هدف از این تحقیق بررسی رابطه بین سطح نگهداری موجودی های نقدی با ارزش شرکت، عملکرد عملیاتی و بازده سهام می باشد.
هدف اصلی مدیران مالی حداکثر کردن ثروت سهامداران است و این حداکثر کردن از طریق افزایش ارزش شرکت انجام می شود. مدیران مالی برای افزایش ارزش شرکت در ابتدا می بایست شناختی کافی از عوامل موثر بر آن داشته باشند، به عبارت دیگر آنها در ابتدا می بایست از عواملی که موجب تقویت یا تضعیف آن می شود، آگاهی کافی داشته باشند.
یکی از معیار های اساسی برای تصمیم گیری در بورس، بازده سهام می باشد، سهام خود به تنهایی دارای محتوای اطلاعاتی است و بیشتر سرمایه گذاران بالفعل و بالقوه در تجزیه و تحلیل مالی و پیش بینی ها از بازده سهام استفاده می کنند. تحلیل گران و تصمیم گیرندگان بازار های مالی در صورتی می توانند دقت خود در پیش بینی بازده سهام را بالا برند که از عوامل موثر بر آن آگاهی کافی داشته باشند. چرا که آنان با آگاهی از عواملی که می توانند اثر منفی یا مثبت معناداری بر بازده سهام داشته باشند، قادر می شوند تا پیش بینی های دقیق تری در رابطه با بازده سهام داشته باشند.
تا کنون در تحقیقات انجام شده درباره ارزش شرکت، عملکرد عملیاتی و بازده سهام، اثر سطح نگهداشت وجه نقد بر این سه متغیر مورد بررسی قرار نگرفته است. بنابراین در این تحقیق تعداد 117 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، در طی دوره ی زمانی 1381 الی 1390، به منظور بررسی این موضوع مورد آزمون قرار گرفته اند.
1-2- بیان مسأله
ارزش شرکت، عملکرد عملیاتی و بازده سهام، هر سه از متغیر های مهم و اثرگذار بر تصمیم گیری مدیران، سرمایه گذاران و سایر استفاده کنندگان از اطلاعات مالی شرکت ها می باشد. بنابراین بررسی عوامل موثر بر این سه متغیر اثرگذار بر تصمیم گیری می تواند از این جهت موثر واقع شود که با یافتن عوامل موثر بر آنها و اینکه این عوامل رابطه مثبت(منفی) با این متغیر ها دارند، می توان با تقویت(تضعیف) آن عوامل اثرگذار، به بهبود ارزش شرکت، عملکرد عملیاتی و بازده سهام پرداخت(کین وای ، 2010 ؛ کوین، 2007).
موجودیهای نقدی همواره درصد قابل توجهی از داراییهای شرکتها را به خود اختصاص دادهاند، این رقم در شرکتهای آمریکایی برابر با 1/8 درصد از مجموع داراییها (کیم و همکاران، 1998) و در شرکتهای انگلیسی برابر با 9/9 درصد از داراییها بوده است (ازکان، 2004). بنابراین بررسی اینکه آیا سطح نگهداری موجودی های نقدی بر متغیر های اثرگذار بر تصمیم گیری تصمیم گیرندگان، اثر گذار است یا خیر می تواند به مدیران کمک کند تا در مورد اینکه سطح نگهداری موجودی های نقدی خود را افزایش یا کاهش دهند، تصمیم گیری کنند.
باتوجه به مطالبی که در مورد سطح نگهداری موجودی های نقدی، ارزش شرکت، عملکرد عملیاتی و بازده سهام بیان شد، مسئله اساسی این تحقیق این است که آیا سطح نگهداری وجه نقد با ارزش شرکت، عملکرد عملیاتی و بازده سهام، رابطه ی معناداری دارد یا خیر؟
1-3- اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
ارزش شرکت، عملکرد عملیاتی و بازده سهام از متغیر های اصلی و اثر گذار بر تصمیمات تصمیم گیرندگان بازار های مالی می باشد. بنابراین
تعیین عوامل موثر بر آنها می تواند در ارائه مدلی برای پیش بینی آنها موثر واقع شود. همچنین روشن شدن نوع اثر عامل بررسی شده(مثبت یا منفی) با این سه متغیر می تواند به مدیران کمک کند تا در مورد اینکه برای بهبود این سه متغیر، عامل بررسی شده را کاهش یا افزایش دهند، تصمیم گیری نمایند.
با توجه به اینکه در تحقیقات انجام شده در داخل تاثیر سطح نقدینگی شرکت ها بر ارزش شرکت، عملکرد عملیاتی و بازده سهام مورد بررسی قرار نگرفته است. انجام تحقیق حاضر از این جهت دارای اهمیت است که یکی دیگر از عوامل اثرگذار بر این سه متغیر اصلی تصمیم گیری در مورد شرکت را نمایان می سازد.
1-4- مرور ادبیات و سوابق مربوطه :
1-4-1- حوزه داخلی
ملکیان و همکاران (1390) در تحقیقی به عنوان بررسی رابطه بین وجه نقد نگهداری شده و عوامل تعیین کننده ان در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، به مطالعه عوامل تعیین کننده نگهداری وجه نقد پرداخت. جهت انجام این پژوهش نمونه ای مشتمل بر 131 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار در طی سال های 1383-1387 انتخاب گردیده است . برای براورد مدل اماری تحقیق روش رگرسیون با بهره گرفتن از داده های تابلویی مورد استفاده قرار گرفته است یافته های پژوهش نشان دهنده وجود رابطه بین اندازه شرکت، داراییهای ثابت مشهود با وجه نقد نگهداری شده میباشد. همچنین نتایج نشان میدهد که جریان های نقدی، سود آوری و فرصت های رشد رابطه مثبتی با وجه نقد نگهداری شده دارند.
صامتی و همکاران(1386) به بررسی تاثیر نرخ تورم بر ارزش شرکت پرداخنتد. در این تحقیق از شاخص کیو توبین برای محاسبه ارزش شرکت استفاده شد. نتایج این تحقیق نشان داد که ارتباط معناداری بین نرخ تورم و ارزش شرکت وجود ندارد.
حساس یگانه و همکاران(1387) در تحقیقی به بررسی رابطه بین سرمایه گذاران نهادی و ارزش شرکت پرداخنتد. در این تحقیق نگرش های مختلف در مورد سرمایه گذاران نهادی مورد آزمون قرار گرفت. به طور کلی نتایج این تحقیق نشان داد که بین سرمایه گذاران نهادی و ارزش شرکت رابطه معناداری وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد که بین تمرکز مالکیت نهادی و ارزش شرکت رابطه معناداری وجود ندارد.
دموری و همکاران(1390) در تحقیقی به بررسی رابطه بین هموارسازی سود، کیفیت سود و ارزش شرکت در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. نتایج تحقیق آنها نشان داد سرمایه گذاران برای شرکت های هموار ساز سود با کیفیت، بالاترین ارزش و برای شرکت های غیر هموارساز سود بدون کیفیت، کمترین ارزش را قائل هستند.
یحیی زاده فر و همکاران(1389) در تحقیقی به بررسی رابطه نقد شوندگی با بازده سهام در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. در این پژوهش رابطه نرخ گردش به عنوان معیار نقدشوندگی با بازده سهام در دوره ی زمانی 1381 تا 1387 مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج تحقیق آنها بیانگر وجود رابطه مثبت و معنادار بین ضریب متغیر نرخ گردش و بازده سهام است.
قائمی و همکاران(1385) به بررسی عوامل موثر بر بازده سهام عادی شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. آنها در این تحقیق تاثیر ریسک سیستماتیک، اندازه شرکت، نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار، حجم مبادلات سهام و نسبت قیمت به درآمد را بر بازده سهام بررسی کردند.. نتایج این تحقیق حاکی از رابطه معنی دار و مثبت بازده سهام با شاخص ریسک سیستماتیک، اندازه شرکت و نسبت قیمت به درآمد می باشد.
مشکی (1390) در تحقیقی به بررسی عوامل موثر بر عملکرد شرکت های بورسی پرداخته. وی در این تحقیق رابطه برخی از متغیر های مهم و اثرگذار نظیر اندازه و نسبت ارزش دفتری به بازار بر عملکرد(بازدهی و سودآوری) را مورد بررسی قرار داده. یافته های پژوهش وی حاکی از وجود یک رابطه خطی مستقیم بین متغیر های اندازه و بتا با عامل بازدهی و نیز وجود رابطه خطی مستقیم بین متغیر های اندازه و اهرم مالی با عامل سودآوری می باشد. این در حالی است که رابطه بین نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار با هر دو متغیر وابسته بازدهی و سود آوری منفی بدست آمده است.
مدیریت سود، برآیند درجهای از قابلیت انعطاف و اعمال نظری است که مدیران در گزارشگری مالی خود دارند. مدیران ممکن است از این قدرت خود برای مدیریت فرصتطلبانهی سود یا انتقال اطلاعات محرمانه دربارهی عملکرد آتی شرکت استفاده نمایند. بیشتر محققین دریافتهاند که مدیریت سود با انگیزهی گمراه کردن استفادهکنندگان از صورتهای مالی و یا انحراف از نتایج قراردادی که بستگی به سوددهی حسابداری دارد انجام میشود (آقایی و چالاکی، 1388).
به منظور دستیابی به سطح مورد نظر سود، مدیران میتوانند تا پایان سال صبر کنند و از اقلام تعهدی اختیاری برای مدیریت سود گزارش شده استفاده نمایند، اما این راهکار ممکن است این ریسک را در پی داشته باشد که مقتار سودی که برای دستکاری مدنظر است، از اقلام تعهدی اختیاری موجود بیشتر باشد؛ زیرا اختیار در مورد اقلام تعهدی از طریق اصول عمومی پذیرفته شدهی حسابداری محدود شده است (بارتون و سیمکو[1]، 2002). فرض بر این است که رویدادهای اقتصادی اساسی یک شرکت، توانایی مدیران را برای گزارش سود معوق (تعهد شده) دچار محدودیت میسازد. در نتیجه، این امکان وجود دارد که مدیران نتوانند از طریق اقلام تعهدی اختیاری در پایان سال به سود مورد نظر خویش دست پیدا کنند. مدیران میتوانند از طریق دستکاری فعالیتهای عملیاتی واقعی در طول سال این ریسک را کاهش دهند (اعتمادی و همکاران، 1389). دستکاری فعالیتهای واقعی کمتر در معرض محدودیت است، مزیت دیگر، جایگزین نمودن فعالیتهای واقعی برای دستکاری سود، این است که حسابرسان و قانونگذاران کمتر به چنین رفتارهایی توجه میکنند. با این وجود دستکاری فعالیتهای واقعی چندان بدون هزینه هم نیست، چرا که این احتمال وجود دارد که جریانهای نقدی در دوره های آتی به طور غیرمستیقم (منفی) تحت تأثیر اعمالی قرار گیرد که در حال حاضر برای افزایش سود انجام میشود (ناظمی اردکانی، 1388).
در پژوهش حاضر، ارتباط بین نقدشوندگی سهام و مدیریت سود واقعی بررسى مى شود. از این رو، در ادامه این فصل طرح کلی تحقیق شامل فرضیه ها، اهداف تحقیق، متغیرها و تعریف عملیاتی آنها و روش هاى آمارى مورد استفاده به منظور آزمون فرضیه ها تشریح مى شوند.
1-2 تشریح موضوع و بیان مساله
در مدیریت سود واقعی سود واقعی مدیران برای دستیبابی به اهداف مربوط به مدیریت سود خود، در فعالیتها و تصمیمات عملیاتی واحد
تجاری تغییراتی ایجاد کند. تحقیقات گذشته (گانی، 2005) این تصمیمات عملیاتی را در 4 گروه طبقهبندی میکنند:
برخی فعالیتهای تحقیق و توسعه که منجر به پروژه های با خالص ارزش فعلی مثبت در آینده میشود. انجام ندادن تبلیغات در جهت افزایش فروش شرکت. فروش داراییهای ثابت عملیاتی که به افزایش بهره وری و کارایی عملیات واحد تجاری کمک مینماید. بلوکه نمودن سرمایهی شرکت در قالب موجودیها، افزایش فروش های اعتباری که منجر به کاهش جریانهای نقدی ورودی به شرکت میشود. همه و همه نشان از آن دارد که چهار عمل فوق منجر به کاهش جریانهای نقدی عملیاتی آتی شرکت و در نتیجه افت عملکرد مالیاتی آتی شرکت خواهد شد، از این رو انتظار میرود، بین مدیریت واقعی سود (که در قالب چهار فعالیت فوق تعمیم مییابد) و عملکرد عملیاتی آتی شرکت رابطه منفی وجود داشته باشد.
بسیاری از شواهد موجود پیرامون دستکاری فعالیتهای واقعی بر کاهش فرصتطلبانهی هزینه های اختیاری از جمله هزینه های تحقیق و توسعه تمرکز میکنند (برای مثال تحقیقات بوش[2] (1988)؛ بابر و همکاران[3] (1991). اگرچه کاهش از هزینه های اختیاری میتواند سود را در جهت برآورده ساختن برخی اهداف خاص ارتقا بخشد، اما ریسک کاهش جریانهای نقدی عملیاتی (CFO) آتی را موجب میشود؛ زیرا این عمل به طور کلی جریانهای خروجی وجه نقد را کاهش میدهد و در عوض تأثیری مثبت بر روی جریان نقدی عملیاتی جاری دارد. در سالهای بعدی، این تأثیر مستقیم ممکن است معکوس شود. باید توجه داشت دستکاری فعالیتهای واقعی، وسیلهی تغییر آرایش حسابها نیست. مدیران در این روش، زمان انجام عملیات، نحوهی تخصیص منابع و یا زمان اجرای پروژه های سرمایهگذاری را تغییر میدهند. فعالیتهای مدیریت سود مبتنی بر اقلام تعهدی هیچ پیامد مستقیم جریان نقدی را به همراه ندارد (کوهن و زارویین[4]، 2008).
از سوی دیگر بازار سرمایه در یک كشور از منابع عمده تأمین مالی شركتها و دولتها است و در كشورهایی نظیر ایران كه در پی جذب شركتهای خارجی جهت سرمایه گذاری مستقیم و نیز رونق بورس خود هستند، تقویت آن و شناخت عوامل مرتبط با معامله اوراق بهادار می تواند انگیزه شركت- های داخلی و خارجی را برای ورود به عرصه فعالیت و توسعه سرمایه گذاری افزایش دهد، به نحوی كه تحقق مناسب اهداف عمده توسعههای مالی و اقتصادی دولت را نیز مهیا كند. ایجاد زمینه های لازم جهت پاسخگویی بیشتر به نیازهای سرمایهگذارن و تبدیل شدن بورس اوراق بهادار تهران به بورسی مطرح، نیازمند بررسیهای علمی فراوانی است. در این میان یکی از متغیرهایی که به این امر می تواند کمک کند میزان جذابیت شرکتهای موجود در بورس اوراق بهادار و همچنین درجه نقدشوندگی سهام آنها در بورس اوراق بهادار است که باعث می شود سرمایهگذارن در هر زمانی که اراده کنند بتوانند دارایی های خود را با کمترین هزینه به وجه نقد تبدیل کنند. بر طبق مدلهای ارائه شده برای پیش بینی بازده، عوامل زیادی وجود دارد که می توانند بازده سرمایه گذاریهای مختلف را برآورد کند. در این میان نقدشوندگی سهام یکی دیگر از عواملی است که بررسی تاثیر آن بر بازده سهام در بازارهای مختلف از ادبیات و پیشینه قویی برخوردار است و محققان این متغیر را به عنوان یکی از عواملی که می تواند در تعیین بازده نقش مهمی داشته باشد، میشناسند. دارایی ها و سبد سهام[5] دارای سه ویژگی است که با اداره کردن سبد سهام مرتبط است. این ویژگیها شامل بازده، ریسک، و نقدشوندگی است. بازده به آسانی تعریف و معرفی می شود. اگر چه اندازه گیری ریسک مشکل است، اما با این حال یک مفهوم عملیاتی است. ریسک معمولا به وسیله واریانس و انحراف معیار بازدهها اندازه گیری می شود. در مورد مدل قیمت گذاری دارایی ها سرمایهای، ریسک سیستماتیک برای یک سهم به وسیله بتا اندازه گیری می شود (اسچوارتز و فرانشینی[6]، 2004، ص60).
با توجه به مطالب فوق مساله اصلی بررسی ارتباط بین نقدشوندگی سهام و مدیریت سود واقعی شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادارتهران می باشد.
:
“عنوان این تحقیق بررسی عوامل موثر بر تجهیز و تخصیص منابع بانکی بانک پارسیان” می باشد.
منظور از عوامل مؤثر، عواملی هستند كه در افزایش مشتریان، جذب منابع مالی و تخصیص آن مؤثر است و بكارگیری آنها باعث افزایش مشتریان بانكها میشود.
جذب و تخصیص منابع از اهداف كلیدی و اساسی و راهبردی بانكها و مؤسسات مالی اعتباری به شمار میرود. و نقش ویژه ای در ارائه خدمات بانك ها ایفا میكند و شاخص مهمی در ارزیابی میزان موفقیت بانكها محسوب میشود.
امروزه در مقایسه با دو بخش دیگر اقتصاد (صنعت و کشاورزی )، سهم قابل توجهی از کل اقتصاد به بخش خدمات تعلق داشته و در بخش خدمات نیز بانک ها و مؤسسات مالی و اعتباری از نقش برجسته و ممتازی برخوردارند. هر فعالیتی که مستلزم کسب سرمایه و منابع مالی باشد، بی تردید به دخالت بانک ها و مؤسسات مالی و اعتباری نیازمند است. لذا با توج به مطالب گفته شده میتوان اهمیت پرداخت به این موضوع را به روشنی بیان کرد که بانکها با تجهیز منابع و در نهایت با تخصیص منابع میتوانند نقش مهمی در اقتصادداشته باشند. تجهیز و تخصیص منابع همواره از اصلیترین وظایف سیستم بانکی بوده است. بانکها وجوه مازاد را جمع آوری و با دادن وام به متقاضیان، وظیفه سنتی خود یعنی واسطه گری را میان سپرده گذاران و وام گیرندگان ایفا می نمایند. معمولا در فعالیتهای یک بانک جذب منابع مالی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است، زیرا موفقیت در این زمینه میتواند عاملی برای موفقیت در سایر زمینه ها بخصوص تخصیص منابع باشد.
در بانكداری نوین مؤلفه های متعددی وجود دارند كه بر روند تجهیز و تخصیص منابع پولی بانكها و مؤسسات مالی تأثیر میگذارند. شناسایی و تعیین میزان تأثیر و نوع ارتباط این مؤلفه ها با موفقیت بانكها در تجهیز منابع پولی مقولهای مهم می باشد. امروزه شرایط و موقعیتهای مؤسسات مالی و بانكها با یكدیگر یكسان نیست و ممكن است مؤلفههای تأثیرگذار بر تجهیز و تخصیص منابع پولی حتی برای هر یک از شعب یک گروه بانكی متفاوت باشد. مؤلفه های فناوری اطلاعات و ارتباطات، مهارت نیروی انسانی شاغل در بانكها، تنوع و كیفیت خدمات بانكی، رضایت مشتریان ازكاركنان و مطلوبیت محیط داخلی و محل استقرار شعب در بانكداری نوین ابزارهای مهمی هستند
كه برای جذب بهینه منابع پولی و تخصیص آنها استفاده میشود.
1-2 بیان مسئله:
گرچه عواملی چون صنعتی شدن جوامع، گسترش و تحول در فعالیتهای اجتماعی و در نتیجه پدیدار شدن نیازهای جدید از عوامل مهم و اثرگذار در ایجاد و گسترش نهادهای مالی بوده اند ولی توسعه و
پیشرفتهای اقتصادی نیز یکی از مهمترین عوامل در گسترش و تحول این نهادها بشمار می روند. در واقع نهادهای مالی جهت تسهیل در پیشرفت های دیگر نهادهای اقتصادی شکل گرفته اند و لذا میتوان عنوان نمود وجود نهادها و بازارهای مالی پیشرفته همراه با بکارگیری روش های نوین، با درجه توسعه یافتگی یک کشور ارتباط مستقیم دارد. در این شرایط جذب بیشتر منابع و تخصیص این منابع از موضوعاتی است که مورد توجه نهادهای مالی و اعتباری قرار داشته و دارد (رازانی، 1389)
بانک ها به عنوان واسطه منابع پولی در کنار نهادهای سرمایه گذاری مانند بورس و بیمه از ارکان اصلی بازارهای مالی شمرده می شوند. آنها یکی از عوامل مهم سیاستهای پولی و مجریانی برای تصمیم های اقتصادی بانک مرکزی هستند. بانک ها با قبض و بسط اعتبارات بانکی و هدایت وجوه از بخشی به بخش دیگر، گذشته از کمک به تثبیت اقتصاد در سطح کلان، نقش مؤثری در تنظیم بخشهای اقتصادی نیز بر عهده دارند. به دلیل عدم توسعه لازم بازار سرمایه در اقتصاد ایران، بانکداری از اهمیت بیشتری برخوردار است و در عمل این بانک ها هستند که عهده دار تامین مالی بلند مدت می باشند.
در این پژوهش تاثیر تعداد شعب، موقیعت جغرافیایی شعب، تنوع خدمات بانکی،مهارت کارکنان و رضایتمندی مشتریان در جذب و تخصیص منابع بانکها از اهمیت خاصی برخوردار میباشد. واینکه بانکها با تعداد شعب بانکی معقول و با داشتن نیروی انسانی فعال با مهارت بالا و موقیعت جغرافی مناسب شعبه میتوانند با تعامل مناسب با مشتریان حقیقی و حقوقی در صدد کسب اهداف خود باشد.و باارائه خدماتی از قبیل ارائه تسهیلات مختلف ودریافت سپرده های مختلف می توانند سودخود را نیز افزایش دهند.شاید مهمترین بخش شعب ارتباط کارمندان بامشتریان می باشد لذا تعامل آنها می تواند در جذب مشتری سودمند و مفید باشد.
وقتی صحبت از تعداد شعب به عمل می آید بصورت ناخودآگاه تاثیر آن بر سسهم بازار وسودآوری نیز مطرح می شود ولذا ازدیاد تعداد شعب باعث برخورداری بانکها ازتعداد مشتریان زیاد وسهم بازار بیشتر ونهایتا سودآوری بیشتر خواهد شد.پس با یک دید کلی میتوان به این نتیجه رسید که هریک از متغیر های ذکر شده میتواند تاثیر گذاری خود را بر تجهیز منابع و تخصص آن داشته باشد.
1-2-1 سوالات پژوهش:
1: عوامل موثر برتجهیز و تخصیص منابع کدامند؟
2: راهکارهای مناسب جهت افزایش منابع و تخصیص کدامند.
1-3 اهمیت و ضرورت پژوهش:
گسترش بازارهای جهانی و افزایش رقابت در بازارهای خدمات مالی، سودآوری این صنعت را تحت تاثیر قرار داده است. با توجه به اینکه سودآوری یکی از کارکردهای مهم بانک به عنوان واسطه مالی می باشد و از آنجایی که یک بانک سودآور توان بیشتری برای مقابله با شوکهای منفی بازار را داراست. لذا توجه به شاخص سودآوری به عنوان یکی از شاخص های ارزیابی عملکرد در بانک ها و اهمیت نقش آن در تصمیمات مرتبط با نحوه تجهیز منابع، تامین مالی و همچنین چگونگی تخصیص منابع، ضروری است. بنابراین بانک ها بایستی با بررسی عوامل مرتبط با سودآوری شعب خود موجبات افزایش توان رقابت پذیری و سازگاری با تغییرات محیط کلان را فراهم آورند.
صحنه جهانی به واسطهی پیشرفتهای فناوری، دنیای كوچك و فشردهای را پیریزی میكند. بیشك انقلاب اطلاعات تأثیر بسزایی در نحوهی زندگی و كار داشته است. دنیای تجاری و حرفهای امروز دستخوش تحولات بسیاری گردیده است. جهانی شدن نه تنها به تجارت، بلكه به حرفههای مختلف نیز تسری یافته است. این بدان معناست كه تقاضا برای دقت نظر بیشتر نسبت به نتیجه كارهای حرفهای افزایش یافته است و دیگر نمیتوان به سیستمها و روشهای سنتی اتكا نمود. حسابرسی نیز به عنوان یک حرفه از این امر مستثنی نبوده و نیست.
انجام حسابرسی در سازمانها، شركتها، بنگاههای اقتصادی و … در بخشهای عمومی و خصوصی گویای این است كه همه اقدامات، عملكردها و فعالیتها با كارایی صورت نمیگیرد. استفاده نامناسب از روشهای دستی و كامپیوتری، كاغذبازیهای بیفایده، سیستمها و روشهای غیر كاری عملیاتی، سلسله مراتب یا الگوهای ارتباطی پیچیده، دوباره كاری، مراحل كاری بیمورد و انجام كارهای موازی، زمینههایی از عدم وجود كارایی را در واحدهای اقتصادی نشان میدهد.
برای حسابرسان واژه کارایی واژه ناآشنایی نیست، زیرا در فرایند حسابرسی همواره میکوشند رسیدگیهای خود را به صورت کارا (رسیدگی مؤثر با کمترین هزینه) به انجام برسانند.
كارایی در انجام حسابرسی هم مدنظر ارائه كنندگان و هم مدنظر دریافت كنندگان این خدمات است، زیرا با افزایش كارایی هر دو گروه منتفع خواهند شد. این انتفاع برای دریافتكنندگان به این صورت است كه در زمان كمتر و احیاناً با هزینههای كمتر خدماتی با كیفیت مناسب دریافت میكنند و برای ارائه كنندگان خدمات این انتفاع صورت افزایش در ظرفیت كاری پرسنل، عدم نیاز به صرف هزینه و زمان اضافی برای انجام كاری معین، از دست ندادن صاحبكاران موجود (مشتریان موجود) و جذب صاحبكاران جدید (مشتریان جدید) و در نهایت افزایش در سود میتواند باشد.
1-2- بیان مسأله
عمومیشدن مالکیت بنگاههای اقتصادی، تامین مالی(استقراض) از طریق مشارکت عمومی و خصوصیسازی بخشهای دولتی و بنگاه های تحت پوشش در سالهای اخیراز جمله عوامل اصلی تغییرات بنیادی در محیط اقتصادی ایران است. درچنین شرایطی شفافیت و کیفیت مطلوب اطلاعات مالی و غیرمالی که پایه و اساس تصمیمگیری وامدهندگان بالفعل و بالقوه است اهمیت ویژه ای دارد.با در نظر گرفتن این نكته که میزان قابلتوجهی از اطلاعات مورد نیاز استفاده کنندگان توسط مدیریت بنگاههای اقتصادی تهیه، پردازش و گزارش می شود. حصول اطمینان نسبی از کیفیت این اطلاعات ضروری به نظر میرسد.تئوریهای موجود به ویژه تئوری کارگزاری بیانگر تضاد منافع بین تولید کننده اطلاعات و استفادهکنندگان آن است این تضادمنافع مولد انگیزه لازم برای مدیریت در جهت بهینه نمودن منافع خویش بوده و
منجر به حرکاتی نظیر تحریف صورتهای مالی میگردد که غالبا زیان سرمایهگذاری را در بردارد. در این شرایط وجود یک مکانیزم کنترلی که به طور نسبی تضمین کننده شفافیت اطلاعات گزارش شده در صورتهای مالی باشد ضرورت مییابد. در یک اقتصاد آزاد این مکانیزم در قالب حسابرسی مالی و توسط حسابرسان مستقل ارائه می شود (حساس یگانه و خالقی بایگی، 1383).
حسابرسی با بهره گرفتن از معیار اصول پذیرفتهشده حسابداری به ارزیابی و قضاوت در مورداطلاعات مندرج درصورتهای مالی می پردازد و نتیجه کار و نظر حرفهای خود در مورد مطلوبیت صورتهای مالی در مطابقت با اصول پذیرفته شده حسابداری را در قالب گزارش حسابرسی اظهار می کند.
حسابرسان ممکن است نتوانند تمام انتظارات استفاده کنندگان را برآورده کنند و بین عملکرد دریافتی استفاده کنندگان از حسابرسان و آنچه استفادهکنندگان از حسابرسان انتظار دارند تفاوت وجود داشته باشد و به عبارت دیگر بین تصور آنها در مورد عملکرد حسابرس مستقل و تصور حرفه حسابرسی در مورد عملکرد خویش تفاوت وجود داشته باشد. علت این شکاف ممکن است انتظارات نا معقول عدهای از استفادهکنندگان، استانداردهای حسابرسی نامناسب و یا قصور حسابرس باشد (آقایی و علیجانی، 1381).
تشخیص كارایی حسابرسی صورتهای مالی از مسائل مورد علاقه محققان و دستاندركاران حرفه حسابرسی است، زیرا تفاوتهای پایدار و سیستماتیک در متوسط كارایی حسابرسیهایی كه توسط مؤسسات حسابرسی مختلف انجام میشود، میتواند در ساختار بازار خدمات حسابرسی تأثیر اساسی بگذارد. یعنی آن دسته از مؤسسات حسابرسی كه در انجام حسابرسیهای خود كارایی لازم را ندارند، بازار خدمات حرفهای خود را از دست خواهند داد. همچنین فقدان كارایی در حسابرسی صورتهای مالی یكی از عوامل مهم در تغییر حسابرسان توسط صاحبكاران به شمار میآید (استاین و سیمونیك، 2004)[1].
كارایی در انجام حسابرسی هم مدنظر ارائه كنندگان و هم مدنظر دریافت كنندگان این خدمات است، زیرا با افزایش كارایی هر دو گروه منتفع خواهند شد. این انتفاع برای دریافتكنندگان به این صورت است كه در زمان كمتر و احیاناً با هزینههای كمتر خدماتی با كیفیت مناسب دریافت میكنند و برای ارائه كنندگان خدمات این انتفاع صورت افزایش در ظرفیت كاری پرسنل، عدم نیاز به صرف هزینه و زمان اضافی برای انجام كاری معین، از دست ندادن صاحبكاران موجود (مشتریان موجود) و جذب صاحبكاران جدید (مشتریان جدید) و در نهایت افزایش در سود میتواند باشد. از طرف دیگر افزایش كارایی در حسابرسی صورتهای مالی میتواند باعث رشد و تعالی حرفه گردد. از آنجا كه در هر فعالیتی، تحلیل هزینه- فایده یک عامل مهم محسوب میگردد، اگر هزینه كسب خدمات حسابرسی برای دریافت كننده این خدمات بیشتر از منافع مورد انتظار آن باشد، دیگر مؤسسات یا شركتهایی كه الزام قانونی به انجام حسابرسی ندارند اقدام به خرید این خدمات نخواهند كرد و بخش قابل توجهی از بازار خدمات حسابرسی از بین خواهد رفت.
خدمات حسابرسی برای مؤسسات و شركتهایی كه از این خدمات بهره میگیرند، میتواند مزایای بسیاری در بر داشته باشد كه حتی مدیران بسیاری از شركتها از این مزایا بیاطلاع هستند و تنها زمانی متوجه این مزایا میگردند كه از خدمات حسابرسی بهرهمند شوند.
پس باید زمینهای فراهم گردد تا بتوان مؤسسات و شركتها را به استفاده از خدمات حسابرسی ترغیب كرد تا علاوه بر آشنایی بیشتر با مزایای آن به رشد حرفه نیز كمك شود. یكی از راههای ایجاد این زمینه، افزایش كارایی خدمات حسابرسی است (رضازاده و بسنده، 1385).
افزایش كارایی در حسابرسی صورتهای مالی یک عامل حیاتی برای مؤسسات حسابرسی است كه ادامه فعالیت این مؤسسات به آن وابسته است. پس همواره تعیین معیارهای كارایی حسابرسی برای مؤسسات حسابرسی امری حیاتی است و مهمتر از آن، آنها باید همواره سعی در یافتن راهها و عواملی داشته باشند كه در رشد و ارتقای كارایی فعالیتهای آنها مؤثر است، تا بتوانند با رشد و كارایی حسابرسیها توان رقابت با سایرین را برای خود حفظ كنند و حتی در صورت امكان گوی سبقت را از دیگران بربایند. برای انجام اینكار یک روش بسیار مؤثر میتواند شناسایی خصوصیات حسابرسیهایی باشد كه با كارایی قابل قبول انجام میشوند. زیرا این شناسایی میتواند موجب شكلگیری رهنمودهایی ارزنده در زمینه بهبود فرایند حسابرسی و ارائه خدمات حسابرسی كارا گردد (رادلیف، 1999)[2].
به نظر میرسد میان آنچه حسابرسان مستقل شاغل در سازمان حسابرسی و حسابرسان شاغل در دیوان محاسبات در مورد كارایی حسابرسی مالی تصور میكنند تفاوت معناداری وجود دارد.
مسئله اصلی تحقیق حاضر بررسی مقایسهای دیدگاههای حسابرسان مستقل و حسابرسان شاغل در دیوان محاسبات در خصوص كارایی حسابرسی صورتهای مالی است و نیز رسیدن به مجموعهای از عوامل مؤثر برای افزایش كارایی حسابرسی است.
برای دستیابی به این هدف لازم به پاسخگویی به سؤالات زیر میباشد:
1- شناختی كه حسابرسان از محیط كار و فعالیت صاحبكار كسب میكنند چه تأثیری بر كارایی حسابرسی صورتهای مالی دارد؟
2- شناخت و میزان اتكای حسابرسان به سیستم كنترل داخلی واحد مورد رسیدگی چه اثری بركارایی حسابرسی صورتهای مالی دارد؟
3- تأثیر استفاده از خدمات حسابرس داخلی و خدمات كارشناسی بر كارایی حسابرسی چیست؟
4- تأثیر اعمال محدودیت زمانی و كاهش هزینه اجرای حسابرسی بر كارایی حسابرسی صورتهای مالی چیست؟
5- كنترل كیفیت حسابرسی اطلاعات مالی تاریخی چه تأثیری بر كارایی حسابرسی دارد؟
بورس اوراق بهادار تأثیرپذیری زیادی از تغییر چرخههای اقتصادی دارد. مدیران سرمایه گذاری و سایر اشخاص حقیقی و حقوقی كه در این بازار به معاملات سهام و سایر دارایی های مالی میپردازند، برای حفظ و افزایش ارزش سبد سرمایه گذاری خود نیاز به بررسی عوامل مختلف مؤثر بر بازده سرمایه گذاریهای خوددارند.
یكی از اهداف اطلاعات حسابداری كمك به استفاده کنندگان در پیش بینی جریانهای نقد ورودی آتی به واحد تجاری و به تبع آن پیش بینی بازده سرمایه گذاری است. بخشی از متغیرهای تأثیرگذار بر بازده سهام شركتها در بازار سهام ناشی از اطلاعات مالی است كه از طریق سیستم حسابداری تهیه می شود. میزان تأثیر این اطلاعات بسیار پیچیده و تا حدی ناشناخته است. اگر اطلاعات حسابداری برای تعیین بازده سودمند باشد در آن صورت تغییرات در داده های حسابداری باید سبب تغییر در بازده سهام شركتها شود.
تصمیمگیرندگان برای اتخاذ تصمیمات صحیح و دقیق، نیازمند اطلاعاتی مفید و سودمند هستند. بالتبع بیشتر اطلاعات باید از طریق گزارشهای مالی شركت در اختیار آنها قرار گیرد. اكثر استفادهكنندگان بر اقلامی تأكید دارند كه تصور میكنند مربوطترین اطلاعات است. اطلاعات مربوط به سود هر سهم، از نظر بیشتر استفادهكنندگان با اهمیت و مربوط محسوب می شود. مشاهدات مستقیم و غیرمستقیم مؤید این است كه سود هر سهم گزارششده و سود هر سهم پیشبینیشده بر قیمت بازار سهام عادی اثر مستقیم میگذارد و سرمایه گذاران خواستار این اطلاعات هستند. مدیریت موظف است علاوه بر سود هر سهم ارائهشده از طریق صورتهای مالی، برآورد آتی از دورنمای شركت در قالب سود هر سهم پیشبینیشده را در اختیار استفادهكنندگان بگذارد.
پیشبینیهای سود هر سهم در سرمایه گذاریها از اهمیت ویژهای برخوردار است، زیرا در شیوه های ارزیابی سهام، عامل مهمی تلقی می شود و در بیشتر موارد، جزء اساسی روشهای انتخاب سهام میباشد. اهمیت این پیش بینی به میزان انحرافی بستگی دارد كه با واقعیت
دارد. هر چه میزان این انحراف كمتر باشد، پیش بینی از دقت بیشتری برخوردار است و این مسئله برای استفادهکننده و تهیهکننده مهم تلقّی می شود.
تصمیم گیری صحیح سبب می شود سرمایهگذار به انتظارات و توقعات خود از سرمایه برسد و شركت با ارائه اطلاعات درست می تواند اعتماد استفادهكننده را جلب كند.
موضوع تئوری نمایندگی، مطالعه تعرض بین صاحبکار و عامل است. این تضاد از متفاوت بودن اهداف آنان ناشی می شود. در رابطه نمایندگی فرض می شود که هر یک از طرفین سعی دارند منافع خود را حد اکثر کنند. فرض وجود تضاد منافع بین صاحبکار یا مالک و نماینده یا عامل موجب می شود که هر یک سعی در بهینه و حداکثر نمودن منافع خویش باشند.
شیپر (1989) مدیریت سود را مداخله ای هدفمند در فرایند گزارشگری مالی برون سازمانی با قصد دست یابی به منافع خصوصی، تعریف کرد. همچنین جونز و شارما مدیریت مدیریت سود را این چنین تعریف کردند «مدیریت سود یعنی اعمال قضاوت مدیران در گزارشگری مالی جهت گمراه نمودن برخی از ذینفعان درباره عملکرد اقتصادی شرکت یا تحت تأثیر قرار دادن نتایج قراردادهایی که به ارقام حسابداری گزارش شده وابسته است»(جونز و شارما، 2001).
هما نطور که مشخص است بستر مدیریت سود گزارش های برون سازمانی شرکت هاست و از آنجایی که مسئول تهیه گزارش های برون سازمانی، مدیران ارشد شرکت ها هستند، مسئول مدیریت سود در شرکت ها نیز مدیران ارشد شرکت ها می باشند. به علاوه در تئوری «مدیریت افشای مالی شرکتی»، به خروجی افشای شرکت به دید تابعی از چندین متغیر از جمله ساختار داخلی شرکت و سیاست ها نگریسته می شود و در این تئوری بر نقش کلیدی مدیران ارشد در تعیین موقعیت افشای شرکت تاکید می شود: «وضعیت افشا تحت تأثیر و تأثیرگذار بر چندین عامل سازمانی داخلی است از جمله «تاریخچه شرکت، عملکرد مالی آن، شخصیت و ترجیحات مقامات اجرایی آن»(گیبینز وهمکاران،1990). مدیریت موظف است، علاوه بر سود هر سهم ارائهشده از طریق صورتهای مالی، برآورد آتی از دورنمای شرکت را در قالب سود هر سهم پیشبینیشده در اختیار استفاده کنندگان بگذارد. تصمیمگیری صحیح سبب میشود، سرمایهگذار به انتظارات خود دستیافته و شرکت نیز با ارائه اطلاعات درست و به موقع بتواند اعتماد استفاده کنندگان را جلب کند (بهرامیان، 1385).