خودکشی به معنای نابودی و از بین بردن خود و یا به اصطلاح قتل نفس سالیان درازی است که از روابط عشیرهای و سنتی تا روابط پیچیده صنعتی– شهری گریبان بشر را گرفته و در فراز و نشیب تحولات اجتماعی، قلب و روح خانوادهها را آزرده است. مطالعات همهگیرشناسی نشان میدهد که خودکشی در بین همهی طبقات و گروههای جمعیتی، و همه سنین، نژاد و اقلیتهای اجتماعی رخ میدهد و در زمره ده علت مرگ و میر جهان است (گیلیون[1]و جامس[2]، 1993). خودکشی از جمله بیماریهایی است که به لحاظ ایجاد مشکلات اجتماعی فراوان، تفکرات سوء حاکم بر جامعه و انگ اجتماعی، نه تنها از جنبه سلامت جسمانی بلکه از بعد سلامت روانی اجتماعی نیز، وضعیت بیماران را متأثر کرده و منجر به بروز مشکلات عدیده در فعالیتهای مفید و علایق بیماران گردیده ومیتواند اثرات زیادی در آسیبهای اجتماعی بر جامعه وارد نماید، به همین منظور، ضرورت انجام بررسیهای علمی برای شناسایی جنبهه ای مختلف این پدیدهی نگرانکننده احساس میشود. به طور کلی، در زمینهی سببشناسی خودکشی میتوان به عواملی مثل اختلالات روانپزشکی و عوامل روانی، اجتماعی و زیستشناختی اشاره کرد (سادوک و سادوک[3]، 2003). بنابر این شناسایی عواملی که به بررسی رابطه بین ویژگیهای شخصیتی و کاهش اختلالات شخصیت پرداخته و در نهایت در پیشگیری از اقدام به خودکشی و اثرات سوء آن در جامعه پردازند، میتواند گام موثری در پیشگیری از بروز چنین مشکلاتی باشد. در راستای این اهداف مطالعهی حاضر، محتوا و فرایند شخصیت افراد اقدامکننده به خودکشی را بر اساس مدل زیستی- روانی کلونینجر مورد بررسی قرار داده، تا بر این اساس در پیشبینی علایمی هم چون افسردگی، ناامیدی و افکار خودکشی که منجر به این اقدام گشته، بررسیهایی صورت گرفته و به این وسیله در امر پیشگیری از این آسیبها قدمی برداشته شود.
مطالعات همه گیرشناسی خودکشی در ایران طی دو دهه اخیر نشان داده است که خودکشی و اقدام به آن رو به افزایش است. سنین 15 تا 24 سال به عنوان دورهی پر خطر اقدام به خودکشی محسوب میشود. مسلماً با از دست دادن این گروه سنی، نه تنها جامعه نیروی مولد خود را از دست میدهد بلکه به دلیل بیماری، معلولیت و آسیبهای اجتماعی و روانی ناشی از معضل خودکشی، هزینه های نگهداری و ارائه مراقبتهای خاص در طی سالهای طولانی را باید تقبل نماید. همچنین خودکشی به سلامت روانی اعضای خانواده صدماتی وارد میکند و احتمال وقوع آن را افزایش میدهد (محسنی، 1366). نتایج نشان داده اند که خودکشی شایعترین عامل مرگ و میر در افراد 15 تا 25 ساله در جهان میباشد (سازمان بهداشت جهانی[4]،WHO). و در کشورهای توسعه یافته، 1 تا 2 درصد کل مرگ ها را ناشی می شود (گیلیون[5]، 2000). میزان خودکشی منجر به فوت در پسران جوان پنج برابر دختران اما اقدام به خودکشی در دختران سه برابر پسران است (اسماعیلنیا و همکاران، 1384). این منحصر به فرد بودن در نوع جنس، در خودکشی به دلیل تفاوتهای فیزیولوژیکی و روانی بین مردان و زنان به دست آمده است (ژانگ[6]، و همکاران،2004).
میزان خودکشی از سال 1380 در ایران به ترتیب 32/5، 47/5، 58/5، 5/5 و 7/5 در صد هزار بوده و همین نتایج نشان میدهد که خودکشی در گروههای سنی مختلف در کل کشور درصدهای مختلفی را شامل میشود، از جمله 17 سال و کمتر 3/9 درصد، سنین بین 18 تا 24 سال حدود 40 درصد، سنین بین 25 تا 34 سال در حدود 30 درصد و این درصدها برای سنین 35 سال و بیشتر، 7/20 درصد بوده است(معیدفر و همکاران، 1389). به طور کلی آمار بین المللی، اقدام به خودکشی را رقمی حدود 100 تا 300 نفر در 100 هزار نفر جمعیت محاسبه میکند(حیدری، 1376). میزان خودکشی در بین جوانان 15 تا 19 ساله در جهان در سال 1950 حدود 7/2 در 100 نفر بوده که به 3/11 در 100 نفر در سال 1988 رسیده است (سادوک و سادوک،2000). آمار خودکشی درایران در سال 1391، 100 نفر در هر 100 هزار نفر جمعیت کشور بوده است، که در6 مورد به مرگ منجر شده است (وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی). آمار خودکشی در استآنهای مختلف کشور، از نظرعوامل و تعداد، تفاوت محسوسی را نشان میدهد (محمدخانی، 1380). آمارها در سال 1379 نشان میدهند که خودکشی در افراد 15 تا 29 ساله بیشتر از سرطان و در سنین 10 تا 40 سال بیشتر از بیماریهای عفونی و در سنین 15 تا 24 سال، بیشتر از بیماریهای قلبی و عروقی، منجربه مرگ شده است (پشت مشهدی و همکاران، 1386). آمار اقدام به خودکشی در سال 1391 در استان فارس 95/135 نفر از هر 100 هزار نفر بوده است که از این تعداد 54/4 نفر به مرگ منجر شده است (واحد بهداشت روان دانشگاه علوم پزشکی شیراز).
این روند رو به رشد اقدام به خودکشی، میتواند اثرات زیادی در آسیبهای اجتماعی بر جامعه وارد نماید، به همین منظور، ضرورت انجام
بررسیهای علمی برای شناسایی جنبهه ای مختلف این پدیدهی نگران کننده احساس میشود. با رشد فکر و خردمندانهتر شدن رفتارها و توسعه بینشهای علمی، بشر به این پدیده ناخوشایند اجتماعی به دیده انتقادی و موشکافانه نگریسته و برای یافتن علل و عوامل کنترل آن، از هیچ کوششی فروگذاری نکرده است. در قرن نوزدهم جامعهشناسان و روانشناسان به بحث و بررسی در مورد علت و انگیزههای آن پرداختهاند و این دو دیدگاه در تبیین این مساله بعضاً رودرروی یکدیگر قرارگرفتهاند. اکثر کسانی که گرایش به خودکشی دارند، در اصل نمیخواهند بمیرند، آنها صرفاً میخواهند به درد و رنجشان (واقعی یا خیالی) پایان دهند و به عبارتی، آنها نیازمند به کمک هستند (آذر و همکاران، 1385).
در تحقیقات انجام گرفته عوامل متعددی از جمله سن، جنس، نژاد، مذهب، تأهل، شغل، بیماریهای روانپزشکی، بیماریهای جسمی، سوء مصرف مواد و اختلالات شخصیتی به عنوان ریسک فاکتورهای اقدام به خودکشی مورد توجه قرارگرفتهاند (سادوک، 2007 به نقل از نوری،1390). بعضی مطالعات نیز عوامل سببسازی چون اختلافات خانوادگی و زناشویی، درگیری با بستگان، بیکاری و اختلالات روانشناختی را با خودکشی ربط میدهند (محسنی،1366). مطالعات متعددی نیز متداولترین عوامل خطر برای خودکشی را، اختلالات شخصیت، اقدام به خودکشی قبلی و اختلالهای افسردگی میدانند (دل آذر، 1388، به نقل از نوری، 1390). پژوهشهای مختلف نشان داده اند که با وجود یک ویژگی شخصیتی بنیادی، وجود علایم خاص افسردگی قابل پیش بینی است. اگر چه ماهیت دقیق ارتباط شخصیت با خلق افسرده تا حدودی نامشخص است، اما زیرگونههایی از شخصیت به عنوان خطر برای دورههای افسردگی آینده مشخص میباشد (کریستین سن[7]،2006).
اختلال شخصیت یک بیماری شایع و مزمن است که شیوع آن بین 15-10 درصد جمعیت عمومی تخمن زده می شود. در حدود نصف بیماران روانپزشکی به اختلال شخصیت مبتلا هستند (شوراکیک[8]و همکاران، 2002). بسیاری از محققان اقدام به خودکشی را با اختلالات خلقی مرتبط می دانند (شر[9]،2006)، که با برخی از ویژگیهای شخصیتی مرتبط می باشند و به دلیل این که ویژگیهای شخصیت نسبتاً ثابت هستند، میتوانند در پیشبینی احتمال افکار خودکشی و اقدام به خودکشی فرد اهمیت داشته باشند (کربای[10]،2003). از بین اختلالات شخصیت، اختلال شخصیت اضطرابی، خودشیفته و ضد اجتماعی بیشترین توان پیشبینی اقدام به خودکشی را دارا هستند (زرخانه،1388). بنابراین پرداختن به مقوله شخصیت و بررسی ابعاد آن میتواند در پیشگیری از اقدام به خودکشی نقش مهمی داشته باشد.
شخصیت نیز از اجزایی مانند سرشت و منش[11]تشکیل شده است. سامانههای سرشتی در مغز، دارای سازمان یافتگی کارکردی، متشکل از سامانههای متفاوت و مستقل از یکدیگر برای فعالسازی، تداوم و بازداری رفتار در پاسخگویی به گروههای معینی از محرکها است. مدل زیستی-روانی و اجتماعی کلونینجر از شخصیت شامل ابعاد روانی– زیستشناختی سرشت ومنش است. چهار بعد زیستی-ژنی سرشت عبارتند از: نوجویی، آسیب پرهیزی، پاداش وابستگی، و پشتکار. این ابعاد، پاسخهای هیجانی خودکار هستند و تصور میشود از نظر ژنتیکی مستقل از یکدیگر، به طور متوسط ارثی و در طول زمان پایدار و باثبات باشند. سه بعد منش که بر پایه تئوریهای رشد اجتماعی، شناختی و شخصیت استوار هستند عبارتند از: خودراهبری، همکاری، و خود فرآوری. منش به خودپندارهها و تفاوتهای فردی در اهداف و ارزشها اطلاق میگردد که بر انتخاب، تمایلات و معنای آن چه که در زندگی فرد تجربه میشود تاثیر میگذارد. تفاوتها در منش به طور متوسط تحت تاثیر یادگیری اجتماعی- فرهنگی قرار دارند. از نظرکلونینجر هر یک از این جنبهه ای شخصیت با یک دیگر در تعامل هستند و بر ایجاد اختلالات رفتاری و هیجانی تأثیر میگذارند. هم چنین بر ایجاد سازگاری با تجارب زندگی نقش دارند. پرسشنامه سرشت و منش(TCI)، یک مجموعه آزمون است که مدل هفت بعدی کلونینجر رااندازگیری میکند. این مدل، هم برای تشخیص و هم پیش بینی اختلالات شخصیت مفید است.
هریک از مقولههای اختلال شخصیت در ویرایش سوم راهنمای آماری و تشخیصی اختلالات روانی با یک نیم رخ واحد نمرات، بر اساس پرسشنامه سرشت و منش منطبق است. این مدل برای توصیف و پیشبینی سیر بالینی اختلالات روانپزشکی نیز موثر است. به نظر میرسد این مدل قادر به فراهم کردن تحلیل چند عاملی از شخصیت انسان باشد. ابعاد سرشت و منش در مدل کلونینجر تعامل بین عوامل رشدی و جنبهه ای زیستی شخصیت را ارائه میکند. این پرسش نامه جنبهه ای شناختی رفتار و هم بستههای رفتاری، تفاوتهای فردی در ابعاد شخصیت برای اختلالات روانپزشکی را پیش بینی میکند (دادفر و همکاران، 1388). کلونینجر معتقد است که چهار بُعد سرشت با هیجآنهای اصلی بشری نیز مترادف میباشند، چنآنچه ترس را با اجتناب از آسیب، خشم با نوجوئی، عشق و وابستگی با پاداش- وابستگی، و تسلط را با پشتکار مرتبط دانسته شده است (کلونینجر[12]،1994 و شوراکیک و کلونینجر،2005).
هدف تحقیق حاضر تبیین مقایسه ابعاد سرشت و منش شخصیت افراد اقدامکننده به خودکشی با افراد بههنجار در چارچوب مدل زیستی-روانی کلونینجر است.
[1] -Gilifyon
2 -James
[3] – Sadock & Sadock
[4]- Word health organisashen
[5]- Gilion
[6]- Gang
[7]-Christensen
[8]- Sorakic
[9]- Sher
[10]- Kerby
[11]- attachment and temperament
[12]-Cloninge
برای شناخت و استفادۀ بهینه از محیط باید درطول زندگی، تلاش بسیاری کرد در این تلاش انسان نیاز به قابلیت هایی دارد تا به شناخت محیط و اصلاح یا تغییر آن دست یابد. این قابلیت ها را توانایی های روان شناختی وی، در اختیارش قرار میدهد (پیاژه[1]، 195). رشد حرکتی کودک همزمان با رشد جسمانی و فیزیولوژیکی، همچنین براساس چگونگی تعامل وی با اطرافیان که به میدان تحولی کودک نظم، جهت و انسجام می دهد، متحول میشود. کودکان، آموزندگانی پر جنب و جوش و فعال هستند (کرتیس، ترجمۀ اقازاده و دبیری، 1387)، لذا حرکت، شرایطی را برای کودک فراهم می سازد که براساس آن میتواند به اکتشاف دنیای پیرامونش بپردازد. جنسن[2] (2002) معتقد است که فرد میتواند مجموع توانایی های مغزی خود را به یاری حرکت مورد بهره برداری قرار دهد یا توانمندی ها را به شکوفایی برساند.
هی وود(2000) نیز علاقۀ متخصصان رشد را به مطالعۀ نقش فعالیت های اولیۀ حرکتی در رشد کلی و همه جانبۀ کودکان تایید می کند. وی معتقد است که این احتمال وجود دارد که فعالیت حرکتی در محیط برای یکپارچگی ادراکات و حرکات هدفمند حیاتی باشد.
در نظر گرفتن جنبه های حرکتی و تحلیل آنها، برای درک رشد توانایی های ذهنی ضروری ست (دادستان، 1379) توانایی های ذهنی امکان ندارد که از توانایی های حرکتی پایه جدا باشند. بنابراین، مطالعۀ این گونه حرکت ها و فراهم ساختن امکان پرورش و رشد آنها سبب تقویت و حتی ترمیم توانایی های ذهنی میشود. از نظر پیاژه، رشد کودک بستگی بسیار زیادی با دخل و تصرف او در محیط پیرامونش و تعامل با آن دارد. وی معتقد است که آگاهی از طریق اجرا حاصل میشود(اسلاوین، ترجمۀ سیدمحمدی، 1385)، پس برای آموزش و تغییر توانایی های ذهنی کودکان باید به تقویت و غنی سازی محیط آنان مبادرت ورزید، زیرا کودکان ضمن جستجو در محیط، با رویدادهایی روبه رو میشوند که علاقۀ آنان را جلب می کند. آن ها به ویژه تحت تاثیر رویدادهایی قرار می گیرند که نسبتاً تازگی دارند، یعنی رویدادهایی که با تجربه های قبلی آنان، کاملاً منطبق نباشند. ذهن کودک وقتی به خوبی تحول می یابد که فعال باشد. کودک فقط چیزهایی را خوب فرا میگیرد که از راه مشاهده، تعمق، تجربه و فعالیت شخصی آموخته باشد. در این میان بازیهای کودکان – بازیهای سازمان یافته و هدایت شده و بازیهای آزاد- نقشی بیبدیل در تسریع و تقویت تواناییهایشان ایفا می کند (پیاژه، 1964، اسمیلنسکی[3]، 1968؛ پاپالیا و الدز[4]، 1992).
ویگوتسکی معتقد است که بازی، منبعی هدایت کننده برای رشد ذهنی کودکان پیش دبستانی است (ویگوتسکی به نقل از کمپبل[5], 2008). چامسکی نیز معتقد است که ساختارهای شناختی، از تلاش های کودک در برخورد با محیط و درک آن پدید می آید (چامسکی به نقل از کرین ترجمۀ خوی نژاد و رجایی، 1384).
پژوهشگران معتقدند که تکالیف متفاوت، تواناییهای کودکان را به شیوه های گوناگون پرورش می دهند و تجربۀ آنها می تواند بر آهنگ رشد تاثیری شگرف داشته باشد(گلمن[6]، 2000؛ اوورتون[7]، 1998).
رشد حرکتی و شرکت فعال کودک در بازیهای گوناگون حرکتی اساس رشد عاطفی – اجتماعی، روانی – حرکتی و شناختی او را تشکیل میدهد (فلاول[8]1988).
ارتباط و تعامل این جنبهها به سادگی در رفتار حرکتی کودکان مشاهده می شود. نخستین خودشناسی و خودآگاهی کودک، شناخت بدن و حرکاتش است. بنابراین فعالیتهای حرکتی – ادراکی کودک در دورۀ کودکی، پایه و وسیلهای برای کشف دنیای پیرامون، برقراری روابط با اشیاء و افراد و تعاملات عاطفی و هیجانی ست (رمضانی نژاد، 1382). در واقع، میتوان گفت که آموزش و تجربه از جمله تعاملات اجتماعی هستند که سبب تسریع رشد همه جانبة کودک میشوند(دو ریس[9]، 1997؛ فلاول، میلر و میلر[10]، 1993).
برنامههای حرکتی و بازیهای هدفمند، همراه با سایر فعالیتهای تربیتی و پرورشی، بستری مناسب برای تمرین و تکرار برخی از مفاهیم ذهنی و شناختی در دورة کودکی است. حرکت، وسیلهای برای برقراری ارتباط و آموزش است و با آن میتوان مفاهیم اولیه مانند وزن، جهتیابی، شکل کمیت و کیفیت، زمان و مکان و … را به کودک آموخت. (مهجور، 1370)
طی سالیان گذشته، ارتباط میان فعالیت بدنی و حوزة شناختی، یعنی اندیشه و عمل، مورد توجه محققان قرار گرفته است و مشخص شده که توانایی خوب اندیشیدن تا چه حد در انجام دادن مهارتهای حرکتی موثر است(جنسن، 2002).
مطالعات نشان دادهاند که در کودکانی با هوش بهر کمتر از 70، ارتباطی جزئی اما مثبت میان هوش و توانایی حرکتی وجود دارد. همچنین، دیده شده است که شرکت در فعالیتهای بدنی و بازی بر پیشرفت تحصیلی تاثیر مثبت داشته است (آقازاده، 1386). از این گذشته، موفقیت در مهارتهای حرکتی ممکن است برخی افراد را برای تلاش بیشتر برای موفقیت در کوشش های دیگری مانند کاوش ذهنی، تحریک کند. بسیاری از افراد، به ویژه کودکان دبستانی، تمایل بسیاری به شرکت در فعالیتهای بدنی از خود نشان میدهند. بنابراین، وقتی که فعالیتهای بدنی به عنوان وسیله ای برای آموزش موضوعهای آموزشگاهی به کار میروند، در اغلب موارد، علاقه به یاد گرفتن به میزان بسیار افزایش مییابد (آقازاده و تورانی، 1384).
پژوهشگران مانند کفارت، هارتمن و جین آیرز، حرکت و فعالیت را اساس یادگیری و پایهای برای تحول ذهنی میدانند. آنان تفکیک ناپذیری نیروهای روانی و جسمانی را در به اجرا در آوردن هر گونه الگوی حرکتی، آن هم در مراحل اولیة آموزش، به منزلة یک اصل اساسی مورد تاکید قرار میدهند (کفارت، هارتمن، جین آیرز به نقل از مشرف جوادی، 1367).
نقشهایی که برای بازیها در نظر گرفته میشود، روشن میکند که بازیها به هر صورت که ارائه شوند، تاثیری مثبت بر کودکان میگذارند، خواه این تاثیر بر سازندگی زندگی عاطفی کودکان باشد، خواه بر رشد شناختی کودکان(مهجور، 1370). بازی نه فقط بر رشد تواناییهای شناختی کودکان، بلکه بر ساخت فیزیولوژیکی مغز او نیز اثری غیر قابل انکار دارد (پاپالیا و الدز، 1992، زیگرا[11]، 1998، کمپبل، 2008).
همفری[12] در تحقیقی نشان داده است که هر گاه مفاهیم دستور زبان را از طریق بازیهای آموزشی و غیرآموزشی به کودکان بیاموزیم، آنها در مقایسه با گروهی که همین مفاهیم را از طریق آموزش به کودکان بیاموزیم، آنها در مقایسه با گروهی که همین مفاهیم را از طریق آموزش سنتی و رسمی میآموزند، به طور معنادار پیشرفت بیشتری نشان میدهند. این آزمایش براساس این فرضیه طرح شده است که شرکت کودکان در بازیها سبب انگیزش آنها در یادگیری مفاهیم خواندن و دستور زبان خواهد شد (همفری به نقل از مهجور، 1370).
بانکر[13](1991) در تحقیقی دیگر تحت عنوان «ورزش و تربیت بدنی در مدارس ابتدایی» این مطلب را عنوان کرده است که فعالیتهای بدنی سبب پدید آمدن عزت نفس و اعتماد به نفس در کودکان میشود. فعالیتهای جستجو گرایانه، کودکان را برای گسترش مهارتهای حرکتی که در هفت تا ده سالگی اهمیت دارند، توانمند میکنند.
یکی از مهمترین مهارتهای انسان مهارت حرکتی است. این مهارت یکی از اشکال حرکت در انسان است که با توجه به الگوی رشدی و بنیادی بصورت سازمان یافته در جهت سازگاری آدمی مطرح است (شجاعی، 1387). هلرو همکاران (1963، 1965) اسمیت و اسمیت (1966) ریزن و آرونز، 1959، نقل از بهرام و شفیع زاده) بر اهمیت حرکت در رشد و پالایش توانائیهای ادراکی و دیداری و سازگاری آن ها با ماهیچهها و همچنین دستگاه عصبی کودک تاکید نمودند. کودک زمانی میتواند صحبت کند که بتواند بایستند یعنی توانایی حرکتی او رشد یافته و سپس زبان و ارتباط کلامی او ظاهر شود. بچهی 5 ساله زمانی میتواند یک گره پروانهای بزند که مهارت های حرکتی ظریف او رشد یافته باشد و همچنین میزان رشد شناختی او این مهارت را تکمیل کند (افروز، 1388). افرادی چون پیاژه، گتمن، بارش، کپارت، دلاکوتو، مونته سوری، موسکا موستون هر کدام برای نقش مهارتهای حسی ـ حرکتی در رشد شناختی و ادراکی کودکان راهبردهایی را ارائه کرده اند. پیاژه زیر بنای رشد فرایندهای عقلانی چون زبان، شناخت و تفکر را در شکل گیری درست و به موقع دورهی حسی ـ حرکتی میداند. دلاکاتور رابطهی قوی بین سازمان عصبی و حرکتها را مطرح کرد. گتمن ادراک بینایی از راه آموزش حرکتی را امکان پذیر ساخت. کبارت مشکلات یادگیری را ناشی از عدم رشد بهنجار مهارتهای حرکتی می داند. مونته سوری با آموزش حواس از راه حرکت و ارتباط لمسی شیء به تقویت مهارتهای شناختی کودک پرداخت(میلانی فر،1378).
طرفداران روش ادراکی – حرکتی (کرپارت، گتمن، برچ) معتقدند که یادگیری حرکتی مبدأ یادگیری است و حرکت و دستگاه ادراکی و پیوندهای ارتباطی میان یادگیری حرکتی و ادراکی به وجود میآید. پنسو(1991) تاکید کرده است که ادراک درون دادههای حسی یعنی شناخت، بصیرت، فهم و ایجاد حواس مشترک، کلیدی جهت هر نوع یادگیری است و بنابراین بر اهمیت مشکلات درکی – حرکتی در افراد دارای اختلالات یادگیری صحه میگذارد. از آنجایی که اصطلاح «حرکت» به جابجایی بدن اطلاق میشود وجود ناتوانی در تحول حرکتی میتواند در یادگیری تکالیفی که به مهارتهای حرکتی ظریف، هماهنگی چشم و دست و تعادل نیازمند هستند باعث بروز مشکلاتی گردد(مهجور،1371).
این مشکلات میتوانند حرکات را ضعیف کرده و بر استفاده و کنترل ماهیچهها اثر منفی بگذارند و یا میتوانند باعث ضعف در هماهنگی عملکرد حرکتی و ادراکی شوند. اصطلاحات«ادراکی – حرکتی» و «حسی – حرکتی» اغلب مورد استفاده قرار میگیرند. زیرا بسیاری از تکالیف نیازمند ترکیب درون دادهای حسی و برون دادهای فعالیتهای حرکتی میباشند به علاوه به سختی میتوان در مواردی فقط با ادراک یا فعالیت حرکتی مجزا برخورد کرد (فورگس و ملامد، 1976).
هر چه حرکت و تجارب یادگیری ادراکی کودک بیشتر باشد، فرصت همتایی ادراکی – حرکتی و رشد یک پاسخ انعطاف پذیر به موقعیت های مختلف حرکتی بیشتر می شود.
فقدان تجارب حرکتی متنوع کودکان کم توان، میتواند رشد حرکتی آنها را به تاخیر بیاندازد و چناچه کودک کم توان دارای مشکل جسمی – حرکتی نیز باشد این تاخیر می تواند بیشتر باشد. معمولا کودکی که از نظر ادراکی عقب مانده است، در توانایی ادراکی و تعبیر و تفسیر دادهها و محرکها و مقایسه آنها با دادهای اصلی مشکلی عمدهای دارد. توانایی های حرکتی برای عملکرد موثر و کارآمد فرد در حیطههای یادگیری روانی – حرکتی – شناختی و عاطفی بسیار ضروری است.
مفهوم عقبماندگی ذهنی مشتمل است بر نقصهایی در توانایی شناختی و نیز در رفتارهای لازم برای کفایت اجتماعی و شخصی، که کارکرد انطباقی محسوب میگردند،(کاپلان ـ سادوک[14]2007). افراد عقبمانده از دید آموزش و پرورش به چهار گروه حمایتپذیر، تربیت پذیر، آموزشپذیر و دیرآموز که ضعیفترین آن هاست، تقسیم شدهاند (افروز، 1379). فرد کمتوان هوشی آموزش پذیر فردی است که به دلیل رشد هوش زیر هنجاریاش نمیتواند از برنامههای رایج تحصیلی که در مدرسه عادی ترتیب داده شده بهره کافی ببرد (سیف نراقی و نادری، 1387) .
با توجه به مبانی نظری مطرح شده، پژوهش حاضر با هدف مقایسه ادراک بینایی ،شنیداری و حافظه بینایی،شنیداری کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر با و بدون معلولیت جسمی می باشد و پژوهشگر بر آن است تا به این سوال پاسخ دهد که:”آیا ادراک بینایی، شنیداری و حافظه بینایی،شنیداری کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر با و بدون معلولیت جسمی با هم تفاوت خواهد داشت؟”.
[1] -Piaget
[2] – Jensen
[3] Smilansky
[4] – Papalia &Olds
[5] – Campble
[6] – Gelman
[7] – Overton
[8] – Flavell
[9] – Devries
[10] – Miller &Miller
[11] – Zigler
[12] -Humphery
[13] – Bunker
[14] Caplan and Sadock
همه ساله در نواحی مختلف جهان خسارات جانی و مالی جبران ناپذیری بر اثر وقوع حوادث غیر مترقبه مانند سیل به جوامع بشری وارد می گردد. خوشبختانه در کشور ما با احداث سدهای مخزنی بزرگ بر روی برخی رودخانه های مهم کشور مانند دز به میزان قابل توجهی از میزان این خسارات کاسته شده است. اما باید به این نکته توجه داشت که در اثر شکست این سدهای مخزنی بزرگ نیز خسارات جبران ناپذیری به نواحی پایین دست آنها وارد می گردد. لذا شبیه سازی هیدرولیکی پدیده شکست سد، جهت برآورد خسارت، بر نامه ریزی صحیح و تدارک فعالیتهای امدادی در محدوده اثر این واقعه از اهمیت خاصی برخوردار می باشد. خسارات بسیار زیاد ناشی از شكست سد بخصوص در رابطه با سدهایی كه در نزدیكی شهرهای بزرگ احداث می شوند، لازم است كه همزمان با مطالعه و طراحی بخشهای مختلف سد در نظر گرفته شود ]6 [.
2-1- شکست هیدرولیکی سدها
سیلاب ناشی از شكست سدهای بزرگ خرابی و مصیبت زیادی را در دو قرن اخیر سبب شده است شكست سد و جریان خروجی ناشی از آن به عنوان یكی از مهمترین مطالعات پژوهشی در بسیاری از كشورها و موسسات تحقیقاتی بوده و در حال حاضر نیز ادامه دارد. شكست سدهای بتنی می تواند به علت پدیده های سرریز شدن از روی سد بدلیل ناتوانی ظرفیت تخلیه سرریز، تراوش، اثر زلزله، ایجاد موج ضربه ای در اثر ورود توده لغزشی به داخل مخزن و یا در اثر خرابكاری صورت گیرد.
پس از وقوع این پدیده ها و ایجاد شکافت اولیه در بدنه سد و عبور جریان از میان شکافت ایجاد شده به مرور زمان شکافت اولیه به کل بدنه یا بخش اعظم آن گسترش یافته و سبب تخریب آن می گردد. البته در سدهای بتنی این پدیده معمولا به صورت ناگهانی و در زمان اندکی اتفاق می افتد. در شکل (1-1) شکست سد بتنی مالپاست [1] – فرانسه نشان داده شده است.
3-1- بیان مسأله و هدف تحقیق
به دو طریق می توان دبی پیک سیل ناشی از شكست سد بتنی را پیش بینی نمود . یكی آنكه رابطه ای تجربی بین برخی پارامترها مانند حجم، عمق و … برقرار نمود و از طریق رگرسیون بین داده های جمع آوری شده مدلی آماری برای محاسبه دبی پیک ارئه كرد.روش دوم استفاده از كامپیوتر و مدلهای فیزیكی برای شبیه سازی ایجاد شكست در سد و رها شدن آب موجود در مخزن آن است. روابط رگرسیونی در تسریع كار و در مواردی كه دادها در دست نیست، لازم هستند اما بزرگی سیل را با تخمین زیاد پیش بینی می كنند . این روا بط بویژه در طراحی سازه های خاكی برای در نظر گرفتن نكات ایمنی مفید به نظر می آیند .روش های محاسباتی فعلی مدلهای كاملا فیزیكی به تمام معنا نبوده و در جاهائی به تخمین متوسل می شوند .علاوه بر آن این قبیل روشها بسیار پر زحمت بوده و نیاز به اطلاعات زیادی در مورد سازه، ویژگی های مصالح، سیستم رودخانه ای و… دارند.
با بهره گرفتن از مدلسازی ریاضی این پدیده می توان یک تخمین بسیار مناسب از میزان دبی پیک و تراز آب رودخانه در نواحی مختلف پایین دست سد به ازای سناریو های مختلف مانند شکست آنی یا تدریجی سد با صرف کمترین هزینه بدست آورد. برای این كار می بایستی هیدروگراف خروجی ناشی از شكست سد با توجه
به نوع شكست مشخص گشته سپس با توجه به مورفولوژی پایین دست روندیابی و پهنه بندی سیلاب مشخص گردد. همچنین می توان با بهره گرفتن ازنتایج مدلسازی و سیستم اطلاعات جغرافیایی GIS میزان خسارات ناشی از شکست سد را که به اراضی کشاورزی، شهر ها و روستاهای پایین دست وارد خواهد شد، برآورد کرد، که می تواند جهت برنامه ریزی فعالیتهای آینده در محدوده رودخانه ها بسیار مفید باشد . به طور کلی در بررسی پدیده شکست سد باید نکات زیر را مورد توجه قرار داد ]6 [:
1- تخمین درست هیدروگراف ناشی از شکست سد
2- روندیابی سیلاب ناشی از شکست سد در رودخانه پایین دست و تهیه نقشه پهنه سیلاب آن
3- تعیین مناطق در معرض خطر
4- تهیه برنامه فعالیتهای امدادی به ترتیب اولویت
مدل های ریاضی از نظر بعد به پنج گروه تقسیم می شوند :
1- مدل یک بعدی 2- مدل شبه دوبعدی 3- مدل دو بعدی 4- مدل شبه سه بعدی 5- مدل سه بعدی
در مدل یک بعدی معادلات جریان یک بعدی در راستای اصلی جریان حل شده و متوسط پارامترهای جریان در هر مقطع عرضی محاسبه گردیده و توزیع عرضی یا عمقی سرعت در نظر گرفته نمی شود.
در مدل شبه دو بعدی محدوده عرضی راستای اصلی جریان به تعدادی از لوله های جریان و به موازات یکدیگر تقسیم می گردد. معادلات یک بعدی در راستای لوله های جریان حل شده و متوسط پارامترهای جریان در هر مقطع در جهت عرضی نیز محاسبه می گردد.
در مدل دو بعدی معادلات دیفرانسیل دو بعدی در سیستم مختصات سطح افق یا سطح قائم با استقرار شبکه عددی حل می گردد.
در مدل شبه سه بعدی معادلات دیفرانسیل دو بعدی با مختصات طول و عرض، در سطوح متوالی افقی-در امتداد عمق با استقرار شبکه عددی حل می گردد.
در مدل سه بعدی معادلات دیفرانسیل سه بعدی در سیستم مختصات طول، عرض و عمق با استقرار شبکه عددی حل می گردد.
پدیده شکست سد از نظر هیدرولیکی یک پدیده بسیار ناپایدار بوده و جهت شبیه سازی عددی آن نیاز به مدل ریاضی بسیار قوی می باشد. به طور کلی در پدیده شکست سد از مدلهای سه بعدی تنها در محدوده شکست سد و جهت تخمین بهتر هیدروگراف شکست سد، از مدلهای دوبعدی در محدوده شکست و نواحی پایین دست نزدیک سد جهت تعیین دقیق پهنه سیلاب ناشی از شکست سد و از مدلهای یک بعدی در نواحی دوردست پایین سد جهت تعیین پهنه سیلاب ناشی از شکست سد استفاده می گردد. همچنین اکثر مدلهای ریاضی موجود به دلیل ضعف عمده در پیش بینی سرعت و روند گسترش شکافت ایجاد شده در بدنه سد خصوصا در سدهای بتنی، پدیده شکست سد را به صورت آنی فرض می کنند ]6 [.
اما استفاده از مدلهای سه بعدی و دوبعدی در نواحی نزدیک به بدنه سد نیاز به حجم اطلاعات بسیار زیادی داشته که بسیار مشکل و زمان بر می باشد. لذا عمدتا در مسائل کاربردی جهت مدلسازی شکست سد از نرم افزارها و مدلهای یک بعدی استفاده می گردد. البته استفاده از مدلهای یک بعدی جهت مدلسازی این پدیده چندان خالی از اشکال نبوده و در صورتیکه اطلاعات توپوگرافی مناسبی برای این مدلها فراهم نگردد نتایج پهنه سیلاب ناشی از آنها خصوصا در محدوده نزدیک به بدنه سد دارای خطاها و اشکالات فراوانی می باشد. لذا در این تحقیق تلاش خواهد شد با بهره گیری از نرم افزار یک بعدی MIKE11 و زیر مدل شکست سد آن پدیده شکست سدهای بتنی در سناریوهای مختلف که در ادامه تشریح خواهد شد و در مطالعه موردی کاربرد این نرم افزار برای رودخانه دز و شکست سد مخزنی دز به عنوان آخرین سد موجود بر روی این رودخانه بررسی گردد.
این نرم افزار جریان عبوری از مقطع شكسته شده سد را مانند جریان عبوری از بالای یک سرریز عریض به دو روش مختلف در نظر می گیرد : در روش اول مقطع شكست سد با زمان تغییر می كند و در روش دوم جریان عبوری از بالای تاج سد و جریان عبوری از مقطع شكست به صورت جداگانه محاسبه می شوند.این مدل می تواند شكاف ایجاد شده در سد را به صورت تدریجی یا آنی با بهره گرفتن از روابط انتقال رسوبات برای سدهای خاکی یا سری زمانی شكست سد تعریف شده توسط استفاده کننده برای سدهای بتنی، گسترش دهد تا سد به طور كامل نابود شده و از بین برود ]11،12 [.
4-1- شرح روش اجرای تحقیق
رودخانه دز یکی از بزرگترین و پرآب ترین رودخانه ایران می باشد كه در حوضه آبریز خلیج فارس و دریای عمان جاری است. از رودخانه های كارون و دز كارون حدود 880 مقطع عرضی به فواصل تقریبی 1 تا 2 كیلومتر در اختیار می باشد كه در قالب طرحهای مختلف ساماندهی آبراهه كارون و حریم و بستر رودخانه كارون از سوی سازمان آب و برق خوزستان به عنوان كارفرمای پروژه ها برداشت شده است ]10[ . در این تحقیق از مقاطع برداشت شده حد فاصل سد دز تا شهر اهواز استفاده خواهد شد. متاسفانه بازه بین سد مخزنی تا سد تنظیمی دز به طور تقریبی 28 كیلومتر فاقد مقاطع عرضی می باشد. لذا جهت تهیه مقاطع عرضی ابن بازه از نقشه های توپوگرافی 1:25000 و DEM[1] منطقه استفاده خواهد شد. همچنین جهت معرفی هندسه مخزن سد دز به مدل نیز از نقشه های توپوگرافی 1:5000 مخزن سد استفاده خواهد شد.
به دلیل آنکه تا کنون در حوضه کارون و دز پدیده شکست سد حادث نشده است امکان کالیبراسیون دقیق پدیده شکست سد وجود ندارد و باید مدل تهیه شده را به چند بخش تقسیم و برای هر کدام از بخشها به صورت جداگانه مدل تدقیق گردد. همانطور که پیشتر اشاره گردید معمولا در پدیده شکست سد باید موارد زیر بررسی گردد:
– تخمین درست هیدروگراف ناشی از شکست سد
– روندیابی سیلاب ناشی از شکست سد در رودخانه پایین دست و تهیه نقشه پهنه سیلاب آن
– تعیین مناطق در معرض خطر
جهت اطمینان از نتایج مدل جهت پیش بینی هیدروگراف ناشی از شکست سد، ابتدا نتایج حاصل از مدل MIKE11 به ازای یک مسئله ساده با حل تحلیلی پدیده شکست سد مقایسه خواهد شد و پس از اطمینان از صحت نتایج آن، آنالیز حساسیت بر روی پارامترها تاثیر گذار هیدروگراف ناشی از شکست سد دز انجام خواهد شد و تلاش خواهد شد هیدروگراف حاصل در سناریو منتخب با نتایج حاصل از روابط تجربی موجود برای این پدیده و کارهای انجام شده توسط دیگران مقایسه و کنترل گردد.
جهت تعیین ضریب زبری رودخانه و سیلاب دشتهای آن و کالیبراسیون روندیابی سیلاب ناشی از شکست سد در رودخانه پایین دست و تهیه نقشه پهنه سیلاب آن از روابط تجربی و کارهای انجام شده در گذشته استفاده خواهد شد.
نهایتا هیدروگراف سیلاب ناشی از شکست سد دز در رودخانه دز روند یابی و نتایج حاصل از این رودندیابی به ازای نقاط مختلف رودخانه کارون و دز تعیین خواهد شد.
[1] Digital Elevation Map
[1] Malpasset
:
انسان موجودی زیبا و دوست داشتنی است و تمایل به زیبایی از دیرباز در سرشت انسان ها وجود داشته است (ولپ، 2002). زیبایی گرایش کاملاً طبیعی و مشترک بین تمامی انسان هاست، اما امروزه گرایش به زیبایی به مرحله ظاهر پرستی و خودنمایی رسیده است به طوریکه بسیاری از افراد جامعه با مصرف هزینه های گزاف و قبول عواقب جسمی وروانی و حتی جانی در صدد کسب سهم بیشتری از زیبایی هستند (تیگمن[1]، 2001).
چهره مطلوب، تصور فرد نسبت خود را بهتر می سازد و به او اعتماد به نفس می بخشد و در نتیجه فعالیت های اجتماعی قابل قبول تری شکل می گیرد (جورابچی، 1389). جراحی زیبایی یکی از آخرین دستاوردهای انسانی برای خلق زیبایی است، رشد فزاینده ای داشته است (گیلمن، 1994؛ به نقل از میرساردو و همکاران، 1389).
جراحی زیبایی که جهت بهبود بخشیدن به ظاهر به کار گرفته می شود، تخصصی است که به ترمیم، نگهداری یا بهبود ظاهر فیزیکی فرد از طریق تکنیک های جراحی پزشکی می پردازد و در دهه گذشته به طور چشمگیری افزایش یافته است (سوامی، 2009). براساس آمار منتشر شده در سال 2003، پنج جراحی معمول و رایج زیبایی شامل: لیپوساکشن، افزایش و کاهش حجم سینه، جراحی پلک و جراحی سینه بوده است. و تزریق بوتاکس، برداشتن مو با لیزر، میکُرودرم ابریژن، پیلینگ شیمیایی و تزریق کُلاژن هم به عنوان شایع ترین مُداخلات زیبایی غیر جراحی مطرح شده است (انجمن جراحان پلاستیک آمریکا، 2004).
در قرن بیستم مخصوصاً در چند دهه اخیر برداشت های تازه ای از زیبایی شده است و زیبایی به عنوان مجموعه ای از مؤلفه های چون تناسب اندام، آرایش، پوشش و جذابیت و بی نقص بودن تعریف می شود. امروزه جراحی زیبایی به یکی از دغدغه های انسان تبدیل شده است. طبق گزارش انجمن جراحان پلاستیک آمریکا[2] در سال 2010 بیش از 13 میلیون جراحی پلاستیک در این کشور انجام گرفته است. در یک بررسی ملی در کشور نروژ[3] مشخص شده است که 03/0 از مردان و 07/0 از زنان 65-18 ساله یک نوع جراحی پلاستیک انجام داده اند. در کشور ما از حدود دهه 70 تقاضا برای جراحی زیبایی 080/0 رشد داشته و این آمار در حال حاضر رو به افزایش است .جراحی های زیبایی منحصر به طبقه مُرفه جامعه نیست و از هر طبقه اجتماعی افرادی وجود دارند که بخشی از صورت یا اندام خود را به تیغ جراحان زیبایی سپرده اند. این روند به گونه ای ادامه یافته که مردم ایران در کنار کشورهای ترکیه و برزیل در رده های نخست میزان جراحی های جهان قرار دارند.
ظاهر که برای خود شخص و دیگران دیدنی و نمایش دادنی است، می تواند به منزلۀ نشانه ای برای کنش به کار رود. در نتیجه بدن نه تنها موجودیتی ساده، بلکه وسیله ای برای کنار آمدن با اوضاع و احوال بیرونی است و حالات چهره و حرکات بدن، محتوای اساسی نشانه هایی است که ارتباطات روزمرۀ افراد مشروط به آنهاست و برای آن که بتوانند نظارتی مداوم و موفق بر چهره و بدن خود اعمال کنند، جنبه ای را نمایان می کنند که برای همگان پذیرفتنی باشد (آزادارمکی، 1381). نکه بتوانند نظارتی مداوم و موفق بر چهره خود اعمال کنند، آ
ظاهر فیزیکی قسمت مهمی از تصویر بدنی است زیرا اولین منبع اطلاعاتی است که دیگران برای تعاملات اجتماعی با افراد از آن استفاده می کنند. بدن قابل مشاهده ترین قسمت خود و خودآگاهی فرد است. تصویر بدنی تجسم درونی ظاهر بیرونی فرد است که این بازنمایی ابعاد جسمانی، ادراکی و نگرشی را در بر می گیرد. ابعاد اصلی این نگرش شامل مؤلفه های ارزیابی، سرمایه گذاری فرد در برخورد با طرحواره های ظاهر و عواطف است که اهمیت ظاهر درونی سازی شده را نمایان می سازد (یاکبسن، 1967؛ قلعه بندی، 1390).
دانشمندان علوم اجتماعی در یافته اند که مردم، زیبایی ظاهری با ویژگی های شخصیتی پسندیده همچون، هوش، شایستگی، دلپذیر بودن و پذیرش اجتماعی ربط می دهند. و جراحی زیبایی بیشتر برای از میان بردن ناخشنودی از ظاهر خود و گاهی افزایش عزت نفس انجام می دهند (قلعه بندی و همکاران، 1381). زیرا عزت نفس پائین و احساس نداشتن جذابیت فیزیکی و جنسی در افراد، احتمال گرایش افراد را به انجام جراحی فیزیکی افزایش می دهد (بشارت، 1386).عزت نفس پائین و تصویر بدنی منفی معمولاً استرس هایی را برای فرد به دنبال می آورد که فرد برای مقابله با آنها راهبردهای خاصی را به کار می گیرد (محمدپناه و همکاران، 1391).
ظاهر بخشی از هویت فرد است و در موقعیت های اجتماعی بلافاصله در برخورد با دیگران نمایان می شود، بنابراین اهمیت این سازه شخصیتی بسیار بارز است (سوامی و همکاران، 2009).
تلفیق زیبایی با دستاوردهای صنعتی و پزشکی باعث شده است زیبایی تنها یک مشخصه طبیعی و زیستی نباشد و ویژگی اکتسابی پیدا کند (وبستر، 1983). امروزه جراحی زیبایی به عنوان یکی از شایع ترین جراحی در سطح جهان مطرح است که میزان بهره گیری از آن رو به فزونی
است (هوانگ، 2004). همانند دیگر تخصص ها در پزشکی، مداخله های جراحی زیبایی نیز باید قبل از آن که بر روی بیماران اعمال شوند، تحت کار آزمایی های بالینی دقیقی قرار بگیرند، مرز بین نوآوری در جراحی و آزمایش بر روی انسان مرز مبهمی است و همیشه با تأکید برحفاظت از سلامت و تندرستی بیماران است.
تاثیر پیشرفت های تکنولوژی های زیبایی بر بدن افراد و تلاش های افراد برای کنترل بر بدن هایشان و مالکیت داشتن نسبت به بدن خود باعث شده است در سال های اخیر افراد به ویژه زنان به یکی از مصرف کنندگان دائمی این تکنولوژی ها بدل شوند. این امر سبب شده است افراد به طور خاص درد کشیدن و به طور عام سلامت خود را از دست دهند. از اهداف اصلی این پژوهش مقایسه اضطراب اجتماعی ، تصور از بدن و امید به زندگی در افراد متقاضی جراحی زیبایی با افراد عادی است. در این مقاله از روش علی مقایسه ای و نمونه گیری هدفمند استفاده شده است.
1–1 بیان مسأله اساسی:
اضطراب اجتماعی اساساً ترس از مورد نظاره دیگران واقع شدن است. این ترس، ممكن است تا حدودی ذاتی بوده باشد. اما وقتی نگاه دیگران، چه به عمد (واقعی) و چه با تصور فرد (خیالی) در موقعیتهای خــاص ناراحتی فوق العاده ایجاد كند، نتیجه آن «اضطراب اجتماعی» است؛ اضطراب اجتماعی به این معنی كه نگاه دقیق دیگران همیشه به نوعی وجود دارد. مورد مضحكه واقع شدن به صورت پنهان وجود دارد. پشت این ترس ، نیز «ترس از عملكرد» ، یعنی ترس از اینكه شخص قادر به ایفای نقش خود نباشد و یا كنترل خود را در مقابل نگاه دیگران از دست بدهد، وجود دارد.ترس از عملكرد غالباً موجب همان چیزی می شود كه شخص، بیش از همه از وقوع آن می ترسد؛ یعنی عملكرد معیوب. مثلاً سخنران وحشتزده نمی تواند هیچ كلمه ای را بر زبان آورد. در بعضی موارد ، اضطراب اجتماعی به خاطر آن است كه مبادا دیگران ، اضطراب اجتماعی او را ببینند؛ مانند سرخ شدن یا لرزش اندام (دانلد گودوین ، 1373) . این اضطراب اجتماعی كه با ترس مداوم از تعامل یا انجام عملی در موقعیت های اجتماعی كه ناشی از نگرانی از هول شدن، تحقیر شدن یا ارزیابی منفی دیگران است، مشخص می شود، اغلب یک حالت مزمن و ناتوان كننده است (اسچنیر[4] و همكاران ، 1992؛به نقل از غلامی، 1384). یکی دیگر از عوامل تأثیرگذار بر رفتار تصور بدنی می باشد مفهوم تصور بدنی اولین بار توسط شلدر مطرح شد وی تصور بدنی را با یک چشم انداز روانشناسانه اینگونه تعریف نموده است: (تصویری از بدنمان که در ذهنمان شکل می دهیم و شیوه ای که بدن برایمان آشکار می شود، تصور بدنی یک فرایند شناختی نیست بلکه خواسته ها، نگرش های عاطفی و کنش متقابل با دیگران را منعکس می سازد). «شلدر 1950» این مفهوم یک سازه پیچیده است که دارای دو بُعد اصلی سرمایه ی تصور بدنی و ارزیابی تصور بدنی است، که سرمایه ی تصور بدنی به بازتاب درجه اهمیت رفتاری و شناختی که مردم به بدن و ظاهرشان نسبت می دهند می پردازد و ارزیابی تصور بدنی به درجه رضایت و نارضایتی از بدن و ظاهرشان مربوط می شود (کش و پروژنسکی 2002). شکل گیری این دو بُعد، راهبردهای کنش/کنش متقابل افراد در پیوندهای اجتماعی مرتبط با بدن و یا ظاهر فیزیکی آنان را معلوم می کند.تصور بدنی تجربه ی روانشناختی از جسم فیزیکی است که افکار، عقاید، احساسی و نگرشی تغییر می کند تصور بدنی و احساسی که افراد به خود دارند رفتار آنان را تحت تأثیر قرار می دهد. با توجه به آنچه که گفته شد داشتن امید به زندگی باعث آسان شدن سختی ها وتقویت روحیه می گردد. به عبارت دیگر انسان برای هر عملی باید انگیزه و هدفی داشته باشد و داشتن امید بیشتر، احتمال موفقیت در کارها به خصوص کارهای سخت و دشوار را بیشترمی سازد. یکی از کارهایی که سبب بالا رفتن امید به زندگی در مردم می شود، برقراری روابط عاطفی و دوستانه با دیگران می باشد که زندگی انسان را از بی معنایی خارج نموده و سبب ایجادآرامش درونی وتعادل روحی می گردد(یوسفی،1389). از سوی دیگر امروزه جراحی زیبایی به یکی از دغدغههای انسان تبدیل شده است. میزان جراحی پلاستیک در سال 2005 در ایالات متحدهی آمریکا در حدود 2/10 میلیون بوده که در سال 2007 به 7/11 میلیون افزایش یافته است. افراد به طور فزاینده نیاز درونی را برای همانندسازی ظاهرشان با مدلهای زیبایی خاص به عنوان یک عُرف اجتماعی احساس می کنند (مولکنز و همکاران[5]،2006). با این وجود، فهم حد و مرز بین آرزوی رایج برای بهبود ظاهر یک شخص و روانرنجوری، بسیار مهم است. نارضایتی افراطی از ظاهر ممکن است حالات روانی بیمارگونه را پنهان کند و غفلت از آن ممکن است عواقب پزشکی جدی را به همراه داشته باشد . افرادی که متحمل جراحیهای زیبایی میشوند اغلب اوقات به دلیل اضطراب بالا و فقدان تصورات مثبت از خود، بدریختی بدنی یا کسب توجه عمومی، تن به این کار میدهند و داشتن منبع کنترل پایین و احساس نداشتن جذابیت فیزیکی و جنسی در افراد، احتمال گرایش آنها را به انجام جراحیهای پلاستیک افزایش میدهد (پین و همکاران[6]،2008). تصویری بدنی و زیبایی که شخص به دنبال آن است بیانگر نگرش فرد از خود همراه با احساسات و افکاری است که می تواند تغییر دهنده رفتار و در شرایط گونگون در جهات مثبت یا منفی باشد و این زیبایی که افراد در شرایط گوناگون به دنبالش می رود می تواند تحت تأثیر عوامل متعددی باشد.
از این رو باورهای افراد در مورد توانایی هایشان بر میزان فشار روانی و افسردگی که در موقعیت های تهدیدزا یا استرس زایی تجربه می کنند اثر می گذارد. افرادی که می توانند تهدیدها یا فشارهای روانی بالقوه را کنترل کنند شناخت های آشفته ساز را به خود راه نمی دهند و به وسیله آنها آشفته نمی شوند در مقابل فقدان باورهای امید به زندگی برای کنترل تهدیدهای بالقوه به تجربه فشار و برانگیختگی اضطرابی می شود .(بندورا[7]،1993 به نقل از معتمدی،1383). اُمید به زندگی پایین می تواند انگیزش را نابود کند آرزوها را کم کند با توانایی های شناختی تداخل نماید و تاثیر نامطلوبی بر سلامت جسمانی بگذارد از این رو می توان انتظار داشت که تصور بدنی به نوعی با احساس اُمید به زندگی ارتباط داشته باشد. به نظر می رسد حرکت کارآمد افراد به سمت هدفهای فرد علت تغییرهای مثبت در اُمید به زندگی و خوشبختی آنهاست و به طور کلی تلاش برای هدفهای درونی باعث کاهش اضطراب اجتماعی می شود (رایان و دی سی،2000). در این راستا محقق ضرورت انجام پژوهش با چنین طرحی را احساس نمود و بر همین مبنا در این پژوهش این سوال را مطرح می كند كه آیا بین اضطراب اجتماعی ، تصور بدنی با امید به زندگی در مردان و زنان متقاضی جراحی زیبایی با افراد عادی تفاوت معنی داری وجود دارد؟
[1].Tiggemann
[2].American Socitey For Aesthetic Plastic surgery.
[3].Statistics Norway Educational Statistics.
[4] -Schneier,F.R.
[5] . Mulkens
[6] . Pavan
[7] .Bandera
یکی از عوامل تاثیرگذار بر پیشرفت هر جامعه نظام آموزشی و تعلیم و تربیت آن جامعه است. لذا از آنجا که در هر نظام آموزشی، پیشرفت تحصیلی به عنوان مهمترین شاخص توفیق فعالیتهای علمیو آموزشی محسوب می شود، بررسی عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان از اهمیت خاصی نزد پژوهشگران علوم تربیتی و روانشناسی برخوردار است. پژوهشهای صورت گرفته در مورد پیشرفت تحصیلی، عمدتاً بر روی نقش هوش متمرکز بوده است (چو[1]، 2010). به گونه ای که تیزهوش بودن در نوع خود می تواند عاملی اثرگذار بر پیشرفت تحصیلی، انگیزه پیشرفت، خلاقیت و … باشد لذا این نقش هوش می تواند مبنایی برای جداسازی افراد در مدارس تیزهوشان و عادی باشد که خیلی از نظامهای آموزشی امروزه آن را مبنا قرار میدهند. در همین راستا با توجه با این امر دانش آموزان قشر عظیمیاز جامعه هستند لذا نقش عظیمیدر پیشرفت و آیندهی جامعه بازی می کنند. یکی از عواملی که باعث مجزا کردن دانش آموزان از یکدیگر میشود میزان هوش آنهاست که مبنایی برای طبقه بندی دانش آموزان به تیزهوش و عادی می شود. که این امر به نوبه ی خود بر میزان پیشرفت و عملکرد تحصیلی، انگیزه پیشرفت، خلاقیت، سازگاری اجتماعی و … اثرگذار خواهد بود (نظری، 1390). یکی از عواملی که تحت تاثیر هوش قرار دارد میزان عملکرد تحصیلی افراد است که هرچه میزان هوش افراد بالاتر باشد به نوبهی خود عملکرد تحصیلی بهتری را به دنبال خواهد داشت. همچنین بر اساس مطالعات انگیزه پیشرفت که آن را به صورت میل یا علاقه به موفقیت کلی یا موفقیت در یک فعالیت خاص تعریف کرده اند در دانش آموزان تیزهوش نسبت به دانش آموزان با هوش متوسط در سطح بالاتری قرار میگیرد (الفیج و مورب[2]، 2008). از دیگر مواردی که تحت تاثیر میزان هوش در دانش آموزان است میتوان به خلاقیت اشاره داشت. در همین راستا پیرخائفی و همکاران (1386) در پژوهشی با عنوان مقایسه خلاقیت و هوش دانشجویان رشتههای مختلف تحصیلی بیان داشتند که بین میانگین خلاقیت و هوش دانشجویان رشتههای مختلف تفاوت معنیداری وجود دارد و همچنین میزان خلاقیت با میزان هوش افراد در رابطه است. لذا با توجه به نقش هوش بر میزان عملکرد تحصیلی، انگیزه پیشرفت و خلاقیت دانش آموزان بایستی تلاش نمود تا به وضوح نقش هوش در میزان این عوامل مشخص گشته و بر این اساس بتوان بستری مناسب برای پیشرفت و افزایش میزان کارایی دانش آموزان به عناون قشر آینده ساز جامعه فراهم نمود.
زندگی تحصیلی، یکی از مهمترین ابعاد زندگی اشخاص است که بر سایر ابعاد زندگی تاثیر فراوان دارد. هوش در نظام آموزشی آنقدر واجد اهمیت است که متولیان مسائل آموزشی میکوشند تا در جذب دانش آموزان مستعد گوی سبقت را از یکدیگر بربایند. دلیل این سبقت علمینیز اینست که بسیاری از تولیدات، اکتشافات و اختراعات علمیبه قوت ذهنی دانش آموزان آنان وابسته است (پیرخائفی و همکاران، 1386). لذا بر اساس مطالعات گوناگون داشتن هوش و تفاوت در زمینه هوش شناختی دانش آموزان، منجر به متفاوت بودن بسیاری از ویژگیهای روانشناختی و پیامدها همچون، انگیزه پیشرفت، خلاقیت، عملکرد تحصیلی، موفقیت و پیشرفت تحصیلی و … می شود.
هوش شناختی یکی از مباحث اصلی و مهم روانشناسی را تشکیل میدهد. روانشناسان زیادی درباره هوش و آزمونهای آن کار کرده اند ولی تاکنون هیچکدام نتوانسته اند تعریفی که مورد قبول همهی پژوهشگران قرار گیرد، ارائه دهند. خیلی مشکل است که در یک تعریف تمام جنبه های هوش را در نظر گرفت زیرا هوش کیفیتی قابل رویت و احساس شدنی نیست بلکه یک صفت فرضی و یک مفهوم مجرد است و آنچه مورد مطالعه قرار میگیرد خود هوش نیست بلکه آثار آن است. به علاوه هوش یک استعداد نیست بلکه مجموعهی استعدادهاست و حافظه، دقت، یادگیری و ادراک و غیره در آن اثر دارد (میلانی فر، 1388). با توجه به نقش هوش و تعاریف متعدد و گوناگون آن میتوان به نقش آن در قابلیت مقایسه و بررسی تفاوت بین دانش آموزان تیزهوش و عادی پرداخت.
در این بین یکی از مسایل و مشکلات اساسی زندگی تحصیلی افراد و نظام آموزشی هر کشور، مسالهی پایین بودن سطح عملکرد تحصیلی دانش آموزان و دانشجویان آن کشور است (زهراکار، 1386). این پدیده، علاوه بر زیانهای هنگفت اقتصادی، سلامت روانی فراگیرندگان را مخدوش مینماید. منظور از افت عملکرد تحصیلی، کاهش عملکرد تحصیلی درسی فراگیرنده از سطح رضایت بخش به سطح نامطلوب است. در این بین عوامل مختلفی بر عملکرد تحصیلی افراد تاثیر میگذارند که متخصصان تعلیم و تربیت آنها را به چهار دسته شامل عوامل فردی، عوامل آموزشگاهی، عوامل خانوادگی و عوامل اجتماعی تقسیم کرده اند (زهراکار، 1386). که در بین عوامل فردی، یکی از عوامل تاثیرگذار بر عملکرد تحصیلی افراد، هوش و توانایی ذهنی اوست.
متغیر دیگری که تحت تاثیر میزان هوش در افراد قرار میگیرد و در ارتباط با میزان هوش است، انگیزه پیشرفت است که پیامد بالا بودن میزان آن به نوبه ی خود بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان اثر میگذارد. لذا میتوان بیان داشت که یکی از مسائلی که ذهن بسیاری از اندیشمندان علوم انسانی و حتی عموم مردم را به خود مشغول کرده است موفقیت در زندگی و عوامل مربوط به آن است. همه ما همواره به این امر فکر میکنیم که چگونه برخی از افراد حتی در سختترین شرایط، دست از تلاش برای دستیابی به موفقیت بر نمیدارند، در حالی که برخی دیگر اینگونه نیستند. همین امر، روانشناسان را بر آن داشت که در زمینه انگیزه پیشرفت[3] و عوامل موثر بر آن شروع به تحقیق کنند و عوامل انگیزشی[4] موثر در فراوانی رفتار در انسان در جهت نیل به پیشرفت را مورد پژوهش قرار دهند (بیکر و تارمیزی[5]، 2010). بر اساس مطالعات گوناگون یکی از عواملی که می تواند به عنوان زمینهای مرتبط با انگیزه پیشرفت در نظر گرفته شود میزان هوش است. به این صورت، زمانی که فرد توان هوشی خود را در حد انجام یک تکلیف میبیند عاملی می شود که بر میزان انگیزش او اثرگذار می شود هرچند که در این بین عواملی میتوانند این میزان اثرگذاری را کاهش یا افزایش دهند. گیج و برلاینر[6] (1992) انگیزه پیشرفت را به صورت میل یا علاقه به موفقیت کلی یا موفقیت در یک فعالیت خاص تعریف کرده اند. بعضی افراد دارای انگیزه سطح بالایی هستند و در رقابت با دیگران برای کسب موفقیت به سختی تلاش می کنند. در مقابل، برخی دیگر انگیزه چندانی برای پیشرفت و موفقیت ندارند و از ترس شکست، آماده خطر کردن برای کسب موفقیت نیستند. به هرحال، این نیاز افراد را برای رسیدن به موفقیت در رقابت با معیار برتری، با انگیزه میکند (بابلج و سیمیک[7]، 2011). انگیزه پیشرفت سبب می شود که فرد همواره نوع و میزان رفتار و تلاش خود را کنترل کند تا به اهداف خود دست یابد. البته رابطه انگیزه پیشرفت با خودکنترلی[8] رابطه ای دوسویه است به گونه ای که اگر فرد خودکنترلی پایینی داشته باشد نمیتواند رفتار[9]، هیجان[10] و فکر[11] خود را برای دست یابی به اهدافش کنترل کند، بنابراین ناکامی[12] حاصل از این امر سبب میشود انگیزه کمتری برای پیشرفت داشته باشد (الفیج و مورب[13]، 2008).
در همین رابطه، اسلاوین[14] (2006، ترجمه سیدمحمدی، 1385) انگیزه پیشرفت را به عنوان میل یا اشتیاق برای کسب موفقیت و شرکت در فعالیتهایی که موفقیت در آنها به کوشش و توانایی شخصی وابسته است، تعریف کرده است. وی معتقد است افراد دارای انگیزش پیشرفت سطح بالا برای حل مشکلات و رسیدن به موفقیت بسیار کوشا و جدی هستند، در صورت شکست، دست از تلاش بر نمیدارند و تا رسیدن به موفقیت به کوشش خود ادامه میدهند. در رابطه با این که انگیزه پیشرفت بالا به موفقیت میانجامد یا این که موفقیت
موجب بالا رفتن سطح انگیزه پیشرفت می شود، پژوهشها نتایج قاطعی را به دست ندادهاند. آن چه که مشخص شده این است که انگیزه پیشرفت در ابتدا تحت تأثیر تجربههای فرد در خانواده است. یعنی هر چه تجربههای موفقیتآمیز فرد در خانواده بیشتر باشد، انگیزش وی بالاتر است. پس از آن که فرد وارد مدرسه شد و تجارب بیشتری کسب نمود، در این شرایط موفقیت و انگیزش پیشرفت روی یکدیگر اثر میگذارند. به عبارت دیگر، افزایش موفقیت باعث افزایش انگیزش پیشرفت می شود که در مقابل، انگیزش پیشرفت بالا نیز باعث موفقیت بیشتر میشود (بابلج و سیمیک، 2011).
متغیر دیگر پژوهش حاضر که می تواند تحت تاثیر میزان هوش و تیزهوشی یا عادی بودن فرد قرار گیرد میزان خلاقیت[15] است. از اهداف عمدهی تعلیم و تربیت، شکوفا کردن استعدادهای مختلف انسان میباشد که از مهمترین آنها میتوان به استعداد ارائه راه حلهای بدیع و نو برای مسائل متنوع اشاره کرد. بنابراین ایجاد زمینه برای حل مسئله و در نظر گرفتن راه حلهای جدید برای آن نیز می تواند از جمله اهداف تعلیم و تربیت قرار گیرد. امروزه جامعه ما بیش از هر زمان دیگر به افراد خلاق نیاز دارد، میزان پیشرفت یک جامعه در گرو چگونگی تربیت و پرورش نسل جوان است. لذا با در نظر داشتن این مهم میتوان، مسئله خلاقیت را از مهمترین مسائل در قلمرو روانشناسی آموزشگاهی دانست (نظری، 1390). خلاقیت بعنوان ویژگی شگرف انسانی نه تنها در دوران كودكی و جوانی، بلكه در تمامی طول عمر قابل ظهور است. در واقع توانایی شخص برای خلاق و نوآور بودن ممكن است در مراحلی بصورت كمون باقی بماند اما میتوان آنرا دوباره احیاء كرد. خلاقیت واژهای است که اکثر محققان به تعریف و ترسیم افراد خلاق میپردازند. که آن می تواند به عنوان آفرینندگی حل مسئله تعریف شود (استادی، 1384). از آنجایی که پیشرفت تحصیلی و ظهور استعداد و خلاقیت دانش آموزان بدون وجود فاکتور میزانی از هوش در آنان میسر نیست لذا موضوعی که بیش از همه در ارتباط با خلاقیت اهمیت دارد، بحث رابطه آن با هوش دانش آموزان است. اما هنوز نتایج حاصل از این بررسیها به قطعیت نرسیده است.
لذا بر اساس مطالب ذکر شده در بالا مساله اساسی پژوهش حاضر اینست که آیا بین عملکرد تحصیلی، انگیزه پیشرفت و خلاقیت دانش آموزان تیزهوش و عادی شهر ایلام تفاوت معنی داری وجود دارد یا خیر؟
دانش آموزان و همچنین افراد تحصیل کردهی یک جامعه نیروی اصلی و پویا جهت پیشرفت آن جامعه است که با توجه به پیامدهای پیشرفت هر کدام چه جامعه و چه افراد جامعه، نتایج آن بسیار گرانبها و بهم مرتبط است. در این زمینه نقش عملکرد تحصیلی، انگیزه پیشرفت و خلاقیت نیز به خوبی واضح است چرا که دانش آموزان با عملکرد تحصیلی بهتر، انگیزه پیشرفت بالاتر و خلاقیت بهتر نتیجه اش پویایی و پیشرفت جامعه است که این مهم جهت یافتن علل و عوامل زمینهای مداخلهکننده در این متغیرها برای هر جامعه و پژوهشگری ارزشمند خواهد بود. لذا گفتگو درباره علل رفتاری دانش آموزان، روشنگر برخی از دیدگاه های مختلف درمورد انگیزش است. به طوری كه برخی از معلمان رفتار دانش آموزان را از دیدگاه رفتاری و محیطی بررسی میكنند و برخی بر نقش علل درونی یا به اتخاذ بینابینی تأكید میورزند. این مطلب نشان میدهد الگوهای انگیزشی متفاوتی وجود دارند كه لازم است معلمان درباره الگوها یا نظریههای انگیزشی، چرا و چگونگی انگیزش تحصیلی دانش آموزان بیندیشند تا رفتار خود در مدرسه را هدایت كنند. رفتار دانش آموزان نیز نشان میدهد كه انگیزش خصیصه مهمی است كه همه فعالیتهای آنان را تحت تأثیر قرار میدهد. دانش آموزان برانگیخته شده به فعالیتها علاقمندند، اعتماد به نفس دارند، در انجام تكالیف استمرار نشان می دهند و خوب عمل میكنند. اما وقتی دانش آموزان عملكرد ضعیفی داشته باشند، ممكن است كه معلمان بگویند آنها برای یادگیری برانگیخته نبوده اند، اما اگر بیشتر تلاش كنند بهتر خواهند شد. با این فرض كه انگیزش تحصیلی هدفی ارزشمند است و بر تمام ابعاد تحصیلی تأثیر میگذارد، لازم است ملعمان و دست اندركاران آموزش و پرورش آن را از اصلی ترین اهداف خود قرار دهند (پنتریچ و شانک[16]، 2002). در تمام ابعاد اجتماعی، این انگیزشها هستند که هدف همه فعالیتها را تعیین میكنند و نیروی محركی كه تداوم همه فعالیت هاست را تأمین میكند. در واقع میتوان گفت انگیزه یكی از مهمترین عواملی است كه پیشرفت فرد را تأمین میكند. از آنجایی که سازمانها همواره به دنبال افزایش خودکارآمدی کارکنان و افزایش بهرهوری هستند، انگیزه پیشرفت کارکنان می تواند مهمترین عامل رشد کل سیستم سازمانی باشد. دانستن آنچه موجب افزایش انگیزه پیشرفت می شود می تواند به مدیران کمک کند تا حتی بدون افزایش حقوق و مزایا نیز راندمان کار خود را افزایش دهند (برونستین[17]، 2010). مدیریت انگیزه پیشرفت، برای دولتمردان نیز اهمیت زیادی دارد زیرا نیروی محرکه رشد اقتصادی انگیزههای مردم است، در این مسیر مردم برای رسیدن به اهداف خود، موجب سازندگی در کشور نیز میشوند. در حالی که اگر دولتمردان نتوانند بین انگیزه پیشرفت افراد و رشد جامعه همسویی ایجاد کنند، همین انگیزه پیشرفت در مسیرهای نادرست، حرکت کرده و موجب شکل گیری گروههای تبهکار می شود. بنابراین شناخت جنبه های مختلف انگیزه پیشرفت می تواند مسیر یک جامعه را سازماندهی کند و پژوهش در این زمینه راه گشای توسعه همه جانبه جامعه است و در عین حال عدم توجه به عوامل موثر بر انگیزه پیشرفت نتایج ناگواری را به بار میآورد (جاب و برانستیتر[18]، 2009).
همچنین از بعد دیگر مساله در زمینه اهمیت پژوهش حاضر میتوان بیان داست که با توجه به تغییرات سریع اجتماعی، انفجار اطلاعات، افزایش جمعیت و …، افراد میبایست برای رویارویی با مسائل و مشکلات روزافزون، آمادگی ارائه راهکارهای جدید را داشته باشند چرا که دنیای امروز نیازمند رویکردهای جدید است (خسروانی و گیلانی، 1386). امروزه همه اندیشمندان و محققان معتقدند که اساس قدرت انسان ناشی از خلاقیت اوست. پس میتوان گفت: تاریخ تمدن، ثبت تواناییهای خلاق بشر است. امروزه همه جوامع بشری به خلاقیت نیاز مبرم دارند و میتوان اذعان نمود که خلاقیت رمز اصلی و اساس پیشرفت ومانع وابستگی یک جامعه پویا است و اساس آسایش و رفاه بیشتر انسان در زندگی فردی و اجتماعی حال و آینده است (حسینی، 1378). لذا بر اساس پیامدها و اثرات این مساله میتوان پرداختن به موضوع پژوهش حاضر را از دو جنبه حایز اهمیت دانست:
[1]. Cho
[2]. Elfhag & Moreyb
[3]. achievement motive
[4]. motivational factors
[5]. Bakar & Tarmizi
[6]. Gage & Berliner
[7]. Bubulj., & simic
[8]. self-controling
[9]. bihavior
[10]. emotion
[11]. thought
[12]. frustration
[13]. Elfhag & Moreyb
[14]. Slavin
[15]. creativity
[16]. Schunk
[17]. Brunstein
[18]. Job & Brandstätter