در دنیای امروز، دسترسی به اطلاعات از جمله اطلاعات مالی بدون توجه به مقوله كیفیت آن یک راهبرد[1] سودمند به شمار نمی آید. اطلاعات سودمند مبنای تصمیم گیری اشخاصی است که در بازار سرمایه مشارکت دارند. سرمایه گذاران که نقش بنیادین در تامین مالی بازی می کنند برای تصمیم گیری های خود به اطلاعات مالی نیاز دارند و در همین راستا سیستم حسابداری با ارائه صورت های مالی به این نیاز پاسخ می دهد (کاظمی، 1388). هدف اصلی این است که اطلاعات توسط استفاده کنندگان، درک و بدین ترتیب در تصمیم گیری آنها تغییر ایجاد شود. با توجه به فرایند تصمیم گیری و تاثیر اطلاعات در تصمیم گیری می توان نتیجه گیری کرد که هرچه کیفیت این اطلاعات بیشتر باشد، اطلاعات بیشتری را ارائه می کنند. اطلاعات حسابداری زمانی ارزش دارند که کیفیت بالایی داشته باشند و توسط استفاده کنندگان درک و سبب بهبود در تصمیم گیری آنها شود. برای رسیدن به این هدف باید به ویژگی ها ی ارائه مناسب توجه شود.
ویژگی های کیفی به ویژگی هایی اطلاق می شودکه اطلاعات ارائه شده در صورت های مالی را برای استفاده کنندگان مفید می کنند. طبق چارچوب نظری حسابداری، اطلاعات ارائه شده باید دارای ویژگی های کیفی بوده تا شرایط استفاده برای تصمیم گیری را داشته باشد. ویژگی های کیفی اولیه و اصلی مرتبط با محتوای اطلاعات مالی شامل مربوط بودن و قابلیت اتکا است. مربوط بودن به این معنا است که اطلاعات حسابداری باید توانایی ایجاد تفاوت در یک تصمیم را داشته باشند (FASB، 1980). و اطلاعاتی مربوط است که دارای اثر بخشی باشد. (134، 1992، Hendriksen and Vanbreda). در واقع این خصوصیات، شناسایی شده، تا تمیز دهنده اطلاعات بهتر از اطلاعات نامرغوب باشد و برای مفید نمودن اطلاعات ضروری هستند. هر قدر اطلاعات ارائه شده توسط سیستم حسابداری دارای اثربخشی بیشتری باشد، حسابداری به اهداف تعیین شده خود نزدیک تر شده و بیانگر ارزشمند بودن و ضرورت ارائه اطلاعات حسابداری است.
صورت های مالی به عنوان یكی از مهم ترین انواع اطلاعات در دسترس سرمایه گذاران نیز نمی تواند فاقد كیفیت باشد. صورت های مالی اساسی و یادداشت های همراه آنها به عنوان فرآورده ی نهایی فرایند حسابداری و گزارشگری مالی یکی از ابزارهای اصلی انتقال اطلاعات به کاربران محسوب می شود و یکی از اهداف اصلی آنها، تهیه اطلاعات مربوط برای سرمایه گذاران است. صورت سود و زیان و صورت جریان وجه نقد دو جزو از این صورت ها هستند که اولی بر مبنای تعهدی و دیگری بر مبنای نقدی فراهم می شود. جریان های وجه نقد از اختلاف های زمان بندی و مشکلات تطابق بیشتری نسبت به سود رنج می برند. یکی از نقش های اقلام تعهدی تغییر یا تعدیل شناسایی وجه نقد در طول زمان است به گونه ای که اعداد تعدیل شده ( سود ) عملکرد شرکت را بهتر اندازه گیری نماید (بند 44 بیانیه شماره یک مفاهیم حسابداری هیات استاندارد های حسابداری مالی، 1978).
در این میان یکی از معیارهای اساسی برای تصمیم گیری در بورس، ارزش بازار سهام شرکت می باشد زیرا سودمندی اطلاعات امروزه بر اساس مربوط بودن متغیرهای حسابداری با ارزش بازار سهام شرکت تعریف می شود (رودنشین، 1384). و از آنجا که اطلاعات حسابداری نقش با اهمیتی در تعیین قیمت سهام دارد، لذا موجب اصلاح و بهبود تصمیم گیری های سرمایه گذاران و سایر استفاده کنندگان از اطلاعات حسابداری می شود. در این تحقیق جهت بررسی تاثیر اطلاعات ارائه شده توسط سیستم اطلاعاتی حسابداری بر ارزش بازار سهام شرکت از متغیرهای سود حسابداری و اجزای تشکیل دهنده آن استفاده شده است. انتظار می رود که سود حسابداری بخشی از اطلاعاتی باشد که توسط سرمایه گذاران استفاده می شود و به عنوان عامل موثر بر تصمیم گیری لحاظ شود و به عنوان یکی از منابع اصلی اطلاعات مالی در واحد های اقتصادی مبنای تصمیم گیری قرار گیرد. سودها، اطلاعات خلاصه هستند، به معنی دقیق تر، حاوی اطلاعاتی با ارزش هستند، بی آنکه لازم باشد سهامداران عملیات شرکت را به تفصیل بدانند. سود حسابداری به دو جزء تعهدی و نقدی (به عنوان نماینده صورت گردش وجوه نقد با تاکید بر مفهوم جریان های نقدی حاصل از فعالیت های عملیاتی) تقسیم شده است. در این فصل ابتدا به بیان مسئله اشاره خواهد شد. سپس به موضوع تحقیق و اهمیت آن پرداخته میشود، مدل مفهومی ارائه خواهد شد و در ادامه هدف از این تحقیق بیان خواهد شد، سپس فرضیه تحقیق، كاربردهای تحقیق، جنبه جدید بودن و نوآوری تحقیق، قلمرو تحقیق و تعریف واژگان و اصطلاحات بیان خواهد شد.
سیستم حسابداری اهداف خاصی را دنبال می کند و استفاده کنندگان بازخورد اطلاعات ارائه شده را مورد بررسی قرار می دهند تا به محتوای اطلاعاتی آنها پی برده و مبنای قابل اتکایی را جهت تصمیم گیری خود به دست آورند. سرمایه گذاران که در راس استفاده کنندگان هستند، نیاز به اطلاعاتی دارند تا میزان ارزش سرمایه گذاری انجام شده و عوامل موثر بر آن را شناسایی نمایند. بدین لحاظ ارزش بازار سهام، معیار مهمی در این رابطه است و اطلاعات حسابداری یکی از عوامل مرتبط با آن تلقی می شود.
یکی از کارکرد هایی که برای حسابداری تعریف شده است، ارائه اطلاعات مفید و سودمند برای سرمایه گذاران جهت تعیین ارزش اوراق
بهادار و کمک به تصمیمات آگاهانه سرمایه گذاری می باشد (کاظمی، 1388). اطلاعات در صورتی سودمند و ارزشمند است که منجر به تغییر در باورها و کنش های سرمایه گذاران شود و علاوه بر آن بتوان درجه سودمندی اطلاعات را بر اساس میزان تغییرات در قیمت ها پس از انتشار اطلاعات، اندازه گیری نمود. اطلاعات مالی شرکت ها که بر قیمت سهام موثرند، را باید برای سرمایه گذاران افشا نمود. از بین اطلاعات حسابداری، سود حسابداری به عنوان مهم ترین منبع اطلاعاتی نقش بسزایی در تعیین ارزش جاری سهام یا کل واحد تجاری ایفا می کند. نقش سود حسابداری و جریان های نقدی در تعیین قیمت اوراق بهادار یکی از سوالات مهم در تحقیقات حسابداری بوده است. در چهار دهه اخیر تحقیقات حسابداری حجمی از آثار تئوری را در مورد رابطه ی بین سودهای حسابداری و ارزش شرکت پدید آورده است که با آثار بال و براون (1968) شروع می شود. سودهای حسابداری که شامل اقلام تعهدی و اجزای جریان های نقدی است، از مهم ترین اطلاعات ارائه شده در صورت های مالی تهیه شده می باشند. سهامداران که مهم ترین گروه استفاده کنندگان صورت های مالی هستند منافع خود را در اطلاعات سود جستجو می کنند. سود حسابداری عاملی است که موجب تغییر باورهای سرمایه گذاران است که تحت تاثیر محتوای اطلاعاتی سودهای اعلام شده تغییر یافته است (کاشف، 1389). با در نظر گرفتن اهمیت سود حسابداری و نقش وجوه نقد به عنوان یکی از منابع مهم و حیاتی هر واحد اقتصادی و استفاده از آن در بسیاری از تصمیمات مالی از قبیل مدل های ارزشیابی اوراق بهادار، سود حسابداری به دو جزء نقدی و تعهدی تفکیک شده است. سود حسابداری بر اساس مبنای تعهدی اندازه گیری می شود که بر اساس رویکرد تعهدی در صورت تحقق درآمدها و وقوع هزینه ها می توان سود را گزارش کرد و لزوما شناسایی درآمدها و هزینه ها همراه با دریافت و پرداخت وجه نقد نمی باشد. زمان تحقق و وقوع درآمدها و هزینه های شرکت، اغلب متفاوت از زمان دریافت ها و پرداخت های نقدی است. ارقام تعهدی که سود حسابداری را از جریان های نقدی متمایز می سازد، در نتیجه این تفاوت ایجاد و گزارش می شود و از این رو بین سود حسابداری و جریانات نقدی عملیاتی گزارش شده در صورت جریان وجوه نقد، تفاوت به وجود می آید (حقیقت و بختیاری، 1387). از طرف دیگر همان طور که در بالا نیز اشاره شد محتوای اطلاعاتی سود و اجزای آن، به طور گسترده ای در متون حسابداری و مالی مورد آزمون قرار گرفته است. شواهد قبلی نشان می دهد که سود تعهدی نقش مهمی در فرایند ارزش گذاری بازی می کند، زیرا اقلام تعهدی از طریق تغییر یا تعدیل در شناسایی جریان های نقد در طول زمان و انتقال بین دوره ای آنها مشکلات زمان بندی و عدم تطابق نهفته در ارقام وجوه نقد را تخفیف می دهد (میرزایی و مهر آذین، 1391). مطالعات بر روی محتوای افزاینده اطلاعاتی، سود های حسابداری را به جریانات نقدی عملیاتی، اجزای تعهدی عادی و اجزای تعهدی غیر عادی تجزیه نموده و بازده سهام را با هریک از اجزاء مرتبط می سازند (یزدی و همکاران، 1385). به هر حال، ارتباط بین اجزای سود حسابداری وارزش بازار سهام شرکت، از موضوعات مهم در تحقیقات مالی و حسابداری در مطالعات جدید می باشد. بنابراین سوال اصلی تحقیق حاضر این گونه بیان می شود:
آیا ارزش اطلاعاتی اجزای نقدی و تعهدی سود حسابداری، با ارزش بازار سهام دارای رابطه معنا داری می باشند و کدام یک ارزش اطلاعاتی بیشتری نسبت به دیگری دارد؟
چنان چه وجود رابطه معنادار تایید شود، می توان ادعا کرد که محتوای اطلاعاتی متغیرهای مستقل مذکور نسبت به ارزش بازار سهام، دارای ارزش اطلاعاتی است و نقش اساسی در تبیین و توضیح ارزش بازار سهام شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران دارد.
با توجه به مباحث مطرح شده و افق دیدی كه حاصل شد، هدف در این تحقیق بررسی محتوا و ارزش اطلاعاتی جریان های نقدی و اقلام تعهدی جاری و غیرجاری در بازار سرمایه ایران می باشد. و از آنجا که قیمت سهام فراهم کننده معیار مناسبی جهت ارزیابی فایده مندی ارقام حسابداری تلقی می شود لذا تصمیم بر این شد که به بررسی تاثیر این سه عامل بر روی ارزش بازار سهام پرداخته شود. در حقیقت الگویی كه سرلوحه كار برای انجام این پژوهش می باشد به صورت زیر است:
(سود حسابداریf( = ارزش بازار سهام
جریانات نقدی عملیاتی + تعهدات کل = سود حسابداری
تعهدات غیر جاری + تعهدات جاری = تعهدات کل
(تعهدات غیر جاری + تعهدات جاری + جریانات نقدی عملیاتی)f = ارزش بازار سهام
در اینجا منظور از جریانات نقدی عملیاتی شامل جریان های نقدی ورودی و خروجی ناشی از فعالیت هایعملیاتی و نیز آن دسته از جریان های نقدی است که ماهیتاً به طور مستقیم قابل ارتباط با سایر طبقات جریان های نقدی صورت جریان وجوه نقد نباشد. اقلام تعهدی بر اساس استفاده از رویکرد حسابداری تعهدی ایجاد می شوند و می توان گفت: اقلام تعهدی به عنوان تفاوت بین سود حسابداری و جریانات نقدی عملیاتی تعریف می شود.تعبیر عمومی از اقلام تعهدی این است که اقلام تعهدی نتیجه اعمال فرصت طلبانه مدیریت در ثبت و شناسایی رویدادهاست. هم چنین تعهدات كل نیز به مجموع تعهدات جاری و غیرجاری گفته می شود. با توجه به موارد ذكر شده و برای کمک به درک درستی از این سوال، بررسی خواهد شد که آیا رابطه ای بین عوامل مطرح شده وجود دارد یا خیر. به نظر می رسد بررسی ارزش اطلاعاتی جریان های نقدی و اقلام تعهدی جاری و غیرجاری در بازار سرمایه ایران، می تواند كمك شایانی به غنی تر شدن این حوزه از ادبیات كرده و نیز رهنمودی برای افراد و شركت های درگیر باشد. در چند سال اخیر بسیاری از پژوهش های حسابداری به بررسی رابطه بین برخی از متغیرهای حسابداری از قبیل ارزش دفتری هر سهم، سود هر سهم، بازده سهام و بازده حقوق صاحبان سهام با ارزش بازار سهام اقدام نموده اند. موضوع گزارشگری و افشای اطلاعات مالی و تاثیرات آنها بر ارزش بازار سهام مورد توجه بسیاری از پژوهشگران و محققان حسابداری و مدیریت مالی در کشورهای پیشرفته بوده است. هدف عمده بسیاری از این پژوهشگران و محققان شناخت میزان استفاده سرمایه گذاران از گزارش های مالی و اتکای آنان بر این گونه گزارش ها در زمان تصمیمات مربوط به خرید و فروش سهام شرکت ها است (رسولی، 1388).
تصمیمات سرمایه گذاری |
اطلاعات مفید و سودمند |
ویژگی کیفی مربوط بودن |
میزان مربوط بودن با ارزش بازار شرکت |
اقلام صورت های مالی |
سود به عنوان مهمترین متغیر (برگرفته از صورت سود و زیان) | |
اجزای نقدی سود (جریان نقدی عملیاتی برگرفته از صورت گردش وجوه نقد) |
اجزای تعهدی سود |
اقلام تعهدی جاری |
اقلام تعهدی غیر جاری |
[1] Strategy
ای که بر راغب(1387) مینویسد: وجه اعجاز بیانی قرآن، سرآغاز ظهور علوم فراوانی شد که زبان عربی بدان مدیون است. در طول تاریخ اسلام، پژوهشگران قرآنی به بررسیهای ادبی و متنی این کتاب عظیم پرداختهاند. از جاحظ که به بررسی نظم قرآن پرداختهاست تا کسانی مثل جرجانی و رُمّانی و ابوعبیده و … که نظم واژگانی و انسجام متن قرآن را مورد بررسی قرار دادهاند.
ساختار زبانی و متنی قرآن، از دیدگاه ادبی همچنان مورد توجه قرآن پژوهان بود، تااینکه به ظهور سید؛ قطب و مصطفی صادق رافعی، با نگاهی جدید به مباحث زبانی قرآن پرداختند و زمینههای مطالعاتی جدیدی چون تحلیل مؤلفههای تصویری و تحلیلهای زبانشناسی را در دنیای علوم قرآنی به وجود آوردند.
تجزیه و تحلیل آوایی و معنایی، بخشی از جزء سی ام قرآن کریم، موضوعی است که سعی داریم در چهارچوب زبانشناسی جدید در حیطۀ بررسیهای آوایی و تحلیل گفتمان به آن بپردازیم. به همین دلیل به نظر ضروری میرسد که مباحثی را پیرامون زبان و زبانشناسی که هرچند علمینوین محسوب میشود و در عین حال قدمت خود را در حیطۀ زبان عربی مدیون پژوهشهای قرآنی است، عنوان نماییم. در این بخش علاوه بر کلیات مذکور، به تبیین پارهای از اصطلاحات زبانشناسی که با موضوع تحقیق مربوط است، خواهیم پرداخت.
زبان قرآن، مجهز به دانش گسترده و کهنی تحت عنوان علم معانی[1] است که با دستاوردهای جدید علم زبان شناسی همخوانی و سازگاری دارد. به عنوان مثال بخشی از علم معانی که به بررسی نحوۀ گزینش واژگان و چینش عبارات در قالبهای گزارهای فصیح می پردازد، با نحو و ترتیب واژگانی[2] و معنا آفرینی مرتبط میگردد. بخش دیگری از علم المعانی که به مخاطب و مقام- یا همان context- مربوط است، به حوزه های کاربردشناسی و تحلیل گفتمان متصل میشود. حری( 1388) اظهار میدارد، در علم المعانی قرآن بحث در بارۀ ارکان اصلی و فرعی کلام، شامل مسند و مسندالیه یا تقسیمات کلام به خبری، انشایی خبر ابتدایی، کلام طلبی و کلام انکاری یا خبر انشایی و تقسیماتش به نهی و استفهام، تمنا و ندا و غیره با مباحث زبان شناسی به ویژه زبانشناسی نقش گرا و نظریات هلیدی (1985،1994،2002)، سازگاری دارد و دقیقاً با مباحث فرانقشها و ساخت مبتدایی و ساختار اطلاعاتی مشترک میگردد.
پیشینۀ روش زبان شناختی در تفسیر قرآن، به زمان نزول قرآن کریم باز میگردد، هرچند تفسیر به روش زبانشناختی در قالب روش ادبی عرضه میشد (احمدزاده،.1387
حری(1386) به ترجمۀ اثر مستنصر میر می پردازد. میر، در این اثر به بیان مؤلفه های زبانی قرآن کریم پرداختهاست. در این اثر ابتدا جنبۀ شنیداری قرآن، مورد بررسی قرار میگیرد و صنایع ادبی چون سجع و التفات را دلیل تقویت جنبۀ سمعیت قرآن بیان میکند و سپس ژانرهای قرآن و عواملی چون ایجاز، فشردگی، حذف همپایگی و تکرار را در زبان قرآن متذکر میشود. نویسنده به طور گذرا به تصویرسازی در قرآن، به عنوان مؤلّفۀ زبانی قرآن، اشاراتی دارد.
حری( 1386)، مقالۀ زبان شناسی قرآن، اثر حسین عبدالراغب را ترجمه میکند. نویسنده در این جستار، میکوشد ساختارهای زبانی قرآن را که موجب شکوهمندی زبان ویژۀ متون قرآنی است، از منظر زبانشناسی بررسی کند. وی به تبیین جنبه های سازگانی برخی از ساختارهای زبانی قرآن میپردازد و معتقد است که برساخت منحصر به فرد این ساختارها، توسط عناصر درون زبانی، غیرزبانی و پیرازبانی به وجود میآید که در تزیین داخل و خارج زبان قرآن، نقش اساسی دارند.
دستاوردهای جدید زبانشناسی، در حوزه های متفاوت نظری و کاربردی، می تواند به فهم و تفسیر قرآن کریم، کمک شایانی کند.
بررسی و تحلیل کلام الهی، از دیدگاه های آوایی- واجی و دستوری از یک سو و تحلیلهای کلامیو گفتمانی رخدادهای گفتاری آن از سوی دیگر، می تواند نقطۀ اوج شکوفایی روش تفسیر ادبی قرآن باشد، که ظهور آن در زبان شناسی جدید از رخدادهای قرن علمیعصر حاضر است.
زبان عربی، از خانواده زبانهای سامی[3] است، که ویژگیهای مشترک و خاصی را به همراه زبانهای عبری، آرامی، آکدی و حبشی، از خود نشان میدهند. زبانهای سامی، آواهایی دارند که در زبانهای اروپایی وجود ندارد.
فهمیحجازی(1379) معتقد است این دسته آواهایی که خاص زبانهای سامیاز جمله زبان عربی است، به نامهای حلقی و اطباق، معروف هستند که مبنای این تقسیم بندی، مخرج[4] آواهای تولید شدهاست.
به اعتقاد وی، آواهای حلقی عبارتند از: /ع/، /غ/، /ح/، /خ/، /ه/ و /ء/ و آواهای طباق که در شیوۀ تولید مشترکند و هنگام تلفظ زبان،اندکی به عقب رفته و برآمده، به سقف دهان میچسبند، عبارتند از:/ق/، /ص/ و /ط/ .
از حیث نحوی، زبان عربی همچون دیگر زبانهای سامی، از نظر جنس به مذکر و مؤنث و از نظر شمار به مفرد، مثنی و جمع تقسیم میشود. این خانوادۀ زبانی اساساً دارای واژگان مشترک هستند، اما این واژگان مشترک از نظر معنایی و کاربردی با یکدیگر متفاوتند.
فهمیحجازی( 1379) به ذکر مثال مشترکی در زبان عربی و عبری می پردازد. وی فعل “هَلَکَ” عربی را با “هالِخَ” در زبان عبری، مقایسه می کند، که هر دو از ریشۀ (هَـ لَ کَ)، متعلق به زبان سامیاشتقاق یافتهاند؛ اما معنای “هَلَکَ” در زبان عربی، تنها رفتن به جهان دیگر؛ یعنی مردن است، در حالی که “هَلَخَ”، در عبری هرگونه رفتنی را شامل میگردد.
ساختار نوشتاری کلمه در عربی، بر همخوان استوار است و نقش اصلی در نوشتار زبان عربی، بر عهدۀ صامتهاست و مصوتهای زبان به صورت علائم زیرین و زبرین نشان داده میشود.
بدویت اعراب، هر چند آنان را از هنر و فرهنگ بیبهره کرده بود، اما زبان عربی، قدرت بیان عالیترین مضامین و انتقال زیباترین مفاهیم را داشت و به همین دلیل شعر در محیط عربستان و به ویژه مکه رونق گرفت و شعرا زبان عربی فصیح را به خدمت گرفته و با هنرمندی به خلق اشعار زیبا پراختند و شعرا، از این جهت از احترام والایی برخوردار بودند تا جایی که اشراف و بزرگان، فرزندان خود را برای آموزش زبان عربی فصیح، به بادیه نشینان عرب میسپردند.
عربی هرچند زبانی سلیس و فصیح است، اما بلاغت خود را مدیون قرآن است و به واسطۀ نزول قرآن، زبانی جاودانه گردید و آنچنان که پیشتر نیز گفتیم، ارج و اعتباری که به دلیل ارتباط با قرآن یافت، باعث پایه گذاری علم نحو عربی شد و به تبع آن زبانشناسی عربی، شکل گرفت؛ تا جایی که دانشمندان به سمت و سوی رهیافتهای زبانشناسی عربی رو آوردند؛ از جمله سیبویه که علاوه بر پژوهشهای نحوی عربی که الکتاب نمونه آن است، به آواشناسی زبان عربی نیز پرداخت.
معادل فارسی واژۀ discourde را اصطلاحات گوناگونی تشکیل میدهد. (شمیسا، 1374: 272) لفظ کلام را، برای این واژه قرار میدهد و آنگونه که نادری( 1388: 17) بیان می کند، اولین بار یارمحمدی ( 1372: 198) اصطلاح گفتمان را پیشنهاد کردهاست. وی ابهام واژۀ گفتمان را از سایر معادلها کمتر میداند.
از این رو سخنکاوی یا تحلیل گفتمان، معادل خوبی برای Discourse Analysis است که نوعی تجزیه و تحلیل کلام است و در واقع نوعی مطالعه میان رشتهای است که در رشتههای گوناگون کاربرد دارد. نادری(1388) به نقل از یارمحمدی بیان می کند، که گفتمان مشابه دو روی یک سکه عمل می کند که در یک طرف سکه، گفتار و در طرف دیگر عمل قرار دارد. به این معنا که اولاً گفتار، عبارت از نقشی است که با آن گفتار ملازمت دارد؛ ثانیاً گفتار و عمل، از یکدیگر جداشدنی نیست و ثالثاً چون هر کنشی تحت شرایط اجتماعی خاصی صورت میگیرد، پس تفسیر گفتار نیز تابع شرایط خاص اجتماعی است.
با این دیدگاه، گفتمان، پدیدهای است که در نتیجۀ ارتباط به وجود میآید. گفتمان، دربرگیرندۀ متن است که ممکن است نوشتاری یا گفتاری باشد. به نظر جیمز (1983) بررسی گفتمان با نگاه به موقعیتها و بافتهای مربوط، به صورتهای زبانی معنا میشود.
هلیدی شیوۀ جدیدی را برای تحلیل گفتمان، بر پایۀ زبانشناسی نقش گرا مطرح می کند و به دو بافت بینا متنی و درون متنی اشاره می کند که از طریق پیوستگی و روابط معنایی به وجود میآیند که هر دو به همراه بافت فرهنگی، تفسیر متن را کنترل می کنند.
قرآن، به عنوان متنی که تحت شرایط اجتماعی و فرهنگی خاصی که در حیطۀ قرآن پژوهی، به عنوان شأن نزول مطرح میگردد، رخ دادهاست، یک گفتمان فراانسانی و منحصر به فرد محسوب میشود و برای فهمیدن آن، علاوه بر تفسیر و تحلیلهای روایتی، نحوی و تحلیل از منظر علوم دینی، میتوان از تحلیلهای زبانشناسی با توجه به بافت، فرهنگ و موقعیت نیز بهره گیری کرد.
این پژوهش میکوشد تا با بهره گرفتن از ابزارهای تحلیل گفتمان، به تفسیر برخی از سورههای قرآن با رویکردی زبانشناسانه بپردازد
متن از دیدگاه زبانشناسی، چه در حیطۀ نوشتاری و چه گفتاری، مجموعه ای واحد و معنیدار است. از این دیدگاه، متن یک واحد معنایی است که دارای بافتار است. آنچه در متن اهمیت دارد، معنا است. در متن، مفاهیم در قالب جمله یا عبارت بیان میشود. مفهوم و معنا ویژگی اصلی و مهم متن است. دراندازۀ متن محدودیتی وجود ندارد. یک رمان بلند، از آغاز تا انتها می تواند متن محسوب شود و از سویی دیگر، یک جمله و یا حتی یک واژه نیز میتواند متن محسوب شود. مثل اعلانات عمومی، ضرب المثلها، شعارهای تبلیغاتی و غیره، که خود
یک متن به حساب میآید؛ مانند : سکوت! ورود ممنوع! و…
سخنگویان زبان بر اساس شمّ زبانی، بین واحدهای معنا دار(= متن) و یا جملات بی ربط(= غیر متن) تفاوت قائل میشوند و به راحتی متن را تشخیص میدهند. در تولید متن، کلامات و جملات در واقع نوعی رمزگذاری است، که پیام مورد نظر گوینده یا نویسنده در قالب جملات و عبارات به شنونده یا خواننده منتقل میگردد.
در این تحقیق، هر یک از سورههای قرآن را از منظر زبانشناسی سیستمیو نقشگرا یک متن منسجم در نظر گرفتهشدهاست که دارای بافتار[5] است.
هر نوع کلام فنی یا به عبارتی متن فنی، دارای موسیقی است که برخاسته از چینشهای هجایی، باهم آیی واژگانی و کاربردهایی آوایی است. از این نوع موسیقی به موسیقی ظاهری یا بیرونی تعبیر میشود که وقتی به گوش میرسد، شنونده به وجد میآید. موسیقی بیرونی دستاورد قالبهای مجرد لفظی و پیوسته به شمار میآید؛ اما موسیقی درونی یا نظم آهنگ درونی، دست آورد جلالت تعبیر و ابهت بیان میباشد که برخاسته از کنه کلام است. در این گونه خاص موسیقی زیبایی لفظ و شکوهمندی معنا؛ پیوندی ناگسستنی دارند. در این نوع موسیقی، بسامد آواهای بکار رفته در متن، انتخاب و چینشهای ویژۀ آوایی و هجایی، گزینش و ترتیب واژگانی، موجب زیبایی لفظ میشوند، اما زیبایی لفظ و شکوهمندی معنا با یکدیگر در هم تنیدهشدهاست و نوایی احساس برانگیز را پدید میآورند که به دور از هرگونه تصنع، بر جان و روح شنونده تأثیر میگذارد. بررسیهای آوایی و هجایی به همراه دیگر تحقیقات با رویکردهای معناگرایانۀ زبانشناسی می تواند رهیافتی برای دست یابی به این نوع موسیقی و ویژگیهای آن باشد. این موسیقی درونی، در سورههای قرآنی به وضوح دیده میشود. بطور مثال، گزینش واژگان تصویرساز “عَسعَس” و “تَنَفَّس”، در سورۀ تکویر در عین اینکه از نظر بسامد آوایی و چینش واجها، نوعی موسیقی را که به قولی آواز گنجشک و بانگ خروس را به ذهن متبادر می کند، مفهوم شب و رسیدن نور پس از آن و به بیانی دیگر انتقال از شب به روز را نشان میدهد و به همراه خود، احساس حرکت و جنب و جوش ناخواسته را به جان و روح انسان مینشاند.
این موسیقی درونی و نظم آهنگ باطنی، همان است که ولید بن مغیره را پس از شنیدن تلاوت قرآن بر آن داشت تا اقرار کند که :” آنچه محمد (ص) میسراید، مایۀ شگفت است؛ به خدایان قسم نه شعر است و نه سحر و نه هذیان. بدرستی که آن سخن خدایی است ناشناخته.” (معرفت، 1368)
اگر قرآن را رسانهای کلامیبدانیم که حاوی گفتمانهایی است که میان خداوند به عنوان گویندۀ دانای کل و پیامبر به عنوان شنونده و واسطۀ پیام رسانی در یک محدودۀ خاص زمانی، و همۀ انسانها به عنوان مخاطبین عام و بی حد و مرز زمانی و مکانی رخ دادهاست، آنگاه نگرش دوباره به آن از دریچۀ زبانشناسی و بازگشایی مفاهیم پیچیدۀ آن، از این رهگذر لازم و ضروری به نظر میرسد.
یکی از اهداف پژوهش حاضر، تحلیل معنایی بیست سورۀ پایانی قرآن، به عنوان گفتمان الهی است، به نحوی که بتوان مفاهیم پیچیده و پیامهای آن را از طریق ارتباطات کلامی- واژگانی و بافت و نقشهای زبانی بازگشایی کرد. همچنین این پژوهش بدنبال کشف روابط موجود میان بسامد انواع واجها و نحوۀ توزیع واج در هر سوره میباشد؛ به نحوی که بتوان از روابط واجی به طریقی به مفهوم و بطن معنایی آیات، پی برد. و بالاخره از اهداف پژوهش حاضر، دستیابی به پاسخ علمیو منطقی، این سؤال است که آیا خداوند در هر سوره به عنوان یک گفتمان، آواها و هجاهای خاصی را در رابطه با پیام سوره با ترتیب ویژهای برگزیده و به کار میگیرد؟ تحقیق حاضر همچنین میکوشد تا به روشی برای گشایش برخی از پیچیدگیهای تفسیری بر اساس دیدگاه های تحلیل معنا در حیطۀ زبانشناسی جدید دست یابد.
قرآن کریم را میتوان عالیترین جلوۀ گفتمان دانست که در بستر وحی، به صورت پیام بر پیامبر اکرم (ص) نازل گشته و پیامبر اکرم آن پیام را خالص و سره بدون هیج دخل و تصرفی به همۀ انسانها ابلاغ کرده است.
از آنجا که قرآن دربرگیرندۀ جنبه های متفاوت زندگی بشری در طول اعصار و قرون است و پیامهای آن به یک دورۀ خاص محدود نمیشود؛ با علوم و مطالعات و یافته های جدید علمیدر پیوندی نزدیک است و در این راستا مطالعات و یافته های علمیجدید، میتوانند بیانگر بطون مفاهیم قرآنی باشند.
علم زبان شناسی نیز در این عرصه می تواند با اتکا بر نظریات جدید، با نگاهی خاص به آیات قرآن به روشنگری و گره گشایی، پیرامون مفاهیم و بطون قرآنی بپردازد.
در عصر حاضر که دشمنان دین با توسل به علم و تکنولوژی، در برابر معارف قرآنی قد علم کرده اند، ضرورت دارد با تمسک به یافته های جدید زبانشناسی، صورتهای پیچیدۀ معارف قرآنی را بازگشایی کرد و آنچنان که پرچم(1386: 2) میگوید: “جاهلیت مدرن جهان کنونی از دیدگاه قرآن بازشناسانده شود.”
در این راستا، محققین زبان شناس، از دیدگاه های متفاوت به قرآن و آیات آن نگریستهاند و در پرتو یافته های جدید زبانشناسی گامهایی به حق روشنگرانه برداشته اند.
تحقیقات پیرامون قرآن، عموماً با تأکید بر نقش های زبانی، گفتار کنشها، تحلیل گفتمان و ساختارهای روایی قرآن انجام گرفتهاست و جای بررسیهای همزمان معنایی و واجی- آوایی زبان قرآن تا حدودی خالی است.
تحقیق حاضر میکوشد از سویی با بهره گرفتن از نظریات دستور نقش گرا و آرای نظری هلیدی به تحلیل معنایی و گفتمانی بیست سورۀ پایانی قرآن کریم پرداخته و از منظری دیگر با رویکردی زبانشناسانه به بررسی، تحلیل و مقایسۀ کاربرد ترتیب و ترکیب هجایی، انتخاب و چینش آواها و نحوۀ توزیع آنها در این سورهها بپردازد.
اهمیت خاص این پژوهش، آنجا مشهود میگردد که سعی می کند به جستجوی پلی ارتباطی بین معنا و صورت واجی- آوایی سورههای قرآنی بپردازد و در چارچوب زبانشناسی نوین، مفاهیم کلام الهی را از دریچۀ ساختار واجی و معنایی بازگشایی کند.
البته ذکر این نکته ضروری است که بررسی حاضر صرفاً زبانشناختی است و به هیچ وجه ادعای تفسیر و تعبیر آیات را که در حوزۀ مطالعات تخصصی دینی است را ندارد.
برای سالیان متمادی در گذشته، اقتصاددانان فرض می كردند كه تمامی گروه های مربوط به یک شركت سهامی برای یک هدف مشترك فعالیت می كنند. اما در 30 سال گذشته موارد بسیاری از تضاد منافع بین گروه ها و چگونگی مواجهه شركت ها با این گونه تضادها توسط اقتصاددانان مطرح شده است(نمازی، کرمانی،1387: 84)..این موارد به طور كلی، تحت عنوان تئوری نمایندگی در حسابداری مدیریت بیان می شود.براساس تئوری نمایندگی ، تضاد منافع سهامداران با مدیریت یکی از موضوعات مهمی است که طی دهه های اخیر مورد توجه محققین بوده است.طبق پژوهش های مرتبط با حاکمیت شرکتی، ساختار مالکیتی یکی از راهکارهای حل این معضل است.لذا بالا بودن کارایی برای مالکیت های متمرکز و نهادی می تواند بر اساس اصل حاکمیت شرکتی با اعمال نظارت و کنترل و حق کنترل و نفوذ حاصل شده باشد(حنیفه زاده،1389: 141).به اعتقاد صاحبنظران حاکمیت شرکتی شامل معیارهایی است که باعث افزایش عدم تمرکز در کنترل شرکتها شده، از قدرت مدیران اجرایی کاسته و عملکرد شرکتها را بهبود می دهد.از طرفی نظام مطلوب حاکمیت شرکتی سبب می شود که شرکتها از سرمایه خود به نحو موثر تری استفاده کنند، منافع صاحبان سود و جامعه ای که در آن فعالیت می کنند را در نظر بگیرند، در برابر شرکتها و سهامداران پاسخگو باشند و سبب جلب اعتماد سرمایه گذاران و جلب سرمایه های بلند مدت شوند(احمدپور، منتظری،1390: 4). طبق تعریف جنسن و مك لینگ رابطه نمایندگی قراردادی است كه براساس آن صاحب كار یا مالك، نماینده یا عامل را از جانب خود منصوب و اختیار تصمیم گیری را به او تفویض می كند.در روابط نمایندگی، هدف مالكان حداكثرسازی ثروت است و لذا به منظور دستیابی به این هدف بر كار نماینده نظارت می كنند و عملكرد او را مورد ارزیابی قرار می دهند (استا،1390: 94).دراین صورت، سؤال مطرح این است كه : آیا متفاوت بودن ساختار مالكیت شركت ها بر عملكرد آنها تأثیر دارد؟ یعنی، اگر مالكان شركت را گروه های مختلف، مانند دولت، مؤسسات مالی، بانك ها و شركت های دیگر تشكیل دهند، عملكرد آنها چگونه خواهد بود؟ و وجود كدامیک از این تركیب های متفاوت مالكیت، در بهبود عملكرد شركت مؤثرتر است؟ با دستیابی به جواب این سؤال ها می توان به منظور بهبود عملكرد شركت، اقدامات مناسب تری را به عمل آورد و تصمیم گیرندگان و سرمایه گذاران نیز به منظور دستیابی به عملكرد بهینه برای واحدهای اقتصادی، به تركیب مالكان شركت ها توجه خواهند كرد.
تشکیل شرکتهای بزرگ و به دنبال آن، مسائل مربوط به تفکیک مالکیت از مدیریت و پیامدهای خوشایند و ناخوشایند آن در اواخر سدهی نوزدهم و اوایل دهه بیستم در سطح جهانی مطرح شد اما موضوع راهبری شرکتی به شکل کنونی، ابتدا در دهه 1990 در انگلستان، آمریکا و کانادا و در پاسخ به مشکلات مربوط به کارایی هیئتمدیرهی شرکتهای بزرگ مطرح گردید. پس از اندک مدتی، بحرانهای مالی سالهای اخیر منجر به تأکید بیشتری به برقراری مکانیزم های راهبری شرکتی در این کشورها و سایر کشورهای دنیا شده است(عمران،2008). یکی از پرسشهای مطرح در حسابداری این است كه چرا برخی از شركتها در اجرای عملیات خود موفق بوده و برخی دیگر شكست خورده و حتی ورشکسته میگردند. برای پاسخ به این سوال باید سازههای اقتصادی از قبیل پویاییهای رقابتی در صنعت و همچنین ساختارهای داخلی شركت مانند ساختار مالكیت را مورد بررسی قرار داد. با وجود اینكه در طی سالهای گذشته توجه زیادی به ارزش شركتها شده است (لیچتنبرگ و پالیا، 1999)، ساختار مالكیت به عنوان یكی از راهكارهـای حاكمیـت شركتـی و یكـی از مولفههای اساسی و مهم رشد، مورد بیتوجهی متون اقتصادی قرار گرفته است (فضلزاده و همكاران، 1389). برای سالیان متمادی در گذشته، اقتصاددانان فرض می كردند كه تمامی گروه های مربوط به یک شركت سهامی برای یک هدف مشترك فعالیت میكنند. اما در 30 سال گذشته موارد بسیاری از تضاد منافع بین گروهها و چگونگی مواجهه شركتها با این گونه تضادها توسط « تئوری نمایندگی » اقتصاددانان مطرح شده است. طبق تعریف جنسن و مك لینگ:رابطه نمایندگی قراردادی است كه براساس آن صاحب كار یا مالك، نماینده یا عامل را از جانب خود منصوب و اختیار تصمیم گیری را به او تفویض میكند. (نمازی و کرمانی،1387،84). در روابط نمایندگی، هدف مالكان حداكثرسازی ثروت است و لذا به منظور دستیابی به این هدف بر كار نماینده نظارت می كنند و عملكرد او را مورد ارزیابی قرار می دهند. یعنی، اگر مالكان شركت را گروههای مختلف، مانند دولت، مؤسسات مالی، بانكها و شركتهای دیگر تشكیل دهند، ارزش بازار آنها چگونه خواهد بود؟ و وجود كدامیک از این تركیب های متفاوت مالكیت، در بهبود ارزش بازار شركت مؤثرتر است؟ با دستیابی به جواب این سؤال ها می توان به منظور بهبود ارزش بازار شركت، اقدامات مناسب تری را به عمل آورد و تصمیم گیرندگان و سرمایه گذاران نیز به منظور دستیابی به ارزش بازار بهینه برای واحدهای اقتصادی، به تركیب مالكان شركت ها توجه خواهند كرد. (كاپوپولس و لازاری تو،2007، 35) بنابراین، بررسی رابطه ی بین ساختار مالكیت و ارزش بازار شركت برای ارزیابی بهتر و دقیقتر استفادهكنندگان از عملكرد مدیران ضروری به نظر میرسد. اهمیت این پژوهش این است كه به گونه تجربی به مدیران، سرمایه گذاران و سایر تصمیمگیرندگان نشان دهد كه متفاوت بودن ساختار مالکیت شركتهای بورسی بر ارزش بازار آنان تأثیر دارد . یعنی اگر مالكان شركت را گروه های مختلف مانند دولت، مؤسسات مالی، بانكها و شركتهای خصوصی دیگر تشكیل دهند، ارزش بازار آنها متفاوت خواهد بود. افزون بر این، وجود كدام یک از تركیب های متفاوت مالكیت، در بهبود شركت مؤثرتر است. هدف اصلی از انجام این تحقیق بررسی رابطه بین ارزش بازار و ساختار سرمایه شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادارتهران است.
مکانیزم های راهبری شرکتی به علت تضاد منافع بین مالکان و مدیران و برای از بین بردن مشکلات نمایندگی و همچنین اطمینان خاطر سهامداران از این مسئله که وجوه آنها در اثر سرمایه گذاری بر روی فعالیتهای غیرسودآور به هدر نمیرود، بوجود آمدند. بهبود راهبری شرکتی در کاهش هزینه های نمایندگی موثر است و باعث افزایش ارزش شرکت می شود. رابطه بین ساختار مالكیت با ارزش بازار همواره از جمله موضوعات مطرح در حوزه ادبیات مالی بوده است. برای اولین بار برل و مینز در سال 1932، به دنبال مطالعات انجام شده پی به وجود یک رابطه معكوس بین پراكندگی سهامداران و عملكرد موسسات بردند. با وجود آنكه نتایج پژوهشهای آنان در سال 1983 توسط دمستز به چالش كشیده شد، ولیكن مطالعه مزبور سرآغاز بحثها و تحقیقات متعددی قرار گرفت كه بعدها توسط محققین در كشورهای مختلف با بنیادهای اقتصادی و سطوح متفاوت توسعه یافتگی انجام گردید. در طی این سالها مطالعات انجام شده در حوزه ساختار مالكیت با تاكید بر دو رویكرد اصلی انجام گردید:
الف) اثر و نقش نوع مالكیت بر بازدهی و ارزش شركتها
ب) اثر و نقش میزان تمركز بر بازدهی و ارزش شركتها
در بررسی های انجام شده بر حول محور نوع مالكیت، به مطالعه نقش انواع مختلف مالكیت نظیر مالكیت دولتی، مالكیت نهادی، مالكیت شركتی، مالكیت انفرادی و فامیلی، مالكیت خارجی، مالكیت مدیریتی و انواع دیگر مالكیت بر بازدهی شركتها پرداخته شد (محمدی و دیگران، 1389، 13) از جمله موارد مهم مطرح شده در این حوزه توجه به بازدهی اقتصادی نسبتاً پایین شركتهای دولتی بود. به موازات توجه به مسالهی نوع مالكیت و نقشی كه ممكن است بر بازدهی شركتها داشته باشد، محققین مطالعات دامنهداری را در رابطه با اثرات احتمالی مالكیت كنترلی یا متمركز بر عملكرد موسسات انجام دادند (صادقی و دیگران،1388، 24). بررسی های انجام شده در این راستا، عواملی نظیر احتمال وجود همگرایی منافع در مالكیت متمركز بین مالك و مدیر و همچنین توانایی نظارت بالای مدیریت متمركز را از جمله دلایلی عنوان نمودند كه می تواند به بهبود عملكرد موسسات منجر گردد. بنابراین، ضرورت دارد با توجه به اهمیت ساختار سرمایه و بررسی رابطه آن با ارزش بازار شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پژوهشهایی انجام شود.
: یبوست عملکردی اختلالی شایع در کودکان بین 5 تا 12 سالگی است. براساس شواهد، اختلالات روانپزشکی می توانند در اتیولوژی و یا سیر بالینی یبوست عملکردی در کودکان موثر باشند. هدف از مطالعه حاضر بررسی و مقایسه انواع اختلالات اضطرابی در کودکان مبتلا و غیر مبتلا به یبوست عملکردی مراجعه کننده به درمانگاه اطفال بیمارستان امیر کبیر اراک می باشد.
روش كار : این مطالعه به روش مورد –شاهدی بر روی 200 کودک 8-15 سال و از هر دو جنس از میان کودکان مراجعه کننده به شکل سرپایی به درمانگاه اطفال بیمارستان امیرکبیر اراک، ایران، انجام گرفت. از این تعداد، 100 کودک مبتلا به یبوست عملکردی به عنواه گروه مورد و 100 کودک از میان کودکان سالمی که به شکل سرپایی به درمانگاه اطفال بیمارستان امیر کبیر مراجعه کرده بودند به عنوان گروه کنترل، براساس معیار های ورود و خروج مطالعه، و به شکل تصادفی ساده وارد مطالعه شدند. چک لیست اطلاعات دموگرافیک و بالینی، و مقیاس اضطراب کودکان اسپنس (Spence children anxiety scale: SCAS) (فرم والدین) برای کودکان تکمیل شد. در نهایت اطلاعات با بهره گرفتن از آزمون های آماری t-test و chi2 در نرم افزار آماری SPSS 18 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
نتایج : توزیع سنی (585/0p=)، جنسی (113/0p=)، وزنی (067/0p=) و قدی (113/0p=) کودکان در دو گروه مورد و کنترل تفاوت معناداری نداشتند. میانگین مجموع امتیازات (total score) مقیاس اضطراب اسپنس در گروه مورد با 4/14±06/33 به شکل معناداری نسبت به گروه کنترل با 9/14±8/24 ، بیشتر بود (001/0p=). براساس نتایج، برخلاف میانگین اختلال پانیک و آگورافوبیا (854/0=p) ترس از آسیب فیزیکی (962/0=p) و ترس اجتماعی (471/0=p) که بین دو گروه تفاوت معناداری نداشتند، میانگین امتیازات اختلال اضطراب جدایی (001/0=p)، اضطراب عمومی (003/0=p) و اختلال وسواسی-جبری (001/0=p) در گروه کودکان مبتلا به یبوست عملکردی به شکل معناداری بیشتر از کودکان گروه کنترل بود.
بحث و نتیجه گیری : براساس مطالعه ما، اضطراب در کودکان مبتلا به یبوست عملکردی بیشتر از کودکان سالم است، که از بین آن ها اضطراب جدایی، عمومی و وسواسی-جبری معنی دار بود. با این حال، به علت کمبود مطالعات در این زمینه انجام مطالعات بیشتر در این زمینه در آینده توصیه می شود.
فهرست مطالب
عنوان ………………………………………………………………………………………………… صفحه
فصل اول : كلیات
1-1- بیان مسئله. 3
1-2- كلیات… 6
1-2-1- یبوست عملکردی و بی اختیاری مدفوع. 6
1-2-2-اختلالات اضطرابی.. 13
1-3- اهداف… 19
1-3-1- هدف اصلی.. 19
1-3-2- اهداف ویژه 19
1-3-3- اهداف كاربردی.. 19
1-4- سوالات و فرضیات… 20
1-5- تعریف واژه 20
فصل دوم : بررسی متون
2-1- مروری بر مطالعات انجام شده 22
فصل سوم : مواد و روش كار
3-1- جامعه مورد آزمون، حجم نمونه و روش نمونه گیری.. 24
3-2- روش آماری تجزیه و تحلیل اطلاعات… 24
3-3- روش و تكنیک كار. 25
3-4- تعریف متغیرها 31
3-5- ملاحظات اخلاقی.. 32
فصل چهارم : یافتهها
4-1- نتایج.. 34
فصل پنجم : بحث و نتیجهگیری
5-1- بحث… 41
5-2- نتیجه گیری.. 44
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
:
امروزه بحث سیستمهای كنترل و نظارت از راه دور یكی از مباحث پر چالش در زمینه علوم الكترونیک و كامپیوتر میباشد. لذا تحقیقات در هر زمانی به دنبال راهحلی میباشد تا شرایط خاص و انتظارات مدنظر را پاسخ دهد؛ در شرایط و كیفیت كاری یكسان هر چه نسبت هزینه به كارائی پائینتر باشد، همان قدر محبوبیت آن شیوه بالاتر خواهد رفت. برای آگاهی از تغییرات محیط اطراف و یا وضعیت هر مجموعه نیازمند یكسری تجهیزاتی هستیم كه بعنوان حسگر[1] شناخته می شوند و اینها تغییرات مدنظر(تغییرات فیزیكی یا شیمیائی) را در قالب یک پاسخ، به منظور اندازه گیری میزان تغییرات و یا وجود آن، ارائه میدهند. پس از جمعآوری اطلاعات مورد نیاز میتوان سایر عملیات را بر اساس پاسخ ارائه شده انجام داد.
پیشرفتهای اخیر در زمینه الكترونیک و مخابرات بیسیم باعث شده بتوانیم گرههای حسگر چندكاره، با توان مصرفی پایین و هزینه كم داشته باشیم كه از نظر اندازه خیلی كوچك هستند و برای مسافتهای كوتاه میتوانند با هم ارتباط برقرار كنند. این گرههای حسگر كوچك طبق نظریه شبكه های حسگر، دارای تجهیزات حس كردن، پردازش داده ها و مخابره آنها و همچنین منابع انرژی می باشند. تفاوت اصلی شبكه های حسگر با سایر شبكه ها در ماهیت داده –محور و همچنین منابع انرژی و پردازشی بسیار محدود در آنهاست كه موجب شده تا روشهای مطرح شده جهت انتقال داده ها در سایر شبكه ها و حتی شبكه هایی كه تا حد زیادی ساختاری مشابه شبكه های حسگر دارند (مانند شبكه های موردی)، در این شبكه ها قابل استفاده نباشند. روند توسعه این شبكه ها در حدی است كه مطمئنا این شبكه ها در آینده نزدیك، نقش مهمی را در زندگی روزمره ما ایفا خواهند كرد. از جمله كاربرد هایی كه در حال حاضر برای شبكه حسگر مطرح می شود در زمینه پزشکی میباشد. با تولید حسگرهایی با توانایی اندازه گیری دقیق و سریع علائم حیاتی بدن، میتوان انتظار استفاده بیش از پیش شبکه های حسگر بیسیم برای ارائه بهتر خدمات درمانی به بیماران و آسیبدیدگان در سوانح مختلف را داشت. تلاش های کنونی در جهت نیل به سیستمی است که به صورت خودکار علائم حیاط بدن را اندازه گیری کرده و در صورت لزوم آن را به پزشک ارائه دهد که اینگونه از سیستمها به نام سیستمهای نظارت بر سلامت بیمار [2] شناخته میشوند.
با توجه به نرخ رشد جمعیت سالمندان(افراد 65 ساله و بالاتر) و محدودیت مالی منابع، سیستم های مراقبت بهداشت فعلی با چالش های جدید روبرو هستند. با توجه به آمار ایالت متحده آمریکا تعداد افراد مسن آمریکا (65-85 ساله) از 35 میلیون به 70 میلیون نفر در سال 2025 پیشبینی شده است. این روند نشان می دهد که جمعیت سالمندان جهان به دو برابر (از 375میلیون نفردر سال 1990 به761میلیون در سال 2025 ) خواهد رسید. علاوه براین، هزینه های مراقبتهای بهداشتی به طور کلی در ایالات متحده 8/1تریلیون دلار در سال 2004 بوده،و این عدد در سال 2020 به سه برابر پیشبینی شده است. این بحران قریبالوقوع، پژوهشگران، صنعتگران، واقتصاددانان را نسبت به پیدا کردن راه حل مطلوب وسریع در حوزه سلامت جذب کرده است]1[. پیشرفت های جدید در زمینه های مدار های مجتمع، ارتباط بی سیم، تکنولوژی های نیمه هادی و علم کوچک سازی باعث رشد شبکه حسگر در کاربرد وسیعی از جمله پزشکی و سازمان بهداشت و درمان شده است]2[. از طرفی دیگر افزایش بیماری ها و هزینه های درمانی ناشی از آن سبب پیدایش تکنیکهایی برای حل این مشکلات شده است. یکی از این تکنیک ها به کارگیری شبکه های بی سیم بدنی می باشد]3 [. WBANشامل چندین حسگر کوچک الکترونیکی است که به انسان متصل هستند و به طور خاص به مشکلاتی مانند فشار خون، قند خون، جنبش اندام و… نظارت میکنند و به یک هماهنگ کننده میفرستند. این سنسورهای کوچک اطلاعات مربوط به سلامتی را جمع آوری کرده و با پزشکان یا سرورهای پزشکی ارتباط برقرار کرده، به طوری که آنها می توانند پارامترهای سلامتی بیمار را تجزیه و تحلیل کنند و مورد نظارت قرار دهند]4[.
توسعه تکنولوژی WBAN از سال 1995 شروع شد و ایده آن از WPAN(شبکه های بیسیم شخصی ناحیهای) تکنولوژی در نزدیکی و اطراف بدن انسان گرفته شده است. حدود شش سال بعد، اصطلاح (BAN)[3] اشاره به سیستمی که به طور کامل در داخل و روی بدن انسان در قرار دارد به وجود آمد]5 [.
کاربردهای WBAN به دو دسته کلی پزشکی و غیر پزشکی تقسیم میشوند که در شکل 1 نشان داده شده است]6[. کاربردهای پزشکی شامل جمعآوری اطلاعات حیاتی بیمار به طور پیوسته و ارسال آن به ایستگاههای راه دور برای تحلیل بیشتر است. این حجم زیاد از اطلاعات بیمار می تواند در جلوگیری از احتمال حملات قلبی، همچنین مراقبت در برابر بیماریهای خطرناکی مثل سرطان ، آسم، اختلالات اعصاب و… موثر باشد. موارد متعددی از به کارگیری WBAN برای تشخیص و درمان بیماری وجود دارد. بسیاری از محققان به تحقیق در این رابطه پرداختهاند]3[. همچنین برای افرادی که ناتوانی جسمی دارند، مفید است. برای مثال چیپهای مصنوعی شبکه چشم می تواند درون چشم انسان قرار بگیرد و سطحی از دیدن را فراهم کند]7[. کاربردی در کمک به افراد معلول مطرح شده است. کاربردهای غیر پزشکی شامل کاربردهای نظامی، بازیها و شبکه های اجتماعی میباشد. در کاربردهای نظامی میتوان به استفاده از یک WBAN در میدان جنگ اشاره کرد. در این کاربرد، WBAN به منظور مرتبط کردن سربازان و گزارشهای آنها به فرماندهان استفاده می شود. در بازیها، حسگر WBAN می تواند جابجایی مختصات قسمت های مختلف بدن را جمعآوری کند و متقاعبا این حرکت را به شخصیت مورد نظر در بازی منتقل کند. به عنوان مثال بازی تنیس. با بهره گرفتن از WBAN ، شبکه های اجتماعی به کاربرانشان اجازه می دهند تا پروفایل دیجیتالی خود را با تکان دادن دستها تغییر دهند]8 [.