ای برای تحولات دیگر در حوزه فکر و فلسفه شد. از طرف دیگر در مقام مقایسه، ضمن بررسی شباهتها و مختصات میان نهضتهای اصلاحی دینی در اسلام معاصر، بر این مطلب تأکید شده است که در جهان اسلام، نهضتهای اصلاحی عمدتاً جنبه اجتماعی و سیاسی داشته و کمتر بهرهای از مبانی نظری به خصوص فلسفی و الهیاتی داشته است. این در حالی است که نهضتهای اصلاحی در اروپا در دوره مذکور، خاستگاهی الهیاتی داشت و در دل جریانهای فکری نیرومندی رشد کرد که هم موجب غنای آن شد و هم با داشتن عناصر اثباتی و سلبی، مددرسان جنبشهای فکری و فلسفی شد. نهضت پروتستانی نه حرکتی ابتدا به ساکن و ابتکاری، بلکه در دنباله حلقاتی فکری رخ داد که جامعه غربی را در حوزه های مختلف فکری و فلسفی متحول کرد و البته این منافاتی نداشته و ندارد که نهضت اصلاحات دینی در قرن شانزدهم بر روند مذکور تأثیرگذار بوده باشد. اما نهضتهای اصلاحی در جهان اسلام با کمبودها و نارساییهای متعددی مواجه است؛ از جمله فقر فکری و فلسفی و از بین رفتن سنتهای پایای علمی و اندیشگی و عدم احساس نیاز به ضرورت آن در محافل فکری دینی. در نتیجه، این تصور نادرست است که تحولات اساسی فکری و فلسفی در اروپا صرفاً خاستگاهی پروتستانی داشته است یا این که پروتستانتیزم اسلامی بدون در نظر گرفتن مقدمات و معدات فکری آن، در جهان اسلام ممکن است؛ گر چه در سودمندی و ضرورتش نباید تردید کرد.
کلمات کلیدی، اصلاحات دینی، جهان اسلام، اروپا، الهیات و کلام اسلامی
پیشگفتار
مناسبات تاریخی اسلام و غرب…. 1
پرسش اصلی در این رساله.. 8
اصطلاحات…. 11
پیشینه بحث از پروتستانتیزم اسلامی… 15
.. 29
فصل دوم: عصر اصلاحات دینی29
وقوع جنگهای صلیبی… 35
دوره آباء. 45
قرون وسطی… 47
دو انتقاد اساسی… 48
کشف دوباره ارسطو.. 60
ادوار قرون وسطی… 61
دوره رنسانس….. 67
اومانیسم.. 69
دسیدرئوس اراسموس (1466-1536). 74
دورۀ مدرن (1700- تا امروز). 79
ملاحظات مهم در مورد نهضت اصلاحات دینی… 83
فصل سوم: دوره اصلاحات دینی
آناباپتیستها یا جناح چپ نهضت اصلاح دینی. 92
الف. برگزاری شورای ترنت…. 93
ب. راهاندازی دوبارۀ دستگاه تفتیش عقاید یا انکیزاسیون.. 98
ج. تاسیس جامعه یسوعیان.. 99
مروری بر زندگی اصلاحگران دینی در قرن شانزدهم 100
مارتین لوتر (1483- 1546). 102
لوتر و سایر ادیان.. 119
اولریخ تسوینگلی… 122
ژان کالون (1509-1564). 124
مقایسه جریان لوتری با جریان کالونی… 129
فصل سوم: حولات اصلاحی در جهان اسلام155
ستیز با اندیشه در جهان اسلام. 161
جریان اصلاحات دینی در کشورهای عربی (مصر و شامات) 183
شیخ محمد عبده (1266-1323). 192
محمد رشید رضا (1865-1935). 193
عبدالرحمن کواکبی (1295-1320). 193
حسن البنا (1906-1948). 195
سید قطب (1906-1966). 196
جریان اصلاحات دینی در ترکیه. 196
بدیع الزمان سعید نورسی (1873-1960). 197
جریان اصلاحات دینی در ایران.. 200
محمدحسین نائینی (1277-1355ق). 202
امام خمینی (1281-1368). 203
منطقه شبه جزیره هند.. 218
جماعت تبلیغ.. 220
احتمالات در باب علل انحطاط مسلمانان. 221
فصل چهارم: شباهتها و تفاوتها224
محور تشابهات: 227
محور تفاوتها و مفارقات: 252
فصل پنجم: خاتمه281
ضمائم.. 306
اعلامیه نود و پنج مادهاى لوتر.. 306
یادداشتى بر “اعلامیه نود و پنج مادهاى لوتر”.. 322
کتابنامه. 330
روابط و مناسبات میان اسلام و غرب مسیحی از دیر زمان فراز و نشیبهای زیادی داشته و این بدان سبب است که هر دو سوی این داستان کمابیش از نقاط قوت و ضعف دیگری آگاه بوده اند و در پی آن بوده اند که ضمن استفاده از جهات مثبت همدیگر، از جهات ضعف نیز در چیرگی بر رقیب خود بهره برند. اسلام و تمدن برخاسته از آن، پیشینهای درخشان دارد و توانسته است در برهه مهمی از تاریخ، فرهنگ و تمدن بشری را به خوبی رهبری کند و هم اکنون نیز توانمندیهای فراوانی را در خود جای داده که می تواند برای آینده بشر بس مفید باشد. از سوی دیگر، فرهنگ و تمدن غرب چنان است که هیچ ملتی نیست که از مزایای و عیوب آن در امان باشد؛ خشن و بیرحم، مادهپرست و متهاجم که بنیان خانوادهاش سست و لرزان است؛ ولی همین فرهنگ رویه دیگری دارد؛ حکیمان و دانشوران و عالمان و فیلسوفان هنرمندان و صنعتگرانی پرورده که بینان فکری بشر را دگرگون کرده اند. این فرهنگ به مردم خود سختکوشی و نظم و انضباط و وظیفه شناسی و انتقادپذیری را آموخته و از ریاکاری و چاپلوسی فاصله گرفته است؛ جزئینگر و قانونگراست؛ به همه استعدادها میدان داده و سیلی از ابداعات و اختراعات نیک و بد را راه انداخته است.[1]
افزون بر این، هم اسلام و هم غرب داعیهای جهانی داشته و دارد و نگرانیهایی هم در هر دو سوی این داستان وجود داشته است. هجوم قبایل عرب مسلمان به قلمروی امپراتوری روم ایران و پیروزیهای خیرهکنندۀ آنان تا قلب اروپا در فرانسه و نیز در شرق تا دیوارهای چین، موضوعی بوده که همیشه غرب مسیحی را نگران کرده است. جنگهای طولانی و دویستسالۀ صلیبی در واکنش به این موضوع درگرفت و حتی گفته می شود که هجوم مغولان نیز به تحریک و تشجیع آنان بود.[2] بدگمانی و سوءظن غرب به همسایگان مسلمان خود در شرق حتی با شکست غرب در جنگهای صلیبی[3] و نیز مواجهه و ملاحظه جهات مثبت در تمدن اسلامی نیز نه تنها کاسته نشد که افزونتر نیز شد. غرب با اسلام و پیامبر (ص) و کتاب آن و نیز معتقدان به این دیانت جدید به شکلی موهن برخورد کرد و برای مثال از الفاظ موهنی چون ساراسنها[4] و ترکها برای اشاره به انبوه پیروان و هواداران اسلام که اقوام مختلف و با درجات متفاوت فرهنگی و علمی بود، استفاده کرد. این موضوع خاص دوره قرون وسطی نبوده و بعد از آن هم ادامه داشته است.[5]
در این سو نیز به غرب و پدیده ها و دستاوردهای آن بدبینانه نگریسته میشد تا جایی که همه نمادهای غرب و سمبلها و نمادهای آن گمراهکننده و ویرانگر و اغواگر دانسته شد و حتی جمع کثیری از اهل دانش ومعرفت، به پدیدۀ مدرنیته که مزایا و فواید فراوانش در دسترس همگان بود، به مخالفت و عناد پرداختند. هیچ پدیدۀ نو از غرب نبود که آن را دامی مهلک برای ساکنان این سوی جهان ندانند.[6] البته اگر بخواهیم قدری با این گروه همدلی کنیم و به آنها حق دهیم، باید بپذیریم که ورود مظاهر تمدن جدید در جوامعی مثل جوامع ما با این مشکل مواجه بوده که افراد صرفاً به استفاده از آن اکتفا نمیکردند، بلکه آن را نشانۀ نوعی برتری ساحتهای دیگر میدانستند و همین موجب نگرانی متدینان شده و شاهد بر این مطلب، آنکه کسانی که برای اولین بار با این مظاهر و پدیده ها روبرو شدند، از میزان تعهد و التزام دینیشان کاسته شد و حتی عدهای از دین خود نیز برگشتند و همین بود که زنگ خطر را برای متولیان امر دین و دینداران مسلمان به صدا درآورد.
در مقام مقایسه جهان اسلام و غرب باید گفت که تمایلات استعماری هم در میان حاکمان مسلمان و هم در میان حاکمان مسیحی هر دو وجود داشته است و چنین نیست که این بدنامی خاص غرب بوده باشد. رفتار فاتحانی مثل سلطان محمود غزنوی، نادرشاه افشار، آقامحمدخان قاجار، در هند و قفقاز و غیره در یغماگری و به تاراج بردن، به سان استعمارگران جدید بود. در عین حال، غرب و شرق تعاملات و دادوستدهای سودمندی در مجموع داشته اند که اگر این مناسبات از حواشی منفیاش جدا میشد، در مجموع وضعیت بشر به شکلی بهتر از وضعیت کنونی بود. امروزه نیز گر چه کسانی چون هانتینگتون پیش بینی می کنند (و شاید نه توصیه) که غرب و اسلام
سرانجام رو در روی یکدیگر قرار میگیرند،[7] اما این مواجهه از نظر او میان تمدنهاست نه ملتها.[8] به نظر او، اسلام رقیب سیاسی غرب است. ولی منتقدان فراوانی نیز در مغربزمین وجود داشته و دارند که بر این باورند که میان تمدن اسلامی و غربی قرابتهای بسیاری میتوان یافت. هر دو تمدن خاستگاه های نیرومند دینی دارند که از قضا در گذشته با هم رابطه داشته و وامدار یکدیگرند و ریشه های هر دو تمدن در ادیان ابراهیمی است. بگذریم که کسانی چون یاسپرس از اسلام چنان سخن گفتهاند که گویا اسلام از ظهورات تمدن غربی است[9] (گرچه به یک معنا که مبنایی علمی هم دارد. اسلام دینی غربی است، زیرا از شبهجزیره عربستان تا سواحل مدیترانه که خاستگاه پیامبران بزرگ آسمانی است، بخشی از غرب دانسته می شود، همچنان که شرق به نقاط دورتری چون هند، چین و ژاپن اطلاق میشود.)
نکته دیگری که در مناسبات میان شرق به طور کلی و جهان اسلام[10] به خصوص با غرب باید بدان توجه داشت، آن است که غرب – که عمدتاً مرادمان سیاسیون آن است- از دیرزمان نگرشی خاص به شرق داشته است و به آن، به عالمی برابر و مساوی نگاه نکرده است و به بیان دیگر، آن را «جایی» و «چیزی» میدانسته که باید شناخت و بر آن غلبه یافت و همین مشکلساز شد. شاید بتوان این را یکی از ویژگیهای استشراق بدانیم که هر چند شاید فرهیختگانی که دستاندرکار شناخت شرق بودند، (و به همین دلیل باید نظر افراطی کسانی را که شرقشناسان را صرفاً عوامل و پیشقراولان استعمار دانسته اند، خارج از مرز انصاف دانست) انگیزههای متفاوتی داشتند ولی سیاست و روح حاکم بر کار آنها تا حدی اینگونه بود.[11]
البته این نگاه نیز در میان بعضی هم در ناحیۀ شرق و هم در ناحیۀ غرب وجود داشته که شرق و غرب دو ماهیت متمایزند و نه شرق می تواند ازغرب الهام گیرد و نه غرب، و هرگونه تلاش برای سازگاری و هماهنگی میان آنان، سرانجام مطلوبی ندارد. اما این نگرش خوشبختانه در حاشیه است و نگرش غالب آن است که میان دو فرهنگ و تمدن میتوان به نوعی تلائم و سازگاری و داد و ستد دست یافت.[12] از همین روست که در دو سده اخیر در جهان اسلام این موضوع در کانون تأملات متفکران و دلسوزان جهان اسلام قرار گرفته است که چرا جهان اسلام به بلیۀ انحطاط و عقبماندگی گرفتار شده است. مگر جهان اسلام با فعال کردن آن توانایی های بالقوه خود در دورهای، سرآمد اندیشه و علم و فن در جهان نبود؟
حال با صرف نظر از هر گونه نگرش منفی و بدبینانه به دو طرف این موضوع، این پرسش مطرح می شود که چرا امروزه جهان اسلام به وضعیت کنونی درآمده است. پیشفرض هر گونه مقایسه، پذیرش پارهای شباهتها و همسانیها میان دو طرف تشبیه و مقایسه است. واقعیت این است که شرق و غرب از دیرزمان و به رغم همه مشکلات و موانع بر سر ارتباطات، تعاملات فکری و غیرفکری عمیق و سودمندی داشته اند. غرب را نمیتوان جهانی کاملاً متفاوت و بریده و بیگانه از شرق دانست. تا آنجا که شواهد دینی و تاریخی بیان می کند، همۀ پیامبران بزرگ از شرق برخاستند[13] و خاورمیانه خاستگاه بزرگترین پیامبران و مؤسسان ادیانی بوده است که در غرب شهرت و رواج دارند و از همین مناطق بود که مبلغان و مبشران زیادی به مناطق مختلف اروپا عزم سفر کردند و ضمن تبشیر مردم را به پذیرش مسیحیت ترغیب کردند و البته موفق هم شدند. از این گذشته، شرق و غرب مناسبات تجاری قویی داشته اند که نمیتوان تأثیر آن را در صرف مراودات اقتصادی و تجاری دانست. تبادل اندیشه از راه های زیادی صورت گرفته و میگیرد که یکی از آنها سفرهای تجاری و ارتباطات اقتصادی مردمانی بوده که نگرشهای فکری و دینی گوناگونی داشتند. به شهادت تاریخ، تحولات تمدنی در جهان اسلام و پیشرفتهای علمی و فرهنگی تأثیر عمیقی بر غرب نهاد، تا جایی که بزرگترین دستاورد مثبت جنگهای صلیبی برای غربیهایی که به ظاهر در این جنگها شکست خوردند و خسارتهای انسانی و مالی فراوانی متحمل شدند، آشنایی با جهان پیشرفته اسلام بود که غرب را از خواب بیدار کرد و مشتاق جنبه های اثباتی تمدن خود کرد.
از سوی دیگر، شرق به رغم همه عقبماندگیها، صدها سال است که به طور جسته و گریخته از اخبار غرب و دستاوردهای آن آگاه شده و کوشیده است که برای حل مشکلات خود و دفع تعرضات همسایگان ِمتجاوز، از سازو کارهای نظامی مغربزمین آگاه شود و از آن به سان برگ برندهای استفاده کند. به جرأت میتوان گفت که در جهان اسلام تنها ابزارهای نظامی و برگهای نیرومند جنگی بود که برای فرمانروایان شرقی جذابیت داشته و البته جنبه های دیگری از هنر که میتوانست اسباب عیش و خوشی اصحاب دربار را فراهم کند. اما به رغم سابقه طولانی این مناسبات و ارتباطات، متأسفانه در جهان اسلام گروهی خود را از نظر منطق نظری و عملی هیچگاه نیازمند غرب ندانستند و گاه با غروری جاهلانه گمان کردند با بیارزش کردن ارزشهای واقعی بهدستآمده در مغربزمین که حاصل و دسترنج زحمات فراوان کسانی بود که زندگی و رفاه خود را صرف دانستن و یافتن کرده بودند، میتوانند تشخصی برای خود قائل شوند. این گروه خوشخیال و سادهانگار که گویی از همه اخبارعالم بیخبرند، تصور کرده اند که همه آنچه غرب به دست آورده، محصول مصادره و غارتگری است. اینان، بر خلاف گروهی دیگرند که تصور می کنند که در مبادی فکری و عقلی (به ویژه الهیاتی و کلامی) مردمان آن سوی عالم تحولی رخ داده است و همه دستاوردهای امروزی ناشی و ناتج از همان تحول فکری است.
با ملاحظه همه این جوانب، بسیاری از کسانی که بنا به علایق دینی یا سلایق ملی، در اندیشه اعتلای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جهان اسلام و ایران بوده اند، این پرسش را مطرح کرده اند که چرا جهان اسلام، به رغم گذشته درخشان و سوابق تمدنی در وضعیت نامطلوبی به سر میبرد و هنوز هم دورنمای مطمئن و روشنی برای این مناطق وجود ندارد. این گروه کسانیاند که دیگر صرف افتخار به گذشته نمی تواند آنان را اقناع کند و بر این نکته تأکید دارند که اگر این بخش از جهان فاقد سابق درخشانی بود، شاید وضعیت موجود را راحتتر میپذیرفتیم ولی آن گذشته درخشان و این شرایط فعلی هم به لحاظ نظری وهم به لحاظ عملی ناپذیرفتنی است. به بیان دیگر، رشد و شکوفایی تمدن و فرهنگ غرب طی سدههای اخیر که شکلی اعجابانگیز و خیرهکننده و فراگیر داشته، همیشه این پرسش را در سطوح مختلف نخبگان و تودههای مردم مطرح کرده است که راز این تحول بزرگ در چیست. این مسئله آن قدر واضح و انکارناپذیر است که هیچ یک از نقاط منفی یا منفیبافیها علیه این تمدن نمی تواند سئوال و پرسش مذکور را بلامحل کند. قطعاً کسانی که در این سوی گیتی رخدادهای آن سوی جهان را نظاره می کنند، بنا به سوائق فکری، دینی و ملی خود دیدگاه های متفاوتی دارند. این مسئله زمانی برای ما جنبه جدیتری مییابد که سوابق تمدنی درخشان خود را در نظر میگیریم و با حسرت از گذشته و تأسف بر حال بدان مینگریم.
حال اگر نگاهمان را به شرایط خاص ایران معطوف کنیم، در صد و پنجاه سال اخیر این سؤال همواره فراروی اندیشوران ما بوده است. وقوع جنگهای خانمانسوز با روسیه و انعقاد دو قرارداد گلستان و ترکمانچای هر چند از دیدگاه بسیاری فقط حامل پیامدهای منفی و ویرانگر بود، ولی از منظری دیگر باید همین جنگها و شکستهای خوارکننده را به سال سیلیهای سختی بدانیم که جامعۀ عقبمانده و راکد ایران را به بیداری واداشت. کافی است نگاهی به یادداشتهای مختلف جهانگردان یا ایرانیان سفرکرده به فرنگ بیندازیم وعمق عقبماندگی و ناامیدی و استیصال آنان از بهبود وضعیت را دریابیم. با این نگاه، شاید بتوانیم این حملات و شکستهای پی در پی را – در عین تلخی و ناگواری – موهبتها و الطافی بدانیم که شکلی مخوف وهولناک داشت، ولی سرآغازی بود برای بیداری ایرانیان و اندیشیدن آنان در باب علل وعوامل عقبماندگی.
در مواجهه با این وضعیت اسفبار، عدهای تنها آیه یأس خواندهاند و هر گونه امیدی را نابجا دانسته اند. کسان دیگری که کور سویی از امید داشته اند، در حل این مشکل تاریخی راهحلهای متفاوتی ارائه کرده اند. جمعی بر این باور بوده اند که ما باید یکسره از تمام ارزشها و سنتهای دینی و ملیمان دست برداریم و پس از وداع کامل با گذشته، همچون لوح سپیدی شویم در اختیار ارزشهای تمدنی مغرب زمین. در نظر این گروه، میراث تمدنی ما امروزه کاملاً عقیم است و مغربزمین بستۀ کاملی است که باید یکسره آن را پذیرفت تا به دستاوردهایی مشابه دست یابیم. شاید عدهای تصور کنند که این گروه لزوماً و تنها برای تحقیر ملی شعارهایی مثل این که «از فرق سر تا نوک پا باید غربی شد،» دادهاند.[14] شاید این مطلب در مورد عدهای نیز به واقع صادق باشد، ولی نباید آن را به همه تعمیم داد. وجه دیگر این انگاره، ناشی از مبانی فلسفی و معرفتشناسانه غرب است که بر این نکته تأکید دارد که آنچه غرب را غرب کرد، مجموعه ای از مؤلفه هاست که به سان منظومهای در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند و چون اجزای یک مرکب در یک فرایند شیمی، عمل می کنند. اما در سوی دیگر نیز کسانی بوده اند که حل مشکل را در خود جستجو میکرده اند و بر این باور بوده اند که خطاست که نسخه بیماری را به بیمار دیگری بدهیم و سادهدلانه منتظر بهبود بیمار باشیم. حال آیا این دو دیدگاه را نمیتوان دیدگاه هایی افراطی دانست که هر یک حظی از صواب و بهرهای از درستی را در خود جای داده است؟ اگر چنین باشد ما زمانی خواهیم توانست به بازسازی هویت ملی و دینی خود موفق شویم که ابتدا عناصر مثبت خودی را با عناصر مثبت بیرونی درهم آمیزیم و سپس با همتی همگانی، خواهان زندگی بهتری باشیم.
در اینجا دیدگاه افراطی دیگری هست که تمامی گناه و تقصیر را به گردن دیگرانی میاندازد که ضمن بستن همۀ راه های تعالی و رشد، به یغماگری و چپاول دیگران از جمله کشور ما پرداختند. در تحلیلی واقعبینانه هرگز نباید نقش منفی و ویرانگر عوامل بیرونی را دست کم گرفت و از آزمندی و ولع آنان برای غارتگری و چپاول غافل شد. رقابتها و حسادتها که خاستگاه های شخصی، ملی و دینی و غیره دارد و چه بسا کار را به خشونت و وحشیگری و جنگ و جنایت بکشاند، موضوعی است که همیشه وجود داشته است، اما نباید فراموش کرد که بسیاری از اوقات همین دشمنان عاقل بوده اند که کسانی یا قومی را بلند کرده اند و به همین دلیل بوده که در ادبیات کهن ما نیز به درستی و زیرکی گفتهاند که دشمن دانا بلندت می کند و دوست نادان بر زمینت میزند. با این حساب، نباید اولاً وجود دشمنیها و رقابتهای ناسالم را انکار کرد – موضوعی که عدهای آن را انکار کرده اند و یکی از عوامل مهم عقبماندگی را نادیده گرفتهاند و در نتیجه، نقش عامل درونی را چنان پررنگ کرده اند که گاه موضوع تا مرز سرخوردگی و نومیدی پیش رفته است – و از سوی دیگر، نباید دچار آفت خودفریبی شد و همه عیبها و مشکلات را از چشم دیگران دید. آدمی اگر بیمار شد، نباید دچار عارضه انکار بیماری شود یا از آن شرم داشته باشد و نیز نباید اگر محیط ناسالم و غیربهداشتی است، بدان بیاعتنا باشد. در نتیجه، هم باید واقعبینانه به درون و عارضه حاصله بپردازد و هم به فکر پاکسازی بیرون و نفی عوامل مزاحم و مخرب باشد.
اینترنت و مهمترین سرویس آن وب، علاوه بر این كه حیات بشری را در هزاره سوم دستخوش تحولات فراوانی كرده است، توانسته است منشاء تحولات گسترده ای در سایر حوزه های فناوری گردد. یکی از حوزه های جدی تاثیر اینترنت تجارت الکترونیک است.
در وب سایت های تجاری سرعت اجرا و پاسخ سیستم ها موضوعی بسیار مهم و حیاتی شده است. در مورد سیستم های تجاری مشتری به مشتری[1] و تجارت به مشتری[2] با توجه به حجم بالای مراجعه کنندگان و بازدید کنندگان که هریک عملیات متنوعی را انجام می دهند توان و سرعت پاسخگویی سیستم امری بسیار تاثیر گذار در رضایت مشتریان و کارآمدی سیستم تجاری است.
روش های شناخته شده و سابقه داری از قبیل پیش پردازش[3]، کوکی[4]، آژاکس[5]، کش کردن[6] و … برای سرعت بخشیدن به اجرای برنامه های اینترنتی استفاده شده اند ولی همچنان نیاز به بالا بردن سرعت اجرا و بهره وری سیستم های تحت وب احساس می شود.
اهمیت سرعت اجرا در وب سایت های تجاری مشتری به مشتری به دلیل ماهیت ذاتی آن (مشارکت مشتریان با یکدیگر) و تعداد بالای بازدیدکنندگان همزمان بسیار حیاتی است. سیستم های تجارت الکترونیک از قبیل بازارهای اینترنتی، بازارهای حراج اینترنتی، خرده فروشی های مشارکتی و … نمونه هایی از این سیستم های مشتری به مشتری هستند.
در مورد سیستم های تجارت الکترونیک با پایه ی تجارت به مشتری مثل بانک های اینترنتی، سیستم های پرداخت و تسویه حساب اینترنتی و … نیز به دلیل تعامل همزمان با تعداد زیادی از مشتریان سرعت اجرا و پاسخ دهی بلادرنگ اهمیت ویژه ای پیدا می کند.
کارایی سرویس های تجارت الکترونیک فقط به موارد فوق محدود نمی شوند و اهمیت سرعت و پاسخ دهی بلادرنگ در سیستم های دیگری مثل موتورهای جستجو، سیستم های مشارکتی تبلیغات بازرگانی، سیستم های مشارکتی چندرسانه ای، سیستم های ویدئو کنفرانس، سیستم های تلفن اینترنتی، سیستم های چت، سیستم های ای آر پی[7]، سی آر ام[8]و … نیز قویا ضروری می نماید]12][13[.
بنابراین اهمیت اجرای سریع برنامه های تحت وب، سیستم های تجارت الکترونیک و به طور کلی همه سیستم های پربازدید و پر ترافیک اجرای سریع و پاسخ دهی بلادرنگ را مولفه ای حیاتی برای کار خود تلقی می کنند.
در این فصل پس از آشنایی با تکنولوژی وب، تاریخچه ای از آن به صورت مشروح و کامل توضیح داده می شود. سپس انواع مدل های وب معرفی، و تعریف هر یک از آن ها، دستاوردها و ویژگی هایشان به صورت کامل شرح داده می شوند. همچنین تخمینی از آینده ی وب و حدس ما درمورد تکنولوژی های آینده در وب توضیح داده می شود. در ادامه، مساله اصلی این تحقیق تعریف شده و سوال های پیش رو و ضرورت انجام تحقیق شرح داده می شود. درنهایت ساختار پژوهش آورده می شود]14 [.
تکنولوژی وب توسعه ی مکانیزمی است که به دو یا چند کامپیوتر اجازه می دهد تا در سطح یک شبکه ارتباط برقرار کنند. برای مثال در محیط یک شرکت، ممکن است تعدادی از کامپیوترها که به همراه دستگاه هایی نظیر پرینتر[9] درون یک شبکه به هم متصل هستند، برای ارسال مناسب و سریع اطلاعات همکاری کنند. فرایندی که تکنولوژی وب دارد پیچیده و گوناگون است و به همین علت است که تمامی سازمان های بزرگ تجاری با این مساله سروکار دارند. تکنولوژی وب تغییرات اساسی در شیوه های ارتباطی ایجاد کرده است که بسیار موثرتر عمل می کنند.
مزیت اصلی تکنولوژی وب این است که با فراهم آوردن ارتباط هایی با سرعت بالا در دنیای کامپیوتر، آسودگی و راحتی را به ارمغان آورده است. فرایند هایی که از کامپیوتر استفاده می کنند، چه در شرکت باشند و چه در منزل، با بهره گرفتن از یک شبکه بسیار سریع و آسان عمل می کنند. تکنولوژی وب به پیام ها اجازه می دهد که در سطح یک سیستم ارسال شوند، با درنظر گرفتن اینکه ممکن است قبل از آن نیاز به به کار بردن یک مجرای اصلی باشد یا ترک فضای کاری برای برقراری ارتباط با یک پیام. همچنین واضح است که تکنولوژی وب باعث کاهش قیمت ها، افزایش پتانسیل تجاری و کارآمدتر شدن کمپانی می شود.
عیب اصلی تکنولوژی وب این است که مسائلی که شامل تکنولوژی وب می شوند، می توانند بسیار پیچیده باشند و این قضیه برای افرادی که تجربه ای مرتبط با عیب یابی مشکلات شبکه ای ندارند، می تواند کار سختی باشد. بنابراین نیاز به استخدام افرادی با مهارت حل مشکلات شبکه ای احساس می شود که خود مستلزم پرداخت هزینه است. علاوه بر این وجود شبکه مجال حمله به سیستم های کامپیوتری را فراهم می کند. ضعف در شبکه ممکن بود بهره برداری شود، اطلاعات مهم ممکن بود گم شود یا از بین برود و ویروس های کامپیوتری می توانستند خطرات جدی برای شبکه به وجود بیاورند. بنا بر این دلایل، امنیت شبکه موضوع دیگریست که هنگام استفاده از تکنولوژی وب باید درنظر گرفته شود]1][2[.
تلاش برای بهبود و استفاده موثر از منابع گوناگون چون نیرویکار، سرمایه، مواد، انرژی و اطلاعات ،هدف تمامی مدیران سازمان های اقتصادی و واحدهای تولیدی صنعتی و موسسات خدماتی می باشد. روش های اجرایی کارآمد، تجهیزات و ابزارکار سالم، فضایکار متعادل و از همه مهمتر نیرویانسانی واجد صلاحیت و شایسته از ضروریاتی می باشند که برای نیل به بهرهوری مطلوب باید مورد توجه مدیران قرار گیرد. روح فرهنگ بهبود بهرهوری باید در کالبد سازمان دمیده شود که در آن میان نیروی انسانی هسته مرکزی را تشکیل میدهد. یکی از مهمترین اهداف در هر سازمان ارتقاء بهرهوری آن است و با توجه به اینکه انسان در ایجاد بهرهوری نقشی محوری دارد در خواستهای او در سازمان اثری کلیدی به جا میگذارد. (استادزاده، 1387،ص6)
امروزه با پیچیدهتر شدن ساختار و عملکرد سازمانها، سازماندهی محیطکار و ایجاد محیطی آرام و بهرهور در سازمانها به طوری که منجر به فعال شدن بیشتر نیرویانسانی، شادابی آنها، کاهش خطرات احتمالی، افزایش کیفت در کار،کاهش افسردگیها، رشد خدمات و در نهایت دستیابی به بهرهوری مورد نظر شود، از دغدغههای مدیران اجرایی و سرپرستان سازمانها است. نتایج حاصل از تحقیقات مربوط به نیروی انسانی، نشان میدهد که توسعه نیروهای انسانی بهرهور به طور مستقیم در دستیابی به بسیاری از اهداف سازمانها نقش به سزایی دارد. (طاهری،1376،ص12).
درسال های اخیر مطالعات گستردهای در زمینه ارزیابی وضعیت زیست –اقلیمی به انجام رسیده است که عمدتاً رابطه این موضوع را با عوامل دیگر از جمله شرایط کاری و افزایش صدمات ناشی از کار، اتلاف انرژی، شرایط اقلیمی، سابقه دمایی (به عنوان مثال مدت زمان در معرض حرارت روزانه قرار گرفتن و غیره )، میزان رطوبت، کاهش تمرکز در فعالیت های آموزشی، و غیره بیان می کند.(صادقی روش،1389،ص10)
برخلاف بسیاری از صنایع تولیدی، معمولاًساخت و ساز در محیط باز صورت میگیرد، در نتیجه محیط فیزیکی از جمله محیط حرارتی بر روی آن تاثیرگذار میباشد،محیط حرارتی که شامل چهار متغییر اصلی درجه حرارت، رطوبت نسبی،سرعت باد و همچنین میانگین دمایتابشی میباشد. بر بهرهوری نیرویکار تاثیر میگذارد و باعث تغییر بهرهوری آن می شود.(توماس و همکاران1999).
برخی از شرایط جوی به نظر میرسد که اثر منفی بر بهرهوری نیرویکار داشته باشد.کاهش بهرهوری نیروی کار به علت ناراحتیهای ناشی از انواع مختلف محیطهای حرارتی قابل توجه است. به عنوان مثال، اشعه نورخورشید باعث می شود که کارگران احساس خستگی کنند و به دنبال پناهگاه برای استراحت بروند.کارکردن در آب و هوای بسیار بد دارای اثرات فیزیولوژی و روانی برروی کارگران میباشد که باعث کاهش بهرهوری آنها می گردد، تحریکپذیری آنها را افزایش و منجر به کم شدن اشتیاق آنها برای کارکردن می شود (شریف محمد، کرب سری ناوین، 2005)، یک محیط خوب، می تواند بر رشد ارزشهای پرسنل و افزایش توان و بهرهوری آنان اثرگذار باشد، به همین دلیلعلم
مدیریت انسانی یا ارگونومی برای رهبران و مدیران سازمان از اهمیت بالایی برخوردار میباشد.(هلاندر،1375).
ارگونومی یا همان مهندسی فاکتورهای انسانی[1]علمی ترکیبی است که سعی دارد ابزارها، دستگاه ها، محیط کار و مشاغل را با توجه به تواناییهای جسمی- فکری و محدودیتها و علائق انسانها طراحی مینماید. این علم با هدف افزیش بهرهوری، با عنایت بر سلامتی، ایمنی و رفاه انسان در محیط، شکل گرفته است. همچنین این علم در تلاش است به جای هماهنگ نمودن انسان با محیط، محیط را با انسان هماهنگ سازد. در این راستا سازمان بین المللی کار(ILO)[2] واژه ارگونومی را به معنای متناسب کردن کار و شغل برای انسان تعریف کرده است (فروزانفر،1378،ص24).
باید اشاره کرد که در نظر گرفتن اصول ارگونومی در کار، نه تنها باعث حفظ سلامت نیروی انسانی و کارآمدی آن در جوامع بشری می شود بلکه مانع تحمیل بسیاری از هزینه های مالی بر اقتصاد کشورها و کاهش بهرهوری خواهد شد. هدف اصلی این تحقیق پیش بینی تغییرات بهرهوری نیروی کار در بخش ساخت و ساز ایران (سال 86) با بهره گرفتن از شاخص میانگین آراء پیش بینی شده(PMV)[3] میباشد.
اندازه گیری بهرهوری بیشتر از آنکه متأثر از سطوح مختلف بهرهوری باشد از نوع نگرش به بهرهوری متأثر شده است و بطور عمده به چهار دسته یعنی روش اقتصاددانان، مهندسین، حسابداران و مدیران تقسیم میشوند. بدلیل اینکه در سطح بخشهای و فعالیتهای اقتصادی و ملی دیدگاه اقتصاددانان معمول میباشد در اکثر تحقیقات از روش اقتصاددانان استفاده می شود این روش نه تنها سطح تغییرات بهرهوری را در طول زمان محاسبه می کند بلکه سعی می کند که اثرات تمام عوامل شناخته شده را برروی بهرهوری نمایان می کند. اقتصاددانان برای محاسبه بهرهوری از روش های نظیر روش روش شاخص[4]، روش تابع تولید[5] و روش داده – ستانده[6] را استفاده می کنند.
تحلیلگران بهرهوری بر حسب دیدگاهیکه نسبت به بهرهوری دارند، مدلهای مختلفی برای اندازه گیری بهرهوری ارائه کرده اند.در یک تقسیم بندیکلی مدلهای اندازه گیری بهرهوری را میتوان مطابق با نمودار زیر به شش دسته تقسیم بندی کرد.
با توجه به اینكه غالباً، در كشورهای در حال توسعه، مهمترین عامل تولید نیرویكار است، عمدتاً بهرهوری نیرویكار مورد توجه میباشد.در واقع در صورت عدم امكان سنجش بهرهوری كل عوامل تولید، بهرهوری نیروی كار می تواند تقریب خوبی برای بهرهوری كل عوامل تولید باشد(بهرهوری نیرویكار مشخص كننده میزان تولید یا قدرت تولید هر واحد از نیرویكار و درحقیقت تولید سرانه واحد نیرویكار را اندازه گیری میكند). لذا بهرهوری نیرویكار را میتوان هم به صورت متوسط و هم به صورت نهایی اندازه گیری نمود (قبادی،1385، ص25).
بدون تردید برای داشتن آینده پویا و توسعه یافته و ایستادگی اقتصادی در دنیای پر رقابت امروزی، نیازمند افزایش بهرهوری و استفاده حداکثری از حداقل امکانات هستیم. امروزه همه کشورهای توسعه یافته و یا در حال توسعه به اهمیت بهرهوری به عنوان یکی از ضرورتهای توسعه اقتصادی و کسب برتری رقابتی پیبردهاند. به این ترتیب اغلب کشورهای در حال توسعه به منظور اشاعه فرهنگ نگرش ویژه به بهرهوری و تعمیم بکارگیری فنون و روشهای بهبود آن سرمایه گذاریهای قابل توجهی انجام دادهاند.در ایران اهمیت توجه به مقوله بهرهوری به دلایل مختلفی از جمله حاکم نبودن فرهنگ و نگرش درست به بهرهوری در جامعه، مورد غفلت واقع گردیده است. بسیاری از کارشناسان بر این باورند که حلقه مفقوده اقتصاد ایران پیش از آنکه سرمایه و یا منابع طبیعی باشد، نبودن بهرهوری نیروی کار است. (میرزایی، 1391ص 23)
روش های اندازه گیری بهره وری نیروی کار به شرح ذیل میباشند:
: حفظ ایمنی و پیشگیری از پیامدهای جانبی به ویژه در بیماران بستری در بخشها به صورت یک نگرانی جهانی در حوزه بهداشت و سلامت در آمده و موجب طرح موضوع اثر بخشی شرایط محیط کار شده است.
اهداف: این مطالعه با هدف تعیین ارتباط درک پرستاران از شرایط محیط کار با پیامدهای ایمنی بیماران بستری در بخشهای مراقبت ویژه مراکز آموزشی درمانی استان گیلان انجام شده است.
روش کار : این مطالعه مقطعی از نوع توصیفی –تحلیلی بر روی 101 نفر از پرستاران شاغل در بخشهای مراقبت ویژه استان گیلان با دارا بودن مشخصات تعیین شده انجام شده است. نمونه های پژوهش به روش سرشماری انتخاب شدند. داده ها به روش خود گزارش دهی و با بهره گرفتن از ابزاری 3 بخشی شامل پرسشنامه پژوهشگر ساخت در زمینه اطلاعات فردی نمونه ها، برگه ثبت فراوانی 4 پیامد ناخواسته (اشتباهات دارویی ، پنومونی وابسته به ونتیلاتور ، زخم فشاری و سقوط بیماران ) در بخشهای مراقبت ویژه و مقیاس استاندارد درک پرستاران از شرایط محیط کار گردآوری و با بهره گرفتن از آمار توصیفی(میانگین ، انحراف معیار و درصد فراوانی) و استنباطی (آزمونهای کای دو ، ضریب همبستگی اسپیرمن ، آزمون تی مستقل و آزمون من ویتنی ) تجزیه و تحلیل شدند.
یافته ها : نتایج این تحقیق نشان می دهد که زیر مقیاس ارتباط پزشک و پرستار از بیشترین درصد(5/72 %) وضعیت مطلوب برخوردار بود. نمره کسب شده در مقیاس استاندارد شرایط محیط کار در پرستاری در حدود نیمی (5/50 %) از نمونه ها در گروه مطلوب قرار داشت که ارتباط معناداری با نوع بخشها(p<0.01) داشت. این یافته همچنین نشان داد که پنومونی وابسته به ونتیلاتور در بین پیامدهای ایمنی ناخواسته از بالاترین میانگین و انحراف معیار درصد بروز (2.92±2.8)برخوردار بود. کل پیامدهای ایمنی ناخواسته دارای میانگین و انحراف معیار بروز 0.88±1.05بود. در نهایت ارتباط معناداری بین وضعیت تاهل نمونه ها با اشتباهات دارویی (P<0.02) و بخش محل فعالیت با بروز پنومونی وابسته به ونتیلاتورP<0.001)) ، اشتباهات دارویی P<0.001) ) ، بروز سقوط بیماران(( P<0.05 و کل پیامدهای ایمنی P<0.05)) مشاهده شد. اما درک پرستاران از کل شرایط محیط کار ارتباط آماری معنی داری با بروز درک شده پیامدهای ایمنی ناخواسته توسط پرستاران نداشت .
نتیجه گیری نهایی : وجود تفاوت آماری معنادار بین بخش محل فعالیت با درصد بروز 3 مورد از پیامدها و کل آنها نشانگر نیاز به توجه خاص به بهبود شرایط محیط کار در انواعی از بخشهای مراقبت ویژه است.
بیان مساله
ایمنی مفهومی جهانی است که در برگیرنده کفایت ، امنیت مراقبت ، پاسخ دهی مناسب مراقبین و رضایت بیمار و بستگان است. بر این اساس، ایمنی بیمار به عنوان یک هدف اصلی برای ارتقای مراقبت بهداشتی در نظر گرفته شده (1) و به دنبال آن واژه پیامدهای بیمار مطرح گردیده است (2). این واژه که در کل جنبه های مختلف عملکردی ، اجتماعی ، جسمی، روان شناختی و فیزیولوژیک تجربه بیمار را در دو دیدگاه پیامدهای مثبت و حوادث جانبی مد نظر قرار می دهد ، در مطالعات و تحقیقات متعددی مورد توجه قرار گرفته است(3).
با وجود تاکید بسیار متخصصین بر حفظ ایمنی ، شواهد معتبر بین المللی نشان می دهند که ایمنی بیماران در مراکز بهداشتی – درمانی در وضعیت مطلوبی قرار ندارد (4). نتایج مطالعات مختلف همراه با گزارشات سازمان جهانی بهداشت نشان داده اند که بین 3 تا 16 درصد از بیماران بستری در بیمارستانها تحت تاثیر حوادث جانبی از قبیل اشتباهات دارویی ، عفونتهای مرتبط با مراقبت و یا سقوط قرار می گیرند(2). مازیه[3] نیز با گزارش میزان وقوع این حوادث در یک نفر از ده بیمار بستری در بیمارستانهای جهان می نویسد که کشورهای در حال توسعه نسبت بالاتری از این عوارض را دارا می باشند(3).
شیوع بالای این پیامدها یا حوادث جانبی توجه محققین را به سمت پرستاران و عملکرد آنان سوق داده است. چرا که نقش مراقبت پرستاری در پیامدهای بیماران بستری کاملا شناخته شده است(5) . در این راستا شورای ملی کیفیت[4] امریکا پیامد های بالینی خاصی را از منظر پرستاری در بیمار معرفی نموده که شامل زخم های فشاری ، پنومونی وابسته به ونتیلاتور ، عفونت خونی مرتبط با کاتترهای مرکزی ، نارسایی در احیای بیمار، سقوط بیمار ، سقوط همراه با جراحت ، استفاده از محدود کننده ها و اشتباهات دارویی می باشند(6). این پیامدها با تاثیر پذیری مستقیم از کیفیت مراقبت های ارائه شده توسط پرستاران ، اهمیت زیادی از نظر بیماریزایی و میرایی دارند. زیرا این حوادث می توانند به ناتوانایی های موقتی (34% موارد) ، دائمی (9-6 % موارد) و یا مرگ (3 %موارد) بیماران بیانجامند(2). برای مثال سقوط، با شیوع 2 تا 12 درصدی در بیماران بستری در بیمارستانها، می تواند سبب شکستگی لگن ، خونریزی مغزی و در نهایت مرگ مبتلایان شود(7). آمارها نیز نشانگر وقوع 98-48 هزار مرگ درهر سال در ایالات متحده بدنبال پیامدهای ناخواسته و عوارض ناشی از آن می_ باشند(8).
هزینه های مرتبط با درمان این عوارض نیز فزآینده و سرسام آور است ، برای مثال هزینه سالیانه درمان زخم فشاری در آمریکا نزدیک به 11 میلیارد دلار (9) و هزینه مرتبط با اشتباهات دارویی درحدود 5/3 میلیارد دلار برآورد شده است(8).پنومونی وابسته به ونتیلاتور نیز علاوه بر افزایش طول مدت بستری هر بیمار در بیمارستان به طور متوسط به مدت 25 روز ، هزینه های بستری هر بیمار را تا حدود 14700 دلار افزایش می دهد(10).
بروز این پیامدها در بیماران بستری در بخشهای ویژه بیش از دیگر بخشها نگران کننده است. چرا که بیماران بستری در بخشهای مراقبت ویژه غالبا با نارسایی چند ارگانی و ناهنجاریهای متعدد خود نیازمند مراقبتهای خاص هستند(11). این بیماران معمولا بدلیل نیاز به حمایت تنفسی و تهویه مکانیکی و همچنین دسترسی به عروق مرکزی جهت تجویز داروها در معرض خطر بالایی از بروز پیامدهای ناخواسته ای مانند پنومونی وابسته به ونتیلاتور ، عفونت خونی مرتبط با کاتترهای مرکزی و زخم های فشاری می باشند(12) که عوارض بیشتر و مرگ را بدنبال خواهند داشت(13). از طرف دیگر نوع و کیفیت مراقبتهای پرستاری ارائه شده در بخشهای مراقبت ویژهبدلیل سطوح بالایی از استرس مرتبط با کار متفاوت از بخشهای عادی است. طبعا بالا بودن سطح استرس کاری در بخشهای مراقبت ویژه ،خطر بروز خطاهای پزشکی
را افزایش داده و پیامدهای ناخواسته وخیم تری را در بیماران بدنبال خواهد داشت(12). بنابراین پرستاران بخشهای مراقبت ویژه، بدلیل شرایط فیزیولوژیک ناپایدار بیماران و وابستگی بیشتر آنان به مراقبین، با چالش ارائه مراقبت مطلوب و خدمات پیشرفته همراه با کاهش هزینه ها و مدت اقامت بیمار در بیمارستان مواجه هستند(13).
نکته مهم و مورد توافق غالب متخصصین قابل پیشگیری بودن پیامدهای ایمنی و ارتباط قوی آنها با کیفیت مراقبتهای پرستاری ارائه شده به بیماران است(14). از این رو شناخت وسعت بروز این حوادث و شناسایی راه حل هایی برای آن در محیط های پیچیده مراقبتهای بهداشتی اقدامی ضروری برای برنامه ریزی راهکارهای ارتقا دهنده پیامدهای مثبت در بیمار و اطمینان از ارائه مراقبتی ایمن و موثر خواهد بود(3). گاروست-اورگئاس و همکاران نیز با تاکید بر شیوع بسیار حوادث جانبی در بخشهای ویژه و ضرورت وجود سیستمهای گزارش دهی دقیق می نویسند که پیشگیری از آنها نیازمند تغییراتی چند جانبه در سازماندهی بخشهای مراقبت ویژه و رفتار کارکنان مراقبت بهداشتی است(1). در این مسیر نقش عوامل ساختاری، سازمانی و مدیریتی در بروز این گونه رویدادها را نباید نادیده گرفت. زیرا اجزای ساختاری بخش ، مانند محیط کار ، و ویژگیهای کارکنان مراقبتی نقشی حیاتی در ارائه یک مراقبت کیفی منجر شونده به ایمنی و رضایت بیمار دارند(15). در این میان شرایط محیط کار یا خصوصیات سازمانی تسهیل کننده فعالیتهای حرفه ای در محیط کار از جمله مفاهیمی است که امروزه مورد توجه خاص قرار گرفته است(14) .
مولفه های مرتبط با شرایط محیط کار حرفه ای در پرستاری ، طبق تعریف انجمن دانشکده های پرستاری آمریکا [10]، شامل شرایط ارتقادهنده کیفیت مراقبت از بیماران است که با همکاری چند سیستمی ، زمینه ساز ارتقای دانش پرستاران و پیشرفت حرفه ای خواهد بود. در حقیقت ، شرایط محیط کار ترکیبی از خصوصیات سازمانها ، بخشها و واحدها ، پرستاران و بیماران است . این شرایط در پرستاری دارای ابعاد متنوعی شامل مشارکت پرستاران در اداره بیمارستان ، توانایی مدیریتی پرستاران ، کافی بودن منابع و پرسنل ، زیر ساختهای پرستاری برای ارتقا کیفیت مراقبت و ارتباط پزشک و پرستار است(16).
شرایط محیط کار امروزه توجه بسیاری از متخصصین به ویژه گروه پرستاری را به خود جلب نموده است.برای مثال آیکن [11]و همکاران در سال 2011 بررسی گسترده ای که با عنوان شرایط محیط کار و پیامدهای بیمارستانی و با هدف تعین تاثیر شرایط محیط کار بر پیامدهای بیمارستانی در کشورهای آمریکا ،چین ، ژاپن ،آلمان ، کانادا ، انگلستان ، کره جنوبی ، تایلند و نیوزلند به انجام رسید نشان دادند شرایط محیط کار در اکثر این کشورها نامطلوب بوده و با پیامدهای منفی در پرستاران و کیفیت مراقبت از بیماران در ارتباط است. این مطالعه در نهایت به این نتیجه رسید که بیمارستانهای دارای شرایط محیط کار مطلوبتر با سطوح پایین تری از عدم رضایت از شغل و فرسودگی شغلی در پرستاران همراه است(17) .
بدین ترتیب ارزیابی شرایط محیط کار در دهه گذشته مورد توجه محققین قرار گرفته است. هرچند که چگونگی ارزیابی و اندازه گیری آن مورد بحث است. برخی محققین معتقدند که پرستاران بدلیل ارتباط نزدیک با بیماران و خانواده ها، تعامل با پزشکان و دیگر گروه های درمانی- مراقبتی و تماس مکرر با مدیران و تصمیم گیرندگان بیمارستانها ، در جایگاهی ایده آل به عنوان مطلعین در زمینه شرایط محیط کار قرار دارند(18). این باور موجب جلب توجه محققین به سمت مفهوم درک پرستار از شرایط محیط کار شده است که به معنای رضایت کلی پرستار از محیط کار خود خواهد بود(12). موافقین با این نظریه باور دارند که درک از شرایط محیط کار، علاوه بر اثرات مهم خود بر سلامت و رفاه کارکنان (19)، با ایجاد احساس مثبت از محیط کار در پرستاران به رضایت بیشتر و تعهد بالاتر آنان منجر می شود که می تواند با مراقبت پرستاری ایمن و با کیفیت بالاتری همراه شود(20){Kutney-Lee, 2009 #109}{Kutney-Lee, 2009 #109}{Kutney-Lee, 2009 #109}.
لازم به ذکر است که بیشتر تحقیقات انجام شده در زمینه ارتباط شرایط محیط کار و ایجاد پیامدهای ناخواسته نشان دادهاند که وقوع کمتری از پیامدهای ناخواسته در بیمارستانهای دارای شرایط کاری مطلوبتر گزارش شده است(21-23). هرچند که برخی دیگر با نتایج متفاوتی در بیماران و پرستاران همراه بوده اند(15, 24, 25). برای مثال کریستوفر فریز[12] و همکاران و آیکن و همکاران طی مطالعه ای در این رابطه نشان دادند که ارتباط منفی معنی داری بین درک پرستاران از شرایط محیط کار با میزان بروز پیامدهای جانبی بیمار مانند مرگ ومیر بیماران ، شکست در احیای بیمار و عوارض پس از جراحی وجود داشته است (24, 25) . کوتنی[13] و همکاران نیز در مطالعه ای دریافتند که شرایط نامطلوب محیط کار با افزایش میزان عفونتهای بیمارستانی در ارتباط است (19, 20). در حالیکه برعکس در مطالعه مک کاسکر[14] و همکاران ارتباط آماری معناداری بین اشتباهات دارویی و همچنین عفونت های بیمارستانی با درک شرایط محیط کار یافت نشد(26). نتایج مطالعه اوسرهوفر [15]وهمکاران در سال 2012 در 132بخش مختلف در 35 بیمارستان در سوئیس نیز ارتباط آماری معنی داری بین شرایط محیط کار و پیامدهایی مانند بروز زخم فشاری ، عفونت مرتبط با کاتترهای خونی و اشتباهات دارویی برای بیماران نشان نداد(15).
با وجود یافته های فوق، مطالعات محدودی به بررسی ارتباط درک پرستاران از شرایط محیط کار باپیامدهای فوق الذکر در بخش های مراقبت ویژه پرداخته اند. مانوجلوویچ و دسیکو[16] در سال 2007 در پژوهش خود تحت عنوان” محیط کار سالم،ارتباط پزشک – پرستار و پیامدهای بیماران ” ارتباط معنی دار منفی بین شرایط مطلوب محیط کار در بخشهای مراقبت ویژه با سپسیس مرتبط با کاتتر و میزان بروز اشتباهات دارویی (پیامدهای ناخواسته بیماران)را گزارش نمودند. ولی در این مطالعه بین پنومونی وابسته به ونتیلاتور و شرایط محیط کار ارتباط آماری معنی دار یافت نشد(21). این پژوهشگران در پژوهش دیگری در سال 2009 تحت عنوان ” بخش های مراقبت ویژه ،ارتباط پزشک و پرستار و پیامدهای بیمار” ارتباط آماری معنی داری بین شرایط محیط کار(مطلوب یا نامطلوب) با میزان بروز زخمهای فشاری ، پنومونی وابسته به ونتیلاتور و عفونت خونی در بخشهای مراقبت ویژه نیافتند. دراین مطالعه عنوان شد که شرایط محیط کار نمی تواند در بروز پیامدهای ناخواسته ای مانند پنومونی مرتبط با ونتیلاتور ،زخم های فشاری و عفونت های خونی مرتبط با کاتترهای ورید مرکزی تاثیر گذار باشد(22).مطالعه انجام شده توسط کریستینا بواودر سال 2011 با هدف تعیین ارتباط بین درک پرستاران از شرایط محیط کار با شش پیامد ناخواسته (شامل زخم های فشاری، پنومونی وابسته به ونتیلاتور، سقوط بیماران، اشتباهات دارویی،عفونت خونی مرتبط با کاتترهای ورید مرکزی و رضایت بیماران) در بیماران 4 بخش مراقبت ویژه داخلی ،سوختگی ،جراحی و قلبی یک بیمارستان نیویورک نیز نشان داد که درک پرستاران از شرایط محیط کار در بخشهای ICU ارتباط آماری معناداری با شیوع پنومونی وابسته به ونتیلاتور ندارد (27)در حالیکه لیک [19]و همکاران در سال 2009 طی مطالعه ارتباط شرایط محیط کار با پیامدهای نوزادان با وزن بسیار پایین را در 101 بخش ICU نوزادان در چندین ایالت آمریکا نشان دادند که نوزادان بستری در بخش های ICU نوزادان با شرایط محیط کار نامطلوب (که با بهره گرفتن از نمره مقیاس شرایط محیط کار در پرستاری PES-NWI [20]، اندازه گیری شده بود) به میزان 42% احتمال بیشتر ابتلا به عفونت نسبت به نوزادان بستری در بخش های دارای شرایط محیط کار مطلوبتر داشتند(28). وارشاوسکی[21] در یک مطالعه مروری تحت عنوان کاربردهای بین المللی ابزار شرایط محیط کار در پرستاری PES-NWI ، با آنالیز نتایج 37 مطالعه انجام شده در فاصله سالهای 2002 تا 2010 در کشورها ، بیمارستانها و بخشهای مختلف و با حجمهای متفاوت نمونه ای بین 31 تا 72889 پرستار ،به این نتیجه رسیده است که 16 مطالعه به بررسی ارتباط درک پرستاران از شرایط محیط کار با پیامدهای بیماران در دوره زمانی مذکور پرداخته اند که با نتایج متناقض و تامل برانگیزی همراه بوده اند. درک پرستاران از شرایط محیط کار در 3 مطالعه ارتباط منفی معنی داری با پیامدهای بیماران (طبق گزارش پرستاران) شامل اشتباهات دارویی ، سقوط بیماران ، عفونتهای بیمارستانی و عفونت خونی مرتبط با کاتترهای ورید مرکزی داشت . بدین ترتیب بروز کمتری از پیامدهای ناخواسته ذکر شده در بخشهایی که پرستاران آن درک مطلوبتری از شرایط محیط کار خود دارند مشاهده شده است . در حالیکه در 3 مطالعه دیگر ارتباط معنی داری بین درک پرستاران از شرایط محیط کار با پیامدهای بیماران که توسط پرستاران گزارش شده بود شامل اشتباهات دارویی ، عفونتهای بیمارستانی و پنومونی وابسته به ونتیلاتور و رضایت بیماران و خانواده آنها از مراقبتهای ارائه شده یافت نشد (29).
با تامل در نتایج مطالعات انجام شده و مشاهده تفاوت های موجود در آنها و همچنین دسترسی بسیار محدود به نتایج تحقیقات مشابه در بخشهای مراقبت ویژه و فقدان دسترسی به مطالعه مشابهی در این خصوص در ایران، انجام پژوهشی در خصوص ارتباط درک پرستاران از شرایط محیط کار با پیامدهای ناخواسته بیماران ضروری به نظر می رسد . لذا پژوهش حاضر درصدد تعیین ارتباط درک پرستاران از شرایط محیط کار و زیر مقیاسهای آن با پیامدهای ناخواسته ای مانند پنومونی وابسته به ونتیلاتور، زخم های فشاری ، سقوط بیماران و اشتباهات دارویی در بیماران بستری در بخش های مراقبت ویژه می باشد. امید است نتایج این مطالعه بتواند با شناسایی ابعاد موثر شرایط محیط کار بر پیامدهای بیمار، در تدوین استراتژیهای لازم برای کاهش بروز پیامدهای ناخواسته در بخشهای مراقبت ویژه مفید واقع گردد.
:
استان ایلام در غرب کشور ایران و در سلسله جبال زاگرس قرار گرفته است. وجود دشتهای ایلام، شیروان چرداول، مهران، دهلران، آبدانان، دره شهر و ایوان از ویژگیهای آن می باشد.
از آنجائیکه در ساخت بیشتر سازه های بزرگ و کوچک استان ایلام به ضوابط و معیارهای مهندسی كمتر توجه شده است و رویداد زمین لرزه در آن عواقب بسیار نگران کننده ای در برخواهد داشت، منطقه مورد مطالعه از شهر ایلام به شعاع 200 کیلومتری آن یعنی تقریبا کل استان ایلام را شامل می شود که از شمال به استان کرمانشاه و از شرق به استان لرستان و از جنوب به استان خوزستان و از غرب به کشور عراق منتهی می شود.
برای بدست آوردن برآوردی از خسارت احتمالی زلزله ابتدا لازم است که تخمینی از زلزله های محتمل را در منطقه بدست آوریم که برای رسیدن به این هدف نیاز به تحلیل طیفی خطر زلزله در منطقه می باشد که در این مطالعه به آن پرداخته شده است.
تحلیل طیفی خطر زلزله در اصل روشی است که با اتکا به آن و با توجه به شرایط زمین شناسی و تکتونیکی منطقه و زلزله های ثبت شده گذشته می توان تخمینی از زلزله های آینده در نقاط مختلف پهنه تخمین زده و سپس برای پریود و هر سطح خطر نقشه پهنه بندی لرزه خیزی ( نقشه نقاط هم شتاب) را تهیه کرده و این موضوع را می توان به عنوان ابزار مناسبی جهت طیفهای خطر یکنواخت بشمار آورد.
تحلیل های خطر به تخمین کمی خطرات یک زلزله در یک محل خاص مربوط می شود. خطرات لرزه ای در شرایطی که یک زلزله مشخص مد نظر باشد، بصورت قطعی و در شرایطی که اندازه و زمان و مکان زلزله قطعی نباشد بصورت احتمالی بررسی می شود.
در اینجا به بررسی و توضیح این دو روش می پردازیم :
1-2- تحلیل قطعی خطر زلزله(Deterministic Seismic Hazard Analysis ) :
در سالهای اولیه مهندسی ژنوتکنیک لرزه ای، کاربرد تحلیل های قطعی خطر زلزله DSHA رایج بود. یک روش تحلیل قطعی خطر زلزله مربوط
به تعیین سناریوی خاص لرزه ای بود که بر مبنای آن ارزیابی خطر حرکت زمین صورت می گیرد، منظور تخمین وقوع زلزله با اندازه های خاص و در محلی خاص می باشد. یک روش نمونه تحلیل قطعی خطر زلزله DSHA بصورت روشی با چهار مرحله ( 1990.Reitter ) بشرح زیر قابل بیان است :
1– شناسائی و مشخص نمودن تمامی منابع زلزله که در محل قادر به تولید حرکات مهم زمین هستند. منظور از مشخص نمودن تعریف هندسه هر منبع و قابلیت لرزه ای آن می باشد.
2– انتخاب پارامتر فاصله منبع تا محل هر زون منبع : در اغلب روش های تحلیل قطعی DSHA نزدیکترین فاصله میان زون منبع و محل مورد مطالعه انتخاب می گردد، این فاصله ممکن است بر مبنای فاصله کانونی یا زیرکانونی بسته به اندازه گیری فاصله مربوط به روابط تخمینی که در مرحله بعد استفاده می شود، تعریف گردد.
3– انتخاب زلزله مرجع( منظور زلزله ای است که شدیدترین ارتعاشات را تولید خواهد کرد). این زلزله معمولا بر حسب تعدادی از پارامترهای حرکت زمین در محل بیان می گردد. انتخاب بر اساس میزان ارتعاش تولید شده توسط زلزله( مشخص شده در مرحله 1) در فاصله پیش بینی شده در مرحله 2 صورت می گیرد. زلزله مرجع بر حسب اندازه( که معمولا با بزرگای آن مشخص می شود) و فاصله اش از محل مورد مطالعه بیان میشود.
4– خطر زلزله در محل، معمولاً بر حسب حرکات ایجاد شده زمین در محل توسط زلزله هادی تعریف می شود. مشخصات آن معمولاً بوسیله یک یا چند پارامتر حرکت زمین که از روابط تجربی بدست می آید، بیان می گردد.
روش DSHA به صورت شماتیک در شکل(1-1 )نشان داده شده است. با نمایش فشرده این روش در چهار مرحله ملاحظه می شود که روشی بسیار ساده خواهد بود.
روش DSHA هنگامی که برای ارزیابی سازه هایی بکار می رود که شکست آنها عواقب فاجعه آمیزی دارد( همچون نیروگاه های اتمی و سدهای بزرگ)،چارچوب روشنی برای بررسی وخیم ترین حالت ارتعاشات زمین ارائه می دهد. این روش اطلاعاتی در مورد احتمال وقوع زلزله مرجع، موقعیت وقوع آن، میزان لرزش مورد انتظار در خلال زمانی مشخص( از قبیل عمر مفید یک سازه یا تأسیسات خاص) و بالأخره اثر عدم قطعیت در مراحل مختلف مورد نیاز برای محاسبه منتجه حرکت زمین بدست نمی دهد.