقیاس لیکرت از 1(اهمیت ندارد)، 2(اهمیت جزئی)، 3(مهم) تا 4(بسیار مهم) اندازه گیری می شود و اهمیت نیازها بوسیله میانگین نمرات گزارش می شود.
نیازهای مراقبتدهندگان افراد دچار صدمه سر در حیطه حمایت ابزاری (تعریف عملی): بر اساس تعریف نظری است که با سؤالات 22، 23، 24، 25، 26 و 27 پرسشنامه نیازهای خانواده (FNQ) مورد سنجش قرار میگیرد. اهمیت نیازها در این حیطه از طریق یک مقیاس لیکرت از 1(اهمیت ندارد)، 2(اهمیت جزئی)، 3(مهم) تا 4(بسیار مهم) اندازه گیری می شود و اهمیت نیازها بوسیله میانگین نمرات گزارش می شود.
نیازهای مراقبت دهندگان افراد دچار صدمه سر در حیطه حمایت حرفه ای (تعریف عملی): بر اساس تعریف نظری است که با سؤالات 15، 16، 17، 19، 20 و 21 پرسشنامه نیازهای خانواده (FNQ) مورد سنجش قرار میگیرد. اهمیت نیازها در این حیطه از طریق یک مقیاس لیکرت از 1(اهمیت ندارد)، 2(اهمیت جزئی)، 3(مهم) تا 4(بسیار مهم) اندازه گیری می شود و اهمیت نیازها بوسیله میانگین نمرات گزارش می شود.
نیازهای مراقبتدهندگان افراد دچار صدمه سر در حیطه شبکه حمایت اجتماعی (تعریف عملی): بر اساس تعریف نظری است که با سؤالات 9، 10، 31، 32، 33 و 35 پرسشنامه نیازهای خانواده (FNQ) مورد سنجش قرار میگیرد. اهمیت نیازها در این حیطه از طریق یک مقیاس لیکرت از 1(اهمیت ندارد)، 2(اهمیت جزئی)، 3(مهم) تا 4(بسیار مهم) اندازه گیری می شود و اهمیت نیازها بوسیله میانگین نمرات گزارش می شود.
نیازهای مراقبتدهندگان افراد دچار صدمه سر در حیطه درگیر شدن در مراقبت (تعریف عملی): بر اساس تعریف نظری است که با سؤالات 2، 3، 8 و 32 پرسشنامه نیازهای خانواده (FNQ) مورد سنجش قرار میگیرد. اهمیت نیازها در این حیطه از طریق یک مقیاس لیکرت از 1(اهمیت ندارد)، 2(اهمیت جزئی)، 3(مهم) تا 4(بسیار مهم) اندازه گیری می شود و اهمیت نیازها بوسیله میانگین نمرات گزارش می شود.
میزان برآورده شدن نیازهای مراقبتدهندگان افراد دچار صدمه سر (تعریف عملی): مطابق با پرسشنامه نیازهای خانواده جهت تعیین میزان برآورده شدن نیازهای مراقبت دهندگان افراد دچار صدمه سر در این تحقیق از قسمت دوم ابزار که در آن دامنه برآورده شدن نیازها با گزینه های “برآورده شد”، نسبتاً برآورده شد” و “برآورده نشد” اندازه گیری می شود، استفاده می شود. برای هر یک از سوالات به پاسخ های برآورده شدن نیازها بطور نسبی و کامل ارزش یک و در صورت عدم برآورده شدن ارزش صفر در نظر گرفته شد.
برای هر یک از حیطه ها سوالات مرتبط با آن حیطه با هم جمع شده و سپس نقطه برش برای هر یک از حیطه ها نقطه وسط نمره ها در نظر گرفته شد. برای حیطه اطلاعات بهداشتی با 10 سوال نقطه برش 5 در نظر گرفته شد و نمرات کمتر از 5 نشان دهنده عدم برآورده شدن نیاز و نمرات بالای 5 نشان دهنده برآورده شدن نیاز در نظر گرفته شد. برای حیطه حمایت عاطفی با 8 سوال نقطه برش 4 در نظر گرفته شد و نمرات کمتر از 4 نشان دهنده عدم برآورده شدن نیاز و نمرات بالای 4 نشان دهنده برآورده شدن نیاز در نظر گرفته شد. برای حیطه حمایت ابزاری ، حمایت حرفه ای و شبکه حمایت اجتماعی با 6 سوال نقطه برش 3 در نظر گرفته شد و نمرات کمتر از 3 نشان دهنده عدم برآورده شدن نیاز و نمرات بالای 3 نشان دهنده برآورده شدن نیاز در نظر گرفته شد. برای حیطه در گیر شدن در مراقبت با 4 سوال نقطه برش 2 در نظر گرفته شد و نمرات کمتر از 2 نشان دهنده عدم برآورده شدن نیاز و نمرات بالای 2 نشان دهنده برآورده شدن نیاز در نظر گرفته شد. برای کل حیطه ها با 40 سوال نقطه برش 20 در نظر گرفته شد و نمرات کمتر از 20 نشان دهنده عدم برآورده شدن نیاز و نمرات باالای 20 نشان دهنده برآورده شدن نیاز در نظر گرفته شد.
ی این مقاله چنین آوردهاست که امروزه سبکشناسی فارسی به وضعیت رکودی، پژوهشهای منفردی که اغلب سبک را جدا از بافت موقعیتی متن بررسی می کنند، دچار شده که خروج از آن ضروری است. راهحلی که در این مقاله پیشنهاد می شود، معرفی شاخههای جدید سبکشناسی و بازیابی ابزارهای مناسبی جهت تجزیه و تحلیل متون فارسی است.
1-1-4- اهداف پژوهش
1_ آشنایی با زندگی و آثار علیرضا قزوه.
2_ بررسی ویژگیهای زبانی، ادبی و فکری آثار منثور علیرضا قزوه.
3-بررسی ویژگیهای زبانی، ادبی و فکری آثار منظوم علیرضا قزوه.
1-2-بخش دوم: چشم اندازی به زندگانی علیرضا قزوه
1-2-1-معرفی علیرضا قزوه
علیرضا قزوه شاعر و نویسندهی ایرانی متولد 1342از جمله شاعران مقاومت و دفاع مقدس است او از جوانی به شعر و دین و وطن علاقه
داشت و در همان دوران شاهد اشغال فلسطین و جنگ تحمیلی به کشورش بوده و مشاهده این اوضاع نوعی روحیه اعتراض را در شخصیت وی به وجود آوردهاست به نوعی که در شعر وی نیز تأثیر گذاشته، و در شعری که باعنوان (مولا ویلا نداشت) نمود واقعی پیدا کردهاست.
1-2-2-زندگی ادبی
وی مدتی در جراید و رسانه های کشور از جمله روزنامهی جمهوری اسلامی، روزنامهی اطلاعات، مجلهی امید انقلاب، ادبستان و اهل قلم و برنامه رادیو کارکردهاست.
قزوه ازسال 1377 تا 1379 به عنوان وابستهی فرهنگی در تاجکستان بوده است. ایشان همچنین با راهاندازی نخستین جشواره شعر فجر، قدمی جدی برای معرفی و ارتقاء شعر ایرانی برداشتهاست.
قزوه به مدت یکسال نیز عهدهدار ریاست شورای شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود. وی از سال1386 تاکنون به عنوان وابسته فرهنگی و مدیر مرکز تحقیقات فارسی دهلی نو مشغول به فعالیت است.
1-2-3-آثار
از قزوه حدوداً40 کتاب شعر و نقد و سفرنامه و نثر و تحقیق به چاپ رسیدهاست. کتابهایی با عناوین:
از نخلستانتا خیابان، شبی در آتش، این همه یوسف، عشق علیهالسلام، قطار اندیمشک، ترانههای جنگی، با کاروان نیزه، سفرنامهی قونیه در قطار، دو رکعت عشق، من میگویم شما بگریید، گزیدهی ادبیات معاصر، چمدانهای قدیمی، صبح بنارس، پشت هرسنگ خداست، ازخیبر جنوب، سورهی انگور.
1-2-4-مسؤولیتها
مسؤولیت صفحه ادبی روزنامه ی اطلاعات (بشنو از نی)
همکاری با رایزنی فرهنگی ایران در کشور تاجیکستان.
دبیر کنگرهی سراسری شعر دفاع مقدس در استان کرمانشاه.
دبیر نخستین جشنوارهی بین المللی شعر فجر.
مسئول دفتر شعر و موسیقی وزارت ارشاد.
1-2-5-جوایز
در بیست و چهارمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران، قزوه به خاطر کتاب شعر “با کاروان نیزه” جایزه تشویقی گرفت.