:
«مطالعات ارتباطی، یکی از شاخه های جوان علوم اجتماعی معاصر به شمار می رود که در ایران نیز بسیار جوان است. این مطالعات پس از پایان جنگ جهانی دوم رو به رشد گذاشته، و هنوز شالوده های نظری و ابزارهای روش شناسی خاص خود را نیافته است. در طی حدود نیم قرن اخیر، مطالعات ارتباطی، در زمینه های گوناگون از مبانی نظری و شیوه های روش شناسی رشته های علمی دیگر کمک گرفته است.»[1]
«ارتباط» در یکی از اولین مدل های ارتباطی بر محور «انتقال پیام» ترسیم شد که در مطالعات گوناگون پیش از دوران رنسانس عنصر اصلی مورد نظر در ارتباطات «اندیشه های انسانی» و یا «محتوا»ی پیام بوده است، امّا در طول جنگ جهانی دوم به تناسب نیازهای ایجاد شده، تمام شکل های ارتباط مورد توجه خاص قرار گرفت و ارتباطات به عنوان «انتقال اطلاعات» و «اقناع» مورد استفاده و کاربرد قرار گرفته است.
دانشمندان علم ارتباطات در یک سیر تحول مفهومی، نظریه های رو به تکاملی از ارتباطات ارائه کرده اند، از جمله هارولد لاسول که به تعریف و طبقه بندی دقیق نقش های اجتماعی ارتباطات در نظریه های مربوط به نقش های اجتماعی و کارکردهای ارتباطات پرداخته است، ولی با وجود برداشت های جدید در مطالعات ارتباطی، ارتباط همچنان به عنوان وسیلة انتقال اطلاعات در جهت اقناع افراد مورد توجّه قرار می گیرد.
در یک مطالعۀ مبنایی- چنان که عنوان پژوهش نشان می دهد- از یک سو، مدل های اولیۀ ارتباط پیرامون مفهوم «انتقال پیام» به عنوان نخستین پایه های علم ارتباط در اندیشۀ هارولد لاسول[2]، کلود شنون و وارون ویوور[3] مورد توجه قرار می گیرد و از سوی دیگر، به بررسی و تدقیق مفهوم ارتباط در دیدگاه قرآن کریم پرداخته می شود تا میزان تطابقِ مفهوم «انتقال پیام» در اندیشۀ دانشمندان علم ارتباطات با مفهوم ارتباط در دیدگاه قرآن کریم (با محوریت مفهوم دعوت) مورد بررسی قرار گیرد.
از آنجا که نظریه های مطرح شده در هر علم نشأت گرفته از مبانی فکری و اصول اعتقادی نظریه پردازان آن علم می باشد و نظریه های علمیِ نظریه پردازان متناسب و هم جهت با مبانی فکری و پایه های اعتقادی هر علم ارائه می گردد، از این رو، باید از طریق مطالعۀ مبانیِ فکری و پایه های اعتقادی هر علم، نظریه های علمی آن علم را پذیرفت و به آنها جامه عمل پوشانید. چنان چه جوامع رو به رشد و موفق پایه های علمی و فکری شان را براساس مبانی اعتقادی شان قرار داده و می دهند.
به طور مثال؛ پایه های علم تجربی براساس مشاهدات تجربی و انجام آزمون و خطا بنیان گذاشته شده است،[4] و یا پایه های علم فلسفه براساس استدلال و منطق عقلانی و برهان های عقلی بنیان نهاده شده است. به همین دلیل مبانی علمی و فکریِ تجربه گرایان تأکید بر مشاهدات و تجربیات شخصی می باشد که بسترهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و… جامعه تجربه گرایان براساس آن ترسیم شده است و مبانی علمی و فکریِ فلاسفه مبتنی بر نظریات فلسفی و منطقِ عقلانی است.
در جامعه اسلامی نیز باید مبتنی بر مبانی و پایه های فکری ارائه شدة اسلام به علوم مختلف و نظریه های مطرح شده در علوم نگریست و آنها را در راستای مبانی فکری مورد پذیرش اسلام مورد بررسی و مطالعه قرار داد.
مبانی فکری و اعتقادی ما براساس قرآن کریم استوار شده است، به همین دلیل متناسب با این مبانی پیرامونِ چیستی و چگونگی ارتباط در نظریه ها و اندیشه های مطرح شده در قالبِ مکتب انتقال به بررسی و مقایسه پرداخته می شود. بدین ترتیب که ابتدا مفهوم ارتباط در اندیشۀ دانشمندان علم ارتباطات آورده سپس دیدگاه قرآن کریم را مطرح می شود تا میزان تطابق و تناسبِ آن اندیشه ها و مدل ها با دیدگاه قرآن کریم روشن گردد.
در جستجو با کلید واژة «دعوت» و «مفاهیم ارتباطی در قرآن کریم» در پایان نامه ها و پژوهش های انجام شده در این زمینه تحقیقی صورت نگرفته است. لذا انجام این پژوهش در سطح پایان نامه ها و پژوهش های علمی بدون پیشینۀ موضوعی می باشد. لازم به ذکر است که ترجمۀ آیات قرآن کریم از تفسیر شریف «المیزان» آورده شده است.
با نظر بر سیر تحول مفهومی تبلیغات، از قرون وسطی و عصر رنسانس (در قرن هفدهم) تا رشد احزاب و گروه های تبلیغاتی در قرن نوزدهم، ارتباطات بعد از جنگ جهانی اول بیشتر ناظر بر تبلیغات سیاسی بود. بنابراین آغاز تدوین ارتباطات در چارچوب یک دانش بعد از جنگ جهانی اول (1914) پایه ریزی شد و بعد از جنگ جهانی دوم رو به رشد گذاشت که با هدف انتقال اطلاعات و اقناع در خدمت تبلیغات سیاسی قرار گرفت که به گفتة کاظم معتمد نژاد، پدر علم ارتباطاتِ ایران، دانش ارتباطات تا به حال شالوده های نظری و ابزارهای روش شناسی خاص خود را نیافته و در نیم قرن اخیر، مطالعات ارتباطی از مبانی نظری و شیوه های روش شناسی رشته های علمی دیگر وام گرفته است.
همان طور که دانشمندان علوم ارتباطات بیان داشته اند؛ در مطالعات گوناگونی که تا پیش از دوران رنسانس در زمینه های فلسفی و اجتماعی صورت می گرفت، ارتباطات به طور غیر مستقیم طرف توجه واقع می شد که عنصر اصلی مورد نظر در آن «اندیشه های انسانی» و به عبارت دیگر «محتوا»ی پیام بود.
در این زمینه یکی از نخستین مدل های ارتباطی مدل هارولد لاسول بود که به منظور تبلیغات سیاسی مورد استفاده قرار گرفت و تقریباً همزمان با لاسول، شنون و ویوور از دیدگاه ارتباطات الکترونیکی به ارائه مدل تصوری فراگرد ارتباط پرداختند که بسیاری از مفاهیم کلیدی ارتباط در این مدل معرفی شدند. مبنای این مفاهیم بر فراگرد «انتقال پیام» استوار بود.
بنابراین ارتباطات به مثابة یک انتقال شناخته شد که نظریه پردازان ارتباطی آن را به عنوان مدل ارتباطی انتقال و سپس مکتب انتقال معرفی کردند، این مدل به عنوان یک شیوة ارتباطی فرستنده محور شناخته شده است که در آن ارتباط به منظور انتقال معنا به صورت یک طرفه و ساده می باشد. از آنجا که در این رویکرد ارتباطی نسبت مکتب انتقال با فرهنگ مورد مطالعه قرار نمی گیرد، بعدها عالمان ارتباط
در راستای نقد این مکتب به مدل های توجّه و آیینی رسیدند و مکتب توجّه و مکتب آیینی شکل گرفتند.
در این جا مبتنی بر رویکرد مکتب انتقال، می توان گفت یکی از مبانی و پایه های نظری در علم ارتباطات «انتقال پیام» است که براساس آن اصول ارتباطات و در راستای آن شیوه های ارتباطات شکل گرفته است که در دیدگاه حاضر (بدون توجّه به دیگر مبانی و اصول ایجاد شده)، بر محور «انتقال پیام» به عنوان مبنای اولیۀ ارتباط به موضوع مورد اشاره پرداخته می شود.
از این رو در این پژوهش، مبانی مکتب انتقال و مفهوم ارتباطی طرح شده در این مکتب با مفهوم ارتباط در مبانیِ فکری قرآن کریم جستجو خواهد شد تا با رویکرد ارتباطی دعوت در قرآن کریم آشنا شده و مفهوم ارتباط در مبانی نظری اسلام جستجو شود که این امر مستلزم آن است که میزان تطابق مفهوم ارتباط در مکتب انتقال با دیدگاه ارتباطی قرآن کریم مورد بررسی قرار گیرذ. بنابراین اقداماتی که در این پژوهش صورت خواهد گرفت در راستای پاسخگویی به این سؤال می باشد:
«در یک مطالعۀ مقایسه ای، تطابق مفهوم ارتباطی انتقال در مکتب انتقال با مفهوم ارتباطی دعوت در قرآن کریم از چه میزانی برخوردار است؟
هر مکتبی با به کارگیری روش های خاص پیام خود را به مخاطبانش ارائه می کند، به طوری که از مبانی و اصول حاکم در آن مکتب برگرفته شده است. از آنجا که قوانین مکتب اسلام از یک سو در همة شئون و ابعاد زندگی مسلمان مؤمن نفوذ دارد و از سوی دیگر کثرت قوانین اجتماعی اسلام، این دین را بیشتر با فعالیت های اجتماعی درگیر می کند، در می یابیم که اسلام فقط به رابطة شخصی بین انسان و خدا توجّه ندارد تا در تلاش باشد روح انسانی را صرفاً به صورت فردی تغییر دهد. بسیاری از نظریات اسلامی بر ارتباط بین انسان و اجتماع بنا شده است. اسلام بر این عقیده تأکید دارد که ارتباط انسان و خداوند کامل نمی شود مگر اینکه تمام ابعاد زندگی انسان مؤمن را در بر می گیرد. بنابراین، اگر کسی مؤمن واقعی باشد نمی تواند وظایف اجتماعی اش را نادیده بگیرد.
از آنجا که وجود قوانین اجتماعی در اسلام، خصوصیت ذاتی و ماهوی آن را تشکیل می دهد، هر یک از نظریات مطرح در زمینه های گوناگون از جمله در حوزة ارتباطات باید با قوانین اسلامی ارزیابی گردد. چرا که اولاً؛ اسلام دارای چارچوب اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و… همراه با نظامی از ارزش هاست که نمی تواند هر چارچوب اقتصادی، سیاسی، فرهنگی را که بر اساس خود بنیادی بشر، قطع نظر از فرمان خداوند بنا شده باشد بپذیرد. ثانیاً؛ یکی دیگر از تفاوت های مهم اسلام با سایر ادیان از توجّه و نگرش آن به مسائل دنیوی انسان در کنار زندگی اخروی آن نشأت می گیرد. بسیاری از فعالیت های ما در زندگی وجود دارد که گمان می کنیم افعال دینی نیستند، اما در اسلام هر یک از فعالیت های انسان نه تنها می تواند فعلی دینی بلکه می تواند فعلی توحیدی تلقی گردد. این بدان معناست که معنای عبادت در اسلام با دیگر ادیان متفاوت است و فعالیت برای مسائل دنیوی در جهت فعالیت های معنوی است.
از این رو، مکتب اسلام جهت انتقال پیام خود در زمینه های گوناگون از جمله در حوزة ارتباطات و تبلیغ از اسلوب خاصی بهره می گیرد که اهداف آن مبتنی بر مفاهیم موجود در قرآن کریم شکل گرفته است. مطالعه و کشف مفاهیم راهبردی در حوزة تبلیغ و ارتباط در قرآن کریم با محوریت مفهوم دعوت لازمة سیاست گذاری های متناسب و کاربردی با «محیط زیست فرهنگی» ایران اسلامی است.
هدف اصلی تحقیق: انجام یک مطالعة اکتشافی جهت شناخت میزان تطابق مفهوم ارتباطی دعوت در قرآن کریم با مفهوم ارتباطی انتقال در مکتب انتقال.
اهداف فرعی:
جهت اکتشافی بودن پژوهش، آن چه در این بخش مورد مطالعه قرار می گیرد بیان مجموعه ای از سؤالات کلیدی تحقیق می باشد که به صورت سؤال اصلی و سؤالات فرعی طرح شده است:
سؤال اصلی تحقیق: در یک مطالعة مقایسه ای، تطابق مفهوم ارتباطی انتقال در مکتب انتقال با مفهوم ارتباطی دعوت در قرآن کریم از چه میزانی برخوردار است؟
سؤال های فرعی:
نگرش و مبنای فکری قرآن کریم نسبت به مفهوم ارتباطی دعوت با مفهوم ارتباطی انتقال در مکتب انتقال تطابق دارد.
دعوت: «لفظ دعوت یک معنی را در بر دارد و آن عبارت است از: میل و گرایش به سوی تو در اثر صدایی که از تو صادر می شود.» [5]
«كلمه دعوت به معناى معطوف كردن توجه و نظر شخص دعوت شده است به سوى چیزى كه آن شخص دعوت شده است که هم شامل دعوت كردن به وسیله لفظ مىشود و هم شامل آنجایى كه كسى را با اشاره و یا نامه دعوت كنند.»[6]
«دعوت به معنى خواندن و خواستن است كه مورد توجّه و میل و قبول گردد.»[7]
انتقال: «مکتب ارتباطی انتقال، ارتباط را انتقال پیام ها می داند. انتقال در این مکتب بدان معناست که چگونه فرستندگان و گیرندگان رمزگذاری و رمزگشایی می کنند، و چگونه انتقال دهندگان، مجاری/ مجراها و رسانه های ارتباطی را به کار می گیرند.»[8]
موفقیت و یا عدم موفقیت سازمانها در راستای کاربست اهدافشان در گرو انسانهایی است كه در واقع گردانندگان اصلی آن ها میباشند. بدون توسعه منابع انسانی، سازمان بیمعناست، پس بررسی و مطالعه رفتار افراد در سازمانها میتواند نقش بسیار بااهمیتی در رشد و بالندگی آن ها ایفا نماید. برخلاف وجود تفاوتهای زیاد در فرهنگ سازمانی، چند ویژگی مشترك را در سازمانها میتوان مشاهده كرد و آن اینكه همه تعریفها، به وجود مجموعهای از ارزشهای حرفهای كه با فرد در داخل سازمان حفظ میشوند اشاره میكنند (ولیخانی و دیگران، 1392: 150).
ارزشهای حرفهای استانداردهایی برای عمل هستند كه از سوی گروه حرفهای و کارشناسها مورد پذیرش بوده و چارچوبی را برای ارزشیابی ارزشها و عقاید تأثیرگذار بر رفتار فراهم میآورند. این ارزشها اساس عملكرد کارکنان میباشند كه تعاملات کارکنان با شهروندان، همكاران، سایر افراد حرفهای و عموم مردم را هدایت مینمایند و چارچوبی برای تعهد به رفاه شهروندان و راهنمایی برای رفتار اخلاقی در جهت تدارك خدمات بشردوستانه فراهم میآورند. در حال حاضر تعارضهای ارزشی رو به افزایش بوده و در عرصه شغل در سازمانها توجه به مؤلفههای بنیادین ارزشهای حرفهای را ضروری نموده است (حسینی و دیگران، 1391: 70). در حال حاضر متأسفانه در جامعهی ما، بنابر نظر اكثر كارشناسان اقتصادی و مسئولین، فرهنگ و اخلاق كار در محیط کار بسیار ضعیف است و کمتر به ارزشهای حرفهای توجه میشود. درحالیکه در غرب سکولار، در دانشهای مربوط به مدیریت و سازمان، شاخهای با عنوان اخلاق حرفهای وجود دارد، ولی در جامعهی دینی ما در مدیریت، به ارزشهای حرفهای توجه کافی نشده است. امروزه در بسیاری از کشورها در جهان صنعتی به این بلوغ رسیدهاند که بیاعتنایی به مسائل اخلاقی و فرار از مسؤولیتها و تعهدات اجتماعی، بنگاه را از بین میبرد. به همین دلیل، بسیاری از شرکتهای موفق برای تدوین راهبردهای اخلاقی احساس نیاز کرده، و به این باور رسیدهاند که باید در سازمان یک فرهنگ بر پایه اخلاق رسوخ کند. از اینرو، کوشیدهاند به پژوهشهایی درباره ارزشها و اخلاق حرفهای جایگاه ویژهای بدهند.
اما چگونه میتوان ارزشهای حرفهای را در سازمانها جاری و ساری نمود. یكی از این ابزارها برای کاربست ارزشهای حرفهای، تدوین، آموزش، اعمالِ نظارت بر پیروی از كدهای اخلاقی است.
كدهای اخلاقی بیشتر بیان رسمی ارزشها درباره مسایل معین میباشند. كدها خطکش درستی رفتارهای حرفهای در موقعیتهای گوناگون را بیان میكنند و براساس آن ها تعیین میشود كه آیا از اخلاق حرفهای، تخطی صورت گرفته یا خیر و اگر صورت گرفته چه مجازاتی باید اعمال شود. این امر ویژگی مهم كدهای اخلاقی است كه تنها به بیان اصول و كلیات اخلاقی بسنده نكرده و در هر حرفهای با دقت رفتارهای درست و نادرست را تعیین میكنند، بهطوریكه در تشخیص رفتار غیراخلاقی ابهام چندانی باقی نمیماند (لشگربلوکی، 1387: 2). از نظر باتس و ریچ «کدهای اخلاقی راهنماهای نظاممندی هستند که سؤالات مربوط به رفتار اخلاقی هنجار را پاسخ داده و چندین عملکرد از جمله هویت حرفهای (عملکرد خارجی)، راهنمای عملکرد اعمال مراقبتی (عملکرد درونی) و نیز نحوه ایجاد انگیزه در کارکنان را
ترسیم مینمایند». کدهای اخلاق حرفهای، میتوانند بهعنوان یک راهنمای اخلاقی در انجام مسؤولیتهای حرفهای بر پایه کیفیت مورد استفاده قرار گرفته و به ارائهکنندگان خدمات در ایفای وظایف حرفهای خود کمک نمایند. امروزه در سراسر دنیا نگرانی فزایندهای در جامعه درباره نحوه ارائه خدمات به روش اخلاقی بوجود آمده که لازم است جهت رفع این نگرانیها کدهای اخلاق حرفهای مشتمل بر اصول اخلاقی شامل تعهدات و وظایف اخلاقی، پیامدهای عمل، ارزشها، باورها، ویژگیهای اخلاقی و ویژگیهای فرهنگی و منطقهای باشند. از آنجایی که کدهای اخلاقی زمینه مناسبی را جهت ارتقای کیفیت ارائه خدمات فراهم میآورند، ارائه خدمات با استاندارد مطلوب نه فقط از بهوسیله توسعه دانش و فناوری افراد شاغل در یک حرفه بلکه از بهوسیله تدوین یکسری استانداردهای اخلاقی و ارزشی، امکانپذیر است که نظرهای افراد در آن حرفه نیز در طراحی کد اخلاقی لحاظ شده باشد (فرج خدا و دیگران، 1391: 43).
پژوهشگران، پژوهش در طبقهبندی ارزشهای حرفهای را به سه حیطه عمده تقسیم کردهاند: 1ـ تعریف مؤلفههای بنیادین قلمروهای ارزشهای حرفهای و فرضیه آزمایی در ارتباط با ساختار آن ها؛ 2ـ ارتباط بین ارزشهای حرفهای و سایر متغیرهای شخصی، اجتماعی یا سازمانی و 3ـ اثر فرهنگ بر ارزشهای حرفهای (دلخموش، 1389: 249). این پژوهش در زمینه ارزشهای حرفهای رویآورد ساختاری را اتخاذ کرده است. رویآورد ساختاری درپی آن است که مؤلفههای اساسی سازه مشخص را شناسایی کند، چارچوب تعریفی از قلمرو آن ها ارائه دهد و بهگونه تجربی، تعریف را آزمون کند (همان: 148).
1ـ2ـ طرح مسأله
یكی از مهمترین موضوعهایی كه زمینهساز بروز مشكلات متعدد برای سازمانها و مشتریان آن ها در سطح جهان شده است، مشكلات ناشی از فساد و كارهای خلاف اخلاق و مشخص نبودن معیارهای ارزشهای حرفهای در عرصه شغل در سازمانها میباشد.
در كشورهایی همانند ژاپن، آمریكا، آلمان، انگلستان و دیگر كشورهای صنعتی درجات بالایی از ارزشهای حرفهای حاكم است. در ایران، بنابر نظر اكثر كارشناسان اقتصادی و مسئولین، فرهنگ و اخلاق كار بسیار ضعیف است و بایستی فقدان فرهنگ و اخلاق كار مناسب در جامعه بهعنوان یک نقص و معضل اقتصادی و اجتماعی تلقی شود و مورد مطالعه قرار گیرد (توسلی و نجار نهاوندی، 1387: 40). وجود تعارضهای ارزشی روبه افزایش در بین کارکنان سازمانها، رعایت نشدن برخی ارزشهای حرفهای و پیامدهای آن همچون نارضایتی اربابرجوع، نگرانیهای زیادی را در بخشهای دولتی و غیر دولتی بوجود آورده است. سقوط معیارهای رفتاری و روشن نبودن ارزشهای حرفهای در بخش دولتی، پژوهشگران را واداشته تا در جستجوی مبناهای نظری در این رابطه بوده و بتوانند مسیر مناسب اجرایی آن را فراهم آورند. در جامعه ما، با وجود عناصر مثبت بسیار در فرهنگ ملی و دینی (كه درآن به كار ارزش بسیار نهاده میشود) در ساختار كلی جامعه ارزشهایی غلبه دارند كه ارزشهای كار و درپی آن وجدان كاری را تضعیف میكند. شرکت گاز شهرستان خلخال نیز از این قاعده مستثنی نبوده و مسائل مذبور در آن مشاهده میشود.
با توجه به مسائل مذكور و نیز اهمیت آشنایی، نهادینهسازی و بهكارگیری ارزشهای حرفهای، بر آن شدیم كه در این مطالعه، بهعنوان مطالعهای مقدماتی برای انجام پژوهشی وسیعتر در سطح كشور، به بررسی جامعهشناختی ارزشهای حرفهای از دیدگاه کارکنان شرکت گاز شهر خلخال بپردازیم. بنابراین سؤال اصلی پژوهش این است كه از دیدگاه کارکنان شرکت گاز شهر خلخال مؤلفههای اساسی ارزشهای حرفهای آنان کدامند؟
ازجمله عواملی که در بقای سازمانها بسیار مؤثر است و همواره مدنظر مسئولان و مدیران سازمانها هست، نیروی انسانی است. مطالعه و بررسی تاریخچه توسعه و تحول جوامع صنعتی نشان میدهد که نیروی انسانی ماهر و پرورشیافته در فرایند تحول جامعهی سنتی به جامعهی صنعتی تأثیر انکارناپذیری داشته است، بهنحویکه نیروی انسانی را مهمترین و اصلیترین عامل توسعه جوامع و سازمانها قلمداد نمودهاند. زمانی تصور میشد که ارضای نیازهای افراد از منابع و امکانات سازمانها میکاهد. بر اساس این تصور برای اینکه به حداقل بازدهی برسیم باید حداقل نیازها ارضا شود، اما امروزه این نظریه بهکلی منتفی شده است. هماکنون کارشناسان مدیریت معتقدند چنانچه نیازهای واقعی کارمندان بهدرستی درک و به آنها بها داده نشود و مدیران در صدد ارضای آنها برنیایند، بهرهوری در سازمان کاهش مییابد زیرا علاقهمندی و نگرش مثبت به شغل سبب تلاش و کوشش کاری بیشتر و درنتیجه باعث کاهش هزینه ها میشود (الوانی، ۱۳۷۰).
از سوی دیگر با توجه به اینکه افراد در سازمانها دارای نگرشهای شغلی متعددی هستند، بررسی نگرشهای کارمندان به دلیل نتایج فراوانی که میتواند بر بهبود رفتار سازمانی داشته باشد طی چند دهه گذشته موردتوجه پژوهشگران و صاحبنظران بوده است. پژوهشهای انجامشده در مورد نگرش اعضای سازمانها باعث میشود تا مدیران از نوع نگرش کارکنان نسبت به خودآگاه شوند و دریابند که آیا سیاست و رویهای که به اجرا درمیآورند منصفانه است یا خیر؟ بنابراین مدیران بایستی به نگرش اعضا و کارکنان سازمان توجه زیادی داشته باشند؛ زیرا این نگرشها موجب تأثیر بر رفتار افراد در سازمان میشود (رابینز، ترجمهی پارسائیان و اعرابی، ۱۳۷۷).
نگرش فرد نسبت به کارش نشاندهندهی ارزشیابی منفی یا مثبتی است که وی دربارهی جنبهای از محیط کاریاش دارد. بیشتر پژوهشهایی که اخیراً در حیطهی رفتار بهعملآمده است ناظر بر نگرشهای شغلی افراد در سازمانهای کاری مربوط به خودشان است. در میان این نگرشها واژهی دلبستگی کاری و یا شغلی مدتزمان زیادی نیست که وارد رفتار سازمانی شده است و تعریفی که میتوان از آن ارائه داد این است که دلبستگی شغلی (شغل را معرف خود دانستن) به درجه یا میزانی اطلاق میشود که شخص شغلش را معرف خود و کار یا عملکردش را موجب سربلندی و کسب حیثیت و اعتبارش میداند و شغلش را برحسب اجزایی چون تعلقخاطر، همنوایی، وفاداری، پذیرش اهداف و تمایل به اعمال تلاش مضاعف جهت تحقق آنها به انجام میرساند یا بهعبارتدیگر اینکه فرد تا چه اندازهای دل به کار میبندد و درواقع وقت خود را با شغلش سپری میکند و نیروی کار نیاز به انگیزش دارد و میدانیم که انگیزهها یا انگیزش را نمیتوان به گونهی مستقیم مشاهده کرد و باید آن را از راه رفتارهای موجود زنده و نتایج چنین رفتارهایی استنباط کرد. فرایندهای انگیزشی را تنها میتوان از راه تحلیل جریان دائمی رفتار، مورد شناسایی قرار داد و اثرهای گوناگون آن را بر شخصیت، باورها، دانشها، تواناییها و مهارتهای افراد مشاهده کرد. در مطالعات گوناگون که بحث انگیزه بیان میشود، بیشتر همراه با رضایتمندی بیان میگردد و میبینیم که این دو بحث خیلی به هم نزدیک هستند. میتوان انگیزش کار را بهعنوان فرایندی تعریف کرد که فرد را در راستای دستیابی به هدف نیرو میبخشد و به حرکت درمیآورد. منبع این نیروزایی میتواند درونی یا بیرونی باشد. رضایت شغلی نیز نوعی احساس خشنودی است که درنتیجهی دستیابی به هدفها به دست میآید. اگر خشنودی یا رضایت از زندگی را به یک رودخانهی بزرگ تشبیه کنیم، آب این رودخانه از رودهای کوچک متعددی تأمین میشود، بهبیاندیگر خشنودی یا رضایت از زندگی نیز نتیجهی عاملهایی نظیر رضایت از کار، رضایت از حقوق و دستمزد، ارتقا و پیشرفت در کار، رضایت از نحوه سرپرستی، رضایت از همکاران، رضایت از پسخوراند (آگاهی از نتایج کار)، رضایت از اعتماد متقابل بین افراد در سازمان، رضایت از شغل، رضایت از زندگی زناشویی، رضایت از ایام فراغت، رضایت از خانواده و . . .، به دست میآید (مقیمی، ۱۳۸۰).
رضایت شغلی عبارت است از حدی از احساسات و نگرشهای مثبت که افراد نسبت به شغل خود دارند. هنگامیکه یک شخص میگوید دارای رضایت شغلی بالایی است، این بدان مفهوم است که او واقعاً شغلش را دوست دارد، احساسات خوبی درباره کارش دارد و برای شغلش ارزش بسیاری قائل است (مقیمی، ۱۳۸۰).
رضایت شغلی یکی از مهمترین زمینهی نگرش افراد است که بهواسطهی اثرات زیادی که دارد، از اهمیتی بالا برخوردار است؛ بنابراین
انگیزش فرایندی روانشناختی و چندوجهی است که رفتارهای افراد را به سمت هدفهای بهینه هدایت میکند و رضایت شغلی احساس مطلوب، مثبت و خوشایندی است که افراد از شغل خود دارند.
1ـ2ـ بیان مسئله
در سالهای اخیر تحقیقات بسیاری در ارتباط با نظریه دلبستگی انجامشده اما تعداد اندکی از آن در محدوده سازمانها بوده است. به نظر میرسد افراد تجارب اجتماعی شکلگرفته خود را که با توجه به الگوهای فعال درونی دلبستگیشان در آن ها منعکسشده ارزیابی میکنند بهویژه در مواقعی که اطلاعات اجتماعی مبهم باشد. طرحوارههای درونی که مربوط به روابط بین فردی است احتمالاً تبادلات بین فردی را نیز ارزیابی میکنند.
کارایی و اثربخشی سازمانها از عوامل متعددی اثر میپذیرد که یکی از آن ها دلبستگی شغلی کارکنان هست. دلبستگی شغلی نیز از عوامل متعددی تأثیر میپذیرد. افراد در سازمانها دارای نگرشهای متعددی میباشند که بر رفتار آنان در سازمان تأثیر میگذارند. در میان این نگرشها واژه دلبستگی شغلی مدتزمان زیادی نیست که وارد رفتار سازمانی شده است. سازمانها به کارکنانی نیازمندند که سازگار با ارزشها و اهداف سازمانی، دارای انگیزه قوی و متعهد و متمایل به حفظ و ادامه عضویت سازمانی باشد. فراتر از شرح وظایف مقرر و معمول خود به کار و فعالیت بپردازند؛ کارکنانی که بخواهند و بتوانند بیش از مقدار معمول برای دستیابی به اهدافی سازمانی مشغول به کار باشند (حیدرینژاد، 1390).
دلبستگی شغلی مخصوصاً در اقتصاد که برای بسیج کامل منابع انسانی قوانین سازمانی وضعشده، یک متغیر انگیزشی مورد علاقه سازمانی است. (بوزینلوس 2004)، به نقل از (ورک استادی، 2004) علاقهمندی و نگرش مثبت به شغل، سبب تلاش و کوشش و کاری بیشتر و درنتیجه باعث کاهش هزینهها میشود (صادقی، 1381). اونز (1986) دلبستگی شغلی را بهعنوان درجه یا میزانی که فرد ازنظر شناختی درگیر شغلش میشود، آن را معرف خودش میداند، به آن علاقهمند است و موجب سربلندی و کسب اعتبار خود نام میبردند. رابینز (1996) دلبستگی شغلی را بهعنوان یکی از مهمترین شاخصهای کیفیت زندگی کاری مطرح نموده است. دوبین و همکاران (1965) و سیگل (1969) اشاره دارند دلبستگی شغلی یک متغیر اخلاقی و درون فردی است که بیانگر میزان مسئولیتپذیری یک فرد هست. ناتز و همکاران (2005) و موریس (2002) بیشتر به شرایط و ویژگیهای سازمانی در ایجاد دلبستگی شغلی تأکید دارند و معتقدند سازمانهایی که از نیاز به رشد و خشنودی از خود کارکنان ممانعت میکنند، دلبستگی شغلی را کاهش میدهند (موریس، 2002).
لاولر و هال (1970) یک دیدگاه واقعبینانهتر در مرد دلبستگی شغلی ارائه دادهاند و معتقدند اگرچه میزان دلبستگی افراد تا حدودی متأثر از زمینههای قبلی و ویژگیهای فردی آن ها هست، لیکن موقعیتهای محیطی و سازمانی نیز در ایجاد دلبستگی شغلی اهمیت دارند. کارکنانی که از محیط کاری سالم برخوردارند، با به کار بستن تمامی توان خویش در راستای کارایی بیشتر و بهتر کاری خود گام برمیدارند. بر طبق تحقیقات کارکنان با دلبستگی شغلی زیاد، از شغل خود راضیتر و موفقترند و میزان ترک کار و غیبت آن ها در مقایسه با کارکنان با دلبستگی شغلی پایین، کمتر است (گونزالز، 2006).
رضایت شغلی ازجمله عوامل دیگری است که در افزایش بهرهوری کارکنان و سازمانها تأثیر مثبت دارد. رضایت شغلی احساسات و نگرشهای مثبتی است که افراد به شغل خود دارند. رضایت شغلی نیروی انسانی از عوامل مؤثر در افزایش کارایی و بهرهوری و کاهش تشویش، غیبت کاری، تأخیر در کار، ترک خدمت، فعالیت اتحادیه و بازنشستگی زودرس است. محققان رضایت شغلی را از دیدگاههای گوناگونی تعریف و توجیه کردهاند. گروهی معتقدند رضایت شغلی بهشدت با عوامل روانی ارتباط دارد؛ بهعبارتدیگر، این عده رضایت شغلی را در درجه اول از دیدگاههای روانی و خصوصیات فردی توجیه میکنند. فیشر و هانا رضایت شغلی را عامل روانی قلمداد میکنند و آن را نوعی سازگاری عاطفی با شغل و شرایط اشتغال میانگارند؛ یعنی اگر شغل موردنظر لذت مطلوب را برای فرد تأمین کند، فرد از شغلش راضی است. در مقابل چنانچه شغل موردنظر رضایت و لذت مطلوب را به فرد ندهد، فرد شروع به مذمت شغل می کند و درصدد تغییر آن برمیآید (ابراهیمزاده، 1376).
رضایت شغلی یکی از عوامل بسیار مهم در موفقیت شغلی و عاملی است که باعث افزایش کارایی و نیز احساس رضایت در فرد میگردد. رضایت شغلی پدیدهای است که از مرز سازمان فراتر میرود و آثار آن در زندگی خصوصی فرد و خارج از سازمان نیز مشاهده میشود. در کارکنان بهواسطه کار کردن در یک شغل حالتهای متفاوتی ایجاد میگردد. چنانچه افراد از شغل خود راضی باشند، این وضعیت موجب میشود با انگیزه و علاقه بیشتری به انجام وظایف خود همت گمارند. چنانچه کارکنان از شغل خود ناراضی باشند، موجب میشود علاقه و تعهد کمتری به انجام وظایف داشته باشند (اسکوئی، 1381).
مطالعه رضایت شغلی از دو بعد حائز اهمیت است: نخست از جنبه انسانی که شایسته است با کارکنان بهصورت منصفانه و با احترام رفتار گردد؛ و دوم از جنبه رفتاری که توجه به رضایت شغلی میتواند رفتار کارکنان را بهگونهای هدایت نماید که بر کارکرد و وظایف سازمانی آن ها تأثیر بگذارد و به بروز رفتارهای مثبت و منفی از طرف آن ها منجر گردد (اسپکتر، 2000).
لذا با توجه به اینکه معلمان مهمترین نقش را در فرایند تعلیم و تربیت دارند بنابراین در تلاشی که اصلاح فرایند آموزشوپرورش را مدنظر داشته باشد. بینیاز از توجه به معلمان نیست و ازآنجاکه رابطه مستقیمی بین رضایت شغلی و عملکرد آنان وجود دارد لازم است به موضوع رضایت شغلی معلمان توجه خاصی مبذول شود (عباسزادگان، به نقل از موسوینژاد، 1382).
با توجه به تحقیقات گذشته و با نظر به اینکه به نظر میرسد رضایت شغلی از متغیرهای متعدد ازجمله دلبستگی تأثیر میپذیرد در این تحقیق در پی بررسی نقش و رابطه جامعهشناختی دلبستگی شغلی با رضایت شغلی هستیم.
امروزه تحولی گسترده در عرصه ارتباطات و اطلاعرسانی در حال وقوع است که چشمانداز کاملاً متفاوتی از مفهوم و عملکرد تأثیر رسانهها در برابر پژوهشگران قرار داده است. این تحول که بسیاری آنرا تحولی انقلابی در عرصه ارتباطات و شروع پارادایمی جدید در زندگی جوامع امروزی میخوانند، ظهور و توسعه حیرتآور رسانههای نوین در جهان امروز است که در طول زمانی کوتاه در سراسر جهان گسترش یافته و مهمترین و آشکارترین محصول آن اینترنت و شبکههای اجتماعی مجازی است (یزدخواستی و دیگران، 1392: 82).
شبکههای اجتماعی مجازی، در عصر حاضر نقش عمده و مهمی را در عرصه تغییر و تحولات اجتماعی برعهده دارند و این وسایل منشأ بسیاری از تحولات معاصر، راهنما و کنترلکننده جریانها و تحولات در جهان محسوب میشوند (رحمانزاده، 1389: 4). شبکههای اجتماعی مجازی از زمان ظهور در اواخر دهه 90، در روند تکاملی خود تا سال 2003 و تاکنون بهواسطه ایجاد امکان برقراری ارتباط سریع همزمان و غیرهمزمان، دسترسی به حجم زیادی از اطلاعات و انتشار گسترده آن کاربردهای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بسیاری را در این زیست جهان جدید رقم زده و توجه میلیونها کاربر را از سراسر دنیا به خود جلب نمودهاند. بهدلیل رشد روزافزون تعداد اعضا و بعد تأثیرگذاری بر فضای واقعی، این شبکهها اهمیت زیادی یافته و در طی یک دهه از پدیدههای موقتی به جهانی تبدیل شدهاند. چنانکه نتایج یک نظرسنجی در 24 کشور جهان (2010) نشان میدهد در سراسر جهان بهطور متوسط از هر 10 نفر کاربر اینترنت، شش نفر از شبکه اجتماعی بازدید میکنند. در این راستا استقبال کاربران ایرانی نیز از سایتهای مذکور روند قابل توجه و تأملی را در پیش داشته است. مطابق آمار الکسا، فیس بوک یکی از 10 سایت برتر مورد استفاده ایرانیان در فضای وب است (شهابی و بیات، 1391: 62).
با وجود کارکردهای مثبت این رسانه نمیتوان از تأثیر این ابزارها بر فرهنگ و آینده فرهنگی جوامع چشمپوشی کرد. امپریالیزم فرهنگی بهوجود آمده در فضای مجازی توسط صهیونیزم و کشورهای وابسته به آن و تهاجم به انواع فرهنگهای موجود بشری با شگردهای خاص و متنوع جهت سلطه همهجانبه و جهتدهی به افکار عمومی به سمت اهداف و ارزشهای خود؛ از جمله کارکردهای منفی بهشمار میروند. بایستی در برابر این نوع کارکردها؛ آگاهی، شناخت صحیح از نقش و عملکرد آن ها و همچنین برنامهریزی منسجم داشت (www.gerdab.ir).
بنابراین آثار و پیامدهای فرهنگی شبکههای اجتماعی مجازی نیز اهمیت و موضوعیت یافته است. پژوهشگران علاقهمند و فعال این حوزه پژوهشی میکوشند به پرسشهای مختلفی درباره تأثیر شبکههای اجتماعی مجازی بر فرهنگ و ارزشهای اجتماعی، جنسیت، قومیت، هویت و دیگر نهادها پاسخ دهند. این پژوهش بر آن است تا تأثیر میزان و نوع استفاده از شبکههای اجتماعی اینترنتی بر گرایش به ارزشهای غربی را مورد بحث و بررسی قرار دهد.
1ـ2ـ بیان مسأله[2]
ارزش به مثابه یک پدیده اجتماعی، از زمان تشکیل اجتماعات اولیه تاکنون در زندگی انسان نقشی مهم داشته است. به زعم ماکس وبر، زندگی بشر از یک رشته انتخابها تشکیل شده است. که افراد از طریق آن ها نظامی از ارزشها را برپا میکنند. ارزشها پایه و اساس بینش و کنش انسان را تشکیل میدهند و در انتخاب گزینش و انجام کنش اجتماعی و رفتار نقش دارند از نظر کوئن، ارزشها در واقع انعکاسی از نیازهای مادی و روانی انسان و تبلوری از وضعیت ارتباط متقابل و روابط اجتماعی هستند که به تعابیر گوناگون، از جمله احساسات عمیق و تعیین بخش رفتار، از نظر روشه، نگرش بنیادی ناظر بر اهداف، و از نظر گیدنز، آرمانهای انتزاعی، محسوب میشوند (قنبری و دیگران، 1390: 24).
ارزشها عمیقترین عنصر فرهنگی هستند که از سنتها، مبانی اخلاقی و بهویژه از ایدئولوژی حاکم بر جامعه نشأت میگیرند (علاقهبند، 1380: 45). فیلسوفان علوم اجتماعی، قوام فرهنگ را به ارزشها میدانند؛ چون جامعه که در حقیقت چیزی جز تجسم ارتباطات افراد و کنشهای آنان با یکدیگر نیست، تنها با تکیه بر فرهنگ شکل میگیرد و آنچه شکلدهنده پایههای نظام رفتاری افراد و یا به تعبیر جامعهشناسان، تعیینکننده حدود رفتار و افعال فرد است، همان ارزشهاست. از این رو بنیان فرهنگ بر همان جنبه شناختیاش یعنی
ارزشها نهاده شده است و ارزش نهتنها هویت فرهنگ، بلکه هویت هر جامعهای را شکل بخشیده و سمت و سو میدهد؛ چون جامعه، همان جمع جبری افراد است و ارزشها نیز درونیترین لایههای شخصیت درونی انسان هستند. ارزشها بهعنوان شکلدهنده پایههای نظام رفتاری افراد، دارای بیشترین تأثیر در کنش آنان بوده، در بعد روانی و فردی، مهمترین منبع را برای جهتگیری و درک و شناخت از خود و در بعد اجتماعی مجموعهای از عقاید و نگرشها هستند که فرد، طی فرایند جامعهپذیری آن ها را بهدست میآورد و خود را با قواعد و هنجارهای جامعه هماهنگ میسازد (مریجی، 1387: 26ـ23).
ارزشها با تغییر تمدن و فرهنگ جامعه تغییر میکنند. جوامع انسانی در طی زمانها و مکانهای مختلف تحولات بسیاری را به خود دیده است، این امر موجب شده برخی از ارزشها در گذر زمان تغییرات بسیاری نمایند. جامعه ما و بسیاری دیگر از جوامع امروزی در معرض ارزشهای متنوع و متفاوت قرار دارد و همین امر منجر به بروز بسیاری از اختلالات رفتاری و هنجاری و بهعبارت دیگر بحران هنجاری شده و باعث گردیده است فرهنگ ما کلیت خود را از دست بدهد. این تعارض و از دست دادن کلیت فرهنگی در جامعه ما بهدلیل تحولاتی ایجاد شده که خود ناشی از ورود تکنولوژی و به تبع آن تغییر در سبک و روش زندگی مردم است. فرهنگ سنتی، قواعد، هنجارها و یک روش زندگی داشت که همه آن را پذیرفته و بر طبق آن عمل میکردند در نتیجه جامعه در حال تعادل بود و مردم میدانستند که در وضعیتهای مختلف چه واکنشی باید انجام دهند. اما فرهنگ جدید و صنعتی بسیاری از قواعد را برهم زده است. در گذشته، خانواده، شخصیت مذهبی و روابط اجتماعی را بهخوبی به نوجوانان آموزش میداده است ولی امروز نهادها و سازمانهای موجود در جامعه (مانند رسانههای جمعی) بسیاری از مسائلی که خانواده توصیه میکند، برهم زده و از روال خود خارج میسازد اکنون بهدلیل بقا و وجود بسیاری از ارزشهای مذهبی و سنتی گذشته و همچنین ورود یا ایجاد بسیاری از ارزشهای جدید، جامعه با سبکی از زندگی روبرو شده است که نه نشانی از سیوه سنتی دارد و نه شیوه تعقلی امروز. نهادها و عوامل متعددی دستاندرکار تربیت و اجتماعی کردن نسل جدید هستند و در کل مشخص نیست تربیتکننده نسل امروز کیست و شخصیت افراد جامعه چگونه شکل میگیرد (جلیلوند، 1388: 123).
انقلاب رسانهای در دهه های اخیر که فرهنگ جدیدی را برای جوانان به همراه آورده است، موجب تغییر و دگرگونی در فرهنگ و زمینههای پایبندی به ارزشها، نهادها، سبک زندگی و نظایر آن گردیده است (عالی، 1388: 211). شبکههای اجتماعی اینترنتی بهعنوان مهمترین مصادیق این امر، نفوذ هرچه بیشتر و تأثیر انکارناپذیر بر کلیه ابعاد شناختی آدمی یافته و فرهنگی نو بهوجود آورده است.
بر اساس تعریف صدیق بنای، شبکههای اجتماعی واژهای است که برای نامیدن گروهی از افراد که در این میان خود دارای ارتباطات وسیع و مستمر هستند و یک حلقه منسجم ارتباطی را تشکیل میدهند، بهکار میرود. وی معتقد است این واژه امروز بیشتر برای نامیدن سایتهای اینترنتی بهکار میرود که افراد با عضویت در آن ها امکان دستیابی به اطلاعات سایر اعضا، آشنایی با علایق آنان، به اشتراکگذاری تولیدات متنی، صوتی و تصویری و نیز تشکیل گروههایی بر اساس علایق مشترک با برخی دیگر از اعضای سایت را پیدا میکنند (بشیر و افراسیابی، 1391: 32).
شبکههای اجتماعی مجازی از زمان ظهور در اواخر دهه 90، در روند تکاملی خود تا سال 2003 و تاکنون بهواسطه ایجاد امکان برقراری ارتباط سریع همزمان و غیرهمزمان، دسترسی به حجم زیادی از اطلاعات و انتشار گسترده آن کاربردهای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بسیاری را در این زیست جهان جدید رقم زده و توجه میلیونها کاربر را از سراسر دنیا به خود جلب نمودهاند (شهابی و بیات، 1391: 62). شبکههای اجتماعی اینترنتی به محلی برای حضور اقشار مختلف جامعه بهویژه جوانان کشورهای مختلف دنیا و مکان تبادل آرا و افکار ایشان تبدیل شدهاند. شبکههای اجتماعی اینترنتی علاوه بر اینکه مرجع تأمین بسیاری از نیازهای فرهنگی و اجتماعی اعضای خود هستند، این امکان را برای اعضا فراهم میکنند که همزمان با انجام سایر فعالیتهای اجتماعی از طریق رایانه یا تلفن همراه، فعالیت خود را در این جوامع مجازی پیگیری کنند (بشیر و افراسیابی، 1391: 32). این شبکهها بهدلیل رشد روزافزون تعداد اعضا و بعد تأثیرگذاری بر فضای واقعی، اهمیت زیادی یافته و در طی یک دهه از پدیدههای موقتی به جهانی تبدیل شدهاند. چنانکه تحقیقی در سال 2010 نشان میدهد در سراسر جهان در سراسر جهان بهطور متوسط از هر 10 نفر کاربر اینترنت، شش نفر از شبکه اجتماعی بازدید میکنند. همچنین بر اساس اکانتهای موجود، شبکه اجتماعی فیس بوک بهعنوان محبوبترین شبکه اجتماعی اینترنتی جهان، بالغ بر 400 میلیون اکانت فعال از کاربران را دارد، روزانه بیش از 35 میلیون کاربر فیس بوک اکانت خود را به روز میکنند، و این مطلب به این معناست که در هر ثانیه 695 بهروزرسانی در فیس بوک رخ میدهد. در این راستا استقبال کاربران ایرانی نیز از سایتهای مذکور روند قابل توجه و تأملی را در پیش داشته است. بهعنوان مثال بر اساس آمار سایت برتربین، تعداد کاربران ایرانی شبکه اجتماعی فیس بوک تا 9 میلیون نفر تخمین زده میشود (www.bartarbin.ir). گزارش دیگری از سایت گرداب، نشان میدهد 29 درصد کاربران شبکههای اجتماعی مجازی از شبکههای اجتماعی اینترنتی غیربومی نظیر فیس بوک، توییتر، یاهو 360، و نت لاگ استفاده میکنند. 55 درصد مردان و 54 درصد زنان اذعان کردهاند که بیشترین وقت خود را در مقایسه با سایر فعالیتهای روزمره را به استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی اختصاص میدهند (www.gedab.ir).
با این حال، گذشته از تأثیرات مثبت شبکههای اجتماعی اینترنتی، به گفته مانوئل کاستلز، امکان پیدایی جامعه شبکهای که افراد و جوامع را در قالبهای تازه هویت بخشیده، نهتنها قواعد و قوانین حاکم بر ارتباط و تعامل میان انسانها، بلکه ایستار ما را نسبت به خود، دیگران و جهان تغییر داداه است (کاستلز، 1380: 20). در این فضا دگرگونی عظیمی در حوزههای هویت و فرهنگ پدیدار شده یا در حال ظهور است و فرهنگ غربی و ارزشهای آن در حال گسترش به سراسر جهان و از جمله کشورمان و بسط هژمونی خود است. چنانکه زمینه بروز بسیاری از اختلالات رفتاری و هنجاری، تعارض و ناهماهنگی ارزشها در جامعه ما شده است. این تعارض و دگرگونی ارزشی در جامعه ما نیز به نوبه خود تغییر در سبک زندگی و روش زندگی جوانان و عدم تعادل جامعه شده است. بنابراین این موضوع سبب شده است تا رابطه میان عضویت در شبکههای اجتماعی اینترنتی و تغییرات ارزشی و گرایش به ارزشهای غربی بهعنوان یک پرسش جدی برای پژوهشگران عرصه فرهنگ و ارتباطات مطرح شود.
(در فایل دانلودی نام نویسنده موجود است)
تکه هایی از متن پایان نامه به عنوان نمونه :
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
فهرست مطالب
عنوان صفحه
فصل اول: کلیات پژوهش… 1
1-1بیان مساله تحقیق : 2
1-2اهمیت موضوع پژوهش: 4
3-1 اهداف پژوهش: 5
4-1 سوالات پژوهش: 6
5-1روش تحقیق : 6
6-1 جامعه آماری: 7
فصل دوم : پیشینه تحقیق …………………………………………………………………………………………………….8
نزاع میان عقلانیتهای گوناگون در یونان باستان. 9
تطور عقلانیت در دوران مسیحی.. 11
رنسانس… 12
ویژگی های عصر رنسانس… 14
رنسانس و بازگشت به عقل خودبنیاد متافیزیک یونانی.. 14
تبیین آرا و عقاید ارتباطی در رنسانس : 16
هگل: عقلانی ، واقعی و واقعی ، عقلانی است… 19
رنسانس در علوم. 26
نقش نهضت ترجمه بر رنسانس در علوم. 27
جامعه قرون وسطی در تحول. 27
انسانگرایان و فرهنگ… 28
تقسیمبندی رنسانس… 29
انقلابهای فکری عصر رنسانس… 29
نیکلاس کوپرنیک ستاره شناس لهستانی.. 30
انقلاب فکری گالیله. 31
انقلاب فکری دکارت… 32
فصل سوم: مدرنیته و عقلانیت… 35
مدرنیته. 36
گونهشناسی منتقدان عقلانیت مدرن. 38
بررسی مفهوم مدرنیته از دیدگاه هابرماس… 40
مدرن بودن چیست و رهاورد مدرنیته کدام است؟. 49
عقلانیت ومدرنیته. 50
روما نیست های آلمانی..……………………………………………………………………………………………..57
اگزیستان سیالیست ها………………………………………………………………………………………………..57
مارکس و فروید……………………………………………………………………………………………………….58
دیلتای.. 60
نیچه. 60
هوسرل. 61
هایدگر. 62
نئومارکسیستها یا مکتب فرانکفورت… 63
مدرنیزاسیون به عنوان عقلانیت… 63
نگاهی به مفهوم عقلانیت در اندیشه ماکس وبر. 70
وبر و علم. 73
ماکس وبر. 74
وبر و تفکر پست مدرن. 79
کنت… 81
پارتو. 83
دیدگاه میشل فوکو. 88
آثار و اندیشه ها 88
ریشه های نگرش فلسفی فوکو. 93
جمع بندی شناخت شناسی فوکو. 94
فصل چهارم: عقلانیت ارتباطی.. 97
عقلانیت… 98
مفهوم عقلانیت و هنجاری بودن. 99
عقلانیت ابزاری.. 100
عقلانیت اخلاقی.. 100
عقلانیت انتقادی.. 101
عقلانیت ارتباطی.. 102
ریشه های عقلانیت ارتباطی هابرماس… 102
عقلانیت ارتباطی.. 104
موازین عقلانیَت ارتباطی.. 105
تلخیص آرای هابرماس… 113
از عقلانیت هدفمند ” وبر” تا عقلانیت ارتباطی “هابرماس”. 118
کنش ارتباطی و کنش راهبردی.. 118
جمع بندی.. 120
هابرماس و فوکو. 126
حوزه عمومی در اندیشه هابرماس… 130
افول حوزه عمومی.. 135
کنش ارتباطی.. 135
افول حوزه عمومی.. 136
پستمدرنها 137
فصل پنجم: نتیجه گیری.. 142
ایرادهایی بر رویكرد هابرماس… 143
انتقادات بر هابرماس… 147
رویكرد اپل و نقد او بر هابرماس… 153
جداول تحلیل ساختار……………………………………………………………………………………………….154
منابع. 163
سیر مطالعه عقلانیت ارتباطات ریشه در فلاسفه پیشین دارد كه شاخصه های این فلاسفه : ماركس و منتقدین اندیشه او در كتب فرانكفورت همچون ماركوزه، هوركهایمر و وبر بودند كه در نهایت به زایش عقلانیت ارتباطی توسط هابرماس انجامید
طبق نظر هابرماس ارتباط از طریق زبان ضرورتاً مستلزم مطرح كردن ادعای اعتبار مشخصاً حقیقت حقانیت صداقت است كه وضع آن را به هنگام اختلاف نظر، نهایتاً فقط از طریق گفتگو میتوان حل كرد. هابرماس علاوه بر این معتقد است كه اهل یک زبان، شرایطی را كه چنین گفتگویی در آن نتیجهای واقعاً صحیح به بار میآورد كاملاً میشناسند و این شرایط را او بر حسب ویژگیهای «وضعیت» مساواتطلبانه [و] «آرمانی گفتار» توضیح داده است. عقلانیت ارتباطی بر این نكته دلالت دارد كه انسان این توانایی را دارد كه در شرایطی نزدیک به این وضعیت آرمانی («گفتمان» در اصطلاح هابرماس) با هدف دستیابی به وفاق، به احتجاج بپردازد.
هابرماس بر مفهوم عقلانیت ارتباطی تكیه میكند تا این نكته را بیان دارد كه آنچه اَشكال دموكراتیک سازمان اجتماعی نشان از آن دارند، از اولویتهایی صرف در سنت فرهنگی و سیاسی فراتر است. در دیدگاه او، کنش-گفتاری را بدون اتخاذ موضع در قبال ادعای اعتباری كه پیش میكشد، حتی نمیتوان فهم كرد، و این موضع به نوبه خود گفتگویی رها از قیود را تدارك میبیند كه وضعاین ادعا را مشخص میسازد. بنابراین، ترتیبات اجتماعی و سیاسی مانع چنین گفتگویی را از موضعی فارغ از هرگونه تعهد ارزش خاص میتوان به نقد كشید، چون طبق نظر هابرماس نیل به توافق[1] یا هدفی است كه برای زبان انسانی، امری ذاتی است. برنامۀ فلسفی مشابهی را كارل‑اُتو اَپل نیز مطرح كرده است؛ او بر ویژگیهای «استعلایی» احتجاج، بیشتر تأكید میكند.
یورگن هابرماس متفكر برجستۀ نسل دوم مكتب فرانكفورت، مفهوم عقلانیت ارتباطی را بدین منظور مطرح ساخت تا آنچه را كه «نقصان هنجاری» كار متفكران اولیه این سنت میانگاشت برطرف كند. این نقصان از جمله، فقدان هرگونه مبنای روشن فلسفی برای نقد جامعۀ مدرن بود.
هابرماس تصریح میكند كه شركتكنندگان در كنش ارتباطی باید بتوانند اظهارات مطرح شده در جریان گفتگو را از منظر اعتبارشان بنگرند، و باید هم در باب شیوههای مناسب حل و فصل موارد اختلاف بر سر ادعای اعتبار و هم در باب شرایطی (كه همواره ضدواقعیت است) كه در آن پیگیری چنین شیوههایی نتیجۀ واقعاً صحیحی به بار میآورد شناخت كامل داشته باشند. برای مثال، وقتی كه پی بردن به اعمال فشار پنهانی، وفاقی را كه قبلاً حاصل شده بود بیاعتبار میسازد، این شناخت بسیج میشود.
در سنت فلسفه غرب، مفهوم عقلانیت برای مدتی مدید با قوۀ تأمل و ارایۀ دلیل برای باورها و كنشهای ناشی از آنها مرتبط بوده است. وانگهی در فلسفه مدرن، غالباً فقط باورهای قادر به هدایت كنش هدف محورند كه نامزد مفهوم عقلانیت قلمداد میشوند. در مقابل، هابرماس اظهار میدارد كه [آن] نوع كنشی كه محور آن، نیل به توافق در زبان است، قابل تقلیل به كنشی نیست كه محور آن را مداخلۀ موفقیتآمیز در دنیای عینی تشكیل میدهد. رسیدن به اهداف کنش-گفتاری به جز آنها كه به سبك بیان مربوطند از طریق همكاری ممكن است؛ این امر بستگی به این دارد كه دیگران، ادعاهای متكلم راجع به اعتبار را آزادانه بپذیرند؛ این، چیزی بیش از معلولی است كه بتوان به طور مكانیكی آن را ایجاد كرد. از این رو قوۀ نیل به وفاق از طریق پیش نهادن ادله، شكل متمایزی از عقلانیت را نشان میدهد كه «در شیوۀ ارتباط روزمره وجود دارد» و هابرماس بدین لحاظ آن را «عقلانییت ارتباطی» مینامد.
هابرماس تعبیر حوزه عمومی را در اطلاق به عرصه ای اجتماعی به کار می برد که در آن افراد از طریق مفاهمه و استدلال مبتنی بر تعقل و در شرایطی عاری از هرگونه فشار، زور و در شرایط برابر برای تمام طرف های مشارکت کننده مجموعه ای از رفتارها، مواضع و جهت گیری های ارزشی و هنجاری را تولید می کند.
آنچه موجب جلب نظر هابرماس به مقوله حوزه عمومی شده است، اهمیت این مفهوم به عنوان اساس نقد جامعه مبتنی بر اصول دموکراتیک بوده است. حوزه عمومی عرصه ای است که در آن افراد به منظور مشارکت در مباحث باز و علنی گرد هم می آیند. از نظر هابرماس حوزه عمومی به معنی دقیق کلمه عرصه ای است که هیچ حد و حدودی بر فعالیت آن وضع نشده باشد، حوزه عمومی حوزه عقلانی و حقیقت یاب و حقیقت ساز جامعه است.
این حوزه، عرصه فکر، گفت وگو، استدلال و زبان است. شرایط مکالمه باز و آزاد در حوزه عمومی متضمن این اصل است که هیچ فرد یا گروهی نمی تواند در خارج از این حوزه (یعنی در عرصه قدرت) مدعی شناخت بهتر خیر و صلاح جامعه باشد. پاسخ به پرسش هایی از این قبیل که آزادی، عدالت، برابری، عقلانیت و جزء آن چیست تنها در حوزه عمومی هر جامعه ای ممکن است داده شود و مورد پذیرش و باور قرار گیرد.
در این پژوهش همچنین خواستار تعیین دیدگاه های فلاسفه مدرنیته درحوزه عمومی هستیم . و یكی از مهمترین و كاربردی ترین برنامه این پژوهش را میخواهیم به تفاوتهای اصلی و باورهای هر یک از فلاسفه این رشته درخصوص عقلانیت ارتباطی درحوزه عمومی بگذاریم.
در دنیای عقلانیت ، حوزه عمومی بر میگردد به مباحث مدنی و اصلی ترین پارادایم حاكم بر جامعه گفتگوی دو سویه است و برای رسیدن به مولفه های تاثیر گذار قابل بررسی است كه باید از جامعه ارتباطی بهره گرفت جامعه ای كه پارادایم حاكم بر گفتمان آنرا دانش، اطلاعات شكل میدهد و با فربه شدن اطلاعات روابط از سطحی متعالی تر برخوردار میشود . پس برای رسیدن به جامعه مطلوب باید جامعه آگاه و عقلانی شكل بگیرد. عقلانیت ارتباطی و یا بهتر فلسفه ارتباطی در حوزه ارتباطات هنوز جایگاه خود را بازنكرده است .
وقتی سیر تاریخی ارتباطات را دوره میكنیم مقوله فلسفه ارتباطات در ایران وجود ندارد و یا كمتر وجود دارد. همانطور كه ماركس معتقد است لازم میدانم بتوانم با سیر تاریخی و قیاس نظرات فلاسفه و همچنین چگونگی استفاده این فلسفه برای تغییر كنش های ارتباطی بتوانیم برای تاثیر گذاشتن بر كنش های ارتباطی سود بجویم نه برای تفسیر بلكه با تكیه بر عقلانیت ارتباطی كه حظور آن در جامعه آكادمیک بسیار كم رنگ می باشد.
با توجه به گسترش ارتباطات دیجیتالی و تغییر كنش های ارتباطی یكسویه به چند سویه كنش های رفتاری دستخوش تغییر می گردد ، چرایی این تغییر به ماهیت ارتباطات باز میگردد قبل از بسط و توسعه ارتباطات دیجیتالی نوعی عقلانیت ابزاری كه كنشی یكسویه و منفعت طلبانه بود درفضاهای ارتباطی حاكم بوده. با این ذهنیت بررسی فلسفه ارتباطی عقلانی در چنین ساختاری حائز اهمیت است.
در پژوهش حاضر، روش تحقیق ، در واقع در شباهتهای ساختاری در نظامهای مختلف فلسفی و بتبع آن مقوله ارتباطات در جوامع بشری است .
این روش هنگامی کاربرد دارد که استفاده از روش های کمی با مشکلات منطقی جدی مواجه میگردد بکار می رود . این روش نسبت به منطقی بین دو پدیده اجتماعی یا دو مقوله ارتباطی اجتماعی را به اثبات می رساند.
در این پژوهش انواع نظریات آرمانی پیش از رنسانس ، رنسانس و مدرنیته در خصوص عقلانیت بویژه عقلانیت ارتباطی سنجیده می شود. البته در پژوهش حاضر به دلیل جاری بودن تحولات در بستری تاریخی و نیز پیونده این تحولات با جنبشهای اجتماعی و نقش متفکران در این جنبشها ، نظری به تحولات تاریخی در سده های گذشته و اخیر غرب نیز افکنده شده است .
علاوه بر وضعیت که استفاده از روش های کمی با مشکلات منطقی قابل ملاحظه ای مواجه می شود ، حالت حدی نیز ، وجود دارد که بنابه تعریف استفاده از روش های کمی در آن منتفی است این حالت هنگامی ایجاد می شود که پژوهشگر می خواهد پدیده منحصر به فردی را تحلیل کند.(بودون، 96:1373(
امروزه روش تحقیق شباهتهای ساختاری بعنوان یک روش اساسی در علوم اجتماعی قلمداد می گردد . اما این روش را در آثار قدیمی تر از آثار (وبر)نیز می توان ملاحظه کرد آثار کلاسیکی چون “انقلاب فرانسه و رژیمهای پیش از آن” که در اینگونه پژوهش هنگام تحلیل پدیده های اجتماعی پیچیده به دفعات از این روش کمک می گیرند که از دو مرحله تشکیل یافته است (همان : 104)
روش شناسی ماکس وبر آنچنان جذابیتی دارد که پاستر نیز کوشیده است از آن استفاده نماید اینها همه دلیل بر این واقعیت است که روش شناسی وبر همچنان بر اعتبار خود پابرجاست این اعتبار از آنجا سرچشمه می گیرد که تنها این روش در بررسی پدیده های اجتماعی پیچیده و منحصر به فرد موثر واقع می شود(بدون ،97:1373)
منابع و کتابها ، مقالات و منابع اینترنتی جامعه آماری پژوهش حاضر محسوب می شوند که بطور مبسوط در انتهای پایان نامه فهرست شده است .
به دلیل ماهیت تحقیق که تنها مبانی نظری داشته است و هیچ گونه شاخص کمی را نسنجیده است ابزار اندازه گیری بکار نبرده است .