وبلاگ

توضیح وبلاگ من

دانلود پایان نامه : نقش مجتمع های نظامی- صنعتی در سیاستگذاری دفاعی ایالات متحده امریکا در دوره ریاست جمهوری جورج واکر بوش

………………………………………………………………………………………………………………………………………….66

 

4-2 – تعریف و مفهوم مجتمع های نظامی- صنعتی……………………………………………………………………………..66

 

4-3 -تاریخچه ظهور و قدرت گیری مجتمع های نظامی- صنعتی……………………………………………………….70

 

4-4 – تداخل اعضای مجتمع های نظامی- صنعتی و سیستم دولتی ایالات متحده امریکا…………………79

 

4-5 – نومحافظه کاران و کابینه بوش……………………………………………………………………………………………………..89

 

4-6 – تحول در سیاست خارجی ایالات متحده امریکا بعد از حادثه 11 سپتامبر 2001…………………… 99

 

4-7 – افزایش سریع هزینه های نظامی ایالات متحده در سالهای2000 تا 2008…………………………….104

 

فصل پنجم: نتیجه گیری

 

5- نتیجه گیری…………………………………………………………………………………………………………………………………………………….115

 

منابع………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………127

 

  

 

 

 

 

 

فهرست اشکال

 

 عنوان                                                                                                                                         صفحه

 

شکل2- 1 ……………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….34

پایان نامه

 

 

شکل4-1………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….78

 

شکل4-2……………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….105

 

شکل4-3……………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….106

 

شکل4-4……………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….108

 

شکل4-5……………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….110

 

– شرح و بیان مسئله:

 

از جنگ دوم جهانی به بعد، طبقات استثمارگر جوامع سرمایه­داری عمدتا با تهدید یا با بکارگیری قوه قهریه سعی می­ کنند به اهداف و امیال خود در جهان دست یابند. بدین خاطر امروزه یکی از پایه­های  اساسی قدرت نظام سرمایه­داری را دستگاه عریض و طویل ارتش و نیروهای مسلح تشکیل می­دهد. دستگاه دیوانسالاری نظامی، که با اختلافات جزیی، چه از لحاظ تجهیزات و چه از لحاظ تشکیلات و چه از لحاظ پرسنل در تمام کشورهای سرمایه­داری بطور فزاینده­ای در حال رشداست.

 

دیتر زینگهاوس استاد علوم سیاسی دانشگاه فرانکفورت اصطلاح مجتمع های نظامی- صنعتی را به جای میلیتاریسم بکار برد و دلیل او این بود که اگر در گذشته جدایی و تفکیک بین جامعه، ارتش و سیاست امکان  پذیر بود و حتی بررسی آن از جنبه­ های مختلف با اهمیت و ضروری بود ولی اینها در عمل و تئوری اهمیت خود را از دست داده است و بهتر است به جای اصطلاح میلیتاریسم از اصطلاح مجتمع های نظامی- صنعتی که بیانگر واقعیتهای جوامع سرمایه­داری معاصر است، استفاده کرد. منظور زینگهاوس از این اصطلاح روابط پیوسته و سودجویانه بین برگزیدگان بخشهای سیاست،اقتصاد، ارتش، علوم و تکنولوژی است که با همکاری و پشتیبانی متقابل موضع خود را برای تامین منافع مشترک در دولت و جامعه بطور مستمر و بطور غیرقابل کنترلی مستحکم کرده ­اند(ازغندی،1364 :29).

 

ایالات متحده امریکا همانند امپراتوری­های گذشته از قدرت نظامی بارها برای دستاوردهای اقتصادی، ارضی وغیر ارضی استفاده کرده است. تردیدی نیست که دستاوردهای اقتصادی امریکا ناشی از جنگ در ایجاد دوره دیرپای توسعه اقتصادی این کشور پس از جنگ جهانی دوم دخیل بوده است.به نظر می رسد که در سالهای اخیر بویژه در جهان پساجنگ سرد الگوی دستاوردهای اقتصادی ناشی از عملیات نظامی امپریالیستی تا اندازه­ای دگرگون شده است. صرفنظر از مسائل اخلاقی، اردوکشی­ها و عملیات نظامی امریکا حتی به دلایل اقتصادی امپریالیستی نیز به صرفه نیست. در واقع، تشدید توسعه­طلبیها و جنگ­های امریکا رفته رفته پر هزینه­تر و از دیدگاه منافع ملی اسرافکارانه و کمرشکن است. پس اگر الگو یا تجربه امپریالیسم بیانگر علت تشدید جنگ­های نظامی امریکا در سالهای اخیر نیست، پس توضیح اینگونه تاخت و تازها چگونه است؟

 

برخی تحلیلگران ­­دلیل این توسعه­طلبی­ها را به قدرت رسیدن گروه به اصطلاح ارتش­گرایان نومحفظه­کار می­دانند، برخی این توسعه­طلبی­های امریکا را به ویژگی­های جورج بوش و راه و رسم وی در سیاست وتمایل او به مغتنم شمردن منزلت خود در مقام رئیس جمهور  زمان جنگ نسبت می دهند. برخی نیز استدلال می­ کنند که این سیاست حداقل در خاورمیانه بوسیله لابی­های صهیونیست تعیین می شود.

 

در این پژوهشدر پی بحث در مورد چگونگی و میزان تاثیرگذاری مجتمع های نظامی- صنعتی بر سیاست­گذاری دفاعی ایالات متحده امریکا در دوره ریاست جمهوری جورج بوش پسر هستیم. بدین صورت که این گروه منافع تاثیرگذار در سیاست، سیاست خارجی و سیاست دفاعی ایالات متحده، در محیط تکثرگرای جامعه امریکا در رقابت با سایر گروه های منافع چگونه و از چه روش هایی توانسته است در فرایند تصمیم­ گیری­ های کلان این کشور نفوذ کند و به چه مقدار این تصمیمات را به سمت منافع گروهی خود هدایت کند. و بالاخره اینکه چقدر توانسته به اهداف گروهی خود دست پیدا کند و ابزارهایی که استفاده کرده کدامند.

دانلود پایان نامه:بررسی مدل احتمال خطی بر میزان استفاده از خدمات دندانپزشکی در شرکت بیمه ایران

بیمه ی پایه و بیمه های تکمیلی موجود در کشور در حال حاضر خدمات ترمیمی و تخصصی دندانپزشکی را تحت پوشش ندارند، اما بیمه هایی مانند بیمه ارتش، بانک ها، کشتیرانی و برخی دیگر از سازمانها یا وزارتخانه ها در قالب تعریف جدید، خدماتی را در این زمینه تحت پوشش داده اند. عدالت وقتی تعریف درستی پیدا می کند که در قالب بیمه پایه همه ی مردم کشور، تحت حمایت بیمه ی خدمات دندانپزشکی قرار گیرند، اما در حال حاضر از نظر توان اقتصادی چنین کاری از توان بیمه پایه به دور است.

 

از طرف دیگر توزیع نامناسب دندانپزشکان در سطح کشور و محدود بودن خدمات تخصصی در شهر های کوچک، روستاها و مناطق محروم سبب می شود در صورت تعرفه گذاری خدمات بیمه ای این بخش، فرد روستایی، حق بیمه ای معادل با کسی که در شهر زندگی می کند،

پایان نامه

 بپردازد. که این مسئله، تعرفه گذاری خدمات دندانپزشکی را مخدوش می کند.

 

مهمترین شاخص بهداشت دهان و دندان در ایران و جهان شاخص (DMFT)  است.  که میزان دندانهای پوسیده، کشیده و پر شده را در گروه های مختلف سنی نشان می دهد. در کشور آخرین بار در سال 83 این شاخص برای گروه سنی 12 سال به صورت کشوری اندازه گیری شد و نشان داد که هر ایرانی 12 ساله به طور متوسط 86/1 دندان پوسیده، پرشده، یا کشیده شده دارد.

 

در کشورهای پیشرفته افراد در سن 80 سالگی باید حداقعل 20 دندان سالم داشته باشند. در این کشور ها در سنین 35 تا 40 سالگی تمام دندان ها سالم نگهداشته شده اند. متاسفانه این در حالی است که بر اساس آمارهای اداره سلامت دهان و دندان وزارت بهداشت، میانگین مذکور تعداد دندان های سالم در بین ایرانی ها، در سنین حدود  21 تا 7/21 مشاهده می شود. در واقع نتیجه کشیدن دندانها به عنوان یک راهکار درمانی، به این مشکل ختم می شود که در سنین 40 تا 50 سالگی در ایران به پروتزهای دندانی نیاز شود. از یک طرف بیمه برای خدماتی نظیر پرکردن یا عصب کشی دندان ها هزینه ای پرداخت نمی کند، از طرفی هزینه این امور در دندانپزشکی ها دست کم معادل یک سوم و یا  نیمی از حقوق یک کارگر یا کارمند است و در نهایت به مدد بیمه، فقط کشیدن دندان شامل خدمات بیمه ای می شود. این در حالی است که ارتباط سلامت بهداشت دهان و دندان با سایر اعضای بدن ثابت شده مثلا : کاهش وزن با سلامت لثه، توانایی خوب جویدن با ریسک زوال عقل، جرم گیری دندان با کاهش حملات قلبی ومسائل دیگر مرتبط است.

دانلود پایان نامه:بررسی رابطه ی جهت گیری مذهبی با تعارضات زناشویی و الگوهای ارتباطی در بین زوجین

اهمیت معنویت و رشد معنوی در انسان، در چند دهه گذشته به صورتی روزافزون توجه روان‌شناسان و متخصصان بهداشت روانی را به خود جلب کرده است. پیشرفت علم روان‌شناسی از یک سو و ماهیت پویا و پیچیده‌ی جوامع نوین از سوی دیگر، باعث شده است که نیازهای معنوی بشر در برابر خواسته‌ها و نیازهای مادی قد علم کنند و اهمیت بیشتری یابند. به طوری که سازمان بهداشت جهانی در تعریف ابعاد وجودی انسان، به ابعاد جسمانی، روانی، اجتماعی و معنوی اشاره می‌کند و بعد چهارم یعنی بعد معنوی را نیز در رشد و تکامل انسان مطرح می‌سازد. اما علی‌رغم تاکید روز افزون دانشمندان بر بعد معنوی رشد انسان، هنوز تعریف واحدی که دربرگیرنده تمامیت معنویت باشد، ارائه نشده است (یعقوبی، 1387، ص 93).

 

دین و مذهب، می‌تواند بر همه جوانب زندگی انسان از جمله بر روابط زناشویی تأثیر بگذارد. همان طور که گلین[1] و پوز[2] در تحقیقی در سال 1978 نشان داده اند افرادی که مدت طولانی با هم زندگی می‌کنند دین را به عنوان مهم‌ترین عامل رضایتمندی از ازدواج تلقی می‌کنند (غباری بناب، 1380، ص 27). اعتقادات دینی و تقیدات مذهبی بر تمامی ابعاد زندگی انسان از جمله روابط خانوادگی اثرگذار است، به طوری که باورهای مذهبی هم در بروز و هم در حل اختلافات زناشویی نقش مهمی دارد (فتحی آشتیانی و عرب نیا، 1385).

 

وقتی دو نفر در کنار هم قرار می‌گیرند مسلماً اختلاف سلیقه و درگیری به وجود می‌آید. این کاملاً طبیعی است و نیاز به تغییر و تکامل را نشان می‌دهد. می‌توان از قبل برای اختلافات برنامه ریزی کرد و برای آن آماده شد. بعد از آن برای رسیدن به توافقات می‌شود استفاده کرد. خیلی آسان‌تر است که برای اختلاف آمادگی داشته باشید تا این‌که کاملاً در آن غرق شده باشید و بعد بخواهید از آن استفاده کنید. اختلاف قسمتی طبیعی از هر رابطه‌ای است و بیشتر اوقات نشانه تمام شدن عمر رابطه نیست. باید به اختلافات زناشویی خوش‌آمد گفت چون نشانه‌ای برای تلاش برای رابطه‌ای بهتر و تکامل یافته‌تر و راهی برای فهم متقابل عمیق‌تر است. پرهیز از اختلاف در زندگی زناشویی این واقعیت را تغییر نمی‌دهد که مساله‌ای در زندگی زناشویی تان وجود دارد که باید به آن رسیدگی شود. اختلافات که بالا می‌گیرد دلیل بر این است که زن و شوهر باید وقت بیشتری با هم بگذرانند. در غیر این صورت فاصله بیشتری بین آن‌ ها ایجاد می‌شود و بیشتر از هم دور می‌شوند. اختلاف باعث از نو پیدا شدن ارزش‌های مهم می‌شود و کمک می‌کند زن و شوهر برای یک هدف مشترک دوباره با هم متحد بشوند (بارکر[3]، 1990؛ ترجمه دهقانی و دهقانی، 1377، ص 121).

 

هنگامی که در زندگی زناشویی اختلافی پیش می‌آید طرفین ممکن است دریابند وقت آن رسیده که نقش‌های کنونی خود را کنار بگذارند و نیز انتظارهایی را که از طرف مقابل دارند تغییر بدهند. اختلاف معمولاً نشان دهنده این است که زن و شوهر روش‌های قدیمی با هم بودن را پشت سر گذاشته اند و باید پیوسته برای رابطه خود دوباره برنامه ریزی و آن را احیا کنند. گوش کردن، صحبت کردن، برقراری ارتباط، حل مساله، تصمیم گیری مشترک و … این‌ها لازمه ارتباط بین زن و شوهر هستند. رابطه بدون مهارت‌های ارتباطی و اختصاص زمان مفید برای صحبت درباره مسائل مشترک خیلی زود به دردسر می‌افتد و منجر به شکست می‌شود (بارکر، 1990؛ ترجمه دهقانی و دهقانی، 1377، ص 121).

 

از سوی دیگر، مطالعات نشان می دهند که بین پایبندی مذهبی و الگوهای ارتباطی زوجین رابطه وجود دارد و می‌توان از طریق پایبندی مذهبی، الگوهای ارتباطی زوجین را پیش‌بینی كرد و احتمالاً با تغییر آن، الگوهای ارتباطی را نیز تغییر داد (ثناگویی و همکاران، 1390، ص 150).

 

یكی از مهم‌ترین ویژگی‌های انسان توانایی در شكل دادن به روابط بین فردی و حفظ آن است. این روابط كه برای هریک از ما جهت حفظ بقای تولید مثل، عشق، شغل و. . . . كاملاً ضروری است شكل‌های مختلفی به خود می‌گیرد. روابط دوستانه، الگوهای ارتباطی و احساس رضایت از رابطه، موضوعاتی هستند که هم از جنبه‌ی اجتماعی و هم از جنبه‌ی روان‌شناسی بر روی رفتارهای بین فردی متمرکزند و موضوع اصلی هستند که از دوران کودکی آغاز می‌شوند. از آن جا که روابط دوستانه، الگوهای ارتباطی و احساس رضایت از رابطه در اغلب روابط وجود دارد و می‌تواند تأثیر زیادی روی افراد داشته باشد. تأثیر منفی این مسئله می‌تواند روی روند رشد فرد اثر بگذارد، از وقایعی که در دوران کودکی رخ می‌دهد تا تجاربی که در دوران بزرگ‌سالی در رابطه با مردم سبک می‌کند (رئیسی، 1390).

 

از آن جا که الگوهای ارتیاطی زوجین و تعارضات زناشویی از عوامل زیادی تأثیر می پذیرند و از سوی دیگر جهت گیری مذهبی و معنویت تأثیر زیادی بر روی فرد و روابط فرد با دیگران دارد، لذا این پژوهش با هدف بررسی رابطه‌ی جهت گیری مذهبی با تعارضات زناشویی و الگوهای ارتباطی در بین زوجین انجام گردید.

 

1-2- بیان مسأله

 

ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻧﻬﺎﺩﻫﺎﻱ ﻣﻬﻢ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻟﺤﺎﻅ ﺍﻫﻤﻴﺖ، ﻧﻘﺶ ﻭ ﻛﺎﺭﻛﺮﺩﻫﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ، ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻮﺟﻪ ﻋﻠﻤﺎﻱ ﻣﺬﻫﺒﻲ، ﺍﺧﻼﻗﻲ ﻭ ﺻﺎﺣﺐﻧﻈﺮﺍﻥ ﺗﻌﻠﻴﻢ ﻭ ﺗﺮﺑﻴﺖ، ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ ﻭ ﺭﻭﺍﻥﺷﻨﺎﺳﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﻧﻬﺎﺩ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ (بیابانگرد، 1381). ازدواج یک سنت الهی و یک نیاز فطری بشری باشد. بشر از بدو خلقت جهت تشکیل خانواده و بقای نسل ازدواج می کرده است. ازدواج در اقوام و ادیان مختلف، انواع و مقررات خاصی دارد (مولر و یانگ[5]، 2001). تمامی مطالعات با وجود تفاوت هایی که با یکدیگر دارند، نشان می‌دهند که میزان شیوع ناسازگاری به صورت‌های مختلفی روبه افزایش است؛ اگر چه در کشور ما شدت مشکلات زناشویی به اندازه برخی کشورهای دیگر نیست؛ با این وجود

پایان نامه

 بروز تعارضات، مشکلات و نارضایتی های مختلف در این حیطه را نمی توان مورد اغماض قرار داد (واقعی و همکاران 1388).

 

تعارض زمانی پیش می‌آید که اعمال یک فرد با اعمال فرد دیگر تداخل پیدا می‌کند، همچنان که دو فرد به یکدیگر نزدیك‌تر می‌شوند نیروی تعارض افزایش می‌یابد (کیوچینگ[6]، 1996، ص 257). گاتمن[7] (1994)، معتقد است که “تعارض، منجر به حرکت مارپیچی نزولی می‌شود”. زوج‌هایی که کیفیت ازدواج بالاتری را گزارش کرده اند، عقیده داشتند که رفتار منفی طرف مقابل علت موقعیتی دارد و تحت شرایط خاصی صورت گرفته است. زوج هایی که کیفیت ازدواج پایین تری را گزارش کردند، عقیده داشتند که رفتار منفی طرف مقابل کلی و با ثبات است و بخشی از ویژگی های شخصیت‌شان است و این عامل منجر به دیدگاه منفی در کیفیت ازدواج می شود (دیباچی فروشانی، امامی پور و محمودی، 1388، ص 91).

 

روابط دوستانه، الگوهای ارتباطی و احساس رضایت از رابطه، موضوعاتی هستند که هم از جنبه‌ی اجتماعی و هم از جنبه‌ی روان شناسی بر روی رفتارهای بین فردی متمرکزند و موضوع اصلی هستند که از دوران کودکی آغاز می‌شوند (کاتلر و همکاران[8]، 2009). وایلی[9] (2000)، بر این باور است كه همسران مجموعه‌هایی از الگوهای ارتباطی را میان خود برقرار می‌كنند و رفتارهای مشكل آفرین، صرفاً اجرای همان الگوها هستند. الگوهای ارتباطی مورد نظر وایلی عبارتند از: “انزواگزینی متقابل، سرزنش متقابل و توقع/ انزوا گزینی”. طی سال‌ها پژوهش در زمینه‌ی ارتباط میان فردی، الگوهای متعددی ارائه شده اند كه نشان‌گر ماهیت و شیوه‌ی كار ارتباطات است.

 

ارتباطات مؤثر، موجب شکوفایی هویت و کمال انسان و مبنای اولیه پیوند وی با دیگران و بهبود کیفیت روابط افراد می شود، در حالی که ارتباطات غیرمؤثر مانع شکوفایی انسان شده و روابط را تخریب می کند. بنابراین، اساس زندگی و خوشبختی انسان را همین ارتباطهای میان فردی تشکیل می دهد. ارتباط دلپذیر زوجین این امکان را می دهد که با یکدیگر به بحث و تبادل نظر بپردازند (دیباجی فروشانی و همکاران، 1388، ص 90).

 

نتایج بعضی از تحقیقات نشان‌دهنده وجود رابطه بین جهت گیری مذهبی با تعارضات و هم چنین وجود رابطه بین جهت گیری مذهبی با الگوهای ارتباطی زوجین می باشد. که در قسمت ذیل به طور خلاصه به تعدادی از آن ها اشاره می گردد: کوئینگ[10] (2007)، در تحقیقی نشان داده است که افرادی که اعتقادات مذهبی قوی تری دارند، سازگاری بهتری با تعارضات و موقعیت‌های زندگی دارند (کوئینگ، 2007، ص 738). رسولی و سلطانی (1391)، نیز در پژوهشی نشان دادند که بین جهت‌گیری مذهبی و سازگاری زناشویی رابطه وجود دارد و هم‌چنین اعمال و باورهای مذهبی در افزایش رضایتمندی و سازگاری زناشویی و فرایند حل تعارض تأثیر دارد (رسولی و سلطانی، 1391). سارگلو[11] (2002)، در پژوهشی بیان داشت که الگوهای ارتباطی با درونی شدن هر چه بیشتر ارزش‌های اخلاقی و مذهبی ارتباط دارد. تحقیق دیگری که توسط باتلر[12] و اتل[13] (2001)، انجام شد، نشان داد که زوج‌ها عبادت و گرایش‌های مذهبی را به عنوان یک رویداد آرامش‌بخش مهم قلمداد می‌نمایند و برای حل مشکلات سازشی خود در زندگی از عقاید مذهبی کمک می‌گیرند. همچنین، زوج‌ها اظهار داشتند که انجام عبادات مذهبی باعث کاهش احساسات خصمانه و واکنش‌های هیجانی منفی می‌شود. از طرف دیگر، عبادات، رفتارهای ارتباطی، مشارکتی و همدلانه با دیگران را افزایش می‌دهد.

 

مذهب جزء لاینفک زندگی بشری در تمام اعصار بوده است. ویل دورانت معتقد است: دین به اندازه‌ای غنی، فراگیر و پیچیده است که هیچ دوره‌ای در تاریخ بشر خالی از اعتقادات نبوده است. این که حتی یک انسان بی‌اعتقاد به خدا هم، در شرایط نامطمئن بحران روحی و درماندگی به طور ناهشیار به خدا و نیروهای ماوراء‌الطبیعی می‌اندیشد و از او استمداد می‌طلبد، یک پدیده ثابت شده‌ای است. احساس مذهبی عمیق و واقعی، در اعماق ضمیر ناهشیار هر انسانی وجود دارد. تحقیقات نشان داده است که مذهبی بودن به معنای وسیع کلمه می‌تواند آثار بحران شدید زندگی را تعدیل کند و همچنین ارتباط مثبتی بین مذهب و سلامت روان وجود دارد. بنابراین اعتقادات مذهبی یک موضوع مهم در سلامت جسمی و روحی است. مذهبی بودن به معنای وسیع کلمه می‌تواند آثار بحران‌های شدید زندگی را تعدیل کند (مختاری، 1380، ص 3). آلپورت[14] (1950)، مذهب را به عنوان فلسفه وحدت بخش زندگی توصیف می‌کند و هم چنین بیان می کند که جهت‌گیری مذهبی را به دو صورت جهت‌گیری مذهبی درونی و جهت‌گیری مذهبی بیرونی می‌باشد (خوانین زاده، اژه‌ای و مظاهری، 1384).

 

نتایج تحقیقات انجام شده در زمینه رابطه مذهب با تعارضات زناشویی و الگوهای ارتباطی زوجین نشان می‌دهد که بیشتر مطالعات انجام شده نشان دهنده رابطه بین مذهب و تعارضات زناشویی می باشد که پایبندی به معنویات موجب کاهش تعارضات زناشویی می گردد. هم چنین جهت گیری مذهبی با الگوهای ارتباطی زوجین رابطه دارد و دین و مذهب موجب می گردد که زوجین از الگوهای صحیحی برای ارتباط خود استفاده کنند. از طرفی با توجه به این‌که برخی تحقیقات دین را تنها عامل مثبت و پایداری می‌دانند، این سوال مطرح می‌شود چرا برخی افراد دین دار، اختلاف زناشویی دارند و از تعارضات زناشویی رنج می برند؟ و چرا برخی زوجین دین دار، ارتباط صحیح و مؤثری با یکدیگر ندارند و در بعضی موارد به جدایی، طلاق و یا طلاق عاطفی روی می آورند؟ آیا اختلافات و تعارضات زناشویی آن‌ ها به نوع جهت گیری دینی و میزان عمل به باورهای دینی مربوط می‌گردد؟

 

البته باید توجه داشت که با افزایش ارتباطات و گسترش نفوذ رسانه ها و رواج الگوهای غربی در بین زوجین باورها و نگرش های مذهبی نیز دستخوش تغییراتی شده اند. لذا به نظر می رسد که در زمینه تعارضات زناشویی و الگوهای ارتباطی افراد مذهبی در جامعه امروزی تحقیقات کمتری انجام شده و این خلأ بیش از پیش احساس می شود. لذا با توجه به متغیرهای بیان شده، در این پژوهش محقق درصدد این است که علاوه بر کشف رابطه بین جهت‌گیری مذهبی با الگوهای ارتباطی و تعارضات زناشویی بداند سهم هر کدام از متغیرهای جهت گیری مذهبی و الگوهای ارتباطی در تعارضات زناشویی چه میزان است؟

 

[1] Gelenn,A

 

[2] Pouz,Z

 

[3] Barker, F

 

[4] Mueller

 

[5] Young

 

[6] Kew-Cheung, S.

 

[7] Gottman, J. M.

 

[8] Cutler et al

 

[9] Wille

 

[10] Koenig, Harold G.

 

[11] Saroglou

 

[12] Butler

 

[13] Atel

 

[14] Allport, G. W.

دانلود پایان نامه ارشد:بررسی عدالت سازمانی و شیوه های حل تعارض (بین فردی ) با رضایت شغلی کارکنان سیمان هرمزگان

امروزه در هر کشوری صدها شغل و حرفه وجود دارد و افرادی به آن ها اشتغال دارند و از طریق آن ها زندگی خود را  اداره می کنند آن چه همواره مورد توجه روانشناسان و اندیشمندان علوم اجتماعی بوده رضایت شغلی افراد و آثار این رضایت در روحیه آن ها و بازدهی کارشان می باشد. در جامعه امروز فشارها و تنش های روانی ناشی از محیط کاری و خانوادگی نقش بسیاری در زندگی افراد ایفا می کند (میردریکوندی، 1379). به نظر می رسد عوامل زیادی با رضایت شغلی افراد رابطه دارند. عدالت سازمانی می تواند یکی از عواملی باشد که رضایت شغلی کارکنان را تحت تأثیر قرار می دهد.

 

از طرفی عدالت اقتضا می کند که میان شغل و شاغل بیشترین تناسب وجود داشته باشد، پایه و اساس سازمان وقایعی است که به وسیله اعضای آن انجام می گیرد، این وظایف باید متناسب با یکدیگر و دارای هماهنگی در جهت رسیدن به اهداف سازمان باشد (شایان جهرمی، صالحی و ایمانی، 1388).

 

مدیران به دنبال ایجاد جو و نظام هایی در سازمان هستند که اعضای سازمان، آن ها را منصفانه و عادلانه درک کنند. در سازمانی که اخلاق و عدالت رعایت می شود، تصمیماتی که مدیران اتخاذ می کنند باید منجر به رفتار منصفانه با کارکنان شده به طوری که سلامت و رفاه آنان را منعکس کند. پرداختن به مسائل عدالت و رفتار عادلانه با افراد، بخش اصلی و حیاتی راهبرد و فرایند تصمیم گیری یک سازمان است. از سوی دیگر، بی‌عدالتی و تعارض در سازمان هرگز از بین نمی رود؛ اگر چه در بسیاری از موارد، تعارض می تواند سازنده باشد، ولی اگر عدالت و انصاف در سازمان  رعایت نشود تعارض می تواند بسیار مضر و مخرب باشد. صرف نظر از پیامدها و نتایجش، تعارض می تواند هزینه های عاطفی زیادی به وجود آورد. حتی پس از مدت های طولانی از حل شدن تعارض، این اثرات عاطفی باقی خواهند ماند. فرد یا گروهی که خود را بازنده می بیند ممکن است به رقیب، طرف مقابل تبدیل یا همیشه خوود را به دلیل از دست دادن آن موقعیت، مورد سرزنش قرار دهد (برومند، کوثرنشان و غلامی، 1389).

 

تعارض­ یكی ­از عواملی ­است­ كه ­موجب­ اتلاف­ انرژی­ و استعدادهای­ كاركنان ­سازمان ­شده­ و به ­جای ­این‌كه عوامل ­تولید و منابع ­انسانی ­با تركیبی ­مناسب­ و معقول ­در جهت­ تحقق ­اهداف­ و اثربخشی­ سازمان ­حركت كنند در جا می­زنند و سرمایه ­انسانی ­و مالی ­را به ­هدر می­ دهند كه ­این­ امر با توجه ­به ­دنیای ­پر رقابت­ فعلی ­كه تولیدات ­بایستی ­اقتصادی ­و كیفی ­باشند، برای ­سازمان­ها و دست­اندركاران­ آن­ خوشایند نیست (صیادزاده، 1389).

 

 

 

 

 

بنابراین ­سازمان­ها برای ­این‌كه ­از حداكثر توان­ جسمانی، روانی­ و فكری­ كاركنان ­خود بهره ­گیرند بایستی ­عوامل­ مخل ­و مزاحم­ را رفع ­كنند. البته ­تعارض­ به ­خودی ­خود همیشه ­مخرّب­ نبوده­ و نخواهد بود و نباید با بوجود آمدن­ تعارض، سریع ­به ­فكر از بین­ بردن ­آن ­افتاد، بلكه­ باید سطح ­مناسبی ­از تعارض­ را ایجاد كرد. تعارض شدید نمی ­تواند برای ­سازمان ­سازنده ­و مفید باشد، اما سطح­ مناسبی ­از تعارض، می ­تواند موجب­ افزایش اثربخشی­ رضایت­ شغلی ­و موفقیت­ سازمان ­شود. همچنین ­اگر در سازمان­ها هیچگونه ­تعارضی­ وجود نداشته باشد سازمان ­حالت­ ركود و سكون ­به ­خود خواهد گرفت ­و افراد به ­تدریج ­نسبت­ به ­كار بی­علاقه ­خواهند شد و در نتیجه ­رضایت ­شغلی­ و اثربخشی­ سازمانی­ نیز كاهش­ خواهد یافت. اگر مدیران ­بتوانند راه­حل­ مناسبی­ برای­ برخورد با تعارض­ پیدا كنند، بجای­ اینكه ­ریشه ­تعارض­ را از بین ببرند، می­توانند رضایت­ شغلی ­و اثربخشی­ سازمان­ را بالا ببرند و موفقیت ­سازمان ­را تضمین­ نمایند و موجب­ افزایش­ اعتماد، اطمینان ­و رضایت­شغلی ­افراد سازمان­گردند (صیادزاده، 1389).

 

با توجه به این که رضایت شغلی تأثیر مهمی بر کارایی و بهره وری کارکنان دارد، در این پژوهش قصد بر این است که در یک مطالعه موردی به بررسی رابطه متغیرهای عدالت سازمانی و شیوه های حل تعارض با رضایت شغلی کارکنان شرکت سیمان هرمزگان پرداخته شود.

 

 

 

1-2- بیان مسأله

 

سازمان سیستمی اجتماعی است كه حیات و پایداری آن وابسته به وجود پیوندی قوی میان اجزا و عناصر تشكیل دهنده آن است. ادراك بی عدالتی اثرات مخربی بر روحیه كار جمعی دارد؛ زیرا اهتمام نیروی انسانی و انگیزش كاركنان را تحت الشعاع خود قرار می دهد. بی عدالتی و توزیع غیر منصفانه دستاوردها و ستاده های سازمان، موجب تضعیف روحیه كاركنان و تنزل روحیه تلاش و فعالیت در آنان می‌شود؛ بنابراین رعایت عدالت، رمز بقا و پایداری جریان توسعه و پیشرفت سازمان و كاركنان آن است. بنابراین از جمله وظایف اصلی مدیریت، حفظ و توسعه رفتارهای عادلانه در مدیران، و احساس عدالت در كاركنان است (جوادین و همکاران، 1386).

 

رضایت شغلی از طریق رفتارها و احساسات مثبت یا منفی كاركنان نسبت به محیط شغلی و سازمانی شكل می‌گیرد. این احساسات با منابع برون سازمانی و درون سازمانی ایجاد می شوند. یكی از منابع مهم درون سازمانی، عدالت سازمانی[1] است. عدالت سازمانی بیان می كند

دانلود مقاله و پایان نامه

 كه باید با چه شیوه هایی با كاركنان رفتار شود تا احساس كنند به صورت عادلانه با آنان رفتار شده است و شامل سه حیطه عدالت توزیعی[2]، عدالت رویه ای[3] و عدالت تعاملی[4] می باشد (كونوسكای[5]، 2000). انصاف و رعایت عدالت یک ارزش اساسی در سازمان‌ها است (كونوسكای، 2000) و بر این متمركز است كه چگونه افراد از نظر اجتماعی رویدادهای درون سازمانی را عادلانه یا ناعادلانه درك می كنند (پول[6]، 2007). پژوهشگران نشان دادند كه سطوح بالای ادراكات عادلانه بودن به میزان بالای رضایت شغلی و رضایت از سرپرست منجر می شود (كروپان زانو[7] و همكاران، 2002، كونوسكای و كروپان زانو، 1991، مسترسون[8]، 2000، فیشر[9]، 2005). وقتی كاركنان احساس كنند كه برخورد غیرمنصفانه‌ای با آن‌ ها شده است، عملكرد شغلی آن‌ ها پایین می آید و تعهدشان نسبت به سازمان و رضایت شغلی آن‌ ها كم می شود (امبروس[10]، 2002، كروپان زانو و گرین برگ، 1997 به نقل از پول، 2007).

 

رضایت شغلی کارکنان به طور مؤثر با عملكرد شغلی آنان، كیفیت کاری و اثربخشی مرتبط است. با توجه به افزایش حقوق، مزایا و توجه دولت به نظر می رسد، هنوز رضایت شغلی آنان كم است و آنان نسبت به برخی عوامل سازمانی از جمله حقوق و مزایا ناراضی هستند (آگیلار وفایی، 1381؛ ازکیا و توکلی، 1385، کلدی و عسکری، 1382). پایین بودن حقوق و مزایا، فشارهای درونی و برونی محیط کار و برخی عوامل دیگر می‌توانند سبب بروز تعارض در کارکنان شده و  موجب تعارض کارکنان شوند.

 

تعارض، جزیی طبیعی و عادی از زندگی روزمر ة ماست و واقعیتی است كه بشر در طی تاریخ با آن آشنا بوده ولی متاسفانه به دلیل عدم مدیریت صحیح، بیشتر به ستیزه جویی و دشمنی مبدل شده است. لذا امروز، افراد پیشینه ناخوشایندی از آن دارند و تعارض را پدیده ای منفی می دانند (موسسه آلند جزایر صلح[11]، 2002). تعارض زمانی رخ می دهد که دو یا چند نفر به دلیل تفاوت در نیاز ها، خواسته ها، اهداف و ارزش هایشان در مقابل یکدیگر قرار بگیرند (تامی[12]، 2002). به عبارت دیگر تعارض فرایندی است که در آن فرد در می یابد شخص دیگری به طور منفی روی مطلوبی که او تعقیب می کند تاثیر گذاشته است (وودمن و هلریجل[13]، 1995). مدیریت تعارض یعنی فرایند برنامه ریزی برای پرهیز از تعارض در جایی که امکان وقوع آن است و ارائه شیوه هایی برای سازماندهی آن برای حل تعارض در جایی که رخ می دهد (اسلوکام[14]، 2002).

 

برخی کارمندان به علت ناتوانی در درک این مطلب سعی دارند با توسل به شیوه های قهر آمیز، تضاد و اختلاف نظرها را در سازمان های خود سرکوب کنند. درحالی‌که تحقیقات نشان داده است سازمان هایی که در آن‌ ها تضاد کمتری وجود دارد، اغلب در محیط های رقابتی با شکست مواجه می شوند. چرا که اعضای چنین سازمان‌هایی آن چنان متجانس هستند که برای سازگاری یا تطبیق خود با شرایط محیطی آمادگی کمی دارند یا چنان از وضع موجود راضی اند که تصور می کنند به بهبود وضع موجود نیازی ندارند. درحالی‌که تعارض به مثابه خون تازه ای در رگ های سازمان های پرتکاپو، پیشرو و توفیق طلب همانند سازمان سیمان هرمزگان است و سروکار داشتن با تعارض در قلب مدیریت هر سازمانی نهفته است (وتن و همکاران، 1380).

 

نظریه های گوناگونی در مورد شیوه های حل تعارض بین فردی و مدیریت آن در سازمان ها مطرح شده است. دیدگاه سنتی تعارض[15] و شیوه های حل تعارض بین فردی، به عنوان نخستین نظریه و معروف به نظریه یگانگی، بیان می دارد که تعارض پدیده ای منفی و بد است و باید از آن دوری جست. دومین نظریه، نظریه روابط انسانی[16] است که تعارض را امری طبیعی می داند، درحالی‌که جدیدترین نظریه به نام دیدگاه تعامل تعارض[17] معتقد است که تعارض نه تنها می تواند نیروی مثبت در سازمان ایجاد کند، بلکه ضرورتی برای فعالیت های سازمانی است (رابینز[18] و همکاران، 1379).

 

توماس[19] (1976)، پنج شیوه اداره و حل تعارض های بین فردی را شناسایی کرده که عبارتند از: رقابتی، همکاری، اجتناب، انطباق و مصالحه. بعدها پوتنام و ویلسون[20] 5 شیوه مذکور را با عنوان سه راهبرد دسته بندی کرده است که عبارتند از: راهبرد راه حل گرایی (شامل شیوه های همکاری و مصالحه که طرفین خواهان همکاری با یکدیگرند)، راهبرد عدم مقابله (شامل شیوه های اجتناب و انطباق طرفین. طرفین تمایل دارند از تضاد کناره گیری یا جلوگیری کنند)، راهبرد کنترل که با شیوه های رقابتی یکسان است (افراد فقط به منافع خود توجه می کنند که به تضاد منجر می شود) (توماس، 1976).

 

مراحل حل تعارض های بین فردی عبارت اند از: پذیرش اختلاف نظر و تعارض به عنوان یک امر طبیعی، تعیین مشكل و احساس‌های حاصل از آن، شناخت همه راه ‌حل ‌های ممكن، ارزیابی  راه ‌حل ‌ها و انتخاب راه‌حلی كه برای هر دو طرف قابل پذیرش است، بررسی تأثیر را ه حل (ایرانیک، 1389).

 

كوهن[21] (2004)، تعارض در سازمان ها را در هم شكستن همكاری یا تهدیدی برای آن سازمان به‌حساب می‌آورد و معتقد است كه بروز تعارض در سازمان‌ها هم طبیعی است و هم در روابط افراد، مورد انتظار است. بنابراین تعارض بر عملكرد شغلی كاركنان اثرگذار بوده و موجب موفقیت یا شكست افراد در كارشان می گردد. یكی از راه های مهم برای افزایش موفقیت فرد در كار، آگاهی از وضعیت عملكرد و نقاط قدرت، ضعف كار او است تا براساس آگاهی فرد نقاط ضعف عملكرد خویش را از بین ببرد. این كار از طریق ارزشیابی از عملكرد افراد صورت می گیرد.

 

حال این پژوهش در جهت بهبود عملکرد و رضایت شغلی کارکنان بدنبال پاسخ به این سؤال است که آیا بین عدالت سازمانی و شیوه های حل تعارض (بین فردی) با رضایت شغلی کارکنان شرکت سیمان هرمزگان رابطه وجود دارد؟ و اینکه آیا عدالت سازمانی و شیوه های حل تعارض (بین فردی) می توانند پیش بینی کننده های مناسبی برای رضایت شغلی کارکنان باشند؟

 

[1] Organizational justice

 

[2] Distributive Justice

 

[3] Procedural Justice

 

[4] International Justice

 

[5] Konovsky

 

[6] Poole

 

[7] Cropanzano

 

[8] Masterson

 

[9] Fisher

 

[10] Ambrose

 

[11] Aland Islands Peace Institute

 

[12] Toomey

 

[13] Woodman & Hellrigel

 

[14] Slocum

 

[15] Traditional view of conflict

 

[16] Human Relation view of conflict

 

[17] Interaction view of conflict

 

[18] Rubinz

 

[19] Thomas

 

[20] Putnam and Wilson

 

[21] chohen

پایان نامه ارشد:بررسی عملکرد حافظه­ ی بینایی در بین گروهی از جمعیت شهری و روستایی (استان فارس، 1392)

دهه­ای را که پشت سر نهاده­ایم ( دهه­ 1990) دهه­ مغز نامیده­اند و دانش به دست آمده در روان شناسی و علوم اعصاب در این دهه، بیش از ده قرن پیش بوده است. در عصر حاضر، در تمامی حوزه هایی که به نوعی با ساختمان یا کارکرد دستگاه عصبی سر و کار دارند، تشخیص، پیشگیری، درمان، توان‌بخشی و حتی پژوهش، نیازمند اندازه ­گیری دقیق و قابل اعتماد عملکردهای مختل ناشی از ضایعات مغزی و حتی سنجش عملکردهای سالم و طبیعی مغز و ذهن است. از آن­جایی که مغز، یک ساختمان محافظت شده ( توسط بافت­های گلیال ) است و دسترسی به آن، چه از طریق دارویی و چه بافتی بسیار محدود و مشکل است، ارزیابی آسیب­های مغزی، به­خصوص آسیب هایی که در ساختمان مغز مشهود نبوده و به صورت اختلال کارکردی نمایان می­شوند، بسیار پر اهمیت است. یکی از روش­های بسیار دقیق، کم­هزینه و متداول در ارزیابی مغز و ذهن، بررسی­های مبتنی بر رفتار و برون دادهای ذهن است. لذا از طریق ارزیابی عصب – روان شناختی[1]( نوروپسیکولوژی ) می­توان استنباط­های معتبری درباره ساختمان و کارکردهای آسیب دیده یا سالم صورت داد (گازانیگا[2]، 2001). در واقع گرایش­های عصب – روان­شناختی می­کوشند تا رفتارها را با کنش مغزی پیوند دهند و استفاده از این روش­ها در سنجش زمینه­هایی نظیر حافظه، استدلال­انتزاعی، مسئله­گشایی، توانایی­های فضایی و پیامدهای هیجانی و تشخیص کژکاری مغز، مورد توجه بسیاری از روان­شناسان شناختی و دانشمندان علوم عصبی قرار گرفته است ( مارنات[3]، 2001). متخصصان این حوزه هنگام سنجش کژکاری عصب شناختی بیماران از آزمون‌های بسیاری استفاده می­ کنند. اکثر اطلاعاتی که آن­ها می­توانند به­دست آورند به واسطه­ کاربرد فنون پیشرفته غربال­کردن نظیر ( ام آر آی و سی تی[4] ) است . با این حال هنوز هم مجموعه ­ای از آزمون‌های مداد و کاغذی وجود دارد که این متخصصان می­توانند با بهره گرفتن از آن­ها به اطلاعات سودمند و بیشتری دست یابند ( همان منبع ). امروزه از ارزیابی نوروپسیکولوژیک به عنوان ابزار و وسیله­ قوی در تعیین محل ضایعه و برنامه ­ریزی توان­بخشی استفاده می­ شود. در واقع هدف از ارزیابی نوروپسیکولوژیک این است که با گردآوری اطلاعات در مورد احتمال آسیب­دیدگی مغزی یک فرد و نوع این آسیب، قضاوت کند و برنامه­ای در جهت توان­بخشی فرد آسیب دیده با توجه به نارسایی­های کارکردی او و نیز آن­چه در او سالم مانده است تنظیم کند از نظر عصب – روان­شناختی، نارسایی­های دیده شده در بیماران دچار اختلال حافظه با تخریب کارکرد به لوب میانی گیجگاهی سازگار می­باشد. لوب میانی گیجگاهی در بر گیرنده­ی ساختارهایی مانند هیپوکامپ است که در حافظه نقش مهمی ایفا می­ کند ( علی پور، 1392).

 

مهم­ترین ناحیه در ارتباط با حافظه و یادگیری، هیپوکامپ می­باشد ( کندل[5]، 2012). هیپوکامپ در کف بطن طرفی در لوب گیجگاهی مغز قرار دارد. تقریباً هرگونه تجربه­ی حسی باعث فعال شدن حداقل بخشی از هیپوکامپ می شود و هیپوکامپ نیز سیگنال های خروجی فراوانی به تالاموس قدامی، هیپوتالاموس و قسمت ­های دیگر لیمبیک به ویژه از طریق فورنیکس یعنی توسط مسیر خروجی اصلی خود ارسال می­ کند. مطالعات زیادی نشان داده است که کارکردهای حافظه­ بینایی نیاز به سلامت لوب گیجگاهی و بخش هیپوکامپ و هسته­ی آمیگدال دارد ( براون، تاتل و همکاران[6]، 2010؛ به نقل از معظمی، 1391). به طور کلی در خارج منطقه­ بینایی اولیه ( منطقه 17 برودمن )، دو منطقه­ وسیع در قشر ارتباطی قطعه­های پس­سری و گیچگاهی وجود دارد که پردازش اطلاعات بینایی و ضبط حافظه­ بینایی را به عهده دارد. این دو قسمت مناطق ثانویه و ثالثیه بینایی نام دارند که در تقسیم ­بندی برودمن نواحی 18 و 19 شماره­گذاری شده ­اند ( اسلوتینک، تامپسون و همکاران[7] ،2011). ضایعه­ی قشر ارتباطی قطعه­ی پس­سری و ادامه­ آن در قطعه­ی گیچگاهی، باعث اختلال در پردازش و تجزیه و تحلیل اطلاعات بینایی و از بین رفتن حافظه­ بینایی می­گردد ( زایدل[8]، 2006) . این تحقیق به تفصیل به بررسی عملکرد حافظه­ بینایی در افراد می ­پردازد.

 

 

 

1-1-بیان مسئله

 

 یکی از بارزترین ویژگی­های انسان و متمایز کننده­ وی از سایر حیوانات، شناخت عقلانی و تفکر اوست. انسان نه تنها به درک مستقیم از جهان دست می­زند بلکه دارای توانایی­هایی است برای دریافت و  پردازش اطلاعات و این توانایی به مدد تحول و تکامل ساختمان عصبی بسیار منظم و در عین حال پیچیده انسان است که در جریان تکوین فردی حاصل شده است ( مقدم، استکی و همکاران، 1390). یکی از کنش­های شناختی[9] که نقش عمده­ای در فعالیت­ها و مهارت­ های شخص دارد « حافظه »[10]است (آیزنگ[11] ، 2000) .

 

حافظه، مجموعه ­ای از ارتباط بین فرایند مغزی است که به ما توانایی کسب، اندوزش و بازیابی اطلاعات را می­دهد و ما را قادر می­سازد که از این اطلاعات در هر زمان استفاده کنیم ( هاکن بری[12]، 2008). در واقع حافظه برای انسان­ها و سایر اورگانیسم ها و موجودات زنده امری حیاتی است.  عملاً تمامی فعالیت­های روزمره مانند صحبت­کردن، ادراک یا فهم و حتی جامعه­پذیری به اطلاعات یاد گرفته شده و ذخیره شده درباره محیط اطرافمان وابسته است ( تراک-  براون[13]، 2013).  به نظر می­رسد که ما انسان­ها تقریباً هر چه داریم و یا هر چه هستیم از برکت حافظه است و حافظه پدیده­های بی­شمار هستی را یکپارچه می­سازد ( کلیسترم [14]، 1998؛ به نقل از ساعد، 1389 ).

 

اولین مرحله حافظه، حافظه­ حسی[15] نامیده می­ شود. حافظه­ حسی به عنوان محل ذخیره­ی محرک حسی عمل می­ کند. یک خاطره­ی حسی یک کپی برابر اصل از آن چه دیده می­ شود یا شنیده می­ شود را اندوخته می­ کند. حافظه­ حسی کار نگهداری اطلاعات برگرفته شده از محیط را برای چند ثانیه و  یا

 

کمتر به عهده دارد ( کرودر[16]، 1992). این قسمت از حافظه در ارتباط مستقیم با حافظه­ ما بوده و مدت زمان نگهداری اطلاعات در این حافظه از چند هزارم ثانیه تا چند ثانیه متغیر است ( چلبیانلو، 1383 ).  اطلاعاتی که درون حافظه­ حسی قرار می­گیرند در برگیرنده­ی تمام محرک­های اصلی است که مورد توجه واقع شده ­اند. مثلاً حافظه­ حسی بینایی شامل یک تصویر کوتاهی است از یک منظره­ای که دیدیم و حافظه­ حسی صوتی شامل یک پژواک زود گذر از صدایی است که ما شنیده ایم. اطلاعاتی که ما دریافت کرده ایم، آنقدر در حافظه­ حسی باقی می­ماند تا به حافظه­ کوتاه مدت انتقال بیابند. برای این­که ما از حافظه­ حسی آگاه شویم، اطلاعات باید بسیار مختصر ارائه شوند، به گونه­ ای که بتوانیم اثری از آن­ها را مشاهده کنیم مثلاً رعد و برق در شب نمونه­ خوبی برای آگاهی از حافظه­ حسی دیداری است ( لاک و هالینگورث[17]، 2008 ). در حافظه­ حسی برای هر کانال حسی، حافظه­ای وجود دارد. حافظه­ بینایی[18] برای محرکات دیداری، حافظه­ پژواکی[19] برای محرکات شنیداری، حافظه­ بساوشی[20] برای حس لامسه، حافظه­ شامه­ای[21] برای حس بویایی و حافظه­ چشایی[22] برای حس­چشایی که مهم­ترین نوع حافظه­ حسی، حافظه­ بینایی و شنوایی است ( قلی زاده، خیرالدین و همکاران، 1389). یکی از مهم­ترین کانال های حسی که انسان از طریق آن اطلاعات زیادی را دریافت می­ کند و به حافظه­ خود می­سپارد بینایی است ( هیل و هیل[23]، 2008 ) .

 

در طول دهه­های گذشته، تحقیقات مربوط به حافظه­ بینایی در چند خط پژوهشی مختلف دنبال شده است. یکی از این خطوط پژوهشی، مربوط به تفاوت­های جنسیتی در کارکردهای شناختی به طور اعم و حافظه­ بینایی به طور اخص بوده است. به عنوان مثال تحقیقات نشان می­دهد که در زمینه­ حافظه مکان یابی اشیاء تفاوت­های جنسی وجود دارد و معمولاً زنان در این مورد بهتر عمل می­ کنند ( گالاگر[24] و همکاران ، 2006  ، لاچینی[25] و همکاران، 2005؛ گوئده و همکاران [26]، 2008). هم چنین زنان در مقایسه با مردان در تکالیف مربوط به حافظه­های کلامی کوتاه مدت و یادگیری واژگان جدید بهتر از مردان عمل می ­کنند ( کاشانسکیا، ماریان و همکاران[27] ، 2011). تحقیقات پارسونز، ریزو و همکاران[28] ( 2005) نیز نشان داد که زنان در تکالیف کلامی و مردان در تکالیف فضایی بهتر عمل می­ کنند. لنتون، بلیر و همکاران[29] (2011) نشان دادند که زن­ها نسبت به مردها از حافظه­ کوتاه­مدت قوی­تری برخوردارند. نتایج چندین مطالعه نشان داد که زنان دارای تمایل برای عملکرد بهتر در فرایندهای حافظه­ کلامی هستند، در حالی که مردان دارای عملکرد بهتری در حافظه­ بینایی هستند ( دردیل، ورهاف و همکاران[30]، 2013، تراهان،گوینتانا[31]، 1999 ). نتایج برخی از تحقیقات نشان می­دهد که زنان دارای عملکرد بهتری در حافظه­ بینایی و کلامی و مهارت­ های زبانی هستند و مردان دارای عملکرد بهتری در استدلال انتزاعی، حل مسائل ریاضی و همچنین مهارت­ های فضایی هستند ( دادین، سالگادو و همکاران[32]، 2008، فیلیپس، 1992، پستما، هانک و همکاران، 1999). هم­چنین گیورن، ماتر و همکاران[33](1998) نشان دادند که زنان دارای حافظه­ بینایی بهتری برای اشکال انتزاعی نسبت به مردان هستند. فرگوسن، کروز و همکاران[34] ( 2007) نشان دادند که مردان دارای مزیت در حافظه­ بینایی هستند. نتایج بوت، چن و همکاران[35] (2010) نشان داد که پسران دارای مهارت­ های بینایی، فضایی بهتر و دختران توانایی کلامی بیشتری نسبت به پسران می­باشند. ترویا، هریس و همکاران[36] ( 2000) دریافتند که از آن­جایی که پسران و دختران شیوه ­های متفاوتی در یادگیری و بهبود حافظه دارند، دختران در عملکردهای شناختی از جمله حافظه­ بینایی بهتر عمل می­ کنند. هالپرن و لورینگ[37] (2000) نشان دادند که مردان در حافظه­ بینایی بهتر از زنان عمل می­ کنند که این نتایج با پژوهش درور و وکسلین[38] ( 1992) که نشان دادند مردان دارای عملکرد سریع­تری نسبت به انتقال مواد در حافظه­ بینایی هستند همسو است . در برخی تحقیقات گزارش شده است که زنان در  تکالیف کلامی ( برن باوم، باکستر و همکاران[39]، 2000) و حافظه­ بازشناسی بینایی ( مک گیورن،2000 ) بهتر از مردان عمل می کنند، اما در تکالیف حافظه­ فضایی مردان عملکرد بهتری دارند ( پست ما، جاگر و همکاران [40]، 2004) علاوه بر تحقیقات مربوط به جنسیت، بخشی از ادبیات تحقیق به بررسی عملکرد حافظه­ بینایی در گروه­ها و جمعیت­های مختلف پرداخته است. به عنوان مثال تورگسن[41] (2010) بیان می­ کند که کودکانی که دچار اختلال یادگیری هستند در حافظه­ بینایی خود نقایصی دارند.کوهن، وولف و همکاران[42](2011 ) نشان دادند که بین حافظه­ بینایی موسیقی دانان وغیر موسیقی­دانان تفاوت معنا داری وجود ندارد. کرسپو، دازا و همکاران[43] (2012) در پژوهشی نشان دادند که افراد کم­شنوا به طور عمیق و شدید در تکالیف ارزیابی مربوط به حافظه­ دیداری، تأخیر نشان دادند. چن، تسای و همکاران[44] (2012) در پژوهشی نشان دادند که عملکرد کودکان مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی در حوزه­ حافظه­ بینایی به طور قابل ملاحظه­ای از کودکان گروه کنترل ضعیف­تر است. نقص در حافظه­ بینایی و توانایی بینایی – فضایی در بیماران وسواسی هم گزارش شده است ( بونه[45] و همکاران، 1991؛ زیلنسکی[46] و همکاران، 1995 ؛ به نقل از پیورسل، ماروف و همکاران[47]، 1998). هم­چنین دیرسون، سیلوا و همکاران[48] (2003) و شین، پارک و همکاران[49] (2004) رابطه­ بین نقایص حافظه­ دیداری را با شدت علائم وسواسی نشان دادند. تحقیقات آلنسو، لباد و همکاران[50] (2008) آندرس و گاستو [51] ( 2005) نشان می­دهد که افراد مبتلا به اختلال وسواسجبری دچار نقص در حافظه­ بینایی هستند. دکرسباخ و بارتر[52] (2000) نیز یادآور شدند بیماران مبتلا به اختلال وسواسی- جبری به طور معنا­داری در عملکرد حافظه­ بینایی به واسطه­ اختلالاتی که در سازمان­دهی استراتژهای دسته­بندی کردن معنایی، هنگام رمزگردانی از خود نشان می­ دهند دچار نقص هستند و هم­چنین نقایص حافظه­ دیداری در میان بزرگسالان مبتلا به اختلال وسواسی – جبری شستشو مشاهده شده است (سیلوا و منزیس[53]، 2003). تحقیقات مولر[54] (2004) نشان داد که افراد مبتلا به وسواس جبری در حافظه­ بینایی در مقایسه با گروه سالم علمکرد ضعیف­تری دارند. در پژوهش، باتنرو لانگ فلت[55] (1991) حافظه­ کوتاه مدت بینایی کودکان و نوجوانان عادی و کم­شنوا را مقایسه کردند، آن­ها دریافتند که وقتی سوالات به صورت دیداری و غیر کلامی باشد و به­ طور همزمان اجرا شود، تفاوت معنا داری از لحاظ حافظه­ دیداری کوتاه­مدت بین افراد عادی و کم­شنوا وجود ندارد، اما وقتی سوالات به­صورت زنجیره­ای منعکس می­ شود افراد کم­شنوا پیشرفت پایین­تری از خود نشان می­دهند. تحقیقات هریس و کیل [56](2006) نشان داد که کودکان کم­شنوا در تکالیف حافظه­ بینایی عملکرد بهتری دارند . لوپز – کرسپو، مندز  و همکاران [57](2012) نشان دادند که کودکان ناشنوا در تکالیف مربوط به حافظه­ دیداری تأخیر نشان دادند. مک­لاتچی، گال بریت و همکاران [58] (1987) نشان دادند که ورزش بوکس اثر معناداری بر نقصان حافظه­­ی بینایی دارد. لورنت، دامات و همکاران[59] (2000) نشان دادند که بین حافظه­ دیداری بستگان درجه اول بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا با گروه گواه تفاوت معنا داری وجود ندارد. هاس و ما و همکاران[60] ( 2012 ) در مطالعه­ خود نشان دادند که بین حافظه­ بینایی بیماران اسکیزوفرنی و افراد عادی تفاوت معنا داری وجود دارد. برخی محققان نشان دادند که کودکان مبتلا به بیش فعالی– نقص توجه در مقایسه با کودکان عادی دچار نقص در مهارت­ های حافظه­ بینایی هستند (گرافورد و دوی[61]، 2008، داگلاس[62]، 2005،  گلدشتاین و گلدشتاین[63]، 1998). ولاکس و کاراپیتکساس [64](2003) نشان دادند که کودکان مبتلا به اختلال نوشتن از مشکلات شناختی که تحت­تأثیر حافظه­ بینایی است رنج می­برند.در کنار این تحقیقات، بخشی از ادبیات تحقیق مربوط به این موضوع است که محل اقامت ( شهری / روستایی ) چه تأثیری روی توانایی­های شناختی افراد دارد. به عنوان مثال بوت و استونسون[65] ( 2008) نشان دادند که تفاوت در عملکرد شناختی مرتبط با محل اقامت، سن، جنس و حضور در مدرسه است. نتایج زولا[66] ( 2010) نشان داد که اقامت تأثیر زیادی در حوزه­ تسلط کلامی و سرعت پردازش اطلاعات دارد اما اثر اقامت در حوزه های حافظه­ ضمنی کلامی و بینایی بر توجه متوسط بود و هم­چنین اثر اقامت در حوزه­ اجرایی کوچک بود. لیپینسکی، چیلد و همکاران[67] (1990) در پژوهشی به این نتیجه دست یافتند که محل زندگی نمی ­تواند به عنوان توضیحی برای تفاوت در نمرات عملکرد دیداری – فضایی و عملکرد ترتیبی کلامی در بین پسران شهری و روستایی باشد. به طور کلی همان­طور که گفته شد، درباره ی مقایسه ی عملکرد حافظه ی بینایی در بین افراد شهری و روستایی مطالعات کمی صورت گرفته، از این رو هدف مطالعه­ حاضر بررسی عملکرد حافظه­ بینایی در بین گروهی از جمعیت شهری و روستایی با در نظر گرفتن عامل جنسیت است.

 

[1]- Neuropsychological

 

[2]-Gazzaniga

 

[3] – Marnat

 

[4] – Magnetic Tomogragh & Computerized  Tomograghy

 

[5]- Kandel

 

[6]- Brown & Tuttle

 

[7] – Slotinick  &Thompson

 

[8]- zaidel

 

[9]- Cognitive function

 

[10] – Memory

 

[11]- Eysenck

پایان نامه

 

 

[12] -Hockenbury

 

[13] – Turk-brown

 

[14] -kihlstrom

 

[15]- Sensory Memory

 

[16] – Crowder

 

[17]- Luck & Hollingworth

 

[18]- Visual Memory

 

[19]- Echoic Memory

 

[20]- Haptic Memory

 

[21]- Olfactic Memory

 

[22]- Gustic Memory

 

[23]- Hill& Hill

 

[24]- Gallagher

 

[25] – La chini

 

[26] – Goede

 

[27] – Kushanskya, Marian

 

[28] – Parsons, Rizzo

 

[29] -Lenton & Blair

 

[30]- Dordill & Verhoff

 

[31] -Trahan & Quintana

 

[32] – Dadin &Salgado

 

[33] – Giuren & Mater

 

[34] – Fergusen&  Crues

 

[35] – Booth &  Chen

 

[36] – Throia & Harris

 

[37] – Halpern & Luring

 

[38] – Derwer& vaxilin

 

[39]- Beren – Boem & Bockster

 

[40] – Juggerr & chisler

 

[41]- Torgeson

 

[42]- Cohen & Wolfe

 

[43] – Crespo , Daze & Mendez

 

[44] – Chen & Tsai

 

[45] – Buneh

 

[46]- Zilnesky

 

[47] – Purcell & Maruff

 

[48] –  Dierson& Silva

 

[49] – Shin & Park

 

[50] – Alenso & Lebad

 

[51]- Andres & Gasto

 

[52] Deckrsbach & Barter

 

[53] – Silva & Menzies

 

[54]- Muller

 

[55] – Buttner &Langfeldt

 

[56]-Harris & kyle

 

[57] – Lopez – Crespo & Mendez

 

[58]-Mclatchie  & Galbraith

 

[59]- Laurent & Damat

 

[60]- Hus & Ma

 

[61] – Geradphord & doey

 

[62] – Douglas

 

[63] – Goldstein & Goldstein

 

[64]-Valchos & karapetsas

 

[65]- Booth & Stvenson

 

[66]- zola

 

[67] – Lipinski & Child

 
مداحی های محرم