توجه به بدن، ظاهر و تناسب به عنوان مقولهای تأثیرگذار منجر به مطالعات اجتماعی و فرهنگی بسیاری جهت نظریه پردازی و مطالعات تجربی در دو دهه اخیر شده است. رفتارهای افراطی، نارضایتی نسبت به بدن، علاقمندی در نزدیک بودن به شاخص های استاندارد، ایدهآلها، هنجارهای غربی میل بر تسلط و کنترل بدن، در زنان و جوانان بیشتر دیده می شود.
در قرن بیستم مخصوصاً در چند دهه اخیر برداشتهای نو به نو شونده از زیبایی سرعت گرفته است. در یک رویکرد کلی، زیبایی امری دنیوی (در برابر مقدس)، نسبی(در برابر مطلق)، جزئی (در برابر کلی) و از همه مهمتر ظاهری (در برابر باطنی) قلمداد شده و به عنوان مجموعه ای از مؤلفه هایی چون: تناسب اندام، آرایش، پوشش و جذابیت تعریف می شود (سینوت 1990، 40). این رویکرد برجنبه هایی از زیبایی تأکید دارد که قابل کسب کردن، پروراندن و خلق کردن بوده و براین اساس تأکید از زیبایی طبیعی برداشته می شود. در حقیقت این تغییر در تلقی از زیبایی همراه با دستاوردهای صنعتی و پزشکی باعث شده است که زیبایی دیگر یک مشخصهی طبیعی و زیستی نباشد. و ویژگی اکتسابی پیدا کند(وبستر و دریسکل 1983، 162).
در سالهای اخیر بدن انسان به عنوان یک موضوع مهم مورد مطالعه جامعه شناسان معاصر قرار گرفته است. اهمیت بدن نه تنها در تحقیقات تجربی بلکه در تئوری پردازیهای جامعه شناسی آشکار شده است (انگلس و هاوسن 2001، 200).
در سطوح ساختاری و ارزشی، فرایندهای چندی را میتوان در اهمیت و جایگاه ارتقاء یافته بدن و بدنی شدن فرهنگ به خصوص با مخاطب قرار دادن جوانان برشمرد، که از آن جمله میتوان به رشد فنآوریهای سلامت، تغذیه و ورزش، صنعت زیبایی و مد، افزایش علاقه به جوانی، اولویت یافتن مصرف، فردگرایی فزاینده، توجه به تمایز وسبک زندگی، رسانهای شدن فرهنگ (به ویژه تأکید بر بدن زیبا و جوان) و اهمیت یافتن فرهنگ عامه پسند اشاره کرد. فرایندهای فوق درتعامل با شرایط تاریخی، اقتصادی، ایدئولوژیک ومکانی خاص جلوههای متفاوتی مییابند و به مدد فرایند جهانی شدن و رسانهای شدن فرهنگ از اشتراکات زیادی نیز برخوردار گردیدهاند. بدین سان، فرهنگ بدن را باید منظری دانست که به کمک آن میتوان تحولات فرهنگی و روند آنها را مورد ارزیابی قرار داد. بدن عرصه ای برای باز آفرینی فرهنگی و اجتماعی است و روشنگر روابط قدرت و نحوه تأثیرگذاری آن بر تفاوتها و نابرابریهای اجتماعی است(ذکایی1387، 170).
جامعه شناسان بدن را به عنوان یک پروژه مفهوم بندی کرده اند که به عنوان بخش مرکزی هویت “خود” کار می کند (شیلینگ 2003 به نقل از گیملین 2006، 40). در جامعه شناسی پذیرفته شده است که بدن تصویر مرکزی است که ما از خودمان داریم(فدرستون 1991 و گافمن 1996، 101). شیوه های مدیریت بدن را به عنوان یک پروژه در نظر میگیرد که با احساس توسعه “خود” در یک خط قرار دارد (شیلینگ 2003، 187).
رشد تکنولوژیهای تغذیه، سلامت و ورزش در کنار اهمیت یافتن عاملیت، استقلال عمل، مصرفگرایی شدید، اهمیت یافتن جوانی و افزایش علاقه به بدنهای جوان و زیبا که خود از فرهنگ عامه پسند رسانه های نو تأثیر زیادی پذیرفته است، بدن و بدنی شدن را به موضوعی محوری در مطالعات اجتماعی و فرهنگی جامعه معاصر تبدیل کرده است. فرهنگ بدن تصویری از جامعه و تحولات کلان فرهنگی و نیز روند تغییرات آن را ارائه می کند (ذکایی، 1387، 195).
برنامه های تلویزیون، مجلات، تبلیغات و فیلمها ارائه دهنده ایدئولوژی عمومی زیبایی است. ترکیب و دائمیکردن این ایده که بدن فوقالعاده لاغر، مطلوب و ایدهآل است. داشتن چنین تصوری احساس نارضایتی را در زنان نسبت به بدنشان ایجاد می کند و آنان را گرفتار کم کردن وزن می کند. به علاوه رسانه با سعی در به دست آوردن چیزی که ممکن است ایدهآل و دست نیافتنی باشد، می تواند تأثیر آسیبزایی بر رضایت از بدن داشته باشد. تصویر ارائه شده از خود بیشتر مواقع توسط رسانه به وسیله تجربیات اجتماعی ارائه می شود و مردم بسیار به رسانه برای اجتماعی شدن اعتماد می کنند، رسانه ارتباط جمعی به طور فزایندهای نگهداشت مسئولیت برای تغییرات این مسیر از درک بدن است. در جامعه امروزی زنان و دختران به طور مداوم در معرض بمباران پیامهای استاندارد اجتماعی برای شکل و سایز بدن هستند و این دائم در تمام دنیا در حال افزایش است. رسانه ها برنامه هایی از جذابیت، جوانی و لاغری هنر پیشهها را به نمایش میگذارند. این صفات جسمانی اغلب به طور غیر واقع بینانهای با دستاوردهایی چون شهرت و موفقیت زنان همراه است. این تصاویر احتمالاً بر دیدگاه، اجرا و نقش در شکل دادن ادراک زنان و رضایت از بدنشان تأثیر میگذارد (بوتا 2003، 389-400).
مطالعات بسیاری نشان میدهد که زنان بسیار بیشتر از مردان نارضایتی از بدن را تجربه می کنند. و این به واسطه فشارهای هنجاری و نگاه شیء گونه به بدن در جامعه مصرفی و سرمایهداری به زنان است. در واقع فشار بر زنان به طور کیفی و کمی متفاوت از فشار بر
مردان است. زنان اغلب موضوع “نگاه خیره” هستند، تا برعکس و بیشتر احتمال دارد که زنان رژیم بگیرند، جراحی زیبایی انجام دهند و اختلالات تغذیهای داشته باشند(گروگن 1996، 19) چرا که باید در نظر داشت زن بودن، کار پر مخاطرهای است(گیدنز 1388،151). امروزه بدن و نگرانیها درمورد آن یکی از مهمترین نگرانیها و دل مشغولیها در زندگی دختران و زنان است همهی زنان احساس می کنند یک مشکلی (عیبی) در یکی از قسمت های بدنشان وجود دارد(واتکینز 1384، 141).
مشاهدات نشان داده است که مقایسههای اجتماعی نقش مهمی در شکل گیری، نگهداری و کاهش ارزش بدن داشته است(هدر 2004، 500). تحقیقات انجام شده نشان داده است برخی از زنان متأثر از استانداردهای فرهنگی زیبایی و مقایسه جذابیت و زیبایی خود با دیگران هستند. در واقع برخی تحقیقات به بررسی راههایی که در آن تفاوتهای فردی در ارتباط با تصاویر رسانهای و نارضایتی از بدن هستند، میپردازند. به طور مثال (هندرسون 1997، 74) زنانی که اعتماد به نفس پایینی نسبت به تجربهی جذابیت خود دارند، پس از مشاهده “ایدهآل” تصویر زنان در رسانه ها رضایت کمتری از بدن خود پیدا می کنند(هدر2004، 500).
در چند دهه اخیر در ایران تناسب اندام به عنوان معیار زیبایی اندام مورد توجه دختران و زنان قرار گرفته است و اقدام برای رعایت رژیم لاغری جهت دستیابی به تناسب اندام به دغدغهی برخی دختران و زنان ایرانی تبدیل شده است در حالیکه در مورد نسلهای پیشین چنین تأکید شدیدی بر لاغری موجود نبوده است و حتی میتوان ادعا کرد که ادبیات عامیانه با کاربرد اصطلاحاتی چون ضرورت وجود یک”پرده گوشت” سلیقهی ایرانی را در مورد معیار زیبایی اندام برای زنان تا حدی در تضاد با لاغری افراطی آنچنان که در کشورهای غربی در حال حاضر تبلیغ می شود، نشان میدهد. باید دانست همچنان که در غرب نیز گروگن(2000) یادآور گردیده، تغییر سلیقهی عمومی مبنی بر ترجیح لاغری بر چاقی در واقع پدیده نسبتاً جدیدی است که ظهور آن به آغاز قرن بیستم باز میگردد (احمدنیا 1385، 29). اما این رژیمهای غذایی برای سلامت روانی و جسمانی زنان پیامدهای سوئی دارد. هنگامی که لاغری به عنوان شرایط مطلوب بدنی در رسانه ها تبلیغ می شود دختران و پسران جوان در طلب رسیدن به وزن ایدهآل خود را در معرض رژیمهای سخت غذایی قرار می دهند و در واقع خود را در حساسترین شرایط رشد بدنی از شرایط تغذیه سالم و متعادل محروم میسازند(احمدنیا 1385، 29).
تأکید بر زیبایی و اندام متناسب در دنیای مدرن از پدیدههای غیر قابل انکار است که اغلب نیازهای اقتصادی سرمایهداری را پوشش میدهد و تولید را در گرو مصرف میداند. جذابیت جسمانی از جمله موضوعاتی است که در دوران مدرن استانداردهای جدیدی پیدا کرده و از عوامل شکل دهنده روابط افراد محسوب می شود به طوری که رفتارهای گوناگون بهداشتی نظیر بدن سازی، رژیمهای غذایی، تجهیزات ورزشی و آرایشی مختلفی برای مراقبت از بدن پدیدار شده است(فاضلی 1382، 150-142).
نگرانیهایی که در انسان مدرن در خصوص رابطه اجتماعیاش با دیگران و قضاوت آنها درباره خودش به وجود آورده از مهمترین عرصه این نگرانیهاست(اینالو، رضایی و فکری 1389، 78).
گیدنز(2003) معتقد است زنان به ویژه بر اساس ویژگیهای جسمانیشان مورد قضاوت قرار میگیرند، و احساس شرمساری نسبت به بدنشان رابطه مستقیمی با انتظارات اجتماعی دارد. زنان در مقایسه با مردان بیشتر در معرض اختلالات تغذیهای قرار میگیرند که وی آن را ناشی از چند دلیل عمده میداند: اول این که هنجارهای اجتماعی ما در مورد زنان به نسبت بیشتری بر جذابیت جسمانی تأکید دارد. دوم این که، آنچه به لحاظ اجتماعی تصویری مطلوب از بدن تعریف می شود، درمورد زنان تصویری لاغر اندام و نه عضلانی است. سوم این که، هر چند امروزه زنان در عرصه عمومی و زندگی اجتماعی نسبت به قبل، فعالتر شده اند، اما همچنان همان قدر براساس پیشرفتها و موفقیتهایشان مورد ارزیابی قرار میگیرند که بر پایه وضعیت ظاهریشان.
در عصر حاضر زندگی روزمره به موضوع انتخاب شخصی تبدیل شدهاست، بدین معنا که مردم میتوانند کاری را انجام دهند که میخواهند و میتوانند چیزی بشوند که خودشان میخواهند بشوند، رویهای که حاکی از فردی شدن است. امروزه مردم به طور فزایندهای بر مبنای علایق و منافع فردی دست به کنش میزنند(گیبینز و ریمر1381، 110).
نکتهی مهم برای ما این است که تأکید فزاینده بر مدیریت بدن (رژیم غذایی، اهمیت ورزش در حفظ شادابی و تناسب اندام، آرایش و جراحی صورت و بدن) و نیز مسئولیت اخلاقی در قبال حفاظت از بدن و نمایاندن بدن به مثابه یک تصویر، نشانگر شکلهای مدرن تمایز و تشخص اجتماعی است و دیگر اینکه نظارت و تنظیم و تعدیل دقیق بدن را میتوان داستان یا روایتی دانست که فرد از چگونگی زیستن خود در چارچوبهای متفاوت زندگی جمعی نقل می کند.”اگر فرد در مقام راوی نگریسته شود آنگاه روایت وی تا حد زیادی به خود وی به مثابه عامل بستگی خواهد داشت و از همین جاست که مفهوم شیوه زندگی که تأکید بیشتری بر خلاقیت و آزادی کنشگر در ساختن هویت خود از طریق انتخابهای مصرفی دارد. از مفهوم روش زندگی که بیانگر شیوه های رفتاری و الگوهای کنشی رایج در یک خرده فرهنگ یا قوم است متمایز می شود” (چاوشیان 1381، 60).
نتایج تحقیقات متعدد در ایران (از جمله تحقیق ارزش و نگرشهای ایرانیان، موج دوم، که از سوی وزارت ارشاد به انجام رسیده و تحقیق احمدنیا و مهریار 1383) اهمیت معیار زیبایی ظاهری را در انتخاب همسر ایدهآل از سوی مردان ایرانی تأکید می کند، جای تعجب ندارد که زنان به زیباییهای ظاهری اهمیت بسیاری داده و در صدد تأثیر گذاری بر بدن خویش برآیند و از روند همگانی توجه افراطی به وضعیت ظاهری خود در جهان تبعیت نمایند. صحبتهای یکی از زنان در روزنامه همشهری نشانگر برخی از این واقعیتهاست: علت اینکه بعضی خانمها به سمت جراحی پلاستیک و آرایش میروند این است که همسرانشان این گونه دوست دارند. روزگار به گونه ای پیش میرود که برخی فکر می کنند دیگر نمیتوان حتی بدون آرایش از منزل خارج شد وگرنه فردی عقب مانده و متحجر به حساب میآیند(روزنامه همشهری14 اسفند 1382، 4 ضمیمه بازارچه).
در تحقیق دیگری که در شهرهای تهران، شیراز و استهبان توسط خواجه نوری و مقدس در ارتباط با فرایند جهانی شدن و تصور از بدن انجام شده است، یافته های تحقیق نشان داده است که تفاوت تصور از بدن در این سه شهر از لحاظ محل سکونت (به ترتیب تهران ، شیراز و استهبان) معنی دار بوده است.
سوزان براون میلر (1984، مورد ارجاع توسط گروگن 2000، 357) نشان میدهد که چگونه بدن زنان در طول تاریخ محدود و کنترل شده تا با معیارهایی زیبایی شناختی از طریق پوشیدن گنهای مخصوص و اخیراً از طریق رژیمهای لاغری هماهنگ شود و چگونه این مراقبت فوق العاده موجب ضعف و ناتوانی جسمانی ایشان می شود.
تأکید بر رژیمهای غذایی، استفاده از داروها و وسایل بدنسازی و مسئولیت در قبال سلامتی و نمایاندن بدن و دیگر نظارتها و تنظیم دقیق بدن به عنوان شکلهای مدرن تمایز و تشخص اجتماعی میباشد اعتقاد به رابطه مصرف و متغیرهای ساختاری در دیدگاه کلاسیک و در نظریهی پسامدرن رد می شود. از نظر پسامدرنها اولاً رفتار مصرفی کنش استراتژیک به مثابه نماد پایگاه و معطوف به حفظ انسجام گروهی نیست و به علاوه این کنش غیر استراتژیک بیش از هر زمان دیگری حول محور بدن سامان میگیرد (بوکوک 1993، 144 به نقل از فاضلی 1382، 54). از پی طرح، نظریهی مصرف مدار بودن هویت در جامعه کنونی، ایده “پروژه بدن” مطرح می شود که بر اساس آن بدن به مثابه وسیلهای برای تحقق بخشیدن به هویت فرد قلمداد میگردد (شیلینگ 1993 به نقل از کیوانآرا 1389، 61).
[1] Body modification
[2] Lin
:
داشتن زندگی مطلوب و با کیفیت همواره آرزوی بشر بوده است. کیفیت زندگی یکی از مهم ترین مسایل پیش روی جهان امروز میباشد. « همچنین ارتقاء کیفیت زندگی از مهم ترین هدفهای حکومتها و دولتهای مختلف در سطح جهان محسوب میشود (حسین زاده و میزایی، 17،1376).
مفهوم کیفیت زندگی بهطور هم زمان در حوزههای مختلف علوم نیز گسترش یافته است. به این ترتیب در انتهای قرن بیستم مفهوم کیفیت زندگی یکی از موضوعات اساسی مورد علاقه پژوهشگران علوم مختلف همچون شهرسازی، جغرافیا، اقتصاد، جامعه شناسی و روان شناسی بوده است. اندازهگیری کیفیت زندگی میتواند برای ارزیابی سیاستهای گذشته و همچنین پایه گذاری استراتژیهای برنامهریزی ناحیهای در آینده مورد استفاده قرار گیرد. بخش قابل توجهی از مطالعههای انجام شده در مورد کیفیت زندگی به نواحی شهری اختصاص دارد امّا از دهههای اخیر و با رشد پرشتاب صنعت و فناوری در جهان، عقبماندگی مناطق روستایی بیشتر عیان گردیده است، «بهطوری که فقر روستایی تقریباً 63 درصد از کل فقر جهانی را شامل میشود». درایران فقر مطلق کاهش یافته، امّا فقر نسبی به خصوص در مناطق روستایی افزایش یافته است (حیدری 1390). و این چالش بزرگ و مهمی است که باید هر چه زودتر با شناخت علل و عوامل آن به چاره اندیشی پرداخت. این پژوهش با هدف بررسی جامعهشناختی شاخص های کیفیت زندگی روستایی و عوامل اجتماعی موثر بر آن در مناطق روستایی شهرستان همدان، تدوین، و شاخصهای عینی و ذهنی کیفیت زندگی را بررسی کرده است.
«کیفیت زندگی، مفهومی پیچیده و چند بعدی است که تحت تأثیر موءلفههایی چون زمان و مکان، ارزشهای فردی و اجتماعی قرار دارد و از این رو معانی گوناگونی برای افراد و گروه های مختلف بر آن مترتب است. برخی آن را به عنوان قابلیت زیست پذیری یک ناحیه، برخی دیگر به عنوان اندازهای برای میزان جذابیت و برخی به عنوان رفاه عمومی، بهزیستی اجتماعی، شادکامی، رضایتمندی و مواردی از این دست تعبییر کرده اند (اپلی و منون[1] 2007 به نقل از رضوانی و همکاران 1387). در واقع مفهوم کیفیت زندگی یک متغیر ترکیبی میباشد که از چندین متغیر متأثر میگردد. تغییر در سطح درآمد مردم، شرایط زندگی، وضع سلامت، محیط، فشار روحی و روانی، اوقات فراغت، شادمانی خانوادگی روابط اجتماعی و چندین متغیر دیگر نظیر آن به شکل مرکب، کیفیت زندگی و تغییرات آن را تعیین میکند» (جاجرمی و کلته[2] 1385: 5و6).
«هرچند که ارتقای کیفیت زندگی در مقیاسهای فردی و اجتماعی از دیرباز مورد توجه برنامهریزان بوده است، اما در دهه های اخیر با اولویت یافتن اهداف اجتماعی و تدوین آنها در قالب برنامههای توسعه، به تدریج نگرش انسانی و جامعه شناختی درباره کیفیت زندگی در
برنامهریزیها و سیاستگزاریهای کلان کشورهای پیشرفته راهیافته است. باگسترش رویکرد انسانی و ورود مفهوم کیفیت زندگی در پژوهشها یا نوشتارهای توسعه پایدار، مراکز و مؤسسههای بسیاری به مطالعه مفهوم کیفیت زندگی، شاخص های سنجش و چگونگی ارتقای آن پرداختهاند »(امیدی، 1387، 4) و گستره مربوط به کیفیت زندگی و سنجش آن شاید در هیچ زمانی به اندازه امروز وسیع نبوده است.
کیفیت زندگی مردم و مکانهای روستایی به عوامل زیادی از جمله اشتغال، درآمد مناسب، دسترسی به خدماتی مانند آموزش و بهداشت، سلامت، محیط طبیعی، امنیت اجتماعی و… وابسته است. هرچند کیفیت زندگی مردم و مکانهای شهری نیز بدین عوامل وابسته است، اما با چالشهای مربوط به سنجش رفاه و زندگی بهتر در مناطق روستایی بسیار تفاوت دارد. برخی از این چالش به شرایط اقتصادی وابستهاند، اما برخی دیگر به چارچوب سازمانی و نهادی موجود در نواحی روستایی مربوط میشود. عواملی مانند مقیاس کوچک و تراکم کم سکونتگاه های روستایی، کاهش اشتغال و درآمد در بخش کشاورزی، امکانات کشاورزی، فاصله زیاد و انزوای جغرافیایی روستاها، راههای ارتباطی و شبکه حمل و نقل نامناسب، و ناکارآمدی سیاستهای لازم برای بهبودکیفیت، زندگی روستایی را پیچیدهتر می کند.
با توجه به این که بیش از 30% جمعیت ایران در روستاهای کشور زندگی میکنند و بار مسئولیت تأمین بسیاری از نیازمندیهای غذایی مردم شهر نشین را بر عهده دارند و بدین جهت از نقشی بی بدیل و راهبردی در رشد و توسعه کشور و به ویژه حفظ استقلال آن حداقل در حوزه ی غذایی برخوردار هستند. استان همدان یکی از استانهای مهاجرپذیر و مهاجر فرست می باشد که از نظر مهاجرفرستی از روستا به شهرستانهای استان و سایر استانها بیشترین آمار را به خود اختصاص داده است .
و طی اعلام فرمانداری استان این عامل ناشی از تنگناها و محدودیتها، بحران آب در بخش کشاورزی این عامل بسیار موثری در کاهش اشتغال روستاییان در این بخش و در نهایت روی آوردن به مشاغل غیرکشاورزی و در نتیجه کاهش سطح کیفیت زندگی آنها و تلاش در جهت مهاجرت برای یافتن مشاغل و درآمد کافی برای بهبود زندگی آنها شده است. این تگنا در روستاهای شهرستان همدان خصوصا بخش مرکزی طبق اعلام فرمانداری در سایت اختصاصی خود مشهودتر بوده بطوریکه در این روستاها بیشترین مشاغل، مشاغل تولیدی، خانگی و غیرکشاورزی بوده و بعضا بعلت پایین بودن کیفیت زندگی به حاشیه شهر و یا (حواشی استان تهران، کرج، قم، اصفهان،کرمانشاه ) مهاجرت کردند.
آگاهی از سطح کیفیت زندگی آن ها، شاخصهای کیفیت زندگی آنان و عوامل تأثیر گذار برآن از نهایت اهمیت برخوردار است و برای زمینه سازی در راستای دستیابی به دوران رشد و شکوفایی کشور از الزامات آغازین میباشد و عدم توجه و اهتمام لازم در این زمینه میتواند خسارات جبران ناپذیری حتی در حد تهدید امنیت ملی، تمامیت ارضی و استقلال کشور در پی داشته باشد. از این روی و در راستای تحقق فرایند یاد شده، این پژوهش در پی این پرسشهای زیر پاسخ داده است:
1- کیفیت زندگی روستاییان در مناطق روستایی شهرستان همدان در چه حدی است؟
2- متغیرهای اجتماعی (سرمایه اجتماعی، احساس محرومیت نسبی، پایگاه اقتصادی واجتماعی) تا چه اندازه بر کیفیت زندگی روستاییان تاثیر دارند؟
3- تاءثیرگذاری متغیرهای زمینهای (درآمد سرا نه، تحصیلات و بعد خانوار) بر کیفیت زندگی روستاییان چقدر است؟
1–Epley & Menon
2– Jajarmi & kalteh
شهروندی از مهم ترین ایده های اجتماعی و یکی از مولّفههای مهم نظامهای سیاسی و دموکراتیک و شاخصی مهم برای نشان دادن تحقّق دموکراسی در جامعه است . محتوا و مفهوم شهروندی ثابت نبوده و در طول تاریخ ، تغییر پیدا کرده است. شهروندی (انگلیسی : citizen ship ) از مشتقات شهر (city ) است . شهروندی را قالب پیشرفته « شهرنشینی » می دانند . به باور برخی از کارشناسان ، شهرنشینان هنگامی که به حقوق یکدیگر احترام گذارده و به مسئولیت های خویش در قبال شهر و اجتماع عمل نمایند به « شهروند » ارتقاء یافته اند . شهروندی تا پیش از این در حوزه اجتماعی شهری بررسی می شد، اما پس ازآن شهروندی مفاهیم خود را به ایالت وکشور گسترش داده است . امروزه نیز بسیاری به «شهروندی جهانی[1]» می اندیشند . یک شهروند یک عضو رسمی یک شهر ، ایالت یا کشور است . این دیدگاه ، حقوق و مسئولیت هایی را به شهروند یادآور می شود که در قانون پیش بینی و تدوین شده است . از نظر حقوقی ، جامعه نیازمند وجود مقرراتی است که روابط تجاری ، اموال ، مالکیت ، شهرسازی ، سیاسی و حتی مسائل خانوادگی را در نظر گرفته و سامان دهد . از این رو از دید شهری موضوع حقوق شهروندی ، روابط مردم شهر ، حقوق و تکالیف آنان دربرابر یکدیگر و اصول و هدف ها و وظایف وروش انجام آن است. (شکری ،1386 :80 ) در واقع حقوق شهروندی آمیخته ای است از وظایف و مسئولیت های شهروندان در قبال یکدیگر ، شهر و دولت یا قوای حاکم و مملکت و همچنین حقوق و امتیازاتی که وظیفه تأمین آن حقوق بر عهده مدیران شهری ( شهرداری ) ، دولت یا بطور کلی قوای حاکم می باشد . به مجموعه این حقوق ومسئولیتها[2] «حقوق شهروندی » اطلاق میشود( شکری،1386 : 72 ). مجموعه به هم پیوسته ای از حقوق، وظایف و تعهّدات و برخورداری برابر تمامی اعضای جامعه از مزایا و منابع اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، هسته مشترک تعاریف مختلف شهروندی است . به تعبیر فیتز پتریک، شهروندی بر دو اصل مبتنی است : اوّل این که دولت، تکثّرگرا و دموکراتیک باشد، زیرا دولتهای دیکتاتوری و سلطنتی شهروند ندارند،بلکه دارای تبعه و رعیت هستند . دوم این که جامعه مدنی باید باز و آزاد باشد. شهروندی در جامعهای تحقّق می یابد که دولت و جامعه مدنی عامل متعادلکننده یکدیگر باشند .
شهروندی را می توان به وضعیت اعضای جامعهای که آزاد، دموکراتیک و از لحاظ اجتماعی مساوات طلب هستند، اطلاق کرد. توجّه به این نکته اهمّیت دارد که شهروندان هم حکمران و هم تبعه جامعه سیاسی هستند، یعنی از قوانین و مقرّراتی پیروی میکنند که خودشان به وجود آورده اند. شهروندی اشاره به زندگی روز مره ، فعالیت های فردی و کسب و کار افراد اجتماع و همچنین فعالیت های اجتماعی ایشان دارد و بطور کلی مجموعه ای از رفتار و اعمال افراد است . شهروندی از این منظر ، مجموعه گسترده ای از فعالیت های فردی و اجتماعی است . فعالیت هایی که اگر چه فردی باشند ،اما برآیند آنها به پیشرفت وضعیت اجتماعی کمک خواهد کرد . همچنین است مشارکت های اقتصادی ، خدمات عمومی ، فعالیتهای داوطلبانه و دیگر فعالیتهای اجتماعی که در بهبود وضعیت زندگی همه شهروندان مؤثر خواهد افتاد . در واقع این نگاه ضمن اشاره به حقوق شهروندی مدون و قانونی در نگاه کلی تر به رفتارهای اجتماعی و اخلاقی می پردازد که اجتماع از شهروندان خود انتظار دارد (قسیم اخگر، 1385 :18 ). عضویت افراد در جوامع مدرن با موقعیت شهروندی آنان نشان داده می شود. شهروندان دارای مجموعه گستردهای از حقوق مدنی، سیاسی و اجتماعی هستند. در این میان یکی از اساسیترین حقوق، حقّ مشارکت در قانونگذاری و حکومت است که شهروندی فعال[3] به عنوان مبنای حاکمیت مردمی بر پایه آن شکل میگیرد. این حقوق با مجموعهای از وظایف و تعهّدات در قبال جامعه و دولت متوازن میشوند. در مقابل، دولت ـ ملّت نیز باید تمامی افرادی را که در قلمرو سرزمین آن زندگی می کنند، تحت پوشش قرار دهد.به عبارت دیگر، شهروندی پیوندهای میان فرد و جامعه را در قالب حقوق، تعهّدات و مسئولیت ها منعکس می سازد و چارچوبی برای تعامل افراد، گروه ها و نهادها ارائه می کند. در مورد این پدیده، تحقیقات بسیاری از اندیشمندان مختلف صورت گرفته است که عمدتاً بر کار تی.اچ.مارشال تمرکز داشته اند .
در این میان آموزش شهروندی در زمینه آموزش این حقوق و تکالیف و مسئولیت ها باید مورد توجه قرار گیرد. آموزش شهروندی بطور غیر رسمی در خانه یا محل کار یا کارگاه های آموزشی و یا بطور رسمی بصورت سر فصل درسی مجزا در مدارس و یا بصورت رشته تحصیلی دانشگاهی یا رسانه ملی در واقع به شهروندان می آموزد که چگونه یک شهروند فعال ، آگاه و مسئول می توانند باشند، در واقع مبنای این آموزشها پرورش یک شهروند نمونه یا شهروند خوب یا ارائه یک الگوی شهروندی نیست، بلکه به آنان می آموزد که چگونه تصمیمات خود را با توجه به مسئولیت هایشان در قبال اجتماع و زندگی فردی خود اتخاذ کنند . تربیت شهروندی ، یکی از فروع شهروندی است . (برخورداری : 1381 ) شهروندی از دوران کودکی تا نوجوانی آموزش داده می شود و دولت نیز آموزش های لازم را در اختیار والدین و معلمان قرار می دهد . یکی از ابزارهایی که دولت جهت آشنایی با حقوق و مسئولیت های شهروندی و نیز فهم و شناخت جامعه و آشنایی با فعالیت های اجتماعی به شهروندان از آن بهره می برد رسانه ملی ( تلویزیون ) می باشد ، که این رسانه در آشنا کردن شهروندان به مسئولیت اجتماعی، فردی و…در سالهای اخیر اقداماتی را انجام داده است. .درواقع کار ویژه و اساسی در رسانه ها ، باز تولید و توزیع آگاهی است . این آگاهی ما را قادر می سازد تا به تجربه خود معنا بخشیده وادراک خود را شکل دهیم.
1-2 بیان مسأله تحقیق
موضوع این رساله وارسی ، تحلیل و تبیین رابطه استفاده از تلویزیون با نگرش به یک پدیده اجتماعی نوپدید در جامعه ایران کنونی یعنی شهروندی از چشم انداز جامعه شناسی است . شهروندی یكی ازمهمترین مفاهیم و ایده های اجتماعی است، كه در بازخوانی رابطه فرد و جامعه كارایی دارد که در یک تعریف متعارف و مورد اجماع در جامعه شناسی شهروندی و نظریه های اجتماعی شهروندی به معنای” یک موقعیت و پایگاه اجتماعی مدرن برای تمامی اعضای یک جامعه به مثابه عضویت اجتماعی است و حاوی مجموعه بهم پیوسته ای ازوظایف، حقوق ، تکالیف ، مسئولیت های برابر و همگانی فارغ از تعلقات قومی ، نژادی ، فرهنگی ، مذهبی و طبقاتی است که از طرف نظام حقوقی سیاسی ( دولت ) نیز مورد حمایت قرار میگیرد و در نهایت منجر به حس تعلق اجتماعی به جامعه و مشارکت اجتماعی – سیاسی و برخورداری برابر از امتیازات و منابع می شود” ( نجاتی حسینی ،1381 :1 ). « شهروندی رابطه فرد و جامعه را در قالب حقوق و مسئولیت ها بازنمایی میكندو هر دو عنصر فردگرایانه و جمع گرایانه را در خود دارد». بدین ترتیب كه شهروندی ازیک طرف با اعطای حقوق، فضای لازم را به فرد می دهد كه فارغ از هرگونه دخالت، منافع خود را دنبال نماید و همچنین فرد را قادر می سازد كه دستی در شكل دادن به نهادهای حكومتی عمومی داشته باشد و از طرف دیگر بر مسئولیت هایی كه باید برای پایداری جوامع سیاسی و محیط طبیعی مان بپذیریم تاكید می كند. بنابراین تنها در این بستر اجتماعی است كه روابط انسانی پایدار بوده و حقوق، قابل تحقق است. (فالكس ،1381: 11-10). شهروندی با طرح این تقاضا كه با همه افراد به طور برابر رفتار شود، می تواند ریشه های تنش اجتماعی را كه نظم اجتماعی را تهدید می كند بخشكاند. شهروندی به مدد مجموعه حقوق ،وظایف و تعهداتش، راهی برای توزیع و اداره عادلانه منابع ازطریق تقسیم منافع ومسئولیت های زندگی اجتماعی ارائه می كند.(فالكس،15:1381 ). اعضای جامعه زمانی مجال مشاركت می یابند كه نسبت به حقوق و وظایف و تعهدات خود از یكسو و حقوق و وظایف و مسئولیت های نهادهای موجود از سوی دیگر آگاهی داشته و به آن عمل نمایند. این شناخت و عمل به آن درگرو به رسمیت شناختن شهروندی است. بنابراین شهروندی را می توان هسته اصلی مشاركت اجتماعی و سیاسی یک جامعه دانست و مشاركت فعال را تعریف كننده جزیی از حقوق و وظایف شهروندی به حساب آورد. پس به منظور تحقق جامعه ای سالم بایستی زمینه را برای تحقق شهروندی فراهم نمود. در ایران به علت تضاد حكومت استبدادی با مناسبات و مسئولیت پذیری شهروندی، هرگز نه مناسبات شهروندی درایران نهادینه شد و نه ایرانیان توانستند به خود به عنوان شهروند نگریسته و با درخواست حقوق و امتیازات شهروندی و مسئولیت پذیری نسبت به آن از هویت شهروندی برخوردار شوند. «از حیث جامعه شناسی تاریخی شهروندی » شهروندی در ایران پس از انقلاب 57 به عنوان یک پدیده مدرن و به صورت یک هسته اولیه تحت تأثیر الزامات مدرنیستی و هم چنین نهادسازی های حقوقی – سیاسی و بسترسازی های توسعه ای و حقوقی شکل گرفته است . ( نجاتی حسینی ، 1381 : 1 )
تمام نظریه پردازان شهروندی بر دو بُعد وظایف و حقوق شهروندی تأكید می كنند. تأكید یک سویه و یک جانبه بر هریک از این ابعاد دوگانه و عدم آگاهی كافی از سایر ابعاد كه ناشی از محقق نشدن شهروندی در بین افراد جامعه است، می تواند برای هرجامعهای مشكل ساز و بحران آفرین باشد. در ایران به دلیل عدم برخورداری- آن هم برای قرنها- از حقوق شهروندی و تلقی از مردم به عنوان”عوام و رعایا”، از زمان انقلاب مشروطیت که بحث تجدد، محدود شدن سلطنت، پیدایش مجلس، دخالت مردم در سرنوشت جامعه خود و بالاخره شهروندی مطرح گردید، به نحوی کاملا نامتعادل تنها بر حقوق شهروندی تاکید روا شده است و کمتر سخنی از وظایف شهروندی به میان آمده است. اکثر افراد که طالب حقوق شهروندی هستند، وظایف همراه با آن را نمی شناسند و حاضر به انجام آن نیستند(پیران، 85: 9). «كاركرد اصلی شهروندی عبارت است از اداره جامعه بر طبق اصول احترام به حقوق دیگران و تعهد به ایفای نقش در حفظ نهادهای مشترك كه این حقوق را پایدار می دارند» . (فالكس،211:1381)
داشتن جامعه ای شهروند مدار مستلزم این است که اعضای جامعه آموزش های لازم شهروندی را دریافت نموده باشند و به عبارتی هویت شهروندی کسب نموده باشند . در نتیجه ،آموزش شهروندی از جمله موارد مورد توجهی است که باید از طرق مختلف به آن اقدام شود و چنین باوری در سطح جامعه نشر یابد و مسئولین جامعه و متولیان فرهنگی از طریق ابزارهای موجود مکلف به انتشار آن هستند . دولت می بایست از طریق سازمان هایی که در اختیار دارد که مهترین آن ها مدارس و رسانه ها ( بویژه تلویزیون ) هستند ، نگرشها و تفکرات و آگاهی های لازم را در جامعه ایجاد کند . رسانه ها بویژه تلویزیون خود بمنزله پدیده نو در جامعه به شمار می روند که بر کلیه وجوه زندگی انسان سایه افکنده و به آن ها سمت و سو می دهند . پژوهش هایی که در زمینه اثر بخشی این پدیده بر مخاطبان صورت گرفته نشان می دهد که وسایل ارتباط جمعی ، خاصه تلویزیون ، از جمله عوامل مهم تأثیر- گذار در شیوه و کیفیت زندگی و گروهی افراد است . سلطه این ابزار تا آنجاست که خصوصی ترین تجربه های انسانی از جمله هیجان ها و احساسات عمیق را برمی انگیزد و در جهت دلخواه خود هدایت می کند و به این ترتیب واکنش های رفتاری او را در راستای اهداف و سیاست های خود شکل می دهد .
تلویزیون وسیله ای است که استفاده ازآن به هیچ تخصص و دانش ویژه ای نیاز ندارد، به طوری که کلیه گروه های سنی و جنسی دراجتماع ، به آسانی به آن دسترسی دارند و متناسب با دانش ، تجربه ، نیازها و علایق خود از برنامه های آن بهره می برند . شاید بتوان از تلویزیون به عنوان همدم همیشگی انسان امروزی نام برد که از دوران کودکی تا کهنسالی او را رها نمیکند. با توجه به چرخشی که در دیدگاه های شناخت مخاطب به وجود آمده است و تبدیل شدن مخاطب منفعل به مخاطب فعال و انتخاب کننده رسانه های جمعی و همچنین با در نظر گرفتن رشد تکنولوژی رسانه ای ( ظهور کانال های متعدد تلویزیونی ، رادیویی ، ویدئو ،ماهواره ، شبکه های جهانی اطلاع رسانی ، اینترنت و…) و رقابت شدیدی که برای جلب مخاطب بین رسانه های گروهی مختلف درگرفته است ، امروزه شناخت مخاطبان و آگاهی از نیازهای آنان و آگاهی دادن به آن ها در زمینه مورد نیاز آنان بیش از هر زمان دیگری حیاتی شده است ( معاونت مطالعات و برنامه ریزی سازمان ملی جوانان ، 1383 :3 ).
مخاطب بنا به دلایل شخصی و اجتماعی به سوی استفاده از رسانه ( یا رسانه ای خاص ) گرایش می یابد و انگیزه اصلی وی ، که دستیابی به نوعی رضایت شخصی در انتخاب و بهره- گیری از رسانه است ، جایگزین ارتباط یک سویه سابق می شود و بر این اساس ، سلیقه و انتخاب مصرف کننده رسانه در تنظیم محتوای پیام ها تأثیر می گذارد ( کاتز[4] و همکاران ،1989 ).
تلویزیون در دوره مدرن ابزار مناسبی در انتقال اطلاعات ، آموزش عمومی ، ایجاد نگرش مثبت یا منفی و یا تغییر نگرش سیاسی – اجتماعی مردم است، به همین دلیل است که تلویزیون و رادیو از ابزارهای مورد استفاده برنامه ریزان ، دولتمردان و سیاستمداران هر کشوربرای اداره امور ، در جریان تغییر دیدگاه ها و رفتار افراد بوده است . به میزانی که هدفهای توسعه ، مورد توجه قرار گرفته ، ابزارهای مورد استفاده برنامه ریزان و دولتمردان هر کشوری از قبیل رادیو و تلویزیون ، برای اداره امور جامعه و تغییر نگرش ها و رفتارها از اهمیت بیشتری برخوردار شده است .در بخش اول از توضیح اهداف کیفی صدا و سیما در برنامه دوم توسعه ، آمده است : تقویت نقش اطلاع رسانی ، آموزشی و ارشادی صدا و سیما به منظور معرفی و تبلیغ ارزشهای اسلامی – انقلابی در داخل و خارج کشور ………..، معرفی و زمینه سازی برای تحقق اهداف توسعه در افکار عمومی ( شورای برنامه ریزی صدا و سیما ، مرداد 1372 ) در همین برنامه ، هدف ، جذب مخاطب و اثر گذاری بر رفتارهای او ذکر شده است ( مهدیزاده ، 1381: 14 ).
1.Global Citizenship
2.Citizenship rights and respansibilities
2.Katz
بهبود شرایط زندگی وافزایش طول عمروامید به زندگی پدیده سالمندی را دراکثر جوامع بدنبال داشته است وسازمان ملل متحد برنامه«سالمندی فعال»را برای سالمندان مطرح کرده است، سالمندی فعال یعنی به حداکثررساندن سطح سلامت، مشارکت و امنیت افراد سالمند به منظورتقویت کیفیت زندگی آنها، که هر کدام از اینها تمهیدات اجتماعی، بهداشتی، فرهنگی و اقتصادی خاص خود را میطلبد و باتوجه به اینکه جمعیت جهان به سوی سالمندی پیش می رود وبه همراه خود مسائل جدیدی را بوجودآورد.از این رو بررسی عوامل اجتماعی،جمعیتی و اقتصادی مؤثر بر سلامت جسمی و روانی سالمندان و مسائل مربوط به سالمندان دارای اهمیت ویژه ای است. بر پایه آخرین پژوهش های سازمان ملل میزان مرگ ومیر درکشورهای روبه رشدکاهش چشم گیری یافته وبا افزایش میزان متوسط عمرتعداد افرادسالخورده نیزفزونی یافته است درکشورهای پیشرفته نسبت افراد بالای65 سال به کل جمعیت به 16درصدرسیده است که این نسبت برای کشورهای درحال رشد حدوداً 5/3 درصدمیباشد.
طبق گزارش مرکز آمار ایران در سرشماری1385 تعداد سالمندان بالای 60 سال در ایران حدود 1/5 میلیون نفرکه این میزان در حدود 3/7 درصد جمعیت کشورو در استان لرستان 7/6 درصد و شهرستان خرم آباد2/6 درصدجمعیت می باشد. در سرشماری سال1390 سالمندان کشور2/8درصد کل جمعیت معادل 2/6 میلیون راسالمندان بالای 60 سال تشکیل می دهدو کشور هم اکنون وارد مرحله نخست سالمندی یعنی جمعیت بالای 60 سال بین 7 تا 14 درصد شده است، پیشبینی میشود که تا 30 سال آینده وارد مرحله فوق سالمندی، یعنی بیش از 21 درصد جمعیت سالمند شود. اگر این سیرادامه پیداکند، ازاین پس در ایران شاهد جمعیتی خواهیم بودکه ازآن بعنوان جمعیت سالمند یاد می شود)مرکزآمارایران 1385 ،1390).از جمله دلایلی که جمعیت شناسان را به بررسی مسئله سالمندی تشویق میکردپیش بینی کاهش باروری ومرگ و میر در کشورهای درحال توسعه ورسیدن به مرحله سالمندی از یک طرف و نیز نگرانی سیاستگزاران دولتی در آن کشور برای برنامه ریزی صحیح برای آمادگی با مسئله سالخوردگی جمعیت و نیز تأکید سازمان ملل متحد در سال 1982 در اجلاس وین بر مسئله سالمندی بود( کینسلا[1] به نقل از مارتین و پرستون[2] 1994).
درمجموع امروزه مسائل ومشکلات سالمندان که باافزایش تعدادونسبت آن مرتبط است آنقدر از دیدگاه ملل جهان اهمیت پیداکرده است که سال 1999،سال بین المللی سالمندان نامیده شده است(مرکز آمار ایران،1385).هرچند چالش اصلی بهداشت عمومی در قرن بیستم، افزایش امید به زندگی بود، در قرن بیست و یک ” زندگی با کیفیت بهتر ” مهمترین دغدغه ها در این حوزه است. بدیهی است چون هدف از زندگی سالمندان فقط داشتن عمر طولانی و زنده بودن نیست، بلکه نوع و کیفیت زندگی آنها نیز مهم می باشد. از این رو ارتقای کیفیت زندگی سالمندان در مرحله اول نیازمند داشتن اطلاعات جامع در مورد کیفیت زندگی آنها است. همچنین افزایش شمار افرادسالمند دچار ناتوانی و اختلال عملکرد و نبود نظام حمایتی درخانواده بعلت کوچکتر شدن خانواده ها، شاغل شدن زنان وپراکنده شدن اعضای خانواده موجب افزایش تقاضابرای مراقبتهای دراز مدت از سالمندان در دهه های آینده خواهد شد ( ساجدی و همکاران2004 : 36، 105،108).
گسترش شهرنشینی و زندگی مکانیزه که لازمه آن قبول شیوه های نوین برای زندگی است، اثر معکوسی بر سلامت بخصوص سلامت انسان گذاشته و در ارتباط با مقوله سلامت ابعاد دیگری را مشخص نموده است.دو بعداین ابعاد سلامت روان وجسم افراد جامعه است. مقوله ای که اگرچه تازگی ندارد لیکن از نظر تخصصی دیرزمانی نیست که به آن توجه گردیده است. سازمان بهداشت جهانی نیزسلامتی رارفاه وآسودگی کامل از نظر جسمی و روانی و اجتماعی ونه فقدان بیماری جسمی تعریف نموده است. در این میان سالمندی تغییری است که با گذشت زمان صورت گرفته است، دارای جنبه های مثبت و منفی بوده و پویایی فرایندهای زیستی، ادراک، رشد و تکامل و بلوغ را در بر می گیرد.توجه به شیوع بیمارهای روانی در جامعه، اهمیت تلاش در جهت اعتلای سلامت روانی افراد بارزتر می گردد. مهمترین مسئله در این ارتباط پیشگیری ازمسائلی است که باعث می گردد سلامت جسم و روان افراد جامعه مختل گردد و بالطبع پیامدهای منفی در پی داشته باشد.پیشگیری از بروز این عوامل نیز جز با آشنایی وبررسی عوامل اجتماعی،جمعیتی و اقتصادی مؤثر بر سلامت جسمی و روانی سالمندان جامعه ای که قصد پیشگیری در آن را داریم ممکن نیست. چرا که آشنایی با وضع موجود ما را در جهت بکارگیری روش های مناسب، برای از بین بردن عوامل تهدید کننده در سلامت جسمی و روانی و بکارگیری روش ها و ابزارهای مناسب در این جهت یاری می نماید. بحث سلامت جسمی و روان سالمندان به دلیل پرورش نسل از اهمیت ویژه ای برخوردار است و از نظر علمی نقش سلامت جسمی و روانی در سطح امید به زندگی سالمندان ارزشمند است. این زمان که زندگی انسانها روز به روز بیشتر ماشینی می شود، نقش سالمندان را در زندگی خود نمی توان نادیده گرفت زیرا آنان سرشار از تجربه هستند. ترقی،پویایی واعتلای هر جامعه ای با داشتن عناصر و اعضایی سالم وکارآمد در آن اجتماع میسر می باشد، افرادیکه علاوه بر وضعیت جسمانی مناسب از لحاظ وضعیت روحی و روانی نیز در حد متعادل و مطلوبی باشند. بدون تردید نتیجه مطلوب ترکیب سلامت جسمانی و روانی، داشتن جامعه ای شکوفا و با آتیه روشن است. سلامت روانی مقوله ای بسیار حائز اهمیت است چرا که تأثیر روح و روان برعملکرد جسمانی بر هیچکس پوشیده نیست. پرداختن به این بحث به دلیل اهمیتش لازم و ضروری می باشد و نباید فراموش کرد که بسیاری از این سالمندان تا چند سال قبل افرادی سالم، مقتدر، خلاق خوش فکر، تحصیل کرده و مدبر بوده اند و هر یک دریک یا چند زمینه علمی، فرهنگی، هنری اقتصادی و…به جامعه خدمت کرده اند. پس لازم است جامعه نیز آنها را به عنوان سرمایه ملی تلقی کرده و برای حفظ و ارتقای سلامتی، آسایش و رفاه زندگی آنان قدمهای قابل قبولی بردارد. براین اساس تحقیق حاضربا هدف تعیین عوامل اجتماعی،جمعیتی و اقتصادی مؤثر برسلامت جسمی و روانی سالمندان درشهرستان خرم آباد انجام شده است و باشناخت وضعیت سلامت جسمی و روانی جامعه سالمند، به افرادی که قصد برنامه ریزی برای آینده آن جامعه را دارند در بر آوردهای معقولانه کمک خواهند کرد.
تعداد کل سالمندان جهان در سال 2006را 687 میلیون و 923 هزار نفر برآ ورد شد واعلام کردندکه این تعداد تا سال 2050 به رقم یک میلیارد و 968 میلیون و 153 نفر خواهد رسید در حالی که هم اکنون60درصد افراد سالمنددر کشورهای درحال توسعه زندگی می کنند(سازمان ملل متحد2006). در حال حاضر 2/8درصد از کل جمعیت ایران را افراد سالمند بالای 60سال تشکیل میدهندکه معادل 2/6میلیون نفر است. پیش بینی می شود این رقم تا سال 2050 به 26 میلیون و 393 هزار نفر معادل 26 در صد کل جمعیت کشور برسد. امید زندگی برای مردان و زنان ایرانی بعد از 60 سالگی طی سال های 2005 تا 2010 به ترتیب 17 و 18 سال بر آورد شده است. نرخ رشد سالانه جمعیت در فاصله سرشماری های 1375 تا 1385 در کشور ایران6/1 در صد بوده و این در حالی است که نرخ رشد جمعیت سالمند3/7درصد معادل2/5 میلیون نفر و در فاصله سرشماری 1385 تا 1390 نرخ رشد 2/8 درصد معادل 2/6 میلیون نفراست. با توجه به ساختار کنونی جمعیت کشور انتظار میرود که در سالهای آینده این جمعیت بیش از گذشته نیز افزایش یابد و افزایش نسبت سالمندی در کشور ما از سال 1420 به بعد خود نمایی خواهد کرد(مرکز آمار ایران 1381،1385،1390 ).
جداول 1، 2و3 روند سالخوردگی جمعیت وتصویر های عینی از سالمندان را در کل کشور،استان لرستان وشهرستان خرم آباد را از سال 1335 تا 1385 نشان می دهد.
جدول 1- تعداد جمعیت و نسبت سالمندان 60 سال و بالاتر کشور طی سالهای85-1335
شرح | 1335 | 1345 | 1355 | 1365 | 1375 | 1385 | |
تعداد | کل | 1183980 | 1638032 | 1771614 | 2689350 | 3978127 | 5121093 |
شهری | 318444 | 598834 | 791136 | 1388361 | 3243311 | 3280137 | |
روستایی | 963532 | 1039208 | 979488 | 1292989 | 1723914 | 1841106 | |
نسبت | کل | 2/6 | 5/6 | 2/5 | 4/5 | 6/6 | 3/7 |
شهری | 3/5 | 1/6 | 1/5 | 2/5 | 1/6 | 8/6 | |
روستایی | 4/7 | 8/6 | 1/5 | 7/5 | 4/7 | 3/8 |
مأخذ : سرشماریهای عمومی نفوس و مسکن مرکز آمار ایران طی سالهای 85-1335
جدول2- تعداد جمعیت و نسبت سالمندان 60 سال و بالاتر استان لرستان طی سالهای85-1345
سال | 1345 | 1355 | 1365 | 1375 | 1385 |
کل جمعیت استان | 688135 | 933935 | 1369897 | 1584434 | 1716528 |
جمعیت سالمند | 25435 | 48856 | 66594 | 93532 | 115778 |
نسبت سالمند | 15/5 | 2/5 | 8/4 | 9/5 | 74/6 |
مأخذ، سرشماریهای عمومی نفوس و مسکن مرکز آمار ایران طی سالهای 85-1335
جدول3- تعداد جمعیت و نسبت سالمندان 60 سال و بالاتر شهرستان خرم آباد طی سالهای85-1335
سال | 1335 | 1345 | 1355 | 1365 | 1375 | 1385 |
کل جمعیت | 38676 | 69578 | 104912 | 213960 | 462133 | 521964 |
جمعیت سالمند | 2092 | 3772 | 5959 | 12902 | 28277 | 32427 |
نسبت سالمند | 41/5 | 42/5 | 68/5 | 03/6 | 12/6 | 21/6 |
مأخذ، سرشماریهای عمومی نفوس و مسکن مرکز آمار ایران طی سالهای 85-1335
همانطور که در جداول1،2 و3 ملاحظه میگردد، نسبت جمعیت سالمند کل کشور از جمعیت سالمند شهرستان خرم آباد بیشتر است بنابراین با توجه به کاهش باروری، کاهش مرگ و میر و در نتیجه افزایش طول عمر که پیامد پیشرفت های پزشکی است،موجب افزایش نسبت سالمندان به کل جمعیت شده است.ایران از جمله شهرستان خرم آباد، ازاین قاعده مستثنی نیست. کاهش سطح زاد و ولد و باروری علاوه بر تأثیر قاطعی که بر میزان رشد جمعیت واز آن طریق تعدیل شتاب افزایش تعدادجمعیت داشته، برترکیب وساختار جمعیت نیز تأثیرخواهد گذاشت وکاهش مستمر زاد و ولد و انتقال از باروری طبیعی به باروری کنترل شده به تدریج ساختار سنی جمعیت را ازوضعیت جوانی خارج و به طرف سالمندی سوق می دهد به همین لحاظ، هرم سنی جمعیت ایران که به جرأت میتوان گفت در طول تاریخ همواره قاعده ای گسترده داشته وبه لحاظ تمرکز بیش از 40 درصد از کل جمعیت در سنین کمتر از 15 سال از ساختاری جوان برخوردار بوده، در دو دهه اخیر به سبب کاهش باروری تغییر شکل داده و نوعی فرورفتگی در قاعده هرم سنی ایجاد شده است به همین سبب تغییر شکل هرم سنی، نسبت جمعیت کمتر از 15 سال از رقمی بیش از 45 درصد در سال 1365 به رقمی کمتر از 30 درصد در حال حاضر کاهش و در واقع در فاصله 20 سال با روندی بی سابقه به کمتر از دو سوم تقلیل یافته است(میرزایی 1385: 57).
بنابراین علت اصلی سالخوردگی جمعیت، کاهش باروری طی 50 سال اخیر، باروری کل جهان از حدود5 بچه برای هر زن به حدود 7/2 کاهش یافت وبه نظر می رسد طی 50 سال آینده به حدود 1/2(سطح جانشینی)برسد.هرچند هم اکنون در اکثر کشورهای توسعه یافته،مقدارآن زیرسطح جایگزینی است. کاهش باروری در ایران در نیمه دوم دهه 1360 شروع شد و طی سه دهه اخیر کاهش سریعی داشته است( عباسی شوازی و دیگران 2009).
پس ضرورت پرداختن به موضوع سلامت وسالمندی، در کشورما نیزبه عنوان اولویتی مهم بیش از پیش نمایان می شود. با توجه به اینکه سازمان ملل متحد برنامه «سالمندی فعال» را برای سالمندان مطرح کرده است و سالمندی فعال یعنی به حداکثر رساندن سطح سلامت، مشارکت و امنیت افراد سالمند به منظورتقویت کیفیت زندگی آنها، هرکدام از اینها تمهیدات اجتماعی، بهداشتی،فرهنگی و اقتصادی خاص خود را میطلبد. کاهش جمعیت درسن کار به همراه پیری و افزایش وابستگی سالمندان از جمله مهمترین چالش های ناشی از سالمندی جمعیت در سالهای آینده است. کشور با سالمند شدن جمعیت با چالش های اجتماعی مانند افزایش شکاف نسلی بین جوانان و سالمندان و کاهش حمایت خانواده از سالمندان روبرو خواهد بود. مهمترین چالش اقتصادی کشور افزایش هزینه های درمانی ونگهداری،قطع یاکاهش درآمد، افزایش فشار مالی در صندوق های بازنشستگی وبیمه است، چون هزینهی درمان برای هر سالمند سه برابر هزینه درمان یک کودک است .
کشور ایران هم اکنون وارد مرحله نخست سالمندی یعنی جمعیت بالای 60 سال بین 7 تا 14 درصد شده است و پیشبینی میشود که تا 30 سال آینده وارد مرحله فوق سالمندی، یعنی بیش از 21 درصد جمعیت سالمند شود. شاخص سالمندی یعنی نسبت افراد بالای 60 سال به جمعیت زیر 15 سال، در کشورهای اروپایی 186 به 100 است در حالی که کشورهای در حال توسعه دارای رقم 41 به 100 هستند و این بیانگراین است که کشورهای در حال توسعه درسالهای آینده با پدیده سالمندی مواجه خواهند شد. پیشبینی این است که ایران در سالهای آینده با پدیده زنانه شدن سالمندی نیز روبرو شود این پدیده در واقع افزایش سهم زنان سالمند نسبت به مردان سالمند در جمعیت کشور است که طبق مطالعات در سال 1430برای زنان 5/34 درصد و برای مردان 31 درصد خواهد بود. این بدان معنی است که در سال 1430 به ازای هر100 زن سالمند کشور 88 مرد سالمند خواهیم داشت. چون در کشورهای توسعه یافته امید زندگی زنان بیش از مردان است وبا این که نسبت جنسی مردان در بدو تولد به زنان بیشتر است اما این نسبت با افزایش سن به سمت زنان تغییر مییابد (سازمان ملل 2006 ).
باتوجه به اینکه خانواده در ایران درحال حاضر با دگرگونی های مختلف روبرو است فضای فیزیکی خانواده کاهش یافته و خانواده از قالب سنتی به شکل مدرن در حال تغییر است.سالمندان نیز در این تحولات با ناامنی مواجه شده اند. در حالیکه جامعه ایرانی و از جمله شهرستان خرم آباد در حال دگرگونی وسیع است، بسیاری از خصوصیات اجتماعی، روانی، اقتصادی و فرهنگی مربوطه درحال ظهور است و در این دگرگونی، پدیده سالمند شدن، نگهداری آنان، کیفیت محل اقامت، چگونگی مراقبت از آنها از دید جمعیت شناسان و جامعه شناسان نیز از اهمیت خاصی برخودار است. از دیدگاه جمعیت شناسی، با توجه به ساختار کنونی جمعیت ایران، نسبت سالمندان رو به افزایش است و آنها نیازمند مراقبتهای پزشکی بیشتر، تغذیه مناسب و سایر خدمات مورد نیاز هستند. همچنین با مسن شدن مردم، بیماری های غیرواگیر منجر به ناتوانی و مرگ و میر در تمامی مناطق دنیا ازجمله کشورهای درحال توسعه می گردد. درمان بیماری هایی مربوط به سنین بالا برای افراد، خانواده ها و بودجه عمومی پر هزینه هستند. امابرخی از بیماری های غیرواگیر در سالمندان، قابل پیشگیری و تعویق می باشند. ناکارآمدی در خدمات پیشگیری یا مراقبتی باعث افزایش بیماری های غیر واگیر وهزینه های انسانی، اجتماعی و اقتصادی کلانی منجر می گردد و منابعی را به صورت نامتناسب جذب می نماید که می تواند برای مشکلات بهداشتی گروه های سنی دیگرمورد استفاده قرار گیرد(توکلی قوچانی و همکاران، 1382 :28). تحت چنین شرایطی سیاستهای اجتماعی خاصی درخصوص این جمعیت روبه افزایش می بایست تدوین و به کار گرفته شود. انجام مطالعات پژوهشی وتحقیقاتی مورد نیاز از جمله بررسی وضع موجود و شناخت عوامل اجتماعی،جمعیتی و اقتصادی مؤثر بر سلامت جسمی و روانی در سالمندان میتواند برنامه ریزان را در جهت دادن به سیاستها و برنامه ریزیهای توسعه کمک کند. در غیر اینصورت این پدیده بعنوان یک مسئله اجتماعی وحتی افرادی سربار نمود می یابد(شیخی 1386: 75، 66).
سازمان جهانی بهداشت(2006) برنامه ای با تمرکز بر فرایندهای توانمند سازی درسالمندان در سه حوزه افراد سالمند و توسعه، بهبود سلامتی و رفاه در سالمندان و اطمینان بخشی در ایجاد محیط های توانمندکننده و حمایتی مورد توجه قرار داده است. هر چند که این تعداد سالمند نسبت به کل جمعیت کشور رقم زیادی را در برنمی گیرد به خصوص با توجه به اینکه در ایران، بسیاری از این افراد تحت حمایت خانوادگی هستند، اما به دلایل زیر، مطالعه سالمندی از اهمیت زیادی برخوردار می باشد.
توجه به ساختار سنی جمعیت ایران که اکنون مورد توجه بسیاری از محافل علمی است درآینده ای نه چندان دور جمعیت سالمند بخش قابل توجهی از جمعیت را در بر خواهد گرفت. زمانی که ممکن است برای شناخت وضعیت این گروه و برنامه ریزی برای آن دیر باشد.
پیری شناسان اجتماعی خاطر نشان میکنند پیری در بر گیرنده سه فرایند به هم پیوسته است. فرایند اول، پیری جسمانی است که عبارت است از تغییرات ناشی ازافزایش سن که در طول زمان بربدن عارض می شود. فرایند دوم، پیری روانی است که عبارت است از فرایند ناشی از رشد و توسعه شخصیت از جمله تغییرات عاطفی و ادراکی رفتاری و فرایند سوم، پیری اجتماعی است که در بر گیرنده جریانهای گوناگون گذار ازیک پایگاه اجتماعی به پایگاه اجتماعی دیگر است که شخص در دوران زندگی تجربه می کند. فرایند سه گانه فوق به میزان متفاوت ناهمگون در هر فردی صورت می گیرد(ریاحی1387 :7). در تعریفی دیگرازسالمندی به عنوان دوره “وابستگی مجدد” نام برده اند یعنی پس از دوره وابستگی و اجتماعی شدن و پس از آن، دوره دوم یعنی استقلال و بلوغ و در نهایت دوره سوم یا سالمندی آغاز می گردد. همچنین جمعیت شناسان معتقدند سالخوردگی، انتفال ارگانسیم بعد از بلوغ فیزیکی است. که این انتقال با تغییرات منظمی در ظاهر، رفتار، تجربه و نقش های اجتماعی فرد همراه میشود (لس لت[3] 1998 :195، 139 ).
براین اساس بررسی شناخت ویژگیهای اجتماعی،جمعیتی و اقتصادی مؤثر برسلامت جسمی و روانی در سالمندان مسئله مهمی می باشد.ویکی ازمسائل تأثیر گذار برکیفیت زندگی، مخصوصاً در سالمندان، وضعیت سلامتی است (محسنی1380: 45 ).
[1]- Kinsella
2- Martin and Preston
[3] – Laslett
بدیهی است شاغلین در هر حرفه و صنعتی به عنوان نیروهای فعال و موثر در امر تولید و بهره وری محسوب می شوند لذا کارفرمایان باید به طور خاصی به سلامت کاربران و ایجاد فضایی مناسب با ویژگی های جسمی و روحی افراد بیاندیشند در دنیای کنونی علوم مختلف بخش عمده ای از مشکلات افراد را در سیستم های کاری گوناگون حل کرده است در این راستا نیز علوم و فنونی وجود دارند که از زوایای مختلف سلامت و بهداشت شاغلین و همچنینکارآیی آنها را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار می دهد یکی ازاین علوم، ارگونومی[1] یا مهندسی فاکتورهای انسانی[2]می باشد. ارگونومی علمی است که از تطابق هر چه بیشتر کار با کاربر سخن می گوید (1)واز دو واژه یونانی ارگو[3]به معنای كار ونومی[4]به معنای قاعده و قانون طبیعی ریشه گرفته و در لغت به معنای قانون كاریا ارتباط بین كارگر و محیط كار تعریف شده است. این واژه نخستین بار در سال 1875میلادی به وسیله فردی به نام وو جسیچ جاستر[5] در یک روزنامه لهستانی به كار برده شد.علم ارگونومی یا همان مهندسی فاكتورهای انسانی مجموعه ای از علوم پایه مختلف ازجمله فیزیولوژی، روانشناسی، فیزیك، مكانیک و جامعه شناسی است که این علوم پایه در كنار یكدیگر به طراحی بهتر سازمان برای بهره وری بیشتركمك می كنند(2). ارگونومینوعی مطالعه علمی افراد (شامل خصوصیات – عادات – محدودیت ها)و کار آنها(فعالیت های جسمی و فکری در ارتباط با کار و تولید ویا فعالیت روزانه) است (3). علم و تکنیکی است که به آنالیز مسائل شاغلین در محیط های کار و زندگی آنها پرداخته و سعی در تجزیه و تحلیل ارتباط ها،شرایط و وضعیت های زندگی و تطابق آنها با نیاز ها و قابلیت های انسان دارد(4). همچنین علم مطالعه انسانها در حین کار برای درک ارتباطات پیچیده میان افراد و جنبه های فیزیکی و روانشناختی محیط کار،نیاز های شغلی و روش های کار می باشد(5) و دو هدف عمده را دنبال میکند:ارتقاء سطح بهداشت و افزایش بهره وری (6). با توجه به تطابق علمی كار و محیط كار با مشخصات فیزیكی و روانی انسان، ارگونومیست[6]اندازه های فیزیكی بدن افراد و توانایی های جسمانی آنان را اندازه گیری و كار و محیط كار را براساس نتایج حاصله چنان طراحی می كند كه با مشخصات فیزیكی تعداد بیشتری از افراد تطابق داشته باشد (7) و افراد را با محصولات،تولیدات،تجهیزات،امکانات،روش ها و محیط زندگی و کار مورد مطالعه قرار می دهد و با کمک علوم فنی _ مهندسی (که عمدتا به تکنیک ها و فنون می پردازد) به طراحی وسائل برای افراد تاکید دارد(8) بنابراین ترکیبی است از رشتههای بیومکانیک، فیزیولوژی، آنتروپومتری و روانشناسی صنعتی که به بررسی تناسب محیط کاری کارمند با شرایط وی میپردازد(9). طراحی و ارزیابی کارها، محصولات، محیط و سیستم کاری شاغل برای سازگار ساختن آنها با نیازها، تواناییها و محدودیتهای افراد نیز از وظایف یک ارگونومیست است(9).
بنابراین ارگونومی یک دانش چند رشتهای[7] است که اطلاعات مربوط به ظرفیتهای هر انسان (توانایی ها، محدودیت ها و ظرفیتهای فیزیکی و روانی) را گردآوری کرده و آنها را درطراحی مشاغل (کار)، محصولات، سیستم های در ارتباط با انسان، مکانهای کار و تجهیزات با هدف پیشگیری ازبروز مسایل و مشکلاتو آسیب های مربوط به سلامتی و همینطور بهبود و بهینه سازی، بهره وری و کیفیت بکار میبرد (10). مطالعه کار در ارتباط با محیطی که کار در آن انجام می شود(محیط کاری)و شخصی که آن را انجام می دهد(کارمند) برای پیشگیری از انواع مشکلات و افزایش کارایی کارمند کمک می کند. با توجه به این توضیحات این علم شامل طیف وسیعی از موقعیت هایی می شود که روی راحتی، سلامتی و ایمنی انساتی تاثیر می گذارد که شامل عواملی مانند روشنایی،صدا،دما،ارتعاش،ابزار کار،طراحی صندلی،طراحی شغلیو همین طور نوبت کاری،وقفه های کاری،برنامه ریزی های وعده های غذایی می باشد.در این مدل به اصول پایه ای ازجمله نشستن،ایستادن،ابزار،کارهای فیزیکی و سنگین پرداخته شده است (11). كار و انسان دو جزءاصلی و تفكیک ناپذیر هستی است كه باید به گونه ای متناسب با یكدیگر برنامه ریزی شوند. نبود همخوانی و تناسب میان توانمندی های انسان و نوع كاری كه او انجام میدهد سبب بروز مشكلات بسیاری میشود كه از آن جمله میتوان به رخداد حوادث و بیماریهای ناشی از كار و پایین بودن بهره وری نیروی كار اشاره كرد(12) و توجه به آسیب ها، ابزارو تجهیزات که مطابق با توانایی ها و محدودیت های فیزیکی کارمندان باشد، می تواند کمک کننده باشد (13). همچنین حذف موانع برای بهبود کیفیت و کارایی انسان جهت تولید محصولات،وظایف و محیط کاری، نقش این علم را پر رنگ تر می کند (14). ریسک فاکتورهای ارگونومیکی مرتبط با کار شامل فشار های فیزیکی و موقعیت محیط کاری می باشد که ممکن است به عنوان یک عامل آسیببرای سیستم اسکلتی عضلانی یک کارمند مطرح شود زیرا این فاکتورها در حین انجام کار یا در طول زمان بر اثر تقابل کارمند با محیط کاری ایجاد می شود (13). در این علم مباحث گوناگونی مطرح می شود برای نمونه: ارزیابی کارایی افراد به کمک مطالعات و بررسی های فیزیولوژیکی، بررسی فعالیت اندام ها در حین کار از دیدگاه اصول بیومکانیک، مطالعه زمان های کار و استراحت، بررسی ارتباطات متقابل بین انسان و محیط کار، آنالیز کار، آنتروپومتری و طراحی آنتروپومتریک، طراحی ایستگاه های کار،تجهیزات و ابزار های دستی، بررسی تاثیرات کارهای نوبتی بر عملکرد افراد، بررسی تاثیرات شرایط محیط کاربر عملکرد دستگاه های مختلف بدن، آنالیز سیستم انسان و ماشین، ارزیابی کار، طراحی عوامل فیزیکی در ایستگاه های کار، بررسی میزان خستگی ناشی از کار می باشد (1).
[1]Ergonomy
[2]Humanfactor enginiering
[3]Ergon
[4]Nomos
5Jester,jesich
[6]Ergonomist
[7]Multi Disciplinary