سوء مصرف مواد یكی از مهمترین مشكلات عصر حاضر میباشد كه گستردهی جهانی پیدا كرده است مشكلی كه میلیونها زندگی را ویران و سرمایههای كلان ملی را صرف هزینه مبارزه، درمان و صدمات ناشی از آن می کند. روزانه تعداد زیادی بر شمار مبتلایان این مصیبت افزوده گشته و بر این اساس عوارض آن كه شامل اختلالات جسمی، روانی، خانوادگی، فرهنگی، اقتصادی- اجتماعی میباشد؛ باعث از بین رفتن مرزهای فرهنگی جامعه و به خطر افتادن سلامت روانی و اقتصادی بشر میگردد. كشور ما به دلایل متعدد فرهنگی از قبیل باورهای غلط و سنتی مردم و یا موقعیت جغرافیایی و هم جواری با دو كشور بزرگ تولید كننده دارای شرایط كاملاً بحرانی و حساس میباشد و مبتلایان به اعتیاد همه روزه باعث ایجاد خسارت سنگین اقتصادی و فرهنگی به جامعه میگردند (مناجاتی وهمکاران،1382).
عوامل چندی ممكن است افراد را مستعد مصرف دارو بنماید، از آن جمله است: پرورش یافتن در یک خانوادهی ناشاد، وجود والدینی كه یا آسانگیر هستند یا اینكه الگویی برای سوء استفاده از دارو فراهم میكنند، تأثیرات دوستان، و ناهمنوایی اجتماعی با ادامهی مصرف دارو وابستگی در شخص به وجود میآید كه خود نیاز تازهای میآفریند كه باید ارضا شود( اتكینسون[1]، اتكینسون و هیلگارد[2]،1995، ترجمه براهنی و همكاران، 1378). طبق نظریه بالبی[3] جدایی از منبع ایمنی بخش (مادر)، میتواند با گسستگی ارتباط فرد با دیگر افراد جامعه و گرایش او به سمت مواد مخدر به منظور فرار از ترسها، اضطرابها وپناه بردن به رویا و… ارتباط داشته باشد. با مطالعات بر روی كودكان پرورشگاهی مشخص شد كه دلبستگی در سالهای اولیه زندگی یک نیازبیولوژیکی است. در مورد بزرگسالان اگرچه نیاز به پیوند اجتماعی دیگر برای بقاء ضروری نیست، ولی در نبود پیوند صمیمی، انسان در معرض طیف گسترده ای از بیماریهای روانی و جسمیقرار میگیرد، از قبیل ضعف دستگاه ایمنی، اقدام به خودکشی، سوء مصرف مواد و دیگر اشکال آسیبهای روانی (موسوی، 1388). یکی دیگر از عوامل شخصیتی که ارزیابی آن در تبیین آمادگی به اعتیاد منطقی به نظر میرسد، سبکهای مقابله با فشار روانی است. طبق نظر لازاروس[4] مقابله،كوشش های شناختی و رفتاری برای مهار خواستهای درونی و بیرونی مخصوص است. لازاروس و همكاران (1974)، مقابله را به عنوان كوشش هایی جهت حل مسأله تعریف كرده اند كه توسط فرد زمانی صورت میگیرد كه الزاماتی كه او با آن ها روبه رو شده است بالاتر از آن چه تا به حال بوده باشد وهمچنین موجبات كاهش منابع سازگاری وی را فراهم آورده باشند. اما آن چه كه در كل استنباط میشود، این است كه مهارتهای مقابله با استرس دارای مفهوم گسترده و مؤلفه های شناختی و رفتاری چندی است. به طور كلی مقابله به عنوان كوششی برای افزایش سازگاری فرد با محیط یا تلاش به منظور پیشگیری از بروز پیامدهای منفی شرایط فشارزا توصیف شده است (ابراهیمی و همکاران، 1381). مداخلات روانشناختی اخیر در اعتیاد، نظیر پیشگیری از عود (مارلات و گوردن[5]،1985)، یا مصاحبه انگیزشی(میلر[6]،1985)، ریشه در تئوری یادگیری اجتماعی دارند. این رویکرد ها به وسیله این تئوری که رفتارهای اعتیادی به وسیله سیستم باور های سوگیرانه حفظ شده و هدف نهایی آن ها بازسازی شناختی است، حمایت میشوند. یانگ[7] درسال 1990یک مدل
طرحوارهای متمرکز بر محتوای اختصاصی آسیبپذیری شخصیتی ارائه کرد. مدلهای بک[8] و همکارانش و یانگ، هر دو بر اساس توصیف آدلر[9](1926)، از وجه اشتراک افراد، در جبران احساس بی کفایتی و نیز در اجتناب از موقعیتهایی است که احتمال دارد این طرحوارهها را فعال کنند. از آنجا که طرحوارهها اغلب در عمق شخصیت فرد جای گرفتهاند و مثل الگوهای عادتی، سالها وجود داشتهاند، برخی افراد در کنار گذاشتن آن ها مشکل دارند(لیهی[10]، 2005؛ ترجمه فتی و همکاران،1387).
تا کنون شیوههای درمانی متعددی مانند روانکاوی، رفتار درمانی، گروه درمانی، دارو درمانی و غیره بر روی بیماران مبتلا به اختلالهای اعتیادی صورت گرفته است، اما هر یک از این شیوهها تا حدودی اثرگذار بودهاند و عود و بازگشت سوء مصرف مواد را همراه داشتهاند و هزینههای متعددی را به فرد و جامعه تحمیل میکند. از همین رو اینکه به چه علت فرد معتاد پس از تلاش برای ترک دچار عود میشود همواره مورد سؤال بوده است و در خصوص سبب شناسی اعتیاد و ترک موفق و نا موفق اعتیاد عوامل مختلفی چون مسائل زیست شناختی، جامعهشناختی و روانشناختی مطرح است، اما به نظر میرسد پاسخ شخص به مواد اعتیادآور تلفیقی ناشی از عوامل مختلف فردی، خانوادگی واجتماعی باشد (خوش لهجه صدق و همکاران،1391).
مفهوم تابآوری نیز یک چارچوب جدید را در زمینه پیشگیری از اعتیاد مطرح میکند. این رویکرد از مبدأ کاهش عوامل خطرساز محیطی(که زمینه ساز بروز رفتارهای ناسازگار و اختلالات روانی هستند)، به سمت تابآوری و ارتقاء آن میباشد. در این چارچوب جدید، شناخت عوامل محافظت کننده محیطی، اصلی است که از آن میتوان مانند سپری در مقابل اثرات زیان آور عوامل خطرساز استفاده کرد. به علاوه آگاهی و شناخت آسیبپذیری های فردی که تهدیدی برای تابآوری به شمار میرود از اهمیت زیادی برخوردار است.تابآوری به عنوان محصول تعامل عوامل فردی و محیطی و آن چه که در طی سالهای رشد کودکی و نوجوانی در فرد شکل میگیرد و پرورش می یابد مطرح میگردد. تابآوری میتواند با تقویت عوامل محافظت کننده در محیط کودک همراه با ارتقاء مهارتهای زندگی و تواناییهای شخصی وی توسعه یابد. نا گفته نماند که هر فرد میتواند در موقعیتی تابآور و در موقعیتی دیگر غیر تابآور باشد، که به کیفیت ارتباط فرد با عوامل خطر و عوامل محافظت کننده بستگی دارد(زرین کلک،1388).
در کل هدف از انجام این پژوهش مورد بررسی قرار دادن دو گروه از جمعیت مبتلا و غیر مبتلا به سوء مصرف مواد و مقایسه آن ها در چهار زمینه ی سبکهای دلبستگی، مهارتهای مقابلهای، طرحوارههای ناسازگار اولیه و تابآوری نیز میباشد.
[1]- Atkinson
[2] -Hilgard
[3]-Bowlby
4.Lazarouse
[5]-Marlatt & Gordon
[6]-Miller
[7]-young
[8]-Beck
[9]-Adler
[10]-Leahey
اختلالات فراگیر رشد[1] شامل گروهی از اختلالات روانی هستند که در آنها تخریب در مهارت های تعامل اجتماعی، رشد زبان و گسترهی رفتاری وجود دارد. اختلال اتیسم[2] یکی از مشهورترین اختلالات فراگیر رشدی دوران کودکی است. مشخصههای اصلی اتیسم عبارت از رشد نابهنجار یا اختلال قابل توجه در ارتباط، تعامل اجتماعی و محدودیت چشمگیر فعالیتها و علایق است. جلوههای این اختلال با توجه به سطح رشد و سن تقویمی فرد متفاوت است (سادوک[3] و سادوک، 2003).
کودکان اتیستیک دارای مشکلات رفتاری بیشماری از جمله رفتارهای کلیشهای، سرکوبش، خودتحریکی، پرخاشگری و طوطیصفتی نیز میباشند. چنین رفتارهایی، مشکلاتی را در پرورش کودکان درخودمانده به وجود میآورد و استرس فراوانی بر والدین این کودکان به خصوص مادران آنها وارد می کند. این احتلال تأثیرات شدیدی بر بر زندگی خانوادگی میگذارد که سطوح بالای اضطراب، استرس، انزوا و بلاتکلیفی در والدین و به خصوص مادران کودکان مبتلا با اتیسم از جمله این موارد است (وبستر[4] و همکاران، 2004).
تحقیقات اخیر در مورد والدین کودکان اتیستیک نشان میدهد که والدین و به خصوص مادران، در معرض خطر بالای بروز مشکلات در سلامت روانی هستند (راید- برانت[5]، 1990). به نظر میرسد یکی دیگر از متغیرهای دیگری که ممکن است تحت تأثیر وضعیت کودکان اتیسم قرار گیرد سازگاری زناشویی باشد.
سلامت روان عبارت است از رفتار موزون و هماهنگ با جامعه، شناخت و پذیرش واقیعتهای اجتماعی و قدرت سازگاری با آنها، ارضا کننده نیازهای خویشتن به طور متعادل و شکوفایی استعداد فطری خویش می باشد. فردی از سلامت روان برخودار است که قادر باشد تا عقده های درونی خود را حل و فصل کند و با تغییرات و مقتضیات محیط طبیعی و اجتماعی خویش سازگار باشد و تلاش کند تا تندرستی و نشاط برای خود و دیگران فراهم سازد زیرا سلامت روان حالتی مساعد برای رشد و نمو از جهت بدنی، عاطفی و شعوری، بدون ایجاد مزاحمت برای دیگران است (اختیاریامیری، 1383).
امروزه سازگاری زناشویی یکی از اصطلاحاتی است که وسیعاً در مطالعات خانواده و زناشویی مورد استفاده قرار میگیرد. این اصطلاح با بسیاری از اصطلاحات دیگر همچون «رضایت زناشویی»، «شادکامی زناشویی»، «موفقیت زناشویی» و «ثبات زناشویی» مرتبط است. در حالیکه اصطلاحات قبلی هر کدام تنها یک بعد از ازدواج را نشان میدهند, سازگاری زناشویی یک اصطلاح چند بعدی است که سطوح چندگانه ازدواج را روشن میکند و فرایندی است که در طول زندگی زوجین به وجود میآید، زیرا که لازمه آن انطباق سلیقهها، شناخت صفات شخص، ایجاد قواعد رفتاری و شکلگیری الگوهای مراودهای است، بنابراین سازگاری زناشویی یک فرایند تکاملی در بین زن و شوهر است. در طول سالها از این مفهوم بدون یک تعریف مشترک و روشن بین محققان استفاده شدهاست. سازگاری زناشویی شیوهای است که افراد متأهل، بهطورفردی یا با یکدیگر، جهت متأهل ماندن سازگار میشدند، بهطوری که سازگاری زناشویی یکی از مهمترین فاکتورها در تعیین ثبات و تداوم زندگی زناشویی است (گال ، 2001؛ گلدنبرگ ،1382).
بنابراین پزوهش حاضر با هدف مقایسه سلامت روان و سازگاری زناشویی مادران کودکان اتیسم و کودکان عادی شهر بندرعباس انجام شده است.
1-2 بیان مسأله
تولدفرزند برای والدین در هر سن و شرایطی حاصل باری از فشارهای روانی است.تولد فرزند در زوج های جوان مشکلات ویژه ای چون تغذیه،نگهداری و مانند آن را و درزوج های میانسال که حتی تجربه فرزند پروری دارند، مشکلات عدیده ا ی چون ناهماهنگی تربیتی، یک دست نبودن محیط روانی حاکم برفضای رشدی کودک و مانند آن را به همراه دارد.حال با در نظر گرفتن مشکلات یاد شده اگر نوزادی با نوعی معلولیت و اختلال ذهنی یا جسمی یا رفتاری یا ترکیبی از آن ها متولد شود، فشارهای روانی حاصل از وجود چنین فرزندی بر اعضای خانواده به ویژه والدین چندین برابر می گردد (سیف نراقی و نادری، 1380).
اختلال های فراگیر رشد با آسیب شدید و گستردهی زمینه های گوناگون رشد مشخص می شوند مانند: اختلال در مهارت های تعامل اجتماعی متقابل، مهارت های ارتباطی یا وجود رفتار، علایق و فعالیتهای کلیشهای. اتیسم یکی از این اختلالات است. اختلال اتیسم (درخودماندگی) که براساس تحول نابهنجار تعامل اجتماعی و ارتباطی و بر مبنای محدودیت قابل ملاحظه فعالیت ها و رغبت ها مشخص می شود، از وخیم ترین و ناشناخته ترین اختلالات دوران کودکی است(دادستان،1378). اختلال اتیسم مشهورترین اختلال گروه از اختلالات فراگیر رشد[6]است که با تخریب پایدار در تعامل اجتماعی متقابل، انحراف ارتباطی و الگوهای رفتاری کلیشه ای محدودمشخص می شود. طبق متن بازنگری شده چهارمین چاپ راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی [7]کارکرد نابهنجار در زمینه های فوق باید در 3 سالگی وجود داشته باشد(کاپلان- سادوک ،2007).
این کلمه از اصطلاح یونانی اتو و به معنی خود ریشه گرفته است. درسال 1943 دکتر کانر[8] این اختلال را شناسایی نموده، آن را اتیسم
(درخودماندگی) زودرس دوران کودکی نامید (انجمن روانشناسی آمریکا، 2000).
از اتیسم به عنوان یک اختلال طیفی یاد می شود(دبادت[9]،2006).زیرا این ناتوانی از جهات مختلف بر پیشرفت و گسترش توانایی کودک(شامل رشد زبان،ارتباط و مهارتهای اجتماعی) تاثیر می گذارد(انجمن راهنمایی،2008).
راهنمای تشخیصی و آماری بیماری های روانی مهم ترین نشانگان ضروری برای تشخیص اتیسم را در سه حوزه خلاصه کرده است: 1-نارسایی های اجتماعی ،با دونشانه رایج که از ابتدای کودکی خود را نشان می دهند،فقدان تماس چشمی و هماهنگ کردن وضعیت بدنی خود با طرف مقابل به هنگام در آغوش گرفته شدن.2- الگوهای قالبی رفتار. راتر(1987)این رفتارها را در چهار دسته طبقه بندی کرده است:اول،بازی های محدود و انعطاف ناپذیر. دوم،دلبستگی شدید به یک شیء .سوم،مشغولیت فکری در باره یک موضوع و در پایان تمایل شدید به ثابت بودن الگوی برنامه فعالیت های روزمره(جونز،2004). 3- نارسایی های ارتباطی که پژوهش ها نشان داده است بیش از یک سوم کودکان درخود مانده هرگز گفتار کارکردی را به دست نمی آورند(میرندا[10]،2003،لرد،ریزی و پیکلس[11]،2004،ریملند[12]،1964).رفتارهای خودآزاری از رفتارهای مخربی است که افراد دارای ناتوانی رشدی انجام می دهند.رفتارهای خودآزارانه غالبا شکل های مشترکی دارند که عبارتند از :ضربه به سر، ضربه با دست، مالش بیش از حد خود،چنگ زدن و ناخن کشیدن (درخشیده، 1384).
در مطالعهای میزان شیوع کودکان اتیسم، حدود یک مورد در 2000 تولد زنده گزارش شده است (تانگوای[13]،2000). و میزان این اختلال در پسران 4 تا 5 برابر دختران است[14].
طیف اختلالات اتیسم[15]تأثیرات شدیدی بر زندگی خانوادگی می گذارد. سطوح بالای اضطراب، استرس، انزوا و بلاتکلیفی در والدین و همشیران کودک مبتلا به اتیسم از جمله این موارد است (وبستر، فیلر و لاول[16]،2000). والدین و بخصوص مادر از اولین کسانی هستند که با کودک ارتباط برقرار می کنند و بیشترین زمان را با کودک سپری می کنند. مادران کودکان اتیسم مشکلات رفتاری شدید کودک و استرس بیشتر و رضایتمندی کمتر از روابط بین یکدیگر(زن و شوهر)را تجربه می کنند (برابست، کلاپتون، هندریک، 2009).[17]
وجود کودک معلول و از جمله اتیسم اغلب ضایعات جبران ناپذیری را برپیکر خانواده وارد می کند. میزان آسیب پذیری خانواده در مقابل این ضایعه گاه به حدی است که وضعیت سلامت روانی خانواده دچار آسیب شدیدی می شود(نریمانی،آقامحمدیان،رجبی،1386). سازمان جهانی بهداشت[18] سلامت روانی[19] را اینگونه تعریف نموده است: قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران،تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی به طور عادلانه،منطقی و مناسب.
از سوی دیگرتأثیر رفتار ناسازگارانه کودک اتیسم به تنهایی برای بالا بردن سطح تعارض و ناسازگاری زناشویی بین والدینش گزارش شده است(وسترمن و شانهولتز[20]،1993).یافته ها نشان می دهند که سازگاری زناشویی به طور مستقیم تحت تأثیرچگونگی رویارویی والدین با رشد غیر معمول فرزندشان است(میلگرام و آتزیل[21]،1988).از نظر کرینچر (1986)،سازگاری و تعامل سالم زناشویی،کلید فرایند خانواده ی مطلوب است،زیرا برای زوجین سخت است که زن و شوهر خوبی نباشند و بخواهند والدین با کفایتی باشند(به نقل از بارکر،ترجمه دهقانی،1375).روابط ضعیف والدین،یکی از دلایل معمول اصطکاک در خانواده است(هارلوک1975،به نقل از برجعلی،1378). سازگاری و ناسازگاری زناشویی تمام ابعاد زندگی زوج ها و فرزندان آن ها را تحت تأثیر قرار می دهد.ناسازگاری موجب کاهش امید به زندگی، افزایش احتمال ابتلا به بیماری های جسمانی و روانی می گردد(پروچینو،ویلسون،کندرسون وکارت رایت[22]،2009).سازگاری زناشویی که جایگاه برجسته ای را در مطالعه ارتباطات خانوادگی و زناشویی به خود اختصاص داده است، را می توان به شکل فرایندی تعریف کرد که بوسیله موارد زیر تعیین میشود: 1) تفاوتهای پردرد سر دو تایی، 2) تنشهای بین فردی و اضطراب شخصی، 3) رضایت دوتایی، 4) همبستگی دوتایی، و 5) توافق کلی دوتایی روی شیوههای مهم عملکرد (اسپانیر[23] ، 1976).
با توجه به این که مادران کودکان اتیسم مشکلات عدیدهای در زمینه نگهداری از کودکشان دارند. پژوهش حاضر در پی پاسخ به این سؤال است که آیا بین سلامت روان و سازگاری زناشویی مادران کودکان اتیسم و مادران کودکان عادی تفاوت وجود دارد؟
[1] Pervasive Developmental Disorder
[2] Autism disorder
[3] sadock
[4] Webster
[5] Ryde-Brant
[6] Pervasive developmental disorders)PDD)
[7] (DSM-IV-TR)
[8] Kanner
[9] Debbaudt
[10] Mirenda
[11]Lord,Risi &Pickles
[12] Rimland
[13] Tanguay PE
[14] DSMIV-TR
[15] Autism spectrum disorder(ASD)
[16] Webster,Feiler&Lovell
[17] Brobst,Clopton,Hendrick
[18] World Health Organization
[19] Mental health
[20] Westerman &Schonholtz
[21] Milgram &Atzil
[22] Pruchno&Wilson&Cenderson&cartwright
[23] Spannier
دانستن علم و اراده مخصوص فرزندان آدم است که خداوند به عنوان بالاترین محبت به آنها اعطا نمودهاست. بدیهی است برای استفاده از این دو موهبت خلق مسائل و نتیجه گیری ها در نظام هستی و ایجاد پیشنهادهایی لازم است تا انسان بتواند علم و اراده را که در ابتدا کوچک است بسط دهد و سرانجام بتواند با تسخیر و احاطه بر مسائل ، لیاقت نهایی و شایستگی جانشینی او را بیابد .وجود مسائلی بنام بیماری برای انسان شاید جزء خواسته های خود انسان است که بتواند در برخورد با آنها قدرت علم و اراده خود را محک بزند (تابعی؛ به نقل از جمشید زاده و ناموران ، 1382) .
سرطان جزء موارد بیماری است که ضمن به چالش کشید ن علم و اراده آدمی دارای رموز خاصی است . همان طور که سلول های بیمار چنگال در بافت ها و دستگاه های بدن وارد می کنند و همان گیاه عشقه که اگر به درختی وصل شود به آسانی از آن جدا نمی شود ، اراده انسان نیز می بایست در جهت تقابل بر سلول های سرطانی چنان اثر نماید که اثرات سلول های سرطانی را خنثی کند ( اوتیس،2007؛به نقل از محمدی و علی بیگی،1390) .
یافته های تحقیقاتیبه این نتیجه رسیدندکه تنش های مزمن و مکرر با کم شدن عملکرد نظام ایمنی رابطه مستقیم دارد ، علاوه بر این مطالعات دیگری نشان دادند : که میزان فعالیت و تعداد سلول های ان کی پس از تنیدگی های کوتاه مدت و آنی ، مثل : پرش با چتر نجات ، زد و خورد ، کشمکش ، حساب های ذهنی پیچیده و غیره به سرعت افزایش می یابد.این مطالعه نشان میدهد که نظام ایمنی به سرعت علیه عامل تنیدگی زا واکنش هایی در جهت رفع این عامل نشان میدهد ، اما در مقابل ، در موارد تنیدگی های مزمن و طولانی مدت، همانند اختلافات فردی ، بیماری ، ترس مزمن ، مرگ عزیزان ، طلاق ، نا امیدی و افسردگی های طولانی مدت ، میزان عملکرد مثبت نظام ایمنی از جمله: تعداد و فعالیت سلولهای ان کی دچار نقصان میشود (اندرسون،1997)[1].
در هنگام بیماری ، ناراحتی هایی بروز می کند که فرد از خود و جهان برداشتی بدبینانه دارد و ممکن است
بگوید :”بیفایده است ، من بازنده هستم ” در نگرانی و هراس احتمالا این فکر به ذهن میرسد که : ” اگر کنترلم را از دست بدهم و سقوط کنم چه اتفاقی خواهد افتاد؟” . با آنکه افکار منفی به تنهایی اغلب اشتباه و غیر منطقی هستند به گونه ای فریب کارانه و واقعی به نظر میرسند . به طوری که فرد گمان میکند وضع به همان بدی است که به نظر میرسد و طبیعی است که اگر بیمار از شر این قبیل روحیات ناخوشایند نجات نیابد و طرز تلقی مثبت تر و واقعبینانه تری پیدا نکند ، بیماری بر وی چیره میشود و این در حالی است که با درمان این طرز فکرها انواع مختلفی از ناراحتی های روزانه از جمله : احساس عدم امنیت روانی و حقارت ، احساس تقصیر ، فشار روانی ، ناکامی و ناامیدی بر طرف می شود (برنز ، 1990؛ به نقل از قراچه داغی ، 1391 ).
سرطان به عنوان یک حادثه آسیب زا در زندگی می تواند منجر به استرس پس از سانحه گردد. دالگلیشن (1999) عنوان می کند که قربانیان تروما اطلاعات ناهمخوان با طرحواره را مکرراً ارزیابی می کنند تا بتوانند این اطلاعات را با طرحواره های قبلی خود یکپارچه نمایند. اما ، ارزیابی این اطلاعات به عنوان تهدید کننده و ناهمخوان با طرحواره های قبلی باعث احساس تهدید کنونی یاقریب الوقوع می شود. فرض براین است که فعالیت مزمن هیجان ترس باعث می شود که سیستم شناختی به صورتی شکل گیرد که سرنخ های مربوط به تروما به صورت انتخابی پردازش شوند و به این ترتیب احساس تهدید مداوم را تقویت میکنند .جای تعجب نیست که تحقیقات ارتباط معنی داری را بین تغییر دردیدگاه فرد درباره ی دنیا و ناراحتی روانشناختی تایید کرده اند. (ترنر،2006)[2].
اونز (2001) ارتباط بین شدت اختلال استرس پس از سانحه و تحریف های شناختی را بررسی کردند و دریافتند که بین شدت اختلال استرس پس از سانحه و ادراک خودارزشمندی پایین ارتباط معنی داری وجود دارد. باید توجه شود که ممکن است نوع طرحواره های ناسازگار براساس نوع تروما متفاوت باشد. بنابراین پژوهش حاضر در پی تبیین طرح واره های ناسازگار اولیه و تحریف های شناختی در بیماران سرطانی است .
در کشور ایران پس از بیماریهای قلبی عروقی دومین علت مرگ بیماری سرطان است به گزارش سازمان بهداشت جهانی در سال 2005 در اثر این بیماری 4700 مورد مرگ در ایران اتفاق افتاده که از این تعداد 2700 مورد کمتر از 70 سال سن داشتند؛ اصولاً عقیده بر این است که در این بیماری درمان مشکل ولی پیشگیری آسان است. تحقیقات متعدد ثابت کرده است حمایت روانی از بیماران به خصوص بیمارانی که به سرطان مبتلا هستند میتوانند بر روند درمان و کیفیت زندگی آن ها مؤثر باشد به گونهای که تا به حال داستان زندگی بیماران مبتلا به بیماریهای صعبالعلاج را شنیدهاید که توانستند با بیماری خود مبارزه کنند در این میان شخصیت و نوع باورهای بیمار بر روند سازگاری او با زندگی و بیماریاش بسیار مؤثر است پزشکان معتقدندبیمارانی که چنین بینش و نگرش مثبتی دارند و به علاوه از حمایت خانوادگی خوب و حمایت اجتماعی خوب برخوردارنددر مقایسه با گروههای که فاقد این 3 خصیصه هستند روند بهبود و درمان را با کیفیت مطلوب طی میکنند و از زندگی خوب بهره میبرند. بیماری سرطان جزء بیماریهای مزمنی است که هم سبب تحلیل قوای بدنی فرد میشود و هم باعث کاهش فعالیتهای روزمره و سبب به وجود آمدن برخی مشکلات جنسی میشود. ضمن اینکه فرد ممکن است به دلیل بیماری که دارد مبتلا به اختلالات خلقی همچون افسردگی شود(احدی و خیر جو، 1387).
میراندا[3] ، گراس[4]، پرسونز[5] و هان[6] (1998 )به این نتیجه رسیدند که افراد افسرده ناکارآمدی شناختی زیادی نشان میدادند .به همین منظور علاوه بر درمان های جسمانی ، درمان های روانشناختی نیز از اهمیت بسزایی برخوردارند .در درمان های روانشناختی، ارزیابی شناختی مداوم برای بهبود باورها مهم است در این راستا طرح واره ها به عنوان سازوکارهای اصلی مسئول مشکلات ظاهری بیمار هستند . یک فرضیه کاری خوب درباره مشکلات ظاهری بیمار و طرح واره های زیرین به درمانگر کمک می کند ارتباط بین مشکلات را درک کند ، رفتارهای او را پیش بینی کند و مداخله های درمانی مناسبی را اتخاذ کند ، اما با توجه به اینکه طرح واره ها به آسانی در آگاهی نیستند درمانگر با تقویت اتحاد درمانی و تدوین مفهوم پردازی و شناسایی سطوح قابل دسترس شناخت ، روش خودرا آغاز می کند . افکار خود آیند نخستین و قابل دسترس ترین سطح شناخت هستند و می توانند سرنخ هایی را برای طرح واره های فعال شده ارائه کنند(ریزو، تویت،استینویانگ،2007 ؛به نقل از مولودی و احمدی ، 1390 ).
دو نوع اصلی خطاهای منطقی وجود دارد : تفکرافراطی[7] و تفکر اختیاری[8] . تفکر افراطی موقعی به کار میرود که تحریف ، در فرایند تفکر رخ دهد ، که معمولا به شکل اغراق یا کم اهمیت ساختن امور[9] تجلی پیدا می کند . در تفکر اختیاری ، هر نوع نتیجه گیری یا استنباطی بدون طی فرایند تفکر ، به دست می آید .
تفکر افراطی به چهار گروه تقسیم می شود : فراتر رفتن از واقعیات[10] ، سوء تعبیر واقعیات[11]، در نظر نگرفتن تمام واقعیات[12]، استفاده از تقسیم بندی دو بعدی (دو وجهی)[13] برای پدیده های پیوسته یا طیفی ، و درجه بندی اموری که قابل درجه بندی نیستند ( فری ،1999؛ به نقل از محمدی و فرنام ،1384).
دونوع تفکراختیاری وجوددارد: بایدها[14]واستفاده ازهیجان برای تایید باورها[15]. دربایدها،جمله های ترجیحی ( ” من ترجیح می دهم به شنابروم ” ، ” ماهمگی ترجیح می دهیم که کسی ازمادزدی نکند “) تبدیل به جمله های آمرانه ی بدون دلیل می شوند : ” من باید به شنابروم ” ؛ ” اونباید دزدی کند “( ویلسون،1997).
با این اوصاف در بیماران سرطانی ضروری است مبناهای روان شناختی تأ ثیر گذار برکیفیت زندگی و روند درمانی بررسی شود و به همین منظور ضمن توجه به ویژگیهای جمعیت شناختی بیماران ، خطای شناختی و طرح واره های ناسازگار اولیه این بیماران در مقایسه با افراد سالم مورد بررسی قرار میگیرد. در نتیجه ، پژوهشگر به دنبال پاسخگویی به این سوال است که آیا بین طرحواره های ناسازگار اولیه و تحریف های شناختی در بیماران سرطانیو افراد سالم تفاوت معناداری وجود دارد یا خیر ؟
[1].Anderson
[2]. Torner
[3].Miranda
[4].Grass
[5].Persons
[6].Han
[7]extreme thinking
[8]arbitraray thinking
[9]minimization
[10]-going beyond the fact
[11]-misinterpreting the facts
[12]-not considering all the facts
[13]-dichotomous categories
[14]-should
[15]-using emotion to verify belief
«شواهد قابل ملاحظه ای از مطالعات پسامرگی مغز بیماران وجود دارد که مؤیّد نا هنجاری ای اناتومیک قشر جلوی پیشانی در اسکیزو فرنی است. روش های تصویر برداری کارکردی مغز نیزنقایص کارکردی را در ناحیه جلوی پیشانی نشان داده اند.از مدتها پیش مشخص شده است که چنین علا مت اسکیزوفرنی شبیه علایمی است که در مورد لوبوتومی پره فرونتال یا سندرم های لوب پیشانی دیده می شود.»(رضاعی،1385،ص19).
ناحیه ارتباطی پره فرونتال قادر به فراخوانی اطلاعات از نواحی گسترده ای از مغز و سپس استفاده از آن در الگو های عمیق تفکر برای دست یابی به الگو های مورد نظر است . نقص در ناحیه پره فرونتال باعث اختلال دراعمال اجرایی یعنی فرایند های عصب- روانشناختی که برای تطابق با محیط ضروری است، می گردد . اعمال اجرایی شامل توانایی هایی نظیر طرح ریزی ، ابتکار عمل ، انعطاف پذیری ، حفظ انگیزش ، توانایی شناخت وتغییر توالی ها، توانایی استفاده از سر نخ ها و باز خوردهابرای انجام رفتار هدف دار ، توانایی تفکر انتزاعی (افزایش عمق و ارتباط افکار)، و حفظ همزمان تعداد زیادی واحد اطلا عاتی وسپس فراخوانی این اطلاعات برای انجام اعمال بعدی می باشد (کلان[1]،کنن[2]، 2000).
مطالعات مربوط به جریان خون منطقه ای مغز (RCBF)[3] با بهره گرفتن از ترمو گرافی گسیل پوزیترون (SPEST_PET)[4] نشان داده است که اختلال در پاسخگویی آزمون ویسکانسین بااختلال عملکرد لوب فرونتال مشاهده شده است (استراتا و دانیلو[5]،2000).
تحقیقات نشان داده اند که بیماران مبتلا به اسکیزو فرنیا در مقایسه باافراد بهنجار نقایص شناختی بیشتری دارند.از جمله نقایص موجود می توان به نقص عملکرد اجرایی اشاره کرد . در تعریف عملکرد اجرایی ،لزاک[6]، 1995گفته است:عملکرد اجرایی مستلزم توانایی شخص در نظم دهی وهدایت رفتار خود است .این کار کردهارا می توان به بخش های فرعی شامل نیت و اراده، برنامه ریزی، اقدام هدفمند و عملکرد موثر تقسیم کرد (به نقل پاشا شریفی، 1386).
بر خلاف اهمیت توانایی های اجرایی، در موقعیت سنجش روانی این امر نادیده گرفته می شود. یکی از دلایل این کار ان است که عملکرد اجرایی دچار اختلال شود، در صورتی که سایر کارکرد های شناختی سالم بنظر می رسند. گراث- مارنات (2003، ترجمه پاشا شریفی و نیکو، 1386 ). برخی شواهد وجود دارند که نشان می دهند، هوش بیمار پس از ضایعه قطعه پیشانی در واقع افزایش نشان می دهد اما از نظر توانایی های اجرایی دچار اختلال هستند (همان منبع).
عملکردهای اجرایی به عنوان فرایند های پیچیده ای تعریف می شوند .که در حل مسائل جدید به کار می روند .این فرایند شامل آگاهی از مسائل موجود وارزیابی آن ،تحلیل شرایط مساله وفرمول بندی هدف های خاص ، ایجاد مجموعه ای از طرحها ونقشه ها به منظور مشخص کردن اعمال مورد نیاز برای حل مسئله ، وتغییر طرح های غیر موثر وتغییردر جهت اجرای طرح های موثر تر ، مقایسه نتایج بدست آمده با نتایج قبلی (در صورتی که از طرح جدیدی متناسب با موقعیت مساله استفاده شده باشد )، اتمام طرح هنگامی که نتایج رضایت بخش است
ودر نهایت حفظ طرح وبازیابی آن برای مواجعه با مسالها مساله مشابه در آینده می باشد گراث-مارنات(2003،ترجمه پاشا شریفی و نیکخو ،1386).
به طور معمول عملکرد اجرایی با آزمون کلمه و رنگ استروپ[7] (گلدن[8]،1987) و آزمون جور کردن کارت های ویسکانسین[9] (گرانت وبرگ[10]،1993 )موردسنجش قرار می گیرند هبن[11]، میلبرگ[12] (2002، ترجمه حق شناس، 1387).
در واقع هدف از تحقیق ، بررسی عملکرد اجرایی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا بدون علائم روانپریشی، افسردگی اساسی بدون علائم روانپریشی و افراد بهنجار به وسیله دو آزمون رنگ وکلمه استروپ وآزمون جور کردن کارت های ویسکانسین می باشد.
1-2- بیان مسئله
اسکیزوفرنی(روانگسیختگی) سندرمی بالینی شامل اسیب شناسی روانی متغییر اما عمیقاً ویرانگر است که شناخت، هیجان، ادراک و سایر جنبه های رفتار را دربرمی گیرد. شیوع مادام العمر اسکیزو فرنی در ایالات متحده 1 درصد است، به این معنا که از هر 100 نفر، تقریباً یک نفر به اسکیزوفرن مبتلا خواهد شدو همچنین شواهد قابل ملاحظه ای از مطالعات پسامرگی مغز بیماران وجود دارد که مؤید نابهنجارهای آناتومیک قشر جلوی پیشانی در بیماران اسکیزوفرنی است و تخمین زده می شود که عوامل فرهنگی و اقتصادی اجتماعی زیان های مالی ناشی از اسکیزوفرنی در ایالات متحده، از مجموع خسارات ناشی از تمام سرطان ها نیز بیشتر است کاپلان وسادوک[13] (2007،ترجمه رضاعی،1390)
طبق متن بازبینی شده چاپ چهارم (DSM-IV-TR)[14]، اختلال افسردگی اساسی بدون سابقه ای از اختلال مانیا، مختلط، یا هیپومانیا رخ می دهد. دوره ی افسردگی اساسی باید حداقل دو هفته طول بکشد و همچنین دارای چهار علامت از فهرستی شامل تغییرات اشتها و وزن، تغییرات خواب و فعالیت، فقدان انرژی، احساس گناه، مشکل در تفکر و تصمیم گیری، و افکار عود کننده مرگ یا خود کشی را هم داشته باشد. اختلال افسردگی در بین اختلالات روان پزشکی بالاترین شیوع (17درصد) را داشته است (همان منبع).
باتوجه به شیوع بالای افسردگی اساسی و همچنین مشکلات و زیانهای مالی اسکیزوفرنی این تحقیق مفید می باشد، همچنین تحقیق در زمینه ی مقایسه عملکرد های اجرایی در بیماران مبتلا به اسکیزو فرنیا، افسردگی اساسی بدون روان پریشی و افراد بهنجار به وسیله کارتهای ویسکانسین تاکنون صورت گرفته است اما تحقیقی که عملکرد های اجرایی این گروها را با آزمون کلمه و رنگ استروپ بسنجد تا کنون صورت نگرفته است از این رو تحقیق حاضر در همین راستا تحت عنوان مقایسه عملکرد های اجرایی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا بدون علائم روان پریشی، افسردگی اساسی بدون علائم روان پریشی و افراد بهنجار می باشد.
[1] – Clahn
[2] – Cannon
[3] – Regional Cerebral Blood flow
[4] – positron Emission Tomography
[5] – Strata and Danelu
[6] – Lezak
[7] – Stroop color and Word Test
[8] – Golden
[9] – Card Sorting Test Wisconsin
[10] – Grant and Berg
[11] – Hebben
[12] – Milberg
[13] – Kublan & Sadock
[14] – Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders IV text revision (DSM-IV-TR)
اکنون صنعت گردشگری میرود تا رتبه نخست را در انواع تجارب جهانی به خود اختصاص داده و نقش ویژهای در اقتصاد، تعامل فرهنگها، گفتگوی تمدنها، برقراری تحکیم و الفت بین ملتها داشته باشد. فعالیتهای گردشگری و طبیعتگردی اعم از مناطق طبیعی و مصنوع به غایت با یکدیگر در تعامل هستند و این رابطه متقابل میان گردشگر و مناطق طبیعی می باشد (تولایی، 107:1391) درک رابطه صحیح میان گردشگر و مناطق طبیعی مستلزم داشتن دید همه جانبه و کل گراست رابطه گردشگر و مناطق طبیعی در سه بعد اقتصادی، اجتماعی- فرهنگی و مناطق طبیعی تاثیر گذار میباشد (کاظمی، 97:1390).
از ویژگیهای برنامه توسعه طبیعتگردی موفق در هر جامعه میزان مهمانپذیری منعطف و دارای فرهنگ غنی و جذاب است. این برنامهها معمولا یکپارچگی و توسعه در جامعه میزبان را هدفگیری می کند و به صورت متوازنی طبیعتگردی را در برنامه های توسعه محلی ادغام می کند. تاسیسات و تسهیلات طبیعتگردی در مجاورت میراث و جاذبهی طبیعی به گونه ای طراحی میشوند. که نه تنها نیازهای طبیعت
گردان را برآورده سازد، بلکه کیفیت و شرایط زندگی میزبان را نیز ارتقاء بخشد. ظرفیتهایی که طبیعتگردی در ارتقاء زندگی جوامع میزبان ایجاد می کند، می تواند برنامه توسعه منطقهای را که از رضایت طبیعتگردی تاثیر میپذیرد، تحتتاثیر قرار دهد. بهبود شبکه های ارتباطی و مخابرات، ارتقای شبکه آموزشی، امنیت غذایی، افزایش امکانات بهداشتی و شبکه های درمانی از مهمترین آثار مستقیم طبیعتگردی بر کیفیت زندگی جوامع میزبان است، که به تدریج این آثار به صورت افزایش کیفیت و استانداردهای محصولات، بهبود کیفیت جادههای ارتباطی و دسترسی و ارتقاء کیفیت بخش خدمات ظاهر می شود و نتیجه آن بالا رفتن استانداردهای زندگی و ارتقاء کیفیت زندگی در جامعه میزبان است.
منطقه کوهستانی و طبیعت زیبای اطراف شهر ایلام در رشته کوه زاگرس قرار گرفته است. همسازی درختان بلوط، توپوگرافی کوهستانی و درهای، زیبایی این منطقه را دو چندان کرده است. این منطقه؛ محدوده کم نظیری است که قابلیت گردشگاهی، آموزشی و پژوهشی منحصر به فردی دارد و می تواند عامل بسیار مهمی در جذب گردشگران باشد. به علت بیتوجهی و عدم برنامه ریزی در راستای جذب گردشگران از توان این مناطق طبیعی در اطراف شهر ایلام برای جذب گردشگران استفاده نشده است. برای حل این مسئله نیازمند برنامه ریزی اساسی در جهت معرفی این منطقه، فراهم کردن زیر ساختهای لازم، برنامه های تبلیغاتی و … برای جذب گردشگر می باشد. به همین منظور پژوهش جاری در پی آن است که نقش این مناطق را در توسعه گردشگری و جذب گردشگران مورد بررسی قرار دهد.