فهرست جداول
عنوانصفحه
جدول شماره 1 : توزیع فراوانی واحدهای پژوهش برحسب متغیرهای فردی اجتماعی 55
جدول شماره 2 : میانگین و انحراف معیار واحدهای پژوهش برحسب متغیرهای فردی اجتماعی
58
جدول شماره 3 :میانگین امتیاز نیازهای اساسی روانی واحدهای پژوهش بر حسب متغیرهای فردی اجتماعی
58
جدول شماره 5 : مقایسه میانگین نمره استقلال واحدهای پژوهش بر حسب متغیر های فردی اجتماعی 60
جدول شماره 6 : مقایسه میانگین نمره کفایت واحدهای پژوهش بر حسب متغیر های فردی اجتماعی 63
جدول شماره 7 : مقایسه میانگین نمره تعلق واحدهای پژوهش بر حسب متغیر های فردی اجتماعی 66
جدول شماره 8 : مقایسه میانگین نمره شاخص خود تعیین کنندگی واحدهای پژوهش بر حسب متغیر های فردی اجتماعی 69
جدول شماره 9 : مقایسه میانگین نمره انگیزه درونی واحدهای پژوهش بر حسب متغیر های فردی اجتماعی 72
جدول شماره 10 : مقایسه میانگین نمره انگیزه شناسایی شده واحدهای پژوهش بر حسب متغیر های فردی اجتماعی75
جدول شماره 11 : مقایسه میانگین نمره انگیزه به درون متمایل شده واحدهای پژوهش بر حسب متغیر های فردی اجتماعی 78
جدول شماره 12 : مقایسه میانگین نمره انگیزه بیرونی واحدهای پژوهش بر حسب متغیر های فردی اجتماعی 81
جدول شماره 13 : مقایسه میانگین نمره فقدان انگیزه واحدهای پژوهش بر حسب متغیر های فردی اجتماعی 84
جدول شماره 14 : ضریب رگرسیونی عوامل مرتبط با شاخص خود تعیین کنندگی در واحدهای مورد پژوهش87
جدول شماره 15: ضریب رگرسیونی همبستگی انواع نیازهای اساسی روانی با شاخص خود تعیین کنندگی 88
در واحدهای پژوهش با کنترل متغیرهای فردی اجتماعی
فهرست نمودار
نمودار شماره 4 : میانگین امتیاز ابعاد پرسشنامه میزان انگیزه واحدهای مورد پژوهش
بیان مسئله:
پرستاری رشته ای مستقل و شاخه ای از علوم پزشکی است که دانش آموختگان آن به عنوان عضوی از تیم سلامت در عرصه های مختلف مربوط به آن به ارائه خدمات میپردازند(1)در آموزش این حرفه پویا و کاربردی ، مجموعه ای از علوم تئوری و فعالیتهای عملی، مهارت ، خلاقیت و تجربه به کار گرفته می شود(2).بخش مهمی از آموزش پرستاری را آموزش بالینی تشکیل میدهد.در واقع آموزش بالینی از اجزاء اصلی و حیاتی برنامه پرستاری است و به عنوان قلب آموزش پرستاری و مرحله تکامل حرفه ای شناخته شده است(3).
کارآموزی در بالین به عنوان یک نوآوری در ساختار آموزشی پرستاری با هدف ارتقاء کیفیت آموزش پرستاری و ارائهخدمات بالینی و فراهم نمودن زمینه جامعه نگری و جامع نگری در پرستاری در سال 1371 به اجرا در آمد(1).در این مرحله فرد با یادگیری فعالیتهای بالینی،تجارب عینی لازم را کسب مینماید و فرصتی برای دانشجو فراهم میشود تا دانش نظری خود را به مهارتهای ذهنی، حرکتی و اجتماعی که لازمه مراقبت از بیمار میباشد، تبدیل کند(3).در این نوع آموزش دانشجو در تعامل با مربی و محیط، مفاهیم آموخته شده را در حیطه عمل بکار میبرد(4).در دوره های کارآموزی همه کارآموزان موظف اند که به رغم علاقه ها و استعدادهای مختلف خود، به سوی هدفهای واحدی که در برنامه دوره کارآموزی در نظر گرفته شده است پیش بروند و مهارتهایی را کسب نمایند که حرفه مورد نیاز آن دوره ایجاب میکند، زیرا هدف هر دوره کارآموزی ایجاد مهارت، دانش و نگرش مورد نیاز فرد برای عملکرد مقتضی در یک شغل یا حرفه معین است. دوره های کارآموزی معمولا نیازهای سازمان های اداره کننده این دوره ها را برآورده میسازند(5).در این دوره وظایف مربیان علاوه بر فعالیتهای آموزشی مصوب، ایجاد حس استقلال و تصمیم گیری و افزایش قدرت ابتکار فراگیران در عرصه های مختلف میباشد و دانشجویان نیز باید در این راستا وظایف خود را انجام دهند(6).
در محیط بالین باید با تمرکز روی نیاز های یادگیری دانشجو، برای پیشرفت و ایجاد اطمینان به شایستگی اش در مهارتهای بالینی، فرصت داد.نیوبل[1] چنین اظهار میدارد که” در حقیقت آموزش بالینی فراموش شده ترین آموزش و دارای نقایصی بیشتر از سایر حوزه های آموزشی است”. مطالعات پرستاری نشان میدهد که دانشجویان پرستاری علیرغم پایه دانش نظری خوب، در محیط بالینی با مهارت عمل نمی کنند. در نتیجه با ورود این دانشجویان به سیستم مراقبتی و درمانی، کیفیت این سیستم روز به روز افت میکند(7).
هر دو محیط آموزش پرستاری آکادمیک وبالینی تحت فشار زیاد ناشی از مراقبت از بیمار قرار دارند که میتواند شرایط مراقبتی را تحت تاثیر قرار دهد.اما محیط بالین تحت فشار زیادی قرار دارد زیرا هدف از آن آموزش پرستاری بصورت موثر کارا و مناسب است تا بتواند پرستارانی را تربیت نماید که بتوانند آماده کار باشند.آموزش پرستاری امروز با چالش های زیادی مواجهه است که از جمله آن کسب دانش و به روز شدن است و نیاز است که پرستاران آینده با تحقیق و همچنین مراقبت از بیمار بر اساس دانش علمی روشن، آشنا شوند(8).
محیط بالین در برگیرنده کلیه شرایط و محرکهای موثر بر یادگیری است .این محیط غنی روانشناختی از عوامل شناختی ،اجتماعی ، فرهنگی ، عاطفی ، احساسی ، انگیزشی و درسی تشکیل شده است(9).عوامل زیادی بر روی یادگیری اثر میگذارند ولی انگیزه[2] نخستین عنصر تشکیل دهنده رفتار و مهم ترین شرط یادگیری است. انگیزه نقش با ارزشی در توضیح علل رفتار ، پیشگوئی تاثیر اعمال و هدایت رفتار جهت رسیدن به موفقیت بازی میکند (10).
از این رو ، حتی غنی ترین و بهترین برنامه های کارآموزی و آموزش سازمان دهی شده نیز در صورت فقدان انگیزه در فراگیران سودمند نخواهد بود.بنابراین یکی از وظایف اصلی مدرسان ایجاد انگیزه لازم برای یادگیری در دانشجویان به منظور افزایش میزان آگاهی، دانش و مهارتهای تکنیکی و همچنین آشنا ساختن آنها با علوم پیشرفته و روش های نوین مراقبتی است.لذا با شناخت هرچه بیشتر عوامل موثر در انگیزش دانشجویان،میتوان مشارکت فعالانه آنها را در یادگیری افزایش داد (11) .
در مطالعات انجام شده در انگلستان ، اسکاتلند و ایرلند به ترتیب میزان ترک تحصیل دانشجویان پرستاری (16%) ، (24%) ، (6%) گزارش شده که دلایل زیادی داشته و فقدان حمایتهای لازم یکی از این موارد بوده است(12).
طبق آمار 35 % از کسانیکه در یکی از شهرهای اسکاتلند در رشته پرستاری ثبت نام نموده اند بین سالهای 1967-1966 قبل از تکمیل دوره تحصیلی خود ، ترک تحصیل نموده اند(11). در بررسی زنوریبا عنوان بررسی علل ترک تحصیل دانشجویان دختر کاردانی پرستاری مدارس عالی پرستاری تهران، که در سال 1365 در تهران انجام شد از علل ترک تحصیل دانشجویان پرستاری روابط سرد بین همکاران ، عدم استقلال فکری و عملی ، ناهماهنگی مطالب تئوری با کار عملی و عدم امکانات جهت ارائه کارکرد مطلوب بوده است(13).
در مطالعه همایونفر و همکاران با عنوان وضعیت آموزش بالینی از دیدگاه دانشجویان پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی اردبیلدر سال 89 ، در میان دانشجویان پرستاری(3/67%) و مامایی(7/37%) ،عدم ایجاد انگیزه کافی محیط آموزشی برای اشتغال به حرفه در آینده دانشجویان (8/52%) از جمله نقاط ضعف شناخته شده بود(14).
در مطالعه جولایی و همکاران با عنوان بررسی نظرات دانشجویان پرستاری نسبت به حرفه پرستاری و دلایل ترک آن بر روی 300 دانشجوی پرستاری دانشگاه علوم پزشکی تهران ، نتایج مطالعه نشان داد که تنها 18% دانشجویان پرستاری نظر مثبتی نسبت به حرفه خود دارند و 69% انها موافق با ترک رشته خود بوده اند.همچنین 63.6% نمونه ها تصمیم به تغییر رشته و 51.64% تصمیم به انصراف از رشته خود داشتند. از اولویتهای ترک رشته پرستاری نداشتن جایگاه مثبت اجتماعی، نامناسب بودن محیط کار بالینی و نگرش منفی افراد تیم پزشکی نسبت به این حرفه بوده است(15).
بنابراین از عوامل مهم در یادگیری و تمایل به موفقیت بیشتر، انگیزه است. در مورد انگیزه نظریه های مختلفی ارائه شده که از جنبه های متفاوت به موضوع انگیزه می نگرند. در این بین یکی از نظریه های مهم در این زمینه تئوری خود تعیین کنندگی[3] است که یک تئوری انگیزش عمومی می باشد که از منظر دیگری به این موضوع پرداخته و به بیان کیفیت انگیزه میپردازد .
بر اساس این تئوری انگیزه طیفی است که انگیزه درونی در یک سمت این طیف و انگیزه بیرونی در سمت دیگر آن قرار دارد.در انگیزه
درونی شخص کار خود را با علاقه و لذت انجام میدهد(16). در نقطه مقابل آن عدم انگیزه وجود دارد که شخص قصد و انگیزه ای برای انجام کار ندارد. در انگیزه بیرونی نیز شخص کاری را به علت مشوق های بیرونی و یا اجتناب از تنبیه انجام می دهد. این نوع از انگیزه دارای چهار نوع تنظیم می باشد که شاملتنظیمخارجی، شناسایی شده، به درون متمایل شده و یکپارچه است . تنظیم بیرونی، به درون متمایل شده، شناسایی شده و درونی در یک معادله تحت عنوان شاخص خود تعیین کنندگی قرار می گیردکه ازنمره 20+ تا 24- تقسیم میشود . به این صورت که هر چقدر عدد مورد نظر منفی تر باشد، به سمت فقدان انگیزه و انگیزه از نوع کنترل شده سوق پیدا کرده و هر چقدر مثبت تر شود به سمت انگیزه درونی و خود مختاری میرود(17).
عوامل مختلفی روی انگیزه موثر هستند.یکی از این عوامل بر اساس تئوری خود تعیین کنندگی ، ارضاء سه نیاز اساسی روانی درک از استقلال و خود مختاری[4] ، درک از کفایت و شایستگی[5] و درک از تعلق و وابستگی[6] میباشد که در درونی شدن انگیزه موثر هستند. نیاز به استقلال به معنای استقلال در انتخاب رفتار و فعالیتی است که انجام میدهیم. نیاز به کفایت و شایستگی در واقع تعامل موثر شخص با محیط و تجربه کردن فرصتهای مختلف برای انجام رفتار و به عبارتی بیان کننده قابلیتهای فردی میباشد. نیاز به تعلق نوعی نیاز به ارتباط با دیگران و اعتماد به آنها و توسعه مطلوب روابط اجتماعی میباشد(18).
در مطالعه بارت[7] و همکاران، دانشجویان معتقد بودند که مربیانی که مهارتهای ارتباطی بالاتری داشته اند علاوه بر توانایی بیشتر در انتقال مفاهیم و تجارب توانسته اند با خلق فضای مناسب تر انگیزه و علاقه بیشتری در آنان ایجاد نمایند.دانشجویان معتقد بودند که ارتباط مناسب از جانب مربی و رعایت احترام و تقویت اعتماد به نفس دانشجو میتواند حمایت بیشتری را برایشان فراهم آورد تا در سایه آن بتوانند با اطمینان خاطر بیشتری به یادگیری تجارب تازه بپردازند.بنابراین مربیان پرستاری نقش برجسته “عامل انگیزش” در دانشجویان هستند.آنان با ارائه بازخوردهای مناسب و توضیحات مورد نیاز شرایط ایجاد انگیزه موفقیت دانشجویان در عملکرد بالینی را فراهم می آورند(12).
در آموزش پرستاری بالینی ، انگیزه دانشجویان تحت تاثیر اهداف یادگیری و بازخورد داده شده به آنها قرار میگیرد.چون واحدهای آموزش بالینی دانشکده با شخص دانشجویان سرو کار دارد هم اهداف و هم بازخورد میتواند چیزی متناسب با تامین نیازهای هریک از دانشجویان باشد.به منظور افزایش تاثیر فرایند یادگیری ، یک مربی بالینی باید بررسی مختصری از انگیزه دانشجویان را در بالین داشته باشد. ارتباط مثبت بین مدرس و دانشجو میتواند کلید تداوم یک محیط یادگیری مثبت باشد.از دید دانشجویان کیفیت ارتباط در کارآموزی فعلی میتواند سهم مهمی برای انگیزه دانشجویان در واحدهای بالینی بعدی داشته باشد.اهداف یادگیری و بازخورد داده شده از طرف دانشکده نیز، انگیزه دانشجویان را برای یادگیری ترغیب می نماید.
بر پایه تحقیقاتی بر روی انگیزه بیرونی و درونی متوجه شدند که میزان زیادی از نتایج تجربی نیازمند به فرضیه ای است که در آن باید یک سری از نیازهای اساسی کلی برای عملکرد موثر و سلامت روان تامین گردند.مطالعات در کشورهای مختلف با فرهنگ های متفاوت نشان داد که تامین نیازهای کفایت ، استقلال و تعلق میتواند پیشگوئی کننده عملکرد موثر درحیطه ها و فرهنگ های مختلف باشد(19).
دسی[8] وهمکاران وی مطالعه ای را با عنوان آگاهی معلمان دوره ابتدایی نسبت به حمایت از استقلال دانش آموزان برخلاف کنترل نمودن رفتارهای آنان در سال 1981بررسی نمودند.نتایج نشان داد که رفتارهای حمایتی از استقلال دانش آموزان منجر به افزایش انگیزه درونی، حس کفایت و شایستگی و اعتماد به نفس آنها گشته است(13). همچنین رایاندر مطالعه خود تاثیر محدودیت محیطی را بر روی رفتار دانشآموزان در محیط مدرسه بررسی نمود. ایجاد محدودیت محیطی در زمینه آموزش اهمیت زیادی دارد.به طوریکه محدودیت ها ، عملکرد منظم را در ساختار محیط یادگیری دانش آموزان تسهیل مینماید.البته معلمان میتوانند این محدودیتها را به طرق مختلف بگذارند.در این مطالعه متوجه شدند که دانش آموزانی که برای آنها محدودیت کنترلی بیشتری قائل شده بودند نسبت به آنهایی که از استقلال بیشتری برخوردار بودند، انگیزه کمتری داشتند(20).
نتیجه مطالعات مختلف نشان می دهد، تدریس با شیوه حمایت از استقلال دانشجویان میتواند با برایندهای کاری مثبت در کلاس درس همراه باشد.حس کفایت و شایستگی دانشجویان در صورتی تامین میشود که مدرسان بتوانند فعالیتهای درسی را برای دانشجویان مطرح نمایند که برای آنها چالش برانگیز باشد، بدین وسیله به دانشجویان اجازه میدهد تا بتوانند ظرفیتهای آکادمیک خود را امتحان کرده و گسترش دهند.علاوه بر این اهمیت دارد که ابزار ها و بازخورد مناسب توسط معلمان برای ارتقاء حس کارایی و موفقیت دانشجویان داده شود.نکته حیاتی این است که دانشجویان به فعالیتهایی مشغول شده و برای آن ارزش قائل هستند که بتوانند آن را بفهمند.بر این اساس نیاز است که بازخوردها، ارزشیابی را کمتر جلوه داده و بر روی موثربودن دانشجویان تاکید نمایند.علاوه بر تامین نیازهای استقلال و کفایت این تئوری تاکید مینماید که نیاز تعلق به دیگران فرایند درونی شدن انگیزه را تسهیل مینماید.مردم تمایل دارند که ارزش ها و کارها را با کسانی که با آنها احساس نزدیکی میکنند و میتوانند احساس تعلق با آنها داشته باشند، پذیرفته ودرونی کنند.در کلاس درس نیاز تعلق با احساس دانشجو مبنی بر دوست داشتن واقعی ، پذیرفتن و ارزش قائل شدن برای وی توسط معلم میباشد.دانشجویانی که احساس تعلق بیشتری دارند احتمالا تنظیم یکپارچه و شناسایی شده ای به تکالیف خود برای یادگیری نشان میدهند در حالیکه آنهایی که احساس پس زدگی توسط معلم خود دارند از درونی شدن انگیزه دور شده وفقط به محرک ها وپاداش های بیرونی پاسخ میدهند(14).
از این رو تئوری خود تعیین کنندگی میتواند یک پایه و اساس مناسب برای اصلاح برنامه های آموزش پزشکی ، ساختار بندی محیط یادگیری پزشکی، تداوم آموزش پزشکی و یادگیری تمام عمر باشد. محیط یادگیری که شامل رفتارهای حامی استقلال دانشجویان توسط مدرسان بوده ، از احساس کفایت دانشجو از طریق بازخوردهای سازنده و منظم حمایت میکند و حس تعلق به دیگران را از طریق حمایتهای مرشدانه ، الگوهای نقشی مثبت ، کار در گروه های کوچک و ارتباط به موقع با بیماران افزایش دهد می تواند تا مدتهای طولانی انگیزه خود مختار دانشجویان را تحریک نماید. در نتیجه دانشجویان با انگیزه خود مختار بیشتر ، رضایت بیشتری را از حرفه خود تجربه می کنند(16). تامین درست این سه نیاز روند درونی شدن انگیزه را تسهیل نموده و باعث پیامد انگیزشی مثبت میگردد (18). از این روبهترین راه ایجاد انگیزش در یادگیرندگان نسبت به یادگیری بهبود شرایط یادگیری و افزایش سطح کیفیت روش های آموزشی است.از این طریق یادگیرندگان در یادگیری به موفقیت بیشتری میرسند و این کسب موفقیت علاقه و انگیزش آنها را نسبت به یادگیری مطالب تازه افزایش میدهد(5).
در بررسی پلتیر[9] (2002) بر روی معلمان کانادایی مشاهده شد که معلمانی که فشار بیشتری از بخش های مدیریتی به آنها وارد می شود، میزان استقلال کمتری در فرایند تدریس خود دارند که به نوبه خود باعث میشود تا معلمان نسبت به دانشجویان حس کنترل بیشتری داشته باشند.این تئوری این ارتباط را به این صورت توضیح میدهد که هرچقدر نیاز استقلال مدرسان کمتر تامین شده باشد، شوق و خلاقیتی که آنها میتوانند در طی تدریس داشته باشند، کاهش می یابد. بنابراین موسسات و سیاست هایی که انگیزه دانشجویان و مدرسان را در نظر نمیگیرند و به جای آن تاکید بر کنترل یک سری رفتارها دارند، باعث میشوند که تمام کسانی که در فرایند یادگیری شرکت میکنند از کمبود انگیزه و نتایج یادگیری آزار ببینند(21). راهکارهای لازم برای افزایش استقلال ، فراهم نمودن فرصت انتخاب و دلایل معنی دار برای یادگیری ، آگاهی یافتن از احساس دانشجویان در مورد عناوین درسی و کاهش فشار به دانشجویان است.راهکارهای لازم برای افزایش کفایت و شایستگی ارائه روش ارزشیابی مناسب، بازخوردها و تکالیف چالش برانگیز میباشد.در نهایت فراهم نمودن راهکارهای افزایش حس تعلق شامل تامین محبت و مراقبت و احترام به دانشجویان است(14).
مطالعه چانگ[10] وهمکاران نیزنشان داد که دانش آموزان مدرسه ای درکره جنوبی هنگامیکه احساس استقلال وکفایت و شایستگی مینمودند از انگیزه درونی بیشتری برخوردار بودند.چندین نتیجه مهم میتوان از این مطالعه و یافته های مشابه نسبت به انگیزه درونی دانش آموزان پیدا کرد.اولا اینکه هم آگاهی وهم جنبه های خاص یادگیری که به عنوان استقلال حمایتی شناخته شده است میتواند منجر به ایجاد انگیزه درونی در دانش آموزان گردد در حالیکه محیط آموزشی کنترل کننده ، انگیزه درونی را در نظر نمیگیرد.ثانیا هنگامیکه دانش آموزان انگیزه درونی دارند گرایش به یادگیری بهتری دارند و خلاق تر هستند به ویژه در دروسی که مفهومی تر هستند.ثالثا روشی که معلمان در معرفی وظایف درسی برای دانش آموزان پیش میگیرند در تامین نیازهای اساسی استقلال و کفایت و شایستگی آنان تاثیر گذار است و به این وسیله باعث میشود تا انگیزه درونی شکوفا شده و یادگیری عمیق تر گردد.انگیزه درونی پایه ای محکم در جهت یادگیری فراهم میکند.با این حال بسیاری از جنبه های آموزشی ذاتا جذاب و جالب نیستند.برای مثال ممکن است برای دانش آموزان یک مدرسه مسائل ریاضی جالب نباشد یا برای دانشجویان یک دانشکده درس آناتومی لذت بخش نباشد.در چنین مواردی انگیزه درونی در فرد وجود ندارد و دانش آموزان نیاز به یک جایگزین یا دلیل برای یادگیری دارند(22).در واقع این تئوری ادعا مینماید که تامین نیازها و درونی شدن انگیزه منجر به یادگیری عمیق تر ، موفقیت و خلاقیت بیشتر و کاهش انصراف فرد از ادامه کار خود میشود(23).
از آنجا که نیاز جامعه تغییرنموده است، نقش دانشکده ها نیز درمقاطع تحصیلی بالاتر از یک آموزش منفرد به نوعی آموزش چند بعدی تغییر نموده است.نقش دانشکده های پرستاری نیز در این راستا افزایش یافته و به طور فزاینده ای پیچیده شده است.از آنجایی که مقاطع تحصیلات تکمیلی و دانش پرستاری گسترش می یابد ، تاثیر آن بر روی آموزش پرستاری نیز عظیم تر میگردد.امروزه تحصیلات تکمیلی و آموزش پرستاری به سمت پیش بردن یک سری تغییرات هستند.عوامل اثر گذار بر این تغییرات زیاد و برای جدا کردن سخت میباشند.همانطور که دانشکدهها در مسیر کار خود با چالش های زیادی برخورد میکنند لازم است که نقش های آنها نیز با تغییراتی مواجهه گردد(24).
:
مثله کردن ، سوزاندن ، پرت کردن از کوه ، مجبور کردن فرد به خوردن سرب داغ ، مسموم کردن با بدترین نوع سم ها ، زنده به گور کردن و دهها یا شاید صدها شکل نا خوشایند و غیر انسانی دیگر همگی از اشکال گوناگون برخورد با بزهکاران در طول سالیان متمادی زندگی بشر بر روی این کره خاکی بوده است.از همان آغاز حیات انسانها، جرم نیز بوده است و بی شک نیاز به مجازات مجرم نیز احساس می شده است. در ابتدا دوره ای قرار دارد که آن را دوره انتقام شخصی می دانیم که هدف همگی تنها گرفتن انتقام از فرد به واسطه ارتکاب عمل نا خوشایند برای جامعه ، بودند. در اینجا صرف تنبیه ملاک بوده و تربیت مجدد جایی در سیاست حقوقی آن دوران ها نداشته است . تنبیه هایی که بر آمجرمین اعمال می شد گاهی به فجیع ترین وضع ممکن بوده و در این راه از هیچ خشونتی فرو گذار نمی شده است. کم کم و با گذشت زمان این واقعیّت که نیاز به اصلاح فرد خطاکار و کمک به او جهت بازیابی مسیر صحیح از ناثواب بسیار مهم و حتّی پر اهمیّت تر از سایر اهداف مجازات ها است ، سبب ایجاد تحوّلی عظیم در ساختار و شکل مجازات ها شد. سعی شد تا مجازات ها را ملایم تر وانسانی تر کنند و بجز تبیه مجرم اهدافی چون اصلاح و باز اجتماعی شدن او و در کنارش ارعاب و پیشگیری از جرم توسط سایر افراد جامعه هم مورد توجّه قرار گیرد.
تشکیل زندان ها در نوع خود جهشی عظیم محسوب می شد.حقوقدانان آن را یک نوآوری فوق العاده و بهترین شکل ممکن برای مجازات ها می دانستند و حتّی آن را نهادی کامل و بی پیرایه معرفی می کردند[1]. زندانها به حدی مورد استقبال قرار گرفتند که تمامی تنبیه های دیگری را که اصلاح گران سده هجدهم طرح کرده بودند به دست فراموشی سپردند. به عقیده آنان «به نظر می رسد زندان چیزی بی بدیل و بی جایگزین و ره آورد خود حرکت تاریخ است.»[2]
امّا همین زندانها نیز سیر تحوّلی بسیاری طی کردند. برنامه های گوناگونی برای اداره زندان و نگهداری و اصلاح مجرمان مطرح شدند. در هر کشوری و در هر دوره ای روشی به نظر بهتر و مفید تر می آمد و به مورد اجرا گذاشته می شد امّا باز هم پس از گذشت چندی ، ناکارآمدی آن شیوه ها بر همگان آشکار می شد به این ترتیب طرد می شد و شیوه جدیدی جانشین آن ها می گشت. با این حال و با وجود تمام زحماتی که در طول تاریخ از جانب اصلاح طلبان و افرادی که به دنبال برگزیدن بهترین شیوه تنبیهی برای مجرمین بودند، دیگر مجازات زندان نه تنها آن گونه که در ابتدا فکر می شد، اثر گذار و مفید واقع نمی شود ، بلکه خود عامل بروز مشکلات عدیده ای در آینده هستند. از افزایش نرخ تکرار جرم گرفته تا فشار اقتصادی به دولت و مردم بی گناه ، از هم پاشیدن خانواده ها ، عادی شدن ارتکاب جرم و متعاقب آن حرفه ای شدن مجرمین کم خطر یا حتی بی خطر که تنها شاید به علّت یک جرم غیر عمدی راهی زندان شده اند و دهها نتیجه سوء دیگر.
همچنین درون خود زندانها نیز وقوع جرم به وفور دیده می شود .خرید و فروش مواد مخدر ، اعتیاد ، زور گیری، روابط جنسی و انحرافات اخلاقی و مواردی از این دست مشکلاتی است که باید به لیست بلند بالای مشکلات زندان ها اضافه نمود. آثار منفی حبس استثناء بردار نیست و بر هر کسی حتّی به کمترین میزان هم که شده مؤثر می افتد. مردان که عموماً نان آوران خانه هستند هم زندگی خودشان بر هم میریزد و هم خانواده ای که زیر سایه چتر شان زندگی می کنند. زندانی شدن زنان نیز سبب از هم گسستگی عاطفی خانواده ، مطرود شدن آنها از تمامی جمع ها حتّی خانواده و در بسیاری موارد طلاق از جانب شوهرانشان می گردد.
به طور کلّی زندان نه تنها مانع تکرار جرم نمی شود ، بلکه حس انتقامجویی آنان را نیز افزایش می دهد و مشکلات بی حدیّ چه در زمان گذران حبس ، چه بعد از آن و چه بر خود فرد و خانواده اش و چه بر جامعه متحمّل می سازد.
این شد که ایده مجازاتهای جایگزین حبس شکل گرفتند و کوشش شد تا به جای استفاده بی رویه و نا مناسب از زندان، از روش های مفید دیگری که بتوانند به اهداف مجازات ها جامه عمل پوشانده و دارای حدأقل مشکلات و آسیب ها باشند ، استفاده شود.
اصولاً زمانی که صحبت از مجازات های جایگزین حبس می شود اوّلین تعریفی که از آن در ذهن ما شکل می گیرد هر مجازات مناسب تری است که به کلّی جانشین حبس می شود و روشی جز حبس، دستاویز ما برای مجازات فرد مجرم میگردد. اما به راستی اینگونه نیست و مجازات های جانشین حبس تعریف دیگری دارد. در واقع منظور هر نوع مجازاتی است که یا از همان ابتدا مانع توسل به حبس می گردند و یا اینکه مدت زمان آن را تقلیل می دهند[3] و یا با نوعی تغییر در ساختار کلی آن مانع بروز مخاطرات آن می گردند.در اصل هدف این است که با کمترین میزان استفاده از زندان مجرم را تنبیه و اصلاح نمود و از مجنی علیه و جامعه نیز دفاع کرد. بنابراین مفهوم عام مجازات های جایگزین، مد نظر است و حتی می تواند آزادی مشروط را نیز شامل شود و در واقع به اعتقاد بعضی از صاحبنظران هدفشان کاهش فوری شماری از مجازات های حبس و محکومین به آن است.[4] البتّه در مقابل عدّه ای قائل به ایجاد دو دسته هستند : 1- مجازات های جایگزین و 2- مجازات های اجتماعی. آنها مواردی چون آزادی مشروط و تعلیق مجازات را جزو دسته اوّل می داننند و مجازات هایی چون خدمات عام المنفعه را که در بستر جامعه تحقق می یابند جزو دسته دوّم در نظر می گیرند. [5]
مسئولین در کشور عزیز ما ایران که متأسفانه تعداد زندانیانش نیز کم نیست نیاز به تغییر در ساختار مجازات مجرمین را احساس کرده و در صدد برآمدند تا از شیوه های جدیدی استفاده کنندکه به نظر مفید تر از زندان می آمد و سعی دارد تا با کمترین آثار سوء بهترین نتایج را ایجاد کند. بدین ترتیب در سال 1384 به در خواست قوه قضاییه لایحه ای با قید یک فوریّت در جلسه وزیران به تصویب رسید و سپس برای طّی مراحل قانونی و تصویب به مجلس شورای اسلامی فرستاده شد و بنا شد تا در کارگروه های تخصصّی در این رابطه بررّسی های لازم صورت پذیرد و در نهایت به تصویب مجلس برسد امّا متأسفانه این مهّم هرگز تحقق نیافت و تا مدّت ها خبری از جایگزین های حبس نبود تا اینکه نهایتاً در سال 1392 در قانون جدید مجازات اسلامی در فصل نهم کتاب کلیّات و طّی مواد64 الی 87 به این مسئله پرداخته و مجوز قانونی آن ها صادر شد.
ماده 64 بدون ذکر هیچ تعریفی از مجازات های جایگزین حبس اعلام داشته است : «مجازات های جایگزین حبس عبارت از دوره مراقبت ، خدمات عمومی رایگان ، جزای نقدی ، جزای نقدی روزانه و محرومیّت از حقوق اجتماعی است که در صورت گذشت شاکی و وجود جهات تخفیف با ملاحظه نوع جرم و کیفیّت ارتکاب آن ، آثار ناشی از جرم ، سن ، مهارت ، وضعیّت ، شخصیّت و سابقه جرم ، وضعیّت بزه دیده و سایر اوضاع و احوال تعیین و اجرا می شود.»
همانگونه که اشاره شد دامنه مجازات های جایگزین گسترده تر از موارد اشاره شده در این ماده است و شیوه هایی که عموماً در گذشته نیز از آنها استفاده می شده امّا کمتر به دیده جایگزین به آنها نگریسته می شده است نیز جزو این دسته قرار می گیرند از جمله آزادی مشروط، تعلیق اجرای مجازات و حتّی مجازات های مالی. البته در رابطه با مجازات آزادی مشروط باید اعلام کرد که به جهت اینکه در قانون فدرال آمریکا ، به موجب قانون اصلاح مجازات ها مصوب 1984 [6] و اصلاحات بعدی آن موارد استفاده از این شیوه بسیار محدود گشته و تقریباً نسخ شده محسوب می گردد ، عموماً هم مربوط به مجرمینی است که قبل از سال 1987 مرتکب جرم شدند به علاوه چند مورد محدود دیگر ، پس بررّسی و تطبیق آن در این تحقیق ، با آنچه که در نظام حقوقی ما وجود دارد منطقی به نظر نمی رسد لذا از ذکر آن خودداری می شود.
در ادامه تبصره ماده 64، به لزوم سنخیّت و تناسب بین حکم و جرم ارتکابی و شرایط آن اشاره نموده است. همچنین مواد 65 و 66 تکلیف مرتکبین جرایم عمدی را روشن می سازد که اگر مجازاتشان تا سه ماه حبس است حتماً و اگر حدأکثر نود و یک روز تا شش ماه است در صورت نبودن در دسته مستثنی شده در ماده 66 ، امکان بهره مندی از مجازات های جانشین را پیدا می کنند. این مرتکبین اگر مجازاتشان بیش از شش ماه تا یک سال حبس باشد تعیین مجازات جایگزین تخییری و با تصمیم دادگاه خواهد بود. در ماده 68 نیز لزوماً مرتکبین جرایم غیر عمد را مستحق مجازات جایگزین دانسته اند مگر اینکه مجازات اصلیشان بیش از دو سال حبس باشد.
مواد 69 الی 82 نیز سایر شرایط کلّی اعمال این دسته از مجازات ها را بیان می کند و پس از آن تک تک از مجازات های جایگزین نام برده و خصوصیّات هر یک را بیان می نماید.
ویژگی های این تحقیق به نحو ذیل می باشد:
1) طرح موضوع و بیان مسئله
امروزه حبس تبدیل به یکی از انواع رایج مجازات ها شده است که در تمامی کشورها نسبت به جرایم متعددی اعمال می شود. اما با اگذشت مدت زمانی طولانی از اعمال این مجازات بر روی کثیری از مجرمان ، ثابت شده است که این شیوه دیگر مفید و مناسب نیست و باید از روش های دیگری استفاده نمود .سوالی که پیش می آید و مبنای اصلی این تحقیق را هم شامل می شود این است که چه روش های دیگری را باید جانشین زندان کرد تا بتوانیم به اهداف مورد نظرمان از مجازات ها دست یابیم.
کشور آمریکا که همواره به عنوان یکی از ممالک با جمعیت بالای زندانی شناخته می شود مدت ها است که به دنبال روش هایی مناسب بر دستیابی به اهداف مجازات ها است و مطالعات بسیاری نیز در این زمینه در این کشور انجام گرفته و تجربیات زیادی حاصل شده است. بدین سبب بهتر است تا با بررسی مطالعات و استفاده از تجربیات آنها و بررسی قانون فدرال این کشور به اطلاعات مفیدی دست یابیم و به این ترتیب دیگر نیازی به طی مسیر پیش رفته شده توسط آنها نداشته باشیم و بتوانیم از منافع و آثار مثبت مجازات های جایگزین حبس نهایت استفاده را بنماییم.
[1] فوکو٬میشل;مراقبت و تنبیه- تولّد زندان٬ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده٬نشر نی1387٬ ،ص291
[2] همان، ص 286
[3]آشوری , محمد ؛جایگزین زندان یا مجازات های بینابین٬نشر گرایش٬تهران٬1382٬چاپ اول, صفحه 49
[4] گودرزی بروجردی٬محمد رضا و لیلا مقدادی٬کیفر شناسی نوین یا کیفر های اجتماعی٬انتشارات مجد٬چاپ اول٬1384٬صفحه76
[5] احمدی ، احمد نقش کیفر خدمات عام المنفعه در پیشگیری از تکرار جرم مجموعه مقاله های کارگروه پیشگیری از جرم و بزه دیدگی با تأکید بر نقش پلیس، 1388 ، صفحه 66
[6] Sentences Reform Act 1984
همگام با افزایش جمعیت و رشد شهرنشینی، شاهد افزایش تولید وسایل حمل و نقل و استفاده گسترده از آنها به ویژه در شهرهای بزرگ می باشیم. با این حال صنعت حمل و نقل همچون سایر دستاوردهای بشری، علی رغم فراهم نمودن تسهیلات و آسایش های فراوان برای زندگی راحت انسان، عوارض و مشکلات بسیاری مانند تصادفات، آلودگی هوا، آلودگی صوتی و راه بندان های طولانی به همراه داشته است. در نگاه کلی بهره برداری و بهره وری مناسب و مطلوب از کلیه تسهیلات نوین، نیاز به تدوین قوانین و مقرراتی متناسب با امکانات و شرایط فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی هر اجتماعی دارد.
بی توجهی به مقررات راهنمایی و رانندگی و قانون گریزی، همواره یكی از علل بروز مشكلات، معضلات و حوادث ترافیكی در بسیاری از جوامع می باشد كه بنا بر بافت فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و جغرافیایی جوامع میزان آن متفاوت است. آمار حوادث ترافیكی در ایران موید میزان بالا و غیرمتعارف تخلفات رانندگی در ایران است كه هر ساله زیان های جبران ناپذیر اقتصادی و آسیب های اجتماعی را باعث می گردد. اگر چه در بروز تخلفات رانندگی عوامل مختلفی دخیل هستند اما طبق بررسی ها عامل انسانی، به عنوان اصلی ترین علت حوادث ترافیكی در ایران، گزارش شده است. عدم رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی ریشه درفرایند اجتماعی شدن شهروندان و عدم نهادینه شدن قوانین اجتماعی در جامعه ی شهری دارد. بنابراین ریشه یابی علل تخلفات رانندگی در شهری چون اصفهان كه حجم زیادی از وسایل نقلیه در معابر آن جریان دارد، می تواند گامی در جهت كاهش مشكلات سیستم حمل و نقل درون شهری کشور باشد.
رشد شهرنشینی در جهان و به ویژه در كشورهای در حال توسعه رو به افزایش است. این امر نیاز به استفاده از وسایل حمل و نقل را بیشتر می نماید. وسایل حمل و نقل موتوری با ویژگی ها و پتانسیل های خود دسترسی سریع و راحت به فواصل دور و نزدیک را ممكن نموده اند. اما عوارض و مشكلاتی مانند تصادفات، آلودگی هوا، سروصدا و راه بندان های طولانی مدت را به همراه داشته است.
یكی از مشكلات اساسی كه در اصفهان مشاهده می شود و روزانه هزاران نفر را در خود گرفتار می كند، مشكل “تراكم ترافیک شهری” می باشد. تراكم ترافیک به عنوان یک مشكل مشترك در شهرهای بزرگ جهان شناخته شده است و كارشناسان حمل و نقل و ترافیك، انسان، وسایل نقلیه و شبكه معابر را از عوامل موثر در عرصه ترافیک شهری می دانند و عدم رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی از طرف انسان (به
عنوان عامل فعال و با شعور این سیستم) از علل انسانی اساسی این پدیده شهری بیان گردیده است.
مطالعات انجام شده در خصوص زمینه ها و عوامل بروز تخلفات ترافیكی در كشورهای مختلف، نشان می دهد كه در همه كشورها خصوصاً در كشورهای توسعه یافته، عوامل بروز تخلفات بیشتر به ویژگی های شخصیتی رانندگان و هنجارهای غالب اجتماع برمی گردد. از سایر عوامل موثر بر بروز تخلفات و رفتارهای پرخطر در این كشورها می توان به عواملی همچون: عدم آگاهی از عواقب تخلف، ریسك پذیری، قدرت نمایی، میل به قانون شكنی، بی اعتمادی به قانون، عادات نادرست فرهنگی، خشم و عصبانیت، نادرست بودن طرح هندسی مسیر، نقص قوانین، عدم اجرای قوانین، برخورد نامناسب با متخلفان، نظارت نامناسب و احتمال پایین شناسایی تخلفات، وجود زمینه های چانه زنی با پلیس و عدم قطعیت مجازات ها اشاره نمود.
عامل انسانی از دیدگاه علوم مختلفی چون روانشناسی، جامعه شناسی، علوم تربیتی و بهداشت قابل بررسی است. در این مطالعه از دیدگاه جامعه شناسانه به آن نگریسته می شود. یكی از مباحث مهم در جامعه شناسی معاصر، بحث شهروندی و به دنبال آن اخلاق شهروندی می باشد. اخلاق شهروندی محصول زندگی شهری است. به طور خلاصه شهروند، فردی است كه در شهر زندگی می كند، از امكانات شهر بهره می برد و در مقابل شهر و دیگر شهروندان دارای مسئولیت می باشد. اخلاق شهروندی عبارت است از وظایف و تعهداتی كه هر شهروند در قالب رفتارهای اجتماعی نسبت به نهادهای اجتماعی و سایر شهروندان دارد.
از دیدگاه جامعه شناسی، یک جنبه از علل انسانی تخلفات رانندگی، ریشه در اخلاق ترافیک شهروندان دارد. منظور از اخلاق ترافیک شهروندان میزان تعهد و پایبندی افراد به قوانین و مصوبات وضع شده از جانب متولیان حمل و نقل و ترافیک و مسئولین راهنمایی و رانندگی می باشد.
ذكر این نكته نیز حائز اهمیت می باشد كه ارتكاب تخلف از جانب رانندگان می تواند دو دلیل عمده داشته باشد. گاه رانندگان به دلیل فراموش كردن برخی قوانین، عدم آشنایی با محیط و یا خطای دید و ندیدن علائم رانندگی و همچنین به دلیل عدم آگاهی از قوانین جدید مرتكب تخلف می شوند که به عنوان تخلفات سهوی معرفی شناخته می شوند. اما در برخی موارد شهروندان نسبت به این قوانین آگاهی دارند ولی به دلایلی نسبت به آنها بی تفاوت می باشند. این امر ناشی از ضعف اخلاق ترافیک شهروندی در بین رانندگان شهری است. ضعف و یا فقدان اخلاق ترافیک شهروندی می تواند نقش تعیین كننده ای در بروز كجرفتاری های اجتماعی از جمله تخلفات رانندگی داشته باشد. بنابراین در این تحقیق تلاش می شود تا با شناسایی و سنجش عوامل موثر بر اخلاق ترافیک شهروندی، علل تخلفات رانندگی را ریشه یابی نموده و به دنبال آن گامی جهت ارتقاء اخلاق ترافیک شهروندی به منظور برقراری نظم شهری برداشته شود.
رفتار تراکم پذیری خاکها به نگرانی مهمی در مهندسی ژئوتکنیک تبدیل شده است. با اجرای ساختمانها، خاکریزها، جادهها و … اغلب نشستهای قابل توجهی ایجاد میشود. این نشستها را مخصوصاً زمانی میتوان خیلی مهم تلقی نمود که فونداسیون سازه متشکل از لایههای عمیق رسی باشد. پیشبینی رفتار خاک بعد از ماهها و یا سالها با بهره گرفتن از دانش امروزی، چالش مهمی در مهندسی ژئوتکنیک میباشد. زمانی که خاک تحت بارگذاری ثابتی قرار میگیرد، باگذشت زمان تغییرشکلهایی را تجربه میکند که خزش نامیده میشود. تغییرشکلهای وابسته به زمان، به خصوص زمانی که تغییرشکلهای درازمدت مطرح میشود، در مهندسی ژئوتکنیک اهمیت زیادی دارند. این تغییرشکلها، شامل نشست سازه بر روی زمینهای تراکم پذیر، حرکات شیبهای طبیعی و یا گودبرداری شده، فشرده شدن زمینهای نرم اطراف تونل و… میباشد.
استفاده از مصالح ژئوسنتتیک، از اواسط دهه هفتاد میلادی در دنیا اوج گرفته است. در بین این مصالح ژئوتکستایلها و پس از آن ژئوممبرینها بیشترین کاربرد را در بین مصارف گوناگون یافتهاند. ژئوسنتتیکها از مواد پلیمری تشکیل شدهاند که همراه با مصالح طبیعی مثل خاک و سنگ در سازههای مهندسی بکار میروند. ژئوتکستایلها عملکرد بسیار خوبی در رابطه با پخش و یکنواخت کردن تنشها یا نیروها در یک سطح بیشتری داشته و به نحو مطلوبی مانع گسیختگیهای نقطهای و موضعی میشود. مصالح بنایی و خاکریزها تنشهای فشاری را به نحو مطلوبی میتوانند تحمل کنند در حالیکه درکشش ضعیف هستند. در حقیقت عملکرد الیاف در عمق معینی از خاک را میتوان مشابه رفتار میلگردهای فولادی در بتن دانست. یک خصوصیات دیگر ژئوتکستایلها، خاصیت ارتجاعی آن هاست و این امر موجب می شود که خاکی که با الیاف تقویت شده و تحت اثر بار خارجی دچار نشست شده است، بعد از حذف بار به حالت اولیه بر میگردد. مطالعات تئوری نشان میدهد که استفاده از الیاف ژئوتکستایل در خاکها باعث افزایش مقاومت و ضریب ارتجاعی خاک میشود ( محمد بلوچی، زینب قناد. 1389). با توجه به کاربرد ژئوسنتتیکها، مطالعه تاثیرات آن ها بر رفتار خزشی ضروری بنظر میرسد.
خاك به عنوان مصالح ساختمانی در مهندسی عمران در طرحهای مهمی به كار گرفته میشود. انسان روی خاك زندگی میكند و انواع مختلف سازه همانند خانهها، راهها، پلها و … را احداث می کند. بنابراین مهندسان عمران باید به خوبی خواص خاك از قبیل مبداء پیدایش، دانهبندی، قابلیت زهكشی آب، نشست، مقاومت برشی، ظرفیت باربری و غیره را مطالعه نموده و رفتار خاك را در نتیجه فعالیت انسان پیشبینی نمایند. تاریخچه فهم رفتار خزشی خاکهای رسی به قرن 19 بر میگردد. از جمله مثالهای کلاسیکی میتوان به نشست برج پیزا در ایتالیا اشاره کرد، بهطوری که بر اثر خزش، برج حدود 5/1 متر نشست کرده و به یک سمت کج شده است و هماکنون نیز برج مستعد نشست کردن میباشد. انحراف برج حدود 5/5 درجه میباشد. شرایط ژئولوژیکی سازه و نشست متغیر با زمان در شکل1-1 آورده شده است.
شکل1-1: تغییرشکل خزشی-برج پیزا- ایتالیا
زمانی که خاک اشباع تحت بارگذاری ثابتی قرار میگیرد، با زایل شدن فشار آب حفرهای تنشهای موثر با گذشت زمان افزایش مییابند، به عبارتی تحکیم اولیه اتفاق میافتد. مقدار قابل توجهی از نشستها طی تحکیم اولیه اتفاق میافتد و نسبت تحکیم اولیه را میتوان با بهره گرفتن از ضریب تحکیم Cv بیان نمود. بعد از زایل شدن کامل فشار آب حفرهای اگر بارگذاری برروی خاک حفظ شود، یک سری تغییرشکلهای با گذشت زمان اتفاق میافتد که تراکم ثانویه یا خزش نامیده میشود. نسبت تراکم ثانویه را میتوان با ضریب Cα بیان نمود. بنابراین محاسبه و پیش بینی این نشستهای دراز مدت اهمیت زیادی دارد.
یک سری تحقیقاتی در زمینه ضریب تراکم ثانویه حدود یک دهه بعد از تئوری ترزاقی[1] (1925) به عمل آمد که بیانگر تراکم خاکهای رسی در اثر زایل شدن فشار آب منفذی بود. مطالعات آزمایشگاهی انجام شده توسط تیلور[2] (1942) و بیوسمن[3] (1936) به طور واضح، تاثیر زمان بر تراکم پذیری رس را بیان مینمود. بیوسمن (1936) رابطه نشست-لگاریتم زمان را تحت تنش ثابت برای خاکهای رسی به صورت خطی بیان نمود. تیلور (1942) برای اولین بار مدل وابسته به زمان را به منظور شرح رفتار خزشی خاکهای رسی که در آن تحکیم اولیه و تراکم ثانویه به عنوان دو فرایند مجزا در نظر گرفته میشود را ارائه نمود. بجروم[4] (1967) به منظور شرح رفتار خزشی و فشار بیش تحکیمی ناشی از تاثیرات خزش، مدلی را که در آن تحکیم اولیه و تراکم ثانویه به صورت کوپل عمل میکنند، ارائه داد. اگرچه تحکیم اولیه و تراکم ثانویه از آغاز بارگذاری به صورت کوپل عمل میکنند، اما تراکم ثانویه در پایان تحکیم اولیه اتفاق میافتد. چون سرعت خزش پایینتر از تحکیم اولیه میباشد بنابراین تغییرشکلهای خزشی را طی تحکیم اولیه نمیتوان لحاظ نمود. زمانی که تحکیم اولیه زمان زیادی طول بکشد (به عنوان مثال برای لایههای ضخیم رسی) میتوان تاثیر همزمان خزش و تحکیم اولیه را در نظر گرفت. بررسیهای آزمایشگاهی انجام شده بر لایههای نازک رسی نشان میدهد که تحکیم اولیه در مدت زمان کوتاهی اتفاق میافتد، بنابراین خزش در مرحله تحکیم اولیه را میتوان نادیده گرفت. ژانگ و همکاران[5] (2006)، مجیا و همکاران[6] (1988) با انجام آزمایشهای خزشی تحکیم یک بعدی بر روی نمونههای ماسهای در تنشهای پایین به این نتیجه رسیدند که مقادیر تغییرشکل های خزشی در ماسه با افزایش سطوح تنش، افزایش مییابد.
مطالعات صورت گرفته در زمینه تغییرشکلهای خزشی نشان میدهد، ترکیبات معدنی (مواد معدنی موجود در خاک)، سطوح تنش، تاریخچه تنش، مایع منفذی، شرایط زهکشی و ساختار خاک به عنوان پارامترهای مهم تأثیرگذار بر رفتار خزشی میباشند (سواجان وارادارجان[7]. 2011). اگرچه تأثیر این پارامترها بطور کامل مشخص نشده است، بنابراین در این مطالعه با بهره گرفتن از نتایج آزمایشگاهی تأثیر مسلح شدن خاک با الیاف ژئوتکستایل بر تغییرشکلهای خزشی، تاثیر سطوح تنش، تاریخچه تنش و فشار آب حفرهای مورد مطالعه قرار گرفته و مکانیسم خزشی با در نظر گرفتن لغزش، برخورد و تغییرشکل ذرات شرح داده شده است.
:
خانواده به عنوان نهادی که زمینه و بستر آموزش و رشد روانی- اجتماعی فرزندان را فراهم می سازد؛ نقش بسزایی در وضعیت روانی فرزندان دارد و از اعضایی تشکیل شده که به گونه ای پویا و مرتبط، به یکدیگر وابسته اند و به همین دلیل نیز رفتارشان به صورت کاملا مجزا از کل نظام خانواده قابل بررسی نیست( لطفی کاشانی و وزیری، 1383).
از طرفی والدین به عنوان قویترین عامل اثرگذار بر الگوهای تعاملی خانواده به شمار می آیند. آنها با ایجاد روابط عاطفی سالم و سازنده، ابراز محبت و پذیرش تعاملات صحیح و شیوه های برخورد مناسب می توانند بهترین و مؤثرترین شیوه اجتماعی شدن و مبنای یک تربیت صحیح را فراهم آورند (طهماسیان، 1375).
عملكرد خانواده به عنوان واحد اجتماعی، نقش انكارناپذیری در برقراری نحوه تعاملات و واكنش های اجتماعی داشته و عملكرد سالم و سازنده ضامن سلامت اجتماعی است. در چنین محیطی كودك به سلامت روان و شخصیت با ثبات دست یافته و كمتر دچار آسیب پذیری می شود. در واقع فرد تحت تاثیر روابط سالم حاكم بر خانه ارتباط پذیری با جامعه را یاد می گیرد.
برعكس هرچه خانواده دارای عملكرد بد و آشفته باشد به همان نسبت سلامت آن جامعه بیشتر تهدید می شود و كودك در آن محیط دچار تزلزل شخصیت و سوءتحریفات می شود. زیرا اختلال در عملكرد خانواده نشانه اختلال در منظومه خانواده است كه كودك را به سمت آسیب پذیری سوق می دهد (متچیندا[1]، 1999). این كودكان كه آسیب پذیرند و در معرض عوامل خطرزای گوناگونی قرار دارند و در جامعه دچار مشكلات فراوانی می گردند.
رویكردهای مختلف خانواده روی اثر پویایی خانواده ها، الگوهای تعاملی و عملكرد سازگاری فردی اعضای خانواده تاكید دارند (بیورز[2]، هامیسون[3]،1990؛ نقل از سالیوان،كنتسون،2000). همچنین محققین بیان داشته اند كه عملكرد ضعیف خانواده، بیان كننده گسترش آسیب های روانی در كودكان و نوجوانان اند (كومبرینگ[4] و گراهام[5]، 1994؛ جاكوپ[6]، 1998، پاپرو[7]،2000؛ نقل از سالیوان و كنتسون،2000).
باید توجه داشت كه رابطه نوجوان با محیط یک رابطه یک طرفه نیست كه تنها از محیط تاثیر بپذیرد، بلكه او نیز بر حسب شرایط بر محیط خود تاثیر می گذارد. امروزه با طیف وسیعی از اختلالات و ناهنجاری های رفتاری در دوره رشد از جمله اضطراب،افسردگی و كمرویی[8] مواجه هستیم كه از معیارهای تعریف شده رفتار بهنجار خارج بوده و قابلیت فرد برای برقراری سازگاری با محیط را به پایین ترین سطح تنزل می دهد.
برخی از این رفتارها مخصوص شرایط دوره های رشدی فرد بوده كه پس از گذر از آن دوره، وضعیت فرد دگرگون شده و الگو های رفتاری در قالب هنجارهای تعریف شده، شكل می گیرد. ولیكن در موارد قابل ملاحظه ای نه تنها رفتارهای نابهنجار تداوم پیدا كرده، بلكه با ورود به شرایط جدید از پیچیدگی و شدت بیشتری هم برخوردار می گردد.
خانواده علیرغم تغییرات گسترده ای كه پیدا كرده است، همچنان به عنوان عامل درجه اول تاثیر گذار در شكل دهی رفتار نوجوانان نقش ایفا می كند. شرایط نامناسب و پرتنش محیط خانواده، عامل تهدیدكننده بهداشت و سلامت روانی فرزندان است. هیچكدام از نهادهای
اجتماعی به اندازه خانواده در این امر موثر نمی باشند.
در بسیاری از متون نظری و عملی روانشناسی، جامعه شناسی و علوم اجتماعی، شرایط نامناسب عاطفی و تنش زای محیط خانواده عامل تهدید كننده ای برای وضعیت بهداشت روانی اعضا آن محسوب می شود. به اعتقاد می یر، منینجر و وایتزمن[9] خانواده مهمترین سهم را در تشكیل شخصیت فرد دارد (احدی و بنی جمالی، 1378).
بهداشت روان بستگی به سلامت عاطفی دارد و خانواده تامین كننده سلامت عاطفی فرد است. در خانواده ای كه عشق و علاقه به اندازه كافی مبادله می شود، می توان امیدوار بود كه سلامت روانی اعضای آن تا حد زیادی تامین می شود.
خانواده كانونی است كه باید استرس های وارد شده به اعضای خود را تخفیف داده و راه رشد و شكوفایی آنان را همواركند. اگر محیط خانواده سالم و سازنده باشد و نیازهای جسمی و روانی اعضا را برآورده كند فرد از سرچشمه طبیعی كمك سیراب می شود و نیازی به نهادهای امداد رسانی خارج از خانواده ندارد. شواهد پژوهشی نشان داده اند كه عملكرد خانواده بر سلامت روانشناختی[10] نوجوانان، آسیب های روانی، خودكشی[11] و عزت نفس اثر دارد (مرادی، 1385). از آن جاییكه شخصیت كودكان در خانواده شكل می گیرد و كودك با والدین همانندسازی می كند لذا چگونگی رفتار والدین و شیوه تربیتی شان نه تنها در بهداشت روانی او بلكه در شكل گیری هویت هم نقش بسزایی دارد.
تحقیق بر روی خانواده و عوامل خانوادگی مرتبط با كمرویی ،افسردگی و اضطراب نوجوانان، اغلب موارد شامل آسیب شناسی روانی، الگوهای تربیتی، كاركرد زناشویی و ساختار خانوادگی آنها می باشد (كوون وكوون،2002؛دیویس و كامینگز،2006؛گودمن و گاتلیب،1999؛شیبر،2001).
علاوه بر آن جنبه های دیگر محیط خانوادگی مانند تعارضات زناشویی(كامینگز، 2004)و عملكرد بد خانواده (گودمن و گاتلیب، 1999) ممكن است بخشی از ارتباط بین كمرویی، افسردگی و اضطراب در نوجوانان را توضیح دهد (داونی و كوین،1990؛ امری، وین تراب و نیل، 1982؛ راتر و كوین تون، 1984).
كاشانی، سوآرز، جونز و رید (1999) محیط خانوادگی نوجوانان افسرده و مضطرب و كمرو را مورد بررسی قرار داده اند و به این نتیجه رسیدند كه آنها بسیار كمتر از خانواده هایشان مغرورند،كمتر به آنها اعتماد می كنند و به آنها احترام می گذارند و بین اعضای خانواده شان وفاداری و صداقت و محبت كمتری به چشم می خورد. آنها در شرایطی كه تحت فشار قرار دارند كمتر قادرند كه خود را با شرایط تطبیق دهند و احساس می كنند كه كمتر از سوی اعضای خانواده شان حمایت می شوند(كاشانی، سوآرز، جونز و رید، 1999).
1-2-بیان مساله:
از نظر روانشناسی دامنه سنی بین 12 تا 20-18 سالگی دوره نوجوانی محسوب می شودكه همراه با تحولات ویژه می باشد. بروز تحولات كیفی در زمینه های شناختی، عاطفی، اجتماعی و جنسی در كنار تحولات كمی از ویژگی های این دوره است. عبور سالم از این دوره نقش تعیین كننده ای در سلامت روانی فرد در آینده ایفا می نماید. آغاز نوجوانی با تغییرات زیستی شروع شده ولی خاتمه آن با تغییرات وسیع روانشناختی و فرهنگی و كسب تجربه همراه است كه متاثراز شرایط خانوادگی و اجتماعی می باشد (كانگر و تپرسف، 1984). كودك از بدو تولد تحت تاثیر محیط خانواده قرار دارد و این تاثیرپذیری تا بزرگسالی ادامه خواهد داشت (ماسن[12]،2000؛ نقل از سعیدی،1381).
کمرویی یک مشکل بی سر و صدا است و بر اساس نگرش عمومی می توان آن را یک بیماری اجتماعی نامید که با توجه به شرایط اجتماعی به نظر می رسد كه در خلال سال های آینده به خاطر گسترش پدیده هایی مانند انزوا، رقابت و تنهایی افزایش خواهد یافت.اگر هر چه زودتر این بیماری درمان نشود فرزندان و نوادگان ما زندانیان کمرویی خویش خواهند گردید.
كمرویی به عنوان نوعی از نگرانی و بازداری رفتاری و هیجانی در حضور دیگران توصیف شده است (گارسیا،1991). افراد كمرو وقتی در معرض دیگران قرار می گیرند احساس كمرویی می كنند و نگران ارزیابی و قضاوت دیگران هستند و لذا بازداری رفتاری دارند (هندرسون،2002). از طرف دیگر آنها اغلب در موقعیت های اجتماعی تنها هستند و در برقراری تماس چشمی با دیگران مشكل دارند (باس، 1986وهندرسون،2002).
كمرویی به احساس ناراحتی و بازداری در موقعیت های اجتماعی اشاره دارد. كودكان و نوجوانان كمرو، هنگام حضور در جمع، فقدان ابتكار اجتماعی و آرامش سكون و خودآگاهی شدیدی را آشكار می كنند (گودینو[13] و لو[14]،2010). از طرفی كمرویی تجربه مخربی برای بخش قابل توجهی از جمعیت است و می تواند به عنوان تمركز بیش از حد بر خود، اشتغال ذهنی زیاد در مورد احساسات، تفكرات و واكنش های فیزیكی تعریف شود (سندرس[15]، چستر[16]، 2008). همچنین افراد كمرو، احساس ناشی بودن، نگرانی، تنش و ناراحتی به هنگام مواجهه با افراد غریبه را تجربه می كنند (چیك[17] و باس[18]، 1981).