روشهای طراحی کنترل کننده برای سیستمهای غیرخطی را میتوان به سه دسته تقسیم کرد. روش اول شامل خطی سازی سیتمهای غیرخطی حول نقطۀ کار است [1]. در این حالت قوانین کنترل کلاسیک برای سیستمهای تقریبی استفاده می شود. با وجود سادگی این قوانین سیستم کنترل به صورت کلی کارایی تضمین شدهای ندارد. روش دوم طراحی کنترل کننده بر اساس دینامیک سیستمهای غیر خطی است. در این روش خصوصیات سیستمهای غیر خطی حفظ می شود، که همین امر به دلیل وجود دینامیک پیچیدۀ این سیستمها طراحی را بسیار سخت می کند [2]. علاوه بر این، روشهای فوق، از مدلسازی ریاضی دقیقی بهره میبرند که در حالت تئوری کارایی بسیار خوبی دارد، اما در عمل به علل مختلفی از جمله تغییر در شرایط عملیاتی، عدم قطعیتهای دینامیک اعم از ساختار یافته و ساختار نیافته، و اغتشاشات خارجی، دچار افت عملکردی میشوند. در حقیقت به دست آوردن یک مدل ریاضی دقیق برای فرایندهای سیستمهای پیچیدۀ صنعتی بسیار سخت است. به علاوه عوامل دیگری هم وجود دارند که قابل پیش بینی نیستند، مانند اغتشاش، دما، تغییرات پارامترهای سیستم و غیره. بنابراین دینامیک سیستم را نمیتوان فقط بر اساس مدل احتمالاً دقیق ریاضی بیان کرد. روش سوم کنترل کننده های غیر خطی را توسط ابزار محاسباتی هوشمند از جمله شبکه های عصبی مصنوعی[1] (ANNs) و سیستمهای منطق فازی[2] (FLSs) پیادهسازی می کند [3-8]. این تکنیکها در بسیاری از کاربردهایشان به خوبی نتیجه دادهاند و به عنوان ابزاری قدرتمند توانسته اند مقاومت بالایی را برای سیستمهایی که به لحاظ ریاضی خوش تعریف نبوده و در معرض عدم قطعیت قرار گرفتهاند، ایجاد کنند [9,10]. تئوری تقریب عمومی[3] عامل اصلی افزایش استفادۀ اینگونه مدلها است و بیان میدارد که با این روشها به لحاظ تئوریک قادر به تخمین هر تابع حقیقی و پیوستهای با دقت دلخواه هستند. مدلهای مختلف شبکه های عصبی مصنوعی و منطق فازی برای حل بسیاری از مشکلات پیچیده به کار میروند و نتایج نیز عموماً مطلوب است [11-14]، و میتوان به این نکته معترف بود که این روشها جایگزینی بر روشهای کنترلی معمولی و کلاسیک خواهند بود. به عنوان نمونه ای از قدرتنمایی و کاربرد هوش مصنوعی میتوان به طراحی کنترل کننده هایی برای فضاپیماها و ماهوارهها اشاره کرد که مثالی از آن را در [15] آورده شده است.
1-1- پیشینۀ پژوهشی
در ادامۀ بررسی پیشینۀ پژوهشی در موضوع تحقیق به بررسی کارهای انجام شده به صورت گزینشی و خلاصه میپردازیم:
شاید یکی از قدیمیترین طراحیها برای سیستمهای ناشناخته که با موفقیت همراه بود در مقالهای که در [27] آورده شده است، ارائه گشته است. این طراحی توسط Gregory C. Chow در سال1973 برای سیستمهای خطی با پارامترهای نامشخص و بر اساس تئوری کنترل بهینه صورت گرفته و به لحاظ تئوری نتایج مطلوبی را از خود نشان داده است. طراحی فوق فقط برای سیستمهای خطی جوابگو بود و در عالم واقع و در عمل کاربرد چندانی نداشت اما زیر بنای طراحیهای جدید و بهتر را بنا نهاد.
بعد از سال 73 و در تلاش برای طراحی برای سیستمهای ناشناختۀ غیرخطی مقالات، پایان نامه ها و کتب زیادی منتشر شد که اگر بخواهیم به همۀ آنها اشارۀ کوچکی هم داشته باشیم فرصت زیادی را میطلبد. در اینجا با توجه به امکانات و منابع موجود و به ترتیب تاریخ انتشار مواردی را در حد اشارهای مختصر و بیان کلی نقاط ضعف و قوت بیان میکنیم.
در ابتدا میتوان به رسالۀ دکتری آقای Moon Ki Kim از دانشگاه ایلینویز شیکاگو [28] اشاره کرد، که در آن زمان (1991) استراتژی جدیدی را در صنعت ماشینسازی مورد بررسی و تحقیق قرار داد. کار او روش جدیدی در طراحی سیستمهای کنترل به نام کنترلکنندۀ فازی تطبیقی (AFC)[4] بود که با توجه به قدمت آن مزایا و معایب کار تا حدود زیادی مشخص است و نیازی به توضیح اضافه نیست.
کارهای مشابه زیادی تا سال 2006 انجام گرفت که از توضیح در مورد آنها اجتناب میکنیم و فقط چند نمونه را به عنوان مثال برای بررسی علاقهمندان در مراجع میآوریم [29-35].
منابع اصلی ما که در حقیقت معیارهای عملکردی و مقایسه ای برای ما محسوب میشوند از سال 2007 به بعد خصوصاً 3 سال اخیر هستند که چند مورد از آنها را با بیان مزایا و معایبشان به اختصار بیان میکنیم.
- اولین مورد، مقالهای است که در سال 2007 به چاپ رسیده است [47]. در این مقاله به کمک قوانین فازی و ترکیب آن با کنترل تطبیقی کنترل کننده ای برای ردگیری خروجی سیستم MIMO با دینامیک نامشخص طراحی شده است. ایدۀ اصلی این کار رفع مشکل ردگیری این سیستمها در حالت بلوک_مثلثی بوده است. مشکل مشخص نبودن تابع تبدیل به دلیل غیرخطی بودن به کمک منطق فازی تا حدودی کم اثر شده و تقریب مناسبی صورت گرفته است. با بهره گرفتن از روش طراحی پسگام، کنترل کنندۀ تطبیقی فازی برای سیستمهای غیرخطی MIMO قابل اجرا شده است. در این طراحی تعقیب ورودی از سوی خروجی در حالت حلقه بسته تضمین شده است. این روش با توجه به استفاده از فازی تا حدودی ار پیچیدگیهای ریاضی مساله کاسته اما با این وجود با بهره گرفتن از فازی نوع دوم و شبکه های عصبی باز هم میتوان آن را سادهتر کرد ضمناً برای تضمین پایداری سیستم میتوان از روش لیپانوف و . . . استفاده نمود.
- دومین مورد مقالهایست که در سال 2008 در مجلۀ بین المللی Information & Mathematic Science به چاپ رسیده است[48]. در این مقاله میتوان گفت مطلبی را که ما در بالا در مورد مقالۀ قبلی بیان کردیم، مد نظر قرار گرفته شده و به کمک فازی نوع دوم سادهسازی به حد مطلوب رسیده و به کمک تکنیک لیاپانوف پایداری هم تضمین شده است. نتایج شبیهسازی نیز بیانگر تاثیر کنترل کنندۀ تطبیقی بر کارایی کل سیستم میباشند. شاید ایرادی که بتوان به این طراحی وارد دانست این باشد که این کنترل کننده در سیستمها با تأخیر زمانی به خوبی عمل نمی کند. که در مورد بعدی راه حل این مشکل هم تا حدودی بیان شده است.
- در سال 2009 مقالهای منتشر شد که به کمک کنترل تطبیقی کنترل کننده ای را در آن طراحی کرده بودند که عمل ردگیری را در سیستمهای غیرخطی ناشناخته که دارای تأخیر طولانی هستند را به خوبی انجام میداد [48]. این طراحی توانست که به خوبی خطای حالت ماندگار را نیز کاهش دهد. اما مشکل این کار در مواجهه با سیستمهای پیچیده آشکار میشد. شاید دلیل آن هم ناتوانی این روش در سادهسازی ریاضی سیستم باشد.
- حضور و تأثیر توأم شبکه های عصبی، منطق فازی و کنترل تطبیقی (ANFIS)[5] به خوبی نقش خود را در کنترل سرعت موتور القایی در مقالهای که در سال 2010 به چاپ رسید [49] نشان میدهد. این ترکیب از کنترل کنندهها به قدری مفید واقع شده که تولباکسی در Matlab به همین نام موجود است. به این نحوه که با تنظیم خودبهخودی پارامترهای سیستم و انتخاب بهینهترین حالت از نظر خود با در نظر گرفتن خروجیهای سیستم کارایی بسیار مناسبی را نیز به دست میدهد. این مقاله علاوه بر این می تواند منبع آموزشی مناسبی برای علاقهمندان باشد. سادگی ریاضی، کارایی مناسب، سرعت عمل و دقت خوب از ویژگیهای این نوع طراحی است. اما شاید بتوان گفت که تنها موردی که برای این نوع طراحی ایراد محسوب می شود این است که سیستم در کاربردهای متنوع ممکن است در انتخاب بهینهترین حالت دچار مشکل شود. راه حل مستقیمی برای این مشکل وجود ندارد ولی با بهره گرفتن از تئوری کنترل بهینه و با صرف کمی خلاقیت ریاضی به بهای پیچیدگی کمی بیشتر، این نقیصه به راحتی قابل رفع است.
از سال 2010 به بعد کارهای جدیتری و البته در کاربردهای خاص در این زمینه انجام گرفته و هر کدام نیز نتایج خوبی را به دست دادهاند. بعضی از تحقیقات نیز جنبۀ کلیتری داشتند که بررسی آنها می تواند در این پایان نامه کمک حال ما باشد. در ادامه به چند مورد به اختصار اشاره کرئه و توضیحات تکمیلی و تحلیلی را به آینده و متن اصلی پایان نامه واگذار میکنیم.
- مقالۀ اول در سال 2011 به چاپ رسیده و طراحی کنترل کنندۀ تطبیقی را برای سیستمهای T-S فازی با پارامترهای نامعلوم و خطای عملیاتی را بیان می کند [51].
- مورد بعدی و در سال 2012 طراحی کنترل کنندۀ تطبیقی برای سیستمهای غیرخطی است که در آن تابع تبدیل سیستم به کمک منطق فازی تقریب زده شده است [52].
- و مقالۀ بعدی استفاده از تکنیک کنترل تطبیقی مقاوم در طراحی برای سیستمهای غیرخطی نامعلوم است که بیانی کلی از این طراحی را به خوبی آورده است و می تواند منبع تحقیقی مناسبی باشد. این مقاله نیز در سال 2012 به چاپ رسیده است [53].
مقالات و پایان نامه های دیگری هم هستند که در این زمینه اشاراتی دارند اما موارد مذکور شاید در نوع خود به لحاظ ارتباط با موضوع تحقیق ما نزدیکتر و قابل حصولتر باشند. اما در اگر آینده نیز منبع مناسب دیگری را هم به دست بیاوریم در به کارگیری و تحلیل آن و استفاده در بهبود کار خود درنگ نخواهیم کرد.
فرم در حال بارگذاری ...