در دنیای امروزه هیجانات، تنشها، عصبیتها و عوامل متعددی از این قبیل بر زندگی روزمره مردم تأثیرات سوء دارند. هر کدام از افراد جامعه امروزی در معرض مواجهه با انواع استرسها و شرایط عصبی قرار دارند. محیط زندگی اجتماعی، خانواده و هر آنچه فرد با آن در ارتباط است می تواند به عنوان عامل تنشزا جریان زندگی او را به سمت بحرانها و نگرانیها سوق دهد.
اضطراب، دلشوره، تشویش، نگرانی، دلهره، دلواپسی، بیقراری، دلآشوبه و نابسامانی حالاتی هستند که هر انسانی در طول زندگی خود، خواه و ناخواه آنرا تجربه کرده است. میتوان با اطمینان گفت که امکان ندارد انسان در این جهان زیسته باشد و تجربه اضطراب را نداشته باشد (معانی،1370،ص61).
ممکن است اضطراب را یک نوع درد داخلی دانست که سبب ایجاد هیجان و به هم ریختن تعادل موجود میگردد و چون بشر دائماً به منظور برقراری تعادل کوشش می کند، بنابراین میتوان گفت که اضطراب یک محرک قوی است. امکان دارد این محرک مضر باشد و این خود بستگی دارد به درجه ترس و مقدار و خطراتی که متوجه فرد است (شاملو،1369،ص56).
افسردگی نیز بیماری بسیار شایعی است که با وجود تحقیقات دامنهدار در مورد علل، علائم و طرق درمان آن متأسفانه در بیشتر جوامع امروزی و از جمله جامعه خودمان توجه زیادی به آن مبذول نشده است. در گذشته علائم افسردگی را تا مدتها به عوامل دیگری چون ضعف اعصاب، عصبانیت هیپوکندریاک و غیره نسبت میدادند به همین سبب تشخیص صحیح و درمان آن به تعویق میانجامید (امانت،1338).
افسردگی بیماریای است که مهمترین خصوصیت آن تغییر خلق است و در واقع احساس غمگینی است که درجه ابتلا به آن می تواند از یک ناامیدی خفیف تا احساس یأس شدید ممکن است نوسان داشته باشد. این تغییر خلق نسبتآً ثابت و برای روزها، هفتهها، ماهها یا سالها ادامه دارد. افسردگی بر روی کل ارگانیسم اثر میگذارد و تمام حوزه های زندگی یک فرد را تحت تأثیر قرار میدهد. این اثر در احساسات، نیرو، کشش، فکر و کیفیت علاقه فرد نمایان می شود.
در روانپزشکی، افسردگی را تغییر خلق به سمت غمگینی میدانند، بارزترین علامت بیماری افسردگی همان خلق افسردهای است که به درجات مختلف ممکن است پدید آید. در پارهای از موارد خلق افسرده ممکن است تنها علامت بیماری باقی بماند. به هر حال در این بیماری کلیه اعمال حیاتی متناسب با خلق افسرده تغییر می کند (طاهری،1388،ص29).
همانطور که میدانیم افسردگی تنها دارای علائم عاطفی نیست و می تواند همراه با بیخوابی و بی اشتهایی، خودکشی، احساس بیارزش و فراوان باشد. حدود افسردگی گاهی با موقعیت موجود متناسب نیست و گاهی حتی خود فرد از آن آگاهی ندارد (پورافکاری،1364،ص105).
امروزه تجارب تنش زا ناخواسته عکسالعمل افراد را تعیین می کند. بدین ترتیب که وقتی فردی یک تجربه ناخوشایند و استرس همراه با آن را دریافت می کند واکنش منفی بهصورت اضطراب، خود کمبینی، افسردگی و غیره را از خود بروز میدهد. زیرا در اغلب موارد قدرت برخورد مقابله طبیعی با مشکلات را درنیافته و شاید نمی تواند که دریافت صحیحی از موقعیت خود داشته باشد.
با توجه به مطالب فوق و زمینه های مشابه که در جامعه مشاهده می شود، هدف پژوهشگر بررسی میزان افسردگی و اضطراب در معلمان زن مدارس کرج است.
1-2 بیان مسأله
سه انقلاب در بهداشت روانی رخ داده است. انقلاب اول به رهبری پینل بود که توجهات بشر را به بیماری روانی جلب کرده، فروید با وارد نمودن توجهات شهوانی در زندگی درونی روانی انسان دومین انقلاب را ایجاد کرد، سومین انقلاب که هم اکنون در جریان است تحت نامهای مختلفی همچون روان شناسی جامعه (روانپزشکی جامعه) و (سلامت روانی جامعه) نام برده می شود (قراچه داغی،1382،ص44).
اگر چه تعاریف این اصطلاحات متفاوت است، اما هر یک از آنها بازتابی از تغییر فاحش در مفهوم سازی بیماری روانی و درمان آن است. دیگر مثل گذشته تأکید مطالعات بر فرد بیمار نیست، بلکه بیشتر بر جامعه بزرگ تأکید می شود.
از جمله اهداف نظام آموزش عالی کشور پرورش در زمینه های مورد نیاز بخشهای مختلف جامعه به منظور پاسخ دادن به تقاضای روز افزون و افزایش سطح علمی آحاد ملت است. بدیهی است رسیدن به این هدف مستلزم سرمایه گذاریهای عظیم و تربیت نیروی انسانی متعهد و متخصص است. نظر به افزایش تعداد داوطلب معلمی در سالهای اخیر، ایجاد زمینه های مناسب و کمک به آنان در پیشرفت تحصیلی و حرفهای و استفاده بهینه جامعه از تجارب علمی آنها، انجام پژوهشهای بنیادی و کاربردی در زمینه مسائل و مشکلات اجتماعی معلمان زن و تلاش در رفع آنها از جمله مواردی است که می تواند زمینه دستیابی به اهداف آموزش عالی را سریعتر فراهم آورد. جای ذکر است برای اکثر معلمان زن تدریس در مدارس و مراکز علمی به دلایل عدم آشنایی با محیط تدریس، بیعلاقگی به رشته تدریس، کافی نبودن امکانات رفاهی و اقتصادی دارای مشکلاتی است که در صورت شدت آن و عدم آشنایی معلمان زن با شیوه مقابله با آنها چه بسا زمینه ساز مشکلات خانوادگی، اجتماعی و یا عصبی_روانی گردیده است و در پیشرفت حرفهای آنان مانعی به وجود میآورد . با توجه به
گسترش روز افزون کودکان استثنایی و دچار مشکل به علت مسائل عدیدهای که در زندگی امروزی وجود دارد کادر آموزشی مدارس یکی از با اهمیت ترین جنبه های آموزشی را تشکیل میدهد که بالطبع موقعیت جسمی و روانی آنان از اهمیت بسیاری برخوردار است (کراز، به نقل از دادستان،1368،ص52).
در این تحقیق اضطراب و افسردگی معلمان زن مدارس استثنایی و معلمان زن مدارس عادی بررسی و مقایسه می شود.
1-3 اهمیت و ضرورت پژوهش
با توجه به روابط پیچیده زندگی شهری و تعدد وظایف و عملکرد افراد در جامعه، چه در خانواده و چه در محیط کار و حتی در روابط گروهی و همچنین وجود قوانین، مقررات و ضوابط مختلف در همة حوزه های این روابط، شرایط و زمینه بروز استرس و اضطراب فراوان بوده و معمولاً همة افراد به نوعی و به نسبتی گرفتار این پدیده ها هستند.
از جمله افرادی که روابط گستردهای در جامعه دارند، معلمان زن هستند. معلمان زن با توجه به وظایف زیاد و نوع عملکردشان و با توجه به اینکه همیشه و هر لحظه باید پاسخگو والدین، اولیا مدرسه و دانش آموزان باشند؛ احتمال ابتلا به استرس و اضطراب در آنها به شدت روند فزایندهای دارد. كار معلمی تنها یک شغل نیست زیرا با فكر و ذهن و روح افراد ارتباط دارد. معلم باید مسائل و مشكلات عاطفی، خانوادگی، مالی و شغلی خود را در لایههای زیرین وجودش گذاشته و وقتی وارد كلاس میشود ظاهر او به گونهای باشد كه گویی همه چیز عالی است. بدیهی است كه این كار از عهده هر صاحب علم و تجربهای برنمیآید. مسأله استرس در همه مشاغل مطرح است، اما در ارتباط با شغل معلم، استرس معنای خاصی پیدا می کند، چون یک معلم، علاوه بر مسائل و مشکلاتی که در همه افراد مطرح است، با برخی مسائل و مشکلات که صرفاً ناشی از نوع شغل وی است نیز مواجه می شود. معلم در مدرسه با مسائلی مواجه است که در کمتر حرفهای چنین مسائلی وجود دارند. به طور مثال معلم ناچار است روزانه چندین ساعت تنها مقابل یک گروه که گاهی یک گروه ناآشنا نیز هستند قرار بگیرد و صحبت کند. گذشته از آن که خود صحبت کردن از انرژی و توان معلم کم می کند. لازم به ذکر است که ابتلا به استرس در معلمان زن پیامدهای سوء زیادی را در برمی گیرد، که می تواند تأثیرات مثبت و منفی را بهدنبال داشته باشد. مطالعه این تأثیرات از این جهت حائز اهمیت است که می تواند به این قشر از افراد زحمتکش جامعه در جهت هدایت و کنترل استرسهای به وجود آمده احتمالی در آنها کمک کند. نتایج پژوهشهایی از قبیل این پژوهش می تواند پیشنهادهای مناسبی را به معلمان زن و مدیران در سراسر نظام آموزش و پرورش و نهایتاً کارکرد آموزشی آنان فراهم نماید.
1-4 فرضیه های پژوهش
1-4-1 فرضیه های اصلی:
1– بین میزان افسردگی معلمان زن مدارس عادی و معلمان زن مدارس استثنایی تفاوت معنیداری وجود دارد.
2-بین میزان اضطراب معلمان زن مدارس عادی و معلمان زن مدارس استثنایی تفاوت معنیداری وجود دارد.
1-4-2 فرضیه های فرعی پژوهش:
1- بین میزان اضطراب و افسردگی معلمان زن در مدارس عادی تفاوت معنیداری وجود دارد.
2- بین میزان اضطراب و افسردگی معلمان زن در مدارس استثنایی تفاوت معنیداری وجود دارد.
3- بر حسب عامل تحول هوشیاری نسبت به خود بین معلمان زن مدارس عادی و معلمان زن مدارس استثنایی تفاوت معنیداری وجود دارد.
4- بر حسب عامل نیروی من بین معلمان زن مدارس عادی و معلمان زن مدارس استثنایی تفاوت معنی داری وجود دارد.
5- بر حسب عامل گرایش پارا نویایی بین معلمان زن مدارس عادی و معلمان زن مدارس استثنایی تفاوت معنیداری وجود دارد.
6- بر حسب عامل گرایش به احساس گنهكاری بین معلمان زن مدارس عادی و معلمان زن مدارس استثنایی تفاوت معنیداری وجود دارد.
7- بر حسب عامل تنش ارگی بین معلمان زن مدارس عادی و معلمان زن مدارس استثنایی تفاوت معنیداری وجود دارد.
1-5 اهداف پژوهش
1-5-1 اهداف اصلی:
1-مقایسه میزان افسردگی معلمان زن در مدارس استثنایی و عادی است.
2-مقایسه میزان اضطراب معلمان زن در مدارس استثنایی و عادی است.
1-5-2 اهداف فرعی:
اهداف فرعی پژوهش عبارتند از:
1- بررسی تفاوت میزان افسردگی بین معلمان زن مدارس عادی و استثنایی
2- بررسی تفاوت میزان اضطراب بین معلمان زن مدارس عادی و استثنایی
3- بررسی تفاوت بین معلمان زن مدارس عادی و استثنایی از نظر عامل هوشیاری نسبت به خود
4- بررسی تفاوت بین معلمان زن مدارس عادی و استثنایی از نظر عامل نیروی من
5- بررسی تفاوت بین معلمان زن مدارس عادی و استثنایی از نظر عامل گرایش پارانویایی
6- بررسی تفاوت بین بین معلمان زن مدارس عادی و استثنایی از نظر عامل گرایش به گنهکاری
7- بررسی تفاوت بین معلمان زن مدارس عادی و استثنایی از نظر عامل تنش ارگی
1-6 سؤالهای پژوهش
1-6-1 سؤالهای اصلی:
1) آیا بین میزان افسردگی معلمان زن مدارس عادی و معلمان زن مدارس استثنایی تفاوت وجود دارد؟
2) آیا بین میزان اضطراب معلمان زن مدارس عادی و معلمان زن مدارس استثنایی تفاوت وجود دارد؟
1-6-2 سؤالهای فرعی:
1) آیا بین میزان افسردگی معلمان زن مدارس عادی و مدارس استثنایی تفاوت وجود دارد؟
2) آیا بین میزان اضطراب معلمان زن مدارس عادی و مدارس استثنایی تفاوت وجود دارد؟
3) آیا بین میزان هوشیاری نسبت به خود معلمان زن مدارس عادی و استثنایی تفاوت وجود دارد؟
4) آیا بین میزان نیروی من معلمان زن مدارس عادی و استثنایی تفاوت وجود دارد؟
5) آیا بین میزان گرایش پارانویایی معلمان زن مدارس عادی و استثنایی تفاوت وجود دارد؟
6) آیا بین میزان گرایش به گنهکاری معلمان زن مدارس عادی و استثنایی تفاوت وجود دارد؟
7) آیا بین میزان تنش ارگی معلمان زن مدارس عادی و استثنایی تفاوت وجود دارد؟
فرم در حال بارگذاری ...