آهن یک ماده ی معدنی است كه برای فعالیتهای فیزیولوژیكی بدن ضروری بوده و جزء با اهمیت پروتئینهایی است كه در انتقال اكسیژن نقش دارند (هموگلوبین و میوگلوبین). همچنین وجود آن برای انجام واكنشهای آنزیمی در بافتهای مختلف، رشد و نمو سلولها و تمایز سلولی لازم است. كمبود آهن یكی از شایعترین كمبودهای تغذیهای در سرتاسر جهان است از علائم كمبود آهن
میتوان به كم خونی، ریزش مو، بی قراری، ضعف و خستگی، زردی، كمرنگ شدن غشاهای مخاطی، كاهش بازدهی، كاهش عملكرد ایمنی و افزایش حساسیت به بیماری و … اشاره كرد. بهترین راه برای پیشگیری از كمبود آهن استفاده از منابع غذایی حاوی آن یا ماده غذایی غنی شده با آهن است. در ایران و بویژه استان فارس كمبود آهن كمبود اول مواد مغذی است. چون غذای اكثر خانوادههای ایرانی را نان تشكیل می دهد و بیشترین انرژی مورد نیاز خود را از طریق غلات بویژه نان تأمین
میكنند. با توجه به محدودیت منابع و عدم امكان تأمین مواد مغذی لازم است برای رفع نیازهای تغذیهای مردم از سادهترین روشها برای تأمین مواد مورد نیاز آنها استفاده گردد. یكی از این راه ها تهیه نانهای مخصوص و غنی شده با پروتئین، ویتامینها و املاح میباشد. لذا هدف از این تحقیق غنی سازی نان با آهن و برآورد میزان جذب آن در موشهای صحرایی بوده تا در صورت اخذ نتیجه مثبت بتوان به عنوان یک راه ساده، ارزان و عملی در جهت پیشگیری از كمبود آهن مورد استفاده قرار داد.
محمود و همكاران (2011) در غنی سازی پنیر پروسس با آهن به میزان 3 و 5 برابر نیاز معمول
موشهای صحرایی و تغذیه آنها به مدت یک ماه گزارش كردند كه میزان هموگلوبین و آهن سرم در آنها افزایش و ظرفیت كلی اتصال آهن (TIBC) و كلسیم یونیزه و كلسیم مجموع سرم كاهش یافته اما هیچكدام از این افزایش یا كاهشها معنادار نبود.
احمد و همكاران (2011) در تغذیه ی موشهای صحرایی ماده با نان غنی شده با كلسیم، آهن و روی به میزان سه برابر مورد نیاز و در یک دوره 28 روزه مشاهده كردند كه جذب هر سه ماده در مقایسه با گروه كنترل افزایش مییابد. در گروههای درمانی وزن بدن و سطح آهن و روی در پلاسما، كبد و استخوان ران به طور معناداری بالاتر بود اما در مورد كلسیم تغییر معناداری در سطح آن در پلاسما و كبد مشاهده نگردید.
در بررسی نالپا و همكاران (2012) مشخص گردید كه در نانهای پروبیوتیک حاوی بیفیدوباكتریوم بیفیدوم میزان آهن و كلسیم آزاد شده از نان كاهش مییابد لذا چنین نانهای مفیدی بایستی از لحاظ مواد معدنی تنظیم گردند تا مصرف آنها منجر به كمبود مواد معدنی نشوند.
در مطالعه سویج و نسبرگ و همكاران (2008) با غنی كردن آرد نان قهوهای با نمك سدیم و آهن EDTA و فومارات آهن حداكثر به میزان kg ̸ mg 35 و مصرف 4 برش نان روزانه به مدت 34 هفته در كودكان 6 تا 11 سال عنوان نمودند كه غلظت هموگلوبین، درصد اشباع ترانسفرین، فریتین و آهن سرم و میزان گیرندههای ترانسفرین در مقایسه با گروه كنترل تفاوت معناداری پیدا نكرد.
نتایج بررسی شیخ الاسلامی و جمالیان (1382) نشان داد كه میزان اسید فیتیک در نمونههای آرد مورد استفاده در تهیه نانها زیاد است (به طور میانگین 37/570 میلی گرم در 100 گرم) و با توجه به روشهای تهیه نان در اغلب نقاط كشور تخمیر و پخت نان نمی تواند كمك چندانی به كاهش اسیدفیتیک موجود در نان كند در نتیجه میزان اسید فیتیک در نان تولیدی نیز بالا است (به طور میانگین 31/347 میلی گرم در 100 گرم). بالا بودن اسید فیتیک می تواند جذب آهن را در بدن مختل و منجر به كمبود این عنصر گردد.
استفاده از جوش شیرین به عنوان خمیر مایه علیرغم اینكه توسط وزارت بهداشت به طور رسمی در فرایند تولید نان ممنوع اعلام شده ولی مطالعه كمانی و همكاران (1389) نشان داد كه این ماده همچنان در فرایند تهیه نان مصرف می شود و مصرف جوش شیرین در نانواییهای لواش رایج تر از نان بربری، تافتون و سنگگ میباشد. بقایای جوش شیرین موجود در نان موجب ناراحتیهای گوارشی و مانع جذب كلسیم، آهن و سایر عناصر ضروری در دستگاه گوارش می شود.
ایران ومصر دو کشور با تمدن و سابقه کهن و با اهمیت و پرنفوذ در منطقه خاورمیانه هستند. ایران و مصر بنابر شواهد تاریخی از گذشته های دور با هم ارتباط داشته اند و مناسبات و تعاملات آن ها تحت تاثیر عوامل متعددی قرار گرفته است. روی کار آمدن دولت های مختلف در این کشورها و سیاست های اتخاذ شده از سوی هرکدام باعث شد در دوران های مختلف این دو کشور نسبت به هم رویکردهای مختلفی داشته باشند و به این ترتیب اکنون با توجه به تحولات اخیر در مصر و سقوط مبارک و نیز برکناری مرسی می توان انتظار داشت که تغییراتی در رابطه این دو کشور تغییراتی اتفاق بیفتد و آینده روابط دو کشور را غیر قابل پیش بینی می سازد.
2-1- بیان مسأله
با توجه به شرایط کنونی جهان ،نحوه تعامل مصر و ایران به عنوان دو قدرت تاثیرگذار منطقه ای در خاور میانه و شمال آفریقا می تواند تمامی معادلات جهان را تحت تاثیر قرار دهد و از این حیث دارای اهمیت شایانی است. قدرت سیاسی اقتصادی و اجتماعی ایران در خاور میانه با نفوذ گسترده ای که در میان اقشار مختلف مسلمانان در کشور های مختلف و همچنین نفوذی که در سایر مناطق جهان دارد این کشور را در عرصه منطقه ای و بین المللی حائز اهمیت نموده است از سوی دیگر مصر نیز به عنوان یک کشور بزرگ عربی اسلامی از اهمیت ویژه ای در منطقه برخوردار است . همسایگی مصر با رژیم اشغالگر قدس بر اهمیت استراتژیک این کشور افزوده است . تسلط مصر بر کانال سوئز و نقش آن در قاره عظیم آفریقا موقعیت ژئوپلوتیک مصر را آشکار کرده واین اهمیت را دوچندان نموده است.
روابط ایران و مصر در طی سالهای گذشته همواره با فراز و نشیب همراه بوده و در این سیر تاریخی برداشت نخبگان دو کشور از شرایط منطقه ای و بین المللی بر روند این تغییرات تاثیر گذاشته است.همچنین نفوذ قدرتهای بین المللی نظیر آمریکا در مصر بخصوص پس از مرگ ناصر و کمکهای بلاعوض این کشور به ارتش مصر ، موضوع رابطه با مصر را قامض و پیچیده تر از یک مسئله منطقه ای نموده است .با آغاز بهار عربی در مصر و تغییرات بنیادی در نظام سیاسی و اجتماعی این کشور و قدرت گرفتن اسلامگرایان و پررنگتر شدن مشترکات فراوان دوکشور و رنگ باختن اختلافات پیشین به نظر می رسد فرصتی تاریخی برای ایجاد روابط نزدیک بین ایران و مصر ایجاد شده است و از آنجایی که روابط ایران و مصر در عرصه بین المللی می تواند منافع داخلی و خارجی هر دو کشور را تحت تاثیر قرار دهد .
عوامل همگرایی دوکشور نظیر دین مشترک، عضویت در سازمان کنفرانس اسلامی ، منافع و علایق مشترک و همچنین روی کار آمدن اسلامگرایان و بسیاری موارد دیگر قابل تقویت و گسترش بوده و می توانند با کاهش تاثیر عوامل واگرایی نظیر دخالت بیگانگان و بویژه
آمریکا، ناسیونالیسم عربی و اختلافات ایدئولوژیک و همچنین تفاوت دیدگاه ها در خصوص مسئله فلسطین و اسرائیل ، زمینه های وحدت و نزدیکی هرچه بیشتر این دوکشور را بوژه در شرایط تاریخی اخیر فراهم آورند.
پژوهش حاضرسعی دارد عوامل تاثیرگذار بر روابط آینده ایران و مصر بعد از سقوط مبارک را مورد کنکاش قرار دهد و پاسخی برای سوالات زیرارائه نموده و در آخر راه کارهایی جهت برقراری روابط نزدیک و بهبود روابط این دو کشور ارائه نماید.
آیا اساسا امکان برقراری رابطه بین ایران و مصر وجود دارد؟
عوامل اصلی همگرایی بین ایران و مصر کدامند؟
چه تغییری در عوامل همگرایی ایران و مصر پس از برکناری مبارک ایجاد شده است؟
عوامل اصلی واگرایی ایران و مصر کدامند؟
– چه تغییری در عوامل واگرایی ایران و مصر پس از برکناری مبارک ایجاد شده است؟
– ایران از چه راهبردهایی می تواند در راستای افزایش همگرایی و کاهش واگرایی در روابط با مصر جدید در این برهه بهره ببرد؟
3-1- پیشینه پژوهش
1. محمدرضا صارمی (1386) در پایان نامه ای تحت عنوان “بررسی عوامل همگرا و واگرا در روابط ایران و مصر از 2006-1980” ضمن بررسی روابط دو کشور از سالهای پیش به نقش دولتمردان ایرانی از یک سو و نقش آمریکا به عنوان یک قدرت فرامنطقه ای از سوی دیگر در افت و خیز روابط ایران و مصر پرداخته است.
2. در پایان نامه دیگری تحت عنوان ” روابط ج.ا.ایران و مصر با تاكید بر نقش ساختار نظام بین الملل 2009 تا 1979″ ضمن تاکید بر اولویت سیاسیت خارجی ایران در همکاری با کشور های مسلمان ، روابط ایران و مصر بعد از انقلاب اسلامی مورد بررسی قرار گرفته و عوامل واگرایی و همگرایی با هدف ارائه راهکارهایی درجهت عادی سازی روابط مطالعه شده است.
3.محمد حسین هاشمی(1380) در پایان نامه ای با عنوان ” همگرایی و واگرایی در روابط ایران و مصر در دهه های 60 و70″ عوامل همگرائی و واگرائی در روابط دو کشور در دو دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی و برای شناخت بهتر تاریخ روابط دو کشور و برنامه ریزی برای داشتن روابط صحیح جهت تامین منافع ملی و دینی کشور را مورد بررسی قرار داده است. و در نهایت بر تاثیر نقش منطقه ای و بین المللی دو کشور بر روابط میان آنها تاکید می کند.
4.سید بهنام مهردل(1387) در مقاله ای با نام ” تبیین تئوریک از روابط ایران و مصر” با بررسی پایه های تئوریک منازعه و همکاری در روابط بین الملل به بررسی سابقه روابط ایران و مصر پرداخته و دست آخر به این نتیجه گیری می رسد که عامل تعیین کننده رفتار جمهوری اسلامی ایران نسبت به مصر، فاکتورهای عینی و مادی نبود، بلکه هنجارهایی بود که تاثیر مستقیم بر منافع و هویت ایران اسلامی گذاشته بود. همچنین در مقاله دیگری تحت عنوان “ارتباطات فرهنگی ایران و مصر؛ضرورت ها و فرصت ها” (1388) با تاکید بر مشترکات زیاد بین دو کشور ودلایل اندک برای دشمنی ،مبانی نظری روابط را مورد کنکاش قرار داده و بستر دینی را برای توسعه روابط مهم برشمرده است و از ناهماهنگی در سیاست خارجی به عنوان یکی از عوامل سردی روابط نام برده و در نهایت معتقد است با ایجاد گفتمانی متمركز بر چهار حوزه ارتباطی شامل : دینی- تبلیغاتی ،علمی- آموزشی ،فرهنگی- هنری و رسانه ای- محیط مجازی می توان در بهبود روابط سیاسی ایران و مصر نقش عمده ای ایفا نمود.
5. حامد عالی (1391) در مقاله ای با عنوان” تاثیر روابط دیپلماتیک سیاسی،مذهبی ایران ومصر بر تحولات آینده فلسطین” با در نظر گرفتن موقعیت مصر پس از بهار عربی و جایگاه استراتژیک این مشور در مسئله فلسطین بر تاثیر این روابط بر مناسبات مربوط به فلسطین تاکید کرده و بر برقراری هرچه سریعتر روابط با مصر پیش از نفوذ مجدد آمریکا در این کشور ، در راستای حمایت از فلسطین اشاره دارد.
همگام با رشد سریع علوم و تکنولوژی در دهههای اخیر، نیاز به مواد جدیدی که مهندسان را در طراحی و ساخت سازههای مهندسی یاری کند، به شدت در جای جای صنعت احساس می شود؛ موادی که در زمینه های مختلف مهندسی قابل استفاده بوده و با بهبود خواص مورد نظر، مشخصههای بهتری را در عمل نتیجه دهند.
یکی از عوامل مهمی که باعث پیشرفت و گسترش صنایع در زمینههای مختلف شده است، پیدایش مواد جدید میباشد. دستیابی به موادی از قبیل کامپوزیتها و آلیاژهای حافظهدار همگی مبین این مطلب است. در این میان، مواد هوشمند که اساس بوجود آمدن سازههای هوشمند میباشند، نقش بسیار مهمی را در بهینهسازی و توسعه صنایع ایفا کرده اند.
یکی از تازهترین دستآوردها در مهندسی سازه و مواد در زمینه سازههای هوشمند، مواد تطبیقی[1] میباشد. این سازهها با بهره گرفتن از اثرات مستقیم و معکوس، شرایطی را برای تطبیق سازه با محیط پیرامون خود فراهم می سازند. در این بین، مواد حافظه دار[2] سهم بسزایی دارند. مواد آلیاژی حافظه دار، به دلیل رفتار مكانیكی خاصی كه دارند مانند اثر حافظه دار بودن، اثر شبه الاستیک و خواص ماده وابسته به دما به عنوان المانهای سازه های مكانیكی پیشرفته كاربرد فراوانی دارند.
در ادامه به بررسی مواد كامپوزیتی و همچنین مواد حافظه دار و تحقیقات اخیر در این مورد می پردازیم .
هونگیو جیا[3] در سال 1998]1[، مقاومت در برابر ضربه ساختارهای کامپوزیتی هیبرید آلیاژ حافظه دار را مورد بررسی قرار داد. جذب انرژی کرنشی تیرها و میله های SMA تحت تنش و خمش مورد بررسی قرار گرفتند. او یک مدل تئوری برای ایجاد رابطه بین کسر مارتنزیت، بار اعمالی و انرژی کرنشی جذب شده در آلیاژ حافظه دار ارائه داد. او به طور تحلیلی دریافت که مواد سوپرالاستیک SMA قابلیت جذب انرژی کرنشی بالایی را از خود نشان می دهند. او معادلات غیر خطی برای ورقهای کامپوزیتی هیبرید SMA ارائه داد که می تواند برای تحلیل ضربه سرعت پایین یا بارهای تماسی شبه استاتیک به کار رود. معادلات حاکم شامل تغییر شکل برشی عرضی به همراه تحلیل مرتبه اول، خیز بزرگ ورقها و لامینای SMA/ اپوکسی می باشد. این معادلات برای حالت کلی با شرایط مرزی کلی و زوایای چینش کلی استخراج شده اند.
مارك پیترزاكوسكی[4] در سال 2000 ]2[، تغییرات خواص دینامیکی صفحات کامپوزیتی مستطیلی و ورقهای ساندویچی حاوی لایه های تقویت شده توسط فیبرهای SMA را مورد تحلیل قرار داد. او از خاصیت تغییر شدید سختی SMA بر اثر دما، برای کنترل شبه فعال استفاده کرد.
تراویس[5] و همکاران در سال 2001 ]3[، سعی در ساخت و تست کامپوزیتهای هیبرید آلیاژ مواد حافظه دار کردند. این نمونه ها ساختارهای کامپوزیتی متعارفی بودند که از مواد SMA درونشان استفاده شده بود. آنها، این نمونه را برای تایید یک مدل ترمومکانیکی برای ساختارهای SMAHC تهیه کردند. آنها، رفتار تنش کرنش نایتینول، مدول در برابر دما و تنش احیا در برابر دما و سیکل حرارتی را مورد بررسی قرار دادند.
رح و كیم[6] در سال 2002 ]4[، از تئوری برشی مرتبه اول و روش المان محدود برای تحلیل عددی ضربه سرعت پایین وارد بر
کامپوزیتهای هیبرید SMA استفاده کردند.
آراتا ماسودا و محمد نوری[7] در سال 2002 ]5[، به منظور بررسی کنترل غیر فعال ارتعاشات توسط تجهیزات ساخته شده با مواد SMA، ارتباط بین شکل حلقه هیستریزیس المانهای SMA و کارایی مواد حافظه دار را به عنوان تجهیزات میراکننده مورد ارزیابی قرار دادند. آنها دریافتند که برای کسب بالاترین کارآیی برای یک دامنه تحریک داده شده، ابعاد حلقه هیسترزیس باید به گونه ای تنظیم شود که پاسخ از حلقه ماکزیمم عبور کند ولی از آن فراتر نرود. همچنین آنان دریافتند که برای داشتن بهترین عملکرد ناحیه محبوس شده توسط حلقه هیسترزیس می بایست نسبت به کل ناحیه زیر نمودار تنش کرنش در حین بارگذاری، تا حد امکان بزرگترین اندازه خود را دارا باشد.
رح و كیم در سال 2002 ]6[، با تغییر کسر حجمی SMA و افزایش دما، میزان خیز ناشی از ضربه را روی صفحه کامپوزیتی تقویت شده توسط فیبرهای SMA به حداقل رساندند. آنها نشان دادند که بهینه سازی توزیع کسر حجمی فیبرهای SMA، نقش مهمی در کاهش خیز این صفحات دارد.
موچان و سیلچنكو[8] در سال 2004 ]7[، راه حلی تحلیلی برای مساله از بین رفتن پایداری متقارن محوری یک صفحه دایروی SMA تحت انتقال فاز مستقیم در اثر نیروی فشاری ارائه دادند.
ریوكا گیلات و جاكوب آبودی[9] در سال 2004 ]8[، معادلات میکرومکانیک کامپوزیتهای تک جهته دارای فیبرهای SMA در ماتریس پلیمری یا فلزی را بدست آوردند. آنها این معادلات را برای تحلیل رفتار غیر خطی ورقهای کامپوزیتی با عرض بینهایت تحت اثر بار حرارتی ناگهانی بکار گرفتند.
پارك[10] و همکاران در سال 2004 ]9[، رفتار ارتعاشی ورق کامپوزیتی هیبرید SMA کمانش یافته بر اثر حرارت را مورد بررسی قرار دادند. معادلات المان محدود غیر خطی با تئوری تغییر شکل برشی مرتبه اول در این تحقیق به کار گرفته شدند. رابطه کرنش فون کارمن برای محاسبه خیز بزرگ به کار گرفته شد.
مو[11] و همکاران در سال 2005 ]10[، رفتار مقابله با ضربه ورقهای کامپوزیتی کربن اپوکسی را که دارای سیمهای آلیاژ حافظه دار سوپرالاستیک بود، مورد بررسی قرار دادند. آنها دریافتند که اضافه کردند فیبرهای SMA مقاومت در برابر صدمه را برای کامپوزیتها افزایش می دهد.
ژانگ[12] و همکاران در سال 2006 ]11[، ورقهای کامپوزیتی را در دو حالت دارای فیبرهای SMA همجهت و فیبرهای بافته شده SMA مورد تحلیل ارتعاشی ضربه قرار دادند. ایشان دریافتند که با کنترل تحول فاز SMA از مارتنزیت به آستنیت می توان کنترل دقیقتری روی تنظیم سختی سازه داشت.
شانگ و تانگ شن[13] در سال 2007 ]12[، ارتعاشات آزاد و اجباری کامپوزیتهای دارای فیبر آلیاژهای هوشمند را در تغییر شکل های بزرگ مورد بررسی قرار دادند. آنها از معادلات بنیادی ترمومکانیکی SMA ارائه شده توسط Brinson و همکاران برای ارزیابی خواص صفحات کامپوزیتی هیبرید SMA استفاده کردند. آنها از روش گلرکین برای تبدیل معادلات دیفرانسیل جزئی به معادلات دیفرانسیل معمولی غیر خطی استفاده نمودند. آنها دریافتند که اثرات دما روی پاسخ اجباری در حین تحول فاز از ماتنزیت به آستنیت چشمگیر است.
ویكتور بیرمن[14] در سال 2007 ]13[، کنترل غیر فعال ارتعاشات ورقهای نازک کامپوزیتی با فونداسیون الاستیک از آلیاژ حافظه دار را مورد بررسی قرار داد.
خلیلی[15] و همکاران در سال 2007 ]14[، پاسخ ورق کامپوزیتی هیبرید SMA را در برابر ضربه سرعت پایین مورد بررسی قرار دادند. ایشان برای حل تحلیلی معادلات دینامیکی حاکم بر ورق کامپوزیتی هیبرید، از تئوری برشی مرتبه اول و سری فوریه استفاده کردند.
خلیلی و همکاران در سال 2007 ]15[، اثر بعضی از پارامترهای مهم را روی پاسخ ضربه سرعت پایین ورفهای کامپوزیتی هیبرید جدارنازک فعال دارای سیمهای SMA مورد بررسی قرار دادند. در این تحقیق آنها تاثیر سیمهای SMA را روی تاریخچه نیروی تماسی، خیز، کرنشها و تنشهای درون صفحه ای این سازه ها بررسی نمودند. آنها نشان دادند که پارامترهای فیزیکی و هندسی مانند نسبت حجمی SMA، جهت فیبرهای کامپوزیت، جرم ضربه زننده، سرعت ضربه زننده و نسبت طول به ضخامت این صفحات فاکتورهای مهمی در فرایند ضربه و طراحی این سازه ها می باشند.
جان و حریری[16] در سال 2008 ]16[، تغییرات فرکانس طبیعی سازه های کامپوزیتی دارای فیبرهای آلیاژ حافظه دار نایتینول را با تحلیل توزیع انرژی کرنشی روی یک ورق مورد بررسی قرار دادند. ایشان این معادلات کرنش را به طور تحلیلی و عددی حل کردند تا تاثیر نیروهای نقطه ای وارد بر ورق را بررسی کرده و فرکانس طبیعی آن را محاسبه کنند.
با توجه به ویژگیهای متمایز و برتر آلیاژهای حافظهدار، كاربرد آن ها به طور فزایندهای در صنایع مختلف از جمله صنایع تولید خودرو رو به گسترش است ولی به دلیل هزینه گزاف تولید این مواد امروزه از كاربرد خالص آنها خودداری می شود همچنین استفاده فیبرهای مواد حافظه دار در سازه های كامپوزیتی مزیت استفاده از خواص تركیبی كامپوزیت را نیز فراهم نموده و بنابراین علاوه بر افزایش كارایی ورقهای كامپوزیتی مورد استفاده در سازه ها وزن نهایی آنها را نیز كاهش می دهد كه این امر بخصوص در صنعت خودروسازی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. سازههای SMA در فرایند ساخت و یا در حین انجام مأموریت، تحت تأثیر بارهای دینامیكی قرار میگیرند. رفتار این مواد، با توجه به تحول فازی، متأثر از میدان تنشی پیچیده است. تحولات فازی باعث تغییر مشخصه های مكانیكی ماده از جمله مدول یانگ، قابلیت استهلاك، فنریت و فركانس طبیعی سازه میشوند و به این ترتیب تعیین عوامل مؤثر در تغییر شكل، تنشهای متغیر دینامیكی و میزان تأثیر آن ها به صورت تركیب با مواد كامپوزیتی امری بسیار دشوار و بغرنج میباشد.
در این پروژه، ابتدا نقش مواد حافظه دار در ورقهای كامپوزیتی به صورت استاتیكی مورد بررسی قرار می گیرد و سپس به بررسی تغییر رفتار ورقهای كامپوزیتی تقویت شده با فیبرهای SMA با تغییر پارامترهای مختلف در این ورقها پرداخته می شود
:
بررسی آمار صادرات و واردات در سال 1268 ه ش نشان میدهد كه محصولات كشاورزی و دامی عمده ترین بخش محصولات صادراتی ایران در یک قرن پیش بوده است. در آن زمان ابریشم، برنج، پنبه، توتون و تنباكو از اقلام عمده صادراتی كشور بودهاند كه امروزه به منظور وارد كردن اغلب آنها سالانه مبلغ قابل ملاحظه ای ارز از كشور خارج میشود. این آمار همچنین نشان میدهد كه با وجود كسری موازنه تجاری در سال1268 ه ش ، درآمد حاصل از صدور كالاهای كشاورزی به تنهایی قادر به جبران بیش از نیمی از هزینههای مربوط به واردات كشور بوده است ولی تا سال 1320 ه ش سهم صادرات غیر نفتی به تدیریج تقلیل مییابد چنانكه سهم صادرات غیر نفتی از كل مبادلات بازرگانی خارجی به یک سوم میرسد و تا سال 1330 ه ش این نسبت به حدود یک چهارم تنزل پیدا میكند. روند گسترش واردات در پی افزایش درآمدهای ناشی از فروش نفت به نحوی شتاب میگیرد كه تولید داخلی تحت الشعاع واردات كالا واقع شده و تجارت خارجی به اهرم فشار بر اقتصاد ملی بدل میشود. بنابراین از حدود یكصد سال پیش رابطه تحویل نفت در مقابل دریافت كالای ساخته شده، هسته اصلی بازرگانی خارجی كشور گردیده و وابستگی اقتصادی در نتیجه وجود این بافت ناسالم ایجاد و تحكیم شده است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی به منظور تغییر روند بازرگانی خارجی با توجه به نیازهای واقعی كشور، تلاشهایی بعمل آمد. اما از هم گسیختگی اقتصاد كشور بدلیل اعتصابات گسترده مردم در سال 1357 و عدم وجود برنامه مشخص و نیز بروز عوامل متعدد سیاسی موجب گردید كه سهم واردات مصرفی همچنان به روند صعودی خود ادامه دهد. بعدها نیز تحریم اقتصادی و جنگ تحمیلی، میزان صادرات را بشدت كاهش داد. بطوریكه در حال حاضر تجارت خارجی ایران با صادرات تك محصولی (نفت) و وابستگی شدید به ارز حاصل از آن مشخص میباشد. در سالهای اخیر دولت تلاشهای بسیاری به منظور افزودن بر سهم صادرات غیر نفتی بعمل آورده است. در این راستا صادرات سنگهای قیمتی و بخصوص فیروزه نیشابور میتواند مثمر ثمر واقع گردد، چراكه فیروزه نیشابور بعنوان بهترین فیروزه جهان، دارای شهرت بین المللی است و در صورت توجه بیشتر به صادرات آن میتواند ارز آوری مناسبی ایجاد نماید.
قدیمی ترین اطلاعی كه از فیروزه در دست داریم به 3400 سال پیش از میلاد مسیح مربوط است و نوشتهاند كه فراعنه مصر این سنگ زیبا را از معادن شبه جزیره سینا استخراج كرده و در زینت آلات خود بكار میبردند و بدین گونه شاید استخراج فیروزه قدیمی ترین استخراج كانهای صخره ای در ستاریخ باشد ولی از همان زمان های باستان بهترین و مطلوبترین فیروزه در معادن ایران بدست میآمده كه از زمان های بسیار قدیم آن را استخراج و صادر میكردهاند و چون این سنگ بهادار از راه تركیه به اروپا وارد و شناخته گردیده است بدان سبب اروپاییان آن را، تركواز (Turquoise) یعنی تركی مینامند.
نام نیشابور با نام فیروزه همزاد است و در مقام تعریف، نیشابور را شهر فیروزههای درشت، شهری با سنگهای فیروزه و … میگویند. بشهادت گوهر شناسان دور و نزدیك، فیروزه نیشابور در روی زمین مقام اول را دارد. این سنگ گرانبها و پر ارزش كه زینت بخش گنجینههای گرانبهای ثروتمندان جهان و خزاین ممالك میباشد همواره توجه جهانیان را به خود جلب كرده است.
از كتیبه كاخ داریوش در شوش معلوم میگردد كه در آن تاریخ فیروزه «اخشائین» نامیده میشده و از خوارزم برای زینت آلات كاخ وارد
شده بود. نمونههایی كه در اثر كاوشهای باستان شناسی بدست آمده نشان میدهد كه فیروزه در هزاره دوم قبل از میلاد در ایران بعنوان سنگ زینتی مورد استفاده قرار میگرفته است. در دوره ساسانیان از فیروزه غیر از انگشتر و گوشواره و غیره ظروفی برای دربار سلاطین تهیه میشده است.
از مطالب فوق بخوبی میتوان به مرغوبیت فیروزه نیشابور و قدمت استخراج و تراش آن و دیرینه بودن هنر ساخت زیور آلات فیروزه ای در ایران پی برد بطوریكه فیروزه نیشابور حتی به كشورهای اروپایی هم صادر میشده است. اما علی رغم این پیشینه افتخار آمیز، متأسفانه در حال حاضر فیروزه تراشی و صادرات فیروزه از وضعیت مطلوبی برخوردار نیست و بر اساس مصاحبههای انجام شده با فیروزه تراشان و صادركنندگان مصنوعات فیروزه ای، هم اكنون بخش قابل ملاحظه ای از فیروزههای تراشیده شده در بازار داخلی را فیروزههای شیمیایی و یا فیروزههای آمریكایی كه بصورت قاچاق وارد كشور میگردد، تشكیل میدهد. با وجود چنین مسأله نگران كننده ای تاكنون تحقیق علمی برای پاسخگویی به سؤالات زیر انجام نشده است:
امید است كه این تحقیق بتواند از طریق پاسخگویی به سؤالات فوق در جهت آشنایی بیشتر با صنعت فیروزه استان خراسان و رفع موانع و مشكلات آن مفید واقع شده، نقش كوچكی در تحقق آرمان ملی اقتصاد بدون نفت ایفا نماید.
با توجه به اینكه فیروزه تراشی یكی از صنایع دستی مهم استان خراسان محسوب میشود و برای پی بردن به ضرورت انجام این تحقیق، شایسته است كه به اختصار اهمیت صنایع دستی را از ابعاد مختلف بررسی نماییم:
علاوه بر موارد فوق میتوان گفت كه امروزه استخراج و فرآوری سنگهای قیمتی، بخش مهمی از اقتصاد كشورهایی مانند: برزیل، كلمبیا، افریقای جنوبی، استرالیا، برمه، سریلانكا، تایلند، چین، هند، كشورهای اروپایی، آمریكا و بسیاری از دیگر كشورها را تشكیل میدهد. بصورتیكه حذف این صنعت برای تعدادی از این كشورها حكم حذف صنعت نفت برای ایران را دارد.
ارزش تولید جهانی سنگهای قیمتی پس از فرآوری در سال 1995 میلادی به بیش از یكصد میلیاد دلار رسید. امروزه اهمیت بازار جهانی سنگهای قیمتی به حدی است كه در اكثر كشورهای جهان متخصصان این رشته در محافل علمی-دانشگاهی ویژه ای تحت نام جمولوژی (Gemology) یا گوهر شناسی تربیت میشوند. در یک مقایسه اگر ارزش یک نگین زمرد با كیفیت عالی به وزن 60 قیراط (12 گرم) و به ارزش تقریبی یک میلیون دلار را با قیمت 12 گرم طلا به ارزش تقریبی یكصد دلار بسنجیم در مییابیم كه چرا امروزه اكثر سرمایه گذاران كوچك و بزرگ در جهان، خرید سنگهای قیمتی را به خرید فلزات قیمتی ترجیح میدهند.
اما متأسفانه در كشور ما بهره برداری از معدن فیروزه نیشابور از وضعیت مطلوبی برخوردار نمی باشد. زیرا مطابق اطلاعات دریافتی از اداره كل معادن و فلزات استان خراسان، میزان استخراج مجاز سالیانه این معدن 37000 كیلوگرم میباشد ولی در سال 1377 میزان استخراج،13500 كیلوگرم بوده است و بناچار فیروزه تراشان برای تداوم فعالیت خود، به فیروزههای وارداتی روی آوردهاند و اگر این روند به همین صورت ادامه پیدا كند دور از انتظار نخواهد بود كه در آینده ای نه چندان دور دستیابی به فیروزه مرغوب و معروف نیشابور به آرزویی برای فیروزه تراشان و خریداران داخلی و خارجی تبدیل شود.
در این فصل ابتدا توضیحی در مورد ذرات تشکیل دهنده جهان و خصوصیات آنها داده شده و در انتها به صورت مختصر مطالبی که در فصول بعدی مورد بحث قرارگرفته آورده شده است.
نمودار شکل (1-1)، یک خط زمانی از ابتدای جهان، که به اصطلاح «مهبانگ[1]» نامیده می شود، تا به حال را نشان میدهد و میرساند که چگونه و طی چه مراحلی جهان سرد شده تا به دنیای کنونی رسیدهایم. با نگاهی به اولین لحظات جهان، مشاهده می شود که در ده میکروثانیه اول بعد از مهبانگ و در دماهای بالاتر از درجه کلوین، حالتی از ماده شامل کوارکها و گلوئونها به صورت یک پلاسمای کوارک- گلوئونی به نام «پلاسمای کوارک- گلوئونی[2]» (QGP) وجود داشته است. این حالت ناپایدار کوارک- گلوئونی در مدت بسیار کوتاهی سرد شده و پروتونها و نوترونها (هادرونسازی[3])، سپس هستهها (هستهسازی[4]) و به دنبال آن اتمها ایجاد شده اند. در نهایت این اتمها در کنار یکدیگر مولکولها را تشکیل داده و دنیای کنونی را که در آن زندگی میکنیم به وجود آوردهاند.
امروزه تحقیقات فیزیک ذرات نمایانگر جاهطلبانهترین و هماهنگترین تلاش انسان برای پاسخ به این سوال است که جهان از چه ساخته شده است؟ به همین منظور ابتدا مروری بر فیزیک ذرات خواهیم داشت [2،1].
با نگاه به تاریخ میتوان آغاز فیزیک ذرات را در مورد ساختار بنیادی مواد به مدل آناکسیمنس میلتوس[1] نسبت داد. در مدل آناکسیمنس، چهار عنصر آب، آتش، هوا و خاک به عنوان ساختار بنیادی جهان در نظر گرفته شده است. 25 قرن بعد، مندلیف[2] جدول تناوبی شامل حداقل بیش از یکصد عنصر شیمیایی را پیشنهاد کرد. جدول مندلیف پیچیدهتر از آن است که بتواند راهحل نهایی و اساسی را ارائه دهد. تعدد عناصر و ترتیب ظاهری هماهنگ شدن در جدول، قویاً ساختاری درونی را پیشنهاد می کند. امروزه میدانیم که عناصر موجود در جدول مندلیف در حقیقت از الکترونها و نوکلئونهای بنیادیتر ساخته شده اند. جدول (1-1) پاسخ جاری ما به این سوال که جهان از چه چیزی ساخته شده است؟ میباشد. این پاسخ، همان سادگی مفهومی راهحل آناکسیمنس را دارد، ولی درست مثل پیشنهاد مندلیف حقیقتاً کمی و سازگار با واقعیات تجربی است. پاسخ جدول (1-1) در حقیقت از یک سری از آزمایشها، شامل زمینه های مختلف فیزیک اتمی، فیزیک هستهای، تابشهای کیهانی و فیزیک انرژیهای بالا، بیرون کشیده شده است. این تلاش های تجربی از ابتدای قرن کنونی آغاز شده، ولی یک سری از کشفیات بسیار مهم در دهه 1970 بود که ما را مستقیماً به دنیای کوارکها و لپتونها و بوزونهای پیمانهای رهنمون ساخت.
قانونمندیهای جدول مندلیف راهی بود به سوی هستهها و ذراتی به نام پروتونها و نوترونها (که مجموعاً به نام نوکلئونها خوانده میشوند) که با نیروی قوی هستهای به هم چسبیدهاند تا هستهها را تشکیل دهند. اینها از طریق نیروی الکترومغناطیسی با الکترونها جفت شده اند تا اتمها و عناصر شیمیایی را ایجاد کنند. تبدیل نوترونها به پروتونها از طریق برهمکنش ضعیف مسئول واپاشی بتایی هستهها و همچنین واپاشی آرام نوترون به پروتون به همراه یک الکترون و یک پادنوترینو میباشد. مشخص شد که نوترونها و پروتونها تنها نیستند، بلکه سبکترین ذرات در یک طیف از حالات فرمیونی به نام باریونها هستند که در برهمکنش قوی شرکت می کنند. به طور مشابه بوزونهای شرکت کننده در برهمکنشهای قوی به نام مزونها، نیز کشف شدند که پایون سبکترین آنها بود. فرمیونها (بوزونها) به حالات ذراتی با اسپین دلالت می کند که n عدد صحیح فرد (زوج) است. تمام ذراتی که در برهمکنشهای قوی شرکت می کنند، مانند باریونها و مزونها، مجموعاً به نام “هادرونها” خوانده میشوند.
این تعدد ذرات به اصطلاح بنیادی به صورتی نسبتاً سر راست، مثل بحثهایی در مورد اتمهای مرکب بر اساس جدول مندلیف، راه را به سمت ساختار داخلی نوکلئونها، یعنی کوارکها، هموار کرد. همچنین مزون پایون و تمام هادرونهای دیگر از کوارک ساخته شده اند. الکترون و نوترینو، نیروی قوی هستهای را حس نمی کنند و بنابراین هادرون نیستند. آنها گروه مجزایی از ذرات را به نام لپتونها تشکیل میدهند. نوترینوها تنها در برهمکنش ضعیف شرکت می کنند، اما الکترون که بار نیز دارد می تواند برهمکنش الکترومغناطیسی را نیز حس کند. لپتونها مثل باریونها مرکب نیستند و بنابراین مستقیماً به همراه کوارکها به عنوان ذرات بنیادی نقطهای در جدول (1-1) وارد شده اند.
پایون، نوترون، پروتون، … به عنوان نمایش دیگری از ساختارهای حالت مقید موجود در جهانی است که از کوارکها و لپتونها ساخته شده اند و به جمع هستهها و اتمها میپیوندند. لذا نیاز به یک چارچوب نظری بود تا بتواند این پیشرفتهای مفهومی را به یک طرح محاسباتی
کمی برگرداند. به طور واضح، معادله شرودینگر نمیتوانست خلق و نابودی ذرات را، به آن گونه که در واپاشی نوترون مشاهده می شود، توصیف کند و بعلاوه قادر به توصیف ذرات نسبیتی به صورتی که در آزمایشهای اشعه کیهانی معمولی با آن مواجهیم، نمی باشد. در اوایل دهه 1930 نظریهای برای توصیف برهمکنش الکترومغناطیسی الکترونها و فوتونها به نام الکترودینامیک کوانتومی (QED) ارائه شد که شامل این ویژگیها بود یعنی هم کوانتومی بود و هم از نظر نسبیتی هموردا میشد. هر چند که وارد کردن کوارکها مثل لپتونها در برهمکنشهای دیگر غیر از الکترومغناطیس ضروری شده است. نظریه میدانهای کوانتومی نسبیتی، که الکترودینامیک کوانتومی نمونه اولیه آن به شمار میرود، به عنوان چارچوب محاسباتی برای ذرات بنیادی بدون تغییر مانده است. اما تحولات بعدی در فیزیک ذرات بنیادی، حضور رده ویژهای از چنین نظریه هایی به نام نظریه های پیمانهای را آشکار ساخته است.
الکترودینامیک کوانتومی سادهترین مثال از چنین نظریهای میباشد. تصور می شود برهمکنشهای ضعیف و قوی کوارکها و لپتونها، هر دو به وسیله نظریه های پیمانهای قابل توصیف باشند. مدل وحدت یافته الکتروضعیف[1] و کرومودینامیک کوانتومی (QCD)، اثر متقابل مدلها و ایدهها که در چارچوب کلی نظریه های پیمانهای فرمولبندی شده اند، به همراه اطلاعات تجربی جدید، زمینه مساعدی را برای پیشرفتهای مکرر فراهم ساختهاند.
شواهد فراوانی دال بر اینکه نوکلئونها از ذراتی به نام کوارک تشکیل شده اند، وجود دارد. باریونها حالت مقید سه کوارک میباشند و مزونها از یک کوارک و یک پاد کوارک تشکیل یافتهاند. بنابراین طرح کوارکی بطور طبیعی با تقسیم هادرونها به دو دسته باریونها (حالت فرمیونی سه کوارکی) و مزونها (حالت بوزونی کوارک-پادکوارک) مطابقت دارد.
یک موفقیت آنی مدل کوارکی در طبیعت نظری آن مستتر است. پروتونها و نوترونها اشیایی نسبتاً پیچیده با اندازه و ساختار کوارکی درونی میباشند. از طرف دیگر نظریه میدانهای کوانتومی مربوط به ذرات بنیادی نقطهای، یعنی اشیاء بدون ساختار، مثل الکترون، میباشد. کوارکهای بدون ساختار به جای نوکلئونها، سرشتهای بنیادینی هستند که با نظریه میدانهای کواتومی توصیف میشوند. معرفی آنها ما را قادر به کاوش برهمکنشهای دیگر با همان تکنیکهای نظری قدرتمندی میسازد که در توصیف خواص و برهمکنشهای الکترومغناطیسی الکترونها بسیار موفق بوده اند (الکترودینامیک کوانتومی).
به علت اصل طرد پائولی برای ذرات با اسپین 2/1 برای حالتهای باریونی و مزونی، یک خاصیت یا عدد کوانتومی جدید برای کوارکها (نه برای لپتونها) به نام”رنگ” پیشنهاد شد. فرض می شود که کوارکها به سه رنگ اصلی پدیدار میشوند: قرمز، سبز و آبی. تمام رنگهای طبیعی را میتوان از ترکیب سه رنگ اصلی ساخت. عدد کوانتمی رنگ را باید به طریقی معرفی کرد که تعداد حالات مجاز را زیاد نکند، در غیر این صورت نظریه با مشاهده در تناقض خواهد بود. این عمل بدین صورت انجام میشود که تاکید شود تمام ذرات قابل مشاهده باید بدون رنگ یا سفید باشند.
واسط برهمکنشهای قوی، الکترومغناطیسی و ضعیف همگی بوزونهای برداری با اسپین 1 هستند. این بوزونهای برداری واسطه، در برهمکنشها با بارهای ذرات جفت میشوند. شناختهشدهترین نوع بار، بار الکترونیکی است. انتشار دهنده برهمکنش الکترومغناطیسی، فوتون، به بار الکتریکی ذره جفت می شود. انتشار دهندههای برهمکنشهای ضعیف، W و Z، به بار ضعیف جفت میشوند و انتشار دهندههای نیروهای قوی، گلوئونها، نیز به بار رنگی جفت میشوند، که اولین بار توسط گرینبرگ[2] در سال 1964 بیان شد. بنابرین در حالیکه تنها یک نوع بار الکتریکی وجود دارد، سه نوع بار رنگی وجود دارد و نتیجتاً برهمکنش قوی با گروه تقارنی (3)SU شرح داده می شود که به آن (3)SU رنگ گفته می شود.
واقعیت دیگر برهمکنش قوی آن است که کوارکهای آزاد در طبیعت وجود ندارند. مکانیسم نبود کوارکهای آزاد را محبوسیت[3] مینامند که ناشی از این واقعیت است که گلوئونها خودشان بار حمل می کنند. لذا چون گلوئونها رنگ حمل می کنند میتوانند به یکدیگر مقید شوند. پدیده خود-جفتشدگی در الکترومغناطیس وجود ندارد زیرا فوتون بار الکتریکی ندارد.
نظریه کوانتمی که برهمکنش قوی را شرح میدهد، کرومودینامیک کوانتومی (QCD) نام دارند [3]. مدلهای نظریهای ساخته میشوند تا طبیعت این برهمکنشهای غیر قابل مشاهده را شرح دهند. سادهترین برهمکنش وقتی رخ میدهد که تنها یک بوزون واسطه بین حالتهای اولیه و نهایی وجود داشته باشد. در هر نقطه که ذره واسطه با یک ذره جفت می شود، یک ثابت جفتشدگی به کل فرایند اضافه می شود. همچنین فرایندهایی وجود دارد که شامل بیشتر از یک برهمکنش داخلی هستند. برهمکنشهای داخلی بیشتر باعث افزایش تعداد ثابتهای جفتشدگی میشوند. اگر ثابت جفتشدگی کوچک باشد، فرایندهای داخلی پیچیدهتر (فرایندهای درجه بالاتر) تأثیر کمتری در کل فرایند خواهند داشت. به عنوان مثال، نظریه کوانتومی که برهمکنش الکترومغناطیسی را شرح میدهد، الکترودینامیک کوانتومی (QED)، یک ثابت جفتشدگی به صورت دارد که e بار الکترون، ثابت گذردهی خلاء، ثابت پلانک و c سرعت نور است. ثابت جفتشدگی قوی وابسته به انرژی است، که مقیاس انرژی است . شکل (2-1) تغییرات را به عنوان تابعی از انرژی نشان میدهد که از تقریباً 25/0 در تا تقریباً 11/0 در کاهش مییابد. وقتی آنگاه ، که این رفتار آزادی مجانبی[4] نام دارد و لذا گفته می شود که کرومودینامیک کوانتومی بطور مجانبی آزادی دارد. به ازای کوچک، محاسبات اختلالی می تواند انجام شود که به این فرمالیسم، کرومودینامیک کوانتومی اختلالی (PQCD) گفته می شود.