انسان موجودی است اجتماعی و اجتماعی بودن وی مستلزم ایجاد و گسترش رابطه با دیگران است. روابط انسان ها برای این که در جهت تأمین نیازهای اساسی، به برخورداری از یک زندگی سالم روانی-اجتماعی و رو به رشد بینجامد، و باید بر اساسی استوار شود که همه جنبه های مادی،معنوی ،دنیوی واخروی وی را مدّ نظر قرار دهد و دغدغه تأمین سعادت جامع و همه جانبه انسان را داشته باشد. در عصر حاضر «شهرنشینی» به مثابه یکی از پدیده های اجتماعی، یکی از ضروریات زندگی به حساب می آید. شهروندان عموماً با سلایق و انگیزه های مختلف در جامعه شهری فعالیت می کنند. زندگی شهری جهت گسترش، تداوم و بقای خود مستلزم همکاری و همیاری تمامی مردم در تمام سطوح و ازهر طبقه می باشد.چرا که محیط زندگی در شهر بر طبق نیازهای همگان شکل می گیرد، لذا بر شهروندان لازم می باشد تا با وظایف شهروندی خود آشنا باشند، از امور شهر و منطقه و محله خود آگاهی داشته و نسبت به میزان توانمندی های خود در رفع مشکلات کوشا باشند، یکی از مهمترین جریاناتی که می تواند شهروندان هر محله را درگیر مسائل مربوط به محله خود بنماید، افزایش مشارکت مردم در امور محله و امور مربوط به خودشان است.
پیش شرط مشارکت مردم در امور مرتبط، خود باوری و اعتماد به تحول است. دگرگونی و تغییر بالتبع نخست، باید از اندیشه و بینش جمعی گذر کند و سپس عاطفه و احساس عمومی را برانگیزد و پس از آنکه بارور شد، به تغییر رفتار بینجامد(آقا بخشی، 1382). نخستین گام برای جلب مشارکت مردم حساس سازی آنها به مسائل و کیفیت زندگی جمعی و آگاه سازی آنها از برنامه های رشد و توسعه است، زیرا تا زمانی که مردم ضرورت یک مسئله را درک نکنند در فعالیت های مربوط به آن مشارکت نخواهند کرد و در صورت مشارکت و حضور فیزیکی در عرصه عمل به تدریج مشارکت از مفهوم و محتوای اصلی خود منحرف می شود. اما گذر از دو مرحله حساس سازی و آگاه سازی، افراد را برای حضور در فعالیت های جمعی به منظور تحلیل بهتر مسائل و راه های برون رفت از آن را مشکل، آماده می سازد، زیرا تا زمانی که افراد متحول نشوند، تحولی پدید نخواهد آمد. لازمه مشارکت طلبی مؤثر شهروندان، مقتدر سازی افراد است. حال اگر قدرت را عبارت از توانایی افراد در پیش بینی، کنترل و مشارکت در محیط بدانیم، آن گاه می توان گفت مقتدرسازی فرایندی است که طی آن افراد و اجتماعات می توانند چنین قدرتی را به کار گیرند و آن را به طور مؤثر در تغییر زندگی خود و محیط شان اعمال کنند. مقتدرسازی این گروه به معنای بسیج کردن توان های موجود در اجتماع است. ورود به این مرحله موجب تغییر رفتار افراد شود. این مرحله را می توان«توانمند شدن» نامید. این تغییر رفتار در واقع همان انجام مشارکت به به عنوان یک تمایل بلکه به عنوان وظیفه ای اجتماعی است. در این میان همکاری با سازمان های غیرحکومتی، سازمان های اجتماع و محله محور می تواند نقش مؤثری را ایفا کند. با توجه به نقش مردم در تقویت روحیه تعاون و افزایش هر چه بیشتر مشارکت آنان، تحقیق حاضر قصد دارد تا به بررسی شیوه های همیاری در منطقه 4 شهر تهران بپردازد.
بیان موضوع :
اصولا همیاری به معنای یكدیگر را یاری كردن، همدستی و دستگیری است و معادل عربی آن«تعاون» می باشد. همیاری می تواند موجب ارتباط افراد یک جامعه و پیدایش روحیه برادری و نوع دوستی در بین آنها شود. همیاری در فرهنگ روستایی سابقه طولانی دارد. زیرا در مناطقی كه عدم مساعدت طبیعت، نیروی انسانی را وادار به سعی و كوشش بیشتری كرد، همكاری نمایان تر است.تعاون و همیاری پدیده پیچیده ای نبوده و دارای سابقه طولانی است او در دوره های مختلف زندگی انسان همیشه بعنوان راه و وسیله مناسبی برای رفع مشكلات مورد استفاده قرار گرفته است و در آینده نیز بشر از آن سود خواهد برد.
بسیاری از اندیشمندان علوم اجتماعی بر این عقیده اند كه انسان حیوانی است اجتماعی.انسان به دلیل فطرت اجتماعی خود و همچنین نیاز و ضرورتهای زندگی خود، از همان ابتدا در قالب گروه ها و جوامع به دور هم جمع شده و برای بقاءو دوام زندگی خویش با مساعدت و همكاری با یكدیگر بر مشكلات خود غلبه كرده اند.
همیاری و یاری گری در جامعۀ شهری ایران خود به خودی و اختیاری نیست، بلکه بر پایۀ قواعد اجتماعی سنتی موجود شکل میگیرد. این همیاری و یاریگری براثر نفوذ مذهب در بین اجتماع شهری حالت فعال داشته به طوری که خود مردم دشواریهای اجتماعی را حل میکردند و مساجد، زورخانهها، بازار و قهوهخانه ها مرکز حل و فصل مشکلات اجتماعی بود.
نقش و نفوذ شبکه های خویشاوندی در جامعۀ شهری ایران بر کسی پوشیده نیست که
میتوانند در امر یاریگری و همیاری به یکدیگر دارای کارکردهای گوناگون باشند. بنابراین میتوان گفت که وقف، مسجد، گروههای خویشاوندی، محلات، بازار و اصناف همگی از عوامل مهمی هستند که هستۀ اصلی نهاد مشارکت و یاریگری جامعۀ شهری ایران بر حول آنها استوار است و اساس تعاون و رفتار شهرنشینان را تشکیل میدهد.
در جامعههای سنتی نیروی مؤثر در هماهنگی زندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی همانا گروه خویشاوندی است که به عنوان سازمانی همه کاره در سیاست، اقتصاد، آموزش، مذهب و تأمین نیازهای روانی تمام اعضایش تأثیر به سزای دارد؛ امّا به موازات گسترش شهرنشینی و پیچیدگی فزایندۀ ساختاری جوامع، نهاد خویشاوندی به تدریج اهمیت خود را از دست میدهد و روابط اجتماعی به گونۀ «نخستین» که براثر عواطف انسانی و صمیمیت قرار دارد، جای خود را به روابط رسمی، خشک و حسابگرانه به گونۀ «دومین» میدهد.
به عنوان مثال میتوان صندوقهای قرض الحسنۀ مردمی (غیررسمی) را نام برد که نمادی از همیاری اقتصادی در جامعۀ شهری امروز است.
این رفتار گروهی خردمندانه و خودجوش که معمولاً ناشی از عدم برقراری تعادل در دخل و خرج مردم به ویژه اقشار حقوق بگیر و کم درآمد با هر عنوان شغلی که دارد، دلالت بر همدلی، هم اندیشی، همت جمعی و به بیان دقیق تر همیاری در بین شهروندان در رفع نیازمندیهای یکدیگر دارد.
همچنین این همیاری ها در مراسم های گوناگون از جمله در مراسم مرگ و میر و عزاداریها، جشنها و عروسیها، تولد و خرید خانه، خرید جهیزیه و خرید سیسمونی نیز دیده می شود که همه افراد از جان و دل و از سر اشتیاق به هم یاری میرسانند و کمک می کنند.
در پایان پی بردن به این مسئله که کارکرد و نقش این همیاریها در زندگی اجتماعی انسانها چه تأثیری دارد ، موجب کندوکاو در این مورد شده است.و به دنبال پاسخ دادن به این سؤال اساسی است: کارکرد و نقش همیاری در زندگی انسانها چیست؟
اهمیت و ضرورت:
هر خانوادهای از منابع متعدد درآمد کسب می کند که این درآمد محدود است یعنی مقدار معینی است و به هر مقدار که اراده کند، در اختیارش نیست و در عوض مخارجی دارد که برای انجام آن از درآمدهایش استفاده می کند. افراد برای ادامه زندگی به کالاهای زیادی نیاز دارند و باید درآمد را به مصرف انواع کالاهای مورد نیاز مثل غذا، پوشاک، مسکن، آموزش، تفریحات و … اختصاص دهد. درست است که نیازهای افراد بینهایت است؛ اما همانطور که شما هم بارها در زندگی با آن برخورد کردهاید، درآمدهای خانواده محدود است و همیشه مقدار محدودی از نیازهایش را می تواند برآورده کند. این جا اولین سؤال در مبحث اقتصاد خانواده به وجود می آید و آن این است که چگونه این درآمد را باید به مصرف انواع کالاها و خدمات اختصاص دهد؟
اصل هنر اقتصاد هم چگونگی تخصیص منابع محدود در دسترس جهت تأمین نیازهای محدود انسان ها است. مدیریت منابع مالی خانواده از مهم ترین وظایفی است که اغلب برعهده زنان مدیر و باتدبیر است.
یاری گری اجتماعی دستیابی آسان تر و مطلوب تر به مقاصد مشترک، از روزگاران کهن کم و بیش در همۀ جوامع انسانی معمول و مرسوم بوده و نقش ارزنده ای در بهبود مناسباتی انسانی داشته است. موضوع یاری گری اجتماعی با عنوان ضرورتی اساسی برای بهبود امور، کاهش مسائل و مشکلات و ضامن بقای انسانها مورد توجه ادیان الهی بوده و به اشکال مختلف محل تأکید و توصیف قرار گرفته است. یاری گری اجتماعی می تواند در تحقق رشد و شکوفایی جامعه نقشی بسزا یافا کند. بدیهی است با گسترش فرهنگی همیاری، وحدت و همدلی بر جامعه حاکم و ابتکارها و خلاقیتها پدیدار میگردد. بدون تردید در جهان امروز برای کسب توفیق و سرافرازی در کلیه مسایل اقتصادی، فرهنگی و سیاسی به یاری گری اجتماعی نیازمند است.
مقصد اعلی و هدف والای همیاری، جمع ارزشهای اخلاقی با هدفهای اقتصادی و رفع حوایج مشترک افراد در نظامی مبتنی بر فضیلت است. قلمرو شمول نظام همیاری، تمام رشتههای فعالیت اقتصادی خانواده است و استقرار آن با تشکیل و توسعۀ تدریجی گروههای همیاری، از طریق گروها و افرادی که احساس احتیاج به این نوع نیازهای خانوادگی را دارند، میسر میگردد.
مطالعه و توجه به شیوه های همیاری و تقویت آن می توان گامی در جهت سازماندهی و مدیریت بردارد.
همكاری و مشاركت نیز از جمله مسائلی است كه در چند دهه اخیر و همزمان با طرح مقوله برنامه ریزی، به عنوان یكی از محورهای برنامه مدنظر بوده است از سالهای 1960 و 1970 به بعد كه توسعه مفهومی گسترده تر پیدا كرده است، مشاركت نیز از اهمیت بیشتری برخوردار شد. تا جائیكه بعضی از صاحبنظران توسعه را مترادف با همكاری و مشاركت می دانند.
موضوع همكاری مردم در روند توسعه، مورد توجه بسیاری از دولتمردان كشورهای در حال توسعه است، چرا كه توسعه فقط رشد نیست و صرفاً شامل سرمایه گذاریهای كلان نمی شود، بلكه این سرمایه گذاری باید به استفاده بهینه از منابع انسانی همراه باشد و این مهم از طریق مشاركت صورت می گیرد. بنابراین مشاهده می شود كه همكاری و مشاركت در اساسی ترین مسائل اجتماعی تأثیرگذار است.
…………………………………………………………………………………………………………………………………….46
2-4 : خلاصۀ داستان سریال ستایش…………………………………………………………………………………………….48
3-4 : تحلیل نشانهشناختی سریال ستایش…………………………………………………………………………………..51
4-4 : تحلیل جامعهشناختی اعتماد اجتماعیِ بیننسلی در سریال ستایش…………………………………65
فصل پنجم: نتیجه گیری………………………………………………………………………………………….72
منابع………………………………………………………………………………………………………………………76
فصل اول: کلیات تحقیق
1-1 : طرح مسئله
فناوری ارتباطات و اطلاعات در مدت زمان كوتاهی كه از پیدایش آن میگذرد توانسته است تغییرات بسیاری را در شیوۀ کلی زندگی بشر به وجود آورد. در این میان رسانه های تصویری – كه نمودهای آن در تلویزیون، سینما و شبكه های توزیع و پخش فیلمهای خانگی و حتی اینترنت قابل مشاهده است- به علت تاثیرگذاری بر مخاطبان بیشمار خود مهمترین رسانه ها در شكلدهی به افكار، اندیشهها، عادات، هنجارها و كلیه نمودهای فرهنگی هستند. رسانه های تصویری هم تأثیر میپذیرند و هم تاثیر میگذارند و آنچه را كه از واقعیت موجود برداشت مینمایند، بازنمایی میكنند. جهان بازنمودهها مملو از نشانههاست؛ نشانه هایی كه در پسزمینۀ آن مخاطب با مفاهیم عمیق فرهنگی مواجه می شود. این فرایند كه همچون حلقههای زنجیز به طور متوالی معنا را در چرخه فرهنگ تولید و بازتولید میكند، در هر تولیدی معنای جدید خلق و در فرایند رمزگشایی قرار می گیرد و معنای جدیدتری باز تولید می شود (معینیفر و محمدخانی،1390: 106).
یكی از مفاهیمی که در جامعه امروز ایران مورد چالش قرار گرفته است، مفهوم «اعتماد» است. در زبان لاتین اعتماد، اطمینان داشتن و اعتماد داشتن معادل Trust و Confidence مورد استفاده قرار گرفته است. در ادبیات جامعهشناختی مفهوم اعتماد هم به عنوان ویژگی افراد، ویژگی ارتباطات اجتماعی و هم ویژگی سیستم اجتماعی با تأکید بر رفتار مبتنی بر تعاملات و سوگیریهای در سطح فردی مفهومسازی شده است. با این وصف، این مقوله را رویکردهای مختلفی مفهومپردازی کرده اند. نخستین رهیافت بر احساسات و ارزشهای فردی تأکید دارد و بر طبق اعتماد به عنوان متغیر فردی و شخصیتی تلقی می شود. در این برداشتِ روانشناختی ـ اجتماعی اعتماد در ارتباط بسیار نزدیکی با مفاهیمی مانند وفاداری، دگرخواهی، صداقت، دوستی قرار می گیرد. این رهیافت یک تئوری شخصیتی در مورد اعتماد را عنوان مینماید و به زمینه اجتماعی توجهی ندارد. بر اساس رویکردی دیگر اعتماد بیشتر به عنوان یک ویژگی اجتماعی تلقی می شود و لذا در کالبد نهادی جامعه عملی میگردد. اعتماد در این مفهوم منبعی اجتماعی به حساب می آید که برای دستیابی به اهداف سازمانی استفاده می شود. طبق رویکرد سوم اعتماد به عنوان یک خیر جمعی با ارزش تلقی می شود که بوسیله تعاملات اعضاء در جامعه پیگیری می شود. بطور مثال میتوان نمود آن را در توصیفی که توکویل از اجتماع مدنی دارد مشاهده نمود که بر اساس آن اعتماد به عنوان یک مفهوم ارزشمند قابلیت آن را دارد که به شیوهای روششناختی جهت برطرف نمودن مرز بین سطوح خرد و کلان بکار گرفته شود. در این رهیافت نشان داده می شود که اعتماد در سطح خرد چگونه به پیدایش آن در سطح کلان کمک می کند. مثلاً هر برخورد مثبت با پزشک محلی می تواند اعتماد ما به سیستم درمانی را ارتقاء بخشد. در این رهیافت اعتماد به عنوان یک مفهوم جامعهشناختی با هدف تحلیل آن در سطوح سیستم و روابط بینشخصی مفهومسازی میگردد. بنابراین اعتماد مکانیسمی اجتماعی پنداشته می شود. مطالعه اعتماد به عنوان مکانیسمی اجتماعی تعاملات مردم را با تکیه بر انگیزهها و باورهای آنان در کانون توجه قرار می دهد.
مسئلۀ اصلی پژوهش حاضر نحوۀ بازنمایی مقولۀ اعتماد اجتماعیِ بیننسلی در سریال تلویزیونی ستایش است. این سریال که نیمه اول امسال (1390) در 44 قسمت از شبکه سوم صدا و سیما پخش شد توانست طیف وسیعی از مخاطبان را به خود جذب کند. شکاف نسلی، چالشهای فرد و ساختارهای اجتماعی، تحول زندگی خانوادگی در فُرم و محتوا، وجود تعارضهای ارزشی و هنجاری در حوزه های خصوصی و عمومی، دگردیسی مقولاتی همچون «صمیمیت»، «پایبندی» و «اعتماد اجتماعی»، و غیره از جملۀ عمدهترین مضامین این مجموعه بود. ملموسترین پدیدۀ اجتماعیِ بازنماییشده در این سریال تحول اعتماد اجتماعی در جامعۀ شهریِ ایران در سه دهۀ اخیر، پیدایش شکاف بیننسلی و نبود مبنایی برای گفتگو و تفاهم بین افراد است. اگر این ایدۀ واتسون و هیل را بپذیریم که بازنماییِ رسانهای عنصری محوری در درک و تفسیر افراد از مسایل و رخدادهای اجتماعی است ( واتسون و هیل، 2006 : 248 )، در آن صورت این موضوع بسیار واجد اهمیت می شود که سریال ستایش اعتماد اجتماعی را چگونه بازنمایی می کند؟ در بازنمایی این مقوله از چه نوع تمهیدات فُرمی، روایی و بصری سود میجوید؟ تصویری که این سریال از اعتماد اجتماعی ( ابعاد و خصلتهای آن، عوامل تقویتکنندۀ آن، موانع تحقق شکلِ مطلوب آن و…) ارائه میدهد بر چه مفروضاتی دربارۀ زندگی اجتماعی مبتنی است؟ به بیان دیگر، اعتماد اجتماعیِ بازنماییشده ( هم در شکلِ موجود و هم در شکلِ مطلوب آن ) در این سریال با کدام زمینه و فضای اجتماعی قرابت و سنخیت دارد؟
در این پژوهش، برای تعریف نظری و کاربردی اعتماد اجتماعیِ بیننسلی، از روش ماکس وبر در برساخت تیپایدهآل استفاده می شود. وبر با مطالعه اولیه پدیده، یک ایضاح موقت از متن ارائه میدهد و پس از استخراج «یکبهیک اجزای منفرد» از واقعیت اجتماعیِ مطالعه شده به تدریج تیپایدهآلی میسازد (وبر،1382 : 51 ). در برساخت تیپایدهآلِ اعتماد اجتماعیِ بیننسلی، نظریه زتومکا دربارۀ اعتماد اجتماعی که حول محور مفهوم «شدن اجتماعی» صورتبندی شده و رویکردی تلفیقی و تاریخی به این پدیده دارد (زتومکا،1387) انتخاب شده است. سپس، در پرتو نظریه زتومکا، به تحقیقاتی رجوع می شود که این پدیده را به طور عینی در جامعه ایران پس از انقلاب مطالعه کرده اند و بدینترتیب مؤلفه ها و شاخص های این پدیده مشخص می شود. این تیپایدهآل در مقام یک برساختۀ تحلیلی محکی است برای شناخت و سنجش تصویری که از این پدیده در سریال مورد مطالعه ارائه شده است. از آنجا که اعتماد، هم در سطح تعاملات بینفردی و هم در سطح نهادی و کلان، امری برساختی است، هرگونه تلاش برای تعریف، توصیف یا بازنمایی آن به واسطۀ یک متن، سوای این که خود نوعی برساخت دوبارۀ این پدیده است، مستلزم مفروض گرفتن یکسری گزارهها، پنداشتها و آگزیومها دربارۀ انسان و جامعه و تاریخ است. مسئلۀ تحقیق حاضر این است که سریال ستایش در مقام یک متن تلویزیونی چگونه این پدیده را بر میسازد؟ در چه سطحی آن را بر میسازد؟ کدامیک از ابعاد و کیفیات آن را برجسته می کند و کدامیک را به حاشیه میراند؟ در تصویری که این سریال از جامعه و اعتماد اجتماعیِ موجود در آن ( با هر درجه از شدت و عمقی که وجود دارد یا ندارد ) ارائه میدهد چالشها و تعارضهای پیشِ روی این پدیده و راهکارهای تقویت آن کدامند؟ این پژوهش بههیچوجه درصدد مقایسۀ اعتماد اجتماعیِ بازنماییشده در سریال ستایش و اعتماد اجتماعی آن گونه که در جامعۀ ایران واقعاً وجود دارد نیست، بلکه صرفاً در پی تحلیل و شناخت تصویری از این پدیده ( و مفروضات اجتماعی نهفته در پس این تصویر ) است که در این متن ارائه می شود. روشن است که دستمایۀ اصلی دستیابی به این شناخت و تحلیل، فرضها و روشها و تکنیکهای جامعهشناختی است. تأمل جامعهشناختی در تصویری که این سریال از اعتماد اجتماعیِ بیننسلی ارائه میدهد، هم از این حیث که دعوی بازنمایی وضعیتِ عینی جامعه ایران را دارد و هم به این لحاظ که خود در برساختن این وضعیت عینی ذیمدخل است، امری ضروری است.
2-1 : اهمیت و ضرورت تحقیق
یکی از مسائلی که در توسعه اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در جوامع کنونی مخصوصاً جوامع در حال توسعه باید مد نظر قرار بگیرد مسئله اعتماد اجتماعی است. اعتماد در متن کنشهای انسان نمود پیدا می کند و نیز تسهیلکنندۀ مبادلات در فضای اجتماعی است. اعتماد یکی از جنبه های مهم روابط انسانی است و زمینه ساز مشارکت و همکاری میان اعضای جامعه میباشد. این پدیده همچنین مبادلات را در زمینه های مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی سرعت میبخشد. در فضای مبتنی بر اعتماد ابزارهایی چون زور و اجبار برای تضمین داد و ستد کارایی خود را از دست می دهند و در عوض قصد افراد برای بازپرداختها و اعتقاد به درستکاری افزایش مییابد. اعتماد کار بازار را رونق میبخشد. اعتماد اجنماعی به منزلۀ یک جزء اصلی سرمایه اجتماعی مطرح بوده و به عنوان شاخص اصلی سرمایه اجتماعی با کارکردهای متعدد اجتماعی، سیاسی و روانشناختی نقش مهمی را در ایجاد و حفظ و استحکام نظم و همبستگی اجتماعی و مشارکت و تعاون و توسعه اجتماعی بر عهده دارد. افزون بر این، اعتماد از عناصر مؤثر در پذیرش و همدلی اجتماعی محسوب می شود، که این خود زمینۀ سازگاری و همنوایی هر چه بیشتر اعضای جامعه را فراهم میسازد. به واسطۀ اعتماد کردن، امکانات و فرصتهایی برای طرفین در جامعه پدید می آید که در صورت عدم آن شاید آن امکانات و فرصتها به آسانی از بین برود. در حقیقت با اعتماد روابط جدیدی ایجاد می شود که قبلاً وجود نداشته است. همچنین اعتماد پیوستگی فرد به اجتماع را قویتر کرده و ضمن کمک به پیدایی احساس هویت سبب انسجام گروهی می شود. از سوی دیگر، بیاعتمادی در جامعه باعث کاهش انسجام و پیوستگی و همچنین پائین آمدن مشارکت افراد در جامعه می شود. با توجه به این موارد میتوان نتیجه گرفت که اعتماد اجتماعی به عنوان یک مقوله اجتماعی از مسائل اساسی بوده و واجد اهمیت بسیاری است و نمود آن در تمام سطوح جامعه متبلور است.
در جامعۀ ایرانِ بعد از انقلاب، تحولات بنیادینی در سطح ارزشها، هویتها و سبکهای زندگی اتفاق افتاد. اساساً انقلاب ایران تلاشی بود برای ایجاد جامعهای با منظومههای ارزشی و ترکیببندیهای هویتیِ نوین که بنا بود اَشکال جدیدی از تعامل اجتماعی بین انسانها برقرار سازد. نقطۀ ثقل این تعاملات اجتماعی در این گفتمانِ ارزشمدار، اعتماد اجتماعی و کرامت انسان بود. اما به دنبال رخداد انقلاب، و به موازات تحولات اقتصادی و صنعتی و شهری در دهههای هفتاد و هشتاد، اَشکال دیگری از تعاملات و همبستگیهای اجتماعی در جامعۀ ایران پدید آمد که لزوماً با آنچه در گفتمان ارزشمدارِ دهۀ شصت تصویر میشد، یکی نبود. فراز و فرودهای میزان و کیفیت اعتماد اجتماعی در جامعۀ ایران، و پرداختن به چیستی و چرایی و چگونگی تحول این پدیده، مسئلۀ در خور توجهی است. اما آنچه پرداختن به آن از دید این تحقیق واجد اهمیت و ضرورت بسیار است کیفیت اعتماد اجتماعی بین نسلهای مختلفی است که امروزه در جامعۀ ایران کنار هم زندگی می کنند. آیا آدمیانی که سوبژکتیویته و هویت آنها در تعامل با وضعیتِ عینی و فضای گفتمانیِ دهۀ شصت شکل گرفت، با نسلی که پس از سازندگی و در فضایی عمدتاً شهری و مدرن رشد کرد، قادر به تفاهم و گفتگو هستند؟ نظر به این که در فضای امروزین جامعۀ ایران سخن از شکاف نسلها و تعارض ارزشها و هنجارها میرود، بررسی این مسئله که رسانه ها چه تصویری از پدیدۀ اعتماد اجتماعی در این وضعیت به مخاطبانشان ارائه میدهند، بسیار حائز اهمیت است.
انسان موجودی اجتماعی است و برای برآوردن نیازهایش با همنوعان خویش ارتباط برقرار می کند. این نیاز موجب تشکیل جامعه می شود و ساختارهای مختلف افتصادی،فرهنگی و سیاسی را ایجاد،گسترش و پیچیدگی روابط انسانها را به دنبال دارد و در این میان نقش رسانه ها جهت آسان نمودن این ارتباط بسیار اهمیت دارد به طوری که وجود رسانه های گروهی و جمعی را در صحنه مناسبات اجتماعی انسان ها امری اجتناب ناپذیر نموده است.بسیاری از دانش پژوهان،متفکران و مصلحان اجتماعی عصر حاضر را با نام های متفاوتی چون«عصر تکنیک»،«عصر ارتباطات»،«دهکده جهانی»،«رهبری از راه دور» نامیده اند. البته رهبری از راه دور نه تنها در مورد ماهواره و فضاپیما صادق است بلکه هدایت از مسافت دور به وسیله رسانه های گروهی در مورد انسان نیز صدق می کند. زیرا تا قرن بیستم رهبری و ارشاد انسان رویارو و براساس ارتباط چهره به چهره بود در صورتی که در عصر حاضر ارتباط یک طرفه و از راه دور صورت می گیرد به طوری که بین شنوده و گوینده یا بهتر گوییم بین موثر و متاثر به طور نسبی فاصله زیادی وجود دارد برخی معتقدند که رسانه های گروهی دارای چنین قدرتی هستند که با نسل های پیشین بسیار متفاوت است.
لازرسفلد و مرتن2 در تشریح این عقاید متفکران می نویسند”وسایل ارتباط جمعی ابزاری بس نیرومندند که می توان از آن در راه خیر،شر با تاثیری شگرف سود برد و چنانچه کنترل مطلوب وجود نداشته باشد امکان استفاده از این وسایل در راه شر بیشتر از خیر است.(هدایت ا…،1372،203)
امروزه در میان رسانه ها اثرات منفی مطبوعات به شدت رسانه های دیگر چون تلویزیون،ویدئو وماهواره نیست.اما نباید از اثرات مخرب آن غافل شد.داستانهای مربوط به خونریزی،آدم کشی،انتقام،شرارت،شقاوت از عهد باستان تاکنون در بسیاری از جوامع بشری رایج بوده و گاهی به صورت حماسه های ملی و مردمی سینه به سینه گشته به دست نسل معاصر رسیده است.از داستانهای خشم ژوپیتر گرفته تا داستانهای قوم یهود ورستم دستان به صورتهای گوناگونی،پرخاشگری،مبارزه جویی،دفاع از حرم و حریم منعکس شده است ولی هرگز در تاریخ از برکت صنعت چاپ و تصویر داستانهای خونریزی و شقاوت تا به این حد همه جا گیر نبوده است.(شیخاوندی،402،1384)
در عصر حاضر همه روزه اخبار مربوط به جرم و جنایت و جنگ، در مطبوعات اغلب کشورها از آن جمله ایران منعکس می شود و برخی اوقات خبر آن از مرزها گذشته و جنبه جهانی پیدا می کند. تنظیم کنندگان صفحات روزنامه هاو مجلات عامیانه می کوشند تا حادترین و خشن ترین جنایتها را با طول و تفسیر منتشر سازند وبه همین خاطر اثرات منفی انعکاس اینگونه اخبار از دیر باز دغدغه خاطر بسیاری از دانشمندان را موجب شده و هر کس بر حسب عقیده و مطالعات خود نظراتی را ابراز داشته و از آن به صورتی بحث نموده است. این پژوهش به بررسی و ارزیابی جنبه های مثبت و منفی انعکاس این اخبار از دیدگاه های مختلف پرداخته و با روش پیمایشی در پی آن می باشد که اثر مطبوعات را با توجه به جنبه ذکر شده بر رفتارهای بزهکارانه و نابهنجار مورد بررسی قرار دهد.
بیان مسئله
بررسی ها نشان می دهد که صفحات حوادث، یکی از پرخواننده ترین صفحات روزنامه هاست.موفقیت بسیاری از روزنامه های
سراسری،هفته نامه ها و مجلات،به دلیل توجه خاص به انعکاس اخبار حوادث و پاسخگویی به این نیاز مخاطبان بوده است.مطالعات انجام شده حاکی از آن است که اخبار جنایی حداقل 4 درصد و حداکثر 28 درصد و به طور متوسط7 درصد از مطالب روزنامه ها را تشکیل می دهد. این نسبت در مورد رسانه های دیداری و شنیداری درصد متفاوتی بین 10 تا 13 را براساس دروه های زمانی و محیط های جغرافیایی مختلف به خود اختصاص داده است(فرجیها،1385،58)
هنگامی که مجرم یا جنایتکار مرتکب جنایتی می شود که منطبق با روش های ارائه شده رسانه های جمعی است، به طور طبیعی این سوال در مغز زنده می شود که آیا رسانه ها مشوق این امر بودند؟ در رسانه و به خصوص در بین مخاطبان صفحه حوادث مطبوعات چرا مطالعه و پیگیری اخبار جنایی از جاذبه زیادی برخوردار است؟ کدام گروه از خوانندگان مطبوعات،علاقه و گرایش،بیشتری به مطالعه دارند؟خوانندگان اخبار حوادث چه نوع موضوعاتی را بیشتر مطالعه می کنند؟در مطالعه اخبار جنایی بیشتر به چه جنبه های از جرم(انگیزه ها،چگونگی انجام،نتایج عواقب)توجه دارند؟ مطالعه اخبار جرایم چه احساسی را در خوانندگان بر می انگیزد؟ این ها پرسش های است که درباره آن ها اطلاعات زیادی موجود نیست و شاید تاکنون در جامعه ما بررسی و پژوهش ویژه ای پیرامون آن صورت نگرفته است.آنچه بدیهی می نماید علاقه و گرایش زیاد در بین روزنامه خوانها به مطالعه اخبار جرایم است.
رسانه با انعکاس اخبار مربوط به پدیده های جنایی نگرش خاصی را به مردم تحمیل می کنند و چگونگی قضاوت و داوری آنان درباره جرم و عدالت کیفری را سامان می دهند. این ابزارهای ارتباطی به سادگی می توانند از موضوعی کم اهمیت سوژه ای بسیار مهم بسازند و افکار عمومی را نسبت به پدیده ای خاص حساس کنند و یا برعکس از حادثه ای مهم خبری خنثی و کم اهمیت بسازند. رسانه های گروهی به دلیل برخورداری از این ظرفیت یکی از ابزارهای موثر برای کنترل نهادها و جریان های قدرتمند و با نفوذ تلقی می شوند.خبرنگاران دبیران سرویس خبری روزنامه ها و مدیران مسئول تنظیم خبر و گزارش،با انتخاب موضوع و چگونگی انتقال این اطلاعات به مردم،نقش موثری در تعیین محدوده جرم و انحراف بازی می کنند. آن ها با انتخاب حوادث جنایی و نحوه انعکاس آن در واقع محدوده رفتاری مجاز را تعریف و معیارهایی را در این زمینه به جامعه ارائه می کنند.بدین ترتیب رسانه ها از یک سو توانایی تشدید احساس ناامنی،ترویج بزهکاری و تشویق افراد مستعد ارتکاب جرم را دارند و از سوی دیگر با ایفای نقش اطلاع رسانی مسئولانه و ترویج الگوی زندگی سالم می توانند در کاهش وقوع جرم و تامین احساس امنیت موثر باشند.برخی معتقدند که رسالت رسانه ها آگاهی بخشی و اطلاع رسانی است و رسانه های عمومی نباید خود را قیّم مردم بدانند و مطابق میل خود به انتشار اخبار بپردازند.این رویکرد که به روزنامه نگاری حرفه ای نگاهی سوداگرایانه دارد با انتخاب سوژه هایی که بیشتر باعث جذب مخاطب می شوند به ارضای حس کنجکاوی خواننده توجهی خاص نشان می دهد. در این وضعیت منافع و مصالح اجتماعی از جمله کارکرد پیشگیرانه رسانه ها در اولویت های بعدی قرار می گیرد. دیدگاه دیگری که در زمینه بازتاب رسانه ای جرم دارد دیدگاه سلبی است که معتقد است رسانه های دیداری،شنیداری و نوشتاری با انعکاس اخبار و رویدادهای جنایی قبح و زشتی رفتارهای مجرمانه را در جامعه از بین می برند و وقوع جرم را امری عادی و طبیعی نشان می دهند.در این شرایط اجتماع پس از مدتی به این زشتی ها عادت می کند و زمینه سقوط ارزش های اجتماعی و هنجارهای زندگی سالم فراهم می شود.برخی از طرفداران این دیدگاه به عدم انتشار اخبار جنایی در رسانه ها به طور مطلق معتقدند و برخی دیگر به پوشش خبری حوادث جنایی به طور محتاطانه باور دارند.
Lazersefled 2.Merton .1
: 113
5-2-1- مقایسه تفاوتهای بین متغیرهای زمینهای و رفتارهای زیست محیطی- 114
5-2-2- آزمون فرضیه ها 120
5-2-3- تحلیل رگرسیون خطی ساده (دو متغیره) 128
5-2-4- تحلیل رگرسیون چند متغیره 130
5-2-5- تحلیل مسیر (آزمون مدل تحلیلی) 132
جمع بندی- 133
فصل ششم: بحث نتیجه گیری
6-1- بحث و نتیجه گیری- 137
6-2- محدودیتهای تحقیق- 140
6-3- پیشنهادات تحقیق- 140
ضمایم
نمودار ماتریس روابط خطی- 144
پرسشنامه 145
منابع و ماخذ- 151
عنوان | صفحه |
(جدول شماره 1-2): تاریخچه کاربرد مفهوم سرمایه اجتماعی– 18
(جدول شماره 1-4): فرایند شاخصسازی مشخصات فردی- 61
(جدول شماره 2-4): فرایند شاخص سازی متغیر ساختاری- موقعیتی- 62
(جدول شماره 3-4): فرایند شاخص سازی متغیر پایگاه اجتماعی-اقتصادی- 62
(جدول شماره 4-4): فرایند شاخصسازی رفتارهای زیست محیطی- 63
(جدول شماره 5-4): فرایند شاخصسازی شبکه های اجتماعی رسمی- 65
(جدول شماره6-4): فرایند شاخصسازی میزان شرکت در فعالیتهای جمعی- 66
(جدول شماره 7-4): فرایند شاخصسازی شبکه دوستان و همسایگان 66
(جدول شماره 8-4): فرایند شاخصسازی هنجارهای فردی- 67
(جدول شماره 9-4): فرایند شاخصسازی هنجارهای جمعی- 67
(جدول شماره 10-4): فرایند شاخصسازی اعتماد بین شخصی- 68
(جدول شماره 11-4): فرایند شاخصسازی اعتماد تعمیمیافته 68
(جدول شماره 12-4): فرایند شاخصسازی اعتماد نهادی- 69
(جدول شماره 13-4): فرایند شاخصسازی سرمایه اجتماعی- 69
(جدول شماره 16-4): ضرایب آلفای کرونباخ برای متغیر وابسته و متغیرهای مستقل تحقیق- 73
(جدول شماره 1-5): توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب شهر 78
(جدول شماره 2-5): توزیع فراوانی بر حسب جنسیت- 79
(جدول شماره 3-5): توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب سن- 79
(جدول شماره 4-5): توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب وضعیت تاهل- 80
(جدول شماره 5-5): توزیع فراوانی پاسخگویانر بر حسب وضعیت اشتغال 80
(جدول شماره 6-5): وضعیت طبقه ذهنی پاسخگویان 81
(جدول شماره 7-5): وضعیت تحصیلات پاسخگویان 82
(جدول شماره 8-5): وضعیت متغیرهای موقعیتی- ساختاری- 83
(جدول شماره 9-5): وضعیت مصرف بهینه گاز 83
(جدول شماره 10-5): وضعیت پراکندگی پاسخها بر حسب گویه های مصرف بهینه گاز 84
(جدول شماره 11-5): وضعیت مصرف بهینه برق- 85
(جدول شماره 12-5): وضعیت پراکندگی پاسخها بر حسب گویه های مصرف برق- 85
(جدول شماره 13-5): وضعیت مصرف آب- 86
(جدول شماره 14-5): وضعیت پراکندگی پاسخها بر حسب گویه های مصرف بهینه آب- 87
(جدول شماره 15-5): وضعیت استفاده از تولیدات دارای استاندارد زیست محیطی- 87
(جدول شماره 16-5): وضعیت پراکندگی پاسخها بر حسب گویه های استفاده از تولیدات دارای استاندارد زیست محیطی 88
(جدول شماره 17-5): وضعیت حفاظت از منابع طبیعی- 89
(جدول شماره 18-5): وضعیت پراکندگی پاسخها بر حسب گویه های حفاظت از منابع طبیعی- 89
(جدول شماره 19-5): وضعیت استفاده از وسایل بازیافتی- 90
(جدول شماره 20-5): وضیت پراکندگی پاسخها بر حسب استفاده از وسایل بازیافتی- 90
(جدول شماره 21-5): وضعیت رفتارهای زیست محیطی- 91
(جدول شماره 22-5): وضعیت پراکندگی پاسخها بر حسب مولفههای رفتارهای زیست محیطی- 92
(جدول شماره 23-5): وضعیت گستردگی شبکه های رسمی- 93
(جدول شماره 24-5): وضعیت پاسخها بر حسب گویه های شبکه های رسمی- 94
(جدول شماره 25-5): وضعیت گستردگی شبکه های غیر رسمی- 94
(جدول شماره 26-5): وضعیت پراکندگی پاسخها بر حسب گویه های شبکه های غیر رسمی- 95
(جدول شماره 27-5): وضعیت گستردگی شبکه های اجتماعی- 96
(جدول شماره 28-5): وضعیت پراکندگی پاسخها بر حسب مولفههای شبکه های اجتماعی- 96
(جدول شماره 29-5): وضعیت هنجارهای فردی- 97
(جدول شماره 30-5): وضعیت پراکندگی پاسخها بر حسب گویه های هنجار فردی- 98
(جدول شماره 31-5): وضعیت هنجارهای جمعی- 98
(جدول شماره 32-5): وضعیت پراکندگی پاسخها را بر حسب گویه های هنجارهای جمعی- 99
(جدول شماره 33-5): وضعیت هنجارهای اجتماعی- 100
(جدول شماره 34-5): وضعیت پراکندگی پاسخها بر حسب مولفههای هنجارهای اجتماعی- 100
(جدول شماره 35-5): وضعیت اعتماد بین شخصی پاسخگویان 101
(جدول شماره 36-5): وضعیت پراکندگی پاسخها بر حسب گویه های اعتماد بین شخصی- 102
(جدول شماره 37-5): وضعیت اعتماد تعمیم یافته پاسخگویان 102
(جدول شماره 38-5): وضعیت پراکندگی پاسخها بر حسب گویه های اعتماد تعمیم یافته 103
(جدول شماره 39-5): وضعیت اعتماد نهادی پاسخگویان 104
(جدول شماره 40-5): وضعیت پراکندگی پاسخها بر حسب گویه های اعتماد نهادی- 104
(جدول شماره 41-5): وضعیت اعتماد اجتماعی پاسخگویان 105
(جدول شماره 42-5): وضعیت پراکندگی پاسخها بر حسب مولفههای اعتماد اجتماعی- 105
(جدول شماره 43-5): وضعیت سرمایه اجتماعی پاسخگویان 106
(جدول شماره 44-5): وضعیت پراکندگی پاسخها بر حسب ابعاد سرمایه اجتماعی- 107
(جدول شماره 45-5): وضعیت آگاهی خاص زیست محیطی پاسخگویان 108
(جدول شماره 46-5): وضعیت آگاهی زیست محیطی عام 109
(جدول شماره 47-5): وضعیت آگاهی های زیست محیطی پاسخگویان 110
(جدول شماره 48-5): وضعیت پراکندگی پاسخها بر حسب ابعاد آگاهی زیست محیطی- 110
(جدول شماره 49-5): وضعیت نگرش زیست محیطی پاسخگویان 111
(جدول شماره 50-5): مقایسه میزان رفتارهای زیست محیطی پاسخگویان بر حسب شهر محل سکونت- 115
(جدول شماره 51-5): مقایسه میزان رفتارهای زیست محیطی پاسخگویان بر حسب جنسیت- 116
(جدول شماره 52-5): مقایسه میزان رفتارهای زیست محیطی پاسخگویان بر حسب جنسیت- 117
(جدول شماره 53-5): مقایسه میزان رفتارهای زیست محیطی پاسخگویان بر حسب وضعیت تاهل- 118
(جدول شماره 54-5): مقایسه میزان رفتارهای زیست محیطی پاسخگویان بر حسب وضعیت اشتغال 119
(جدول شماره 55-5): ضریب اسپیرمن رفتارهای زیست محیطی پاسخگویان و طبقه ذهنی- 120
(جدول شماره 56-5): آزمون ضریب همبستگی پیرسون نگرش زیست محیطی و رفتار زیست محیطی- 120
(جدول شماره 57-5): آزمون ضریب همبستگی پیرسون آگاهی زیست محیطی و رفتار زیست محیطی- 121
(جدول شماره 58-5): آزمون ضریب همبستگی پیرسون سرمایه اجتماعی و رفتار زیست محیطی- 122
(جدول شماره 59-5): آزمون ضریب همبستگی پیرسون تحصیلات و رفتار زیست محیطی- 123
(جدول شماره 60-5): ضریب همبستگی پیرسون نگرش زیست محیطی و آگاهی زیست محیطی- 124
(جدول شماره 61-5): ضریب همبستگی پیرسون نگرش زیست محیطی و سرمایه اجتماعی- 125
(جدول شماره 62-5): آزمون ضریب همبستگی پیرسون تحصیلات و نگرش زیست محیطی- 125
(جدول شماره 63-5): ضریب همبستگی پیرسون آگاهی زیست محیطی و سرمایه اجتماعی- 126
(جدول شماره 64-5): آزمون ضریب همبستگی پیرسون تحصیلات و آگاهی زیست محیطی- 127
(جدول شماره 65-5): ضریب همبستگی پیرسون سرمایه اجتماعی و تحصیلات- 128
(جدول شماره 66-5): ضرایب رگرسیونی ساده رفتارهای زیست محیطی- 129
(جدول شماره 67-5): مدل رگرسیونی گام به گام متغیرهای مستقل برای تبیین رفتارهای زیست محیطی- 131
(جدول شماره 68-5): ضرایب تاثیر مدل نهایی رگرسیون متغیرهای مستقل تبیین کننده رفتارهای زیست محیطی- 131
(جدول شماره 69-5): اثرات مستقیم و غیر مستقیم متغیرهای مستقل بر رفتارهای زیست محیطی در مدل تحلیلی- 133
فهرست نمودارها
عنوان | صفحه |
(نمودار شماره 1-3): مدل تحلیلی- 55
(نمودار شماره 1-5): مقایسه میانگین مولفههای رفتارهای زیست محیطی- 92
(نمودار شماره 2-5): مقایسه میانگین مولفههای شبکه های اجتماعی- 97
(نمودار شماره 3-5): مقایسه میانگین مولفههای هنجارهای اجتماعی- 101
(نمودار شماره 4-5): مقایسه میانگین مولفههای اعتماد اجتماعی- 106
(نمودار شماره 5-5): مقایسه میانگین ابعاد سرمایه اجتماعی- 107
(نمودار شماره 6-5): مقایسه میانگین ابعاد آگاهی زیست محیطی- 111
(نمودار شماره 7-5): توزیع گرافیکی رفتارهای زیست محیطی- 114
(نمودار شماره 8-5): مدل تجربی تحقیق- 132
نمودار ماتریس روابط خطی- 144
اگر چه مدتهاست بشر متوجهی اهمیت محیط زیست در زندگی خود شده است (فیروزی، 1384 :10)، اما امروزه، تهدیدات زیست محیطی در مرکز مهمترین پرسشهای وجدان انسان قرن بیست و یکم قرار دارد. این پرسشها افکار عمومی جهان را به طرز نگران کننده ای به خود معطوف کرده و حساسیت شدیدی نسبت به محیط زیست در سطح جهانی به وجود آورده است.
جامعهشناسان، زیستشناسان، صاحبان صنایع، سیاستمداران، اکولوژیستها، اقتصاددانان، هر کدام علت تهدیدات زیست محیطی را از دیدگاه خود توضیح می دهند (نگاه کنید به کامونر[1]، 1382: 10-3)، اما نقطه اشتراکشان این است که بسیاری از تهدیدات زیست محیطی، تخریب منابع، آلوده سازی محیط و… نتیجه فعالیتهای انسان است.
ازدیاد جمعیت، فراوانی محصولات مصرفی، بالا رفتن سطح زندگی و افزایش تقاضای مردم، پیشرفت تکنولوژی، ضعف ارگانهای اجرایی حکومتها در اجرای برنامهها و پروژه های اکولوژیکی حمایت از محیط زیست، استفاده بهرهجویانه و غیر اصولی از محیط طبیعی توسط سرمایهداران (همان) و در نهایت کنشهای غیر مسئولانه انسان، نتایج ناگوار و خسارات نامطلوبی را به بار آورده و روز به روز این نتایج و خسارتها حادتر می شود که از جمله میتوان به تخریب محیط زیست و اراضی کشاورزی، گرم شدن زمین، آلودگی هوا، آب، خاک، کاهش منابع طبیعی و نابودی جنگلها و مراتع، کاهش منابع تولید انرژی و بروز انواع بیماریها اشاره کرد. بدین ترتیب، انسان با رفتارهایی که در قبال محیط زیست انجام میدهد و تغییراتی که در محیط ایجاد می کند، از قبیل تخریب جنگل برای ایجاد جاده و سد سازی، تغییر مسیر رودخانه، ریختن زباله در محیط طبیعی، مصرف انرژی زیاد، استفاد بیش از حد از منابع طبیعی و … –عمداً یا سهواً- به تخریب محیط زیست می پردازد و محیط زیست را با تهدیدی نگران کننده مواجه می کند. این تهدید ممکن است به قیمت پایان زندگی انسان بر روی کره زمین تمام شود.
بروز مسائل و مشکلات زیست محیطی موجب طرح این پرسش شده است که آیا محیط زیست می تواند در برابر ادامه رفتار فعلی انسان دوام بیاورد؟ هر روز بر این آگاهی افزوده می شود که نمیتوان همانند گذشته به مصرف منابع طبیعی جهان ادامه داد و نشانه های تنگناهای زیست محیطی در سطح جهان آشكار شده است(عابدی سروستانی و دیگران، 1386: 59). اگرچه ارائه آمار و اطلاعات پیرامون وضعیت محیط زیست لازم است، اما بیش از این كه به اطلاعات علمی درباره خسارات وارد شده به زمین نیاز باشد، به توافقی درباره چگونگی رفتار نسبت به این سیاره نیاز است. در این شرایط، انسان باید به این پرسش نیز پاسخ گوید، هنگامی كه افراد خواهان به حداكثر رساندن سود خود هستند، چگونه می توان از بهره برداری بیش از حد و تخریب منابع طبیعی جلوگیری كرد؟ در واقع، چالش موجود، چگونه زندگی كردن بر روی زمین نیست، بلكه قبولاندن چرایی این چگونه زندگی کردن به افراد است (همان: 60).
وجود مسائل و مشکلات زیست محیطی سبب شد که عدهی زیادی از محیط زیست طرفداری کنند که بهزعم صاحب نظران جامعه شناسی محیط زیست، بالاخص بوتکین[2] طرفداری از محیط زیست یک گرایش نسبتاً جدیدی است، اما ریشه های آن در تاریخ گذشته انسان و جامعه قرار دارد. تمامی جوامع بشری مجبور به پرداختن به محیط زیست بودند، زیرا محیط نه تنها منابع ضروری حیات آنها را تامین میکرد، بلکه کانون ستیز و تهدید برای ادامه حیات نیز بوده است (بوتکین ، 1385: 628). بوتکین معتقد است که در تمدن غرب همواره 3 پرسش در مورد انسان و طبیعت مطرح است:
حفظ طبیعت، تلاش برای بهبود کیفیت محیط زیست و رهیافت اکولوژیک (زیست بوم شناختی) به زندگی، اندیشه های متعلق به قرن نوزدهم بود که مدتهای مدید تنها برای نخبگان روشنفکر کشورهای توسعه یافته مطرح بوده است. این قبیل اندیشهها، از جمله اندیشه های بنیانگذاران اولیه انجمن اوادابن[3] در ایالات متحده امریکا، مختص یک گروه از نخبگان بود که زیر فشار سهمگین صنعتی شدن به زانو درآمده بودند (کاستلز[4] ،1384: 159).
اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، تعامل توسعه، محیط زیست و پایداری در عرصههای مختلف، دغدغهی اصلی اکثر کشورهای در حال توسعه بوده است و در دهههای پایانی قرن بیستم، روشهای جلب مشاركت مردم در برنامه ریزی، مدیریت منابع طبیعی و مدیریت محیط زیست، تحت دگرگونیهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دستخوش تغییرات عمدهای شده است (خاتونآبادی، 1383)، به طوری که کاستلز در کتاب مشهورش «عصر اطلاعات» مینویسد: « در دهه 1990، 80 درصد امریکاییان و بیش از 3/2 اروپاییان خود را طرفدار محیط زیست میدانسته اند» (کاستلز، 1384: 147).
در واقع، روند دهههای گذشته در اکثر كشورهای پیشرفته صنعتی بیانگر این واقعیت است كه كارگزاران دولتی، كارشناسان و نیز مدیران عرصه های محیط زیست و منابع طبیعی به رهیافتی تازه روی آوردهاند (خاتون آبادی، 1383). این رهیافت تازه شامل: برنامهها و قوانین متعددی برای حفظ طبیعت، ارتقای کیفیت زندگی و نهایتاً نجات کره زمین در بلند مدت و نجات نسل کنونی ساکنان آن در کوتاه مدت است (صالحی، 2008). با این وجود، قسمت اعظم مسائل زیست محیطی همچنان به قوت خود باقی مانده است.
هیچ کس نمی تواند این ادعا را بکند که پیدایش مواد آلوده کننده بر روی کره خاکی ما نتیجه برخی دگرگونیهای طبیعی و مستقل از اراده انسان است. اشتباهاتی که در افکار، نگرش و رفتار انسان در نتیجه فعالیتهای خود بر روی زمین مرتکب شده است، یکی از علتهای اصلی خساراتی است که محیط زیست متحمل آن گردیده است. به عنوان مثال، به اعتقاد بارو، استفاده بیرویه از انرژی در منازل، استفاده از تولیدات یکبار مصرف، استفاده از وسایل نقلیه شخصی، استفاده از انواع آفت کشها، دفع مواد زاید به روش غیر بهداشتی، جمع آوری و تفکیک نکردن زبالهها به منظور بازیافت و بسیاری از رفتارهای مخرب زیست محیطی دیگر، همگی در نتیجه رفتار محیطی انسان است (بارو، 1380).
در حالی که محققان محیط زیستی، طرحهای گوناگونی برای حل مشکلات زیست محیطی ارائه نموده اند که اغلب آنها تکنولوژیکی هستند، اما امروزه به دلیل هزینه های زیاد این طرحها، به دگرگونی شیوه های زندگی انسان و طرحهای که تمرکز بر رفتارها دارند، علاقهمند شده اند (ازکامپ، 1369). بهعنوان مثال، صالحی در کتاب «مردم و محیط زیست» (2010) مینویسد که «برای حل مشکلات زیست محیطی باید شکل شیوه ها و رفتارهای تولیدی و مصرفی و همچنین شیوه های سازمان اجتماعی و زندگی فردی برای رسیدن به سطح سازگاری و تاثیر مثبت بر محیط زیست، تغییر پیدا کند». همچنین، به اعتقاد بنسون[5] تفاهمی عمومی در حوزه محیط زیست به وجود آمده است، این تفاهم، حکایت از آن دارد که راه حل واقعی کاستن از مشکلات و مسائل محیط زیست باید انسان و کنشهای انسانی را شامل شده و متکی به آن باشد (بنسون، 1382). بنسون معتقد است که «انسان باید به دنبال پایداری نه فقط برای محیط زیست، بلکه برای محیطی جهت فعالیتهای اقتصادی خود باشد، تا بشریت و محیط زیست بتوانند آیندهی طولانیتری داشته باشند» (همان). ارتباط بین مشکلات زیست محیطی و رفتارهای انسانی از نظر صاحب نظران چنان تنگاتنگ است که بهعنوان مثال مالونی[6] از بحران زیست محیطی به عنوان «بحران رفتار ناهنجار» یاد می کند (مالونی، 1973).
در قرن حاضر، رفتارهای زیست محیط انسان، بهعنوان یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین عامل بر محیط زیست، مورد توجه بسیاری از جامعهشناسان محیط زیستی قرار گرفته است. کنشها و رفتارهای زیست محیطی ضمن اینکه بر بیشتر مسائل و تهدیدات زیست محیطی تاثیر میگذارند خود نیز از عواملی تاثیر میپذیرند. محققان جامعه شناسی زیست محیطی، از جمله ذکاوت (1977)، دانلپ و ونلیر (1978)، دانلپ و کاتون (1979)، باتل (1979)، شان و هولز (1990)، استرن و همکاران (1993)، فیالو و جکوبسن (1994)، گرافتون و نولوز (2003)، پری زنگنه و لاکان (2005) و صالحی (2008)، به بررسی عوامل تاثیر گذار بر رفتارها زیست محیطی از جمله متغیرهای جمعیت شناختی (سن، جنس، طبقه اجتماعی، محل سکونت، وضیت تاهل، تعداد فرزندان و سن فرزندان)، گرایش سیاسی، ایدئولوژی سیاسی، عملکرد زیست محیطی ملتها، آگاهی زیست محیطی و عقیده دینی، پرداختهاند.
رفتار زیست محیطی از مفاهیم نوینی است که امروزه در بررسیهای زیست محیطی جوامع مدرن مطرح گردیده است. طرح این مفهوم در بسیاری از رویکردهای زیست محیطی حاکی از اهمیت نقش این رفتارها در محیط طبیعی است.
یکی دیگر از مفاهیمی که در سالهای اخیر در مطالعات اجتماعی مورد توجه اندیشمندان و محققان قرار گرفته، مفهوم سرمایه اجتماعی است که در کنار منابع مالی و نیروی انسانی از عوامل تاثیرگذار بر ارتقای توسعه پایدار در جوامع انسانی شمرده می شود ( موحد و همکاران، 1387). پاتنام این مفهوم را در ابعاد اعتماد، شبکه ها و هنجارها به کار میبرد (پاتنام، 1380). طرح مفهوم سرمایه اجتماعی در مطالعات اجتماعی، نشان دهنده اهمیت نقش شبکه ها، هنجارها و روابط اجتماعی بر متغیرهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نظیر جامعه، خانواده، بزهکاری، تخریب محیط طبیعی، مشارکت سیاسی و رشد اقتصادی است.
پاتنام موفقیت در غلبه بر مشکلات عمل جمعی و فرصت طلبی که در نهایت به ضرر خود افراد تمام می شود را به زمینه اجتماعی گستردهتری که بازی در آن انجام میپذیرد، ربط میدهد (پاتنام، 1380: 285). وی معتقد است که همکاری داوطلبانه در غلبه بر این مشکلات در جامعهای که سرمایه اجتماعی عظیمی را در شکل هنجارهای عمل متقابل، شبکه های مشارکت مدنی و اعتماد به ارث برده، بهتر صورت میگیرد (همان).
بسیاری از محققان حوزه سرمایه اجتماعی، نظیر پاتنام (1995)، فوکویاما (1998)، کلمن (1998)، ساباتینا (2009)، فیروزآبادی و ایمانی (1384)، ناطق پور و فیروزآبادی (1384)، ازکیا و همکاران (1387) و خوشفر (1387)، خوشفر و همکاران (1388) معتقدند که در دنیای مدرن هر چند تمامی سرمایهها (سرمایه مالی[7]، سرمایه فرهنگی[8]، سرمایه انسانی[9]، سرمایه زبانی[10] و سرمایه اجتماعی[11] ) دارای ارزش زیادی هستند، اما نقش سرمایه اجتماعی در کنشهای انسان بسیار برجسته است.
بر منابع مربوط به بحث سرمایه اجتماعی (کلمن[12]، 1998)، (بوردیو[13]، 1986)، (پاتنام[14]، 1995)، (فوکویاما، 1998)، نیز نشان می دهد كه مفهوم سرمایه اجتماعی معطوف به كنش اجتماعی است. سرمایه اجتماعی در واقع توانایی گسترش كنش است و آن را غنی می سازد، به تعبیری منبع كنش اجتماعی محسوب می شود(خوشفر و همکاران، 1388: 39). اهمیت سرمایه اجتماعی به گونه ای است که در بسیاری از رشتههای علوم انسانی از جمله جامعه شناسی، علوم سیاسی و اقتصاد از این مفهوم بحث می شود. همچنین در سطح سیاستگذاریهای محلی تا ملی و در برخی از سازمانهای بین المللی نظیر بانک جهانی، سرمایه اجتماعی بیشتر از پیش مطرح می شود (شارعپور، 1385). بنابراین، این مفهوم، مفهومی فرا رشتهای است.
ارتباط محیط زیست و سرمایه اجتماعی از جمله موضوعات جدیدی است که مورد توجه محققان زیست محیطی قرار گرفته است. خوشفر و همکاران بر این باورند که هنجارهای اعتماد و مشارکت و همچنین احساس امنیت که ابعادی از سرمایه اجتماعیاند که بر کنش اجتماعی افراد نسبت به محیط طبیعی پیرامون خود تأثیر به سزایی دارند و در این زمینه عامل تعیین کننده به شمار میروند (خوشفر و همکاران، 1388). بنابراین، سرمایه اجتماعی بر کنش میان انسانها تمرکز دارد؛ کنشی که در تمام لحظات زندگی انسان وجود دارد و رفتار و نگرشهای وی را تحت تاثیر قرار میدهد. بخشی از زندگی انسان رفتارها و کنشهای زیست محیطی تشکیل میدهد، میتوان انتظار داشت که سرمایه اجتماعی بر رفتارهای زیست انسانها تاثیر داشته باشد؛ مخصوصاً در جامعهای که تهدیدات زیست محیطی با شتابی فزاینده افزایش پیدا می کند.
به نظر میرسد سرمایه اجتماعی دارای دو نوع پیامد مثبت و منفی میباشد. انتظار میرود پیامدهای مثبت سرمایه اجتماعی باعث افزایش میزان آگاهی و نگرشهای زیست محیطی و همچنین کنشها و رفتارهای مثبت شود. در نتیجه، این فرایند رفتارهای زیست محیطی مسئولانه در قبال محیط زیست صورت گیرد. علاوه بر این، انتظار میرود پیامدهای منفی سرمایه اجتماعی باعث بهوجود آمدن کنشها و رفتارهای منفی شود و به تبع آن رفتارهای زیست محیطی غیر مسئولانهای در قبال محیط زیست صورت گیرد.
با توجه به نقش قابل ملاحظه سرمایه اجتماعی و ابعاد اصلی آن مانند اعتماد، شبکه ها و هنجارهای اجتماعی در تعیین کنشهای انسانی و اجتماعی و در شرایطی که خلاء تحقیقات تجربی در بررسی تاثیر سرمایه اجتماعی بر رفتارهای زیست محیطی وجود دارد، پژوهش حاضر به دنبال بررسی چگونگی تاثیر سرمایه اجتماعی (و ابعاد آن) بر رفتارهای زیست محیطی میباشد.
در حالی که هر یک از سه بنیانگذار کلاسیک جامعه شناسی (دورکیم[15]، مارکس[16] و وبر[17] ) در آثار خود به طور ضمنی به مباحث محیط زیستی پرداختهاند (ردکلیف[18]و وودگات[19] ، 1994: 51)؛ اما عملاً تنها در دهههای اخیر اهمیت پژوهش در باب رفتار زیست محیطی افزایش یافته است (هیلز[20] و دیگران، 1987). این موضوع همچنین نظر پژوهشگران فعال در مجموعه وسیعی از رشتههای دانشگاهی را به خود جلب کرده است. در واقع، همان طور که بنتون[21] و ردکلیف مطرح کردند وجود بحران زیست محیطی در سطح جهان از جمله: تغییرات آب و هوا، نازک شدن لایه اوزن، جنگل زدایی و بحران غذا موجب شد تا جامعه شناسان، نقش وسیعتر، متفاوتتر و خلاقانهتری را برای مباحث زیست محیطی قائل شوند (بنتون و ردکلیف، 1994: 1).
امروزه، تجربه مشکلات زیست محیطی تنها به کشورهای توسعهیافته محدود نمی شود، بلکه اکثر کشورهای جهان (از جمله ایران) را نیز در برمیگیرد (کاستلز، 1384 : 148، کلانتری و همکاران، 2007 و صالحی، 2010). اگر چه در اصل 50ام قانون اساسی تصریح شده که «در جمهوری اسلامی ایران، حفاظت از محیط زیست که نسل امروز و نسلهای بعد باید در آن حیات روبه رشدی داشته باشند، وظیفه عمومی تلقی میگردد. از این رو، فعالیتهای اقتصادی و غیر آن که با آلودگی محیط زیست یا تخریب غیرقابل جبران آن ملازمه پیدا کند، ممنوع است» ( قانون اساسی، 1381: 44)، با این وجود، آلودگی هوای شهرهای صنعتی ایران، آتش گرفتن جنگلهای استان گلستان، استان مازندران و شهرستان مریوان از توابع استان کردستان و سرازیر شدن شیرابه زبالهها و پساب فاضلابهای صنعتی به داخل رودخانهها، ریختن زبالهها در معابر عمومی، پارکهای جنگلی و پارکهای سطح شهرها، مصرف بیش از حد برق، آب و گاز (در ساعات پرمصرف)، استفاده از خودروهای فرسوده، استفاده از مواد شوینده و وسائل بدون استانداردهای زیست محیطی و … از جمله مشکلات و مسائل زیست محیطی در ایران هستند که از چشم هیچ انسان متفکری پنهان نیستند.
استان کردستان با مساحت 235/28 کیلومتر مربع در غرب ایران قرار دارد. این استان دارای جلوهها و مناظر بینظیری است. طبیعت متنوع با کوههای مرتفع، رودخانههای خروشان و پوشش جنگلی این استان همه نشانگر اهمیت این منطقه از نظر زیست محیطی است. با این وجود، این استان نیز از خطرات و تهدیدات زیست محیطی جهانی در امان نمانده است. با توجه اهمیت زیست محیطی این منطقه، فراملیتی بودن مسائل و مشکلات زیست محیطی و تمرکز جامعهشناسان محیط زیستی به کنشها و رفتارهای زیست محیطی افراد، این سوال مطرح می شود که سرمایه اجتماعی ساکنان شهری استان کردستان چه تاثیری می تواند بر رفتارهای زیست محیطی آنها داشته باشد؟ و با توجه به نوع تاثیرگذاری سرمایه اجتماعی، آیا می تواند برنامه هایی را در جهت حمایت از محیط زیست و داشتن رفتارهای مسئولانه نسبت به آن تدوین کرد؟
انجام این پژوهش از سه منظر دارای اهمیت و ضرورت میباشد:
اولاً، از یک طرف، نتایج تحقیقات زیادی از صاحبنظران و محققان از جمله پاتنام (1995)، فوکویاما (1995)، کلمن (1998)، ساباتینا (2009)، فیروزآبادی و ایمانی (1384)، شارع پور (1385 و 1387)، ازکیا و همکاران (1387) و خوشفر (1387) نشان میدهد سرمایه اجتماعی منبع کنش اجتماعی است و پیامد مثبت سرمایهی اجتماعی در کشورهای در حال توسعه و توسعهنیافته چنان گسترش یافته است که میتواند بسیاری از مشکلات جامعه را درمان کند و در صورت پایبندی افراد، منافع جمعی را تأمین نماید. از طرف دیگر، بیشتر مسائل زیست محیطی بهصورت مستقیم یا غیر مستقیم پیامد کنش یا رفتارهای اجتماعی انساناند. به عبارت دیگر، همانطور که برخی از محققان زیست محیطی مطرح کرده اند، گرم شدن دمای زمین برآیند انتشار فزاینده کربن، به دست انسان از طریق تولید و مصرف نیرو (سوخت مواد فسیلی، مانند زغال، گاز، بنزین برای تولید برق)، شیوه های حمل ونقل و .. است (بری[22]، 2007: 11). همانطور که اشاره شد، سرمایه اجتماعی منبع کنش محسوب می شود و رفتارهای زیست محیطی ناشی از کنش انسان است، این موضوع اهمیت و ضرورت بررسی تاثیر سرمایه اجتماعی (و ابعاد آن) را بر رفتارهای زیست محیطی نشان میدهد.
ثانیاً، رشتههای مختلف با اهدافی متفاوت، مطالعاتی در خصوص تاثیر سرمایه اجتماعی بر مولفههایی همچون مشارکت سیاسی، مشارکت اجتماعی، شبکه اجتماعی، جنسیت، توسعه، مدیریت، کیفیت زندگی، مهاجرت و … به انجام رساندهاند. اما مطالعه ای گسترده که به طور مستقیم به بررسی تاثیر سرمایه اجتماعی بر رفتارهای زیست محیطی بپردازد، صورت نگرفته است. بررسیها نشان میدهد که در ایران چندان به حوزۀ مطالعات جامعه شناسی محیط زیست پرداخته نشده است. بنابراین، ضرورت انجام پژوهشهایی در ارتباط با محیط زیست انسانی، به ویژه رفتارهای زیست محیطی، که هدف اصلی این پژوهش تلقی میگردد از اهمیت بهسزائی برخوردار است.
ثالثاً، اهمیت موضوع با بروز مسائل و مشکلات زیست محیطی در سطح محلهای و منطقهای، ضرورت اقدامات در جهت کاهش مصائب ناشی از آن و نیاز به اطلاعاتی برای سیاستگذاریها، طرحها و برنامه ریزی در جهت کاهش مشکلات زیست محیطی مشهودتر می شود. نیاز به اطلاعات در سازمانهای متولی محیط زیست برای شناخت مسئله در برنامه ریزی و اجرای آن از اهمیت بهسزائی برخوردار است. میتوان با تحقیق و پژوهش عوامل موثر بر محیط زیست را شناسائی کرده تا در سیاستگذاریهای زیست محیطی مورد استفاده قرار گیرد.
[1] Commoner
[2] Bookchin
[3] Audubbon Association
[4] Castells
[5] Benson
[6] Maloney
[7] Financial Capital
[8] Cultural Capital
[9] Human Capital
[10] Linguistic Capital
[11] Social Capital
[12] Coleman
[13] Bourdieu
[14] Putnam
[15] Durkheim
[16] Marx
[17] Weber
[18] Redclift
[19] Woodgate
[20] Hines
[21] Benton
[22] Barry
طرح مسأله
امروزه دموكراسی و ارزشهای دموكراتیک مقبولیت جهانی پیدا كرده و ضرورت توجه به این شیوۀحكومتی، از سوی بسیاری از دولتها و كشورهای جهان پذیرفته شده است. از طرفدیگر دموکراسی بهعنوان شاخصی در اندازه گیری توسعه سیاسی شناخته می شود و به همین دلیل، بیشتر كشورها میكوشند تا خود را دموکراتیک معرفی کنند.
به طور كل، ارزشهای سیاسی به عنوان بخش مهمی از فرهنگسیاسی هر ملت یكی از مهمترین عوامل مؤثر در رفتارهای سیاسی آنان است و سرنوشت حكومت و ملت نیز با همین عوامل پیوند ناگسستنی دارد. جهت رسیدن به توسعه سیاسی، توجه به فرهنگ سیاسی بسیار ضروری به نظر میرسد و اهمیت آن زمانی بیشتر می شود كه بدانیم فرهنگ سیاسی سنتی در ایران به شكلی متفاوت با فرهنگ سیاسی مدرن در ذهن افراد رسوب پیدا كرده و گاهی حتی با آن در تعارض میباشد. جهت روشن كردن این موضوع و شناخت عوامل مؤثر بر آن، بهترین روش، بررسی فرهنگ سیاسی در بین نسلهای متفاوت جامعه میباشد. در ضمن بررسی بیننسلی ارزشهای فرهنگ سیاسی می تواند شاخص مهمی درخصوص تغییرات اجتماعی جامعه در اختیار علوم اجتماعی قرار دهد.
با كمی تأمل در تاریخ ایران میتوان ملاحظه نمود كه علیرغم این كه گهگاه برخی زمینه های عینی و نهادی فعالیتهای مدنی و سیاسی مدرن فراهم میگردد، لیکن ظاهرا عدم تثبیت و درونی شدن فرهنگ سیاسی مدرن و ارزشهای دموکراتیک در بین مردم سبب می شود كه عملاً این نهادها به اهداف خود دست پیدا نکنند و برای همیشه شعارگونه در بیانات سیاسی باقی بماند. در حقیقت، بحث دموكراسی و دموكراتیزاسیون در ایران سابقهای یكصد ساله دارد و اولین دغدغههای آن به انقلاب مشروطیت میرسد، دومین مقطع زمانی، دوره نهضت ملی با روی كار آمدن مصدق، سومین مقطع زمانی با پیروزی انقلاب كه با تدوین قانون اساسی و متمم آن، خیزی برای محقق ساختن ارزشهای دموكراتیک برداشته شد ولی هرگز به شكل نهادی و پایا در نیامد و آخرین مقطع زمانی بعد از دوم خرداد 1376 كه با روی كار آمدن محمد خاتمی در منصب ریاست جمهوری با مسلط نمودن گفتمان دموكراتیك، افكار عمومی را به خود جلب نمود، اما با همه این اوصاف، ظاهرا تاكنون ارزشهای دموكراتیک در بین اقشار جامعه درونی نشده است. معالوصف، میتوان گفت كه تنها مشكلات نهادی یا ساختاری در عدم استقرار دموكراسی اثرگذار نیست، بلكه متغیر فرهنگی نیز از اهمیت زیادی برخوردار است.
فرهنگ شكل دهنده بستری است كه سیاست در چهارچوب آن رخ میدهد و لزوم توجه به ارزشها و نگرشهای سیاسی، برای درك پدیدههای سیاسی به ویژه شكل گیری دموكراسی پایدار مورد تأكید قرار میگیرد و به عنوان یک ابزار مفهومی شناخته می شود، كه بر اساس آن میتوان رفتار و كنش سیاسی افراد جامعه را پیش بینی نمود.
در حال حاضر با توجه به گسترش رسانه ها و پیشرفت تكنوژیكی آن وتبلیغات جهانی، سطح آگاهی و اطلاعات افراد ارتقا یافته و دموكراسی به عنوان یک شیوه حكومتی، مقبولیت جهانی یافته است، در جوامع جهان سوم كه در مرحله گذار از سنتی به مدرنیته قرار دارد، ممكن است تغییر فرهنگ سیاسی افراد جامعه به صورت یكپارچه و هماهنگ شكل نگرفته و گروهی با فرهنگ سیاسی غیردموكرات هنوز نتوانسته باشند، ارزشهای سیاسی سنتی كه به شكلی عمیق، در آنها درونی شده را تغییر دهند و بدینصورت تفاوت ارزشها و نگرشها در اینگونه جوامع امری طبیعی محسوب شده و برقراری دموكراسی پایا، نیاز به زمانی طولانیتر خواهد داشت، با توجه به این كه دامنه فرهنگ سیاسی بسیار گسترده است و امكان مطالعه همه ابعاد آن در یک تحقیق ناممكن به نظر میرسد، بررسی ارزشهای دموكراتیک در این تحقیق به عنوان یكی از مؤلفه های فرهنگ سیاسی انتخاب شده است. چرا كه تحقق دموکراسی شرایطی دارد که یکی از آنها داشتن فرهنگ سیاسی دموکراتیک است و داشتن فرهنگ سیاسی دموکراتیک منوط به وجود ارزشهای سیاسیدموکراتیک در بین مردم جامعه است. اما در خصوص چگونگی دستهبندی نسلها، هیچ توافقی بین اندیشمندان بر سر دستهبندی آن وجود ندارد. از نظر مانهایم و همفكران وی اواخر نوجوانی و اوایل جوانی در حدود 17 سالگی، در واقع سالهای شكلگیری اصلی هستند كه طی آن، دیدگاه های فردی مجزا و متمایز دربارۀ سیاست و جامعه در سطح وسیعی شكل میگیرد تجربیات متفاوت افراد از وقایع مهم تاریخی مانند جنگها و انقلاب با عث می شود در یک فضای متفاوت قرار گیرد كه تفاسیر او از دنیا و مسائل مختلف آن به شكلی متفاوت از سایر نسلها باشد )اسكات و شومن، 1992، ص.361. مارشال، 1999، ص. 199 به نقل از توكل ، 1385، 103).
با توجه به این كه ایران نیز درطول چند دهه گذشته درگیر وقایع مهمی مانند انقلاب و جنگ بوده است، به همین دلیل دستهبندی نسلها در این پژوهش بر اساس دیدگاه مانهایم انجام شده است.در این پژوهش ترغیب شدهایم تا اثرات این وقایع را در كنار سایر متغیرها در نسلها بررسی کنیم. در ضمن، با توجه به این كه سن ورود رسمی افراد در فعالیتهای سیاسی (رأی دادن) از حدود 17 سالگی است، جامعه آماری ما نیز از این سن شروع می شود.
با وجود آنكه ارزشها جهتدهنده و استانداردهای رفتارند و موجبات انسجام و یكپارچگی جوامع را فراهم میكند، از سویی دیگر ارزشهای متفاوت نسلها باعث فاصله افتادن بین آن ها می شود. تجربه هر نسل، گونه های مختلف اجتماعی شدن و مجاری مختلف جامعهپذیری، به ویژه در دهه های اخیر كه رسانههای فراملی افراد به خصوص اقشار جوان را احاطه نموده، جهان ذهنی و افقهای آینده آنها را رقم میزند. بعد از انقلاب، جنگ یا دگرگونیهای عمده سیاسی – اجتماعی، هر گروه سنی، تجربهای خاص از جهان پیرامون خود دارد كه او را از سایر نسلها جدا میكند. این پدیده اجتماعی زمانی به صورت یک مسأله اجتماعی شناخته می شود كه از حد تعادل خارج شود و در این صورت ذهن افراد متخصص را به خود جلب مینماید. با توجه به ضرورت و اهمیت رواج ارزشهای دموكراتیک در فرهنگ سیاسی
نسلهای متفاوت جامعه، به عنوان شاخصی در تقویت دموكراسی و توسعه سیاسی، محقق با انجام این پژوهش در پی دستیابی به پاسخ این سؤال است که آیا میزان رواج ارزشهای دموکراتیک در بین سه نسل از جامعه ایران متفاوت است؟ در این جا لازم است كه مروری اجمالی بر كل پایان نامه داشته باشیم:
فصل اول پژوهش، به مرور ادبیات تحقیق اختصاص یافته كه در دو قسمت به بررسی آثار تجربی و مبانی نظری در مورد موضوع پژوهش پرداخته شد. در بررسی آثار تجربی، ابتدا مروری بر آثار تجربی مربوط به نسل و شكاف نسلی صورت گرفته و سپس به مرور آثار تجربی در مورد فرهنگ سیاسی و ارزشهای دموكراتیک اختصاص یافت، در بررسی مبانی نظری، دیدگاه های اندیشمندان در مورد ارزش دموكراتیک و موضوعات مرتبط با آن مانند: جامعهپذیری سیاسی، فرهنگ سیاسی، دموكراسی، نسل و شكاف نسلی و فرهنگ سیاسی و شكاف نسلی در ایران، مورد مداقه و بررسی قرار گرفت. در فصل دوم كه مربوط به چارچوب نظری میباشد، به بیان دیدگاه هایی اختصاص یافته كه پژوهش حاضر بر اساس همان دیدگاه ها و در چهارچوب همان مبانی انجام شده است. در این پژوهش با توجه به موضوع آن در بررسی نسلی از دیدگاه اینگلهارت مبنی بر ارتباط ارزشهای فرامادی و ارزش دموكراتیک و شكاف نسلی استفاده شده است. همچنین، برای تعریف فرهنگ سیاسی، مؤلفهها و شاخصهای آن بر دیدگاه نظری آلموند و وربا درباره فرهنگ سیاسی تکیه میکند. آلموند و وربا فرهنگ سیاسی را بر اساس وجوه شناختی، عاطفی و ارزیابانه ذهنیتهای مردم درباره نظام، فرایند و خروجیهای نظام سیاسی تعریف کردهاند. فصل سوم كه به روش تحقیق اختصاص یافته، جهت دستیابی به میزان رواج ارزشها و فرهنگ دموكراتیک بین نسلی، با توجه به حساسیت و اهمیت موضوع از روش پیمایشی[1] استفاده شد تا بتوانیم به صورت مستقیم با افراد جامعه ارتباط برقرار نموده و از دیدگاه ها و نگرش آنها در مورد موضوعات مختلف سیاسی، بدون ابهام مطلع گردیم. بدین جهت لازم شد تا از پرسشگران ماهر و با تجربه استفاده شود تا به نتایج حقیقی و درست دست یابیم.
در این تحقیق پس از تعیین متغیرهای اصلی پژوهش، از مفاهیم مربوطه تعریف نظری و عملیاتی بهعمل آمده است. پس از تعیین گویههای هر مفهوم و آزمون مقدماتی پرسشنامه، با بهره گرفتن از آزمون آلفای كرونباخ[2] روایی طیفهای مورد استفاده مورد سنجش قرار گرفته و معناداری آنها آزمون شده است. پس از جمع آوری دادهها و ورود آنها به رایانه، با بهره گرفتن از برنامه SPSS و تحلیل های آماری مربوطه رابطه متغیرهای اصلی پژوهش مورد بررسی و آزمون قرار گرفتهاند.
با بهره گرفتن از فرمول نمونهگیری با 04/0درصد خطا تعداد نمونه 380 نفر تعیین شد. افراد نمونه نیز بر حسب حوزه و بلوك به روش تصادفی انتخاب شده اند.
فصل چهارم كه به تحلیل داده ها اختصاص دارد، ابتدا به توصیف اطلاعات و تشریح آنها با بهره گرفتن از جدول و نمودار پرداخته شده و سپس در قسمت آمار استنباطی به آزمون فرضیات با بهره گرفتن از روشهای آزمونی مناسب پرداخته شد. بر اساس نتایج بدست آمده فرضیه اول و دوم، مبنی بر تفاوت نسلها در پذیرش ارزشهای دموكراتیک پذیرفته شد. بر اساس آزمون كی دو مشخص گردید كه تفاوت نسلی بین نسل اول (47 سال به بالا) و نسل دوم (34 تا 47 سال) معنیدار است. فرضیه سوم، در خصوص ارتباط مستقیم پذیرش ارزشهای فرامادی و ارزشهای دموكراتیك، با بهره گرفتن از آزمون پیرسون تایید نشد. فرضیه چهارم مبنی بر ارتباط بین تحصیلات، جنس، هزینه خانوار با پذیرش ارزشهای دموكراتیک مشخص شد كه هرچه میزان تحصیلات بالاتر باشد، تمایل به ارزشهای دموكراتیک بیشتر است. همچنین مردان نسبت به زنان تمایل بیشتری به ارزشهای دموكراتیک دارند ولی بین میزان هزینه خانوار و پذیرش ارزش دموكراتیک رابطهای وجود ندارد. بر اساس فرضیه پنجم تأیید شد كه هرچه آگاهی سیاسی افراد بالاتر باشد، میزان پذیرش ارزش دموكراتیک بیشتر است.
فصل اول. مروری بر منابع علمی
در این فصل ذیل دو بخش، برخی ادبیات تجربی و مجموعهای از مهمترین آثار نظری درباره فرهنگ سیاسی، ارزشهای دموکراتیک و مقوله شکاف نسلی را بررسی میکنیم.
1-1- مرور تحقیقات تجربی
1-1-1- نسل و شكاف نسلی
کاشی و گودرزی جامعه ایران بعد از انقلاب را به پنج نسل بدون خاطره از جنگ و انقلاب، دارای خاطره از جنگ و انقلاب، نسل جنگ، نسل جنگ و انقلاب، قبل از جنگ و انقلاب تقسیم کرده و معتقدند هر چه از سنین جوانی به بزرگسالی نزدیک میشویم، الگوی رفتاری تابع ضوابط عام و كلی است. در مورد ارزشهای اخلاقی موجود در جامعه، نسل جوان پس از جنگ به ویژه نسل دارای خاطره از جنگ بیش از سایر نسلها بدبین هستند و نسل جنگ و انقلاب خوشبینترین نسلها بوده اند. در زمینه دین و سیاست هرچه بر تحصیلات افراد افزوده میشد از تعلق مذهبی كاسته شده و تمایل به مسائل سیاسی بیشتر می شود (کاشی و گودرزی، 1384).
یكی دیگر از مطالعات تجربی در زمینه نسلها و ارزشها، پژوهشی است كه توكلی بر اساس دیدگاه نسلی اینگلهارت در چهارچوب نظام ارزشی بین دو نسل انجام داده است، یافته های این تحقیق نشان میدهد كه شكاف نسلی میان مادران و دختران وجود ندارد و تفاوتهای مشاهده شده معنیدار نمی باشد. تفاوتهای ارزشی دو نسل بیشتر در ارزشهای معنوی و مذهبی میباشد و بالعكس، در ارزشهای مادی این دو نسل، شباهت بیشتری را نشان میدهد (توکلی، 1378).
تحقیق دیگری كه در این زمینه انجام شده است، بررسی تحولات فرهنگی اجتماعی در طول سه نسل خانواده تهرانی (با تأكید بر مقایسه مراسم آداب و كاركردهای اجتماعی) طاهره خزائی میباشد. یافته های این تحقیق نشان میدهد كه، خانواده در اجرای آداب و رسوم ازدواج توانسته است كاركردهای خود را حفظ كند و آنها را پایدار كند و به نسلهای بعدی منتقل كند. در نهایت، با این كه خانوادههای تهرانی در حال گذار از خانواده سنتی به مدرن میباشد؛ اما با خانوادههای هستهای غرب متفاوت است و هنوز بسیاری از كاركرد و سنتهای خود را از دست نداده است (خزائی،1380).
مریم قاضینژاد، در پی شناخت و تحلیل پدیده تفاوت یا شكاف نسلها در بعد ارزشها بوده است. هدف اصلی این پژوهش شناخت درجة اهمیت و اعتبار تحولات ارزشی در میان سه نسل، بعد از انقلاب (29-15سال)، نسل انقلاب (45-30سال) و قبل از انقلاب (65-46سال) و شناسایی تفاوتهای معنیداری ارزشی در بین سه نسل به صورت مقطعی بوده است. داده های به دستآمده گویای آن است كه هر چند برخی شباهتهای ارزشی مرتبط با سطوح اجتماعی و ملی مانند نظم و امنیت، همكاری و توسعه و… در سه نسل وجود دارد، اما از لحاظ جهتگیریهای ارزشی فردگرایانه و مجموعه ارزشهای ابزاری و شیوه های رسیدن به غایات ارزشی، بین سه نسل و عمدتاً بین نسل سوم (جوان) و نسل دوم تفاوت جدی و معنیداری وجود دارد ولی این تفاوتها به حدی بزرگ نیست كه از آن به شكاف یا گسست نسلی تعبیر نمود (قاضینژاد،1383).
[1]. Social survey