:
در بررسی تاریخ، هیچ جامعه بشری را نمیتوان یافت که با معضل مربوط به مواد مخدر دست به گریبان نباشد و شاید بتوان گفت مواد مخدر همزاد با بشر در این جهان یافت شده و تا زمانی که انسان در این عرصه وجود دارد آن نیز پابرجا خواهد بود. مسائل مربوط به مواد مخدر تازگی نداشته و اثرات آن نیز همواره در سرنوشت ملتها و اقوام قابل جستجو است (سهرابی، هادیان، اصغرنژاد، 1387).
بزرگترین معضل اجتماعی امروز ایران، اعتیاد است که مسأله و مشکل میلیونها جوان است که وارثان اصلی کشورند. امروزه اعتیاد به انواع مواد مخدر و مشکلات مرتبط با آن به نحو بسیار خطرناک و تأسف باری نسل جدید کشور را تهدید می کند. شیوع مواد مخدر و اعتیاد سالهاست که یکی از گرفتاری های درجه اول کشور محسوب می شود و کوششهایی که تاکنون برای مهار این پدیده صورت گرفته است به دلایل مختلف علی رغم خواست قلبی مردم و دولت موفقیتهای اندکی در پی داشته است (سهرابی، هادیان، اصغرنژاد، 1387).
اعتیاد حالت مزمن روانی و جسمی است که در اثر مصرف مکرر مواد مخدر در فرد ایجاد شده و در طی آن در فرد نیاز و تمایل جسمی و روحی برای مصرف دوباره مواد مخدر به وجود میآید. فرد در طی اعتیاد خود مصرف مواد را مرتباً افزایش داده و در اثر قطع مواد نشانگان محرومیت در فرد ایجاد می شود(سادوک و سادوک[1]، 2008 ؛ ترجمه رضاعی، 1388).
اعتیاد کلیه رفتارهای فردی و اجتماعی را تحت شعاع قرار میدهد و به عنوان مهمترین آسیب اجتماعی، جامعه انسانی را مورد هجوم قرار داده است(هوشنگ و جزایری، 1377). معتادان به مواد مخدر جزو گروهای پر خطر میباشند(جرلایز، 2008) بنابراین انجام مداخلاتی در جهت کاهش رفتارهای پرخطر آنها ضروری بهنظر میرسد زیرا اعتیاد بهعنوان یک آسیب اجتماعی، شاید هیچگاه به طور كامل ریشهكن نشود، اما با تدبیر، اندیشه و تلاش واقعی حداقل میتوان آسیبهای مرتبط با آن را همچون رفتارهای پرخطر جنسی و به تبع آن سرعت شیوع و انتقال بیماری ایدز را كاهش داد. یکی از مداخلاتی که در دهههای اخیر در زمینه ایجاد تغییر و یا کاهش در رفتارهای نامناسب با موفقیت و استقبال زیادی همراه بوده است روش ماتریکس میباشد که به عنوان درمانی بهشکل فردی و گروهی به صورت مستقل و یا درکنار سایر درمانها در حوزه های مختلف بهکار رفته است(مکری واختیاری،1388). با توجه به مشکلاتی از قبیل ابتلا به HIV و بیماری مقاربتی که می تواند به واسطه رفتارهای پرخطر به استثنای خودکشی درپسران بیشتراز دختران است(لیندبرگ،بوگسس و ویلیامز[3]،2000) و با در نظرگرفتن تعداد زیاد معتادان در جهان و کشور ما و نیز با در نظر گرفتن اینکه ارتباط جنسی نامشروع، در میان حدود نیمی از معتادان گزارش شده است(رازقی، 1999). این پژوهش درصدد است تا با بهره گرفتن از آموزش روش ماتریکس و تأثیر ممکنه آن در تسلط بر احساسات و رفتارها و نیز نقش این روش در تصمیم گیری مناسب تر، مداخله ای را در جهت کاهش رفتارهای پر خطر جنسی در مردان معتاد انجام دهد.
بیان مسئله:
با شروع قرن جدید جوامع بشری با معضل بزرگ اجتماعی – روانی سوء مصرف مواد مواجه هستند. به عبارت دیگر، سوء مصرف مواد مخدر یک پدیده جهانی است و کمتر کشوری یافت می شود که این معضل در آن وجود نداشته باشد. سوء مصرف مواد مخدر، امروزه پا را از مرز اختلالات فردی و روانشناختی فراتر نهاده و به یک معضل اجتماعی تبدیل شده است،که از آن با عناوینی همچون طاعون قرن و بلای خانمان سوز یاد می شود.
طبق گزارش ستاد مبارزه با مواد مخدر پس از تصادفات دومین عامل فوت در مرگهای مشکوک عوارض ناشی از اعتیاداست (رقیبی و پورقازی، 1384). اولین گزارشی که از مصرف مواد مخدر در ایران به چاپ رسیده است مربوط به قرن 17 میلادی میباشد، ولی اولین آمار رسمی مکتوب به تعداد مصرفکننندگان درایران مربوط به سال 1948 میلادی است که تعداد معتادان به تریاک را 1250000 نفراز کل جمعیت 14700000 نفرذکرکرده اند (رزاقی، رحیمی و مدنی،1381).
در مطالعه بعدی که توسط مؤسسه داریوش در مورد همهگیری مصرف مواد در 28 استان کشور در سال1383 انجام گرفت، تعداد معتادان کشورکه نیازمند خدمات درمانی بودند بین 1500000 نفر تا1800000 نفر برآورد شدند (نارنجیها ،1383). تخمینهای مبتنی بر گزارشهای سازمان ملل نشان میدهد که 5/1 الی2 درصد ازجمعیت ایران مشکل جدی یا سوء مصرف مواد مخدر دارند(محمدی،1390).
اعتیاد یکی از بزگترین معضلات بزرگ جامعه ما است. اعتیاد معلول عوامل و مشکلات مختلف اجتماعی، روانشاختی و بیولوژیک است. معتادان به مواد مخدر از جمله گروه های پرخطردر ابتلا به عفونتهای ناشی از ویروس هاعامل هپاتیت c، هپاتیت B و ایدزهستند. از جمله رفتارهای پر خطرافراد معتاد، می توان به استفاده مشترک از سرنگ آلوده جهت تزریق مواد اشاره کردکه باعث انتقال عفونت های اشاره
شده در بین این افراد می شود (عطایی، صالحی، جوادی، خوروش، عاطفه السادات و همکاران، 1389).
از جمله دیگر رفتارهای پرخطر در افراد معتاد می توان به رفتارهای پرخطر جنسی درآنها اشاره کردکه عامل مؤثری درگسترش عفونت ایدز در سایر گروه های اجتماعی است و این موارد شامل شرکای متعدد جنسی و رفتار جنسی بدون استفاده از وسایل محافظتی نظیرکاندوم است (عطایی، صالحی، جوادی، خوروش، عاطفه السادات و همکاران، 1389).
هرگونه رابطه جنسی(دهانی، مهبلی و مقعدی) كه بدون استفاده از وسایل ایمنی رابطه جنسی ازقبیل كاندوم مردانه یا زنانه انجام گیردكه درآن احتمال مبتلاشدن به ایدز و دیگر بیماریهایی كه ازطریق رابطه جنسی منتقل میگردند افزایش یابد، رفتار پرخطر جنسی نامیده می شود(سادوک و سادوک[4]، 2008 ؛ ترجمه رضاعی، 1388). همچنین داشتن شركای جنسی متعدد وگذری و ازطرفی رابطه جنسی در زمان مصرف مواد مخدر، جز رفتارهای پرخطر جنسی قرارمی گیرند(باكتینگ، راسر و اسكلما، 1999).
ضمن آنکه درتحقیقات مختلف رابطه متغیر رفتارهای پرخطرجنسی با متغیرهای دیگری بررسی شده است از قبیل شیوع رفتارهای جنسی پرخطر(حیدری، میراحمدی زاده، کشتکاران، اعتمادی و لطفی،1390)، زمان و روش آموزش مسائل جنسی(جلالی، ناهیدی، امیرعلی اکبری وعلوی مجده ،1384)، لزوم ارائه آگاهی های جنسی لازم به افراد معتاد(عطایی، صالحی، جوادی، خوروش، عاطفه السادات و همکاران، 1389)، استفاده از مدل رویکرد برنامه ریزی شده به سلامت جامعه( یزدان پناه، صفری، یوسفی، عنقا، حبیبیان، و همکاران، 1389)، تأثیرمتادون درمانی در کاهش رفتارهای پرخطرجنسی(مرسلی، 1387)، تأثیر نشانگان فزون کنشی-کاهش توجه[8] درگرایش به رفتارهای پرخطرجنسی(میکائیلی و هاشمی،1392). پیش بینی کننده های روانشناختی رفتارهای پرخطرجنسی( میکائیلی و هاشمی، 1392). همه این تحقیقات، اهمیت و گستردگی مشکل رفتارهای پرخطرجنسی را بیان نموده اند.
شواهد نشان می دهندکه اعتیاد در حال حاضر یکی از بزرگترین و پرهزینهترین معضلات جامعه ما راتشکیل میدهدکه هم اکنون رو به گسترش می باشد(سبزی خوشنامی، 1390). برآوردهای صورت گرفته نشان میدهدكه میزان خسارتهای اقتصادی- اجتماعی مستقیم و غیر مستقیم مواد مخدر و اعتیاد و مشکلات در ارتباط با آن از قبیل انتقال و مبتلا شدن به ایدز و بیماریهای مقاربتی و درمان آن دركشورسالیانه700 میلیاردتومان میباشدکه قسمتی از این هزینه مربوط به بیماریهای مرتبط با اعتیاد و معتادان از قبیل بیماری ایدز و هپاتیت می باشد(صادقی اهری، 1382(.
آمارها نشان دهنده شیوع بالای رفتارهای پرخطر جنسی در بین معتادان است. طبق گزارش 8/55% معتادان روابط جنس خارج از چهارچوب خانواده داشته اند(عطایی، صالحی، جوادی، خوروش، عاطفه السادات و همکاران، 1389). همچنین در تحقیق نارنجی ها(1383) شیوع رفتارهای پرخطرجنسی بین معتادان 7/42 و در پژوهشی دیگر میزان رفتارهای پرخطرجنسی معتادان 8/59% تخمین زده شده است(یاری، باباخانی و توکلی، 1388).
با توجه به افزایش معتادان در ایران و جهان شیوع بالای رفتارهای پرخطرجنسی در بین آنها و اینکه یکی از راههای اصلی انتقال ایدز و دیگر بیماریهای مقاربتی رفتارهای پرخطرجنسی است(عطایی، صالحی، جوادی، خوروش، عاطفه السادات و همکاران، 1389)، انجام مداخلاتی در راستای کاهش رفتارهای پرخطر و جلوگیری از منتقل شدن و شیوع این قبیل بیماریها بسیار مهم میباشد.
چون کاربردهای مدل ماتریسی در حوزه های مختلف، برای درمان وابستگی به کوکایین(راوسن، ابرت، مک کان و مان، 1986)، مصرف دارو و الکل، بهبود درشاخص های روان شناختی و کاهش رفتارهای پرخطر جنسی مرتبط با انتقال ایدز( ویروس نقص ایمنی انسان) (شاپ تاو، راوسن، مک کان و ابرت، 1994؛ شاپ تاو، راوسن و لینگ،1997) به اثبات رسیده و این اثربخشی درمان حمایت تجربی برای استفاده از این مدل را فراهم کرده است.
تعدادی از طرح هایی که با حمایت مالی موسسه ملی سوء مصرف مواد آمریکا اجرا شده، بیانگرآن است که شرکت کنندگان درمان شده با مدل ماتریسی، کاهش های آماری معناداری را در مصرف دارو و الکل، بهبودهایی را در شاخص های روان شناختی و کاهش رفتارهای پرخطر جنسی مرتبط با انتقال ایدز داشتند (راوسن، 1995؛ شاپ تاو، راوسون، مک کان و ابرت، 1994؛ شاپ تاو، راوسون و لینگ، 1997).
این موارد بررسی جنبه ها و راهکارهای بیشتردر خصوص رفتارهای پرخطرجنسی را می طلبد. بنابراین در پژوهش حاضر به بررسی تأثیر روش ماتریکس برکاهش رفتارهای پرخطرجنسی مردان معتاد شهرکرمانشاه پرداخته شده است.
اهمیت و ضرورت پژوهش:
اعتیاد درحال حاضر یکی از بزرگترین مشکلاتی است که گریبان گیر انسان شده و عوارض ناشی از آن، آسیب های بسیار جدی اجتماعی، روانی، فردی، فرهنگی و اخلاقی ایجاد می کند. ضمن آنکه باید بدانیم اهمیت پدیده شوم اعتیاد، نیازی به سخنرانی و قلم فرسایی افراطی ندارد( وزارت بهداشت،1381).
از سویی دیگر امروزه شیوع بیماری های پرخطر جنسی تبدیل به یکی از مهمترین دل نگرانی های بشری شده و در جهان رشد تصاعدی دارد. آمارها بیانگر این هستندکه هر روز16 تا20 هزار نفر در جهان به ایدز مبتلا می شوند و در ایران نیز مطابق آمار موجود، تا سال 1381، تعداد 4424 نفر مبتلا به ایدز بوده اند و از این تعداد، 365 نفر به علت رفتار جنسی پرخطر آلوده شده اند(عطایی، صالحی، جوادی، خوروش، عاطفه السادات و همکاران، 1389).
ضمن انکه استان کرمانشاه به علت تجربه مستقیم 8 سال جنگ و نیز مشکلات و محرومیت های اقتصادی و اجتماعی و رفاهی بعد از جنگ(که همچنان ادامه هم دارد)، در حال حاضر یکی از آسیب پذیرترین استانهای ایران است. اعتیاد و رفتارهای پرخطرجنسی، بخش کوچکی از این مشکلات هستند. این نکته ضرورت انجام مطالعات تخصصی و ارائه راهکارهای علمی برای شهروندان این استان را بیش از پیش نشان می دهدکه اگر دراین زمینه تلاش نشود، این تجارب تلخ، تلخ تر خواهند شد. به زبان روانشناسی، یعنی شدت و فراوانی آسیب های روانی اجتماعی دربین مردم این استان، خارج از حد تعاملات خواهد شد.
به طور خلاصه، نگاه اجمالی به سه واژه«اعتیاد و فرد معتاد»، «رفتارپرخطرجنسی» و محیط آسیب پذیر(همچون شهر کرمانشاه) این ادعا را به خوبی اثبات می کندکه این پژوهش و پژوهش هایی شبیه به آن، تئوری پردازی محض نیست بلکه سرمایه گذاری مستقیم برای سلامت و بهداشت روانی مردم یک جامعه است.
[1]- Sadock
2 _ Jarlais
3 _ Lindbreg & Boggess & Williams
[4]- Sadock
1 _ Bockting
2 _ Rosser
3_ Scheltema
4 _ Attention deficit hyper activity disorder (ADHD)
1_ Rawson
2 _ Obert
3 _ McCann
4 _ Mann
5 _ Shoptaw
6 _ Ling
ازدهه 1950 میلادی تاکنون،بخشی ازادبیات نظریه سازمانی توجه عمیقی به تعریف،تبیین وتحلیل اثربخشی سازمانی داشته است واثربخشی سازمانی برای همه سازمانها و مؤسسات یک مسأله ضروری واساسی شمرده میشود (روجاس[1]، 2000). ازطرفی عملکرد و اثربخشی سازمانی رابطه تنگاتنگی با یکدیگر دارند به گونهای که تحقیقات درطی 35 سال گذشته نشان داده است که نه تنها دومفهوم عملکرد واثربخشی از یکدیگرمستقل نبودهاند بلکه درهم تنیده نیز میباشند (شنهاو[2]،شرام[3]وآلون[4]، 1994،زکی،ادیبی سده و یزدخواستی، 1385) و شاخص اثربخشی نیز برای ارزیابی عملکردسازمانی به کاربرده میشود (زکی،ادیبی سده و یزدخواستی، 1385). از طرف دیگر، اثربخشی سازمانی براساس تعریف دفت[5] (1380) عبارت است ازدرجه یامیزانی که سازمانها به اهداف مورد نظر خود میرسند و ﻋﻤﻠﻜﺮﺩ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﻲ ﺷﺎﺧﺼﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﭼﮕـﻮﻧﮕﻲ ﺗﺤﻘـﻖ ﺍﻫـﺪﺍﻑ ﻳـﻚ ﺳـﺎﺯﻣﺎﻥ ﻳـﺎ ﻣﻮﺳـﺴﻪ ﺭﺍ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩﮔﻴﺮﻱ ﻣﻲﻧﻤﺎﻳﺪ(ﻫﻮ، ٢٠٠٨).
نکته مهم این است که دنیای مادنیای سازمانها میباشد وگرداننده اصلی این گردونه انسانها هستند. آنانند که به کالبد سازمانها جان میبخشند و تحقق هدفها را میسر میسازند. بدون انسان سازمان بی معنی ومدیریت امری موهوم است. ازاینروی، بررسی رفتارانسانهادرسازمان یا مبحث رفتارسازمانی همواره درعرصه مدیریت وسازمان ازاهمیت ویژه ای برخوردار بوده و اندیشمندان این رشته را به نگارش آثار بیشماری ترغیب ساخته است، چرا که نیروی انسانی سازمان مهمترین عنصر و بزرگترین ثروت آن محسوب میشود. در واقع نیروی انسانی، نیروی محرک سازمانها درجهت رسیدن به اهدافشان قلمداد میشوند. امروزه مانند گذشته نیست که مزیت رقابتی یک سازمان تنها در تکنولوژی و ابزارآلات پیشرفته خلاصه شود، بلکه بزرگترین مزیت یک سازمان در به کارگیری نیروی خلاق و ماهر است. سازمان های امروزی در واقع نیازمند افرادی هستند که بتوانند بااستفاده از دانش و مهارت و تعهد خود موجبات اثربخشی سازمان را فراهم آورند و به کارگیری آنها نیازمند زبده بودن مدیریت و توانایی او درتشخیص،کنترل و بعضا ًاصلاح رفتارآنها میباشد.
از طرف دیگر موفقیت و اثربخشی سازمانی به طور قابل توجهی به دانش آن، عوامل سازمانی و استفاده از منابع سازمانی بالقوه و بخصوص مدیریت بستگی دارد. به علاوه دانستن الگوهای رفتاری در سازمان و روابط آنها با ابعاد مختلف سازمانی میتواند نقش مهمی در مدیریت مسائل سازمان داشته باشد. رفتار در سازمان تنها حاصل عملکرد انتظارات رسمی، نیازهای فردی و اهداف سازمانی نیست بلکه نتیجه ارتباطات پویای بین این عناصر میباشد (اشراقی، هراتی، ابراهیمی، نصیری، 2011).
ﻣﻄﺎﻟﻌﻪرﻓﺘﺎراﻓﺮاد در ﻣﺤﻴﻂﻫﺎی ﻛﺎری از دﻳﺮ ﺑﺎز ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ اﻧﺪﻳﺸﻤﻨﺪان ﻋﻠﻮم ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﺑﻮده اﺳﺖ و ﺑﺎ ﻇﻬﻮر رﺷﺘﻪ رﻓﺘﺎر ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ در ﺳﺎلﻫﺎی ﻧﺨﺴﺖ دﻫﻪ 1960 در اﻳﻦ اﻣﺮ ﺟﺪﻳﺖ ﺑﻴﺸﺘﺮی ﺑﻪ ﻋﻤﻞ آﻣﺪ. ﺑﺴﻴﺎری از ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﺻﻮرت ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺳﻌﻲ در ﺗﻘﺴﻴﻢ ﺑﻨﺪی رﻓﺘﺎرﻫﺎ و ﻋﻠﻞ ﺑﺮوز آنﻫﺎ داﺷﺘﻪاﻧﺪ (حاج کریمی، طبرسا و رحیمی، 1386) ولی به طور کلی رفتار سازمانی با توجه خاصی که به تأثیر عناصر و عوامل مختلف فردی تا سازمانی بر رفتار درون سازمان دارد در بهسازی عملکرد افراد و متعاقباً اثربخشی فردی و سازمانی تأثیر غیر قابل انکاری دارد
(رابینز و جاج، 2008).
این مسأله که دانشگاهها از ملزومات مهم جامعه میباشند از اهمیت ویژه ای برخوردار است. زیرا دانشگاه به عنوان بزرگترین محل تولید
دانش و پژوهش نقش کلیدی در محیطخویش بازی میکند (کستلز[6]، 2001؛ برنان و همکاران، 2004) و بدین طریق مقدمات و شرایط پیشرفت در جامعه را فراهم میآورد(ناوارولوپز[7] و گنزالز[8]، 2011). به علاوه دانشگاه همواره به عنوان موضوع اغلب مباحث حیاتی و مهم در علوم اجتماعی از جایگاه ویژهای برخوردار بوده است به گونه ای که افرادی مانند پارسونز و هندرسون[9] (1973)، بوردیو[10] (1988 و 1996) ، دلانتی[11] (2001) و بسیاری از محققان دیگر تحقیقات خود را در مورد نقش دانشگاهها، در متن جامعه متمرکز داشتهاند. شاید بتوان ویژگی منحصر به فرد دانشگاهها در جامعه امروز را ارتباط قوی بین آنها تلقی نمود. دانشگاهها توسط جوامع پی ریزی شده و دستورهای کاری خود را توسط آنها دریافت میدارند و در مقابل آنها پاسخگو میباشند (دادراستد[12]، 1999).
دانشگاه نیز مانند هر نهاد اجتماعی دیگر(اولسن[13]، 2005) باید دارای اثربخشی باشد تا از طریق آن بتواند به جامعه خویش خدمت کرده و انتظارات آن را برآورده سازد. رسیدن به این اثربخشی نیز مستلزم عملکرد مناسب اعضای آن است که همچون روحی در کالبد دانشگاه در جریان هستند و به آن موجودیت میبخشند.از طرفی در دوران کنونی به خاطر ویژگیهایی که دانشگاهها دارند و وظیفه آنها در تولید دانش و نیز نیاز جامعه امروز به وجود دانش نقش آن ها پر رنگتر از قبل به چشم میخورد (فرنک[14] و مییر، 2007). ولی پر واضح است که رسیدن به عملکرد مؤثر در درون این نهاد اجتماعی(دانشگاه) مستلزم بررسی رفتار اعضای درون آن است.
آنچه امروزه در این حیطه یاری رسان است دانش رفتار سازمانی است. اکثر محققان و صاحبنظران رفتار سازمانی را مطالعه رفتار انسان در عرصه سازمان، رویارویی رفتار فرد و سازمان و بالاخره مطالعه خود سازمان میدانند (مورهد وگریفین[15]، 1995، 2010؛ رابینز و جاج[16]، 2008؛ رابینز[17]، 1378؛ آزبورن و همکاران[18]، 2002؛ میشل[19] 1979؛ اشنایدر[20]، 1985؛ دانکن[21]، 1978؛ ارگان و بتمن[22]، 1986؛ وگنر و هلنبک[23]، 1985، 2010؛ هیت و سیتکین[24]، 2001؛ مولینز[25]، 2010 نلسون و کوئیک[26]، 2012؛ اولگوئین و همکاران[27]، 2009). دانش رفتار سازمانی آنچه بر رفتار افراد تأثیر گذار میباشد را در سه حوزه فردی، گروهی و سازمانی مورد بررسی قرار میدهد.
رفتار در بعد فردی شامل رفتارهایی میشود که در نتیجه شراکت فرد در دانشگاه پدیدار میشود. این رفتار در مرحله اول شامل بهره وری است که به منزله یک شاخص برای کار مؤثر فرد در سازمان محسوب میشود و بر اساس خدماتی که ارائه میشود سنجیده میشود ولی در مرحله دوم شامل سنجش عملکرد است که وسعت آن نسبت به بهره وری بیشتر بوده و تمامی رفتارهای مربوط به کار را در بر میگیرد.در سطح گروهی نیز برخی از متغیرها مثل بهره وری و عملکرد مطرح میباشند. ولی برخی از ویژگیهای منحصر به فرد آن درتعیین اثربخشی رفتار گروه مؤثرنداز جمله هنجارهایی که رفتار افراد عضو گروه را هدایت کرده و سبب بوجود آمدن انسجام در بین اعضای گروه میگردند.
در سطح سازمانی نیز مواردی از قبیل عملکردهای سازمانی، اثربخشی، رابطه سازمان با محیط و رابطه کارکنان در سازمان مورد بررسی قرار میگیرند که بر اساس آنها رفتار سازمان در جهت بازگشت سرمایه، نرخ رشد یا مواردی ازجمله توانایی سازمان برای بقا و میزان توانایی آنها در راضی نگهداشتن سرمایه گذاران و قانونگذاران در خارج سازمان و کارمندان و واحدها در داخل آن مورد بررسی قرار میگیرند ( دلتا[28]، 2006؛ رابینز، 2003؛ دوبرین[29]، 2007؛ مک شین و وان گلینو[30]، 2010).
به طور مشخص عوامل رفتار فردی، گروهی و سازمانی که در تحقق موارد ذکر شده در بالا تأثیر برجستهای دارند به شرح زیر میباشند:
بدیهی است که تأثیر این عوامل بسته به سطح تحلیل و موقعیت ما متفاوت است بر این اساس نیز مدلها وچارچوبهای مختلفی از تحلیل رفتار سازمانی ارائه گردیده است (بیر[31]، 1980؛ ایوانکو[32]، 2012) که تمامی آنها بیانگر اهمیت مبانی رفتار سازمانی در جهت اثر بخشی آن (سازمان)و ارتقاء عملکرد افراد و بطور کلی سازمان بودهاند. این مسأله بررسی سهم هر یک از این مبانی در گروه های مختلف در کل دانشگاه را میطلبد به گونه ای که با بررسی مبانی رفتار سازمانی در افراد، گروهها و تمامی سازمان و تعیین میزان تأثیر هر یک از عوامل و نیز تعیین اولویت آنها ظرفیتی برای تولید دانش در این زمینه فراهم آورده خواهد شد تا مسؤلان در مراجعه به نتایج بدست آمده به مبنایی جهت تحلیل رفتار افراد در دانشگاه دست یابند و رفتارها و اعمال خود را در جهت آن تنظیم نموده و به نحوی از انحا موجبات عملکرد مؤثر افراد در سازمان و نهایتاً اثر بخشی و توسعه فردی و سازمانی (رابینز و جاج، 2008؛ دوبرین، 2007) را فراهم آورند. بر این اساس در این پژوهش سعی بر این بود تا برای اولین بار با مطالعه و بررسی سهم مبانی رفتار سازمانی ومقایسه آنها در سطوح فردی، گروهی و سازمانی در بین کارمندان دانشگاه و تحلیل نتایج آنها به این مهم دست یافته شود.
نقّاشی کودک نوعی بازی است: در تمام دوره کودکی و تا مرزهای نوجوانی، اکثر کودکان منظماً به مجموعه ای از فعالیّتهای ترسیمی می پردازند و بدین ترتیب روابط متکثّری با واقعیبت ها برقرار میسازند کودکان با بهره گرفتن از شیوهای مختلف، تصور خود را از جهان به نوعی ترسیم می کنند. با این فعالیّت همانند دیگر فعالیّتهای لهوی، لذّت، اکتشاف و تجربه آنچه ممکن است همراهند. نقّاشی، بازی، طنز و هنر به یک خانواده رفتاری تعلّق دارند و به این دلیل به منزله انعکاس مجموعه ساخت هایی هستند که کودک در دسترس خود دارند امّا در هر حال این فعالیّتها در چهار راه جهان برونی (واقعیّت برونی) و جهان درونی (واقعیّت درونی) قراردارند و زمینه را برای بیان تعارض ها یا تضادها بین این دو دسته واقعیّت فراهم می سازند (دادستان 1387، 13).
از حدود پایان نخستین سال زندگی، بسیاری از کودکان، فعالیّتی که میتوان آنرا ترسیم با دقیقتر بگوییم «نگاره گری» نامید از خود نشان میدهند. در فرهنگ متداول جهان کنونی، ابزار این نگارهگری غالباً یک مداد یا قلم است، امّا ممکن است کودک از انگشت، اسفنج، یک تکّه گچ، یک تیره چوب و یا هر شیء دیگر نیز استفاده کنند. هر چند این نگاره گری یا ترسیم ترجیحاً بر صفحهای از کاغذ نقش میبند امّا ممکن است صفحات کتاب یا سطوح دیگر از قبیل لوازم خانه، دیوارها، پارچهها و غیره صحنه عمل باشند و تعارضهای بسیاری با بزرگسالان به وجود آورند غالباً تولید لکّههای مقدّم بر تولید این خطوط یا نگارههاست (دادستان 1387، 13).
بدین ترتیب، در مبنای ترسیم وحتّی قبل از نخستین خط خطی کردن ها و پدیدآوری خطوطی که ظاهراً واجد معنایی نیستند، مجموعه پیچیده ای از رفتارهای حرکتی، توحید یافتگی های ادراکی و کاربرد اطلاعاتی که از این آثاردوام دار و مشاهده شدنی به منزله تدوام بدن حاصل می شوند، قراردارد. مؤلفانی به بررسی شباهت، و تفاوت های بین این فعالیّت «پیش ترسیم» و «هویت پردازیها» کودک پرداخته اند. اصواتی که کودک تولید می کند زود گذرند امّا به عنوان وسیله ارتباط جزئاً سازماندهی می شوند. به عکس نگاره ها بلا اثرند دارای معنای تمایز یافته ای نیستند امّا معّرف «مضاعف سازی» بدنی ارادی هستند. به عبارت دیگر این نگاره ها در شمار آثار قلمداد می گردند که از عملی که به تولید آنها می انجامد، جدا می شوند. در شمار آثار قلمداد می گردند که از عملی که به تولید آنها می انجامد، جدا می شوند. این نگارهگریهای عمدی یا ارادی، از دوّمین سال زندگی به منزله ترسیم درهم برهماند و بتدریج به یک مهار کردن حرکتی ادراکی رکاب می دهند. یعنی سپس از مرحله ای که کودک از دست خود تبعیّت می کند در یک مرحله بعدی، چشم به هدایت دست می پردازد. به نظر اکثر مؤلفانی در جریان سوّمین سال زندگی است که نخستین بگاره های تقلیدی ظهور می کنند ودوران خط خط کردن پشت سر گذاشته می شوند.
از 2تا3 سالگی، تقلید از موقعیّت ها (نوشتن) همراه با چند عنصر تجسّمی (گردی به منزله توپ) و اجرای دستور العمل (نگاره هایی که کم
وبیش بر حسب یک الگو دارای جهت اند). سیمای مرحله آغاز حرکت ترسیمی به معنای واقعی کلمه است.از 3تا5 سالگی ،قصد یک شکل پردازی آشکار همراه با تدارک یک نحوه بیان ترسیمی به چشم می خورد کودک این مرحله تا حدّی به الگو توجّه می کند امّا غالباً طرحی اجمالی وقالبی را جانشین آن می سازد.از5تا9سالگی ،شاهد مرحله نسخه برداری با باز پدیدآوری از شکل های هندسی (به ترتیب از دایره، مربع، مثلث، لوزی تا شکلهای پیچیده تر) هستیم یادگیری خط، تولید نقّاشی هایی که عناصر مختلف تجسّم در آنها متمایز گردیدهاند، همراه با ترکیب طرح های پایه با جزئیات بیش از پیش فزاینده، از ویژکی های این مرحله اند در این مرحله، نقّاشی های کودک دقیقترند و در وسط صفحه بیشتر تمرکز می یابند. از 9تا 13 سالگی، رها کردن اجمال گری به سود واقع نگری دیداری تری که به شدّت قرار دادی است و در بسیاری از کودکان از لحاظ تحلیل الگو و تجسّم آن رضایت بخش نیست، پایان فرایند ترسیمی را مشخّص می کند (دادستان 1387، 14).
رویآورد بالینی، سوگیری تشخیص: کودکان عواطف خود را در نقّاشی های خود فرفکنی می کنند وتفسیر آنچه بدینصورت ارتجالاً انعکاس می یابد راهی برای سنجش شخصیّت است.
روی آورد بالینی به منظور روان درمانگری، جنبه های پالایشی فعالیّتهای ترسیمی، یعنی برون ریزی مکنونات از راه فرافکنی به منزله یک شیوه بیان ارتجالی ویا از طریق فرافکن در قالب تحقیق یک اثر هنری، به گشایش خط بالینی درمانگری ،یعنی روان درمانگری، از راه نقّاشی منتهی شده است (دادستان 1387، 15).
فرایند نقّاشی و یا ساختن، فرایند پیچیده ای است که طیّ آن کودک اجزاء گوناگون از تجربیاتش را برای ساختن یک کل معنی دار مورد استفاده قرار می دهند. دراین فرایند او به ما چیزی بیش از یک تصویر یا یک مجسّمه را می دهد. او بخشی از خود را به ما باز مینمایاند اینکه چگونه فکر می کند، و چگونه احساس می کند و چگونه می بیند (لونفلید بریتین[1]1970، به نقل از وودو ویلیامز[2]1977، 34).
استفاده از هنر درمانی برکودکان معلول می تواند موثرترین راه برای رساندن آنان به آگاهی و ساختن پلهای ارتباطی و انگیزشی باشد. کودکی که مورد خشم قرار گرفته می تواند یک بیان بدون انتقام داشته باشد. یک کودک خود تخریب می تواند چیزی ارزشمندی برای بیان خود پیدا کند.
کودکی که تاخیر در رشد دارد می تواند به تدریج وبه شیوه مناسب دنیای پیچیده خود را کشف کند. برای یک مشکل کمک کند که می تواند موجب ناسازگاری فرد از طریق شکستهای متمادی گردد.
هنر، بازی، داستان گفتن و … ابزار های طبیعی هر کودک معلول یا سالمی است که بوسیله آن ظرفیت های خود را گسترش می دهد. بوسیله چنین تجارب خلاقیت آمیزی یک کودک به آزمایش ایده های جدید، بیان احساسات، تجربیات، خیالبافیهای و بیان ترسها می پردازد. هنر کودکان وسیلهای برای آزمایش و بیان فرایندی یکپارچه سازی واقعیّت با تجربه گذشته میباشد (وودو 1977، 13).
کرپلین[3] درسال 1912و بلورلر[4] درسال 1918پیشنهاد کردند که از ترسیم نقّاشی می تواند به عنوان تشخیص شرایط آسیب شناختی بیماران استفاده کردند. مارگارت نامبورگ[5] پس از سالها تجربه در کار با کودکان دریافت که بین نقّاشیهای کودکان و روان درمانی، نوعی ارتباط وجود دارد و بیان آزاد هنر کودکان میتواند اساس معالجات روان درمانی باشد (لویک[6] 1983، 29).
از آنجا که کودکانی که رفتارهای پرخاشگرانه دارند، میتوانند به خود و دیگران آسیب بر سانند ودر محیط مدرسه و خانه خطرات جدی به بار بیاورند، لذا ابداع روشهایی که بتواند به کاهش پرخاشگری این کودکان منجر گردد، مفید خواهد بود. تاکنون پژوهشهایی برای بررسی تاثیر نقّاشی درمانی در کاهش انواع اختلالات در مورد افراد با هوش بهنجار صورت گرفته است.
در اینجا پرداختن به این سؤال ضروری به نظر می رسد که آیا نقاشی درمانی به افسردگی، خود بیمار انگاری، روان پریشی، اضطراب، وسواس، حساسیت بین فردی، فوبیا، کاهش خصومت و پارانویا دانش آموزان کلاس ششم شهرستان گچساران مؤثر است؟
از مباحث مهم در دوره نوجوانی شکلگیری هویت است. رسیدن به یک هویت منسجم پیش نیاز رشد بهینه فرد در تمام دوران زندگی است و نرسیدن به چنین هویتی میتواند زمینه ساز آسیبهای روانی – اجتماعی بسیار باشد. هویت زمینه سازِ اساس شخصیت در بزرگسالی را نشان میدهد. در صورتی که پایه آن قوی باشد یک هویت فردی محکم حاصل میشود در غیر این صورت نتیجه آن چیزی است که اریکسون آن را هویت گم گشته مینامد وی شکل گیری هویت را برای آماده کردن نوجوان به عنوان فردی آماده انجام تکلیف در بزرگسالی، لازم میداند (برک، ترجمهی سید محمدی، 1382). ناکامی در دستیابی به هویت، به عدم صمیمیت یا فاصلهگذاری منجر میشود. فاصله گذاری، به آمادگی برای فاصله گرفتن از مردم و موقعیتهایی که ممکن است هویت فرد را نقض کند، اطلاق می شود. بنابراین حل موفقیتآمیز مباحث هویت نه تنها برای سلامت فرد مهم است بلکه برای روابط نیز دارای اهمیت است (شوارتز، 2001).
محققان بسیاری سعی بر آن داشتهاند تا به بررسی دقیق سازه هویت و پیامد آن بر زندگی فرد بپردازند. از جمله این محققان اریکسون است. مفهوم هویت برای اولین بار از مکتب روانکاوی و از سوی اریکسون (1965) مطرح شد وی شکلگیری هویت را تکلیف اساسی دوری نوجوانی میداند. اریکسون اولین فردی بود که چارچوبی برای فهم فرایند شکلگیری هویت ارائه داد. اریکسون شکلگیری هویت فردی را نشانهای از سازگاری و تعادل در این دوره یاد میکند. چنان چه هویت نوجوان در طی زمان و تجربیات حاصل از برخورد اجتماعی درست شکل گیرد سلامت روانی نوجوان تضمین میشود (اریکسون، 1968).
مارسیا(1966) نیز بر اساس نظریهی اریکسون در این رابطه به ارائه پایگاههای هویت با توجه به دو بعد کاوشگری و تعهد در نوجوانان پرداخته است. وی بر اساس نظریهی اریکسون، 2 مفهوم اساسی” اکتساب و تعهد ” را برای رشد هویت مطرح میکند و چهار وضعیت هویت را مطرح می کند که عبارتند از:
1- هویت موفق 2- هویت سردرگم 3- هویت دیررس 4- هویت زودرس.
مارسیا اگرچه مفهوم هویت را وسیع کرد اما محدود و ایستا بودن، انتقادی بود که به وضعیت پایگاههای هویت مطرح شد زیرا زیربنای رشد یا تحول هویت را که که درک و فهم فرایندهای پویای روانی – اجتماعی است محدود میکند. از این رو نظریهپردازان جدید به جای بررسی پیامدهای شکلگیری هویت و پایگاههای هویتی به بررسی فرایندهای زیربنایی شکلگیری هویت پرداختهاند از جمله برزونسکی را میتوان نام برد. برزونسکی (1990) بر اساس فرایندهای شناختی – اجتماعی وضعیتهای هویت مارسیا را در چگونگی شکلگیری، حفظ و تطابق هویت در نوجوانان پرداخت و برای اولین بار از سبک هویت نام برد و سه سبک، 1- سبک اطلاعاتی 2- سبک هنجاری 3- سبک سردرگم/ اجتنابی را معرفی میکند (برزنسکی و فراری، 1996).
نتایج کارکرد این محققان و دیگر پژوهشگران در این زمینه نشان داده است که اگر فرد بر مبنای درستی به هویت برسد هم در زمینههای مختلف فردی چون تحصیل، کار، ازدواج،انتخاب دوست، و… هم در زمینه های اجتماعی از جمله روابط اجتماعی، مواجه با ارزشها وعقاید مختلف، سلامت اجتماعی، و…..تاثیر آن انکارناپذیر است زیرا بر اساس هویت است که فرد میداند در هر موقعیتی، چه موضعای بگیرد و چه تصمیمی اتخاذ کند. از طرفی برای رسیدن به یک هویت یافتگی موفق راههای بسیاری ارائه شده است که یکی از موثرترین این راهها برا دستیابی به هویت موفق و تثبیت شده، بهرهگیری از تفکر بویژه گرایش به تفکر انتقادی است.
به طور خلاصه، همان گونه که اشاره شد از جمله عواملی که از شکل گیری هویت تاثیر میپذیرد و در برون دادهای رفتاری فرد، در ارتباط با دیگران مطرح میشود متغیر سلامت اجتماعی است. ازطرفی از عواملی که می تواند شدت این رابطه را تحت تاثیر قرار دهد متغیر گرایش به تفکر انتقادی است. البته میزان این شدت رابطه به نقش این متغیر به عنوان نقش واسطهای یا تعدیلگر متفاوت خواهد بود. به طور کلی هدف اصلی این پژوهش نیز بررسی نقش گرایش به به تفکر انتقادی در ارتباط با سبکهای هویت و سلامت اجتماعی است.
2-1- بیان مسئله
برخی از روانشناسان معتقدند انسان در دوره نوجوانی از نظر روانی تولدی دوباره مییابد و در عین حال بحرانیترین زمان برای سازگاری و شکلگیری شخصیت است. زیرا فرد با یک سری از تغییرات ناگهانی مواجه میشود باورها و انتظارات وی تغییر یافته، دنیای آشنای کودکی را پشت سر گذاشته و خود را با دنیای جدید و پیچیده رو به رو میبیند. کسب هویت، پاسخ نوجوان برای درک خود است که در حین داشتن چیزهای مشترک با دیگران، از آنها متمایز و جدا می شود. با تشکیل هویت، زندگی فرد هدفی معنادار پیدا میکند ( برزونسكی ،1992؛ به نقل فارسی نژاد و همکاران ، 1386 ).
با اینکه اوج هویتیابی مختص دوره نوجوانی است اما با استناد به نظریات جدید در این راستا، دستیابی به هویت معمولا در دهه سوم زندگی فرد رخ میدهد. لطفآبادی (1384) علت طولانی شدن دوران نوجوانی را، پیچیدگیهای زندگی در جوامع امروزی، طولانی شدن تحصیلات، و مشکلات استقلال اقتصادی و به دنبال آن دیرتر جدا شدن از والدین و تشکیل زندگی مستقل، بیان میکند. رسیدن به این استقلال در بسیار از موارد در سن 20 -25 سالگی میرسد.
در این دوره جوانان تلاش میکنند تا به خودمختاری و استقلال بیشتری دست یابند تا بتوانند نقشهای بزرگسالی را بپذیرند، روابط دوستانه و صمیمانه جدیدی تشکیل دهد و حس هویت خود را تحکیم یا بازسازماندهی کند (بروکس و دوبویس، 1995).
از عواملی که از شکل گیری هویت تاثیر میپذیرد و در برون دادهای رفتاری فرد ، در ارتباط با دیگران مطرح میشود متغیر سلامت اجتماعی است. به طوری که انتظار میرود افرادی که در دستیابی به هویت موفق بوده اند ارزیابیهایی مثبت در رفتارها و بازخوردهای خود دارا هستند و به طور کلی از سلامت اجتماعی بالاتری بهرهمند هستند.
گنجی (1385)، شکلگیری و رشد هویت را از طریق روابط و معاشرت با دیگران و در بطن اجتماع میداند در این بین آنچه بیشترین اهمیت را دارد سلامت روانی، ذهنی و اجتماعی است. بنابراین در کسب هویت هم خود فرد، هم عوامل دیگری از جمله محیط و اجتماع، اعضای خانواده، همکاران، همسایگان و به طور کلی اجتماع نیز تاثیر خواهد گذاشت و فرد در صورتی از سلامت اجتماعی بهنجار برخوردار خواهد بود که بتواند با محیط خود سازگار شود چنین فردی میتواند تغیرات فردی و اجتماعی را یکپارچه کند و به خویشتن پنداری مثبتی دست یابد و هویت خود را شکل دهد، اگر نتواند به چنین هویتی دست یابد با هویتی سردرگم و به عبارتی با بیهویتی مواجه خواهد شد که پیامد چنین هویتی تزلزل در اعمال و رفتار، و به خطر افتادن سلامت اجتماعی فرد است
سازمان بهداشت جهانی(who ) سلامت اجتماعی را به عنوان یکی از عوامل بهداشت روان برمیشمرد. در تعریف سلامت اجتماعی، تاکید به ارزیابی شخصی فرد از نحوه عملکردش در اجتماع و نگرش وی نسبت به افراد و گروهای اجتماعی است (کیس ،2002).
« سلامت اجتماعی ظرفیت کامل زندگی کردن به شیوهای است که مارا قادر به درک ظرفیتهای طبیعی خود میکند و به جای جدا کردن ما از سایر انسانهایی که دنیای ما را میسازند، نوعی وحدت بین ما ودیگران به وجود میآورند. سلامت اجتماعی نقش محافظت کنندهای در مقابل با فشارهای روانی دارد که از فرد در مقابل وقایع فشارآور زندگی اجتماعی حمایت میکند» ( صبوری، 1390، 19و20).
تحقیقات زیادی نشان دادند آنچه در تقویت عملکرد و سلامت روانی – اجتماعی فرد نقش مهمی ایفا میکند تعهدات ثابت شخص است به
طوری که افرادی که تعهد کمتری دارند یعنی یک دیدگاه ثابت و روشن در مورد خود و دنیایی که در آن زندگی میکنند ندارند، امکان دارد اجتماع را به صورت یک مجموعه پر از هرج و مرج، تصادفی و بدون هیچ قابلیت پیش بینی که نمیتوان مدیریت کرد بپندارند یعنی از سلامت اجتماعی پایینی برخوردار هستند (برزونسکی، 2003).
از طرفی تشکیل هویت در دوران نوجوانی دارای دو وجه متضاد است یکی انطباق با خود یا “خود اثبات گرا” و دیگری انطباق با محیط ویا “خود فزاینده” است زمانی که بین این دو جنبه متفاوت از خود، عدم تعادل رخ دهد تعادل روانی و سلامت فرد را به خطر میکشاند. تغییر در عملکرد شخصی و اجتماعی به عنوان منبع پردازش از اطلاعات باعث ایجاد این عدم تعادل میشود. انطباق موثر با محیط به معنی سازگاری با مجموعه ای از نظامهای بیرونی مثل دوستان، همسالان، نقشهای تجویز شده از سوی گروههای اجتماعی و نظامهای آموزشی است. که پیش نیاز سلامت اجتماعی فرد را تأمین میکند(کیس ،1998 ؛ به نقل فارسی نژاد و همکاران ، 1386).
بنابراین تا این جا این مطلب قابل برداشت است که، طی شدن فرایند هویتیابی موفق، به فرد در زمینه های تصمیمگیری و موضعگیری کمک می کند و وی را از تشویش، اضطراب و بحران روانی رها میسازد و به تبع آن سلامت اجتماعی فرد را قابل پیش بینی می کند. در این راستا نیز پژوهشهایی انجام گرفته و راهکارهایی در جهت کمک به طی شدن موفق مسیر هویت و از آن سو عواملی که از آن تاثیر میپذیرد پیشنهاد داده شده است. یکی از این راهها که مورد بررسی تحقیق حاضر نیز هست توجه به رشد شناختی و چند بعدی بودن مقولهی تفکر و به ویژه عنایت به گرایش به تفکر انتقادی است.از جمله افرادی که در این زمینه پژوهشهایی انجام داده است فردی به نام کرتینر بود.
کرتینر، توجه فلسفی به انسان را در مطالعات روانشناسی وارد کرد و هویت را از دیدگاه رشدی – اخلاقی و وجودگرا، مفهومسازی نمود. او بر انتخاب، کنترل خود، مسئولیت پذیری و یگانگی ویژگی تاکید داشت. وی مانند اریکسون هویت را ناشی از از هر دو عامل خود و جامعه میداند؛ هم چنین بین ساختار شخصیت فرد و سازمانهای اجتماعی، ارتباط متقابل قائل است، به طوری که هر کدام میتواند موجب رشد دیگری شود. بیشترین سهم کرتینر در ادبیات هویت، معرفی مجموعهای از قابلیتهایی است که میتواند کیفیت رشد هویت را بهتر کند. کرتینر با تکیه بر مسئولیتپذیری اجتماعی و این که فرد مسئول انتخابهای خود است هویت اجتماعی را همتراز هویت فردی میداند و به تئوریهای نئواریکسونی کمک میکند تا بتواند نسبت به تئوری وضعیت هویت مارسیا، از ابعاد بیشتری به این قضیه بپردازند. کرتینر پیمودن مسیر اکتشاف در فرایند هویت یابی را نیازمند داشتن مهارت های حل مسئله میداند که این مهارت ها از تفکر انتقادی سرچشمه میگیرند (شوارتز ،2000؛ به نقل ازجوادزاده شهشهانی، 1383 ) .
لیپمن (2003) تفکر انتقادی را به عنوان تفکری کاربردی معرفی میکند که استفاده از آن تغیراتی عقلانی حاصل میآورد. دو سویه است که در پایینترین حد اتکای آن، قضاوت است و در بیشترین حد آن عمل کردن به قضاوتهاست میتوان سه خصصیه را برای آن برشمرد: 1- تکیه بر ملاکها 2- خود تصحیحگر است 3- حساس به زمینههای وقوع است ( به نقل از عباسی، 1380). از آن جا که تفکر انتقادی تفکر درباره تفکر است میتواند ضعف و کمبودهای خود را پیدا کند. «تفکر انتقادی مستلزم فرایندهای عالی ذهن و داوری بر اساس شواهد و مدارک است. تفکر انتقادی نوعی حل مسئله است. اما علاوه بر حل مسئله دارای عناصری از تواناییهای تحلیل و ارزشیابی امور است » (سیف، 1389). مایرز (1960)، نیز اینگونه تفکر انتقادی را تعریف میکند: شناسایی استدلالهای غلط، عدم هیجان عاطفی در مواجه با مسئله است. عامل کلیدی در تفکر انتقادی طرح سئوالات مساله، نقد و بررسی راه حل ها و یافتن جایگزینهاست (ترجمهی ابیلی، 1384).
کوتاه سخن این که، چنین به نظر میرسد بین متغیرهای اجتماعی از جمله سلامت اجتماعی با سبکهای هویت، یک ارتباط ضمنی وجود دارد. در تحقیق حاضر سه مدل متفاوت آزمایشی جهت بررسی نقش گرایش به تفکر انتقادی در ارتباط بین سبکها هویت و سلامت اجتماعی پیشنهاد شده است.
1-مدل اثر مستقیم: در این مدل فرض میشود که سبکهای پردازش هویت و تفکر انتقادی به طور مستقیم و مستقل با متغیر سلامت اجتماعی ارتباط دارند.
2- مدل اثر تعدیلکننده: در این مدل فرض می شود قدرت و جهت ارتباط سبکهای هویت و سلامت اجتماعی با سطوح مختلفی از تفکر انتقادی تغیر میکند.
3- مدل اثر واسطهای: فرض این مدل آن است که رابطه بین سبکهای پردازش هویت و سلامت اجتماعی وقتی که اثر متغیر تفکر انتقادی کنترل شود به طور معنیداری تقلیل پیدا می کند(برزونسکی، 2004).
در متونهای پژوهشی حاکی از آن است مطالعاتی که به بررسی و مطالعهی سه متغیر مطرح در پژوهش پرداخته باشد محدود است بنابراین ارائه نتایج تحقیقاتی که در پی میآید ممکن است به طور مسقیم با موضوع تحقیق حاضر ارتباط نداشته باشد ولی در راستای سوابق محسوب می شود با توجه به ادبیات مورد بررسی در مورد متغیرهای سبکهای هویت، اثرآن برسلامت اجتماعی وابهام در نقش گرایش به تفکر انتقادی به عنوان زیر مجموعهای از حل مسئله، سوال این پژوهش آن است که، در ارتباط بین سبک های هویت و سلامت اجتماعی آیا تفکر انتقادی نقش دارد؟ در صورت وجود نقش برای تفکر انتقادی، آیا تفکر انتقادی در ارتباط بین سبکهای هویت و سلامت اجتماعی دارای نقش واسطهای یا تعدیلگر؟
[1] . Brooks & DuBois
[2]. Social well-being
[3] . Krtynr
[4] .Moral – developmental
[5] .Existentialist
[6].choice
[7] .Self – control
[8] .Responsibiligy
[9] .Integrity of character
[10]. Suspension of judgement
[11].Moderater
[12] . Mediator
[1] . Identity
[2]. Berk
[3] .Schwartz
[4] . Erikson
[5]. Marasi
[6]. Identity achievement
[7] .Identity diffusion
[8] . Identity moratorium
[9] .Identity foreclosure
[10]. Berzonsky
[11] .Informational style
[12] .Normative style
[13] .Diffuse- avoidance style
[14] . Ferreri،R
[15] . Social well-being
[16] .Critical thinking
امروزه بخش خدمات در اقتصاد کشورها نقش کلیدی ایفا می کند بطوریکه بیش از 75% تولید ناخالص ملی کشورهای توسعه یافته، مربوط به بخش خدمات آنها می باشد و این میزان پیوسته در حال افزایش می باشد . از طرف دیگر بیش از 70% نیروی کار کشورهای توسعه یافته نیز در بخش خدمات آن کشورها مشغول به فعالیت می باشند . امروزه به دلیل فشارهای رقابتی شدید یکی از استراتژی هایی که سازمان های خدماتی از طریق آن می توانند به مزیت رقابتی پایدرا دست یابند، بهبود کیفیت خدماتشان میباشد . اهمیت توجه به مبحث کیفیت خدمات نه تنها در شرکتهای انتفاعی بلکه در سازمان های غیر انتفاعی مثل انجمنهای خیریه و نهادهای مذهبی نیز مورد توجه قرار گرفته است . بررسی های مختلف در این زمینه نشان میدهد که بهبود کیفیت خدمات نتایج ارزنده یا را برای سازمانها به همراه داشته و نهایتا منجر به رضایت و وفاداری مشتریان، کسب سهم بازار بیشتر ونهایتا سود آوری بیشتر سازمان می گردد . در واقع به جرات می توان گفت که سازمان های خدماتی که امروزه موضوع کیفیت خدمات را به طور ویژه ای مورد توجه قرار ندهند ، نمیتوانند در کسب و کار خود موفق باشند. به طور کلی میتوان گفت که امروزه کیفیت خدمات بعنوان یک اهرم استراتژیک نقش ویژه ای در موفقیت سازمان های خدماتی دارد . از این رو تعجب آور نیست که بسیاری از صاحبنظران و محققان مباحثی مثل کیفیت خدمات، مدیریت کیفیت خدمات، ارزیابی کیفیت خدمات سازمانها و غیره را مورد توجه قرار میدهند. همانطوری که در بالا ذکر شد امروزه به دلیل افزایش رقابت، سازمانها بایستی به دنبال افزایش کیفیت خدمات خود بوده و در پروسه های زمانی مختلف اقدام به ارزیابی کیفیت خدمات خود از دیدگاه مشتریان خود نمایند تا از این طریق از گردونه رقابت با دیگر سازمانها عقب نمانند . مدیران سازمان های خدماتی بایستی این نکته را مورد توجه قرار دهند که کیفیت خدمات یک اهرم استراتژیک و سود آور برای سازمانها به حساب می آید . آنها باید بدین باور دست یابند که سرمایه گذاری برای ارتقای کیفیت خدماتی که توسط آنها به مشتریان ارائه می گردد، در بلند مدت مزایای زیادی را عاید آنها خواهد نمود و نهایتا منجر به بقای آنها در صحنه رقابت می گردد.
یکی از مهمترین شرکتهای خدماتی که نقش مهمی را در اقتصاد کشورها ایفا می کند شرکتهای خدمات ارتباطی می باشند .
بیان مسئله
وجود رقابت دربین موسسات و بنگاه ها برای کسب سهم بیشتر ازبازار و تلاش مشتریان برای رسیدن به رضایتمندی بیشتر موجب شده است که هم بنگاه ها به دنبال کسب موقعیت ممتاز در بازار باشند و هم مشتریان درپی یافتن سرنخ هایی برای رسیدن به بهترین تامین کنندگان . رسیدن به این اهداف با بررسی دو مفهوم ارتباط نزدیکی دارد،کیفیت کالاها و رضایت مشتریان، بررسی این دو مفهوم در بازارهای خدماتی به دلیل ویژگی های خاص، خدمات حساس تر و مهمتر بوده و برای سازمان های ارائه دهنده خدمات نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است .یکی از بنگاه ها و سازمان هایی که در زمینه ارائه خدمات فعالیت نموده ونقش و اهمیت آن در اقتصاد و توسعه کشور بر هیچ کس پوشیده نیست شرکتهای خدمات ارتباطی هستند . لذا به نظر می رسد کشف روابط بین این دو مفهوم می تواند در ارتقاء و بهبود سطح خدمات ارائه شده از جانب شرکتهای خدمات ارتباطی از یک سو و کسب رضایتمندی بیشتر مشتری از سوی دیگر تاثیر گذار باشدکه نحوه چگونگی رسیدن به این مهم می تواند از مسائل بارز سازمان های خدماتی باشد.
ضرورت و اهمیت توجه به رضایتمندی مراجعان در سازمان های امروزی تا حد زیادی در اولویت قرار گرفته که الوین تافلر نویسنده و جامعه شناس مشهور آمریكایی جابجایی در قدرت یكی از مهمترین ویژگیهای عصر فرا صنعتی (موج سوم و عصر دانش) را مشتری سالاری
عنوان می كند و براین باور است كه به علت سفارشی شدن تولید، از دهه 90 سده بیستم به بعد ، دیگر تولید انبوه وجود نخواهد داشت ، بلكه كالاها و خدمات بر اساس خواست و نیاز مشتری ارائه خواهد شد. یكی از استراتژی ها و اولویتهای اول سازمان های كامیاب و موفق در دنیای كنونی، مشتری مداری و جلب رضایت مراجعان است.
اندازه گیری کیفیت خدمات از دیدگاه مشتریان و رضایت مشتریان از جمله اقدامات داخلی محسوب می شود که نمایانگر جهت گیری سازمانها به سمت کیفیت می باشد.
نکاتی که در ارزیابی خدمات تاکید می شود، شامل این موارد است. اول، ارزیابی خدمات باید متناسب با استراتژی های شرکت باشد، ارزیابی خدمات هر شرکتی منحصر به فرد است و نباید به عنوان الگوی عمومی که مناسب برای هر شرکتی است، در نظر گرفته شود. دوم، ارزیابی خدمات استراتژی یا فرضیه مشخص درباره ی اینکه چگونه شرکت اهدافش را به وسیله ی انجام عملیات پیش ببرد، مشخص می کند. (Garrison,2003, 43)
کیفیت خدمات عبارت است از آماده بودن خدمت یا کالا برای استفاده کننده که خود نیازمند کیفیت طراحی [1]،انطباق[2]، در دسترس بودن مکان ارائه خدمات[3]است. (Coyothetis, 1992, 82) در عصر دانایی و عصر فراصنعتی امروز، تغییرات سریع، تحولات تكنولوژیكی سبب شده است كه سازمانها جهانی بیندیشند و برای رویارویی با رقابتهای موجود پیش بینی نشده خود را آماده سازند.
در دنیایی كه تغییرات با سرعت فوق العاده زیاد رخ می دهد، سازمانها و موسسات در معرض تهدید و نابودی قرار دارند. پیدایش رقبا در عرصه رقابت ارائه خدمات و تولید كالا با كیفیت مرغوب و قیمت مناسب تهدیدی برای سازمانهاست. در جهان رقابتی امروزه موسساتی موفق هستد كه در عرصه فعالیت یک گام از رقبای خود جلوتر باشند.
امروزه افراد در محیطی زندگی می کنند که به طور روزافزون به سوی اقتصاد مبتنی بر خدمات پیش می رود، بررسی و مطالعه ویژگی ها، عقاید و انتظارات مراجعه کنندگان سازمان ها می تواند هم به اصلاح فعالیت ها ی سازمان کمک کند و هم رضایتمندی استفاده کنندگان از خدمات سازمانها را در پی داشته باشد، تعلل در بکارگیری فنون کیفیت در خدمات به عنوان اصلی بنیادین در فعالیتهای مربوط به تعیین کیفیت موسسات رابه تحمل فعالیتهای ضایعه آفرین وا می دارد، این نوع عملکرد ضعیف در ارائه خدماتی با کیفیت نه تنها از رقابت پذیری واحد ها در بازار کار جلوگیری خواهد کردبلکه باعث رکود و یا ورشکستگی موسسات نیز می شود.
صاحب نظران مدیریت کسب رضایت مشتری را از مهمترین وظایف واولویتهای مدیریت شرکتها بر شمرده. و لزوم پایبندی همیشگی پایدار مدیران عالی برجلب رضایت مشتریان را پیش شرط اصلی موفقیت به حساب آورده اند (سجادی، 1377 ، شماره 22)
از سوی دیگر همۀ سازمان ها دریافته اند که رضایت مشتری در گرو افزایش کیفیت کالاها و خدمات ارائه شده می باشد و یکی از مهمترین مزایای رسیدن به رضایتمندی مشتری توسعه و ارائه خدمات با کیفیت می باشد. بحث در خصوص کیفیت خدمات از پیچیدگی های زیادی برخوردار است. تعریف و اندازه گیری کیفیت خدمات ارائه شده توسط یک موسسه خدماتی مانند شرکت خدمات ارتباطی ایرانسل بسیار مشکل است. ارزیابی های انجام شده نشان می دهد که درک مشتری از خدمات در چار چوب انتظارات او شکل می گیرد.
با توجه به تجارب حاصل از شرکتهای مخابراتی و صنعت مخابرات در دنیا شرکتها برای برنامه های خود راهبردهای سازمان و داده ها و اطلاعات حاصل از اندازه گیری عملکرد کیفیت خدمات را شناسایی و درک نیازمندی های مشتریان و یادگیری حاصل از فرایندها و فعالیتهای مرتبط با آن را کشف کرده و بر معیارهای زیر تاکید می کند (بیانیه ی MTN آکادمی 2012 ،42).
1-بازخورد استراتژی در زمینه ی وضعیت شاخص های کیفیت شرکت و تصویر سازان جهت بازنگری در اهداف
2-بازخورد تحلیلی در زمینه های کلیدی سازمان به صاحبان فرایند در جهت بهبود مستمرد کیفیت خدمات در یک روند رو به رشد
3-اولویت بخشی به پروژه ها و فرایندهای کیفیت خدمات براساس شاخص رضایت مندی مشترکین در جهت نظارت مستمر
4-ورود کمی برای پیش بینی و برنامه ریزی آتی
در این راستا این نیاز مطرح می باشد و شناسایی درک نیازمندی های مشتریان هم بعنوان بخشی از نظام ارزیابی در قالب روال های ساختار یافته شناسایی ودرک نیازهای مشتریان ارزیابی می شود .یکی از شاخص هایی که در این حوزه به صورت اختصاصی تجزیه و تحلیل می بایست گرفت شاخص رضایت مشتریان است .
در این راستا براساس اهمیت موضوع و مشخص نمودن شاخص های اصلی شرکتهای مخابراتی (گروهMTN ) شرکت MTN ایرانسل موظف به رعایت این شاخص ها در کشور ایران می باشد در نتیجه کلیه این شاخصها ( کیفیت خدمات ورضایت مشتریان) به صورت اجباری در منطقه بابل باید اجرا و ارزیابی شود تا در نهایت به شاخصهای کلی شرکت MTN ایرانسل و همچنین گروه ایرانسل دست یابد .