وبلاگ

توضیح وبلاگ من

پایان نامه ارشد رشته علوم اجتماعی : بررسی بازنمایی زنان در برنامه های صدا و سیما(تحلیل محتوای سریال های تلویزیون)

ارتباط میان افراد که سبب انتقال مفاهیم، افکار و اطلاعات از فردی به فرد دیگر می‌شود، شرط اصلی پیدایی و ادامه‌ی زندگی جمعی است؛ زیرا زندگی جمعی انسان‌ها بدون وجود ارزش‌ها، هنجارها، اهداف و حتی تعارضاتی که از طریق ارتباط به وجود می‌آیند، معنا و مفهومی ندارد. به علاوه، پیدایی و پابرجایی ارزش‌های گروهی، هنجارها، محتوای فرهنگی و همچنین روندهای یادگیری اجتماعی و در عین حال تضادهای اجتماعی، فقط از طریق ارتباط به وجود می‌آید. افراد باید برای زندگی جمعی از اهداف، مقاصد، آگاهی‌ها وهمچنین، از تفکر و برداشت دیگران مطلع گردند تا به ارایه‌ی واکنشی در برابر آنان قادر گردند.

 

بنابراین، رسانه‌ها، به عنوان یکی از نهادهای اجتماعی، کارکرد انتقال میراث فرهنگی و اجتماعی و ارزش‌های جوامع را بر عهده دارند و گاه نیز می‌کوشند، حسب نیاز، الگوهای نوینی را به جامعه وارد کنند. در این وضعیت، رسانه به عنوان عامل حفظ و یا تغییر و تحول ارزش‌ها و هنجارهای اجتماعی طرح می‌گردد.

 

از سویی دیگر، یکی از ویژگی‌های منحصر به فرد دنیای امروز، وجود ارتباطات گسترده‌ی انسانی است، به گونه‌ای که عـصر حاضر را عـصر ارتباطات و جـامعـه امـروز را جامعه‌ی اطلاعاتی خوانده‌اند. در چنین جامعه‌ای، رسانه‌ها و وسایل ارتباط جمعی، به عنوان عنصری کلیدی در ارتباطات، نقش مهمی ایفا می‌کنند. اگر شتاب فرایند پیشرفت فناوری اطلاعات و ارتباطات مرکز ثقل تحولات فرهنگی در سال‌های اخیر باشد، رسانه‌های جمعی، از میان تمامی ابزارها و فنون جدید، بیشترین تاثیر فرهنگی را دارند. این رسانه‌ها در حفظ وضع موجود، پیدایش عادات تازه و نیز تغییر در باورها و خلق و خوی و رفتار انسان‌ها سهمی شگرف دارند. البته، میزان تاثیر رسانه‌ها و نیز استقبال همگانی از آنها در همه‌ی جوامع یکسان نبوده، تابع متغیر رشد فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی هر جامعه است، اما این دیدگاه عمومی درباره‌ی کارکرد رسانه‌‌ها وجود دارد که رسانه‌های جمعی باید به حراست از محیط و همبستگی بین اجزای گوناگون جامعه در پاسخ به نیازهای محیطی کمک کنند (معتمدنژاد، ۱۳۷۵: ۱۸)

 

نیازمندی انسان امروز به اطلاعات و اخبار، در جهت دستیابی به رفاه بیشتر، بهتر زیستن و ارضای نیاز کنجکاوی، قدرت ساخت انگاره‌ها و شکل‌دهی افکار عمومی را به رسانه‌ها داده است. رسانه‌ها به عنوان بهترین منابع شکل‌دهی افکار و تصورات ما از محیط پیرامون، به ویژه در مورد رویدادهایی که خارج از دسترس، دید و تجربه‌ی مستقیم ما قرار دارند، نقش مهم و برجسته‌ای ایفا می‌کنند.

 

امروزه، رسانه‌ها از چنان نفوذ، گستره و قدرتی برخوردارند که می‌توان گفت اولویت ذهنی و رفتاری ما را تعیین می‌کنند و اگر چگونه اندیشیدن را نیاموزند، حداقل این که به چه بیاندیشیم را می‌آموزند، به گونه‌ای که می‌توان گفت رسانه‌های ارتباط جمعی مهم‌ترین شاخصه‌ی جامعه‌ی مدرن به شمار می‌آیند و در واقع، القا کننده‌ی کلیه‌ی هنجارهای فرهنگی‌اند.

 

رسانه‌ها، با نشر اطلاعات، افکار، ذهنیات و فرهنگ جامعه را شکل می‌دهند. بر این اساس، انتخاب‌کنندگان و تدوین‌کنندگان پیام (مدیران رسانه‌ها و عوامل برنامه‌ساز) نقش بسیار مهمی در چگونگی شکل‌گیری فرهنگ و تحولات آن دارند. در این میان، رسانه‌های تصویری به ویژه تلویزیون، نقش بسیار پررنگ‌تری دارند، به گونه‌ای که می‌توان گفت تلویزیون، از عوامل اصلی در فرایند اجتماعی شدن و انتقال مفاهیم فرهنگی است.

 

تلویزیون، به دلیل استفاده از دو حس بینایی و شنوایی به طور هم‌زمان، سرعت در انتقال اخبار، کثرت مخاطبان و توانایی پخش هم‌زمان صوت و تصویر، به وسیله‌ی پرقدرتی در جهت اطلاع رسانی در جهان امروز تبدیل شده است. در زمینه‌ی ویژگی‌های این رسانه می‌توان گفت:

 

    • تلویزیون همزمان دو حس بینایی و شنوایی را متاثر می‌کند و همین ویژگی، آن را در جایگاهی برتر از رادیو و مطبوعات قرار می‌دهد

 

    • برنامه‌های تلویزیونی برای رسیدن به نظر مخاطبان نیازی به واسطه ندارند

 

  • تلویزیون قادر است هم‌زمان تعداد کثیری بیننده را، به مراتب بیشتر از خوانندگان مطبوعات و شنوندگان رادیو، زیر پوشش پیام‌های خود قرار دهد (همان، ۱۴۶).

بنابراین، تلویزیون، به عنوان رسانه‌ای ملی و فراگیر، در زمره‌ی مهم‌ترین کارگزاران جامعه‌پذیری عمل می‌کند. همه‌ی برنامه‌های تلویزیون حاوی پیام هستند و خواسته یا ناخواسته، معانی و احساسات خاصی را به مخاطب القا می‌کنند (راودراد، 1382: 168).

 

تلویزیون به فراهم ساختن چارچوب‌های تجربه و نگرش‌های کلی فرهنگی که در درون آن افراد، در جوامع امروزی، اطلاعات را تفسیر کرده، سازمان می‌دهند، کمک می‌کند. تلویزیون در گسترش شکل‌های غیرمستقیم ارتباط در عصر حاضر، به اندازه‌ی کتاب، مجلات و روزنامه‌ها مهم است. تلویزیون شیوه‌هایی را که افراد زندگی اجتماعی را تفسیر کرده، نسبت به آن واکنش نشان می‌دهند، با کمک به نظم دادن تجربه‌ی ما از زندگی اجتماعی، قالب‌ریزی می‌کند (گیدنز، 1376؛ 479).

 

تلویزیون، با مخاطب قرار دادن حس بیننده به جای ذهن او، شرایطی را به وجود می‌آورد که بتواند با هر بیننده‌ای، با هر سطحی از سواد و ادراک، ارتباط برقرار کند و به آموزش و بازتولید فرهنگی بپردازد؛ بازتولیدی که مبتنی است بر ارایه‌ی تجربیات مشترک از محیط بیرونی و یادگیری آسان و اثربخش تصویری. این بازتولید منجر به شکل‌دهی به فرهنگ اجتماعی می‌گردد.

 

در این زمینه، نمایش جایگاه و نقشی خاص دارد. صنایع فرهنگی، در طول دهه گذشته، نمایش رسانه‌ای را در فضاها و پایگاه‌های نو تکثیر داده است و خود نمایش یکی از اصول سامان‌دهنده به اقتصاد، سیاست، جامعه و زندگی روزمره شده است. فرهنگ رسانه‌ای، برای جذب مخاطبان بیشتر و افزایش قدرت، نفوذ و سود خود، هر روزه شیوه‌های نمایشی و چشم‌اندازهای پیچیده و فنی جدیدتری به کار می‌گیرد، به گونه‌ای که فرهنگ تصویری سرگرمی‌های اطلاعاتی جذابیتی روزافزون دارد.

 

نمایش‌های اغواگر، تحت تاثیر فرهنگ چند رسانه‌ای‌ها، شهروندان و مخاطبان رسانه‌ها و کل جامعه‌ی مصرف‌کننده را جذب خود کرده، درگیر با شبکه‌ای معنایی از سرگرمی، اطلاعات و مصرف می‌کند؛ الگویی که اثر عمیقی بر کردارها و پندارهای فردی و اجتماعی دارد. وقتی جهان واقعی به تصاویر ساده تبدیل می‌شود، تصاویر ساده به موجودات واقعی و تلقین‌های ایجاد‌کننده‌ی رفتارهای هیپنوتیک تبدیل می‌شود. وقتی تصویر، با بهره گرفتن از ابزارهای رسانه‌ای گوناگون، فرد را وادار به دیدن جهان می‌کند، دیگر نمی‌توان جهان را به صورت واقعی درک کرد و طبیعی است که حس ممتاز انسان، حس بینایی می‌شود؛ درست همان طور که در دوران گذشته، حس لامسه برتری داشت.

 

با رشد و توسعه‌ی فناوری‌های اطلاعاتی و چند رسانه‌ای جدید، نمایش فناورانه بر شکل‌گیری خطوط و مسیرهای اصلی و فرعی جوامع و فرهنگ‌های امروز اثر انکارناپذیری داشته است، به گونه‌ای که نمایش رسانه‌ای یکی از ویژگی‌های اصلی و معرف پدیده‌ی جهانی شدن گردیده است (کلنر، 1385: 164- 162).

 

در این میان، زنان به‌عنوان نیمی از مخاطبان جامعه، اهمیت و نقش خاصی می‌یابند. تلویزیون می‌کوشد با کمک ابزار نمایش از طرفی تصویری خاص از زنان جامعه را به بیننده القا نماید و تصویر پذیرفتنی از زن را معین و مشخص نماید و از سویی دیگر، الگوهای رفتاری خاص زنان را شکل دهد.

 

همچنین، تلویزیون با نمایش تصویر ویژه‌ای از زنان و چگونگی تعامل دیگر اقشار جامعه با آنان، به گونه‌ای برای اقشار مختلف جامعه در برخورد با زنان نیز الگوسازی می‌کند.

 

تاریخ بر فراز و نشیب تلویزیون در ایران با جنسیت و مناسبات جنسیتی گره خورده است و گرچه تغییراتی را در عرصه‌ی جنسیت تجربه

پایان نامه

 کرده که خود نشان از همراهی با تحولات اجتماعی دارد، ولی مناسبات جنسیتی تنیده شده در فضای دراماتیک فیلم‌های آن، اشکالی را سامان داده است که در بستر تحولات اجتماعی، بار سنت و مدرنیته را به دوش می‌کشند؛ به گونه‌ای که می‌توان گفت صورت پدرسالارانه‌ی روابط جنسیتی، سنت دیرینه‌ی تلویزیون ایران از زمان ظهور تا کنون بوده است (رحمتی و سلطانی، 1383: 10)

 

بیان مساله

 

نظام ارتباطی، به عنوان یکی از ارکان اجتماع، با دیگر نظام‌های اجتماعی دارای روابط متقابل و پیچیده‌ای است.

 

پس می‌توان جهان امروز را دنیای الکترونیک دانست که مشخصه‌ی اصلی آن، رسانه‌های گروهی‌اند که فاصله‌ها را از میان می‌برند و باعث جهشی اطلاعاتی‌ می‌گردند و درست به همین دلیل، تاثیرات شگرف فرهنگی و اجتماعی دارند (سورین و تانکارد، 1390: 394).

 

بر همین مبنا، یعنی بر مبنای تاثیرات فرهنگی و اجتماعی رسانه‌ مبتنی بر تغییر و تحولات ابزار رسانه می شود، از جمله اقشار اجتماعی که به شدت متاثر از تاثیرات اجتماعی و فرهنگی رسانه است، زنان می‌باشند. زن و مرد، بابت متمایز بودن در ساختار بدنی خود، دو گروه مجزا در جامعه انسانی را تشکیل می‌دهند. این، در واقع بزرگترین گروه‌بندی‌ای است که در هر جامعه‌ای می‌توان انجام داد. اما این گروه‌بندی به دنبال خود تفکرات قالبی و کلیشه‌های جنسیتی را به همراه داشته است. زن و مرد، هر یک به دیگری صفاتی را نسبت می‌دهند و آن را مختص مردان و یا زنان می‌دانند و هیچ تفاوتی بین اعضای گروه زنان یا مردان قایل نمی‌شوند و امکان متفاوت بودن زنان از یکدیگر را امری نزدیک به محال تلقی می‌کنند.

 

زنان جامعه ما چندان در بیان مستقل اندیشه‌ها و زندگی‌شان توانایی نداشته‌اند و در بسیاری اوقات، به عنوان افراد فرعی از متن جامعه حذف و به حاشیه رانده شده‌اند. بر این اساس، با ایجاد دو نظام ارزشی، مردان اصل و زنان فرع بوده‌اند. شیوه و سبک زندگی در جامعه ما بر اساس این نگرش، یعنی اصلی – فرعی شکل گرفته است و موجودیت و هستی خانواده نیز در هدف‌های اصلی و فرعی معنا پیدا کرده است. زنان در فرهنگ ما هیچ‌گاه نه به صورت افراد مستقل از شوهر یا فرزندان، بلکه همواره در مقام همسر یا مادر نشان داده می‌شوند. این در واقع در حکم آن است که به شیوه‌ای زیرکانه به جامعه القا کنیم که زنان فقط در مقام همسری وابسته به شوهر یا مادری تابع نیازهای فرزندان، وجود خارجی دارند. (میشل 1376، 127)

 

تحلیل مناسبات جنسیتی در قلمرو فرهنگ، یکی از اصلی‌ترین طرح‌های پژوهش در نظریه‌های فرهنگ معاصر است. در این حوزه، با تحلیل جنبه‌های فرهنگ، می‌کوشند مناسباتی را بیابند که از طریق آن‌ ها، ارزش‌ها و هنجارهای مردسالارانه در جامعه بازتولید می‌گردند. از این جهت، رسانه‌های جمعی به عنوان یکی از مهم‌ترین منابع تولید فرهنگ، بیش‌ترین نقد را به همراه دارند.

 

در فرهنگ عامه و رسانه‌های توده‌ای، معمولا زنان یا به عنوان ابژه و موجودی ابزاری و حاشیه‌ای بازنمایی می‌شوند و یا – به عنوان مقوله‌ای اجتماعی، مانند مخاطبین، شنوندگان و بینندگان فرآورده‌های فرهنگی – نادیده گرفته می‌شوند. بر این اساس، می‌توان گفت گونه‌ای گفتمان جنسیتی بر رسانه‌ها حاکم است.

 

مقصود از گفتمان جنسیتی، آن گروه از بیان‌های معطوف به سلطه است که واجد دو مشخصه‌ی اصلی‌اند: یکم آن که خواست جنسی اصلی‌ترین مضمون آن‌ هاست و دوم آن که به یک گفتمان هژمونیک بدل شده‌اند و به عنوان یک گفتمان عام و شایع، یک دوره از تاریخ اجتماعی ایران را، رقم زده‌اند (کاشی، 1385: 12).

 

به جرات می‌توان گفت که اکثر کنش‌های اجتماعی به گونه‌ای آمیخته با جنسیت‌اند (ابراهیمی و کاظمی، 1388: 35). البته نباید از یاد برد که همواره کنش‌های متفاوت با سنت‌های پایداری که عرف بر اساس آن عمل می‌کند، واکنش‌های تندی را به همراه داشته است و در این میان، شاید زنان بیشتر از مردان به بازتولید سنت‌های خانوادگی، روابط محلی و آداب و رسوم سنتی می‌پردازند (آلکوف، 1385: 62) و در کنار آن‌ ها قانون، سنت و آداب و رسوم جامعه، هر یک به نوعی مسوول این وقفه‌های عجیب سکوت و سخن گفتن بوده‌اند (وولف، 1379: 73).

 

از این نظر، چگونگی بازتولید زبان جنسیتی در کنش‌ها و منش‌های اجتماعی از طریق رسانه اهمیت می‌یابد. این امر، البته در کنش‌های تصویری از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

 

تلویزیون با تثبیت موقعیت نابرابر اجتماعی و معناسازی اجتماعی جهت‌مند آن، در تثبیت و تقویت هنجارهای اجتماعی مردانه در جامعه نقش اساسی بازی می‌کند. نقش تلویزیون صرفا نشان دادن زنان در نقش‌های سنتی نیست، بلکه نقشی اساسی‌تر در کمک به ارایه‌ی تعریف و شکل معانی اساسی زنانگی و مردانگی ایفا می‌کند.

 

به عنوان مثال، در دهه اخیر ساختار سنتی، در اثر فرایندهای جدایی‌ناپذیر و به هم پیوسته‌ی کار و آگاهی زنان، زیر سوال رفته است. تحصیلات عالی و اشتغال زنان، از سویی باعث کسب ارزش‌ها، نگرش‌ها و برداشت‌های جدیدی گردیده است و از سویی دیگر، سبب دشواری در هماهنگ کردن نقش‌های سنتی با نقش‌های جدید شده است (ساروخانی و رفعت‌جاه، 1383). بر این اساس، در بخشی از برنامه‌های تلویزیونی، زنان با وجود این‌که ممکن است در چهار دیواری خانه به تصویر کشیده شده باشند، اما زنانی هستند درگیر عواطف و فاقد پیچیدگی و البته نیازمند هدایت و راهنمایی به وسیله مردان با کفایت، منطقی و دارای عقل سلیم.

 

سبک رفتاری زنان و زنانگی در برنامه تلویزیونی تصویری تصادفی و بی دلیل را بیان نمی‌کند؛ بلکه این بیان نوعی مراسم سیاسی است که موقعیت طبقه‌ی زن را در ساختار اجتماعی تثبیت می‌کند، نوعی نمایش جنسیتی. (کاظمی و ناظر فصیحی 1386، 139)

 

درست در همین‌جا است که رسانه‌ی تلویزیون و نگرش مدیریتی حاکم بر آن اهمیت می‌یابد. در واقع، تلویزیون در این‌جا چیزی بیش از یک رسانه است؛ تلویزیون ابزار قدرت مردانه در جهت حفظ وضع موجود مردانگی و زنانگی می‌باشد.

 

تلویزیون به عنوان یکی از ابزارهای مهم اجتماعی سازی در دنیای مدرن، با بازنمایی الگوها و هنجارهای جنسیتی حاکم بر زندگی اجتماعی در قالب اجراهای نمایش‌گونه، عملا نقش برسازنده و بازتولید کننده‌ی این هنجارها را در زندگی اجتماعی امروزی برعهده دارد.

 

از میان برنامه‌های تلویزیونی، آنچه بیشترین میزان توجه بینندگان در همه‌ی سنین و گروه‌های مختلف طبقاتی را به خود جلب می‌کند، سریال‌های تلویزیونی است؛ برنامه‌ای که هم برای گذران اوقات فراغت انتخاب می‌شود و هم می‌تواند محملی باشد برای آشنایی با دنیای افرادی دیگر و زندگی آنان، از خلال داستانی که به نمایش درمی‌آید و البته، در خلال این داستان، فرهنگ، آداب و رسوم و روش زندگی شخصیت‌های داستان هم به تصویر کشیده می‌شود.

 

سرگرمی همیشه مهم‌ترین بستر برای نمایش بوده است، اما در جامعه‌ی سرگرمی‌های اطلاعاتی امروزی، سرگرمی و نمایش به نحو قابل توجهی وارد حوزه‌های اقتصاد، سیاست، جامعه و زندگی روزمره شده‌اند. صورت‌های کنونی سرگرمی در تلویزیون، در حال تزریق فرهنگ رسانه‌ای در دستگاه‌های خود هستند. در عصر رسانه‌های نمایشی، خود زندگی هم تبدیل به یک فیلم می‌شود و ما زندگی خود را در قالب فیلمی می‌سازیم که خود هم بازیگر و هم تماشاچی یک نمایش مستمر بزرگ می‌شویم (کلنر، 1385: 168 – 167).

 

به سریال‌های تلویزیونی نباید تنها به دید یک تفریح و گذران اوقات فراغت نگریست، بلکه رموز و نشانه‌های موجود در آن، با درگیر کردن مخاطب در طول روایت، پیام‌های خود، از جمله پیام‌های جنسیتی را انتقال می‌دهد. از نظر دبور، همبسته‌ی نمایش، تماشاکننده است؛ همان بیننده و مصرف‌کننده‌ی منفعل نظام اجتماعی که بر اساس تسلیم، اطاعت و تولید تفاوت‌های قابل فروش و بازاری، برنامه‌ریزی شده است.

 

از این رو، مفهوم تماشا متضمن تمایز میان فاعلیت و انفعال و مصرف و تولید است. جامعه‌ی نمایش، ابزارهای خود را بیشتر از طریق سازوکارهای مصرف، اوقات فراغت، خدمات و سرگرمی بسط می‌دهد. دبور بیان می‌دارد که نمایش آن لحظه‌ای است که مصرف به درجه‌ی اشغال کامل زندگی روزمره رسیده باشد. نمایش‌های رسانه‌ای آن بخش از پدیده‌های فرهنگ رسانه‌ای است که ارزش‌های اساسی جامعه‌ی معاصر را در خود دارد و در جهت آشناسازی و وارد کردن افراد به زندگی اجتماعی به کار می‌آید و بحث‌ها و مناقشات اجتماعی و شیوه‌های حل آن‌ ها را به نمایش درمی‌آورد (همان: 166-164).

 

بر این بنیاد، وسایل ارتباط جمعی نه تنها بازتاب شرایط جامعه هستند، بلکه وظیفه‌ی رهبری و هدایت فکری جامعه را نیز به عهده دارند.

 

تلویزیون نیز به عنوان یکی از مهم‌ترین وسایل ارتباط جمعی، همراه و مانند یکی از اعضا در خانواده حضور دارد و بر آن تاثیر گذاشته، ساخت اجتماعی روابط زن و مرد را متحول می‌سازد. این تاثیر دو صورت متمایز دارد:

 

1) با نشان دادن زنان و مردان و ویژگی‌ها و خصوصیات آن‌ ها، که شامل نقش زن و مرد در خانواده نیز می‌شود، جامعه را به خودآگاهی می‌رساند. به عبارت دیگر، ساختار روابط جنسیتی و وضعیت موجود آن را نشان می‌دهد.

 

2) با نشان دادن وضعیت مطلوب و ارائه پیشنهادها و راه ‌حل ‌های عملی، جامعه را به سوی تحول در ساختار روابط و از جمله، تحول در نقش‌های خانوادگی زن و مرد هدایت می‌کند. به عبارت دیگر، تغییرات آرمانی ساختار روابط جنسیتی را نشان می‌دهد.

 

این پژوهش در واقع به همین مساله می‌پردازد. این پژوهش به دنبال آن است که با تحلیل سریال‌های تلویزیونی بررسی نماید که رسانه‌ی تلویزیون در ایران چه نگرش یا نگرش‌هایی را در مورد زنان بازتاب می‌دهد، چه الگو یا الگوهایی را نمایش می‌دهد، وضع موجود را چگونه تبیین و تفسیر می‌کند و در نهایت، چه تصویری از وضع مطلوب گفتمان جنسیتی جامعه‌ی ایران ارائه می‌دهد. به طور خلاصه، نرخ نگرش به زنان در سریال‌های تلویزیونی چگونه است؟

پایان نامه ارشد:بررسی تنوع ژنتیکی جمعیت­های بلوط ایرانی(Lindl. Quercus brantii) در بخشی از منطقه زاگرس با استفاده از مارکر مولکولی SRAP

و هدف

 

بلوط (Quercus) از تیره راش (Fagaceae) یکی از متنوع­ترین جنس­های درختان نواحی معتدل با بیش از 500 گونه در سراسر جهان است(61). بلوط جزء گیاهان پهن برگ است و اساساً این جنس بومی نیمکره شمالی می­باشد و شامل گونه­ های خزان­پذیر و همیشه­سبز می­باشد که در عرض­های جغرافیایی مختلف آسیا و آمریکا گسترده شده­است (15). از زمان داروین بلوط به عنوان یک جنس مدل برای مطالعه فرایندهای تکاملی و گونه­زایی به کار می­رود، سازگاری بالا و مراحل مختلفی از جریان ژنی بین گونه­ای به طور معنی­داری در پیدایش صدها گونه و زیرگونه و اکوتیپ­های متعدد مشارکت داشته­است(21). از یک طرف این انعطاف­پذیری فنوتیپی و تنوع ژنی باعث موفقیت این جنس در گونه­زایی شده­است و از طرف دیگر این خاصیت مشکلاتی را در تخمین تنوع ژنتیکی بین گونه­ ها و ساختار ژنتیکی جمعیت­ها و ارتباط تاکسونومیکی بین گونه­ ها ایجاد کرده­است که باید به طریقی این مشکل رفع شود(30). یکی از علل عمده این تنوع ژنتیکی در بلوط فراوانی تبادل ژنی و دخول بین گونه­ های جنس بلوط هیبریداسیون می­باشد(24).

 

در حال حاضر با فشار ناشی از تخریب و بهره ­برداری از جنگل­ها توسط انسان، تغییرات اقلیم و پدیده گرم شدن کره زمین پیش ­بینی می­ شود، طی 50 تا 100 سال آینده جمعیت بسیاری از گونه­ های گیاهی در رویشگاه­های کنونی ضعیف و ضعیف­تر شده (3) و آینده جنگل­های بلوط را با مخاطرات جدی مواجه سازد. همچنین وجود مشکلاتی نظیر کمبود درختان مادری، تناوب سال بذر­دهی، آفات و امراض، تولید

پایان نامه

 دانه ناکافی و نامناسب، ضعف دانه­زادی و عدم نگهداری دانه­ها برای مدت طولانی (63)، روند احیاء طبیعی جنگل­ها را از طریق بذر با مشکل روبرو کرده­است. تدوین برنامه حفاظت از منابع ژنتیکی بلوط و توسعه و احیاء جنگل­های آن از طریق بذرکاری و نهال­کاری می ­تواند از جمله مهمترین و اصولی­ترین اقدامات احیایی و حفاظتی رویشگاه­های این جنس باشد. بطورکلی گزارشات موجود نشان می­دهد که در بسیاری از موارد به دلیل ناسازگاری ژنتیکی نهال­های کاشته شده با شرایط محیطی(15)، نرخ پایین زنده­مانی آنها(51)، باید توسط بذر ژنوتیپ­هایی جنگل­کاری شود که با شرایط اقلیمی دوره­ های آینده سازگاری داشته باشد. با این وجود تنظیم و اجرای برنامه ­های حفاظت از منابع ژنتیکی و جنگل­کاری با بذر ژنوتیپ­های سازگار با استرس­های احتمالی نیازمند کسب اطلاع از تنوع ژنتیکی بین و درون جمعیت­ها است(53).

 

علاوه بر اهمیت اکولوژیکی بلوط، این جنس دارای مصارف دارویی، خوراکی و صنعتی فراوان نیز می­باشد(28). این جنس یکی از مهمترین گیاهان چوبی تشکیل­دهنده جنگل­های بلوط غرب محسوب می­ شود ولی به دلیل دور شدن این جنگل­ها از حالت کلیماکس و کاهش قابل توجه گونه­ های جنگلی تعیین تنوع ژنتیکی و حفاظت ذخایر آنها ضروری به نظر می­رسد(23).

 

مطالعات قبلی مدارک فراوانی را مبنی بر تنوع بین­گونه­ای براساس کاراکترهای فنوتیپی فراهم کرده ­اند  تنوع در این جنس براساس ویژگی­های بیولوژیک، مورفولوژیک و فنولوژیک شناسایی و شرح داده شده است، به خصوص مورفولوژی برگ در این مورد مفید است و ساختار جمعیت بلوط­ها بر اساس ویژگی مورفولوژیکی برگ مطالعه شده است (61 و 21). تاکنون مطالعه روی تنوع ژنتیکی درون گونه­ای بلوط ایرانی در مناطق مختلف ایران با بهره گرفتن از مارکر SRAP صورت نگرفته است.

 

مارکرهای مولکولی مهمترین و کاربردی­ترین سیستم­های مارکری هستند که گستردگی زیادی داشته و هر روزه در حال توسعه و تکامل هستند، و از آنجا که در اولین سطح از بیان ژن مطرح می شوند خیلی دقیق بوده و دارای تنوع زیاد و پلی مورفیسم بالا هستند (15). در بین نشانگرهای مولکولی ریزماهواره­ها به دلیل توانمندیهای ویژه­ای که در شناسایی تنوع ژنتیکی ارقام و گونه­ های مختلف درختان دارند از کارایی بالایی برخوردارند. هدف از کار حاضر ارزیابی امکان بکارگیری مارکر SRAP در مطالعات ژنتیکی درون­گونه­ای بلوط و مطالعات ژنتیک جمعیت و سنجش تنوع ژنتیکی در جمعیت­های مختلف این گونه و تخمین ساختار ژنتیکی و اختلاف بین جمعیت­ها در قسمتهای مختلف قلمرو آن در جنگل­های زاگرس است که امید می­رود کمکی در جهت طبقه ­بندی این جنس و به­نژادی این گیاه در آینده باشد.

پایان نامه ارشد علوم اجتماعی : بررسی تاثیر کاربرد اینترنت بر آموخته های علمی دانشجویان رشته علوم ارتباطات اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز

در عصر حاضر که عصر تغییر از جامعه صنعتی به جامعه فراصنعتی یا جامعه اطلاعاتی لقب گرفته است، طبیعی است که اطلاعات ،دانش وآگاهی بعنوان اساسی‌ترین دارائیها برای انسانها و جوامع بشری بحساب آید. رشد وگسترش فناوری اطلاعات و ارتباطات[1] (ICT) در جامعه امروز به حدی سرعت گرفته است که میزان توجه به آن را بعنوان مهمترین شاخص توسعه‌یافتگی برای کشورهای در حال توسعه در نظر گرفته‌اند، و معتقدند که عصر حاضر ، دنیای متفاوتی خواهد بود که راهبری آنرا فناوری اطلاعات برعهده خواهد داشت. ویژگی مهمی که پدیده فناوری از آن برخوردار است اینست که باعث می‌شود ارتباط انسان با انسان و همچنین انسان با محیط تسهیل یافته و ارتقا یابد .این فناوری به دلیل تحول‌پذیری و قدرت تاثیر فراوانی که در حوزه های مختلف دارد، یکی از پویا‌ترین و بحث ‌انگیزترین رشته‌های علم و فناوری محسوب می‌شود.

 

از آنجا که نرخ تغییرات در این فناوری به مراتب بیشتر از فناوری های گذشته است پیش بینی می شود در طول دهه های آینده نیز پدیده فناوری اطلاعات و ارتباطات حضور خود را درحکم یکی از محورهای اساسی تغییر و نوآوری در صحنه ی تعلیم و تربیت جهان حفظ نماید.(جلالی و همکاران 1382)استفاده از این فناوری های جدید اطلاعاتی، در آموزش از مدتها پیش توسط محققان مورد توجه قرار گرفته است، بطوریکه آنان از مهارتهای مرتبط با رایانه، به عنوان ابزارهای خلاق در فعالیتهای فراگیران نام می برند آنان همچنین اینترنت را یک ابزار قدرتمند و موثر یادگیری در عصر اطلاعات معرفی کرده اند و از آن به عنوان کلید آموزش در هزاره سوم نام برده اند. کیناسن[3] معتقد است استفاده از بزرگراه های اطلاعاتی، مهارت حل مسأله و تفکر انتقادی را در فراگیران رشد می دهد (کیناسن 1995 ص2).

 

امروزه مهارتهای کاربردی فناوری اطلاعات و ارتباطات، بالاخص اینترنت به عنوان یکی از ابزارهای مهم فناوری اطلاعات علاوه بر بعد ارتباطی، در زمینه های مختلف کاربردهای فراوان و متنوعی پیدا کرده است به طوری که ریچاردسون[4]  می گوید: اینترنت در تقویت روابط پژوهشی و یادگیری در بین محققان، دانشگاهیان، دانشجویان، معلمان و فراگیران سراسر جهان توان بالقوه بالا و غیرقابل انکاری دارد.

 

رایانه و اینترنت تغییرات فراوانی را در نحوة زندگی بشر به وجود آورده اند که موجب شده دولت ها سرمایه گذاری های عظیمی برای، افزایش ضریب نفوذ این فناوری و افزایش میزان کاربران در کشورها به عمل آوردند.  هر روز بر تعداد مراکزی که امکانات لازم جهت تسهیل دسترسی به این فناوری را فراهم میکنند افزوده می شود. به نظر می رسد دانشجویان بیشتر از سایر اقشار جامعه به  این فناوری روی می آوردند و به سرعت در کاربرد این دانش فنی مهارت پیدا می کنند. این واقعیت ضرورت توجه به این فناوری را آشکار می سازد، تا از این فناوری به عنوان یک فرصت و عامل محرک برای رشد آموزش و یادگیری بهره برداری شود.

 

بدون وجود افراد آموزش دیده، امکان استفاده از فرصت ها، مزایا و دستاوردهای جدید فناوری اطلاعات وجود نخواهد داشت. با اینکه دستیابی به اینترنت و کامپیوتر ضروری است ولی قطعاً کافی نخواهد بود. در این رابطه ضروریست برنامه ریزی لازم در خصوص آموزش اصولی و ساخت یافته تکنولوژی های جدید صورت پذیرد.

 

برخی بر این باور و اعتقاد هستند که آموزش فناوری اطلاعات و ارتباطات، مهمترین چالش کشورهای در حال توسعه به منظور مشارکت در اقتصاد دیجیتالی و سایر دستاوردهای جوامع اطلاعاتی مدرن، می باشد. آموزش و فراگیری نحوه استفاده از تکنولوژی های جدید، اولین مرحله در زمینه گسترش و استفاده مطلوب از این تکنولوژی ها محسوب می گردد. با توجه به اینکه یک جامعه شبکه ای، یک جامعه دانش محور خواهد بود، تعداد زیادی از پتانسیل ها و مزایا مستقیماً به توانائی استفاده از داده و اطلاعات به منظور تولید دانش بر می گردد. توسعه منابع انسانی، یکی از مهمترین مولفه های استراتژیک محسوب و از آن بعنوان مهمترین چالش استفاده از تکنولوژی های مدرن در کشورهای در حال توسعه، یاد می گردد.

 

در تعداد زیادی از کشورهای در حال توسعه، میزان سواد عمومی دیجیتال بسیار پائین بوده و با اتکاء بر آنان نمی توان برنامه های مدونی را به منظور پیاده سازی جامع و گسترده تغییرات در سازمانهائی که به آنان نیاز دارند، تدوین نمود.

دانلود مقاله و پایان نامه

 

 

اینترنت، می بایست از طریق سیستم های آموزش پایه در هر کشور توسعه و بهبود یاید. بهبود در دستیابی به اینترنت، افزایش تعداد کامپیوترهای موجود در کلاس های درس و آموزش دانشجویان به منظور استفاده از فناوری دیجیتالی در کلاس های درس، باعث تولید نسل جدیدی از دانش آموزان  می گردد که دارای سواد عمومی مبتنی بر تکنولوژی اطلاعات می باشند. بسیاری از کشورهای در حال توسعه تلاش خود را در جهت افزایش سواد دیجیتالی بر اساس برنامه های مدون ملی آغاز نموده اند. این برنامه با ارائه زیرساخت لازم (کامپیوتر و دستیابی به اینترنت)، افزایش مهارت و ایجاد محتوا (وب سایت ها و نرم افزارهای آموزشی)، امکانات لازم جهت پیشبرد اهداف برنامه ها از جمله افزایش سواد دیجیتالی را ارائه نموده اند.

 

فناوری اطلاعات و ارتباطات به طور عام برای همه آحاد جامعه و به طور خاص برای برخی از گروه ها با موقعیت های خاص امکانات زیادی را فراهم می کند. دانشجویان به عنوان پیش قراولان تحولات ناشی از فناوری و سواد دیجیتالی به منظور بهره گیری هرچه بیشتراز امکانات و تسهیلات این فناوری ها می بایست از سواد دیجیتالی و اطلاعاتی مطلوب برخوردار باشند.

 

باتوجه به اهمیت فناوری های جدید در امر آموزش و به کارگیری آنها در نظام های آموزشی جهان در امور آموزشی و پژوهشی، کسب مهارتهای به کارگیری آنها در بین مدرسین و دست اندرکاران نظام آموزشی یکی از الزامات حرفه ای می باشد.

 

با گسترش روزافزون و غیرقابل انکار فناوری اطلاعات و ارتباطات در جامعه و با توجه به تعریف جدید یونسکو از فرد باسواد مبنی بر ضرورت یادگیری سواد رایانه ای و دیجیتالی و اهمیت و ضرورت آموزش مهارتهای کاربردی این فناوری و استفاده بهینه و مطلوب از آن در سطح وسیع، از جمله در دانشگاه ها توسط دانشجویان، ضروریست با بررسی وضعیت موجود استفاده از اینترنت و عوامل موثر برآن امکان برنامه ریزی برای آموزش فناوری اطلاعات و ارتباطات و ارزیابی آموزشهای قبلی را فراهم آورد.

 

مهمترین و کارآمدترین مزیت بهره مندی از فناوری اطلاعات و ارتباطات کاهش فقر اطلاعاتی در جامعه و در دسترس قرار دادن انواع اطلاعات، دانش و درنتیجه افزایش سطح آگاهی های عمومی جامعه است که موجب میشود متقاضیان اطلاعات، به سرعت و بی‌درنگ به زنجیره ای از اطلاعات ارزشمند دسترسی پیدا كنند.این فناوری ها در شیوه های سنتی اشاعة اطلاعات تغییر و تحولات اساسی ایجاد كرده اند این امر با توجه به اینکه قرن آینده قرن اطلاعات و مختصات جامعه ی اطلاعاتی است، می تواند در کاهش فقر اطلاعاتی، گسترش اطلاعات فراگیر درجامعه، کارآمدی و اثر بخشی جامعه نقش بسزایی داشته باش با توجه به اینکه انفجار اطلاعات بسیاری از ناممکن ها را ممکن ساخته، موضوع استفاده از تکنولوژی های جدید باید پیاپی مورد بازبینی دقیق و موشکافانه قرار گیرد

 

 

 

2-1-بیان مسأله

 

با ظهور و توسعه پدیده فناوری اطلاعات و ارتباطات روند تحولات جهانی باشتابی بیشتر با محوریت عنصر اطلاعات در حال گسترش است. این فناوری یک تخصص میان رشته ای است جهت ایجاد امکان ارتباط از راه دور، دسترسی به اطلاعات و جلوگیری از انباشت و انحصار آن مورد استفاده قرار می گیرد. مهمترین خصوصیات و ویژگی این فناوری تکیه بر تولید اشاعه و پردازش اطلاعات، در دسترس قرار دادن آن برای همگان در کمترین زمان ممکن، با حداقل هزینه ها و همه زمان ها و مکان هاست. به نحوی که مطالعات انجام شده در ارتباط با برنامه توسعه بیشتر کشورها موید این مطلب است که فناوری اطلاعات و ارتباطات در فرایند رشد کشورهای گوناگون نقش کلیدی دارد

 

فناوری اطلاعات و ارتباطات را میتوان مجموعه ای از سخت افزارها ، نرم افزارها و فکر افزارها دانست که گردش اطلاعات و بهره ورداری از آن را ممکن می سازد. و ویژگی مهم آن این است که هم عاملی برای ایجاد تغییرات و هم ابزاری تغییر دهنده است. که از مجموعه وسیعی از فناوری ها از قبیبل ماهواره، ویدئو ، تلفن همراه، تلویزیون های کابلی، رایانه های خانگی و اینترنت تشکیل شده.

 

البته این نکته قابل توجه است که مهم‌ترین رهاورده این فناوری را می‌توان اینترنت به شمار آورد، گستردگی طیف اطلاعات و روزآمد بودن آن، اینترنت را اولین شاخص تجلی عصر اطلاعات ساخته است. این دو عامل همگام با خدمات گستردة اینترنت، گروه‌های مختلف استفاده‌كننده گان از جمله دانشمندان و محققان را به استفاده از این شبكة جهانی ترغیب كرده است و امروزه تقریباً در تمامی حوزه ها از قابلیت های اینترنت برای انجام فعالیت‌‌‌های علمی، آموزش و پژوهش استفاده میشود.

 

البته باید توجه داشت که، رایانه و شیکه جهانی این امکان را فراهم میکند که با سرعت بیشتر و عملکرد بهتر به فعالیت ها خود بپردازیم واز آنجایی که منابع انسانی بیشترین تاثیرپذیری را از تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات و رسانه ها دارند، بدیهی است اتخاذ تمهیداتی برای بكارگیری این نوآوری ها درعرصه های مختلف حائز اهمیت است.

 

این امر موجب شده بسیاری ازکشورها برآن شوندکه با بهره گرفتن از فناوری کامپیوتر و شبکه های اطلاعاتی انقلابی در آموزش ایجاد کنند که تاکنون بی سابقه بوده است.برای رسیدن به این منظور آماده کردن امکانات و تجهیزات در دانشگاه ها ضروری است ولی از همه مهم تر و زیربنایی تر آمادگی دانشجویان و استفاده کننده گان است. لذا یکی از اقدامات مهم و اساسی در آموزش عالی توجه به ارتقاء دانش و نحوه استفاده از اینترنت است. آمارهایی كه توسط سازمان‌ها و مؤسسات مختلف ارائه می‌شود نیز حكایت از رشد و استفاده روزافزون از خدمات اینترنت در سراسر جهان از جمله ایران دارد

 

اهل علم به طور كلی و دانشجویان به طور خاص، از مصرف كنندگان اصلی این فناوری هستند. اینترنت بخش مهمی از فعالیت های آموزشی، پژوهشی و فراغتی دانشجویان را به خود اختصاص می دهد.آنان برای کسب اطلاعات صحیح و موثق در زمان مناسب وبه شکلی قابل استفاده که می تواند از اتلاف منابع، وقت و انجام دوباره کاری های غیر ضروری بکاهد و مشکلات جستجو را به حداقل رساند و موجب تسهیل فرایند پژوهش شود و مرتبط ترین و معتبرترین منابع اطلاعاتی را برای پژوهش شناسایی کند از اینترنت استفاده میکنند.

 

دانشجویان برای آن که بتوانند از عهده وظایف پژوهشی خود برآیند و همچنین برای بالا بردن معلومات خود، از اینترنت برای کسب دانشی که به تفهیم بهتر مطالب درسی کمک کند، استفاده میکنند.تاثیر کاربرد این مهارت برای دانشجویان بیشتر از سایر اقشار احساس می شود لذا نظام آموزشی ما میبایست در کنار آموزشهای سنتی کلاسی از محیط الکترونیکی نیز استفاده کند.

 

باتوجه به افزایش روزافزون دانش آموختگان ،ونقش آنان در تولید علم ، اموراجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی ضروریست میزان استفاده آنان از اینترنت برای دستیابی به دانش مورد بررسی قرار گیرد.تا دریابیم این قشر عظیم تا چه حد با اینترنت آشنایی داشته واز آن استفاده می نمایند. لذا در نوشتار حاضر پژوهشگر بر آن شده به بررسی تاثیر کاربرد اینترنت بر اموخنه های علمی دانشجویان رشته علوم و ارتباطات اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز بپردازد.

دانلود پایان نامه ارشد:بررسی جهش­های شایع ژن(MAPT , APOE) در بیماران ایرانی مبتلا به آلزایمر دیررس

: بیماری آلزایمر یک اختلال مولتی فاکتوریال بوده است و شایع ترین عامل دمانس در جهان می­باشد. بنابراین قویترین فاکتور خطر برای ابتلا به بیماری آلزایمر رسیدن به سن پیری می­باشد. از آنجا که یکی از شاخص ­های بیماری آلزایمر گره­های نوروفیبریلاری درون سلولی (متشکل از فیلامنت­های شدیدا فسفریله تائو ) می­باشد و با توجه به اینکه ژنMAPT کدکننده پروتئین تائو است و این پروتئین با بیماری آلزایمر در ارتباط مستقیم است بنابراین پلی مورفیسم شایع (G/A) ٢٤٢٥٥٧rs  ژن MAPT می ­تواند با ریسک ابتلا به بیماری آلزایمر ارتباط داشته باشد و APOE  هم یک ریسک فاکتور برای این بیماری شناخته شده است. بنابراین رابطه بین بیماری آلزایمر و تشکیل گره­های نوروفیبریلاری انکار ناپذیر است.

 

روش کار: در این مطالعه پلی مورفیسم (G/A) ٢٤٢٥٥٧rs در ژنMAPT  و پلی مورفیسم (٤٢٩٣٥٨ rs ) و (٧٤١٢rs)  در ژن APOE  در ٥٧ فرد سالم و ٥٠ فرد بیمار به روش Tetra Arms PCR مورد بررسی قرار گرفتند.

 

یافته­ ها : در پلی مورفیسم (G/A) ٢٤٢٥٥٧rs در ژن MAPT  ،فراوانی ژنوتیپ AG و آلل G در افراد بیمار به طور معناداری از افراد سالم بیشتر بود، (به ترتیب ٦٤% و  ٣٦% در برابر ١/٤٢% و ٨/٢٢% با  ٠١/٠≤  Pvalue . در پلی مورفیسم (٤٢٩٣٥٨ rs ) و (٧٤١٢rs) در ژن APOE ، فراوانی ژنوتیپ ٤/e٤e و آلل ٤e در افراد بیمار به طور معناداری از افراد سالم بیشتر بود.  (به ترتیب ٤/٣٨%  و ٧/٥٧%  در برابر  ٨/٣% و  ٨/٢٨% با٠٠٩ /٠≤  Pvalue).

 

نتیجه گیری : به نظر می رسد که در پلی مورفیسم(G/A) ٢٤٢٥٥٧rs در ژن MAPT در جمعیت ایرانی ، ژنوتیپ AG و آلل G در این جمعیت دارای نقش ریسک فاکتوری برای بیماری آلزایمراست.

 

به نظر می­رسد که در پلی مورفیسم (٤٢٩٣٥٨ rs ) و ( ٧٤١٢rs ) در ژن APOE ، در جمعیت ایرانی ، ژنوتیپ ٤/e٤e و آلل ٤e در این جمعیت دارای نقش ریسک فاکتوری برای بیماری آلزایمر است.

دانلود مقاله و پایان نامه

 

 

واژه­ های کلیدی : بیماری آلزایمر ، ژن MAPT ، ژن APOE ،گره­های نوروفیبریلاری

 

فصل اول:

 

کلیات تحقیق

 

١- ١: بیان مسئله :

 

بیماری آلزایمر[1] شایع ترین بیماری تخریب کننده عصبی[2] می­باشد (١) که از نظر ژنتیکی هتروژن بوده و تاکنون بیش از ٢٦ میلیون نفر از جمعیت جهان به آن مبتلا شده اند (٢و٣).

 

بیماری آلزایمراز نظر بالینی, با اختلالات شناختی ,اختلالات زبانی و مهارت­ های حرکتی و تغییرات رفتاری همراه است (٢) و درگیر کننده مناطقی خاص از مغز از جمله لوب­های گیجگاهی[3],هیپوکامپ, بخشی از کورتکس و بخش کوچکی از لوب پیشانی[4] می­باشد  (٤) و از نظر پاتولوژیکی با وجود پلاک­های پیری خارج سلولی[5] وگره­های داخل سلولی نوروفیبریلاری[6] و فقدان ارتباطات سیناپسی درون کورتکس انتورینال[7] مشخص می­ شود (٥).

 

شکل ١-١ ) در این شکل نورون های سا لم با نورون­های دارای شاخص های بیماری آلزایمر مقایسه شده است

 

که همانگونه که ملاحظه می­ شود در نورون­های آلزایمری پلاک­های بتا آمیلوئیدی خارج سلولی و گره­های نوروفیبریلاری  داخل سلولی که از شاخص ­های بیماری آلزایمر می­باشد به خوبی قابل مشاهده می­باشد.

 

پلاک­های پیری از رشته­های 8 نانومتری از پپتید­های ٤٢-٤٠ اسیدآمینه­ای به نام آمیلوئید بتا [8]درست شده ­اند که از پروتئولیز یک پروتئین بزرگتر به نام پروتئین پیش ساز آمیلوئید[9] حاصل می­شوند (٥و٦). شکستن APP توسط دو پروتئاز به نام بتا -سکرتاز[10] و گاما -سکرتاز [11]سبب تولید پپتید آّمیلوئید بتا می­ شود که سریعا به صورت فیبریل­هایی تجمع می­یابند. دو پروتئین مرتبط با بیماری آلزایمر به نام های پرسینیلین١ و پرسینیلین ٢ از اجزء کاتالیتیک گاما-سکرتاز می­باشند (٥).

 

گره­های داخل سلولی نوروفیبریلاری از رشته­هایی درست شده ­اند که ترکیب عمده آنها از پروتئبنی به نام تائو[12] می­باشد که پروتئینی متصل شونده به میکروتوبول [13]می­باشد. واکنش دینامیک بین پروتئین تائو و میکروتوبول­ها توسط فسفریلاسیون تنظیم می­ شود. تائوی فسفوریله شده در مقایسه با تائوی غیر فسفوریله شده تمایل چسبندگی پایین­تری به میکروتوبول­ها دارد (٧). میزان فسفوریلاسیون در تائوی جدا شده از گره­های نوروفیبریلاری چندین برابر بیشتر از تائوی طبیعی می­باشد (٨). پروتئین تائو به فیلامنت­ های اکتین[14] و اسپکترین[15] متصل می­ شود که از طریق این واکنش­ها پروتئین­های تائو احتمالا در میا نکنش میکروتوبول­ها با سایر اجزای اسکلت سلولی نظیر نوروفیلامنت­ها اثر می­گذارند. در انواعی از بیماری­های نورودژنراتیو (به جز آلزایمر) که در مجموع به آنها تائوپاتی­ها[16] اطلاق می­ شود گره­های نوروفیبریلاری تجمع می­یابد بدون اینکه رسوبات بتا آمیلوئیدی دیده شود و بر اساس نوع تائوی اجتماع یافته که به عنوان بار کد [17]عمل می­ کنند پنج نوع تائو پاتی طبقه بندی شده است (٩).

پایان نامه ارشد : بررسی تاثیر میزان سواد رسانه ای دبیران آموزش و پرورش بر توسعه مدل تفکر انعکاسی

:

اکنون که انقلاب اطلاعات و ارتباطات، مرزهای جغرافیایی را در نوردیده و تحولات شگرفی را در عرصه جهانی شدن خلق کرده است، حجم بالای اطلاعات و دانش های تازه، به راحتی از طریق شبکه های اطلاعاتی در دسترس همگان قرار می گیرد و به نظر می رسد”دهکده جهانی” در حال شکل گیری است. در این میان یک موضوع مهم، نحوه برخورد با پیشرفت های پرشتاب و خیره کننده فناوری اطلاعات و ارتباطات و استفاده از آن ها در شئون مختلف زندگی است. رسانه ها می توانند همچون ابزاری مفید به انسان معاصر کمک کنند تا با بهره گرفتن از آخرین پدیده های علمی، زندگی دلخواه، آرمانی و پرباری داشته باشد؛ ضمن اینکه اگر این ابزار، غلط یا با سوء نیت به کار گرفته شود، می تواند به صورت نیرویی ویران کننده و مصیبت بار عمل کند. برای اینکه بتوان در برابر رسانه های متکثر موجود، مخاطبانی داشت که بتوانند در کنار بهره برداری آگاهانه و فعالانه از این رسانه ها، خود را در برابر چالش ها و پیامدهای مخرب آن ها محافظت کنند، باید “سواد[1]” جدیدی ایجاد کرد. پس ابتدا به تعریف گسترده تری از “سواد” و افزایش فضای مفهومی آن نیازمندیم که دیگر به معنای توانایی خواندن و نوشتن صرف نیست، مفهومی که از آن به عنوان “سواد رسانه ای[2]” یاد می شود. “سواد رسانه ای” یا “آموزش رسانه ای[3]” علاوه بر توانایی ملحوظ در سواد سنتی، که همان توان خواندن  و نوشتن است، توانایی تحلیل و ارزشیابی پیام ها و قدرت انتقال اطلاعات به دیگران را در قالب های مختلف و با ابزارهای گوناگون در انسان پدید می آورد. همچنین، با توانمند کردن انسان برای درک شیوه کار رسانه ها مقاوم می سازد.

 

“سواد رسانه ای” مبحث جذابی در ارتباطات است که می کوشد خواندن سطرهای نانوشته رسانه های نوشتاری، تماشای پلان های به نمایش در نیامده یا شنیدن صداهای پخش نشده از رسانه های الکترونیک را به مخاطبان بیاموزد.(شکرخواه،1380: 79)

 

“سواد رسانه ای” نهضتی علیه رسانه ها نیست، بلکه عادات رسانه ای افراد را تغییر می دهد و با هوشیار کردن مخاطبان به آن ها می آموزد چطور از رسانه ها استفاده کنند. شهروندانی که سواد رسانه ای دارند، از طریق رسانه میزان آگاهی و توان دریافت اطلاعات خود را بالا می برند و با همین توان به سمت تقویت روحیه انتقادی بیشتر حرکت می کنند و رابطه یکسویه و انفعالی را به جریانی دو سویه و فعال تبدیل می کنند.(راسخ محمدی، 1385 :7) اهمیت سواد رسانه ای و ضرورت آن سال هاست که در کشورهای پیشرفته مورد توجه قرار گرفته است و نهادهای دولتی و مدنی برای آموزش و گسترش آن بین اقشار مختلف جامعه تلاش می کنند. برای مثال مدت هاست موضوع “سواد رسانه ای” در کشور کانادا مطرح است و در نظام آموزش عمومی این کشور جای خاص خود را دارد، در ژاپن نیز اندیشه سواد رسانه ای به سرعت گسترش یافته است و در سطح وسیعی در امر آموزش و تولید رسانه ای اندیشیده اند و به مطالعات انجام شده در کشورهای دیگر و استفاده از تجارب آن ها، اهداف و رویکردهای سواد رسانه ای را متناسب با نیازهای جامعه مشخص کرد و به آموزش آن همت گمارد. برای این منظور نهادهای آموزشی، مدنی، صنفی و رسانه ای باید به این امر کمک کنند و در این میان، رسانه های جمعی به ویژه رادیو و تلویزیون با توجه به طیف وسیع مخاطبان، نقش زیادی در امر آموزش سواد رسانه ای به مخاطبان خود دارند.

 

درباره کارکردهای وسایل ارتباط جمعی، نقدر و نظر بسیار است، اما بی تردید یکی از مهم ترین آن ها از دیرباز مورد توجه اندیشمندان این حوزه قرار گرفته است، بخش آموزشی آن است. اهمیت کارکرد آموزشی وسایل ارتباط جمعی در جوامع معاصر تا حدی است که بعضی از

پایان نامه

 جامعه شناسان برای رسانه ها نقش”آموزش موازی” یا “آموزش دایمی” قایل هستند(معتمدنژاد، 1371 :13) آموزشی که از سوی رسانه ها عرضه می شود، غیر تجریدی و چند بعدی است. مطالعات اثبات کرده است که استفاده فعال از حواس پنجگانه در آموزش های رسانه ای، یادگیری را آسان و جذابیت آموزش را دو چندان می کند. سواد رسانه ای نیز مقوله ای است که می توان به طور موثر از طریق رادیو و تلویزیون به مخاطبان آموزش داد.

 

نقش معلمان در این عرصه شاید این است که تلاش کند راهی را بیابد تا دریابد چگونه می توان دانش اموزان را در درک نقش های چندگانه فرهنگی و اجتماعی رسانه های جمعی در جامعه و میزان تأثیرگذاری رسانه ها یاری رساند، بدون آن که مستقیماً آنان را در مسیری مشخص انداخت. گرچه زیبایی شناسی رسانه ها ممکن است به خوبی با برنامه های درسی سنتی منطبق باشد، اما همچنین جنبه های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی وسیع تر رسانه ها نیز باید مورد کنکاش قرار گیرند. این که آیا این امر به فعال گرایی مصرف کنندگان منتهی می شود یا خیر به یک اندازه به مشارکت کنندگان و آموزگار بستگی دارد و این در صورتی است که ترکیبی مناسب از کشفیات آزاد و ارزشیابی بی طرفانه ایجاد شده باشد.

 

در صورتیکه معلمان از سواد رسانه ای مناسبی برخوردار باشند می توانند در نحوه برخورد و تدریس خود مواردی چون تفکر ونگاه نقادانه به رسانه ها، جامعه پذیری مناسب، نحوه مواجهه صحیح با رسانه ها را به دانش آموزان یاد بدهد و این باعث شود که سواد رسانه ای دانش آموزان هم در سطح بالاتری قرار گیرد . این موضوع محقق را برآن داشت تا با انجام این تحقیق تلاش کند تا قسمتی از مسیر پر پیچ و خم گسترش و توسعه مفهوم سواد رسانه ای و آموزش رسانه ای را بپیماید.

 

1-1 بیان مسأله:

 

محققان و پژوهشگران عرصه ارتباطات سواد رسانه ای را شامل « تحقیق ، تحلیل ، اموزش و اگاهی از تاثیرات رسانه ها نظیر رادیو ،تلویزیون،فیلم،روزنامه ،مجله ، کتاب و اینترنت بر روی افراد و جوامع بشری می دانند»  (کمالی پور ،1385،آن لاین ) بر اساس این تعریف سواد رسانه ای به دنبال آن  است تا در فرد توانایی لازم  برای استفاده از رسانه ها  را  اموزش دهد  به طوری که فرد بتواند ضمن درک و تحلیل و ارزیابی پیام های رسانه های مختلف ، پیام ها و برنامه های  مثبت ، مفید و سازنده را از پیامهای منفی و بی محتوا تشخیص دهد. یعنی فرد اگاهانه در برابر رسانه ها قرار گیرد و توانایی دسترسی به پیام های مورد نظر خود از میان انبوه پیام  ،تجزیه وتحلیل انتفادی ،ارزیابی و ارسال پیام ها در انواع مختلف را پیدا کند .

 

تاریخچه پیدایش این تفکر که بر پایه یک نیاز  مبرم آموزشی بنا نهاده شده به  سال 1960 میلادی  و به دنبال عمومی شدن تلویزیون ، رادیو  و فیلمهای هالیوودی بر می گردد . دراین میان تلویزیون گوی سبقت را از رسانه های دیگر ربود به طوری که اکثر مردم ترجیح دادند که تماشا کنند تا اینکه مطالعه کنند.یکی از عواقب این تحول اجتماعی و آموزشی کمتر شدن تمایل دانش آموزان به مطالعه و کتاب بود که  محققان رکود تمرکز فکری دانش اموزان در کلاس درس را به عنوان عارضه این تحول اجتماعی بیان می کنند.

 

اهمیت موضوع زمانی دو چندان شد که پژوهش ها در امریکا نشان داد که یک کودک به طور میانگین روزانه شش ساعت از وقت خود را پای تلویزیون می گذراند.بنابراین با توجه به اثرات سوئی که استفاده بی رویه  از رسانه ها به ویژه تلویزیون ،اینترنت و ماهواره می تواند بر روی افراد به ویژه کودکان  برجای بگذارد لزوم کنترل و نحوه استفاده از رسانه ها در وهله اول مورد توجه محققان قرار گرفت.در این اثنا محققان اعلام کردند که افراد به خصوص کودکان در استفاده کردن از رسانه ها باید حساب شده و در مواجهه با پیام های بیشمار خود را واکسینه کنند یعنی نسبت به رژیم مصرف رسانه ای خود اگاهی یابند و قوه تشخیص و درک پیام های رسانه ها را تقویت نمایند. بنابراین موضوع سواد رسانه ای به عنوان یکی از دغدغه های علم ارتباطات مورد توجه دانشمندان این رشته قرار گرفت.

 

“دیویی” تفكر انعكاسی را توجه دقیق، فعالانه، و مستمر به اطلاعات و زمینه های حمایت كننده از آن و درنظر گرفتن نتایج و تبعات آن اطلاعات می داند. یادگیرندگان با بهره گرفتن از مشاركت فعالانه در این نوع تفكر، می توانند نسبت به یادگیری خود آگاه باشند و آن را كنترل كنند.

 

به طور كلی، منظور از تفكر انعكاسی آن است كه دانش آموز با دقت واندیشه لازم ، برآوردی از دانسته ها و عدم دانسته های خود ارائه دهد . ازاین طریق می تواند در مواجهه با آموزش رسانه ها، برآورد كند كه رسانه هاچه چیزی به او می آموزند، چگونه توسط رسانه ها هدایت می شوند، در این مورد چه نكاتی را می دانند، چه چیز باید بدانند و چگونه فاصله بین این وضعیت ها را تشخیص داده و تنظیم و تكمیل كنند.

 

یادگیری سواد رسانه ای، مستلزم درگیری فعالانه دانش آموزان درجریان این نوع آموزش است  و حضور و فعالیت دبیران با میزان سواد رسانه ای بالاتر در این فرایند نقش به سزایی دارد.بدین ترتیب تقویت تفكر و پرورش اندیشه های دانش آموزان به شیوه تفكر انعكاسی از جمله سازه هایی است كه به تعمق و ژرف اندیشی یادگیرندگان دانش آموز در خصوص رسانه ها می انجامد.

 

در تعلیم و تربیت نوین، یادگیری به معنی جمع آوری اطلاعات نیست . بلكه منظور از آن، شركت فعالانه یا دگیرنده در كسب تجارب و معنابخشی به آن تجارب است. در این مفهوم، اندیشه و اندیشیدن جایگاه ویژه ای دارد . از این رو، در مورد آموزش رسانه ها حضور دبیران با سواد رسانه ای بالاتر بر توسعه مدل تفكر انعكاسی در تقویت قوای فكری و ذهنی كودكان و وجوانان كه در معرض یادگیری مداوم از رسانه ها قرار دارند کمک شایانی می کند و موقعیتی را بر ای آنها فراهم می سازد تا نسبت به آموزش اكتسابی خود از رسانه ها، اندیشه كنند.

 

در این پژوهش پژوهشگر برآن است تا تاثیر میزان سواد رسانه ای دبیران آموزش و پرورش بر توسعه مدل آموزش تفكر انعكاسی در دبیرستان های غیر انتفاعی شهر تهران را مورد مطالعه قرار دهد.

 
مداحی های محرم