هیجانات نقش مهمی را در مدیریت سازمان ایفا میکنند. هوش هیجانی توانایی افراد را برای شناسایی، مدیریت و استفاده از هیجانات افزایش میدهد (مایر، سالووی و کاروسو، 2001). هوش هیجانی مهارتی است که عملکرد افراد را در زمینههای رهبری، کار گروهی، ارتباط با مشتری و تصمیمگیری بهبود می بخشد (کوک و همکاران، 2011) و زیدنر، متدوس و روبرت (2009)، هوش هیجانی را توانایی در جهت هدایت رفتار، افكار، ارتباط مؤثر با همكاران، سرپرستان، مشتریان و استفاده از زمان در چگونگی انجام دادن كار برای ارتقای نتایج تعریف میكنند. تحقیقات روانشناسانی، مثل سالووی و مایر (1990)، گلمن، بویاتزیس و مککی (2002) نشان میدهد كه هوش هیجانی در حیطههای زیادی كارآیی دارد. از جملهی این حیطهها میتوان به حیطههای رابطه درونفردی (خودشناسی و خودشكوفایی)، رابطه بین فردی (رابطه اجتماعی)، مشاوره و راهنمایی، كار و اشتغال، مدیریت سازمانی و صنعتی، پیشرفت اقتصادی، رهبری جامعه و … اشاره كرد (برادبری و گریوز[6]، 1386). ضرورت کاربرد هوش هیجانی، پاسخی است به تحقیقهای رو به رشدی که عنوان میکنند محیط کاری صرفا یک محیط منطقی نیست. توجه به هیجانات درمحیط کار موجب بهبود عملکرد و نتایج میگردد (زیندر و همکاران، 2009). به نظر میرسد که این توجه و علاقه نشان داده شده به هیجان، واکنشی در برابر افزایش عقلگرایی در بسیاری از حوزه های زندگی شخصی و عمومی افراد میباشد. باید توجه داشت که با توجه به تعهدکاری حسابداران و قواعد کاری مشخص و همچنین تعهد به این قواعد، زمینه خیلی محدودی برای هیجانها وجود دارد. در واقع دیدگاه غالب در ادبیات سنتی این است که حرفه حسابداری تابع عقلانیت است (باربالت، 2001). تضاد اینجاست که، گرچه افراد در اتخاذ تصمیمات کاری براساس هیجانات با مشکل روبرو هستند اما تصمیم گیری در حوزه هایی مانند حسابداری که از عقل گرایی و قواعد مشخصی پیروی میکنند با وجود هیجانات بسیار دشوارتر میباشد. با این وجود تحولات در مطالعات سازمانی و تئوریهای تصمیمگیری، برخی از فرضیهها اصلی نهفته در غالب عقل و هیجان را به چالش میکشند. این تئوریها نشان میدهند که هیجان در سازمانهای سرمایهداری معاصر، ایجاد مشکل نمیکند بلکه در خدمت آن است. هیجانات و عقل نقطه مقابل هم نیستند، بلکه ارتباط تنگاتنگی با هم دارند (آشکانسی، هارتل و داس، 2002). بنابراین این دیدگاه که حرفه حسابداری صرفاً تابع عقلانیت است پذیرفته نبوده و هیجانات به عنوان یک عامل موثر در حرفه حسابداری باید مدنظر قرار گیرد.
1-2- تشریح و بیان موضوع
در تئوری های جدید تصمیم گیری، هیجانات عاملی برای کارایی عقل به شمار می رود (هانوچ، 2002). هیجانات از سه طریق به کمک عقل می آید. الف) هیجان به افراد در شناسایی مشکلات و اولویتبندی در رسیدگی کمک میکند. ب) هیجان در شناسایی عناصر مورد نیاز به منظور تصمیمگیری کمک میکند. ج) در سطحی عمیقتر هیجان به کمک عقل آمده و زمینه را برای ایجاد اهداف مناسب تر فراهم میکند (مکفیل، 2004). با توجه به ویژگیهای یاد شده، بدون شک دانشجویان حسابداری و حسابداران مانند دیگران به صورت مستمر در تصمیمات خود از هیجانات استفاده میکنند. با این توصیف، ضرورت دارد که در آموزش حسابداری به هیجانات و همچنین شناسایی و تشخیص پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و اخلاقی حاصل از بکارگیری هیجانات و تاثیر آن بر تصمیمگیریها توجه ویژه به عمل آید (مکفیل، 2004). هدف اصلی از آموزش حسابداری، فراهم نمودن حسابدارانی ماهر به منظور ورود به حرفه می باشد. نیروی انسانی کارآمد در هر
کشور به عنوان مزیت رقابتی و یکی از عوامل موفقیت در اقتصاد آن کشور محسوب میشود. آموزش عالی به عنوان سرمایه گذاری در نیروی انسانی به منظور ارتقای دانش و مهارت های مورد نیاز جامعه به رشد و توسعه اقتصادی کمک می کند (ستایش و منصوری، 1391). كیفیت نیروی كار وابسته به عملكرد مؤسسات آموزشی و برنامههای دانشگاهی است. دانشگاهها باید انتظارات بازار را در دوره های آموزش خود لحاظ کنند و از کسب مهارت و دانش مورد نیاز بازار و آماده بودن فارغ التحصیلان برای ورود به حرفه اطمیان پیدا کنند (پن و هکتور، 2011). همچنین انتقادات بسیاری در مورد عقب بودن آموزشهای حسابداری از پیشرفت و توسعه در محیط تجاری وجود دارد (هانکوک و همکاران[12]، 2009). محمد و لاشین (2003)، فاصله ایجاد شده بین مهارت های موجود و مهارت های مورد نیار در حرفه حسابداری را به دلیل تغییرات سریع در بازار کار و تغییرات آهسته در سر فصل های درسی می دانند. هانکوک و همکاران (2009) در تحقیق خود نشان می دهند که نیازهای بازار کار و دانشگاهیان در یک راستا نمیباشد و فارغ التحصیلان حسابداری از کمبود مهارتهای ارتباطی در شروع به کار خود رنج میبرند. کاوانگ و درنان (2008)، انتظارات از دانشجویان حسابداری و کارفرمایان را در زمینه مهارتهای حرفهای با هم مقایسه میکنند و نشان میدهند که انتظارات کارفرمایان بسیار بالاتر از مهارتهای فارغ التحصیلان حسابداری میباشد.
تغییرات در نقش و دامنه کار حسابداران حرفهای، از محیط تجاری جهانی در حال تغییر ناشی می شود (هانکوک و همکاران، 2009). کارایی حسابداری در شركت ها وابسته به كیفیت حسابداران آن است و این كیفیت مستقیماً متأثر از سطوح كارآزمودگی و دانش آنهاست. امروزه حسابداران حرفهایی با وضعیتهای غیرمنتظره زیادی روبه رو میشوند، در نتیجه تغییرات ایجاد شده در اهمیت و كیفیت اطلاعات حسابداری، لزوم تغییر یا بازنگری در آموزش حسابداری به خوبی احساس میشود (مشایخی وشفیع پور، 1391). مداخله آموزش به منظور افزایش هوش هیجانی غیر معمول به شمار نمی رود ولی باید توجه داشت که این مسئله بیشتر در ابتدائی و متوسطه کاربرد دارد. با این حال در سطح دانشگاهی نیز ایجاد واحدهای درسی و تمرینات آموزشی برای افزایش هوش هیجانی دانشجویان حسابداری مورد بررسی قرار گرفته است (مکفیل، 2004 و موریس، اربانسکی و فولر، 2005 و میر و تاکر، 2005 ). با توجه به مطالب گفته شده این مسئله مطرح می شود که آیا دروس حسابداری که هم اکنون در سطح دانشگاهها تدریس میشود سطح هوش هیجانی دانشجویان را بالا می برد؟ آیا هوش هیجانی دانشجویان حسابداری دختر و دانشجویان حسابداری پسر یکسان است؟
[1]- Mayer, Salovey and Caruso
[2]- Cook, Bay, Visser, Myburgh and Njorog
[3]- Zeidner, Matthews and Roberts
[4]- Salovey and Mayer
[5]- Goleman, Boyatzis and McKee
[6]- Brad berry and Greaves
[7]- Barbalet
[8]- Ashkanasy, Hartel and Daus
[9]- Hanoch
[10]- Macphil
[11]- Pan and Hector
[12] – Hancock, Howieson, Kavanagh, Kent, Tempone and Segal
[13]- Mohamed and Lashine
[14]- Kavanagh and Drennan
[15]- Morris, Urbanski and Fuller
[16]- Myers and Tucker
فرم در حال بارگذاری ...