:
اسطوره از مفاهیمی است که ارائه یک تعریف جامع از آن، كه دربرگیرندهی همهی مفاهیم و مطابق با فرهنگهای مختلف باشد، کار دشواری است. پژوهشگران، بر اساس دیدگاه های خاص خود، تعاریفی از اسطوره ارائه دادهاند. در این پژوهش نیز باید ابتدا تعریف خاصی از اسطوره پذیرفت و ارائه داد. ژاله آموزگار در بخش اساطیری «تاریخ ایران باستان» مطالبی درباره اسطوره آورده است که با مباحث پژوهش حاضر همخوانی بیشتری دارد:
«اسطوره واکنشی از ناتوانی انسان است در مقابله با درماندگیها و ضعف او در برآوردن آرزوها و ترس او از حوادث غیر مترقبه. قدرت تخیل، نهایت فعالیت خود را در این زمینه انجام میدهد. خدایان به این ترتیب خلق میشوند و سپس به شهریاران و پهلوانان زمینی تبدیل میگردند و گاهی به عکس از شخصیتی تاریخی یا قهرمانی معمولی، موجودی اسطورهای شکل میگیرد؛ به این صورت که همهی ویژگیهای یک موجود خارقالعاده را به او نسبت میدهند…از سوی دیگر اسطوره تجسم احساسات آدمیان است به گونه ای ناخودآگاه، برای تقلیل گرفتاریها یا اعتراض به اموری که برایشان نامطلوب و غیرعادلانه است و چون آن را تکرار می کنند آرامشی به آنها دست میدهد…»(آموزگار،1383: 54)
به عبارت دیگر، «اسطوره» بیان بینش و تفکر انسان ابتدایی در برخورد او با پدیدههای پیرامونش است.
حضور مؤثر جانوران در حیات آدمی باعث شده این موجودات ابتدا در حیات اساطیری و سپس به شکل نمادین در خدمت بیان اندیشه های انسانها قرار گیرند. حیوانات علاوه بر حضور در اساطیر و حماسهها، بعدها در داستانهای عرفانی، تعلیمی و قصهها و حکایات پندآموز نیز نقشآفرینی می کنند و در برخی موارد پشتوانهی نمادین و کهن خود را(هر چند کمرنگ) حفظ کرده اند و ریشه بعضی از خویشکاریهایشان را میتوان در پشتوانهی اسطورهای آنها مشاهده کرد.
1-1تعریف نماد:
نماد معانی متفاوت و مختلفی دارد. در ایران نماد درمعنای لغوی خود چنانکه در لغتنامهی دهخدا و به نقل از آنندراج آمده است، به معنای «فاعل»، یعنی ظاهر کننده و نشاندهنده و مظهر واقع شدن است. اما در دوران جدید، این واژه عمدتاً در «غیر ما وُضع له» به کار رفته است و غالباً با نقشهای کنایی، استعاری و حتی گاه در معنای نشانه و علامت استعمال شده است.(ر.ک:قبادی،1374: 339) کلمهی نماد، برابر(symbole)، در زبان فرانسوی است؛ «لغت symbole از واژهی یونانی«sumballein» می آید که به معنی به هم پیوستن و اتصال است. هر sumbalon در اصل نشانهای برای شناخت و بازشناسی بوده است، یعنی یک نیمه از آنچه را كه هرگز ندیده باشند، چون برادر بدانند و بپذیرند.»(ستاری،1366: 9)
نماد همیشه سرشار از راز و رمز است. «از ابتدا که معرفت بشری از افسانهها و اساطیر فراتر آمده یعنی قالب فرضیه و فلسفه به خود گرفت تاکنون، تعریف نماد همچنان چند پهلو و ناگشوده باقی مانده است.»(قبادی،1374: 342)
تعریف نماد از نظر اصطلاحی نیز بسیار گسترده و وسیع است و اغلب صاحبنظران، نماد را از دیدگاهی ویژه و سازگار با قلمرو کاری خویش تعریف کرده اند؛ چنانکه روانشناسان، فلاسفه، اسطورهشناسان، ادیبان و… هر کدام تعریفی متفاوت از نماد ارائه دادهاند؛ البته در همهی این تعاریف یک نقطهی مشترک وجود دارد و آن این است که: نماد بر معنی و مفهومی، ورای آنچه ظاهر آن مینماید دلالت دارد؛ معنیای پوشیده و پنهان که باید کشف شود.
به تعریف نماد از چند دیدگاه مختلف اشاره می شود که این تعاریف برگرفته از مقاله «نظری بر نمادشناسی و اختلاف و اشتراک آن با استعاره و کنایه» است:
نماد در علم روانشناسی به معنی وجه آشکار و نمایان صورت مثالی ناشناخته و فینفسه بیاننشدنی است. هر صورت مثالی می تواند در جامهی نمادهای مختلف ظاهر گردد. این نمادها به نوبهی خود میتوانند مجموعهی صورتهای گوناگونی را تشکیل دهند و به شکل دستههای تصاویر به هم پیوستهای درآیند. از نظر یونگ، نمادهای گوناگون مجسمکننده صورت مثالی هستند.(ر.ک:باستید،1370: 70)
«در فرهنگ فلسفی، نوشتههای سمبلیک و نمادین، آثاری مبتنی بر صور الهامی در مقابل تفکر منطقی مبتنی بر معانی مجرد، تعریف شده است. میرچا الیاده رمز و نماد را دنباله و ادامه تجلی قداست در اساطیر توصیف کرده است. از نظر ادبی نیز هرگاه در اثر ادبی، ابزار و عناصری به خدمت گرفته شود که القاءکننده و مبیّن موضوع یا شیی دیگر باشد یا عملی مطرح گردد که امر دیگر را القاء کند که هم خود باشد و هم مظهر مفاهیم فراتر از وجود عینی خود، «نماد» خوانده می شود.»(قبادی،1374: 341-339)
همچنین نماد به حسب جایگاه آن در اثر و وسعت و شمول یا سیر تاریخی و طبیعی آن، به این گروهها قابل تقسیم است:
تقسیم بندی بر حسب جایگاه نماد در اثر:
1- تصویرهای پراکنده: در صورتی که اثر، یک اثر ساختاری نباشد ـ مثلاً رمان، داستان، قصه، مثنوی یا قصیده نباشد یا تمام ساختار اثر ادبی، نمادین نباشد؛ همانند: غزلیات شمس، در این صورت نماد به صورت تصویرهای پراکنده جلوه می کند؛ مثلا نماد سیمرغ در غزلیات.
2- ساختاری: مجموعهی اثر، ساختاری نمادین دارد مانند: منطقالطیر عطار.
تقسیم بندی بر حسب وسعت و شمول نماد:
1- نمادهای عام: نمادهایی که گسترهی آن در حد یک کشور و حتی فراتر از ادبیات یک کشور است. مثل نماد کبوتر و برگ زیتون برای صلح.
2- نمادهای خاص: نمادهایی که نزد هر هنرمندی تعبیری متفاوت و متغیر دارد. مانند تصویرهای رمزی مولوی که خاص خود اوست.
نمادهای طبیعی نیز نمادهایی هستند که عموماً در ادبیات ریشهدار هستند ولی خیلی شناخته شده نیستند و تاریخی شده اند؛ و شاعر یا
نویسنده این نماد را خلق نکرده بلکه قادر به کشف و استعمال آن شده است.(ر.ک: همان: 345-344).
1-2 نماد و اسطوره:
نماد در اساطیر ـ که مورد پژوهش ماست ـ جایگاه ویژهای دارد و در واقع به منزلهی زبان اسطوره است. در واقع «نماد واسطه جاودانیای است میان آنچه خرد درمییابد و آنچه درنمییابد. از این رو، بهترین زبان برای بیان اساطیر، زبان نماد است نه مفاهیم عقلی. هر انسان در هر دوره به نمادها قالبی نو میبخشد، بدینگونه كه آن حقیقت جاودانه كه نماد نمایشگر آن است، هر بار به صورتی تازه به ما عرضه می شود»(ستاری،1366: 469). نمادها آبستن معانی و رازها هستند. یک نماد ممکن است یک معنی خاص را به ذهن القا کند و گاه یک نماد معانی و مفاهیم گوناگونی را در بطن خود جای داده است؛ به عبارت دیگر، معانی گوناگون و رازناک در قالب نماد پیچیده شده اند. نماد نشان دهنده تضادها و پیوندهای طبیعی و ماوراءطبیعی در دنیای اساطیر، افسانهها، قصهها و حماسه است. تضاد و تقابل خیر و شر، روشنی و تاریکی، زمین و آسمان، باران و خشکی، خورشید و ماه و…در داستانها، اساطیر و افسانهها و قصهها و… به گونه ای نمادین، مانند جنگ خدایان و اهریمنان، جنگ زاغ و جغد، جنگ مار و پرنده و جنگ قهرمان با اژدها و… مطرح می شود که اغلب برای نشان دادن قطبهای متضاد جهان است. از طرف دیگر با بهره گرفتن از نماد، میتوان پیوند و آشتی تضادها را به نمایش گذاشت، مانند پیوند و آشتی خورشید و ماه یا پیوند روز و شب که به صورت ازدواج خورشید و ماه، در اساطیر مختلف ظاهر می شود و یا پیوند آب و آتش در برخی از اساطیر، مانند ارتباط «اگنی» (agni) و «تریتهآپتیه»1(trita-āptiya) در اساطیر هند؛ بدینصورت که اگنی، خدای آتش، که خود از آب به وجود آمده است و پاکترین فرزند آبهاست؛ برادرش «تریتهآپتیه» را نیز از آب میآفریند و بعدها تریته با دیو خشکی میجنگد و او را شکست میدهد؛(ر.ک:بهار،1351: 48) پس نمادشناسی دانشی است که این پیوندها و تضادها را شناسایی و تفسیر می کند.
برخی نمادها از روزگار کهن شکل گرفته و در تفکرات، اندیشهها و رؤیاهای اقوام گوناگون باقی ماندهاند، بنابراین اندیشهها و معانی رازناکی در نماد گنجانده شده است و میتوان در فراسوی معنای ظاهری یک یا چند نماد، باور، اندیشه و چه بسا اسطورهای کهن را یافت.
نمادهایی که زائیدهی معانی گوناگون و باورهای کهن هستند، با روان یک قوم یا روان مردم یک سرزمین یا فراتر از یک سرزمین پیوند دارند؛ بنابراین، نمیتوان تولد و زایش این قبیل نمادها را در مکان و زمان خاص دانست بلکه چنین نمادهایی به خودی خود اندیشهای هستند با پشتوانهای محکم و کهن.
در بسیاری از آیینها و ادیان، رفتار و اعمال نمادینی وجود داشته که از اعتقادات بنیادین آنها به شمار میآمده است؛ بعدها این رفتار و اعمال نمادین، در ظاهر و جامهای نو و مطابق با الگوهای حاکم بر جامعه، در داستانها، قصهها، حکایتها و حتی در فعالیتهای روزمره ظاهرشده اند. امروزه نیز بعضی اعمال و رفتارهای مردم، ریشه در باورهای کهن آنها دارد و مردم ناخواسته و ناآگاهانه، به علت پیوند روانی با این قبیل اعمال نمادین، آنها را انجام میدهند.2«گرچه دیگر اصل و علت انجام آنها به دست فراموشی سپرده شده است… اما در ژرفای انسان، در خیالها و رؤیاهایش، در پوششی از كهنالگوها میزید.»(واحددوست،1381: 93).
اسطوره و نماد پیوندی ناگسستنی دارند. «سمبلها تجلی ایدهآل حقایق و ارزشهای مطلق انسانی یک دوره و یا یک قوم از جوامع بشری و اسطورهها انگیزهای برای پیدایش سمبل میباشند و این گونه است که دو مقولهی سمبل و اسطوره در کنار هم معنی پیدا می کنند.»(دادور،1385: 9). بنابراین میتوان ضمن پیوستگی اسطوره و نماد، گذار اسطوره به نماد را نیز پذیرفت. «بعضی گفتهاند واژهی myth از ریشه mutus می آید که به معنی گنگ و خاموش است و این مفهوم خاموشی در مورد اموری مصداق و معنی پیدا می کند که به اقتضای ذات و سرشتشان جز از راه نماد بیانشدنی نیستند.»(ستاری،1366: 9)
علاوه بر اساطیر، رؤیاها نیززبانی نمادین دارند، میرجلالالدین کزازی درین باره مینویسد:
«اسطورهها و رؤیاها هر دو در قلمرو نمادهایند. هم اسطوره، هم رؤیا به زبانی پیچیده و چند سویه و رازآلود که زبان نمادهاست با ما سخن میگویند و نهفتههایشان را بر ما آشکار میسازند. نمادهای رؤیا بیشتر نمادهایی هستند که ناخودآگاه فردی آنها را میآفریند و نمادهای اسطوره به یکبارگی نمادهایی هستند که از ناخودآگاه تباری و ناخودآگاهی جمعی برمیآیند. برای گزارش اسطوره و رؤیا و گشودن رازهایشان، به ناچار میباید با زبان نمادها آشنا بود.»(کزازی،1372: 163)
بنابراین نمادشناسی دانشی است مربوط به کشف مفاهیم و رموز نهفته، برای شناخت بشر از خودش.
1-3جایگاه حیوانات در اساطیر:
به دلیل ارتباط و پیوستگیای که اقوام کهن در دوران اساطیری با طبیعت داشتند، برخی از عناصر طبیعت در نظر آنها، زنده و جاندار و مقدس و معنادار مینمود و بشر برای بیان مفاهیم، اندیشهها و باورهای خود از عناصر، پدیده ها و موجودات طبیعت مدد میجست. بنابراین شخصیتهای اساطیری و ارتباط آنها با حیوانات، پرندگان، گیاهان و دیگر عناصر طبیعت، همه و همه رسانندهی مفاهیم و باورهای خاصی است كه به ارتباط عمیق انسان با محیط پیرامونش اشاره دارد؛ قابل توجه است که:
«اسطورهها ساخته و پرداختهی انسانهای نخستین هستند و شاید وقتی آنها را میساختند در اندیشهی كاركرد آنها نبودند و شاید خیالپردازیی بیش نبوده كه واقعیتهای دور و بر و پیرامون خود را در آنها شفافیت دادهاند، ولی باید پذیرفت كه آنها در عین نمونه و الگو بودن، بار مینوی و معنویتی را به دوش میكشند كه می تواند برای انسان نیازمند وجدان، كه كردارهای مینوی، نیاز فطری اوست، كارساز بوده، بازتابی گسترده داشته باشد.»(واحددوست،1381: 57)
بیان شد كه زبان اسطوره، زبانی نمادین است. «از گذر همین زبان است كه اسطوره رویه و درونهای دارد. نمادین گشتن اسطوره با گذشت زمان رخ داده است؛ چه انسان هرگز در اندیشهی اینكه پوشیده سخن بگوید، نبود، ولی وقتی هالهی زمان دور آن را فراگرفت، سادهاندیشی كودكانه رخ بربست. اسطورهها، این باورهای مردم آغازین، رازآلود و رمزواره گشت.»(همان: 71)
بدیهی است كه گذر زمان همراه با تحول و دگرگونی، در بافت اساطیر نیز نفوذ كرده و برخی عناصر و شخصیتهای اساطیری، دگرگون و سازگار با اندیشه های نو گشتهاند، شاید بتوان این اساطیر را اساطیری سازشپذیر نامید.
تحول و گذر اسطوره از تنگنای زمان و صافی اندیشهها را در ایران نیز، میتوان، مشاهده كرد. بدین ترتیب كه هرچه ساختار اساطیری داستانها به سمت بافت حماسی پیش میرود، شخصیتها و عناصر طبیعت که در اساطیر بودند نیز وارد دنیای حماسه میشوند و اندیشهها و ارزشهای ملی سرزمین را منعکس می کنند. بعدها که بر اساس شرایط جامعه، اندیشه های عرفانی حاکم می شود، قهرمانان، حیوانات، پرندگان و…که در داستانهای حماسی نقش داشتند در جامهای نو، وارد داستانها و آثار عرفانی شده اند.(ر.ک:رضی،1381: 398) ناگفته پیداست که این تغییر و تحولات یکباره انجام نشد و عناصر نقشآفرین در اساطیر و حماسهها، به طور کامل پشتوانهی کهن خود را از دست ندادهاند و پذیرش نقش جدید شخصیتها، به معنای نفی مطلق نقش پیشین آنها نیست؛ به عنوان مثال: افراسیاب در داستانهای حماسی، نقشی منفی دارد، او دشمن ایرانیان و روشنی است که در «الهینامه»ی عطار، «افراسیاب نفس» نام میگیرد؛(ر.ک:پورنامداریان،1383: 188) به عبارت دیگر تشبیه نفس به افراسیاب، با گذشتهی اساطیری او مرتبط است. این امر در مورد حیوانات و پرندگان نیز صادق است. سیمرغ پرندهای است که در شاهنامه، شخصیتی رازآمیز و قدسی دارد؛ او حلال مشکلات زال، رستم و به عبارتی ایرانیان است، سیمرغ درمانگری است با قدرت غیببینی و پیشگویی. در آثار عرفانی سیمرغ نماد ذات حق و مطلوب مرغان می شود. شایان توجه است که «تقی پورنامداریان» اشاره می کند که در برخی تأویلهای عرفانی، نقش سیمرغ مانند نقش جبرئیل است؛ او واسطه فیض واجبالوجود با عالم امکان است و در واقع هم عقل اول و صادره از نورالانوار است و هم عقل دهم.(ر.ک:همان: 199) بنابراین دنیای عرفان نیز دنیای رمز و نماد است؛ تجربههای روحانی و عرفانی عرفا ـ که از طریق کشف و شهود بدانها نائل شده اند ـ در قالب الفاظ و کلماتی که برای بیان مفاهیم وتجربههای محسوس و عینی کاربرد دارد، نمیگنجد. به عبارت دیگر، تجربههای روحانی با واقعیتها و تجربههای حسی متفاوت است و بر این اساس زبان عرفا نیز زبان خاص خود، یعنی نمادین و رمزگونه است که برای پی بردن به باطن آن باید رمزگشایی شود.
بیان شد که به سبب ارتباط عمیقی که اقوام کهن با طبیعت داشته اند، حیوانات نیز به عنوان بخشی از طبیعت، نقش بسیار مهمی در دنیای اسطورهها و نمادها دارند. حتی قبل از اینکه بشر اندیشهها و باورهایش را مکتوب کند از روی تصاویر، سنگنگارهها، نقشهای روی مُهرها و ظرفها و … میتوان نوع زندگی، دین، باورها و اندیشه های او را بررسی کرد. در بسیاری از آثار کهن، طرح و نقش حیوانات نیز دیده می شود که نشان از جایگاه ویژهی حیوانات در زندگی و اندیشهی بشر دارد. به عبارتی، بعضی حیوانات که نزد برخی اقوام مقدس شمرده میشدند و مورد پرستش قرار میگرفتند، هنوز جنبه تقدس آنها در میان اقوام باقی مانده است. گاه یک حیوان در مکان و زمانی خاص مقدس بوده و در زمانهای بعد تقدسش را از دست داده یا در مکانی دیگر همان حیوان جنبه منفی داشته است. گاه تقدس یک حیوان فراتر از یک سرزمین است مانند تقدس گاو در بسیاری از سرزمینها.(ر.ک:شوالیه،1385: 670 و 675 ذیل واژه گاو) برخی حیوانات مانند مار نیز دارای دو جنبه متضاد هستند، گاه نافع و حیاتبخش و گاه زیانبار و مرگآور ظاهر میشوند. برخی خدایان هم به شکل حیوان تصویر میشدند، مانند خدایی که در مصر شکل گربه داشت و تندیسهایی از آن میساختند.(ر.ک:وارنر،1387: 507) خدایانی که شکل انسانی داشتند نیز ممکن بود به صورت یک حیوان تجلی کنند مانند تجلی بودا در قالب خرگوش.(ر.ک:ایونس،1373: 245)
طی سالهای متمادی که از عمر بشر و جامعه انسانی میگذرد دین تنها گزینهای است که تقریباً تمام انسانها را در اختیار خود داشته است. جدا از ماهیتهای متنوع و مختلفی که دین در جهان داشته، تمامی مردم در ارتباط خود با جهان طبیعت و نیروهای موجود در آن، اندیشهای را برگزیدهاند. دین در عرصه اجتماع، سالهای متمادی حضوری چشمگیر داشته است و آموزش و پرورش، اقتصاد، سیاست، تولید علم و اخلاق، همگی در اختیار دین و شارعان آن بوده است.
در جوامع اسلامی، دین معمولاً نقش اساسی در زندگی اجتماعی مسلمانان دارد و نمادها و شعائر دینی غالباً با فرهنگ مادی و هنری جامعه از جمله ادبیات درآمیخته است. با نگاهی گذرا به آثار بزرگان ادبیات و شعر جوامع اسلامی، درمییابیم که بسیاری از اشارهها، عبارتها، تعبیرها و استدلالهای آنان، با اقتباس و الهام از آموزههای دینی میباشد، بهطوریکه از مقولههای فردی مانند پرستش، عبادت و خداباوری گرفته تا مؤلفههایی اجتماعی همچون عدالتمحوری، ظلمستیزی، برابری، وحدت، احسان و نیکوکاری و. . . همواره موردنظر این ادیبان بوده است.
دین و ادبیات بیشک کهنترین انگارههای فرهنگی یک ملت بهشمار میآیند. دین، راه و روش و آیین زندگی کردن در راه حق را نشان میدهد، راهی که سعادت را تضمین میکند. در این میان هنر و ادبیات بهویژه شعر، مهمترین ابزاری است که دینداران و عرفا با آن به ترویج اندیشه های دینی پرداختهاند. آنگونه که دکتر علی شریعتی، هنر را جزئی از دین میداند و میگوید: «هنر یک مقولهی دینی و یک حقیقت متعالی و مقدس است که نجاتبخش بشریت است و یک رسالت مافوق مادی و متعالی و صد در صد انسانی دارد» (شریعتی، 1362: 8).
دین در شعر فارسی و در قرون متمادی، از سیطرهی محکم و آشکاری برخوردار بوده است، تا آنجا كه بیشتر سرودههای پیش از اسلام، متضمن تعالیم اخلاقی و مضامین دینی بوده است. ادبیات فارسی از همان آغاز پیدایش و توسعه خود (نیمه قرن سوم هجری) برخلاف ادبیات عربی كه یک دورهی جاهلی را پشت سر گذرانده، صبغهی فرهنگی داشته است، لذا تأثیر تعالیم اسلام در آن، نه بر اثر برخوردهای تنشآمیز و فیزیكی بلكه برخواسته از تعامل فرهنگی و ادبی بوده است (صادقی، 1376: 157).
از همان قرون نخستین ورود اسلام به ایران، واژه هایی از قبیل آیت، اذان، ایمان، ثواب، جهاد، حلال، حرام، صوم، عقاب، غیبت، قضا و قدر، کافر، مسجد، مسلم، حاکم، بیتالمال، جزیه، محتسب، والی و. . . بهجای واژگان فارسی یا همراه با آن در زبان و ادبیات فارسی رواج یافته و با تداوم این داد و ستد ادبی و فرهنگی، جایگاهی محکم برای خود پیدا کرده است.
شاعران پارسیگویِ دینباور، با این اعتقاد که شعرشان با بهره گرفتن از مضامین دینی و قرآنی از ژرفا و عمق بیشتر و اصالتی والا برخوردار خواهد شد، به دین توجه و گرایش نشان دادهاند. هیچ دیوان شعر پارسی را نمیتوان یافت که با توحید و ستایش ذات باریتعالی و نعت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و نیایش و سوز و گدازهای عارفانه شروع نشده باشد و به این ترتیب است که اشعار توحیدی، نیایشی، عرفانی، حکمی و اخلاقی، همه تحت تأثیر دین و آموزههای اعتقادی سروده شدهاند (ممتحن و محمدی، 1392).
استاد شهریار نیر که یکی از شاعران پارسگوی معاصر میباشد با استفاده ماهرانه شهریار از جلوههای متعدد و متنوع فرهنگ عامه، گنجینهای ارزشمند از لغات، اصطلاحات و باورهای عامیانه، کنایهها و. . . فراهم آورده است که بررسی آن ها نتایج مهم اجتماعی، فرهنگی، دینی و ادبی درپی دارد. قصیدهها و مثنویهای استاد منعکس کننده دیدگاه دینی، اجتماعی، فرهنگی و گاه سیاسی او میباشد (چلبیانی، 1386).
شهریار در ارائه اندیشهها و عواطف خود، با روحیهها و ذوق و سلیقههای مختلف چنان سازگارانه روبهرو شده و تا آنجا همزیستی مسالمتآمیز با موافق و مخالف را مهم شمرده است که رفتار اجتماعی و سوگیریاش در مجموع، مفهوم شعر زیر را در ذهنها تداعی میکند (علیزاده، 1374: 325).
چنان با نیک و بد سر کن که بعد از مردنت مسلمانت به زمزم شوید و هندو بسسوزاند
پژوهش حاضر بهمنظور بررسی و تحلیل دیوان اشعار فارسی استاد شهریار از حیث توجه به ابعاد اجتماعی دین و با هدف روشن شدن هرچه بیشتر دیدگاههای دینی ـ اجتماعی ایشان تحریر شده و اشعار فارسی استاد در بابهای انسجام و همبستگی، ظلمستیزی و توجه به فضائل و ارزشهای اخلاقی که منعکس کنندهی اندیشههای دینی و اجتماعی این شاعر متعهد میباشد مورد مطالعه قرار گرفته و تبیین
شده است تا محققان آثار ایشان را اندک فایده آید.
2-1- طرح مسأله
دین یکی از قدیمیترین و در عین حال پویاترین نهادهای جامعه است. از نقطهنظر جامعهشناسی، دین یک واقعیت تاریخی ـ اجتماعی و نهادی اولیه است (نویدنیا و عابدینی، 1390).
در سرتاسر تاریخ و در کهنترین فرهنگهای بشری، دین بهعنوان یکی از برجستهترین و فراگیرترین ویژگی زندگی انسانی، همواره به اشکال گوناگون وجود داشته و مورد توجه قرار گرفته است.
دین اصل وحدتبخش بوده و به انسان اجازه میدهد تا بر تمایلات خودخواهانهی خود فائق آمده و به همنوعان خود عشق ورزد. دین سنگ بنای سامان اجتماعی و منبعی برای ارزشهای اجتماعی است و بر گزینشهای فردی و بسیاری از زمینههای زندگی روزمره تأثیر میگذارد و بهعنوان تجلّی روح جمعی و عامل همبستگی و یکپارچگی جامعه محسوب می شود (حیدری و همکاران، 1390).
«جامعهشناسی دین از جهت روششناختی، شاخهای از جامعهشناسی است و از جهت موضوع، شاخهای از دینشناسی بهشمار میرود» (عباسی، 1381: 22).
در جامعهشناسی دین، با رویکردی جامعهشناسانه به تحلیل دین پرداخته میشود. به واقع جامعهشناسی دین علمی است که درخصوص نقش دین در اجتماع و همچنین تأثیر آن بر حالت شخص با ایمان تمرکز میکند (اسکات و هال، 1382: 14).
البته باید توجه داشت که جامعهشناسی دین نگاهش صرفاً معطوف به تأثیر دین در اجتماع نیست، بلکه تأثیر متقابل اجتماع در دین را نیز بررسی می کند (حیدری و همکاران، 1390).
آثار ادبی نیز تحت تأثیر شرایط اجتماعی موجود خلق میشود و رابطه تنگاتنگی بین ادبیات و جامعه وجود دارد، و بههمین علت است که، گاه شعر دینی بر مردم و رفتار اجتماعیشان اثر گذاشته، و گاه مردم بر شعر دینی، كه حاصل آن پدید آمدن انواع شعر با سبکهای گوناگون است.
شعر از نظر معنی و محتوا به چهار دستهی حماسی، غنایی، تعلیمی و وصفی تقسیم میشود. در طول تاریخ، در هریک از این شکلها و قالبها و محتواها، شعرهایی با مضامین دینی سروده شده است؛ مثل شعر مذهبی، مرثیه، مدیحه، شعر پایداری، شعر اخلاقی.
شعر و شاعر با رویدادهای اجتماعی بیگانه نیستند و همراه با هر تغییر در جامعه، تغییری محسوس، ماندگار و تأثیرگذار در آن ها دیده میشود. از اینرو است که دکتر پرویز ناتل خانلری در مورد ارتباط هنرمند و اجتماع مینویسد:
هنرمند، پیش از آنکه هنری بنماید، عضو اجتماع است و ناچار از سود و زیان جامعه سهمی میبرد، پس نمیتواند ادعا کند که با امور و حوادث اجتماعی ارتباط ندارد و این ارتباط، خواه ناخواه در آثار او به وجهی ظاهر میشود (سوری، 1388).
حال باید دید شعر دینی چگونه شعری است. بهنظر میرسد در تصور عامه مردم و حتی برخی خواص، شعری دینی خوانده میشود که موضوعی دینی داشته باشد، یعنی دربارهی انسان، مکان، زمان یا عملی مقدس و دینی سروده شود. شاهد این مطلب تعریف دکتر حسین رزمجو از شعر دینی است:
اشعار دینی شامل سرودههایی است که محتوای آن ها را موضوعات دینی نظیر توحید باریتعالی یا سرگذشت پیشوایان دینی و مناقب و مصائب آن ها که بهصورت مدایح یا مراثی به رشته نظم کشیده شده است، تشکیل میدهد.
شاعر شعر دینی باید با توجه به آموزههای والای اسلام شعر بسراید و شاهکار بیافریند؛ مثل آنچه در شعر سعدی، حافظ، سنایی، عطار، مولوی و دیگر شاعران موفق میبینیم. بنابراین، شعر شاعرانی که با پشتوانه اسلام شعر میسرایند سرشار از حکمت و دانش است.
بهقول شاعر معاصر محمد کاظم کاظمی، در شعر با موضوع دین، شرط اصلی این نیست که یک اثر ادبی درباره یکی از فرایض یا مراسم یا شخصیتهای دینی ایجاد شده و احیاناً مملو از اصطلاحات و نمادهای دینی باشد، بلکه مهم این است که آن اثر، از روح و جوهر دینی برخوردار بوده و منتقل کننده این مفاهیم باشد. با این تعبیر، مثنوی معنوی تقریباً در همه شش دفتر خویش، اثری دینی است. همچنین بسیاری از قصاید سنایی و بسیاری از غزلیات حافظ و بوستان سعدی و حتی بخشهای بسیاری از شاهنامه فردوسی، درونمایه دینی قوی دارند.
با این تفاصیل شعر دینی را میتوان به سه شکل تعریف کرد:
ـ شعری که درباره دین یا با پشتوانه دینی سروده میشود.
ـ شعری که بهطور مستقیم یا غیر مستقیم به دین میپردازد.
ـ شعری که موضوع یا موضعی دینی دارد.
این نوع تعاریف شعر دینی، تمامی انواع گوناگون شعری را که بهگونهای با دین سروکار دارد و امروزه نامهای مختلفی به آن میدهند، دربر میگیرد (سوری، 1388).
شعر دینی، شعری ناسازگار با ستم و ستمگری و فعال است، نه منفعل. دکتر شریعتی در این مورد میگوید: «تشیع که هزار سال یک نهضت انقلابی بود، در پیرامون خویش، فرهنگ و شعر و ادب انقلابی نیز داشت. دعبلها و. . . شاعرانی بودند که در خدمت انقلاب بودند در مبارزه با ستم زمان، به تعبیر خودشان، تمام عمر، دارِ خویش را بر پشت خود حمل میکردند و اینچنین میزیستند» (شریعتی، 1377: 182).
شعر دینی افزون بر تعهد، هدفمندی و جنبشآفرینی که پایههای اصلیاش بهشمار میآید، با ویژگیهایی شناخته میشود که این ویژگیها بهشرح ذیل هستند:
الف) پیوند با قرآن و حدیث
ب) مبارزه با تفرقه
ج) مبارزه با ظلم و ستم
د) توصیه به همبستگی و اتحاد
ه) حماسه و شهادتطلبی
و) كمالگرایی و آرمانخواهی
ز) مبارزه با رفاهطلبی و نمایندگی طبقه محروم (سوری، 1388).
با توجه به این تفاسیر، این تحقیق درپی آن است تا روشن نماید که استاد شهریار در اشعار خود تا چه حد به ابعاد اجتماعی دین توجه داشته است؟
زنجیره تامین، سیستم پویایی است که شامل کلیه فعالیت ها از مرحله ی تامین مواد خام تا رسیدن محصول نهایی به دست مشتری می شود. هدف مدیریت زنجیره تامین، یک پارچه سازی این فعالیت ها به صورت یک فرایند بدون وقفه، به منطوره حداقل نمودن هزینه های سیستم و افزایش سطح رضایت مشتری است. در دنیای پر رقابت و پر سرعت امروز که بر پایه انتظارات بالای مصرف کنندگان برای کیفیت بالای محصولات و زمان تحویل کم استوار است، سازمانها در فشارند که از هر فرصتی برای بهینه کردن امتیازات رقابتی و فرایند های تجاری خود استفاده کنند. برای رسیدن به این منظور مدیران و محققان به یک نتیجه واحدی رسیده اند، به منظوره آنکه یک سازمان در محیط رقابتی باقی بماند، باید با شرکاء زنجیره تامین کار کنند و بدین وسیله عملکرد کل زنجیره را بهبود دهند. در این میان تامین کنندگان می توانند به عنوان یکی از مهمترین شرکاء در زنجیره تامین محسوب شوند و تصمیم گیری برای انتخاب این شرکاء از اهمیت بالایی برخوردار است. در حقیقت انتخاب مجموعه مناسبی از تامین کنندگان برای کار با آنها در جهت موفقیت یک سازمان امری مهم و حیاتی می باشد. بیشتر محققین و مدیران پی برده اند که انتخاب مناسب تامین کننده و مدیریت آن وسیله ایی است که از آن می توان برای افزایش رقابت پذیری زنجیره تامین استفاده کرد.
زنجیره تامین سنتی، یک سیستم شامل تامین کنندگان، تولیدکنندگان، توزیع کنندگان و مشتریان می باشد که این اعضا از طریق جریان رو به جلو[1] مواد و جریان رو به عقب[2] اطلاعات به یکدیگر متصل هستند. در زنجیره تامین سنتی هر عضو تنها مسئولیت کنترل موجودی خودش را بر عهده دارد. چالش اصلی که کلیه اعضا اعم از خرده فروش، توزیع کننده، تولید کننده و تامین کننده با آن روبرو هستند این است که برای مرتفع ساختن تقاضای مشتریان، چه میزان سفارش به سیستم تولیدی باید داد. در واقع این مساله، مهمترین سوال در کنترل موجودی کلاسیک می باشد. زنجیره تامین سنتی به این صورت شناسایی می شود که در آن، هر عضو، تنها تولید خود را بر اساس شرایط خودش یعنی تقاضای مشتریان، سطوح موجودی و میزان کار در جریان ساخت[3]، پایه گذاری می کند و به طور خلاصه در صدور سفارشات، هر سطح مراقب مدیریت شرایط خاص خودش است. در این نوع زنجیره عرضه، هر سطح، تنها راجع به مشتریان بلاواسطه و مستقیم خود اطلاع دارد. این وضعیت باعث می شود که تامین کنندگان، نسبت به آنچه که مشتریانشان برای پوشش سطح انتظار مشتریان خود سفارش خواهند داد؛ دیدی ناکافی داشته باشند که این خود باعث بروز مشکلاتی خواهد شد. همین امر سبب شد تا شکل جدیدی از مدیریت زنجیره تامین ایجاد گردد که کنترل موجودی توسط فروشنده نام گرفت. این روش مدیریت، نگرشی کلی به زنجیره و به صورت واحد داشته و سعی در ایجاد تعامل هر چه نزدیک تر و هماهنگی هر چه بیشتر میان اعضای زنجیره تامین دارد.
یک برنامه کنترل موجودی توسط فروشنده، تفاهم نامه ای است که در آن تامین کننده، سطح موجودی مشتریانش را کنترل کرده و در
مورد تکمیل موجودی آنها احساس مسئولیت می کند. بدین ترتیب تامین کننده عهده دار انجام سفارشات و کنترل موجودی مشتریانش می شود. این سیستم برای پاسخ گویی سریع تامین کننده به تقاضای بازار، و کاهش هزینه های موجودی و کارایی تسهیلات تولید را به همراه دارد. در سال های اخیر استقبال نسبتا خوبی از این سیستم نگهداری موجودی شده است. استقبالی که متاثر از پیشرفت فناوری اطلاعات، افزایش رقابت و عوامل دیگر بوده است و می توان گفت در حال حاضر کنترل موجودی توسط فروشنده بستر مناسبی برای حرکت از دنیای سنتی به دنیای مدرن در علم موجودی به شمار می رود.
1-2 بیان مسئله و ضرورت تحقیق
در این تحقیق به ادغام مسائل انتخاب تامین کتتده، مدیریت موجودی توسط فروشنده، و قیمت گذاری پرداخته شده است. که با توجه به ماهیت مسائل فوق، در این تحقیق دو نوع مسئله در نظر گرفته شده است.
1- انتخاب فقط یک تامین کننده
2- امکان انتخاب چندین تامین کننده
در نوع اول، مسئله در نظر گرفته شده در این تحقیق به صورت یک زنجیره تامین سه سطحی متشکل از یک تامین کننده – یک خرده فروش و چندین مشتری نهایی می باشد. در این تحقیق به دلیل نامحدود بودن ظرفیت هریک از تامین کننده ها فقط یک تامین کننده انتخاب می شود و از تابع تقاضای هیکس[4] با نوع خطی، که تابعی از قیمت خرده فروشی می باشد، به منظور تابع تقاضا
ی مشتریان، مد نظر قرار گرفته شده است. خرده فروش برای برآورده نمودن تقاضای مشتریان، باید تامین کننده مناسب در دو حالت مدیریت موجودی سنتی و مدیریت موجودی VMI با معیار های مختلفی که عبارتند از: نوع سیاست VMI، از نظر مقدار انباشته ارسالی، تعداد دفعات باز پرسازی و هزینه دریافتی از خرده فروش بابت اجرای سیستم VMI و قیمت عمده فروشی و در حالت سنتی معیار های، قیمت عمده فروشی و مقدار سفارش خرده فروش و تعداد دفعات سفارش دهی آن، به گونه ایی انتخاب نماید، که خرده فروش با تعیین سیاست قیمت گذاری که انجام می دهد، بیشترین سود، برای آن فراهم شود. در این مسئله، خرده فروش، کالاها را در بازار مختلف و مستقل از یکدیگر به فروش می رساند به گونه ایی که همه کالاهای دریافتی از تامین کننده منتخب، کاملا به فروش برسد و حالت کمبودی برای هیچ یک از اعضای زنجیره تامین ایجاد نشود. در نهایت اجرای مدیریت موجودی VMIرا با حالت اجرای مدیریت موجودی سنتی در مسئله انتخاب تامین کننده، مقایسه می شود و مقدار قیمت بهینه خرده فروشی و مقدار انباشته ارسالی و تعداد دفعات باز پرسازی بهینه در هر دو نوع مدیریت موجودی بدست می آید. شکل (1-1) به صورت مفهومی، تفاوت حالت اجرای مدیریت موجودی سنتی و مدیریت موجودی VMI ارائه شده در مسئله اول این تحقیق را نشان می دهد.
در ادامه، مدل نوع اول را تعمیم داده، و به این صورت که در نوع دوم، مسئله در نظر گرفته شده به صورت، یک زنجیره تامین سه سطحی مانند نوع اول است، با این تفاوت که در این حالت به دلیل محدود بودن ظرفیت تولید هریک از تامین کننده ها، می توان چندین تامین کننده انتخاب نمود. در این مسئله، از تابع تقاضای هیکس با نوع کاب داگلاس، که تابعی از قیمت خرده فروشی می باشد، به منظوره تابع تقاضای مشتریان مد نظر قرار گرفته شده است.
خرده فروش با دریافت تقاضای مشتریان، تامین کننده یا تامین کننده های مناسب را در سیستم مدیریت موجودی VMI با توجه به معیارهای متفاوتی که عبارتند از: نوع سیاستVMI ، از نظر مقدار انباشته ارسالی و تعداد دفعات باز پر سازی و هزینه دریافتی از خرده فروش بابت اجرای سیستم VMI و همچنین نرخ خرابی کالاهای ارسالی تامین کننده، قیمت عمده فروشی و هزینه پرداخت شده به خرده فروش به ازای هر واحد کمبود کالا در نظر گرفته می شود. این مسئله به صورت یک مدل تک هدفه غیر خطی آمیخته با عدد صحیح مدل سازی شده است. بنابراین تامین کننده/ تامین کننده هایی با توجه به سیستم VMI که اجرا می کنند، بتوانند با تعیین سیاست قیمت گذاری که خرده فروش اجرا می کند، بیشترین مقدار سود را برای آن به همراه داشته باشند، برای پیاده سازی سیستم VMI انتخاب خواهند شد. شکل (1-2)، بیان مفهومی روابط بین اعضای زنجیره تامین و سیاست های به کار گرفته شده در این تحقیق را نشان می دهد.
درک هنر به عنوان تولید اجتماعی، نیازمند روشن کردن برخی از شیوههایی است که در آن سبکها و دیگر وجوه گوناگون ادبی دارای ارزشی شوند که گروههای معین در زمینههای خاص به آن ها نسبت میدهند (ولف[1]، 1376: 9). مطابق دیدگاه جامعه شناسی هنر، فعالیتهای خلاق یا نوآورانهی هنری، برخاسته از پیوند پیچیدهای از تعیینکنندههای ساختی و شرایط گوناگون است (همان: 12). بخشی از موضوع هنر، به تجسم حقیقت و توصیف واقعیت میپردازد؛ پردازشی که هدف آن رهیافت به مقولهی انسان، تاریخ و جامعهی انسانی است. از آنجا که موضوع هنر و اندیشه، با ماهیت انسان و آرمانهای انسانی در ارتباط است و مخاطب آن نیز جوامع انسانی است، ذاتاً نیازمند آن است که تراوشات ذوقی و فکری و آثار تولیدیاش را هم در صورت و هم در معنا، همقاعده با انسان و طبیعت انسانی او عرضه گرداند (حمیدیشریف، 1378).
در میان انواع هنرها، مجموعهی هنرهای نمایشی سطح تماس بیشتری با مخاطب خود دارند و طبیعتاً تأثیر بیشتری هم بر او میگذارند، زیرا به طور همزمان قوای دیداری و شنیداری مخاطب را متصرف میگردند. هنرهای نمایشی با ایجاد كنش، مخاطب خود را بیش از سایر هنرها با خود درگیر میسازند. در این میان، سینما در نشان دادن واقعیت و فرصت دادن به تودهها برای درک آنچه به آن ها نشان داده شده است هنری برتر است (استریناتی[2]، 1380: 121). آنچنان که سینما را بالاترین حد تکامل واقعگرایی تجسمی تا به امروز میدانند )بازن[3]، 1376: 10).
هنر سینما از ابعاد و زوایای گوناگون، تحت تأثیر جامعه است و این تأثیر در برخی ابعاد آشکار و در برخی دیگر پنهان است. اما پنهان بودن آن نافی ضرورت شناخت و تبیین آن نیست (راودراد، 1379). به طور کلی، جنسیت، ملیت، قومیت، سیاست و دیانت بر معنای هنر تأثیر دارند. به اعتقاد دیویی[4]، هنر بهترین راه فهمیدن فرهنگ است. بنابراین، هنر بخشی از معنای خود را از بستر یا مضمون اجتماعی آن اتخاذ میکند (فریلند[5]، 1391: 160). این نظر که هنر در وهلهی نخست نیرویی اجتماعی است و هنرمند مسئولیت اجتماعی دارد، نخست در نزد جامعهشناسان سوسیالیست فرانسوی چون سنسیمون[6] و کنت[7] به طور کامل پرورده شده است. راسکین[8] نیز در مقالهای در باب «ماهیت هنر گوتیک[9]» بر شرایط اجتماعی و تأثیرات هنر تأکید گذاشته است (بیردزلی[10] و هاسپرس[11]، 1387: 52).
سینما در چارچوبی بسیار گسترده یک رسانه است و به عنوان یک رسانه عمل میکند و در برخورد با اجتماع قادر است برخی از نابسامانیهای اجتماعی را علاج کند و نیز در برخی موارد بدان بیفزاید. این کارکرد دوسویهی سینما، خصیصهی جداییناپذیر آن است (اکبرلو، 1388). در واقع، سینما در میان رسانههای ارتباطی جدید که در قرن بیستم به شکل یک هنر به کمال رسیدهاند، مقام نخست را داشته است. به عبارتی دیگر، سینما شکل هنری کمال یافتهای است که هنرمند آن را به عنوان یک رسانه آگاهانه انتخاب میکند تا دیدگاه خود را در آن ارائه دهد (جاروی[12]، 1379).
در حقیقت، سینما به عنوان یک ابزار ارتباطی، خود فرآوردهای اجتماعی است (آریانپور، 1354: 18) و جزئی از یک بافت عینی، روانشناختی، اجتماعی و فرهنگی بهحساب میآید. سینما یکی از ابزارهای مهم اجتماعیسازی در دنیای مدرن است که با بازنمایی الگوها و هنجارهای حاکم بر زندگی اجتماعی در قالب اجراهای نمایشگونه، عملاً نقش برسازنده و بازتولیدکنندهی این هنجارها را در زندگی اجتماعی امروزی برعهده دارد (سلطانیگردفرامرزی، 1385). در این انگارهی ارتباطی از سینما، آثار سینمایی را میتوان وجه و سطحی از فرهنگ و هنر عمومی و یا شکلی از فرهنگ رایج در بین مردم دانست. ریل[13] مفهوم فرهنگ در میان مردم را «بیانهایی از فرهنگ که از رسانههای همگانی دریافت میشود و ممکن است از نخبگان، توده، مردم عادی یا روستاییان ناشی شده باشد» تعریف کرده است. بر اساس این تعریف، مسائل فرهنگی زمانی که از طریق رسانههای همگانی انتقال یابند، به فرهنگ عمومی بدل میشوند. بهعلاوه، آثار سینمایی پیامهایی خلق شده در درون یک نظام ارتباطی سینمایی است و برای فهم کامل ماهیت، کارکرد و تأثیرات آن ها به رهیافتی نیاز است که در آن بر آثار سینمایی به عنوان فرایند «ارتباط» تأکید شود (جووت[14] و لینتون[15]، 1373).
بنابراین، انواع مختلف رسانه میتواند اشکال مختلف تأثیر را بر تباهی، دوام، شکوفایی هویت و تجربهی فرهنگی داشته باشد. در واقع رسانههای جمعی را باید تا حد زیادی عامل پدید آمدن فرهنگ تودهای یا فرهنگ عامه دانست. بیمعناست اگر تصور شود که میتوان جلوی
این حرکت سیلآسا را گرفت و یا آن را صرفاً نتیجهی دنیای تجارت دانست. مطالعهی رسانه با رویکرد مبتنی بر جنسیت، این سؤال را بهوجود میآورد که آیا انتخاب و تفسیر متون رسانهای در نهایت میتواند به بروز تغییرات اجتماعی و مقاومت بیشتر جامعهی زنان در مقابل وضع نابرابر جنسی در جامعه منجر شود؟. رویهمرفته میتوان گفت که فرهنگ تمایز جنسی حاکم بر رسانهها، قادر است دریافتها و پاسخهای متفاوتی را توسط مخاطبان و بهویژه زنان بهوجود آورد (مککوئیل[16]، 1385).
سینما در مقام پدیدهای همهگیر و به علت تصویری بودن و بهرهگیری از هنرهای پیشین، یکی از قویترین رسانهها به شمار میآید و به سبب داشتن این ویژگیها و جذابیتها از مخاطبان بیشتری برخوردار است و تأثیر آن بر ابعاد مختلف اجتماعی- فرهنگی بر کسی پوشیده نیست (حدادپورخیابان، 1388). بنیامین[17] جایگاه ویژهای برای سینما قائل میشود و معتقد است، برای انسان معاصر بازنمایی واقعیت بهوسیلهی فیلم به طور غیرقابل مقایسهای اهمیت بیشتری نسبت به نقاشی دارد؛ چرا که این ابزار تکنولوژیک بهطور بسیار دقیقی در واقعیت نفوذ میکند و وجوهی از آن را برملا میسازد که هیچ ابزار دیگری چنین توانایی را ندارد (قاسمی و همکاران، 1378).
1-2- بیان مسأله
رسانهها میتوانند از طریق ارائه هنجارهای اجتماعی، مخاطبان را با الگویی از روابط انسانی و اجتماعی آشنا کنند و جامعه و ارزشهای آن را دستخوش تغییر نمایند. رسانههای همگانی از ارزشهای جامعه تأثیر میپذیرند و میتوانند به بازتولید آن ها اقدام کنند. در واقع، رابطهای بین پیامهای رسانهها و نظام ارزشی هر جامعه وجود دارد (حدادپورخیابان، 1388). این به آن معنی است که هر چند رسانههای گروهی هر جامعه متأثر از فرهنگ جامعهاند، اما در روند بازتولید فرهنگی، قادر به گزینش نیز هستند؛ گزینش اینکه چه عناصری از فرهنگ را به چه شیوهای انتقال دهند (کریمی، 1385).
مفهوم بازنمایی با تلاشهایی که برای ترسیم واقعیت صورت میگیرد، رابطهی تنگاتنگی دارد. بازنمایی را «تولید معنا از طریق چارچوبهای مفهومی و زبان» تعریف میکنند. جریان مداوم و مکرر بازنمایی، به شدت بر ادراک و کنشهای مخاطبان تأثیر میگذارد، زیرا فرض بر این است که این بازنمایی همان واقعیت است (معینیفر، 1388). در حقیقت، بازنمایی اجتماعی یک مفهوم چند وجهی است که بر سیستم ارزشها، ایدهها، تصاویر و شیوههای بازنمایی اجتماعی تمرکز دارد و از تجربهی روزمره و ارتباطات شکل میگیرد (فرحبیدجاری، 2011).
برقراری رابطه میان سینما و جامعه را در نظرات بسیاری از جامعهشناسان چون دووینیو[18] میتوان دید. او نقطهی برخورد نگرشهای خلاقانه و کارکردهای هنر در ساختارهای اجتماعی متفاوت را نقطهی آغاز جامعهشناسی آفرینش هنری میداند. به اعتقاد او از طریق تحلیل نمادهای اجتماعی که در اثر هنری متبلورند، میتوان به درک این مسأله نایل آمد که اثر تا چه اندازه در جامعه ریشه دارد (دووینیو، 1379: 75). بازنمایی در رسانهها بر طرز تفکر، علایق و ایدئولوژی تأثیرگذار است. منطق درونی گزارهای که کار رسانهها را جامعهپذیری یا جامعهستیزی میداند، این است که جامعهپذیری یعنی آموزش هنجارها و ارزشهای جاافتاده از طریق دادن پاداش و کیفر برای انواع مختلف رفتار که از طریق آن تمام ما میآموزیم که در شرایط معین چگونه باید رفتار کرد و هر نقش یا منزلت اجتماعی چه انتظارات و توقعاتی با خود به همراه میآورد. بنابراین رسانهها بهطور مستمر و پیشاپیش تجربهی واقعی، تصاویری از زندگی و مدلهایی از رفتار را عرضه میکنند (معینیفر، 1388).
بازنمایی، فرهنگ را تولید میکند و در واقع مدار فرهنگ را تشکیل میدهد. بحث دربارهی بازنمایی در واقع شکلگیری هویت فرهنگی است؛ هویت جنسیتی امری واحد و ثابت نیست، بلکه به تفاوتهای تاریخی و اجتماعی جوامع بستگی دارد (نقیبالسادات، 1389). به اعتقاد بارت[19] نشانههای داخل در محدودهی فرهنگ هرگز معصوم نیستند، بلکه در شبکههای پیچیدهی بازتولید ایدئولوژیکی گرفتارند. بارت بر نوعی کشف یا افشای ایدئولوژی پنهان درمتن تأکید دارد و معتقد است «جامهی بداهت پوشاندن به امور زندگی روزمره، نوعی سوء استفادهی ایدئولوژیک است». بارت بر کارکرد ایدئولوژیک نشانهها توجه میکند و معنی عمیقتری را نسبت به تصاویر علنی و سطحی برای نشانهها قائل است (اباذری، 1380: 138).
جایگاه طرح موقعیت زنان در رسانهها با مقولهای به نام بازنمایی قابل عرضه است. به لحاظ تاریخی نیز محتوای رسانهها با تصاویری از زنان پر شده است که به تقویت هنجارهای اجتماعی و فرهنگی از زنانگی و نقشهای سنتی زنان پرداختهاند (استینکه[20]، 2005). بازنمایی زنان در رسانههای جمعی، با نقشهای کلیشهای فرهنگی در جامعه سازگاری دارند. در واقع، رسانهها در نمایش مردان و زنان، بر ماهیت نقش جنسی و عدم برابری جنسی صحه میگذارند. در چنین وضعیتی رسانههای جمعی نقش بازنمایی کلیشهها و تصورات قالبی جنسی را به عهده میگیرند (معینیفر، 1388). از این رو، بررسیهای جامعهشناختی سینما بستری را برای بررسی و کشف الگوهای جنسیتی فراهم میآورند. جریان بازنمایی را نمیتوان فرایندی خنثی و بیطرف تلقی کرد، چرا که هر نوع بازنمایی میتواند ناشی از یک ایدئولوژی و گفتمان باشد. این پرسش که چگونه این تصاویر درک مخاطبان را از واقعیت تحت تأثیر قرار میدهند، یکی از موضوعاتی است که در سه دهه گذشته در میان پژوهشگران مطالعات فیلم مورد بحث و بررسی بوده است. این جریان فرهنگی، تحت اصرار انتقادگرایی فمینیستی بیشتر به مسألهی پیشفرضهای کلیشهای مرتبط است که شاید ناشی از کارگردانان، تهیهکنندگان و توزیعکنندگان مذکر باشد که ساخت و کنترل بازنمایی کاراکترها را به طور اعم و کاراکترهای زن را به طور اخص در دست دارند (دمارکو[21]، 2006).
فمینیستها عموماً معتقدند که رسانهها یکی از عوامل تداوم و زنده نگه داشتن تصاویر قالبی و محدودی از زنان در اذهان عموم هستند. شکل نمایش زنان در رسانهها باعث بروز توقعات خاصی نسبت به آن ها میشود که بسیار محدود کنندهاند. برای مثال، این که جای زنان در خانه است، زیردست مردان هستند و بیشتر از مردهای خشن خوششان میآید، اسطورههایی هستند که رسانهها برای مردم جا انداختهاند. به باور فمینیستها، سینما یکی از بخشهای رسانههای گروهی است که در آینده به آوردگاه جنبش زنان تبدیل خواهد شد. آنان معتقد هستند که از سینما میتوان به مثابهی ابزاری ایدئولوژیک بهره گرفت؛ ابزاری که علیه تصاویر قالبی زنان در رسانههای مردمحور واکنش نشان خواهد داد و آگاهی آنان را نسبت به موقعیت کهترشان در جامعهی پدرسالار که زنان در آن نقش زیردست دارند افزایش خواهد داد. برای مثال، بنابرشهادت تاریخ سینما، زنان معمولاً در فیلمها نقشهای دوم را بر عهده داشتهاند تا نقشهای کلیدی و سرنوشتساز (نلمز[22]، 1377).
در طول چند دهه گذشته، زنان حوزهی کاملی از مطالعات سینمایی را به خود اختصاص داده و هماکنون آثار پژوهشی بسیار روشنگرانه و هوشمندانهای در زمینهی سینمای زنان و نگرش فمینیستی در آثار نویسندگان زن و هم مرد پدید آمده است (اوحدی، 1379: 40). در ایران نیز در دهه های اخیر مطالعات زیادی بر روی موضوع زن در سینما انجام شده است. زن در سینمای ایران همواره در مرکز درگیریهای اجتماعی قرار داشته و کشمکشها و دگرگونیهای زیادی را در دوران قبل و بعد از انقلاب و تا همین اواخر به خود دیده است؛ از زنان برهنه و نیمه برهنهی دهه پنجاه گرفته تا زنان غایب، دلتنگ و در منگنهی دهه شصت، تا نگاه نقادانه به قوانین و وضعیت زنان در دهه هفتاد (صدر، 1381: 280). یکی از مهمترین دلایل این گونه بازنماییها، فیلمسازان مرد هستند که تولیدکنندهی اصلی رسانه بودهاند. بررسی آمار اشتغال زنان و مردان در سطوح بالای شغلی در عرصهی سینما، نشاندهندهی موقعیت نابرابر آن هاست. نخستین فیلمساز مردی که توانست نقش واقعی و حقیقی زن را در فیلم خود به تصویر بکشاند، علی ژکان بود که هفت سال پس از پیروزی انقلاب، فیلم مادیان را ساخت و زن را به عنوان سرپرست خانواده به تصویر کشید (مظفری و نیکروحمتین، 1388). از فیلمسازان مرد دیگری که به طور جدیتری به این مهم پرداختهاند، میتوان به بهرام بیضایی و داریوش مهرجویی اشاره کرد. مقاله ها و پژوهشهای بسیاری آثار بیضایی را با رویکرد به زن مورد تحلیل و مطالعه قرار دادهاند، با این حال، این گونه بررسیها در رابطه با آثار مهرجویی بسیار محدود و پراکنده بوده است.
:
سلامت به عنوان یکی از پیش شرط های اصلی نظام های رفاه اجتماعی شناخته شده است . علاوه بر داشتن شیوه زندگی سالم، مردم برای ارتقا و بازگرداندن سلامت خود در صورت بیماری مجبور به استفاده از خدمات سلامت و به عبارتی خرید آن خدمات می باشند ، بر اساس نوع نظام سلامت بهره مندی از این خدمات فشارهای مالی متفاوتی را بر مردم در جوامع مختلف تحمیل می نماید، این هزینه ها که مستقیم از جیب پرداخت (out of pocket ) می شوند، باعث ایجاد مشکلات مالی برای خانوارها گردیده و ممکن است آنان را دام فقر اندازد (مورای و همکاران 2003) .
خدمات تشخیصی(Diagnostic services) یک عنصر حیاتی برای فراهمی بهترین اقدامات مراقبتی برای بیماران می باشد و این خدمات اطلاعات ضروری را برای پزشکان به منظور ارزیابی و تشخیص شرایط بیمار و اقدامات مناسب درمانی فراهم می کنند، همچنین خدمات به موقع تشخیصی که بخش اساسی مراقبت سلامت می باشد ، درمان اثربخش و بهبود معنادار بیماران را مهیا می نماید و اطلاعات را در مورد حضور و یا عدم حضور بیماری فراهم می کند(یو 2007) . امروزه نبود محافظت مالی در سلامت به عنوان بیماری نظام های سلامت شناخته شده است؛ روشن ترین نشانه آن این است که خانوارها نه تنها از بار بیماری بلکه از بار ناشی از فقر اقتصادی و مواجهه با هزینه های کمرشکن (catastrophic expenditure ) و فقر ناشی از تأمین مالی سلامت خود نیز رنج می برند(کناول و همکاران 2006) .
بیان مسئله:
پرداخت بالای هزینه ها از جیب می تواند از خرید های ضروری خانوار همچون خوراک و پوشاک جلوگیری نماید. هرساله تقریبا 44 میلیون خانوار و بیشتر از 150 میلیون نفر با هزینه های کمرشکن سلامت مواجه می شوند و تقریبا 25 میلیون خانوار و بیشتر از 100 میلیون نفر به سمت فقر سوق داده می شوند ، همچنین ممکن است شمار زیادی از افراد تصمیم بگیرند که از خدمات ساده پزشکی و آزمایشگاهی به جهت نبود استطاعت مالی استفاده نکنند و یا به علت هزینه های غیر مستقیم همچون حمل و نقل و تغذیه از این خدمات منصرف شوند(زو و همکاران 2005) . پرداخت از جیب عمده ترین مکانیسم تامین مالی در بیشتر کشورهای آسیایی و دیگر کشورهای در حال توسعه است (لیو و همکاران 2008) .
در اکثر کشورها هزینه های پرداخت های مستقیم از جیب به قدری بالا هستند که خانوارها قادر نیستند آنها را تامین مالی نمایند و در دام فقر می افتند (سان و همکاران 2009 ، فان و همکاران 2004) . مطالعات نشان دادند که فقرا زمانیکه نیاز به خدمات بسیار ضروری
سلامت دارند برای برطرف کردن این نیاز ها به شدت آسیب پذیر می باشند (پیترز 200 ، پارادهان و همکاران2002) . زمانی که یک سیستم به پرداخت مستقیم از جیب برای برطرف کردن نیازهای سلامتی افراد متکی باشد این می تواند پرداخت های کمرشکن را برای افراد در بر داشته باشد(زو و همکاران2003) .
هر چند خانوارهای با درآمد بالا و ثروتمندان برای سلامت بیشتر هزینه می کنند اما آنها کمتر به تجربه زایش فقر(Impoverishment) بر اثر این هزینه ها دچار می شوند(ایندیا 2010) . شمار زیادی از مطالعات وجود دارد که توزیع پرداخت های مستقیم از جیب و اثر آنها بروی فقر و رفاه خانوار را نشان می دهد(کناول و همکاران2005 ، وان دوسلار و همکاران2006) . هزینه های پرداخت از جیب نوعا ابزاری نزولی در تامین مالی سلامت هستند و بیشترین فشار را بر فقرا وارد می کنند (وایت هید و همکاران 2001) .
همچنین تعدادی از مطالعات نشان دادند که هزینه های کمرشکن در برخی از گروه ها بیشتر می باشد، اطلاعات نشان می دهد که 2 گروه افراد بالای 60 سال و کودکان زیر 5 سال بیشتر در معرض این هزینه ها قرار دارند(سو و همکاران2006، زو و همکاران 2006) .تقاضا برای خدمات سلامت غیرقابل پیش بینی است بدین دلیل هزینه های پرداخت از جیب می تواند تاثیر مخرب به روی مصارف خانوار و در نهایت شکل گیری فقر بروی خانواده داشته باشد. تامین مالی مناسب و مکانیسم های تجمیع ریسک بهتر، به عنوان مهمترین مکانیسم برای کاهش سهم پرداخت از جیب مستقیم خانوار و هم چنین کاهش اثرات هزینه های کمرشکن سلامت بروی خانوار معرفی می شود (زو و همکاران2003) .
گرادلیس در مطالعه برابری شاخص های اجتماعی اقتصادی مرتبط با سلامت در کشورهای اتحادیه اروپا ، سهم هزینه های دارو از درآمد خانوار را یکی از شاخص های با بالاترین ضریب جینی (نابرابری شدید ) برآورد نمودند(گرادلیس 2001) .که حکایت از این امر دارد که هزینه های دارویی به شدت فشار بر خانوارهای کم درآمد به بار می آورد.
محاسبه پرداخت مستقیم از جیب در کشورهای نپال ، هنگ کنگ ، فیلیپین ،تایوان ،تایلند ، سریلانکا ، بنگلادش ، کره جنوبی و چین نشان داد که آنها حداقل 30 % از هزینه های تامین مالی سلامت را از طریق پرداخت های مستقیم از جیب تامین می کنند (موسگرو و همکاران2001) . مطالعه ای در بورکینا فاسو نشان داد که نشانگرهای کلیدی هزینه های کمرشکن سلامت شامل وضعیت اقتصادی، استفاده خانوار از خدمات مدرن پزشکی ، دوره بیماری در اعضا مسن خانوار و وجود فردی با بیماری مزمن می باشد (سو و همکاران2006) .
امروزه اصلاحات در نظام سلامت به طور مستقیم اثرگذار بر هزینه های وارده بر سلامت خانوار می باشد که توجه ناکافی به این امر می تواند هزینه های پرداخت از جیب بالایی را به خانوار متحمل کند (دیفازیو و همکاران2011) . در مطالعه ای که توسط باجی در کشور مجارستان انجام شد نتایج نشان داد که مردم این کشور پرداخت از جیب بالایی برای خدمات سلامت متحمل می شوند و در این کشور تامین مالی به شدت نزولی است به طوری که شاخص کاکوانی در این کشور منفی است (باجی و همکاران2012) .یافته های مطالعه آصف زاده که در شهر قزوین انجام شد حاکی از آن بود که هزینه های پرداخت از جیب در خدمات تشخیصی منجر به ایجاد هزینه های کمرشکن برای خانوار گردیده است همچنین نتایج نشان داد که چارک های پایین درآمدی بیشتر با هزینه های کمرشکن سلامت مواجه می گردند (آصف زاده و همکاران2013).
توجه به حجم پرداخت های مستقیم از جیب خانوارها و متعاقب آن بروز هزینه های کمرشکن خدمات سلامت ، دو عامل مهمی هستد که همواره باید در محاسبات مربوط به برنامه ریزی و سیاستگذاری خدمات سلامت مورد توجه قرار گیرند از آنجا که هزینه های پرداخت از جیب سلامت بسیار مهم می باشند و اثرات بسیار عدیده ای بر نظام سلامت کشورها و افراد وارد می کنند پدیده ای بسیار مهم تلقی می شوند ، بدلیل این اهمیت برآن شدیم تا درصد هزینه های پرداخت از جیب بیماران سرپایی را در خدمات تشخیصی که از جمله خدماتی می باشد که اکثریت افراد با آن رو به رو می شوند، برآورد نموده و به این شاخص مهم و حیاتی برای برنامه ریزی و سیاستگذاری سلامت دست یابیم.