و در راستای پاسخگویی به پرسش های تحقیق، ابتدا در بخش یکم به ذکر کلیات و مفاهیم خلع سلاح وکنترل تسلیحات و نقد مناسبات آن ها و سازوکارهای حقوقی خلع سلاح خواهیم پرداخت. در بخش دوم هم، بررسی معاهدات خلع سلاح دوجانبه هسته ای منعقده بین آمریکا و روسیه را از آن جهت که شرایط معاهدات خلع سلاحی را دارا هستند و موانع پیش روی آن ها و عملکرد این دوکشور و آثار آن بر روند خلع سلاح جهانی را به بحث خواهیم گذارد.
بخش اول: سازوکارهای حقوقی خلع سلاح هسته ای
شرح موضوع:
سلاح های مدرن هسته ای آن چنان قدرتی در تخریب جانداران و اشیا دارند که از دیدگاه عقلایی نمی توان آن ها را در شمار ابزار قابل استفاده در سیاست به شمار آورد. بر همین اساس گفته می شود که هیچ هدفی وجود ندارد که پیگیری آن استفاده از این سلاح مخرب را توجیه کند. حداقل در افکار عمومی، باور حاکم این است که هرگونه استفاده از سلاح هسته ای مترادف با آخرین روز زندگی بشر است. اگر این امکان وجود داشت که بتوان اینگونه سلاح ها را نابود کرد، جامعه جهانی می توانست محیطی به مراتب بی خطرتر برای انسان ها باشد. راه نهایی رهایی از این سلاح ها همانا از بین بردن آن هاست.[1]
برای خلع سلاح هسته ای[2] تعریف واحد و جامعی وجود ندارد. خلع سلاح هسته ای به معنی مطلق کلمه عبارت از کاهش یا نابودی تسلیحات هسته ای در سطح بین المللی بدون در نظرگرفتن ماهیت، کمیت و کیفیت آن ها است.[3] این فرایند به تناسب تحولات تاریخی، دگرگونی را پذیرا شده و اکنون مفهومی یافته است که چه بسا با نخستین بینش های ناظر بر تاسیس و تکوین آن تفاوتی شگرف داشته باشد.
از دیدگاه نظری، موفقیت این فرایند و دستیابی آن به اهداف حقیقی خویش در پرتو قواعد و مقرراتی صحیح و عادلانه، در درجه اول به اراده سیاسی دولت ها بستگی دارد. با این حال اراده سیاسی گر چه لازم و ضروری است اما کافی نمی باشد. برای اینکه اراده سیاسی شکل گیرد و به طور مناسب به اجرا درآید، باید با بهره گرفتن از تخصص و مهارت های علمی کارشناسان مختلف به ویژه کارشناسان حقوقی و فنی با فراهم کردن زمینه های ایجاد تعهدات و ترتیبات الزام آور متضمن حقوق و تکالیف برابر برای دولت ها، برای انهدام ذخایر تسلیحات
هسته ای موجود و بستن گریزگاه های فنی قوانین به این امر اهتمام ورزید.[4] در این راستا، معاهدات به عنوان یکی از ابزارهایی که اراده متعاهدین را درخصوص تعهدات و حقوق تنظیم شده در آن به طور الزام آور و برابر برای دولتها در بردارد، می تواند به عنوان مهم ترین سازوکار لازم برای خلع سلاح وکنترل تسلیحات هسته ای باشد.
این بخش را به دو فصل تقسیم بندی می نماییم. در فصل اول، خلع سلاح هسته ای را مفهوم شناسی کرده و تحولات تاریخی آن را بیان می نماییم و سپس در فصل دوم، سازوکارهای حقوقی خلع سلاح هسته ای را به منظور دستیابی این فرایند به اهداف حقیقی خویش، معرفی می نماییم.
فصل اول: کلیات و تاریخچه
برای دست یافتن به تعریف دقیقی از فرایند خلع سلاح هسته ای، کلیات و مفاهیم مختلف خلع سلاح هسته ای را تجزیه و تحلیل و دقیقترین آن ها را ذکر خواهیم کرد و از آنجا که امروزه مفهوم کنترل تسلیحات[1] هسته ای جایگزین مفهوم خلع سلاح هسته ای شده، مفهوم کنترل تسلیحات و مناسبات آن با خلع سلاح هسته ای را ذکر خواهیم کرد. سپس تحولات تاریخی خلع سلاح و کنترل تسلیحات هسته ای را شرح می دهیم و در پایان، اهداف و اشکال خلع سلاح و کنترل تسلیحات هسته ای را بر می شماریم.
برای درک درست فرایند خلع سلاح وکنترل تسلیحات هسته ای، ذکر مبانی نظری این فرایند در حقوق و روابط بین الملل ضروری می نماید. از همین رو به ذکر این مبانی خواهیم پرداخت. اما لازم است پیش از همه اینها خود سلاحهای هسته ای هرچند به طور مختصر معرفی شوند و پس از معرفی این سلاحها، سعی می کنیم وضعیت حقوقی آنها را در قالب رای مشورتی دیوان بین المللی دادگستری به سال 1996 تبیین نماییم.
1 Arms control
[1] علیرضا سنجابی، استراتژی و قدرت نظامی، چاپ اول ( تهران : پاژنگ، زمستان 1375)، صص 132 و 133 .
2 Nuclear Disarmament
[3] علیرضا ازغندی و جلیل روشندل، مسائل نظامی و استراتژیک معاصر، چاپ دوم (تهران : سمت، 1389)، ص 230
[4] نادرساعد، پیشین، ص 44
[1] نادر ساعد، حقوق خلع سلاح و حاکمیت دولت ها، چاپ دوم، (تهران : خرسندی، 1389)، ص 38
[2] جان ام کالینز، استراتژی بزرگ، (ترجمه کورش بایندر)، چاپ دوم، (تهران : وزارت امورخارجه، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1373)، ص 496.
[3] نوعی ماده منفجره
و اساس مطالعات سیاسی دولت، حکومت و جامعه که روابط و مناسبات این اجزا پیش زمینه و سرآغاز مطالعات رشته های سیاسی و بین الملل را تشکیل میدهد و بدون شناخت ملت و عناصر ملت سازی، مطالعه در زمینه علوم فوق کاری بیهوده و بدون محتوی خواهد بود، زیرا ملت به عنوان موضوع کلان و پیچیده اسکلت بندی مطالعات سیاسی و بین الملل را تشکیل می دهد.
واقعیت پدیده ملت سازی و گونه های مختلف سیاست های ملت سازی قدمتی تاریخی دارد اما نظریه پردازی پیرامون آن با پیدایش دولت – ملت های مدرن اروپایی و شیوع نظریه های نوسازی و توسعه مقارن شده است. در همین راستا صاحب نظران مختلف درباره مؤلفه ها و عناصر ملت، شیوه های شکل گیری ناسیونالیسم و ملی گرایی در میان ملت ها و نسبت ملت به عنوان کل با هویت های خرده مثل گروه های قومی، نژادی، زبانی و مذهبی و نسبت سیاست ملت سازی با دموکراسی، آزادی، خشونت یا همزیستی سیاسی و الگوهای متفاوت ملت سازی در ملت های نوپا و تاریخی نظریه های متعددی را مطرح نموده اند.
کشور ایران به عنوان یکی از تمدنهای کهن در طول تاریخ فراز و فرودهایی داشته و حوادث گوناگونی را پشت سرگذاشته است ولی ملت ایران توانسته ماندگاری خود را با وجود تحولات بزرگ در تمام عصرها و دورهها حفظ نماید. بنابراین شناخت الگوها و گونه های ملت سازی در ایران و خصوصاً بعد از انقلاب اسلامی از اهمیت بسیاری برخوردار است.
لذا با توجه به این توضیحات و همچنین به دلیل اهمیت موضوع ونبود کارهای تحقیقی پیرامون ملت سازی در ایران، خصوصاً در مطالعات موردی پیرامون جمهوری اسلامی، دراین پژوهش سعی گردیده است تا الگوهای ملت سازی اتخاذ شده از سوی دولتهای بعد از انقلاب اسلامی مورد مطالعه قرار گیرد ونقش آن در روند توسعه و تعالی ایران در طی دوره های مختلف علی الخصوص در دوران سازندگی و اصلاحات مورد کاوش و بررسی قرار گیرد.
فصل اول
1-1- کلیات
1-1-1- بیان مسأله:
ایجاد روح مشترک ملی که از آن با عنوان ملت سازی یاد می شود، هدف اساسی کلیه ی نظام های سیاسی در همه ادوار تاریخ بوده و هست. در بیانی ساده ملت سازی فرایندی است که طی آن شهروندان جامعه به تدریج پیرامون نقاط مشترک و وحدت آفرین به خود فهمی می رسند و اشتراکات را تقویت می کنند و در مسیر تکامل آن گام بر می دارند و در عین حال نقاط گسست و شکاف بر انگیز از بین می رود و یا تضعیف می شوند. در نقطه تکامل این فرایند گروه های متنوع قومی، زبانی و مذهبی به هویتی واحد دست می یابند و با آن منظومه هویتی خود و جامعه را تعریف می نمایند.
نیل به چنین هویتی در پرتو سیاست های ملت سازی ممکن می شود. سیاست ملت سازی در جوامع متنوع و تاریخی و نیز در جوامع در حال گذار هم ضرورتی مضاعف دارد و هم با چالش ها و موانع جدی تری نیز روبروست. ضرورت اتخاذ سیاست ملت سازی به حدی است که در جوامع در حال توسعه اخیراً فرایند ملت سازی را به عنوان الزام توسعه ایی شناخته اند.ادبیات مربوط به ملت سازی طی سال های اخیربیشتر معطوف به توسعه می باشد و به تعبیر دیگر گفته می شود آن نوع از ملت سازی فرجام موفقیت آمیزتر و پایدارتر خواهد داشت که از فردای شکل گیری دولت (ایجاد انسجام در ساختارهای حاکمیت نو ظهور)، توسعه به معنی جامع کلمه را در دستور کار قرار دهد.
واقعیت پدیده ملت سازی و گونه های مختلف سیاست های ملت سازی قدمتی تاریخی دارد اما نظریه پردازان پیرامون آن با پیدایش دولت- ملت های مدرن اروپایی و شیوع نظریه های نوسازی و توسعه مقارن شده است. در همین راستا صاحب نظران مختلف درباره مؤلفه ها و عناصر ملت، شیوه های شکل گیری ناسیونالیسم و ملی گرایی در میان ملت ها و پرورش منش و شخصیت ملی و نسبت ملت به عنوان کل با هویت خرده ملی مثل گروه های قومی، نژادی، زبانی و مذهبی، نسبت سیاست ملت سازی با دموکراسی، آزادی، حقوق بشر، خشونت یا همزیستی سیاسی و تفاوتهای سیاستهای ملتسازی در ملت های نوپا و تاریخی نظریه های متعددی را مطرح نموده اند.
ملت ایران یکی از معدود ملتهای تاریخی جهان است؛ که علی رغم فراز و نشیبهای طولانی توانسته پایایی و ماندگاری خود را حفظ نماید. ایران از جمله کشورهایی است که سیاستسازی آن از دیرباز مورد توجه اندیشمندان و سیاستمداران قرار گرفته است. اصول و پایه های سیاست ملتسازی ایران با پیدایش انقلاب اسلامی که بر مبنای معرفتی دین محور استوار بود، در مقایسه با نظام سیاسی پیشین دستخوش تغییرات بنیادین گشته و تفاوتهای ماهوی یافت. لذا طبیعی می نمود که نظام نوپا سیاست متفاوت ملتسازی را دنبال کند اما از سوی دیگر بروز جنگ تحمیلی در دهه 1360 ه.ش پیگیری و اجرای سیاست مدون و برنامه محور ملتسازی را نمی داد و در عمل از پایان جنگ تحمیلی و آغاز به کار دولت موسوم به سازندگی است که تدوین برنامه های توسعه در دستور کار نظام جمهوری اسلامی قرار گرفت و پس از آن در دولت موسوم به اصلاحات با تکیه بر مؤلفه های دیگر با بعضی بازنگری ها دنبال شد.
اینک با توجه به ملاحظات فوق پرسش اصلی تحقیق چنین است:
2-1-1- سوال های تحقیق
سؤال اصلی:
الگوی سیاستهای ملتسازی در دوران سازندگی و اصلاحات چه شباهت ها و تفاوت هایی با هم داشته است؟
سؤال های فرعی:
1- الگوهای مختلف سیاست ملت سازی کدامند؟
2- مهمترین مؤلفه های سیاست ملت سازی در دوران سازندگی و اصلاحات چه بوده است؟
3- شیوه های اعمال و پیگیری سیاست ملت سازی در دو دوره چگونه بوده است؟
3-1-1- پیشینه و ادبیات تحقیق
در زمینه ملت سازی در ایران بعد از انقلاب،منابع زیادی به رشته تحریر در نیامده است بلکه بیشتر در قالب مقاله ها و بیانیهها و مصوبه های مجلس موجود و قابل استنباط می باشد.لذا می توان گفت مطالعه موردی پیرامون این موضوع، نو و بدیع می باشد. با این حال در این بخش می توان دو دسته از پژوهشهایی که صورت گرفته را از هم تمییز داد:
الف.پژوهش هایی که مفاهیم نظری ملت، ملت سازی و ملیت را مورد بررسی قرار داده اند.
ب.پژوهش های داخلی و خارجی که بحث قومیت وقوم گرایی و اقلیت ها وتکثرگرایی را بررسی کرده اند.
در ذیل به بررسی اجمالی این دو دسته از پژوهش ها خواهیم پرداخت.
الف.پژوهش هایی که مفاهیم نظری ملت،ملت سازی، ملیت را مورد بررسی قرار داده اند.
– حمید احمدی، هویت، ملیت، قومیت
یکی از منابع معتبر درباره موضوع فوق کتاب هویت، ملیت، قومیت نگاشته حمید احمدی است.به نظر اوآنچه که باعث بی اعتنایی به مبحث ملیت در ایران شده است، تأثیرپذیری جمهوری اسلامی ایران از سیاست های رسمی انترناسیونالیسم اسلامی می باشد.ایشان در این کتاب به محور مذهب و دین توجه کردند ولی آن چه که ابن نوشته با این کتاب را متمایز می کند؛ بحث نقش دولت و سیاستها و تصمیمات اتخاذ شده از طرف سازمان های اجرایی کشور در زمینه عدم توجه یا توجه به مسأله ملت و ملت سازی است.
– کتاب مبانی هویت ایرانی از قدیر نصری
در این کتاب به عناصر هویت ملی و سازنده برنامه های ملت سازی مانند دین، زبان، فرهنگ و … اشاره شده است. ولی آنچه که در این منبع مغفول ماند و دراین پژوهش مطالعه می شود؛ بررسی و نقش این عناصر هویت ملی در برنامه های ملت سازی دو دولت بعد از انقلاب اسلامی است.
-کتاب بنیادهای هویت ملی ایرانی از حمید احمدی
ایشان در این کتاب توجه به مسأله دیدگاه های سنتی به هویت ملی ایران، دیدگاه های مدرن درباره هویت ایرانی و بازسازی هویت ملی ایرانی در عصر جهانی شدن پرداخته اند. در ضمن به عناصر شکل گیری ملت چون: سرزمین مشترک، نیای مشترک، تاریخ و زبان و دین مشترک و … توجه کرده اند. ولی آن چه که در این کتاب بدان توجه نشده است، عدم توجه به دولت های روی کار آمده در ایران و سیاست ها و اقدامات آن ها و تأکید هر یک از این دولت ها به عناصر تشکیل دهنده ملت در هر دوره خاصی است. در ضمن آنچه که در این پژوهش مطالعه می شود؛ سیاست های قومی و توجه و عدم توجه به اقوام و تاثیر این امر در ملت سازی است.
ب) پژوهش های داخلی و خارجی که بحث قومیت وقوم گرایی و اقلیت ها وتکثرگرایی را بررسی کرده اند.
-کتاب کثرت گرایی فرهنگی از سی.دبلیو واتسون
این کتاب از جمله کتاب های لاتین و مهم در این زمینه میباشد. نویسنده در این کتاب به مسأله ملیت- گرایی و کثرت گرایی فرهنگی و نقش رسانه ها و دین و آموزش و پرورش در فرایند ملت سازی توجه می- کندو به تمایز میان جوامع تک فرهنگی و چند فرهنگی می پردازد و برای فهم مطالب خود را در این کتاب از مثال هایی چون؛ کشورهای چون مالزی و ایالات متحده آمریکا استفاده کرده؛ که چگونه رهبران آن کشورها توانسته اند سیاست های قومی مناسبی را اتخاذ کنند. ولی آن چه که در تمایز پژوهش من نسبت به این کتاب دیده می شود این می باشد که مسئله مورد تمرکز من بر کشور ایران می باشد وهم این که در این کتاب به تاثیر وجود نظام دموکراتیک و اقتدار گرا در فرایند ملت سازی توجهی نکرده است که در تحقیق من این رابطه دیده می شود.
-از دیگر کتاب های لاتین نوشته شده در این زمینه کتاب اقلیت ها و تبعیض ها از جی.ام.ورستر، فیلیپ پرل موتز است.در این کتاب توجه به مسئله حقوق اقلیت ها و دولت های قانون سالار و احقاق حقوق اقلیت ها از طریق تصویب لوایح قانونی و رفتار تبعیض آمیز گروه های اقلیت علیه گروه های اکثریت و رابطه چند گونگی قومی و فدرالیسم توجه شده است. این کتاب برای درک بهتر قومیت و سیاست های قومی به مثال های تجربی چون کشور هند و مالزی می پردازد. ولی آن چه که پژوهش من به این مطلب می افزاید نقش مذهب است که در این کتاب مجالی برای پرداختن به رابطه مذهب و ملت سازی نشده است. در ضمن مبنای مطالعات من مبتنی بر نقش مصوبات مجالس و نقش مستقیم دولت در ساختن تصمیمات قومی است.
-سید رضا صالحی امیری، مدیریت منازعات قومی در ایران
از جمله کتاب هایی که مستقیماً به بحث سیاست های قومی در ایران در ادوار مختلف پرداخته کتاب آقای امیری است.نویسنده سیاست های ملت سازی در دوران سازندگی را تحت تاثیر توسعه اقتصادی و تشدید نابرابری های منطقه ایی دانسته و در دوران اصلاحات تمرکز به حقوق شهروندی و زبان فارسی و اولویت قراردادن حقوق اقلیت ها و اقوام شده است. ولی آن چه این پژوهش بدان می پردازد و در این کتاب به آن تمرکز نشده است؛ بررسی قوانین کشور از منظر ملت سازی است که هر محققی را در درک درست مبانی ملت سازی در این دو دوره کمک می کند.
-حمید احمدی، قومیت و قوم گرایی در ایران
نویسنده کنار گذاشتن وابستگی های عقیدتی وتأکید بر وفاداری ملی به جامعه ایرانی را اساس قرار داده و مشارکت سیاسی و جذب همه اقشار ایرانی بدون توجه به اعتقادات مذهبی، زبانی، قومی را مطرح می کند. ولی توجه این تحقیق بر آن است که مذهب و اسلام از عوامل وحدت بخش و تاثیر گذار بر ملت سازی در ایران محسوب می شود و در ضمن نقش سازنده دولت ها و تصمیمات آن ها و محرومیت و توجه به اقوام در این زمینه تأثیر گذار بوده است.
4-1-1- محدوده تحقیق
قلمرو این تحقیق از لحاظ زمانی از سال(1368تا 1384)یعنی دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی و آقای خاتمی می باشد.از نظر جغرافیایی کشور ایران را شامل می شود.
:
مسئلۀ اصلی پژوهش حاضر تحلیل تصویری از اعتماد اجتماعیِ بیننسلی است که در سریال تلویزیونی ستایش بازنمایی و روایت می شود. ستایش در مقام یکی از پر مخاطبترین سریالهال تلویزیونی میکوشد با تمسک به انواع شگردها و تمهیدات بصری و روایی، و انواع رمزگذاریهای فنی و اجتماعی و ایدئولوژیکِ متن، تصویر خاصی از وضعیت اعتماد اجتماعی، به طور عام، و اعتماد اجتماعیِ بین نسلی، به طور خاص، در جامعۀ ایران ارائه دهد. تحقیق حاضر کوشیده است با تکیه بر ایدههای منتج از نظریۀ بازنمایی رسانه ایِ پدیده های اجتماعی ( در آرای هال، فیسک و مککیب ) و نیز به مدد روش تحلیل نشانهشناسی، دلالتها، مضامین، برجستگیها، سکوتها، تناقضها و ناسازههای این تصویر بازنموده را برملا سازد؛ و سپس با استناد به رویکرد نظری پیوتر زتومکا دربارۀ اعتماد اجتماعی ( و مؤلفه ها، شاخص ها، ابعاد و سطوح آن ) و تحقیقات انجامشده دربارۀ وضعیت اعتماد اجتماعی در جامعۀ ایران، تصویر اعتماد اجتماعیِ بازنماییشده در این سریال را به شیوهای جامعهشناختی انتقادی تفسیر کرده است. نتایج تحقیق نشان میدهد که سریال ستایش سعی دارد پدیدۀ اعتماد اجتماعی را به سطح پدیدهای فردی فروکاهد، یعنی ریشه های تضعیف یا تقویت آن و فاصلۀ میان شکل موجود با شکل مطلوب آن را به مکانیسمهای روانی پیوند زند. فزونتر، این متن به انحاء مختلف در صدد سادهسازی روابط پیچیدۀ اجتماعی و به حاشیهراندن امر اجتماعی بر میآید، راهکار احیای همبستگیهای اجتماعیِ مبتنی بر اعتماد متقابل را در تقویت خلق وخوهای اخلاقی فردی جستجو می کند و نقش تعیین کنندۀ ساختارهای اجتماعی را نادیده میگیرد.
فصل اول: کلیات تحقیق
1-1- طرح مسأله
فناوری ارتباطات و اطلاعات در مدت زمان كوتاهی كه از پیدایش آن میگذرد توانسته است تغییرات بسیاری را در شیوۀ کلی زندگی بشر به وجود آورد. در این میان رسانه های تصویری – كه نمودهای آن در تلویزیون، سینما و شبكه های توزیع و پخش فیلمهای خانگی و حتی اینترنت قابل مشاهده است- به علت تاثیرگذاری بر مخاطبان بیشمار خود مهمترین رسانه ها در شكلدهی به افكار، اندیشهها، عادات، هنجارها و كلیه نمودهای فرهنگی هستند. رسانه های تصویری هم تأثیر میپذیرند و هم تاثیر میگذارند و آنچه را كه از واقعیت موجود برداشت مینمایند، بازنمایی میكنند. جهان بازنمودهها مملو از نشانههاست؛ نشانه هایی كه در پسزمینۀ آن مخاطب با مفاهیم عمیق فرهنگی مواجه می شود. این فرایند كه همچون حلقههای زنجیز به طور متوالی معنا را در چرخه فرهنگ تولید و بازتولید میكند، در هر تولیدی معنای جدید خلق و در فرایند رمزگشایی قرار می گیرد و معنای جدیدتری باز تولید می شود (معینیفر و محمدخانی،1390: 106).
یكی از مفاهیمی که در جامعه امروز ایران مورد چالش قرار گرفته است، مفهوم «اعتماد» است. در زبان لاتین اعتماد، اطمینان داشتن و اعتماد داشتن معادل Trust و Confidence مورد استفاده قرار گرفته است. در ادبیات جامعهشناختی مفهوم اعتماد هم به عنوان ویژگی افراد، ویژگی ارتباطات اجتماعی و هم ویژگی سیستم اجتماعی با تأکید بر رفتار مبتنی بر تعاملات و سوگیریهای در سطح فردی مفهومسازی شده است. با این وصف، این مقوله را رویکردهای مختلفی مفهومپردازی کرده اند. نخستین رهیافت بر احساسات و ارزشهای فردی تأکید دارد و بر طبق اعتماد به عنوان متغیر فردی و شخصیتی تلقی می شود. در این برداشتِ روانشناختی ـ اجتماعی اعتماد در ارتباط بسیار نزدیکی با مفاهیمی مانند وفاداری، دگرخواهی، صداقت، دوستی قرار می گیرد. این رهیافت یک تئوری شخصیتی در مورد اعتماد را عنوان مینماید و به زمینه اجتماعی توجهی ندارد. بر اساس رویکردی دیگر اعتماد بیشتر به عنوان یک ویژگی اجتماعی تلقی می شود و لذا در کالبد نهادی جامعه عملی میگردد. اعتماد در این مفهوم منبعی اجتماعی به حساب می آید که برای دستیابی به اهداف سازمانی استفاده می شود. طبق رویکرد سوم اعتماد به عنوان یک خیر جمعی با ارزش تلقی می شود که بوسیله تعاملات اعضاء در جامعه پیگیری می شود. بطور مثال میتوان نمود آن را در توصیفی که توکویل از اجتماع مدنی دارد مشاهده نمود که بر اساس آن اعتماد به عنوان یک مفهوم ارزشمند قابلیت آن را دارد که به شیوهای روششناختی جهت برطرف نمودن مرز بین سطوح خرد و کلان بکار گرفته شود. در این رهیافت نشان داده می شود که اعتماد در سطح خرد چگونه به پیدایش آن در سطح کلان کمک می کند. مثلاً هر برخورد مثبت با پزشک محلی می تواند اعتماد ما به سیستم درمانی را ارتقاء بخشد. در این رهیافت اعتماد به عنوان یک مفهوم جامعهشناختی با هدف تحلیل آن در سطوح
سیستم و روابط بینشخصی مفهومسازی میگردد. بنابراین اعتماد مکانیسمی اجتماعی پنداشته می شود. مطالعه اعتماد به عنوان مکانیسمی اجتماعی تعاملات مردم را با تکیه بر انگیزهها و باورهای آنان در کانون توجه قرار می دهد.
مسئلۀ اصلی پژوهش حاضر نحوۀ بازنمایی مقولۀ اعتماد اجتماعیِ بیننسلی در سریال تلویزیونی ستایش است. این سریال که نیمه اول امسال (1390) در 44 قسمت از شبکه سوم صدا و سیما پخش شد توانست طیف وسیعی از مخاطبان را به خود جذب کند. شکاف نسلی، چالشهای فرد و ساختارهای اجتماعی، تحول زندگی خانوادگی در فُرم و محتوا، وجود تعارضهای ارزشی و هنجاری در حوزه های خصوصی و عمومی، دگردیسی مقولاتی همچون «صمیمیت»، «پایبندی» و «اعتماد اجتماعی»، و غیره از جملۀ عمدهترین مضامین این مجموعه بود. ملموسترین پدیدۀ اجتماعیِ بازنماییشده در این سریال تحول اعتماد اجتماعی در جامعۀ شهریِ ایران در سه دهۀ اخیر، پیدایش شکاف بیننسلی و نبود مبنایی برای گفتگو و تفاهم بین افراد است. اگر این ایدۀ واتسون و هیل را بپذیریم که بازنماییِ رسانهای عنصری محوری در درک و تفسیر افراد از مسایل و رخدادهای اجتماعی است ( واتسون و هیل، 2006 : 248 )، در آن صورت این موضوع بسیار واجد اهمیت می شود که سریال ستایش اعتماد اجتماعی را چگونه بازنمایی می کند؟ در بازنمایی این مقوله از چه نوع تمهیدات فُرمی، روایی و بصری سود میجوید؟ تصویری که این سریال از اعتماد اجتماعی ( ابعاد و خصلتهای آن، عوامل تقویتکنندۀ آن، موانع تحقق شکلِ مطلوب آن و…) ارائه میدهد بر چه مفروضاتی دربارۀ زندگی اجتماعی مبتنی است؟ به بیان دیگر، اعتماد اجتماعیِ بازنماییشده ( هم در شکلِ موجود و هم در شکلِ مطلوب آن ) در این سریال با کدام زمینه و فضای اجتماعی قرابت و سنخیت دارد؟
در این پژوهش، برای تعریف نظری و کاربردی اعتماد اجتماعیِ بیننسلی، از روش ماکس وبر در برساخت تیپایدهآل استفاده می شود. وبر با مطالعه اولیه پدیده، یک ایضاح موقت از متن ارائه میدهد و پس از استخراج «یکبهیک اجزای منفرد» از واقعیت اجتماعیِ مطالعه شده به تدریج تیپایدهآلی میسازد (وبر،1382 : 51 ). در برساخت تیپایدهآلِ اعتماد اجتماعیِ بیننسلی، نظریه زتومکا دربارۀ اعتماد اجتماعی که حول محور مفهوم «شدن اجتماعی» صورتبندی شده و رویکردی تلفیقی و تاریخی به این پدیده دارد (زتومکا،1387) انتخاب شده است. سپس، در پرتو نظریه زتومکا، به تحقیقاتی رجوع می شود که این پدیده را به طور عینی در جامعه ایران پس از انقلاب مطالعه کرده اند و بدینترتیب مؤلفه ها و شاخص های این پدیده مشخص می شود. این تیپایدهآل در مقام یک برساختۀ تحلیلی محکی است برای شناخت و سنجش تصویری که از این پدیده در سریال مورد مطالعه ارائه شده است. از آنجا که اعتماد، هم در سطح تعاملات بینفردی و هم در سطح نهادی و کلان، امری برساختی است، هرگونه تلاش برای تعریف، توصیف یا بازنمایی آن به واسطۀ یک متن، سوای این که خود نوعی برساخت دوبارۀ این پدیده است، مستلزم مفروض گرفتن یکسری گزارهها، پنداشتها و آگزیومها دربارۀ انسان و جامعه و تاریخ است. مسئلۀ تحقیق حاضر این است که سریال ستایش در مقام یک متن تلویزیونی چگونه این پدیده را بر میسازد؟ در چه سطحی آن را بر میسازد؟ کدامیک از ابعاد و کیفیات آن را برجسته می کند و کدامیک را به حاشیه میراند؟ در تصویری که این سریال از جامعه و اعتماد اجتماعیِ موجود در آن ( با هر درجه از شدت و عمقی که وجود دارد یا ندارد ) ارائه میدهد چالشها و تعارضهای پیشِ روی این پدیده و راهکارهای تقویت آن کدامند؟ این پژوهش بههیچوجه درصدد مقایسۀ اعتماد اجتماعیِ بازنماییشده در سریال ستایش و اعتماد اجتماعی آن گونه که در جامعۀ ایران واقعاً وجود دارد نیست، بلکه صرفاً در پی تحلیل و شناخت تصویری از این پدیده ( و مفروضات اجتماعی نهفته در پس این تصویر ) است که در این متن ارائه می شود. روشن است که دستمایۀ اصلی دستیابی به این شناخت و تحلیل، فرضها و روشها و تکنیکهای جامعهشناختی است. تأمل جامعهشناختی در تصویری که این سریال از اعتماد اجتماعیِ بیننسلی ارائه میدهد، هم از این حیث که دعوی بازنمایی وضعیتِ عینی جامعه ایران را دارد و هم به این لحاظ که خود در برساختن این وضعیت عینی ذیمدخل است، امری ضروری است.
2-1- اهمیت و ضرورت تحقیق
یکی از مسائلی که در توسعه اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در جوامع کنونی مخصوصاً جوامع در حال توسعه باید مد نظر قرار بگیرد مسئله اعتماد اجتماعی است. اعتماد در متن کنشهای انسان نمود پیدا می کند و نیز تسهیلکنندۀ مبادلات در فضای اجتماعی است. اعتماد یکی از جنبه های مهم روابط انسانی است و زمینه ساز مشارکت و همکاری میان اعضای جامعه میباشد. این پدیده همچنین مبادلات را در زمینه های مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی سرعت میبخشد. در فضای مبتنی بر اعتماد ابزارهایی چون زور و اجبار برای تضمین داد و ستد کارایی خود را از دست می دهند و در عوض قصد افراد برای بازپرداختها و اعتقاد به درستکاری افزایش مییابد. اعتماد کار بازار را رونق میبخشد. اعتماد اجنماعی به منزلۀ یک جزء اصلی سرمایه اجتماعی مطرح بوده و به عنوان شاخص اصلی سرمایه اجتماعی با کارکردهای متعدد اجتماعی، سیاسی و روانشناختی نقش مهمی را در ایجاد و حفظ و استحکام نظم و همبستگی اجتماعی و مشارکت و تعاون و توسعه اجتماعی بر عهده دارد. افزون بر این، اعتماد از عناصر مؤثر در پذیرش و همدلی اجتماعی محسوب می شود، که این خود زمینۀ سازگاری و همنوایی هر چه بیشتر اعضای جامعه را فراهم میسازد. به واسطۀ اعتماد کردن، امکانات و فرصتهایی برای طرفین در جامعه پدید می آید که در صورت عدم آن شاید آن امکانات و فرصتها به آسانی از بین برود. در حقیقت با اعتماد روابط جدیدی ایجاد می شود که قبلاً وجود نداشته است. همچنین اعتماد پیوستگی فرد به اجتماع را قویتر کرده و ضمن کمک به پیدایی احساس هویت سبب انسجام گروهی می شود. از سوی دیگر، بیاعتمادی در جامعه باعث کاهش انسجام و پیوستگی و همچنین پائین آمدن مشارکت افراد در جامعه می شود. با توجه به این موارد میتوان نتیجه گرفت که اعتماد اجتماعی به عنوان یک مقوله اجتماعی از مسائل اساسی بوده و واجد اهمیت بسیاری است و نمود آن در تمام سطوح جامعه متبلور است.
در جامعۀ ایرانِ بعد از انقلاب، تحولات بنیادینی در سطح ارزشها، هویتها و سبکهای زندگی اتفاق افتاد. اساساً انقلاب ایران تلاشی بود برای ایجاد جامعهای با منظومه های ارزشی و ترکیب بندی های هویتیِ نوین که بنا بود اَشکال جدیدی از تعامل اجتماعی بین انسانها برقرار سازد. نقطۀ ثقل این تعاملات اجتماعی در این گفتمانِ ارزشمدار، اعتماد اجتماعی و کرامت انسان بود. اما به دنبال رخداد انقلاب، و به موازات تحولات اقتصادی و صنعتی و شهری در دهه های هفتاد و هشتاد، اَشکال دیگری از تعاملات و همبستگیهای اجتماعی در جامعۀ ایران پدید آمد که لزوماً با آنچه در گفتمان ارزشمدارِ دهۀ شصت تصویر میشد، یکی نبود. فراز و فرودهای میزان و کیفیت اعتماد اجتماعی در جامعۀ ایران، و پرداختن به چیستی و چرایی و چگونگی تحول این پدیده، مسئلۀ در خور توجهی است. اما آنچه پرداختن به آن از دید این تحقیق واجد اهمیت و ضرورت بسیار است کیفیت اعتماد اجتماعی بین نسلهای مختلفی است که امروزه در جامعۀ ایران کنار هم زندگی می کنند. آیا آدمیانی که سوبژکتیویته و هویت آنها در تعامل با وضعیتِ عینی و فضای گفتمانیِ دهۀ شصت شکل گرفت، با نسلی که پس از سازندگی و در فضایی عمدتاً شهری و مدرن رشد کرد، قادر به تفاهم و گفتگو هستند؟ نظر به این که در فضای امروزین جامعۀ ایران سخن از شکاف نسلها و تعارض ارزشها و هنجارها میرود، بررسی این مسئله که رسانه ها چه تصویری از پدیدۀ اعتماد اجتماعی در این وضعیت به مخاطبانشان ارائه میدهند، بسیار حائز اهمیت است.
1-1- پورفیرین
پورفیرینها گروهی از ترکیبات آلی هستد که در طبیعت به صورت های مختلفی وجود دارند. یکی از معروف ترین پورفیرینهای شناخته شده، هم می باشد که همان رنگدانه ی موجوددر سلولهای خون است و کوفاکتور سلولهای هموگلوبین است. آن ماکرو سیکلهای هترو سیکلی است که از ٤ واحد پیرول تغییر یافته تشکیل شده است و اتم کربن آلفای آن از طریق پلهای متین به هم متصل شده اند ]1.[
هر چند که کمپلکسهای پورفیرین طبیعی برای زندگی ضروری هستند ولی پورفیرینهای سنتزی کاربردهای محدود تری دارند. به عنوان نمونه کمپلکسهای مزو-تترا فنیل پورفیرین، انواع مختلف واکنشها را در سنتز آلی کاتالیز می کنند ولی هیچ کدام از آن ها ارزش کاربردی ندارد. ترکیبات پورفیرینی در بلوکهای ساختمانی سوپرا ملکولی و الکترونی ملکولی مورد توجه زیادی قرار گرفتهاند. فتالوسیانینها که ساختار مشابه با پورفیرین دارند در مصارف تجاری به عنوان رنگها و کاتالیزورها به کار میروند. رنگهای پورفیرینی سنتزی که در طراحی سلهای خورشیدی به کار میروند موضوع جدید تحقیقات پیشرفته است. ساختار ملکولی پورفیرین در سال 1912 توسط کاستر پیشنهاد شد ]2[. در آن زمان تصور میشد که چنین حلقه بزرگی ناپایدار است تا اینکه در سال 1929 فیشر[1] توانست با سنتز پروتوهم[2] این ساختار مولکولی را برای پورفیرین تایید کند [3]. سادهترین ساختار پورفیرین که فاقد استخلافهای جانبی میباشد و پورفین[3] نامیده می شود که در شکل 1-1 نشان داده شده است.
1-2- خواص پورفیرینها
پورفیرینها آروماتیک هستد و به دلیل آروماتیسیته از قانون هوکل پیروی می کنند. دارای 4n+2=π الکترون هستند که در ماکروسیکل مستقر شده است. بنابر این ماکروسیلها، سیستم های فوق العاده مزدوج هستند در نتیجه ی این امر، باندهای جذبی قوی در ناحیهی مرئی دارند و شدیدا رنگی میباشند. اندازه گیری گرمای سوختن و طیف بینی NMR پورفیرینها، آروماتیک بودن آنها را نشان میدهد[4]. نام پورفیرین از کلمه ی یونانی purple به معنای بنفش آمده است. ماکروسیل آن ٢٦الکترون پای دارد.
امروزه داده های بلورشناسی نشان می دهند که مولکول پورفیرین به طور کامل سخت و انعطافناپذیر نیست، بلکه یک سیستم انعطاف پذیر با سد انرژی پایین برای تغییر شکلهای خارجصفحهای[4] است و شکل هندسی آن به طور قابل توجهی تحت تاثیر برهم کنشهای بلوری بین مولکولی میباشد به طوری که ساختار پورفیرین کاملا مسطح[5] بوده و ساختار تترافنیل پورفیرین کاملا چینخورده[6] میباشد [5].
با جایگزینی گروههای مختلف در موقعیتهای مختلف β پیرولی یا مزو، از مولکول پورفین به پورفیرین میرسیم. از طرفی ویژگی الکترونی استخلافها از جمله الکترون کشندگی یا الکترون دهندگی سبب تغییر خواص پورفیرینها می شود [6]. ترکیبات پورفیرینی که دارای دو هیدروژن بر روی نیتروژنها هستند، باز آزاد[7] نامیده میشوند (شکل ١-2 الف). افزایش یک پروتون، منجر به تشکیل مونواسید[8] یا مونوکاتیون (شکل ١-2 ب) می شود و افزایش یک پروتون دیگر، تشکیل دیاسید[9] یا دیکاتیون (شکل ١-2 ج) را میدهد که در آن پورفیرین دارای بار ٢+ است. پورفیرینها میتوانند با از دست دادن دو هیدروژن خود در حالت باز آزاد، به صورت دی آنیون درآیند که در فرم دیآنیون قادرند با یونهای فلزی ٢+ و ٣+ کمپلکسهای فلزی پورفیرینها را تشکیل دهند.
ج) ب) الف)
شکل(1-2)- ساختار پورفیرین الف) باز آزاد ب) مونواسید ج) دی اسید
1-3- پورفیرینها و ترکیبات مرتبط
پورفیرین بدون فلز در حفره اش نیز باز آزاد نامیده می شود. بعضی از پورفیرینهای حاوی آهن هم نامیده میشوند. هم حاوی پروتئین ها هموپروتئینها میباشد که به طور گستردهای در طبیعت یافت می شود. هموگلوبین و میوگلوبین دو پروتئین پیوندی اکسیژن هستند که
حاوی پورفیرینهای آهن دار میباشند. چندین هتروسیکل دیگر در ارتباط با پورفیرین وجود دارد. این هتروسیکلها شامل کورینها، کلرینها، باکتریوکلرفیلها و کورفینها میباشد.
از شبه پورفیرینهای طبیعی میتوان به کورینها[10] شکل(١-3) اشاره کرد. کورینها ماکروسیکلهایی متشکل از چهار حلقه پیرولی هستند که از چهار اتم نیتروژن خود برای اتصال به فلز استفاده می کنند. کورینها در این حالت تقریبا شکل مسطح مربعی دارند. تفاوت اصلی کورین با پورفیرین، نبود یک اتم کربن متین است که اتصال دهنده دو تا از حلقههای پیرول است. این عامل، سبب به هم ریختن هندسه فلز مرکزی است و نیز باعث به وجود آمدن برخی خواص جالب برای کمپلکس مذکور است.
شکل(1-3)- ساختارکورین
کلرینها بیشتر احیا شده، هیدروژن بیشتری نسبت به پورفیرین دارند و زیر واحد پیرولینی دارند. این ساختار در کلروفیل رخ میدهد. جایگزینی دو زیر واحد از چهار زیر واحد پیرولی با زیر واحد پیرولینی، منجر به باکتریوکلرینها می شود که در باکتری های فتوسنتز کننده یافت می شود. پروتوپورفیرین[11] (شکل١- 4) یکی از فراوانترین پورفیرینهای موجود در طبیعت است. از جانشین کردن کربنهای ٥، ١٠، ١٥و٢٠ پورفین با نیتروژن و اتصال حلقههای پیرول با چهار حلقه بنزن ترکیب معروف رنگی، به نام فتالوسیانین (شکل١-5) حاصل می شود. دو ترکیب مهم دیگر موجود در طبیعت کلروفیل[12] (شکل١-6) و ویتامین B12 [7] (شکل١-7) میباشند.
ماکروسیکلهای تتراپیرولی، که پورفیرینها دستهای از آنها هستند، در طبیعت جهت اتصال فلز در سیستمهای آنزیمی و کمپلکسهای مربوطه استفاده میشوند و عهدهدار کارهای زیادی هستند. توانایی کاتالیزوری پورفیرینها به وضعیت الکترونی فلز مرکزی، هندسه حلقه پورفیرین و طبیعت لیگاندهای محوری بستگی دارد [8].
شکل(1-4)- پروتوپورفیرین
شکل(1-5)- فتالوسیانین
شکل(1-6)- کلروفیل شکل(1-7)- ویتامینB12
کمپلکسهای پورفیرین با آهن، کبالت، منگنز، مس و نیکل به عنوان فعال کننده O2 شناخته میشوند و فعالیت آنها در شیمی آلی فلزی بررسی شده است. به عنوان مثال میتوان از سیستمهای پورفیرینی استفاده شده در اکسایش کاتالیزوری از طریق اتصال با O2 نام برد. سیتوکروم ٤٥٠P-، یک پورفیرین آهن موجود در سیستمهای زیستی، از مهمترین آنزیم های اکسنده مورد مطالعه است. این آنزیم مدلی برای اکسایشهای شبهزیستی[13] است [8].
با در نظرگرفتن مطالعات مربوط به مشتقات گوناگون پورفیرینها، فاصلهها و زاویهها در اسکلت پورفیرین مقدار تقریبا ثابتی میباشد. پورفیرین مسطح با توجه به قاعده زاویه و فاصله یک محور تقارن درجه چهار دارد.
پورفیرینها شامل انواع مسطح و تغییرشکلیافته میباشند. این ماکرومولکولها دارای خاصیت انعطافپذیری هستند. پورفیرین در حالت مسطح در پایینترین سطح انرژی خود قرار دارد. از آنجا که انرژی کمی برای تغییر شکل پورفیرین لازم است، تحت شرایط مختلف نمیتوان ساختار آن را به سادگی پیش بینی کرد. همچنین ساختار پورفیرین در محلول به دلیل نامشخص بودن برهمکنشهای دقیق آن با حلال قابل پیش بینی نیست.
1-4- یونیزه شدن پورفیرینها
با افزایش قدرت الکترون کشندگی زنجیرههای جانبی پورفیرین خاصیت بازی آن کاهش می یابد. هسته پورفیرین با دو اتم نیتروژن پیرولینی (=N–) که توانایی جذب پروتون را دارند، به عنوان یک مرکز بازی دو ظرفیتی و با دواتم نیتروژن NH) –) پیرولی، که توانایی از دست دادن پروتون را دارند، به عنوان یک مرکز اسیدی دو ظرفیتی عمل می کند. بنابراین هسته پورفیرین می تواند هر دو نقش اسیدی و بازی را ایفا کند.
پورفیرینها به عنوان اسیدهای خیلی ضعیف عمل می کنند. حالتهای خنثی حتی درمحلول های هیدروکسید سدیم غلیظ پایدارند ولی در حضور سدیم آلکوکسیدها، طیف جذبی حضور دیآنیون را نشان میدهد. قدرت بازی نیتروژنهای پیرولینی، از طریق یک ساختار رزونانسی، تحت تاثیر زوج الکترونهای غیر پیوندی نیتروژنهای پیرولی قرار میگیرد.
1-5- عوامل موثر بر فعالیت پورفیرینها
بسیاری از مطالعات انجام شده که به بررسی تاثیر عوامل موثر بر فعالت پورفیرین ها پرداخته است. تقریباً تمام واکنشهایی که توسط آنزیمها کاتالیز میگردند توسط متالوپورفیرینها نیز کاتالیز میشوند. گزارشهای زیادی در مورد واکنشهای هیدروکسیلدار کردن هیدروکربنهای اشباع، اپوکسایش آلکنها، اکسیژندار کردن آلکینها، اکسایش سولفیدها، هیدروکسیلدار کردن ترکیبات نیتروژندار، اکسایش الکلها و آلدئیدها و بسیاری از واکنشهای دیگر وجود دارد. مهمترین این عوامل موثر عبارت است از پایداری متالو پورفیرین، نوع گونه حدواسط تشکیل شده، تاثیر استخلافات گروه های مختلف با وضعیتهای متنوع الکترونی و فضایی بر روی حلقه پورفیرین که ممکن است اتصال به حلقههای پیرولی یا حلقههای فنیلی باشد، اثر فلز مرکزی، تاثیر نوع اکسنده، – اثر لیگاندهای محوری[14] متفاوت از نظر الکترونی و فضایی و همچنین اثر غلظت لیگاند محوری به کار رفته و اثر حلال که مورد توجه زیادی قرار دارد.
-6- تجمع پورفیرین
فرایند تجمع ملکولهای رنگ دانه مربوط به طبقهی پورفیرینها و فتالو سیانینها در زمینه های مختلف شامل فوتوشیمی، بیوشیمی و الکترونیک نوری توجه زیادی را به خود جلب کرده است ].10-16.[ کنترل تجمع رنگدانه با هندسهی سازمان یافته خاص یکی از اهداف پیشرفت دانش بسیاری از واحدهای جمع آوری نور در فتوسنتز است. معیار اصلی برای فرایند تجمع، نوع بر هم کنشهای غیر کووالانسی شامل تاثیرات خارجی و محیطی است که فرایند رخ میدهد. توازن این بر هم کنشها می تواند نوع تجمی که رنگدانه می تواند در مجموعهی سوپرا ملکول مفروض فرض کند را تعیین کند.
دریافته اند که باز آزاد و متالو پورفیرین می تواند تجمعات مختلفی را شکل دهد و نیروی پیش برنده برای این کمپلکسهای ملکولی غیر کووالانسی می تواند پیوندهای هیدروژنی، بر هم کنشهای واندر والسی، الکترواستاتیکی و تاثیرات هیدروفوبی باشد. این بر هم کنش ها نو آرایی ساختاری مونومرهایی از قبیل بلوکهای ساختمانی برای ساختن تجمعات پورفیرینی را اجرا می کند ]17[.
اکنون در آستانه هزاره جدید، مفاهیم علمی، فلسفی و ایدئولوژیکی مربوط به دو مبحث تکنولوژی و بیولوژی، در حال دگرگون شدن است که بخشی از آن نتیجه کشفیات جدیدی است که در زمینه های مختلف تحقیقاتی رخ دادهاند. خودسازماندهیهای مجذوبکننده سیستمهای ساده در طبیعت، امروزه توجه بسیاری از دانشمندان در زمینه های مختلف علمی را به خود جلب کرده است. پیشرفت علم کامپیوتر و امکانات جدیدی که این علم در اختیار دانشمندان قرار داده نیز تحقیقات پیچیدهای را در این زمینه میسر ساخته است. همچنان که شبیهسازیهای کامپیوتری نشان میدهد، دو علم بیولوژی و تکنولوژی با تمام پیچیدگیهایشان براساس قوانین مشابه و ماوراء شکل گرفتهاند. با ترکیب این دو علم میتوان به عرصه جدیدی از دانش وارد شد که امکان نوآوریهای بیشتر را در زمینه های مختلف فراهم میآورد.
در فرهنگ بریتانیا واژه بیونیک، “ساختسیستمهای مصنوعی که دارای برخی از ویژگیهای موجودات زنده هستند” تعریف شده است. متشابه بودن واژه بیونیک و بیولوژی (زیستشناسی) ما را متوجه ارتباط این علم با موجودات زنده می کند. در ابتدای امر، بیونیک به کاربردهای علمی منحصر میشد و طرحهایی را که اساس شکل گیری آنها موجودات زنده بودند بررسی میکرد. در بازه زمان تعریف جامعتری بدست آمد: “بیونیک عبارت است از هنر بکار گرفتن دانش سیستمهای زنده برای حل مسائل فنی”. این تعریف مبین این است که بیونیک از ابتدای حیات انسان همواره با ما همراه بوده و بسیاری از پژوهشگران پیش از آن که بیونیک به این نام معروف شود، آن را بکار گرفتهاند. میتوان گفت بیونیک یک انضباط بین علمی است که برای بهبود طراحی، ساخت ابزارها و ماشینهای مورد استفاده بشر، بکار گرفته می شود و دستاوردهای بسیار سودمندی به بشر داده است. هدف اصلی و پرفایده از بکارگیری این دستآوردها این است که به جای بازآفرینی از موجودات زنده، اصول و قواعد طبیعت و سازگاری آنها با یکدیگر مورد مطالعه قرار گیرد. به بیان سادهتر، بیونیک تأکید بر استفادهی صحیح از منابع طبیعی و عدم تخریب محیط زیست دارد. هم چنین با نیم نگاهی به مسائل فنی و تکنولوژیکی خواستار طراحی به روش طبیعت است.
از دیدگاه بیونیک سادهترین راه برداشت از طبیعت، تقلید صادقانه از مدل است. هماکنون بیشتر موجودات زنده حاصل دو میلیارد سال تکامل تدریجی هستند که در این بازه زمانی بسیار طولانی، طبیعت هر موجودی را که با هدف نهایی خلقت سازگاری نداشته از میان برداشته است. بنابراین طرحهایی که شبیه موجودات زنده هستند از این تجربه عظیم بهرهمند میشوند. از طریق مطالعه فرایند تکامل میتوان به اطلاعات زیادی دست یافت و در علوم مختلف از آن بهره جست. یکی از این علوم معماری است. بیونیک کمک بسزایی به معماران می کند. یکی از دیدگاه های معماران پیرو این سبک این است که “ما در ساختمانها زندگی میکنیم، کار میکنیم و با دیگران تعامل میکنیم و به نوعی ساختمانها باید به عنوان پوستیبرای انسان باشند.” علاوه بر این ساختمانها باید کیفیت زندگی را افزایش دهند و به شرایط محیطی زمین نیز نیمنگاهی داشته باشند.
ضرورت طرح
معرفی علم بیونیک به عنوان یکی از سه علم برتر دنیا از یک طرف و از طرفی ناکارآمدی و بهینه نبودن برخی ساختههای دست بشر ما را به سمتی سوق میدهد که از تجربه طبیعت در زمینه های مختلف یاری بگیریم. برای رسیدن به این اهداف ضروری است تا مرکزی برای تحقیقات و گسترش این علم در جامعه ایجاد شود، تا از طرفی به شناخت نظام طبیعت پرداخته و از طرف دیگر به گسترش کاربرد آن در علوم مختلف کمک نماید. در این راستا دانشگاه شیراز به عنوان یکی از قطبهای قدرتمند علمی و پژوهشی کشور و سابقه درخشان آن در علوم طبیعی و مباحث تکنولوژی، بستری مناسب را برای تحقیق این امر مهیا میسازد.
1-2- طبیعت به عنوان منبع خلاقیت و نوآوری
در گذشته بهره برداری از طبیعت تنها برای استفاده به عنوان یک عامل تولیدکننده بود ولی امروزه به صورت گسترده از منابع آن برای یافتن راه حلهای خلاق برای مسائل فناورانه استفاده می شود.
طبیعت بدلیل ویژگیهای خاصی که دارد به عنوان یک منبع ویژه برای رشد و توسعه خلاقیت و نوآوری میباشد. عمدهترین این ویژگیها عبارتند از:
1- سیستمهای زیستی میلیونها سال است برای توسعه و تکامل بهینه شده اند.
2- آنها به صورت چرخههایی از مواد هستند که پشت سر هم با یکدیگر ترکیب شده و مواد زائد را مصرف می کنند.
3- سیستمهای زیستی بر مبنای اصل خود سازماندهی[1] کار می کنند (سیستمهایی که خودشان تولید، تنظیم، تولید نسل و بهینهسازی می کنند).
4- سیستمهای زیستی در اثر عوامل تکاملی در جهت افزایش بهرهوری توسعه پیدا کرده اند. برای مثال گیاهان میتوانند نیازهای خود را کاهش دهند، تهیه آب را بهبود بخشند، بهتر از نور استفاده کنند و در شرایط ناسازگار مقاومت بیشتری از خود نشان دهند.
5- سیستمهای زیستی میتوانند با جذب حداقل انرژی زنده بمانند و تولید نسل کنند.
6- سیستمهای زیستی دارای توانایی برای نو شدن و ایجاد دوباره اجزاء خود میباشند بدون اینکه تغییری در ساختار اساسی آنها ایجاد شود.
7- سیستمهای زیستی شامل تعداد کمی از عوامل اساسی هستند که با یکدیگر در یک راه همکاری می کنند و تعداد زیادی از عملکردهای حیاتی را میتوانند تولید نمایند (اصل حداقل نیروی مصرف شده).
اهمیت ساختارهای زیستی در حوزه فناوری از سال 1960 به بعد افزایش یافته و از همین سال نیز بیونیک به صورت یک علم ویژه درآمده است و امروزه بر اهمیت بیونیک افزوده می شود. (علیرضا منصوریان و سید مهدی گلستان هاشمی، ص40 و 41)
-3- تعریف علم بیونیک
بیونیک[2] از ترکیب دو کلمه زیستشناسی[3] وتکنیک[4] تشکیل شده است ودر فرهنگ لغتهای مختلف “بیونیک” را با تعابیر مختلفی معرفی کرده اند. فرهنگ لغتوبستر[5]بیونیک را کاربرد اصول زیستشناسی برای مطالعه وطراحی سیستمهای مهندسی توصیف نموده است.طبق تعریف جانین بنیوس[6] (1997)، نویسنده کتاب بیومیمیکری[7]، بیونیک علم مطالعه مدلهای طبیعت و الهام گیری از این طرح ها و فرایندها برای رفع مشکلات انسانی است.
ورنر ویلینسکی[8]، پژوهشگر آلمانی دانش بیونیک بیان میدارد که علم بیونیک از قوانین تکاملی طبیعت که از میلیونها سال قبل بدون وقفه وسر سوزنی توقف و با دقت خاص یک ساعت اتمی پیاده شده اند تبعیت می کند و به عنوان سازندهترین منبع الهام الگو میشوند ومورد تقلید قرار میگیرند.
یکی از مهمترین رسالتهای متخصصان بیونیک آن است که با دیگر متخصصان این علم در سایر نقاط جهان ارتباط برقرار کنند.
متخصصان بیونیک در مورد مشکلات موجود، از قبیل تغییرات آب و هوا ، بروز شکاف در لایهی ازن، رو به پایان رفتن ذخایر انرژی،نابودی محیطهای زندگی، افزایش رو به رشد قحطی و گرسنگی در جهان سوم، راه حلهای علمی و عملی در نظر دارند. فراوردههای صنعتی همواره احتیاج به تجدید نظر دارند. در واقع آنها را باید به گونه ای تولید کرد که دوستدار محیط زیست باشند وبین آنها و طبیعت هماهنگی باشد.
مهندسی خلاقیت بیونیکی را میتوان به عبارتی علم استفاده از نتایج تکاملی زیستشناسی دانست. ایده بیونیک بر این حقیقت استوار است که تکامل به طور مداوم در طبیعت در حال انجام است وفناوری های حیات بهترین حالت و نظم را با یکدیگر دارند. به همین جهت لازم است برای فناوریهای مدرن از حالتهای تکاملی حیات الگوبرداری شود.
بیونیک رویکرد خلاقی است که به مسائل موجودات زنده و ماشینها از طریق گردآوری پژوهشهای زیستشناسان، روانشناسان، ریاضیدانان، مهندسان و ………. مینگرد. بیونیک محدود به رشتهای خاص نیست، بلکه برای بخش گستردهای از مسائل قابل اجراست.بیونیک رفتار مکانیسمهای زنده را به طور منظم بررسی می کند به نحوی که اصول کشف شده از این مطالعه را میتوان در سیستمهای دستساز بشر استفاده نمود. البته کاربرد بیونیک به میزان تفاهم و همکاری بین رشتهای میان متخصصان بستگی دارد که می تواند موجب پیشرفت روز افزون فناوریها گردد.
عدهای بیونیک را هنر به کار گرفتن دانش سیستمهای زنده برای حل مسائل تکنیکی میدانند، هدف از علم بیونیک تولید ماشینها و مواد پیچیدهتر به وسیله تقلید از طبیعت است. طبیعت بدون ایجاد آلودگی محصولاتی تولید می کند که از لحاظ کاری بسیار بهتر از تولیدات دستساز بشر عمل می کنند. برای مثال در مقیاس برابر، استخوان سختتر از فولاد است. دلیل این مهم چیست؟ پاسخ این سوال به طراحی مهندسی استخوان در سطح مولکولی بر میگردد. پژوهشگری به نام گیت بیان می کند که موفقیت ساختارهای زنده به طراحی و تقارن کوچکترین اجزای آنها برمیگردد.
با نگاه دقیقتر به کوچکترین اجزاء طبیعت، دانشمندان موادی را از آن جداسازی و مشخص مینمایند ( به عنوان مثال، استخوان و ابریشم ) که از لحاظ دوام و سبکی به آنها رشک میبرند.
در دهههای اخیر علاقه به تقلید از طبیعت گسترش پیدا کرده است و بسیاری طرحها از طبیعت الهام گرفته شده که برای پیشرفت صنایع از آنها استفاده می شود. این الهامگیریها، اندیشهها، خط تولیدها و استراتژی های بازاریابی را تغییر میدهند. به همین دلیل است که شرکتهای تولیدی به الگوهای طبیعت اهمیت می دهند و از این طریق فعالیتهای تحقیق و توسعه مبتنی بر بیونیک همواره محصولات جدیدی طراحی و تولید می کنند. اهمیت این موضوع به این دلیل است که درسهای طبیعت به طور دقیق ظرفیت تکمیل کردن نیازهای انسانی را دارند و به توسعه یک دید جدید در طراحی کمک می کنند.
جانوران و گیاهان دارای ساز و کارهای بسیار متنوعی هستند. پیچیدگی یک ویژگی حتمی و ممتاز آنها است. با بهره گرفتن از تکنیکهای تحلیلی پیشرفته میتوان بسیاری از این ساز و کارها را درک کرد و در توسعه فناوریهای پیشرفته از آنها استفاده نمود. در این خصوص دکتر ویلینسکی بیان میدارد که طبیعت چند جانبهترین ، عملیترین ، دقیقترین، بیضررترین و برای محیط زیست دوستانهترین راهحلها را در پیش روی ما گذاشته، فقط کافی است دقت نظر داشته باشیم و آنها تشخیص بدهیم و سپس با داشتن درک فنی آنها را در صنعت پیاده کنیم و به آنها جنبه علمی ببخشیم. به طور کلی، طبیعت با تنوع زیاد در ساختارهای کارآمد، منبع بسیار مناسبی برای الگوگیری خلاق و کشف راههای جدید برای حل مسائل مختلف است. نمونههای بسیار زیادی در طبیعت وجود دارد که میتوانند ابزارهای خلاق در فرایند خلق راهحلها برای مشکلات باشند. قاعدههای تکامل زیستشناختی میتوانند برای تعیین هدفها و اصول عملکردهای ساختارها و سازمانها استفاده شوند و همچنین یک مدل برای راه حلهای تعیین شده ارائه کنند.در این حوزه مهندسی خلاقیت بیونیکی با بررسی خلاقیتهای طبیعت راهکارهای ایده آلی برای فناوری و جهان مهندسی ارائه مینماید.
به طور کلی، مهندسی خلاقیت بیونیکی در طی 3 مرحله مشکلات و مسائل فناوری را مورد بررسی قرار میدهد:
1- بررسی مسئله، عناصر و نیازهای اساسی برای حل کردن مشکل؛
2- نمونههایی از طبیعت کاوش و بررسی می شود که مشکل را حل می کند؛
3- راهحل طبیعت به راهحل فناورانه تبدیل میگردد.
پژوهشگری به نام بنیوس (نویسنده کتاببیومیمیکری) بیونیک را راهی برای ارزیابی و بررسی طبیعت میداند که علاوه بر استخراج اطلاعات از طبیعت، یادگیری و ایدهیابی از جهان طبیعت را مورد اهمیت قرار میدهد.
البته ایدهیابی مستلزم این نیست که تنها حیوانات و گیاهان برای به دست آوردن مواد خام مثل قندها، اسید آمینهها، نمک ها و …. مطالعه شوند، بلکه کنترل تشکیل و شکل دادن این مواد نیز بسیار مهم است و مکانیسم های به هم پیوستگی مواد برای شکلگیریهای لازم، بسیار اهمیت دارد.
پروفسور وینسنت[9]، رئیس مرکز بیومیمتیک در دانشگاه ریدینگ[10]انگلستان، بیومیمتیک را استخراج طرح و ایدهیابی از طبیعت تعریف کرده است.
دکتر بنیوس[11] بیان میدارد که انسان باید شبیه یک برگ انرژی را تحت کنترل خود درآورد، مواد غذایی همانند چمنزار تولید کند، نخهایی مانند عنکبوت خلق کند، کیفیت سرامیکها مانند صدفها باشد و راهاندازی یک تجارت مانند ایجاد یک جنگل با درختان غول پیکر در نظر گرفته شود.
نتایج بالقوه وسیعی از تقلید مواد طبیعت به دست می آید که عبارتاند از کاربردهای جدید مواد پیشرفته، بهبود عملکرد، کاهش هزینه و کاهش آلودگی. علاوه بر آن پژوهشگران یک جعبه رنگارنگ و بسیار بزرگ از مواد و ساختارها را با بهره گرفتن از اصول طراحی طبیعت به دست میآورند و اغلب طبیعت به عنوان یک معیار زیست محیطی برای نوآوریها در نظر گرفته می شود.