دین اسلام به عنوان پایان بخش ادیان الهی دارای ویژگیهایی است که از مهمترین آنها ـ پس از جهانیبودن ـ پاسخگوبودن آن به همه نیازهای جامعهی جهانی تا پایان تاریخ، است. شیعه بر این باور است که راهنمایی انسانها پس از پیامبرخاتم9 در جانشینان وی که دوازده نفرند، تا پایان تاریخ ادامه خواهد یافت. اگرچه تاریخ شیعه، دورههای پر فراز و فرودی سرشار از حوادث تلخ و شیرین را پشت سرگذاشته است؛ اما آنچه دارای اهمیت است اینکه در هیچ دورهای از حرکت و تکاپو باز نایستاده است.
تاریخ اهلبیت: را در یک تقسیمبندی کلی، به لحاظ حضور ظاهری و غیبت امامان معصوم: میتوان به دو دوره تقسیم کرد:
البته دوران غیبت به دو دورهی کاملاً متمایز تقسیم شده است:
– غیبت کوتاه مدت (صغرا)
– غیبت طولانی مدت (غیبت کبرا)
هر یک از دورههای پیشگفته دارای ویژگیهایی است که آن را از دورهی دیگر متمایز میسازد. مثلاً دورهی نخست با حضور ظاهری
پیشوایان معصوم: و به مدد حضور آنان، زمینهی هدایت به سوی حق بیشتر و زمینهی انحرافات و بیراههها کمتر بود. اما در دورهی دوّم با غیبت امام4، جریان برعکس شده، زمینهی جریانهای انحرافی رو به گسترش گذاشت.
بنابراین به روشنی میتوان دریافت که یکی از دورههای حساس تاریخ شیعه که فرقههای گوناگون در آن گسترش یافت، عصر غیبت و به ویژه دوران غیبت صغرا است. این دوره از تاریخ، به سبب شرایط ویژهی پدیدآمده در جامعهی شیعه و پیامدهایی که غیبت امام4 به همراه داشت، دوران حائز اهمیتی است. عصری که در باور شیعه به دلایل گوناگون، از جمله عدم آمادگی جامعه برای حضور آخرین امام منصوص الهی، ایشان از چشم آدمیان پنهان شد. غیبت امام دوازدهم4 به معنای عدم حضور امام در متن جامعه که براساس حکمت الهی بوده، پیآمدش محروم شدن انسانها از هدایت ظاهری ایشان است. که این خود سبب شد تا در پنهان بودن حضرت4 از چشم آدمیان، فرقهها و جریانهای انحرافی آشکار شوند و پیآمدهای ناگواری را بر جامعهی شیعی هزینه کنند. این فضای بوجود آمده که بهویژه در دوران غیبت صغرا به چشم میآید، اگرچه دیری نپایید وهمهی این جریانها به تاریخ پیوستند جز شیعیان اثنی عشری، اما خسارتهای جبران ناپذیری در تاریخ شیعه داشته است.
عوامل مختلفی در پدید آمدن فضای موجود، نقش داشتند اما مهمترین آنها را میتوان فضای حیرت حاکم بر جامعه به خاطر عدم حضور امام در جامعه، بروز پارهای جاه طلبیها و همچنین فاصله گرفتن از خط امامت اصیل و…دانست. که این عوامل سبب شد تا عدهای از شیعیان در امر امامت و پیشوایی دینی، دچار سردرگمی شوند، که این وضعیت، امام4 و نائبان ایشان را با چالشهایی مواجه نمود که در سالهای نخست انشعاب و تفرّق در مسألهی جانشینی امام یازدهم7 بود و منجر به پیدایش فرقههای نوپدید شد، به طوری که سعد بن عبدالله قمی(م301ق) که در همان عصر میزیسته است به 15 فرقه اشاره میکند، درحالی که نوبختی(م310ق) و شیخ مفید(413ق) به وجود 14فرقه اتفاق نظر دارند، در همین حال مسعودی(م 346) به وجود 20 فرقه اشاره میکند، اما شهرستانی(م548 ق) فقط 11گروه را نام میبرد. اگرچه شمار این فرقهها در سخنان بزرگان و مورخان به گونههای مختلفی ذکر شده اما؛ آنچه در آن اتفاق نظر است شمار فراوان فرقههای پدید آمده در دوران غیبت صغرا است که رسالت اصلی این نوشتار پرداختن به انشعابات ایجاد شده در میان امامیه در این دوره( ازنیمهی دوم قرن سوم تا پایان غیبت صغرا) است.
امروزه دانش بطور روز افزونی بعنوان مهمترین دارایی استراتژیک سازمانها، و یک منبع مهم برای دستیابی به مزیت رقابتی پایدار بشمار می آید. داونپورت و پراساک[1] (1998) دانش را به صورت ترکیبی از تجارب، ارزشها، اطلاعات مبتنی بر شواهد و قراین و دیدگاه های تخصصی می دانند که چارچوبی برای ارزیابی تجارب و اطلاعات جدید فراهم می آوردSiakas, et al., 2010)). نخستین بار در سال 1986 ویگ[2] در کتاب خود از مدیرت دانش نام برد، اما قبل از وی پیتر دراکر[3] و سایرین نیز به طور ضمنی ظهور این پدیده را بشارت داده بودند.(Wiig,1997)به همین دلیل است که امروزه سازمان ها نگرش ویژه ای به مدیریت دانش دارند. از سوی دیگر در دو دهه ی گذشته، پژوهش های وسیعی به بررسی جو اخلاقی سازمان پرداخته اند( ,2010 Rosenblatt & Shapira) جو اخلاقی درحقیقت بخشی از فرهنگ سازمانی است. جو اخلاقی سازمان می تواند پیش بینی كننده ی رفتارهای اخلاقی و غیراخلاقی كاركنان باشد (نادی وحاذقی،1390).یکی از متغیر هایی که می تواند توسط جواخلاقی سازمان پیش بینی گردد مدیریت دانش می باشد (Tseng & Fan ,2011 ).از سوی دیگر سازمان امور اقتصادی و دارایی و اداره کل امورمالیاتی به عنوان یکی از سازمان های دولتی که مراجعین بسیاری دارد وخود سازمان نیز نقش بسیار گسترده ای در اقتصاد کشور دارد می تواند با شناسایی متغیر های تاثیر گذار بر مدیریت دانش واستفاده از این فرایند به دنبال افزایش کارایی واثربخشی سازمانی باشد لذا این تحقیق به دنبال بررسی ارتباط بین جواخلاقی حاکم درسازمان با مدیریت دانش می باشد. درفصل اول تحقیق به کلیات تحقیق پرداخته خواهدشد. بیان مساله، اهمیت وضرورت تحقیق، اهداف تحقیق، چهارچوب نظری وفرضیه ها ازبخش های اصلی این فصل است. تعاریف مفهومی وعملیاتی وقلمروموضوعی، زمانی و مکانی تحقیق ازموارددیگری است که دراین فصل به آن پرداخته شده است.
1-2) بیان مساله
از سال 1990، توسعه ی اقتصاد علمی به عنوان یک استراتژی مهم سازمان ها جهت افزایش عملکرد و مزایای آنها پدیدار شده است. در گذشته سازمان ها توجه ویژه ای به دارایی های فیزیکی چون منابع طبیعی، تجهیزات مکانیکی، آزمایشگاه به همراه سرمایه ی مالی داشته اند و درآمدهای قابل شمارش را که به صورت بالقوه قابل دسترسی هستند ارزیابی نموده اند. برخلاف فرسایش حتمی منابع فیزیکی، دانش به عنوان یک سرمایه ی ناملموس در نظر گرفته می شود که می تواند میان مردم ایجاد، تقسیم و کسب شده و مجدداً استفاده شده و به کار گرفته شود .(Tseng&fan,2011)دانش، ترکیب ساختار یافته ای از تجارب، ارزشها، اطلاعات معنی دار و بینش ماهرانه است که چارچوبی برای ارزیابی و ثبت تجارب و اطلاعات جدید فراهم می سازد. دانش ضرورتاً از ایده ها، بینش ها، فن و مهارت های یک فرد نشأت می گیرد، به علاوه به شکل صریح و مدون نشان داده می شود بنابراین، دانش معمولاً به عنوان یک سرمایه عمومی در نظرگرفته می شود که به سازمان تعلق داشته و درآن نگهداری میشود. (Zahidul Islam, md,2011)
در سال های اخیر مدیریت دانش به عنوان یک استراتژی ضروری جهت پرورش ایجاد سرمایه ی فکری سازمانی به کار رفته استChen&huang,2010) ( . سرمایه فکری سازمان می تواند هم به صورت فردی وهم به صورت جمعی در فرایندی جهت ایجاد، ذخیره، تقسیم، اکتساب و به کارگیری دانش فردی و سازمانی بکار گرفته شود. اما برخی از سازمان ها تنها بر توسعه ی منافع عمومی، علی رغم نگرانی های که از بروز خودخواهی فرد یا احتمال ریسک موجود است، متمرکز می شوند. ابتکار عمل مدیریت دانش سازمانی اساساً بر تسهیل تبادل دانش با دیگران و نیز توسعه ی دانش مشترک در سازمان متمرکز است .(Tseng&fan,2011) مدیریت دانش فرایند کشف، کسب، توسعه و ایجاد، نگهداری، ارزیابی و بکارگیری دانایی متناسب در زمان مناسب توسط فرد مناسب در سازمان از طریق پیوند میان منابع انسانی، فناوری اطلاعات و ارتباطات و ایجاد ساختاری مناسب برای دستیابی به اهداف سازمانی را فراهم می آورد . Debra, W. Sherril, 2008) (
استراتژی های مدیریت دانش در یک سازمان آموزش جمعی را سرعت بخشیده، رقابتی بودن در تغییرات سریع بازار را افزایش داده و رضایت بیشتر مشتری را فراهم می کند. انتظار می رود که مدیریت دانش موفق، رقابت سازمانی، قابلیت تولید، نوآوری و مسئولیت پذیری در سازمان را افزایش دهد. به منظور افزایش سودهای حاصل از نوآوری و مزایای رقابتی، تعداد بیشتری از سازمان ها به بهره برداری و
حفظ سرمایه ی فکری جمعی خود به همراه پرورش کار مشترک و آموزش میان کارکنان سازمانی روی می آورند(باورصاد و همکاران،1389). دیدگاه های مختلف فردی و گروهی نسبت به مدیریت دانش بطور اجتناب ناپذیری منجر به تعارضات اخلاقی و فرهنگ اخلاقی در سازمان می شود. بنابراین یکی از مهم ترین چالش هایی که سازمان های امروزی با آن مواجه هستند، مدیریت موثر این منبع است.(Tseng&fan,2011) هدف از این تحقیق مطالعه بررسی چگونگی تاثیرجواخلاق سازمانی بر ارزشهای ادراکی کارکنان و نیز فعالیتهای آنان در مدیریت دانش خواهد بود. (Zahidul Islam, md,2011). تسنگ و فان، مشارکت در فرایند مدیریت دانش را نگرش یک فرد نسبت به میزانی که آنها در فعالیتهای مربوط به مدیریت دانش سازمان مشارکت می کنند وسیستم رضایت از مدیریت دانش Kms) )را ارزیابی مفهومی یک فرد نسبت به پیامد های دانش با توجه به کفایت و امکان دسترسی به دانش جهت انجام وظایف تعریف نموده اند. یک سیستم رضایت از مدیریت دانش Kms)) می تواند رقابتی بودن سازمان ها را توسط تسهیل، ذخیره، بازیابی و به کارگیری دانش افزایش دهد،که انتظار می رود عملکرد مدیریت دانش به صورت خودکار با اتخاذ Kms)) به انجام برسد. علاوه بر این دیدگاه که دانش جمعی ترکیب ساده ای از دانش خصوصی افراد است، دانش هم چنین در عملکرد اجتماعی جای دارد. علوی و همکاران پیشنهاد می کنند که یک Kms)) می تواند به عنوان یک محصول فرهنگی سازمانی در نظر گرفته شود که ممکن است متأثر از ارزش های سازمانی موجود باشد یا مجموعه ی جدیدی از ارزش های مرتبط به مدیریت دانش را مجدداً شکل دهدوسرانجام این رضایتمندی ازسیستم مدیریت دانش نتایج و پیامدهایی را برای سازمان بهمراه خواهد داشت که معمولاً شامل: توانایی پیشرفته سازمان در خلق محصولات وخدمات جدید، هماهنگی منسجم و پیشرفته کارکنان و واحدهای مختلف، مهارت های پیشرفته کارکنان و تصمیم گیری بهتر می باشد. ازسوی دیگر عوامل متفاوتی میتواند برمدیریت دانش تاثیرگذارباشندکه یکی از این متغیر ها جواخلاقی سازمان می باشد. علاوه بر این بوکنر[4]ودونکن[5] تأکید می کنند که مسائل اخلاقی در یک سازمان برای ابتکارات مدیرت دانش جهت به حداقل رساندن مالکیت کشمکش ها و یا تضادها و نیز تقویت معیارهای کسب ،ذخیره ،کاربرد و اشتراک دانش ضروری هستند((Teseng&Fan,2011. مفهوم جو اخلاقی سازمان با سازه های کلی تری مانند جو سازمانی و فرهنگ سازمانی در ارتباط است (خورشید و محسنی ،1389).فرهنگ سازمانی به شکل فرضیه ها، ارزش ها و محصولات اولیه شناسایی شده است که زمینه ساز ساختارها، اقدامات، سیاست ها و فرایندهای سازمانی می باشد ((Teseng&Fan,2011. در حالی که جو اخلاقی سازمان به نگرش های کارکنان سازمان اشاره می کند که از طریق فرایند تأثیر متقابل میان فردی و مشاهده ی جانشینی، جو اخلاقی بر کارکنان سازمان تأثیر می گذارد تا رفتارهای مناسب و قابل قبول را بیاموزند(خورشید و محسنی،1389). به علت انتزاعی بودن فرهنگ، جو اخلاقی سازمان شیوه ای کاربردی تر برای ارائه ی احساسات شخصی درباره ی یک ارزش سازمانی، سیستم معتبر و سیاست های ایجاد انگیزه است. جو اخلاقی سازمان شامل الگوهایی است که رفتار کارکنان را هدایت می کند و خصوصیات اخلاقی هر سازمان را نشان می دهد(نادی و حاذقی،1390).تسنگ وفان جو اخلاقی سازمان را ،نگرش یک فرد نسبت به دستور العملها،سیاستها و رفتارهای اخلاقی در سازمان تعریف می کنند.جو اخلاقی سازمان بر شیوه ای که کارکنان سازمان باید رفتار و عمل نمایند تاثیر می گذاردو همچنین اعتقادات و ارزش های مشترک را انعکاس می دهد و می تواند رفتار کارکنان سازمان را شکل داده و آنها در تعیین انتخاب کار درست و یا اشتباه،راهنمایی کند و باعث بهبود عملکرد کاری سازمان و رضایتمندی کارکنان گردد. جواخلاقی سازمانی به صورت مثبت به قضاوت، نیت و رفتار اخلاقی کارکنان در سازمان هایشان مربوط می شود و وقتی آن ها توجه خود را به دستوالعمل های اخلاقی اختصاص می دهند و از فعالیت های اخلاقی پیروی می کنند. اگر چه مدیریت دانش می تواند در تأثیرات سازمانی نفوذ کرده و از آن ها حمایت کند، انتظار نمی رود که کارکنان سازمان، که ایده ها و نوآوری هایی را از خود در فعالیت های روزانه ی خود پیشنهاد می کنند جایگزین نماید( (Teseng&Fan,2011.
علت انتخاب موضوع تحقیق از آنجا است که دانش معمولا به صورت دارایی خصوصی در نظر گرفته میشود، کارکنان احتمالا از این که سرمایه و مزایای فکری ارزشمند خود را در سازمان از دست بدهند، اگر آن را با اعضای دیگر سازمان تقسیم نمایند، میهراسند. بنابراین ممکن است میان سرمایهی فکری خصوصی و دانش جمعی در یک سازمان کشمکش ناسازگاری وجود داشته باشد(Aedichvili et al,2003). در مجموع،این تحقیق وجود جوّ اخلاقی سازمانی را مشخص میکند که به کارکنان کمک میکند تا از آنچه که ممکن است باشند و یا باید انجام دهند تعریفی داشته باشند(Chan and Garrick, 2003) .و همچنین وجود این جو اخلاقی سازمانی موجب می شود که کارکنان تشخیص دهند که چگونه باید رفتار کنند و چگونه تصمیمات و فعالیتهای آنان می تواند بر دیگران تاثیر بگذارد. بنابراین وجود جو اخلاقی سازمانی میتواند بر حسب خیر خواهی و اصول توسعه یافته یک رابطهی شراکتی را میان کارکنان سازمان شکل دهد که انتظارات مشترک را در مورد پذیرش اجتماعی به همراه مزایای سازمانی محقق خواهد کرد. توافق مشترک کارکنان سازمان در مورد دانش به عنوان یک محصول عمومی ،یک قضاوت اخلاقی را در تعیین رفتار صحیح و غلط شکل میدهد و همکاری میان اعضاء را تسهیل کرده و بینش آنها را نسبت به گرایش و رفتار مدیریت دانش سازمانی ارتقا میبخشد. نتایج این تحقیق، این دیدگاه را پشتیبانی میکند که گرایشهای مثبت کارکنان نسبت به مدیریت دانش سازمانی نتیجتا میتواند محرکی برای شرکت در فعالیتهای مدیریت دانش سازمانی باشد. وقتی که کارکنان سازمان، با درک بیشتری در فعالیتهای مدیریت دانش مشارکت می نمایند، سطوح بالاتری از رضایتمندی را بهمراه خواهند داشت که این عامل مهمی در ارتقای مهارتهای شغلی، کارآمدی و استراتژیهای تصمیم گیری سازمان می گردد((Teseng&Fan,2011. مطابق با این مسائل محقق معتقد است که با جوّهای اخلاقی سازمانی مناسب، مدیریت دانش که به عنوان یک استراتژی سازمانی و کسب ارزشهای سهامداران و کارکنان سازمان در نظر گرفته میشود، نه تنها در ارتقای عملکرد کاری کارکنان تاثیر دارد؛ بلکه منجر به پیشرفت وبهبود عملکرد سازمان خواهد گردید. در این تحقیق ابعاد جو اخلاقی که مدنظر ویکتور کالن هستد مد نظر قرار می گیرد. که عبارتند از :جو اخلاقی خودخواهانه[6] یا خود محوری، جو اخلاقی مبتنی برمسئولیت اجتماعی[7] و جو اخلاقی مبتنی بر رعایت اصول و قوانین حرفه ای[8] است که این ابعاد تاثیرات قابل توجهی بر رفتارهای تقسیم دانش دارند. چون رابطه میان جو اخلاقی سازمانی و عملکرد مدیریت دانش به ندرت در سازمان مذکور مورد بحث قرار گرفته، این مطالعه در اصل توسعهی طرحهای نظری و عملی را که درکی از چگونگی ایجاد و تأثیرگذاری جوّ اخلاقی سازمانی بر مشارکت مدیریت دانش سازمانی کارکنان در سازمان امور اقتصادی و دارایی و اداره کل امور مالیاتی فراهم میکند، را تسهیل می نماید.به این ترتیب سوال اصلی تحقیق حاضر به صور زیر مطرح می شود: آیا جو اخلاق سازمانی بر مدیریت دانش در سازمان امور اقتصادی و دارایی و اداره کل امور مالیاتی استان گیلان تاثیر دارد؟
1- Davenport & prusak
2-Wiig
3-Druker
Buckner 4-
5-Duncan
[6] self –Interest
[7] Social responsibility
[8] Law and professional codes
منطقه گیلان و دیلمان یکی از دیرینهترین کانونهای فعالیت تشیع به شمار میرود. بررسی تاریخی پیدایش، گسترش و استمرار مذهبی، سیاسی و اجتماعی تشیع در محدوده گیل و دیلم به ما کمک می کند که علاوه بر ترسیم تطور تاریخی تشیع در پهنه یاد شده به آسیبشناسی و تحلیل نقاط ضعف و قوت این حضور پی ببریم تا در آینده پیش رو از این تجربیات استفاده گردد. در این پژوهش سعی شده است تا علت ورود و گسترش تشیع در گیل و دیلم پی جویی شود. با سیر مطالعه تحولات تاریخ تشیع در منطقه گیل و دیلم دریافتیم که آن منطقه برخلاف جغرافیایی فعلیاش، در زمان های گذشته محدوده وسیعی را در بر میگرفته است و بخشهای از استانهای امروزی مازندران و قزوین را نیز شامل میشده است. در نوشتار پیش رو جغرافیای تاریخی گیل و دیلم مد نظر قرار گرفته است. در فصل دوم اشاره شد، که علویان مخالف دستگاه خلافت به دلیل اشتراک نظر با اهالی گیل ودیلم در دشمنی با خلفا، ارتباط خویش را با آنان برقرار کردند. علویان شیعی مذهب پس از ورود به گیل و دیلم با تبلیغات صحیح فرهنگی بذر تشیع را در آنجا افشاندند و مردم گیل ودیلم با کمال میل به اسلام ناب شیعی روی آوردند. گیل و دیلم نه تنها به مذهب علویان روی آورده بلکه آنها را در تأسیس حکومت در طبرستان یاری دادند. برخلاف تصور غالب، طبرستانیها در شکل گیری حکومت علویان طبرستان نقش چندانی نداشتند. بلکه علویان با حمایت بی دریغ رزم آوران گیل و دیلم حکومت طبرستان را بنیان نهادند و به کمک آنان حکومت علویان بر طبرستان سالها پابرجا ماند. در فصل سوم با بررسی وضعیت تشیع پس از فروپاشی حکومت مقتدر علویان، معلوم شد که قیامهای پی در پی و کشمکشهای سیاسی و حتی مذهبی و نیز ستمگری برخی از علویان موجب دلسردی گیل ودیلم از آنها و در نهایت موجب افول سیاسی تشیع گردید. با این وجود اهالی گیل ودیلم هیچگاه از مذهب تشیع روی بر نتافتند. همچنانکه در فصل پایانی اشاره رفت سه فرقه مطرح شیعه (زیدیه، اسماعیلیه، امامیه) کم و بیش در آن دیار فعال بودند و دو فرقه زیدیه و امامیه به فراخور شرایط سیاسی و اجتماعی خویش موفق شدند خدمات علمی و فرهنگی قابل ملاحظهای را به تشیع و حتی جهان اسلام ارائه دهند.
مذهب شیعه یکی از اصیلترین و دیرینهترین نحلههای فکری و اجتماعی تاریخ اسلام محسوب میشود. این مذهب مهم و برجسته، همواره به دلیل دیدگاه های اعتقادی و سیاسی در طول تاریخ اسلامی حضوری پر رنگ در عرصههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی جهان اسلام
داشته است. در زمان های گذشته برخی از نواحی جهان اسلام به عنوان کانون فعالیت شیعیان و مذهب تشیع شناخته میشد. منطقه گیل و دیلم یکی از کهنترین و مهمترین آن مناطق به شمار میرود.
اهمیت تاریخ تشیع در منطقه گیل و دیلم به اندازهای است که یکی از نخستین دولتهای شیعه در این ناحیه پایه گذاری شد. جایی که به مدت دو قرن در برابر تلاشهای طاقت فرسای خلفای طمع ورز اسلامی با سرسختی تمام مقاومت کرده بود. حکومت شیعی و مذهب تشیع در این سامان بر پارهای از تحولات سیاسی و علمی جهان اسلام تاثیر گذار بودهاند. هرچند حضور تشیع در گیل و دیلم در بعضی از دورهها با افول سیاسی همراه بوده است ولی همواره در قرنهای طولانی مکتب تشیع در عرصه فرهنگ و اجتماع گیل و دیلم حضوری لاینقطع داشته است. که این امر بر ضرورت و اهمیت تحقیق در پیرامون موضوع پیش رو میافزاید.
پژوهنده بر اساس پارهای از مطالعات اجمالی به این فرضیه گرایش پیدا کرد که برخوردهای جائرانه و به دور از فرهنگ اسلام سپاهیان خلفای اسلامی به اهالی گیل و دیلم و پناه آوردن علویان مخالف خلافت به منطقه گیل ودیلم مردم آن نواحی را به پذیرفتن اسلام شیعی ترغیب کرد افزون بر این که سادات وبزرگان شیعی با شیوه فرهنگی واخلاق عملی به تبلیغ وترویج باورهای شیعی همت گماشتند. این تلاشهای صحیح که برگرفته از تعالیم اسلامی بود، اقبال بیش از پیش مردم به پذیرش اسلام ناب که همان عقاید تشیع باشد را فراهم آورد. افزون بر این باید به این نکته نیز تاکید شود که روحیه مهمان نوازی مردمان گیل و دیلم شرایط ورود و نیز کار فرهنگی را برای علویان متواری مهیا کرده بود. به این ترتیب اهالی این منطقه با بهره گیری از آموزههای اسلام شیعی در عرصه علم وفرهنگ وهنر خوش درخشیده و خدمات ارزندهای را به جهان اسلام ارائه نمودند.
در این پژوهش سعی شده است ابتدا ارتباط اولیه علویان با مردم گیل و دیلم و نیز ورود نخستین آنها مورد تحلیل و بررسی قرار بگیرد. چرا که مهمترین و شاید تنها عامل گسترش تشیع در گیل و دیلم ورود علویان به آن سامان و تلاشهای ستودنی آنان بوده است. تشیع اندک زمانی پس از ورود در گیل و دیلم اقتدار سیاسی دست یافت. اما پس از مدتی چند، قدرت سیاسی آن به محاق رفت اما در عین حال افول سیاسی، سیادت مذهبی خویش را برای قرنها در آن منطقه حفظ کرد. هرچند رهبران شیعی آن دیار، برای به دست آوردن زعامت سیاسی به عنوان یک قدرت برتر تلاش فراوانی انجام دادند اما هیچگاه موفق نشدند به عنوان یک دولت سیاسی قدرتمند ظاهر بشوند. تا آنکه در نیمه دوم قرن هشتم با پیدایش حکومت سادات آل کیا برای بار دیگر تشیع در گیل و دیلم سیادت سیاسی خود را پس از چند قرن بازیافت. از آنجاییکه در دوره آل کیا، تشیع در مرحله نوینی قرار گرفت لذا در پژوهش حاضر وضعیت تشیع در گیل و دیلم، تا قبل از حکومت آل کیا بررسی میشود. چرا که شرایط سیاسی و اجتماعی تشیع عصر آل کیا در مقایسه با دوران قبل اش تفاوت دارد.
پژوهنده در این تحقیق کوشیده حتی المقدور دادهها و گزارههای پژوهشی را از منابع کهن و دسته اول به دست آورده و بازتاب دهد. در این رابطه از متون دارای اعتبار و در موضوعاتی مانند تاریخ عمومی، تاریخ نگاری زیدیان، جغرافیا، انساب، رجال…. استفاده شده است. سوگمندانه باید گفت پژوهشهای پیرامون تشیع در گیل و دیلم در عین اندک بودن، از منابع محدود و بعضا دست چندم معاصر به شدت رنج میبرد و این نقیصه آن تحقیات را به سرانجام ناقص و غیر واقعی کشانده است. در تحقیق پیش رو سعی شده است آن کمبودها تا حد زیادی جبران شود. از اینرو به مقدار بسیار زیادی از مطالب این نوشتار برای نخستین بار پای در صفحه تحقیقات جدید باز کرده است. بسیاری از آثار شیعیان گیل و دیلم به وسیله شیعیان زیدی به دیار زیدی مذهبان یمن انتقال داده شده است. احتمالاً تعداد فراوانی از این آثار که بازتاب دهنده وضعیت تشیع گیل و دیلم میباشند در کتابخانههای یمن به صورت خطی باقی ماندهاند. یکی از مشکلات پیش روی این تحقیق عدم انتشار آن آثار میباشد چه بسا با نشر آن کتابها بتوان تحلیل واقعی تری را از حضور تشیع در گیل و دیلم ارائه داد. هرچند نگارنده این سیاهه به برخی از آن نسخههای خطی دست پیدا کرده و از آن بهره برده است.
به هر روی نگارنده اذعان دارد این نوشتار با تمام تلاشهای انجام گرفته تنها یک گام کوچک در عرصه شیعه پژوهی در منطقه گیل و دیلم محسوب میشود و از برخی نارساییهای ناگزیر رنج میبرد. امید است که پژوهشگران مشتاق و نکته سنج گامهای پسینی را بردارند تا ضمن رفع کمبودها و اشکالات در تکمیل و غنی سازی این اثر سهیم باشند.
(قد افلح من زَکَّها)[7]
آدمیان به حکم فطرت خداجو و کمالطلب خویش در پی تعالی و معنویتند و برای گریز از گزند روزمرگی و تعلقات مادی، راهی میجویند و پناهی میطلبند.
در این میان، تهذیب نفس و انس با خالق یکتا، بهترین درمان زخمهایی است که روح کمالجوی مردمان دنیازده و خسته از تکاثر دنیوی بدانها دچار شده است.
از مهمترین دغدغههای بشرِ امروز، پاکسازی هوا از آلایندههایی است که سلامت جسم انسان را به خطر انداخته است؛ اما تهذیب روان و پاکسازی روح بشر از اخلاق نامطلوب، چه سهمی از دغدغهها و نگرانیهای آدمیان دارد؟!
انواع ناراحتیهای روانی، افسردگیها، جنایات مدرن و مواردی از این دست، زنگ خطری است بسیار جدی که به نظر میرسد در عصر تکنولوژی، به اندازۀ لازم بدانها پرداخته نشده است.
تهذیب و پاکسازی نفس یکی از مباحث مهم اخلاق و از ارکان اساسی سیر و سلوک به شمار میآید.
آدمی تنها میتواند با خودسازی و تهذیب نفس خویش، از مرز حیوانیت برهد و خود را به مقام والا و پرارج انسانی برساند.
صفات رذیله و بیماریهای نفسانی باعث میشود تا عقل و قلب آدمی از دریافت حقایق بازماند.
اهمیت پرداخت به تهذیب نفس تا بدانجاست که قرآن مجید بعد از یازده قسم مهم در سورة شمس، یادآور میشود که سعادت و رستگاری تنها از آنِ کسانی است که به تهذیب و تزکیة نفس خود بپردازن:. «قَد أفلَحَ مَن زَکَّها»
شخصیتهای برجستهای همچون ابنپقوده در سنت یهودی و خواجه نصیرالدین طوسی در سنت اسلامی ـ که اتفاقاً هم عصر بودهاند ـ حدود هفتصد سال پیش، نخبگان دینیای بودند که به تهذیب نفس، توجه ویژه نشان دادند.
شباهتهای جالبی میان افکار و ایدههای این دو اندیشمند وجود دارد: هر دو، فیلسوف[8] بودند؛ هر دو مدتی به منصب حکومتی قضاوت، اشتغال داشتند؛ هر دو فقیه و محل رجوع مردم در مسائل شرعی بودند؛ و هر دو، سرانجام پس از مشاغل متعدد، در سن پختگی و کمال به تهذیب اخلاق روی آورده، اثر یا آثاری اخلاقی پدید آوردند.
کتاب اخلاقی ابنپقوده، «وظایف قلوب»[9] و کتاب اخلاقی خواجه نصیرالدین طوسی که در این رساله بدان پرداخته شده، «اوصاف الاشراف»[10] است. این دو اثر، بر سنتهای اخلاقی پس از خود، تأثیرگذار بودند.
:
امروز زن به عنوان عاملی اثر گذار در تعالی و تباهی جامعه در کانون توجه اندیشمندان بسیاری قرار گرفته است. ارائه دیدگاه ها و نظرات مختلف و بعضاً متضاد در باب جایگاه اجتماعی زن حاکی از افراط و تفریطهای بسیاری در این زمینه بوده که بعضاً ریشهی متن مقدسی دارد. همین مسئله اهمیت و اکاوی این موضوع را براساس متون مقدس ادیان، یگانه مرجع بی چون و چرای جوامع دینی، بیش از پیش جلوهگر میسازد. نگارش پیش رو پژوهشی بنیادی است که تلاش میکند با بکارگیری روش کیفی ابتدا به کشف شواهد و دادههای متون پرداخته و بدین طریق توصیفی اولیه از موضوع را به تصویر کشانده و سپس با بکارگیری ابزار مقایسه پاسخ سوال اصلی تحقیق را ارائه نماید.
حاصل آنکه کتب دینی هم چون قرآن و کتاب مقدس عبری نه تنها راجع به جایگاه اجتماعی زن سکوت نکردهاند که با بیان روایت آفرینش، رابطهی زن و شر و از طریق خطابات خود به نوعی در زمینهی منزلت انسانی زن و با ارائه الگوهایی از نحوهی معاشرت زنان در جامعه و بیان نقشهای مختلف زن در اجتماع در باب منزلت اجتماعی زن، موضع گیری نیز کردهاند. گرچه در کتب نامبرده گاه مواضع و دیدگاه های متفاوتی ارائه میشود، اما هر دو کتاب با نگاهی بنیادی به موضوع جایگاه اجتماعی زن آنرا ذیل دو محور منزلت انسانی و منزلت اجتماعی مورد توجه قرار دادهاند که متعاقباً در پژوهش حاضر نیز از همین اصل اساسی پیروی شده است.
نکتهی دیگر آن که گرچه میبینیم بسیاری با استناد به دیدگاه کتب مقدس نگاهی فرودست یا فرادست نسبت به جایگاه اجتماعی زن ارائه میدهند اما از طریق شواهد و آیاتی از همین کتب میتوان دریافت که عامل اصلی در تعیین جایگاه اجتماعی زن همانا برداشت و تعریف زنان از منزلت انسانی و اجتماعی خود میباشد. در قرآن و کتاب مقدس عبری از زنان والا مقام بسیاری یاد میشود که در نقش های مختلف فردی اعم از مادری و همسری و نقشهای اجتماعی هم چون زمامداری و نبوت توانستهاند به عنوان زن نمونه که نه، انسان نمونه، الگوی جامعهی بشری قرار گیرند. در مقابل نیز از زنان فاسق و گمراهی نامبرده میشود که علیرغم جایگاه و منصب اجتماعی بالا هم چون همسری پیامبران الهی یا پادشاهان بزرگ از منزلت انسانی و فرودستی برخوردارند و این نه به دلیل جنسیت آنان که بخاطر عملکرد و چگونگی رفتار آنها میباشد. همانگونه که در این کتب ذکر داستان مردان فاسق نشانگر پستی و پلشتی نوع مرد نمیباشد، ذکر نمونههایی از زنان خطاکار نیز حاکی از فرودستی و شررات جنس زن نیست بلکه آنان تنها به عنوان الگویی از انسانهای به خطا رفته معرفی میشوند. از نظر قرآن و کتاب مقدس عبری توجه زنان به ویژگیهایی ناپایدار ظاهری، سوء استفاده و داشتن دیدگاهی ابزاری نسبت به جنسیت خود سبب تنزل جایگاه اجتماعی آنان و در مقابل توجه به ابعاد روحانی و معنوی نهفته در درون و بکارگیری صحیح ویژگیهایی جسمانی و جنسی
سبب ارتقاء جایگاه اجتماعی زنان میگردد. از اینرو میتوان تعریف و برداشت زنان از جنسبت خود را نیز عامل تعیین کنندهای در تبیین جایگاه اجتماعی زن به شمار آورد.
کلید واژگان:
جایگاه اجتماعی، منزلت انسانی، منزلت اجتماعی، کتاب مقدس عبری.
با ظهور مدرنیته تعریف جدید از انسان و تعیین جایگاه او، منشأ تحولات اجتماعی، اقتصادی، اخلاقی و ایجاد رویکرد جدیدی در علم و تمدن شد. همانطور که در کتاب متفکران یونانی آمده است یکی از دغدغه های اساسی در تاریخ تفکر بشر، تعیین جایگاه انسان، ارائه تعریف از او و برشمردن ویژگیهای وجود وی بوده است. تعیین جایگاه انسان نیز به همین تعاریف و شاخصهای انسان شناختی باز میگردد. ایجاد و جهتگیری تمدن ها نیز همواره به تعیین این جایگاه وابسته بوده است. [1]
تعیین جایگاه انسانی زنان نیز بحث مهم، دیرباز و پر دامنه ای است که آثار فراوانی در زندگی آنان به طور ویژه و در زندگی نوع بشر به طور عام داشته است. لذا پژوهش حاضر با عنوان «جایگاه اجتماعی زن در متن مقدس عبری و قرآن» با توجه به این مهم طرح ریزی گردید. در این نگارش جهت تبیین جایگاه اجتماعی زن به دو مقوله منزلت انسانی و منزلت اجتماعی زن توجه شده است چرا که هر دو عنصر نامبرده در شکل گیری و تعیین جایگاه اجتماعی زن نقش اساسی و انکار ناپذیری ایفا می نمایند.
با درنگی کوتاه در گذر تاریخ می بینیم به جزء عدهی معدودی از زنان، زن در طول تاریخ منزلت و جایگاه اجتماعی چشمگیری نداشته است. به نظر می رسد وجود نگرش های افراطی و تفریطی راجع به منزلت انسانی و اجتماعی زن عامل اصلی این محرومیت باشد. در بررسی چگونگی و چرایی شکل گیری این نگرش ها با علل و عوامل بسیاری مواجه می شویم. اما آنچه که به موضوع بحث ما مرتبط می شود نقش متون دینی در ایجاد و تداوم چنین دیدگاه هایی است. علاوه بر عقاید و مکاتب باستان برخی به استناد روایت آفرینش و ارائه تماثیلی از شر ذاتی زن و همچنین خطابات مردسالارانه و بعضاً زن ستیز در برخی متون دینی منزلت انسانی و جایگاه اجتماعی فرودستی برای زن در نظر می گیرند.
از طرفی دیگر، عدهای نیز با استناد به همین متون، زن را موجودی فرا بشری دانسته و با استناد به روایت آفرینش و ارتقاء سطح کمال در توالی آفرینش، زن را موجودی برتر دانسته که هیچ مخلوقی حتی مرد، به پای او نمیرسد.
نمونه های نامبرده نشان می دهد که متن مقدس عبری و قرآن از جمله متون دینی هستند که در باب منزلت انسانی و اجتماعی زن سکوت نکرده و با ارائه تماثیل و روایاتی در این باره موضع گیری کرده و سخن رانده اند. اما وجود نگرشهای غیر واقع بینانه راجع به شخصیت انسانی و به تبع آن جایگاه اجتماعی زن از متون دینی، اهمیت توجه به این موضوع را دوچندان می کند.
درواقع، واکاوی متون دینی ادیان، یکی از مهمترین منابع جهت شناخت «جایگاه اجتماعی زن» میباشد که ذیل دو مقوله منزلت انسانی ومنزلت اجتماعی در کتب نامبرده مطمح نظر واقع خواهد شد.
در تبیین منزلت انسانی زن درجه و رتبه انسانیت و جهت بررسی منزلت اجتماعی زن نقش ها و پایگاه های اجتماعی تعریف شده و نمودهای مشارکت اجتماعی زن در منظر قرآن و کتاب مقدس عبری مورد توجه واقع می شود. مجموع مباحث مطروحه نشانگر جایگاه اجتماعی زن در متون نامبرده خواهد بود که برای دستیابی به این مهم رعایت شرط اساسی پرهیز از پیش داوری و ارائه هر گونه پیش فرضی ضروری به نظر می رسد. لذا در این پژوهش سعی شده است، بارعایت همین شرط اساسی شواهد موضوع پیش رو در متن مقدس عبری و قرآن مورد کنکاش قرارگیرد تا قدمی هر چند کوچک جهت تنویر افکار و تغییر نگرش جوامع مخاطب نسبت به جایگاه انسانی و اجتماعی زن برداشته باشیم.