تا دهههای قرن نوزدهم، ضرورت و توجه به مسائلی از جمله فرهنگ، هویتفرهنگی، انگارهسازی، نماد و ازاین دست مفاهیمی که امروزه به عنوان یک ضرورت کلیه جوامع به آن توجه خاصی مبذول داشته اند، مطرح نبود. اندیشمندان علوم متفاوت در خصوص زمینه های مختلف از جمله فرهنگ، هویت، زیباییشناختی و ازاین دست مفاهیم سخن به میان نیاورده بودند، از دهههای پایانی قرن بیستم جهان شکل تازهای به خود گرفت؛این شکل تازه تنها به دلیلایجاد تحولات پرشتاب علمی تکنولوژیک نبوده، بلکه با ظهور رسانه های همگانی مانند تلویزیون در دهه 1948 و سپس ماهواره در سطح جهانی، تفکر و توجه در مورد مسائلی چون فرهنگ(بومی، ملی، مذهبی)، هویت(فردی، جمعی، اجتماعی، ملی، بومی، منطقهای، فرهنگی، دینی و… )، به عنوان بسترهایی قابل نفوذ مورد بررسی اندیشمندان قرار گرفت و با شناخت اثرات و پدیدههای ناشی از تکنولوژی و ابزارهای نوین آن بر فرد و اجتماع جهان، اندیشمندان عرصه علوم جامعه شناسی، اجتماعی و روانشناسی نظریهها و فرضیه های مختلفی در باب رسانه های جمعی و تاثیرات آن بر مخاطبان برایایجاد تغییر در ارزشها، سلیقهها، رفتارها و در نهایت فرهنگ جوامع بشری مورد بررسی و مطالعه قرار گرفت. کشورهای غربی در رأس آنایالاتمتحدهآمریکا که همیشه به دنبال برتریطلبی و خودکامگی بوده؛ درپی براندازی حاکمیتهای مخالف خود خصوصاً برای سلطه بر جوامع در حال توسعه و بهرهمندی هر چه بیشتر از منابع طبیعی و امکاناتاین کشورها در جهتایجاد رفاه و تأمین مواد اولیه جوامع صنعتی خود «نظریه جریان آزاد اطلاعات» را در ماده نوزدهم اعلامیه جهانی حقوق بشر به تصویب رساند، تا ازاین طریق مداخلهگری خود را از طریق ابزارهای ارتباطی مستحکمتر نماید.
کنفرانس بین المللی سازمان ملل متحد درباره آزادی اطلاعات كه در ماههای مارس و آوریل 1948 در ژنو برگزار گردید و اعلامیه جهانی حقوق بشر در مجمع عمومی ملل متحد در دهم ماه دسامبر همان سال به تصویب رسید، بر اساس ماده 19این اعلامیه درباره آزادی
اطلاعات، نظم بین المللی حاکم بر ارتباطات جهانی، بر مبنای جریان آزاد اطلاعات گذاشته شد (شکرخواه، 1372: 9)، لذا نظریه «جریان آزاد اطلاعات» تحت لوای دسترسی همگان به اطلاعات و اخبار و آزادی بیان اهرمی در دستایالاتمتحده بهمنظور بهره گیری از رسانه های عمومی گردید.
براساس برهان هربرت شیلر استاد ارتباطات دانشگاه کالیفرنیا، هنگامی که کشورهای درحال توسعه به نظامی تجاری پخش تلویزیونی روی میآورند، در یک فرایند دگرگونی و وابستگی فرهنگی نیز وارد میشوند که در آن ارزشهای مصرفگرایی بر انگیزهها و موجبات سنتی و الگوهای دیگر شکل گیری ارزش غلبه یافته، آنها را خنثی می کند (تامپسون، 1380: 205).
در گذشته، نفوذ فرهنگهای خارجی به علت بعد مسافت و موانع مختلف جغرافیایی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به کندی صورت میگرفت. از دهه 1990 نفوذ فرهنگی سرعت گرفت. تا جایی که در عصر حاضر انهدام جمعی فرهنگها را تجربه میکنیم؛ مارشال مک لوهان استاد مرکز مطالعات رسانه ای تورنتو، که سیاره زمین به صورت یک دهکده جهانی یعنی به صورت یک جهان بدون مرز در خواهد آمد، اظهار میدارد که اثرات فرهنگی با سهولت و سرعت در سطح جهان اشاعه خواهد یافت و حالت متمرکز پذیرش فرهنگ خارجی را که حاصل تحمیل اصولی نفوذ بیگانه بر فرهنگهای بومی آسیبپذیر است، به وجود خواهد آورد (به نقل از اپادورائی : 1998).
آنچه در حال حاضر قابل درک است، پرتاب اولین قمر مصنوعی به فضا توسط اتحاد جماهیر شوروی سابق در چهارم اکتبر 1957، عصری را در روابط بین المللی گشود که در عرض کمتر از نیم قرن جهان را به دهکدهای کوچک مبدل ساخت. بطوریکه در عصر حاضر تاثیر تکنولوژی و ابزارهای آن(رسانههای جمعی)، چنان بر بستر جوامع گسترانیده گردیده که گویی تمام جهان در داخل توری از تارهای عنکبوتی محصور گردیده و دهکده جهانی مارشال مک لوهان شکل گرفته است. اگر تصور کنیم که شبکههای ماهوارهای در تمامی پهنه آسمان ارتباطات را مانند تار عنکبوت به سراسر کرات متصل نموده اند، بخوبی میتوان تصور نمود که تمامی انسانها چگونه تحت تاثیر این ارتباطات و جریان ارسال امواج دیجیتالی قرار گرفتهاند؛ بطوریکه میتوانند در یک مدت زمان کوتاه اطلاعات وسیعی را در سطح گستردهای از جهان که میتوان به مغز متفکر جهان ترسیم نمود، ارسال دارند و آنی بر شیوه های زندگی و سلیقههای عمومی جوامع تأثیر بگذارند. از سوی دیگر اگر به محوریت زن در خانواده و در جامعه توجه داشته باشیم، با تکیه بر علوم روانشناسی و جامعه شناسی مبرهن است که در طول تاریخ زنان همیشه مظهر زیبایی، طراوت، احساس از خودگذشتگی و… بودهاند و این خصلتذاتی جنیست زن میباشد و لذا نیاز به نوجویی و نیاز به نو شدن، زیبا جلوه نمودن؛ یکی از مظاهر اساسی تثبیت شخصیت فرهنگی و اجتماعی فردی زنان است که به اشکال گوناگون مانند شیوه های لباس پوشیدن و طرز آرایش و طرز رفتار بروز می کند. زنان در مسیر شکل گرفتن شخصیت خود به دنبال الگوهایی هستند که آنان را هر چه بیشتر به سلیقه و ذات درونیشان و نیازهای روحی و روانی نهفته در آنان نزدیک کند. دراین میان نهادهای اجتماعی جامعه ما نه تنها نتوانستند نقشی فعال و اثر بخش در شکلدهی به الگوهای زنان در پوشش و شکلدهی به شخصیت آنان داشته باشند بلکه با عملکرد ناقص خود موجبات گرایش زنان را به الگوهای غربی دامن زدند. رواج و گسترش رسانههای جمعی فراگیر و اثربخشی مانند ویدئو، اینترنت و ماهواره و… نیز بهاین جریان دامن زدند و باعث به انفعال کشیده شدن رسانه هایملی کشور گردیدند. لذا ضرورت مطالعه و بررسی و توجه به مسائلی چون فرهنگ و هویت زنان بخوبی روشن است. با توجه و اهمیت هویت فرهنگی زنان، باید دید رسانه ها و مخصوصاً رسانه فراملی شبکه های ماهواره ای چه نقشی درهویت و هویت فرهنگی زنان ایرانی دارندr
فرم در حال بارگذاری ...