1-1. کلیات سل
سل بیماری است که از دیرباز در بین جوامع مختلف شیوع داشته است و عامل آن را از اسکلت انسانهای عصر حجر و استخوانهای مومیایی شده مصریان باستان جدا کرده اند .(Zink A R. et al., 2003) امروزه یكی از بزرگترین مسائل بهداشتی جهان، بیماری سل است. حدس زده میشود كه از هر سه نفر جمعیت جهان، یک نفر به باسیل سل آلوده بوده و درهر ثانیه یک نفر به تعداد آنان افزوده می شود. نگران كننده این است كه طبق برآوردهای موجود 50 میلیون نفر از این افراد، به باسیل سل مقاوم به چند دارو (MDR-TB) آلوده هستند. درحال حاضر 12 میلیون نفر درجهان به بیماری سل مبتلا هستند كه بیش از 80% این موارد، تنها مربوط به 22 كشور درحال توسعه جهان است.
در سال 2010 میلادی، حدود 8/8 میلیون نفر جدید به سل فعال مبتلا شده و حدود 1/1 میلیون نفر در اثر این بیماری جان میسپارند. بیش از 90% موارد بیماری و مرگ ناشی از سل در كشورهای در حال توسعه رخ میدهد، كشورهایی كه 75% موارد بیماری در آنها به فعالترین گروه سنی به لحاظ اقتصادی (یعنی 15 تا 54 سالگی) تعلق دارد.
آلودگی همزمان به ویروس ایدز خطر ابتلا به بیماری سل را به طور معنا داری افزایش میدهد. كشورهای با شیوع بالای HIV، به ویژه كشورهای واقع در افریقای زیر صحرا، شاهد افزایش چشمگیر تعداد بیماران مبتلا به سل و افزایش 2 تا 3 برابر میزانهای بروز گزارش شده سل در دهه 90 بوده اند. در سال 2010، میزان شیوع عفونت اچ آی وی در میان بیماران مبتلا به سل در جهان 13% تخمین زده شده است (W.H.O., 2010).
سل یک بیماری تنفسی است که راه عمده سرایت آن ذرات تنفسی وخلط سینه بیماران میباشد. اما روشهای سرایت دیگری همچون تلقیح
مستقیم باسیل سل در پوست مجروح کسانی که با بافت آلوده سروکار دارند نیز توصیف شده است. ورود باسیل سل به بدن یک فرد ضرورتا ایجاد بیماری سل نمی کند، اولین فاکتورهای افزایش دهنده امکان ابتلاء فرد آلوده شده، خصوصیات شخصی هر فرد (مانند سن، جنس، ساختمان بدن و حساسیت ژنتیکی)، عوامل اجتماعی (مانند فقر غذایی و شرایط زیستی) و عواملی نظیر سرکوب سیستم ایمنی ناشی از داروهای استروئیدی یا بیماریهایی نظیر سرطان خون، بیماریهای دستگاه رتیکولواندوتلیال، دیابت شیرین، بیماریهای قارچی سیستمیک و ایدز میباشد (Jonas V. et al., 1993).
کمپلکس مایکوباکتریوم توبرکلوزیس (MTB) که شامل مایکوباکتریوم توبرکلوزیس، افریکانوم، بوویس، بوویسBCG، کاپرهای، میکروتی(mycobacterium microti)، پنیپدی، dassie bacillusو کانتی (mycobacteriu canettii)، گرچه خصوصیات فنوتیپی متفاوتی در تستهای بیوشیمیایی از خود نشان می دهند اما همولوژی بالایی به لحاظ ژنتیکی دارند .(Somoskovi A. et al., 2007)افتراق اعضای کمپلکس توبرکلوزیس برای پیشبرد درمان موفق ضروری است بالاخص در مناطقی که بیماری به صورت اپیدمیک در می آید یا تماس انسان و حیوان زیاد است .(Barouni A.S. et al., 2004)
همانطور که ذکر شد M. bovis یکی از قدیمیترین و مهمترین عامل بیماری سل بین انسان و دام (Zoonoses) و به عنوان یکی از معضلات بهداشتی با گستره جهانی محسوب می شود. میزان مرگ و میر ناشی از M. bovis بیشتر از M. tuberculosis میباشد .(Majoor C.J. et al., 2011) تشخیص M. bovis و M. bovis BCG از دیگر اعضای کمپلکس MTB بدلیل مقاومت ذاتی (Scorpio A. et al., 1997) آنها به آنتی بیوتیک پیرازینامید از اهمیت راهبردی برخوردار است .(Jure´en P. et al., 2008)این در حالی است که مقاومت به پیرازینامید در مایکوباکتریومهای غیر کمپلکس MTB عمومیت ندارد .(Sun Z. et al., 1997) پیرازینامید جزو داروهای خط اول مقابله با بیماری سل و قادر به از بین بردن باکتری های غیر فعال و احتمالا داخل سلولی است. این خصوصیات امکان کاهش زمان درمان از ۱۲-۱۸ ماه به ۶ ماه را امکان پذیر می کند (Lee K.W. et al., 2001).
روشهای کلاسیک افتراقM. tuberculosis و M. bovis و تستهای حساسیت به دارو بر پایه احیای نیترات، فعالیت آنزیم پیرازینامیداز (Pyrazinamide)، تجمع نیاسین و رشد در محیط تیوفن ۲-کربوکسیلیک اسید هیدرازید استوار است .(Monteros L. et al., 1998)
1-1- روش های كمك باروری
امروزه استفاده از روش های كمك باروری ([1]ART) بهترین گزینه برای رفع مشكلات زوج های نابارور است. میزان موفقیت این روش ها به عوامل متعددی از جمله سلامت كامل تخمك و اسپرم بستگی دارد. در این میان سلامت ژنوم پدری اهمیت زیادی در میزان پتانسیل باروری زوج ها دارد. بنابراین آسیب DNA اسپرم یک اختلال ژنومی است كه به میزان متفاوت در مردان نابارور وجود دارد. از زمانی كه اولین گزارش در مورد آسیب DNA اسپرم منتشر شد مطالعات وسیعی در این زمینه انجام گرفته و مشخص شده كه در افراد دارای میزان بالای آسیب DNA، پارامترهای اسپرمی پایین می آید و قدرت باروری نیزكاهش می یابد.
از سالها پیش، استفاده از جراحی برای رفع نقایص ساختمان دستگاه تولید مثل، استفاده از داروهای باروری برای تحریک تخمكگذاری و روش IUI[2] (انتقال اسپرم متحرك و شسته شده به رحم) از جمله روشهای رایج درمانی بوده و هستند. لیكن این اقدامات تنها برای گروهی از زوجهای نابارور مؤثر است. این در حالی است كه روشهای جدیدی از جمله IVF [3] و ICSI [4] امروزه به عنوان گزینه هایی مناسب در درمان سایر زوجین نابارور مطرح است.
میزان موفقیتART به سلامت و بلوغ گامت های زوجین وابسته است . طی لقاح طبیعی و روش لقاح آزمایشگاهیIVF احتمال نفوذ اسپرماتوزوای غیربالغ و ناسالم به داخل تخمك توسط سد زوناپلوسیدا به حداقل می رسد در صورتی كه در روش میكرواینجكشن یا تزریق مستقیم اسپرم به داخل سیتوپلاسم تخمك ICSI این سد وجود نداشته و ایمن بودن روش ICSI همیشه مورد نگرانی بوده است . در ضمن تحقیقات نشان داده است كه انتخاب اسپرم با پارامترهای معمولی (غلظت، مورفولوژی، تحرك ) نمی تواند گویای سلامت DNA اسپرم باشد(EI, MI, López-Fernández, Fernández, & Gosálvez, 2007). به تازگی لوئیس و سیمون (2010) اظهار داشتند که هیچ
همبستگی بین پارامتر های معمولی اسپرم و آسیب DNA وجود ندارد(S. E. M. Lewis & Simon, 2010).
یکی از روش های کمک باروری روش تلقیح داخل رحمی (IUI) می باشد. که در این روش مایع انزالی از شوهر گرفته می شود و پس از عمل شستشو و جداسازی ، اسپرم های مرده و بدون تحرک از اسپرم های زنده و دارای تحرک جدا می شوند، سپس اسپرم های زنده و متحرک به وسیله کاتتر توسط متخصص، وارد حفره رحم می گردد.
در آزمایشگاه های ART، بعد از عمل شستشو و جداسازی معمولاَ به بررسی پارامترهای اسپرم که شامل تعداد، میزان تحرک و وضیعت مورفولوژیکی اسپرم و درصد زنده بودن می باشد، می پردازند اما به بررسی پارامترهای درون سلولی که شامل آپوپتوز و قطعه قطعه شدن DNA اسپرم است پرداخته نمی شود. همچنین در آزمایشگاه های ART معمولاَ انجام روش IUI از 5/0 تا حداکثر 3 ساعت بعد از عمل جداسازی و شستشو اسپرم انجام می دهند و در بعضی از مراکز درمان ناباروری بدون توجه به زمان، عمل تلقیح را انجام می دهند. با توجه به نقش اسپرم در پروسه لقاح در روش IUI، لازم است که علاوه بر توجه به ساختار سلولی اسپرم به بهترین زمان ممکن جهت انجام تزریق اسپرم آماده شده به داخل حفره رحمی توجه شود. لذا با مطالعه ساختار سلولی اسپرم و نیز تعیین زمان دقیق عمل تزریق اسپرم به داخل حفره رحمی می توان میزان لقاح و در نتیجه میزان حاملگی را افزایش داد.
یکی از عواملی که می تواند بر میزان موفقیت درمان زوج های نابارور و همچنین کیفیت گامت ها مهم باشد، کیفیت اسپرم است. در روش IUI بعد از جداسازی اسپرم از مایع منی و آماده سازی اسپرم برای انتقال، می تواند به خاطر انکوباسیون طولانی مدت، قطعه قطعه شدن DNA اسپرم افزایش پیدا کند(Muratori, et al., 2003).
مطالعات بیانگر این مطلب است كه در تخمك های لقاح یافته با اسپرم های دارای آسیب بالای DNA، میزان لانه گزینی و بارداری به طور معنی داری كاهش می یابد . اگرچه ژنوم آسیب دیده پدری، طی رشد جنینی می تواند دستخوش پردازش قرار گیرد، ولی در صورت وجود آسیب های زیاد، احتمال كاهش رشد جنین وجود داشته و اگر میزان نقص ها كمتر باشد، می تواند نقایص بعد از تولد را به همراه داشته باشد. به همین دلیل، در دسته ای از بیماران، نوزادان متولد شده توسط روش ICSI دارای نقص ژنتیكی بیشتری نسبت به نوزادان طبیعی هستند .لازم به ذكر است كه تحقیقات متعدد در این زمینه، نتایج ضد و نقیصی را گزارش كرده اند(Morris, Ilott, Dixon, & Brison, 2002).
تجربیات به دست آمده از روش های كمك باروری نشان می دهد، چنانچه اسپرم با میزان بالایی از آسیب DNA، در روند IVF و ICSI وارد تخمك شود سیستم ترمیمی تخمك ممكن است توانایی ترمیم این آسیب ها را نداشته و در بسیاری از موارد با وجود موفقیت در لقاح، سلول های جنسی توانایی تشكیل جنین یا ادامه تكامل را تا مرحله بعد از 4 تا 8 سلولی كه مصادف با فعال شدن ژنوم است، ندارند . براساس تحقیقات مشخص شده كه توانایی ترمیم تخمك وابسته به سن مادر بوده و تخمك های افراد جوان، از قدرت ترمیم DNA بالایی برخوردارند . به علاوه تحقیقات متعدد در زمینه آسیب DNA بیانگر این هستند كه ارتباط معنی داری بین آسیب DNA و میزان لقاح وجود ندارد ولی بین آسیب DNA اسپرم و تشكیل جنین، بلاستوسیت، رشد جنین و بارداری ارتباط معكوس و معنی داری وجود دارد(Morris, et al., 2002).
پس از آماده سازی اسپرم به طور معمول در 37 درجه سانتی گراد انکوبه می شود تا در ART از آن استفاده شود (Van der Westerlaken, Naaktgeboren, Verburg, Dieben, & Helmerhorst, 2006) ، ولی هنوز زمان بهینه برای انکوباسیون اسپرم در دمای 37 درجه سانتی گراد قبل از استفاده در ART وجود ندارد. بعضی از محققین سعی برای پیدا کردن اثر گذشت زمان بر پارامترهای اسپرم بعد از انکوبه کردن در دمای 37 درجه سانتی گراد را دارند. اثر انکوباسیون اسپرم در دمای 37 درجه سانتی گراد نشان داد که بعد از گذشت 24 ساعت می تواند بر روی تحرک و قابلیت حیات اسپرم تاثیر گذار باشد(Calamera, Fernandez, Buffone, Acosta, & Doncel, 2001).
بعد از آماده سازی اسپرم برای استفاده در تکنیک های ART انکوباسیون کوتاه مدت در دمای 37 درجه سانتی گراد می تواند باعث ظرفیت یابی اسپرم شود اما انکوباسیون طولانی مدت می تواند بر روی DNA اسپرم تاثیر داشته باشد(Marı́n-Briggiler, Tezón, Miranda, & Vazquez-Levin, 2002).
تهیه غذای کافی از نظر کیفیت و کمیت باید در حد مناسبی باشد. این امر امروزه یکی از مسائل مهم و بحرانی در کشورهای جهان سوم به شمار میرود. در کشورهایی که تغذیه افراد به خوبی صورت نمیگیرد، از نظر نیروی کار جسمی و فکری دچار محدودیت میگردند و از نظر اقتصادی لطمههای فراوانی به آنها وارد میشود.
طبق تعریف سازمان جهانی بهداشت شخص سالم نباید به هیچ نوع بیماری مبتلا باشد و همچنین باید از حد اعلای توانایی جسمی و فکری و نیروی کافی بهرهمند باشد. همچنین میبایست از تمام نعمتهای زندگی لذت برده و کمترین درد و رنجی را احساس ننماید.
این مهم بدون تأمین غذای کافی و مناسب، امکانپذیر نمیباشد. به عقیده بزازیلیوس دانشمند انگلیسی، بدون مواد پروتئینی هیچ عضوی از انسان و گیاه قادر به رشد و نمو نخواهد بود. به طوری که از کوچکترین موجودات مانند ویروسها تا بزرگترین pestanداران از جمله انسان همگی به پروتئین نیاز دارند.
امروزه آنتیبیوتیکها به طور وسیع در پرورش دام و طیور و همچنین برای کنترل بیماریها و جلوگیری از فساد مواد غذایی استفاده میشوند. این مواد به طور گسترده به منظور پیشگیری، درمان و به عنوان محرک رشد به کار برده میشوند. بیش از 40% داروهای دامپزشکی به عنوان مکمل به خوراک دام افزوده شده و حدود 20% علیه بیماریهای عفونی و 39% برای کنترل بیماریهای ویروسی و انگلی استفاده میشود.
وجود باقیماندههای آنتیبیوتیکی در گوشت طیور و دامها و فراوردههای خوراکی آنها، به دلیل استفاده نادرست این مواد در صنعت پرورش دام و طیور میباشد. برای جلوگیری از این موضوع باید مقدار صحیح دوز مصرفی و زمان پرهیز دارویی قبل از کشتار باید رعایت
شود. عدم رعایت این موضوع به هر دلیل باعث به وجود آمدن مشکل باقیماندهها میشود. رعایت نکردن زمان پرهیز دارویی اصلیترین علت وجود باقیمانده آنتیبیوتیک بوده ولی استفاده سهوی دارو در غذا و آب از سایر عواملی است که با احتمال کمتر باعث به وجود آمدن این مشکل میشود.
وجود باقیماندههای آنتیبیوتیکی باعث عوارض جانبی در انسان میشود که در برخی حالات میتواند بسیار شدید باشد. وجود باقیماندهها بیش از حد مجاز در فرآوردههای دامی مورد مصرف انسان، میتواند باعث عوارض مختلفی مانند سرطانزایی، ناقصالخلقهزایی و جهشزایی شود. همچنین میتواند خاصیت سمی داشته باشد و ایجاد آلرژی کند. امروزه یکی از مهمترین عوارض بروز مقاومت دارویی میباشد که این مشکل رو به افزایش است. انتظار میرود که آیندهای نا مطمئن پیش روی جوامع بشری باشد. مانند دوران قبل از کشف آنتیبیوتیکها.
تا کنون روشهای متعددی به منظور تعیین باقیمانده آنتیبیوتیک ابداع گردیده است. که روشهای کروماتوگرافی، الایزا و همچنین روشهای فیزیک و شیمیایی از متداولترین آنها میباشد. در میان تمام این روشها استفاده از کروماتوگرافی مایع با کارایی بالا به علت حساسیت و ویژگی بالا از اهمیت فوقالعاده برخوردار است.
در اغلب کشورهای جهان سوم، هیچ برنامه منظمی برای ارزیابی باقیمانده آنتیبیوتیک در مواد غذایی وجود ندارد. در کشور ما نیز با وجود مصرف زیاد آنتیبیوتیک، به دلیل عدم وجود افراد مسئول و عدم حد مجاز ملی و نبودن آزمایشگاه تخصصی باقیمانده داروهای دامپزشکی، این باقیماندهها میتوانند سلامتی مصرفکنندگان را به خطر بیاندازد. هدف از انجام این مطالعه تعیین میزان باقیمانده آنتیبیوتکهای ذکر شده و مقایسه آنها با استاندارد ملی ایران و استاندارد اروپا بوده. همچنین راهاندازی و اندازهگیری باقیمانده این داروها به روش HPLC و بررسی دقیق و اندازهگیری باقیمانده دارویی کلرامفنیکل که متأسفانه در کشور ما اهمیت کمی به آن داده شده است.
امید است که نتایج حاصل از تحقیق بتواند با توجه به شرایط و امکانات موجود کشور، گامی مؤثر در بهبود و ارتقاء بهداشتی فرآوردههای دامی مورد مصرف جامعه گردد و از این راه کمکی به بهداشت عمومی کشور شود.
صرع[1] یکی از اختلالات رایج عصبی است که دانش بشری در مورد مکانیسم های ایجاد و درمان قطعی آن هنوز ناقص می باشد. از اینرو با بهره گرفتن از مدل های آزمایشگاهی ایجاد تشنج، مطالعات فراوانی در حال انجام است.
یکی از مدل های ایجاد تشنج، کیندلینگ است که در آن با تحریک مکرر ناحیه خاصی از مغز در حیوانات آزمایشگاهی تشنج ایجاد می شود. به کمک این مدل آزمایشگاهی می توان نحوه ارتباط بین نواحی مختلف مغزی را بررسی کرد، و نقش داروها و مواد شیمیایی مختلف را بر تشنج ایجاد شده در یک ناحیه مشخص مورد بحث قرار داد.
کیندلینگ بهترین مدل برای ایجاد تشنجات موضعی پیچیده می باشد(ستو و همکاران،[2]1990)؛ در تشنج های موضعی پیچیده منشا ایجاد تشنج معمولا لوب گیجگاهی و سیستم لیمبیک است(گلور[3]،1992؛ فیشر[4]،1989). شایع ترین نوع صرع در انسان صرع لوب گیجگاهی[5] است(انجل[6]، 1998). در این نوع صرع هیپوکمپ نقش مهمی در عمومی شدن تشنجات دارد. به علاوه نشان داده شده که در صرع لوب گیجگاهی، فیبرهای خزه ای (آکسون سلول های گرانولی شکنج دندانه دار) به مقدار زیاد شروع به جوانه زدن کرده و لایه های سوماتیک و مولکولی شکنج دندانه دار را عصب دهی می کنند(کوهن[7] و همکاران،2003).
در میان نواحی مختلف مغز، شکنج دندانه دار به عنوان بخشی از تشکیلات هیپوکمپ نقش مهمی در صرع لوب گیجگاهی دارد و یکی از نواحی حساس برای ایجاد کیندلینگ است(انج و همکاران[8]،2006؛ موریموتو و همکاران[9]،2004). کیندلینگ باعث تقویت مدارهای
مهاری و تحریکی در این ناحیه می شود(آدامک و همکاران[10]،1981؛ دیجنگ و راسین[11]،1987؛ مارو و گودارد[12]،1987؛ گیلبرت[13]، 1991) به طور مثال، نشان داده شده است که کیندلینگ شیب پتانسیل های پس سیناپسی میدانی و دامنه اسپایک های دسته جمعی را افزایش می دهد (روبینسون و همکاران[14]، 1991؛ روتریچ و همکاران[15]، 2001).
با وجود تحقیقات گسترده در زمینه صرع و تشنج در حدود 75 درصد موارد، دلایل ایجاد تشنج روشن نیست(زاروسکی و همکاران[16]،2007). اما شواهد زیادی وجود دارد که نشان می دهد سیستم سرتونرژیک و تحریک گیرنده های سروتونینی شدت حملات تشنجی را کاهش می دهد و شروع تشنجها را به تأخیر می اندازد(لازارووا و همکاران[17]،1979؛ لوسچر و همکاران[18]،1985؛ یان و همکاران[19]،1994). در مطالعاتی که در مورد اثر آنتاگونیست گیرنده های سروتونینی صورت گرفت نشان داده شد که آنتاگونیست گیرنده های 5HT2A, 5HT3, 5HT2B,C آستانه تشنجات ناشی از کیندلینگ شکنج دندانه دار را تغییر نمی دهند؛ اما آنتاگونیست گیرنده 5-HT1A شدت تشنجات را افزایش می دهد(واتاناب و همکاران[20]،2000).
پنتیلن تترازول به عنوان آنتاگونیست گیرنده GABAA، یک ماده شیمیایی تشنج زاست. تزریق متناوب غلظتی از این دارو که در ابتدا به تشنج منجر نمی شود، به عنوان روشی برای تهیه مدل های حیوانی مطالعات مربوط به صرع به کار برده می شود. این ماده شیمیایی تشنج زا، تغییرات بیوشیمیایی ویژه ای در هیپوکمپ به بار می آورد که ماندگار به نظر می رسند(پریسیک و همکاران[21]،2005).
تحقیقات نشان داده است که مکانیسم هایی که طی ایجاد LTP در سیستم عصبی رخ می دهد، مشابه مکانیسمهایی است که در طی روند ایجاد مدلهای تشنجی صرع (مانند کیندلینگ) بوجود می آید. از اینرو عده ای از دانشمندان LTP را به عنوان پایه و اساس عصبی پدیده ی کیندلینگ فرض کرده اند. LTP در واقع صورتی از شکل پذیری سیناپسی است که بار اول در هیپوکمپ مشاهده شد و LTP هیپوکمپی در سال های اخیر به عنوان مدل غالب شکل پذیری سیناپسی وابسته به فعالیت در مغز pestanداران مطرح شده است.
با توجه به نقش گیرنده سروتونینی 5-HT1A در فعالیت سیناپسی و در نتیجه اهمیتی که در مدل های تشنجی دارد، از طرفی با توجه به تشابه مکانیسم های در گیر در ایجاد حملات تشنجی و تقویت طولانی مدت [22] LTP)) هدف از مطالعه حاضر بررسی نقش این گیرنده در تقویت سیناپسی ناشی از پنتیلن تترازول[23] (PTZ) است.
بررسی رابطه برنامه های تلویزیونی در حفاظت از محیط زیست توسط شهروندان تهرانی و تأثیر این رسانه بر رفتار مردم جامعه از منظر شكل گیری فرهنگ حفاظت از محیط زیست، منظور اساسی این تحقیق است . بر همین اساس، در طول این تحقیق، عملکرد، میزان پخش، نوع و کیفیت برنامه های تلویزیونی زیست محیطی را محور توجه قرار خواهیم داد.
در این تحقیق سعی ما آن است که بررسی نماییم؛ اساساً ارتباطی میان برنامه تلویزیونی و حفظ محیط زیست از سوی جامعه وجود دارد؟ پخش برنامه های تلویزیونی، تا چه حد به حمایت از محیط زیست اختصاص می یابد؛ به عبارت دیگر، می خواهیم تعیین نماییم که چند درصد از برنامه های تلویزیونی کشور به آگاه سازی جامعه در مورد حفاظت از محیط زیست تعلق دارد و به طور کلی آیا میزان و نوع برنامه های تلویزیونی، در تنویر نگرش مردم نسبت به حفظ محیط زیست تأثیر دارد یا خیر! اگر پاسخ مثبت است ، اثر آن چه میزان است؟ در ادامه این فصل ابتدا به بیان مسئله پژوهش می پردازیم و ضمن اشاره به نگرش های متفاوتی که در مورد میزان و نحوه تاثیر وسایل ارتباطات جمعی مطرح شده است، به بررسی اهمیت و ضرورت اجرای تحقیق پرداخته ، سپس سؤالات و فرضیه های پژوهش را مطرح نموده ، پس از ارائه تعاریف مفهومی و کاربردی، متغیرهای تحقیق را مشخص کرده و رابطه میان آنها را مطرح خواهیم کرد.
بی شک، رسانه ها تأثیر عمیقی بر جامعه اعمال می کنند به طوری که قادرند با شیوه های پذیرفتنی وعوام پسند، هر نوع تغییری را در فرهنگ جامعه ایجاد کنند. شکی نیست که رسانه در معرفی و شناخت محیط زیست، ممانعت از تخریب آن و بهتر شدن وضعیت زندگی افراد جامعه تاثیر غیر قابل انکاری دارد. در واقع می توان گفت که رسانه های جمعی مخصوصاً تلویزیون، قسمتی از فر هنـگ آموزی افراد جامعه بوده و با داشتن امکانات وسـیع، در ارائه جذاب تر و بهتر ایده ها می تواند به عنوان یک کانال ممتاز ارتباطی عمل کند که هیچ ابزاری، توانایی رقابت با آن را ندارد. از دیدگاه اجتماعی، مشکلات زیست محیطی بیشتر رفتاری و فرهنگی است تا حاصل رشد تکنولوژی و صنعتی شدن جوامع. نقش های گوناگون وگاه متضاد رسانه های جمعی در رابطه با حفظ محیط زیست برای تولید سمبل ها و نماد های زیست محیطی و خلق ارزش ها و باورها در جامعه ، ویژگی است که ما را ملزم به شناخت عملکرد رسانه ها در رابطه با حفاظت از حوزه های
گوناگون محیط زیست می سازد. در زمینه ترویج اخلاق محیط زیستی و فرهنگ سازی، روشهای اتخاذ شده باید جنبه عملی و پوشش وسیع داشته باشند(کریمی، 1382).
از آنجا که سلامت محیط زیست هر نقطه از جهان متأثر از سلامت محیط زیست سایر بخش های کُره خاکی است، در رابطه با حفاظت از محیط زیست و بقای منابع خدادادی، شرط اصلی بهرهوری از اطلاعات و مشاركت مردم در ارتباطات و نیز توزیع اطلاعات زیست محیطی در جوامع ، تقویت برنامه های رسانههای ارتباط جمعی به ویژه تلویزیون در ارتباط با محیط زیست می باشد. در واقع شناخت دقیق ماهیت رسانه ها و بررسی توانمندیها و کارکردهای مثبت آنها، سهم فزایندهای در توسعه دانش، فرهنگ، مهارت ها و نگرشهای فردی و اجتماعی بشر دارند. توجه به این رسالت مهم، برای دولتمردان، برنامه ریزان و عاملان رسانه های جمعی ضرورتی انکارناپذیر است(رشیدی و رشیدی، 1390) و ضرورت توجه به این امر را دوچندان می کند.
امروزه به غیر از سازمانها و نهادهایی مانند مدارس، دانشگاهها، مساجد، کتابخانه ها، موزهها و تالارهای هنری، که هدف و عملکردشان متاثر کردن رفتار و شکلدهی شخصیت افراد میباشد، نهادهای دیگری هم وجود دارد که اصولا برای اهداف معین دیگری به وجود آمدهاند. اما به طور غیر مستقیم تأثیر تربیتی مهمی روی رفتار و شخصیت افراد دارند. آنها فرهنگ، دانش و اطلاعات را به صورت غیر رسمی از نسلی به نسل دیگر منتقل می کنند. رسانه های ارتباطی جمعی از این نوعند. رادیو، تلویزیون، سینما، مطبوعات، مجلات، تلفن همراه، کامپیوتر، ….. هر چند برای برخی اهداف دیگر به وجود آمدهاند، اما تآثیر تربیتی مهمی در الگوهای رفتاری افراد دارند و در رشد و توسعه فرهنگ عمومی تا حد زیادی سهیماند(رشیدی و رشیدی، 1390).
در این راستا، و با انجام این تحقیق قصد داریم بررسی نماییم؛ آیا رابطه معناداری میان عملکرد رسانه های ارتباط جمعی ( تلویزیون) و میزان حفاظت از محیط زیست از سوی مردم جامعه وجود دارد؟ آیا برنامه های تلویزیونی کارآمدی توسط صدا و سیما در کشورمان تولید می شود تا سبب پیشبرد فرهنگ عمومی جامعه و ارتقاء نگرش زیست محیطی مردم گشته و حمایت از محیط زیست را ممکن سازد؟ و آیا زمان پخش برنامه های موجود با نیاز فرهنگ زیست محیطی و آگاهی جامعه در این رابطه تناسب دارد؟
به نظر می رسد رسانه های جمعی آن گونه كه شایسته است، به مسئله محیط زیست نمی پردازند! مدت زمان پخش برنامه های زیست محیطی از شبکه های مختلف تلویزیونی، همچنین کمیّت و کیفیت گزارشات زیست محیطی که ازطریق تلویزیون ارائه می شود، گواه این موضوع است.
1-2-1- میزان و نحوه تاثیر وسایل ارتباطات جمعی – نظریه های موجود
در مورد میزان و نحوه تاثیر وسایل ارتباطات جمعی نگرش های متفاوت و متضادی، بیان شده است. در این اینجا فقط سه دسته از نظریه های ارتباطات را به اختصار مورد بررسی قرار می دهیم:
۱- نظریه های تاثیر ارتباطات جمعی
۲- نظریه های هنجاری
۳- نظریه های انتقادی
در یک دسته بندی کلی می توان گفت: در مورد رابطه استفاده از رسانه های ارتباطی (که در تحقیق حاضر می توان آن را به رسانه تلویزیونی و میزان حفاظت از محیط زیست تعمیم داد ) نظریه ها و دیدگاه های متفاوت در میان صاحب نظران مشهود گشته است که در برخی موازین با یکدیگر مشترک می باشند و برخی از مهمترین دیدگاه ها در ادامه به اختصار ارائه می شود: