1-1- کلیات
گنبدهای نمکی ساختمانهای زمینشناسی گنبدی شکلی هستند که به واسطه کمتر بودن چگالی لایههای نمک نسبت به سنگهای اطراف و نیز تحت تاثیر یک لرزش ناگهانی مانند زلزله و یا نیروهای تکتونیکی، شروع به بالا آمدن نموده و به صورت برجستگیهای دایرهای و یا بیضوی شکل اغلب در تاقدیسها و نقاط ضعف پوسته زمین رخنمون پیدا کردهاند. اهمیت اقتصادی آنها به دلیل قرارگیری مخازن نفتی در ساختهای همراه با گنبدهای نمکی و نیز وجود ذخایر متعددی از نمک، پتاس، اکسیدهای آهن، گوگرد و خاک سرخ است.
سالهاست که پژوهشگران مختلف از جمله زمینشناسان در پی آنند تا با بهره گرفتن از تکنولوژیهای پیشرفته به اطلاعات بیشتر و دقیقتری در خصوص پدیدهها و منابع مختلف زمینی از جمله گنبدهای نمکی دست یابند و در این راستا فنآوری سنجش از دور تحولات عظیمی در پیشبرد این اهداف پدید آورده است. از این فنآوری میتوان در اکتشاف مواد معدنی، نفت و آب زیرزمینی، مطالعات زیست محیطی و مهندسی و همچنین نقشه برداری منابع زمینی بهره برد. در سنجش از دور، بازتاب امواج الکترومغناطیسی پس از برخورد با پدیدههای مختلف زمین، بوسیله سنجندههایی که بر روی سکوهای مختلف تعبیه شده اند ثبت و سپس مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد.
1-2- طرح موضوع و اهمیت آن
فراوانی گنبدهای نمکی در ایران، بخصوص در پهنه زاگرس چینخورده و خلیج فارس، بررسیهای ویژهای از دیدگاه های مختلف سنگشناختی، زیست محیطی و اقتصادی میطلبد. با توجه به اینکه ذخایر مناسبی از هالیت، گوگرد، گچ، هماتیت، پتاس (گنبد پل)، خاک سرخ (گنبد هرمز) و … در آنها یافت میشود، لازم است که تحقیقات بیشتری در این زمینهها صورت گیرد تا بتوان مواد باارزش مناسب بسیاری از صنایع را از این گنبدها استخراج و در داخل کشور تولید کرد. دادههای استر برای محدوده وسیعی از تحقیقات استفاده میشود. هدف پروژه استر توسعه شناخت عوارض محلی و ناحیهای در سطح زمین و اتمسفر است. یکی از این اهداف مطالعه پدیدههای زمینی سطوح تکتونیکی و تاریخچه زمین از طریق نقشهبرداری دقیق توپوگرافی و سازندهای زمین شناختی است. استفاده از دادههای استر با توجه به کارایی و توان تفکیک طیفی و مکانی بالای آنها، روز به روز در حال افزایش است. تهیه یک نقشه زمینشناسی از گنبدنمکی سیاهتاق، به گونهای که واحدهای سنگی درهم آمیخته سری هرمز را تا حد امکان تفکیک کند، به عنوان یکی از اهداف این پژوهش، کار جدید و باارزشی محسوب میشود. این موضوع بخصوص در زمان شناسایی نقاطی که دسترسی به آنها دشوار بوده و یا زمانبر میباشد، اهمیت و نقش سنجش از دور را پررنگتر میکند. ضمن اینکه با بهره گرفتن از نقشه تهیه شده به عنوان خروجی کار، میتوان در مورد حضور یا عدم حضور پتانسیل اقتصادی در مناطق دور از دسترس با اطمینان بیشتری صحبت کرد.
1-3- هدف و روش تحقیق
گنبدهای نمکی به دلیل نفوذ در لایههای بالایی و به همراه آوردن قطعاتی از آنها به سطح زمین، تنوع سنگشناختی فوقالعادهای دارند و از لحاظ نظم و ترتیب، به شدت بهم ریختهاند، بنابراین تهیه نقشه زمینشناسی از یک گنبدنمکی به گونهای که به خوبی واحدهای سنگی را تفکیک کند کار مشکلی است و تنها با تکیه بر کار میدانی نمیتوان یک نقشه دقیق تهیه کرد. توسعه روشهای نقشه برداری انواع سنگها، یکی از هدفهای اصلی سنجش از دور زمینشناسی بوده است. در این تحقیق سعی بر آنست که با بهره گرفتن از دادههای SWIR و VNIR سنجنده استر، به شناسایی ویژگیهای طیفی و بارزسازی دقیقتر واحدهای سنگشناختی پرداخته، به کمک تفاوتهای موجود آنها را ردهبندی کرده تا اندیسهای معدنی معرفی و شناخت بیشتری در خصوص منابع معدنی این گنبد حاصل شود. تاکنون مطالعات زیادی در زمینه گنبدهای نمکی صورت گرفته، و منابع فراوانی نیز وجود دارد، اما این تحقیق در زمینه بررسی سنگشناسی و اقتصادی در نوع خود جدید میباشد. مراحل انجام کار به طور خلاصه به صورت زیر است:
1- گردآوری تصاویر استر و نقشه زمینشناسی مناسب از منطقه مورد مطالعه، و همچنین جمعآوری سایر اطلاعات و منابع
2- بازدید میدانی و برداشت نمونهها
3- تهیه مقاطع نازک و بررسیهای میکروسکوپی
4- تهیه طیف صحرایی (آزمایشگاهی) و طیف تصویر
5- آنالیزهای طیفی
6- پردازش اولیه تصویر (تصحیح جوی)
7- پردازشهای پیشرفته شامل: تحلیل مولفههای اصلی (PCA)، کسر کمترین نوفه (MNF) و اندیس خلوص پیکسل (PPI) به منظور استخراج عضوهای خالص تصویر که میتوان خالصترین طیف پیکسلها را در تصاویر بدست آورد، و اجرای الگوریتم انطباق سیمای طیفی (SFF)
8- بررسی و مقایسه دادههای بدست آمده از مطالعات میکروسکوپی با دادههای طیفی و تهیه نقشه سنگشناسی به عنوان خروجی الگوریتمها
9- آنالیز XRD
10- بحث و نتیجه گیری وجمعبندی
1-4- مطالعات گذشته به روی موضوع موردنظر
مطالعات زیادی به روی گنبدهای نمکی از زمانهای قدیم تا کنون صورت گرفته، اما نتایجی که با بهره گرفتن از فنآوری سنجش از دور به دست آمده باشد بسیار اندک است.
طیبی و همکاران (2011) با تلفیق دادههای SWIR و VNIR استر و یک نوع پردازش زمین رقمی، نواحی متاثر از دیاپیرهای نمکی در جنوب شرقی شیراز (کنارسیاه و جهانی) را با روشMLP نقشه برداری کرد. در تحقیق ایشان، مدل شبکه عصبی MLP با چندین محدوده آموزشی بین 01/0 و 1/0 به روی داده L1B استر اجرا شد و نتایج به وسیله ماتریس الحاقی مقایسه شدند تا در نهایت واحدهای سنگشناختی این 2 گنبد شناسایی و نقشهبرداری شود.
در سال 2011 تنگستانی و همکاران با بهره گرفتن از دادههای بازتابی و گسیلشی سنجنده استر، واحدهای سنگی افیولیت نیریز را نقشهبرداری کردند. در این تحقیق، دادهها با بهره گرفتن از روش طیف مرجع و تصحیح اتمسفری و توپوگرافی (ATCOR-3) کالیبره شده و سپس با الگوریتم SFF مورد ارزیابی قرار گرفتند. طیفهای واحدهای سنگی بوسیله طیفسنجهای ASD و FTIR اندازهگیری و به عنوان عضوهای انتهایی در الگوریتم SFF استفاده شدند. انطباق سیمای طیفی (SFF) که تفاوت در شدت بازتاب طیفها را بررسی میکند، طبقه بندیهای دقیقتر و بهتری در محدوده SWIR نسبت به VNIR+SWIR و TIR ارائه میدهد.
توکلی (2008) با بکارگیری دادههای استر و TM لندست، روشهای آنالیز مولفههای اصلی (PCA) و نقشهبردار زاویه طیفی (SAM) را به منظور تفکیک واحدهای سنگشناختی دیاپیرهای نمکی جهانی و کنارسیاه، ادغام کرد. وی همچنین پردازش بسط ناهمبستگی را به روی باندهای حاصل از فاکتور شاخص بهینه اجرا کرد و از طریق نسبتگیری طیفی با بهره گرفتن از دادههای گرمایی استر، موفق به بارزسازی هالیت در گنبدهای نمکی شد، بطوریکه در هیچ کدام از پردازشها این عمل میسر نبود.
عزیزی و همکاران (1389) با بهره گرفتن از دادههای فروسرخ کوتاهموج (SWIR) استر، دگرسانیهای هیدروترمالی را در ناحیه شرق زنجان استخراج کردند. ایشان از روش وابسته به لگاریتم (LRM) و تبدیل کسر کمترین نویز (MNF) به منظور اجرای شاخص خلوص پیکسل (PPI) استفاده کردند. سه روش وزنی انطباق سیمای طیفی (SFF)، نقشهبرداری زاویه طیفی (SAM) و رمزگذاری دوتایی (BE) برای شناسایی انواع کانی بکار برده شد. در این تحقیق دو زون اصلی پروپیلی تیک و فیلیک-آرژیلیک از یکدیگر تفکیک شدند.
ملندز-پاستور[1] و همکاران (2010) از تکنیکهای طیفنمایی تصویری مانند MF و MTMF برای نقشهبرداری خاکهای شور در ناحیه جنوب شرقی اسپانیا بین شهرهای الچه و آلیکانته استفاده کردند. دو رویکرد متفاوت برای نقشهبرداری خاکهای شور بکار برده شد: 1) استفاده از طیف تصویر نواحی آموزشی شور و غیر شور و 2) استفاده از طیف نمک به عنوان نماینده طیف خاکهای شور. در نهایت ارزیابی دقت با بهره گرفتن از تکنیک ROC بررسی شد و مشخص گردید که تکنیک MTMF نسبت به MF نتایج بهتری را نشان میدهد و رویکرد تصویر پایه به عنوان بهترین روش برای نقشهبرداری و به تصویر کشیدن خاکهای شور شناخته شد.
دادههای بازتابی VNIR و SWIR استر برای نقشهبرداری حاشیه غربی بیابان کالاهاری واقع در نامیبیا موثر واقع شدند. تیم تحقیقاتی گومز[2] (2004) با بهره گرفتن از تکنیک تحلیل مولفههای اصلی (PCA) به روی 9 باند استر، به منظور کاهش اطلاعات اضافی در باندهای با همبستگی بالا، موفق به نقشهبرداری این ناحیه شدند و نتایج قابل قبولی بدست آوردند.
بر اساس بررسی خواص طیفی سنگهای تیپیک پوسته زمین، چندین شاخص کانی شناسی شامل شاخص کوارتز (QI)، شاخص کربنات (CI) و شاخص میفیک (MI) به منظور تشخیص ترکیب شیمیایی یا کانیشناسی سنگهای کربناتی و سیلیکاتی با بهره گرفتن از دادههای استر، پیشنهاد شدهاست. این شاخص ها به روی تصاویر دادههای فروسرخ گرمایی مناطقی در چین و استرالیا بکار برده شد (نینومیا[3] و همکاران، 2005) و منجر به بارزسازی سنگهای سیلیکاتی، کربناتی و همچنین سنگهای میفیک-الترامیفیک گردید.
1-5- مطالعات پیشین به روی منطقه
در سال 1998 یک تیم تحقیقاتی از جمهوری چک گنبدهای نمکی جنوب ایران را مطالعه و آنها را از نقطه نظر ساختاری، مورفولوژیکی، مراحل تکامل، محتوای سنگشناسی و کانهزایی بررسی کردند. گزارش این تحقیق در دسترس میباشد (بوساک و همکاران، 1998). مطالعات دیگری بر روی گنبدهای نمکی در زمینه تکتونیک و آبشناسی صورت گرفتهاست از جمله اینکه در سال 1385 بر روی رودخانه شور دهرم و تاثیر گنبدهای نمکی دهرود، خوراب و کنارسیاه بر آن، تحقیقی صورت گرفت که طی آن معلوم شد سالانه حدود 170 هزار تن املاح که بیش از 70% آن را نمک تشکیل میدهد، وارد رودخانه شده و آب آن را از لحاظ شرب و کشاورزی غیرقابل مصرف میکند (معیری و احمدینژاد، 1385).
بررسی گنبدهای نمکی از دیدگاه ژئوتوریسم یا زمین گردشگری، راهکاری نوین برای تبیین و تشریح ویژگیهای زمینشناسی و ژئومورفولوژی آن میباشد و همچنین سبب توسعه صنعت توریستی منطقه میگردد. نمکشار، چشمههای کارستی، آبراهههای نمکی و اشکال زیبای نمکهای گلکلمی، غار نمکی و غیره از جمله پدیدههای جالب توجه گنبدهای نمکی میباشند، در این راستا عفیفی و قنبری (1388)، به بررسی جاذبههای ژئوتوریستی گنبدهای نمکی لارستان، به ویژه گنبد کرمستج، پرداختند.
1-6- موقعیت جغرافیایی و آب و هوایی منطقه مورد مطالعه
منطقه مطالعاتی در شهرستان لارستان واقع در جنوب استان فارس میباشد (شکل 1-1). لارستان با وسعت حدود 1147000کیلومترمربع بزرگترین شهرستان استان فارس محسوب میشود که از نظر جغرافیایی در عرض27 درجه و 38 دقیقه شمالی و طول 54 درجه و 20 دقیقه شرقی قرار دارد. شهر لار از جنوب به صحرای نیمه و سنخود و جاده اصلی لار- بندر لنگه و کوههای تنگ خور و روستای کرمستج و از غرب به شهر جدید لار و از شرق به روستای براک و فرودگاه بین المللی لارستان محدود میشود. منطقه مورد مطالعه در جنوب شهر لار و شرق روستای کرمستج واقع شدهاست (شکل 1-2). این ناحیه دارای آب و هوای گرم و خشک و زمستانهای معتدل و تابستانهای بسیار خشک است. میزان بارندگی لارستان طی آمار 20 ساله ایستگاه هواشناسی فرودگاه لارستان 8/198میلیمتر میباشد. بیشترین بارندگی سالانه مربوط به ماههای دی و بهمن است که ویژگی بارش در این ماهها شدت کم و زمان بارش طولانی میباشد، اما بارش در ماههای تیر و مرداد به حداقل میرسد. در این شهرستان وسیع جمعاً 21 دشت مستقل وجود دارد که 10 دشت آن جزء دشتهای بسته محسوب میشود. 4172 حلقه چاه، 42 رشته قنات فعال و 4 چشمه آب، کل منابع آبی است که در امر کشاورزی فعالیت دارند.
بر اساس مطالعاتی كه تا كنون انجام شده، مشخص گردیده است كه یكی از عوامل ایجاد كننده نارسایی حاد كلیوی (ARF)[1]، ایسكمی می باشد.
اگر ایسكمی به مدت كافی ادامه یابد سبب ایجاد آسیب در توبول های كلیوی می شود كه حاصل آن ایجاد اختلال در عملكرد دفعی نفرون ها ، توانایی تغلیظ كنندگی اداری كلیه ، ایجاد التهاب و آسیب به سلولهای اندوتلیالی عروق اطرف توبول های ناحیه خارجی مدولا می باشد. در نتیجه كاهش جریان خون و احتقان در این ناحیه از كلیه بوجود می آید که آسیب های بیشتر توبول های كلیه را موجب می گردد. همچنین فیلتراسیون گلومرولی کاهش می یابد که می تواند ناشی از كاهش جریان خون كلیه، انسداد توبول ها در نتیجه تشكیل قالب های توبولی و نشت برگشتی به علت صدمه بافت اپیتلیومی توبول ها باشد (1).
یكی از اتفاقاتی كه در شرایط ایسكمی / خون رسانی مجدد رخ می دهد، تولید بیشتر گونه های واكنشگر اكسیژن (ROS)[2] است. گونه های واكنشگر اكسیژن تولیدی طی مراحلی موجب ایجاد آسیب هایی تحت عنوان استرس اكسیداتیو و لیپید پراكسیداسیون در سلول های بدن می گردند. در نتیجه این آسیب ها، سلول های بدن صدمه دیده، آسیب های بافتی و اختلال در اعمال فیزیولوژیک بدن رخ می دهد و در نتیجه بیماری های مختلفی را موجب می گردد (2).
بنابراین در شرایط ایسكمی / خونرسانی مجدد در كلیه نیز، گونه های واكنشگر اكسیژن تولیدی می توانند طی مراحلی موجب ایجاد آسیب های استرس اكسیداتیو و لیپیدپراكسیداسیون در سلول ها و بافت كلیه گردند و ایجاد اختلالات حاد عملكردی را بوجود آورند.
یكی از راه های دفاعی بدن در برابر این صدمات، آنتی اكسیدان ها می باشند. آنتی اكسیدان های گیاهی اثرات مضر گونه های واكنشگر اكسیژن را به كمترین حد می رسانند. از آنجاییكه این رادیكال های آزاد در بسیاری بیماری های ناشی از استرس اکسیداتیو حائز اهمیت هستند، مطالعات زیادی اثرات حفاظتی آنتی اكسیدان ها را در صدمات حاصل از ایسكمی / خونرسانی مجدد در قلب، كلیه، كبد و روده نشان داده اند (2).
فلاونوئیدها تركیبات فنولی- گیاهی همراه با اثرات آنتی اكسیدانی قوی هستند كه در منابع غذایی مختلفی از قبیل چای، پیاز، كلم بروكلی، سیب و لوبیا سبز یافت می شوند (3). كوئرستین به عنوان یک تركیب فنولی – گیاهی جزیی از خانواده آنتی اكسیدان های فلاونوئیدی به حساب می آید، جز آنتی اكسیدان های قوی گیاهی است که در بین سبزیجات و میوه جات به وفور یافت می شود و دارای خاصیت جاروب كنندگی در برابر رادیكال های آزاد است. همچنین به عنوان یک ممانعت كننده زانتین اكسیداز (آنزیم محرك تولید گونه های واكنشگر اكسیژن) و لیپید پراكسیداسیون به شمار می رود (5 ،4).
بر اساس گزارشات، كوئرستین اثرات مثبت فراوانی در سلامتی انسان و پیشگیری و بهبود بیماری های مختلف دارد. با در نظر گرفتن ایجاد اختلالات حاد كلیوی القاء شده توسط ایسكمی/ خونرسانی مجدد، همچنین با توجه به مشاهدات انجام شده در مورد آنتی اكسیدان های گیاهی در صدمات حاصل از ایسكمی / خونرسانی مجدد، هدف از این تحقیق بررسی اثرات كوئرستین به عنوان یک آنتی اكسیدان قوی بر روی اختلالات عملكردی ناشی از ایسكمی / خونرسانی مجدد در كلیه رت است تا اهداف زیر مورد تحقیق قرار گیرند:
تغییرات همودینامیک و دفعی كلیوی حاصل از ایسكمی دو طرفه كلیه در طی یک دوره یک ساعته خونرسانی مجدد مشخص شود و تأثیر كوئرستین بر این تغییرات تعیین گردد.
ب)نارسایی حاد كلیوی
1-تعریف
نارسایی حاد كلیوی[3] (ARF) یک نشانگان شایع بالینی است كه با كاهش حاد و برگشت پذیر میزان فیلتراسیون گلومرولی و یا عملكرد كلیه، كه در یک دوره زمانی چند ساعته یا چند روزه اتفاق می افتد، مشخص می شود (6).
2- اتیولوژی
نارسایی حاد كلیوی بر اساس پاتوفیزیولوژی به سه دسته تقسیم می شود:
3- پاتوفیزیولوژی نارسایی حاد كلیوی
یكی از علل شایع نارسایی حاد كلیوی، ایسكمی است. ایسكمی شدید كلیه از شوك شدید گردش خون ناشی می شود. در شوك، قلب نمی تواند مقدار كافی خون را برای تغذیه كافی به قسمتهای مختلف بدن برساند و جریان خون كلیوی مخصوصاً به علت تنگ شدن شدید عروق كلیوی بر اثر تحریک سمپاتیک یا بر اثر وجود مواد تنگ كننده رگی در خون بیماران فوق العاده كاهش می یابد. بنابراین فقدان تغذیه كافی غالباً بسیاری از سلولهای اپی تلیال توبولی را خراب كرده و از این راه نفرون های متعددی را مسدود می سازد (8).
مدل ایسکمی / خونرسانی مجدد (I/R)[7] به عنوان متداولترین روش القاء ARF در مدل های آزمایشگاهی است (21). مكانیسمی كه به
واسطه آنI/R منجر به آسیب سلول های توبول كلیه می شود شامل تخلیه اكسیژن و ATP است که با فروپاشی اسكلت سلولی سبب از دست رفتن لبه های برسی میكروپرزها[8]، اتصالات سلولی، جابه جایی اینتگرین ها و پمپ Na+-K+ATPase از سطح قاعده ای به سطح رأسی[9] سلول می شود (6،11). كه این خود باعث تغییراتی در قطبیت سلولهای اپی تلیالی توبول می شود و مجموعه این تغییرات زمینه را برای انسداد مجاری توبولی كلیه ها فراهم می كند (12).
تخلیه ATP باعث فعال شدن پروتئازها و فسفولیپازهایی می شود كه به دنبال جریان مجدد خون سبب آسیب های اكسیداتیو[10] شده و نقش مهمی در پاتوژنز ARF دارد. این آسیب ها در سلول های اپی تلیال مویرگهای توبولی و بخصوص در مدولای خارجی رخ می دهد (22،23).
اگر ایسكمی كلیه به مدت كافی باقی بماند به پارانشیم كلیه آسیب وارد نموده و نکروز حاد توبول[11] (ATN) را ایجاد می كند. اما معمولاً آسیب ناشی از ایسكمی در قطعه مستقیم توبول پروگزیمال[12] (قطعه S3) و قسمت ضخیم بالا رونده لوپ هنله در ناحیه مدولای خارجی[13] (mTAL) بیشتر می باشد (9). و دلیل آن هیپوكسی نسبی مدولای خارجی است كه ناشی از جریان مخالف اكسیژن[14] از شاخه نزولی عروقی مستقیم[15] به شاخه صعودی آن می باشد. بیشتر بودن جریان خون طبیعی ناحیه کورتکس نسبت به مدولا به دلیل مصرف بالای اكسیژن در قطعات توبولی S3 و mTAL که وظیفه انتقال املاح را به عهده دارند (10 ، 11 ). پس ایسكمی با كاهش جریان خون كلیه باعث پائین آوردن فشار اكسیژن در ناحیه مدولای خارجی می شود و اینگونه منجر به آسیب پذیری آن می گردد.
اختلالات و آسیب های ایجاد شده در نارسایی حاد كلیوی را می توان به چهار دسته تقسیم نمود كه شامل آسیب به سلول های توبولی، اختلالات در عملكرد جذبی و ترشحی توبول ها، اختلالات همودینامیک و نقص در توانایی تغلیظ كنندگی ادرار تقسیم كرد (12).
1 .3 – آسیب به سلول های اپی تلیال توبول های كلیوی
-3.1.1 آسیب های كشنده
این آسیب ها شامل آپوپتوز یا نكروز است. آپوپتوز مرگ برنامه ریزی شده سلول های توبولی با سیگنال آسیب رسان و مسیر آپوپتوتیک است كه می تواند به دلیل افزایش عوامل سیتوتوكسیک ناشی از ایسكمی ایجاد شود. در حالیکه، نكروز سلولی به دلیل كاهش حاد سدیم و ذخایر انرژی سلولی به وجود می آید كه باعث تورم سلولی و در نهایت تركیدن و مرگ سلول می شود (14،13،9).
3.1.2 – آسیب های غیر كشنده[16]
این آسیب ها شامل به وجود آمدن یكسری تاول در غشا اپیكال[17] سلولهای توبولی و از بین رفتن انسجام ساختمانی لبه های برسی[18] توبول های پروگزیمال، قطبیت غشایی سلول، اتصال طبیعی سلول های توبولی به غشای پایه و عملكرد اتصالات بسته[19] بین سلولی است و بیشتر به دلیل از بین رفتن انسجام اسكلت سلولی اكتین ناشی از كاهش ATP می باشند. به محض برقراری مجدد جریان خون كلیه و برطرف شدن ایسکمی و كمبود ATP این تغییرات قابل برگشت هستند (14،13،9).
3.2 – اختلال در عملكرد جذبی و ترشحی توبول ها
آسیب های كشنده و غیر كشنده سلول های توبولی موجب این اختلالات می گردند. آسیب های كشنده باعث اتلاف سلول های اپی تلیال لوله های كلیوی و كاهش سلول های فعال در قطعات S3 و mTAL (از نواحی اصلی در انتقال املاح) می گردد و اختلالات زیادی در عملكرد دفعی نفرون ها بوجود می آورند. از بین رفتن قطبیت سلول ها در نتیجه جابه جایی اینتگرین ها و پمپ Na+-K+ATPase از سطح قاعده ای به سطح رأسی سلول اپی تلیال موجب اختلال در انتقال یكطرفه مواد از خلال لایه اپی تلیال توبول ها می شود (11،10،15).
اختلال در عملكرد دروازه ای اتصالات بسته[20] محدودیت در باز جذب از مسیر كنار سلولی را از بین می برد و باعث افزایش نشت برگشتی[21] مایع فیلترا از لومن به میان بافتی كلیه می شود كه موجب اختلال در عملكرد دفعی توبول می شود (15).
تخلیه اكسیژن و ATP با فروپاشی اسكلت سلولی[22] سبب از دست رفتن لبه های برسی و جدا شدن اجزای آن از غشای اپیكال و ریزش آن بداخل لومن می شود كه منجر به انسداد توبول و كاهش سطح جذب شده و در نتیجه موجب اختلال بیشتر در عملكرد توبول ها می گردد (11 ،10 ،15).
سلول های توبولی كنده شده در اثر آپوپتوز و نكروز سلولی، لبه های برسی جدا شده از توبول های پروگزیمال و پروتئین ها (گلیكوپروتئین Tamm-horsfall كه بوسیله سلول های قسمتmTAL ساخته می شود)، موجب ایجاد قالب هایی[23] مخصوصاً در قطعات انتهایی نفرون ها می شود كه از طریق انسداد و در نتیجه افزایش نشت برگشتی مایع فیلترا باعث اختلال در عملكرد توبول ها می گردند. این تغییرات اسكلت سلولی، تخریب اتصالات سلولی، تخلیه ATP و مجاورت با عوامل اكسیدان مسئول افزایش نفوذپذیری پاراسلولار و نشت مواد از بستر عروقی به بافت اطراف می باشد كه این شرایط باعث متورم شدن سلول های اندوتلیال و اختلال در جریان خون بواسطه فشرده كردن مویرگ ها و بسته شدن لومن عروقی می شود (16،15).
3.3- اختلالات همودینامیک كلیوی
دو متغیر همودینامیک عمده در نارسایی حاد كلیوی، كاهش جریان خون كلیوی و میزان فیلتراسیون گلومرولی (GFR) هستند. جریان خون كلیوی در نارسایی حاد كلیوی حدود 50-40 درصد كاهش می یابد (17 ، 14). این موضوع باعث تشدید هیپوكسی بویژه در ناحیه ی مدولای خارجی می شود و این اتفاق بوسیله ی دو فاكتور صورت می گیرد:
الف) افزایش انقباض در عروق كلیوی مخصوصا ًدر آرتریول های آوران[24] كه در اثر از بین رفتن تعادل بین مواد منقبض كننده عروقی بخصوص اندوتلین و مواد گشاد كننده عروقی مثل نیتریک اكساید[25] ایجاد می شود. همچنین نقص در خود تنظیمی عروق كلیه به علت تشدید فعالیت مكانیسم فیدبك توبولی- گلومرولی (TGF) [26]در نتیجه افزایش تولید آدنوزین و افزایش سیستم آدرنرژیک و رنین – آنژیوتنسین[27] نیز می تواند در افزایش انقباض عروقی كلیه مؤثر باشد (18،17،14) .
ب) احتقان عروق مدولا كه بر اثر به هم چسبیدن گلبول های سفید، گلبول های قرمز و پلاكت ها به یكدیگر و به دیواره مویرگ ها بر اثر افزایش آزاد شدن واسطه های التهابی مثل سیتوكین ها[28] بوجود می آید (11،14). عواملی هم که موجب کاهش GFR توسط ایسکمی کلیوی می گردند عبارتند از: اثرات عروقی آن که موجب افزایش انقباض عروق پیش گلومرولی شده و از این طریق فشار فیلتراسیون گلومرولی را کاهش می دهند. اثرات توبولی، به علت از بین رفتن قطبیت سلول های توبولی در نتیجه جابجایی پمپ سدیم – پتاسیم از غشای قاعده ای – جانبی به غشای اپیکال، بازجذب سدیم کاهش یافته و این موضوع موجب افزایش تحویل سدیم به توبول دیستال و ماکولادنسا گردیده، که از این طریق فعالیت مکانیسم TGF افزایش می یابد که آن نیز باعث انقباض بیشتر آرتریول های آوران از طریق واسطه خود یعنی آدنوزین شده که به کاهش GFR کمک می کند. انسداد قسمت های دیستال توسط قالب ها که باعث افزایش فشار هیدروستاتیک در قطعات فوقانی نفرون بویژه در توبول پروگزیمال و کپسول بومن می گردد نیز باعث کاهش GFR می شود (14،19). همچنین، افزایش نشت برگشتی مایع فیلترا از لومن به داخل بافت بینابینی کلیه ناشی از افزایش فشار داخل لومنی به علت انسداد توبولی، صدمه یافتن اپی تلیوم توبول ها و از بین رفتن انسجام اتصالات بسته از عوامل دیگر کاهش دهنده GFR در طی نارسایی حاد کلیوی می باشند (14،19). بنابراین ترکیبی از انقباض عروق کلیه، احتقان عروق ناحیه مدولا، انسداد توبولی و نشت برگشتی مایع فیلترا از علل عمده کاهش GFR محسوب می گردند.
4- تظاهرات بالینی نارسایی حاد كلیوی
نارسایی حاد كلیوی منجر به علایم و نشانه هایی می شود كه نشان دهنده ازبین رفتن اعمال تنظیمی، دفعی و اندوكرین كلیه هستند. ناتوانی تنظیم حجم قسمتهای مختلف مایعات بدن ممكن است به صورت ادم هیپرتانسیون و یا نارسایی احتقانی قلب متظاهر شود. عدم توانایی تنظیم تركیب مایعات بدن، به صورت هیپركالمی – اسیدوزمتابولیک و هیپرفسفاتمی مشخص خواهد شد. از دست رفتن توانایی دفعی كلیه به صورت افزایش غلظت پلاسمایی مواد خاصی كه به طور طبیعی توسط كلیه ها دفع می شود، متظاهر می گردد (14).
ج) آنتی اكسیدان ها[1]
تركیباتی هستند كه به طور قابل توجهی اكسیداسیون سوبسترا[2] به تأخیر انداخته یا از آن جلوگیری می كنند. از لحاظ بیولوژیكی تركیبات فعالی محسوب می شوند كه بدن را در برابر آسیب ناشی از ROS ، RNS[3] ، RCS[4] ، كه منجر به بروز بیماری ها می شوند، محافظت می نمایند. بنابراین از دیدگاه سلامت شغلی نیز دارای اهمیت هستند. آنتی اكسیدان ها یكی از مكانیسم های دفاعی بدن در برابر اثرات مضر و زیان بخش رادیكال های آزاد محرك استرس اكسیداتیو[5] و لیپید پراكسیداسیون[6] می باشد، همچنین در تعدیل مسیرهای سیگنالینگ[7] سلولی فعالیت دارند (24).
در حالت عادی بین رادیكال های آزاد[8] تولیدی و آنتی اكسیدان ها در بدن تعادل برقرار است كه این تعادل برای بقا و سلامتی ضروری است (25).
تحقیقات امروز فیزیکدانان ذرات بنیادی در پیچیده ترین دستگاه ها نشان دهنده بلند پروازی بشر برای دستیابی به ساختارهای بنیادی عالم بوده است. جدول تناوبی عناصر از اولین کارهای اصولی بود که نشان می داد بلوک های سازنده ماده، بنیادی هستند و تعداد زیاد این عناصر و نظم جدول به زیر ساختارهای این مواد اشاره داشت. تا سال 1932 الکترون e، پروتون p، نوترون n به عنوان ساختارهای نهایی ماده شناخته شده بودند. نظریه ها همراه با تلاش های آزمایشگاهی در قرن اخیر، بشر را به دنیای باز هم ریزتر ( ذرات بنیادی سازنده عالم ) هدایت کرد: جهان کوارک ها، لپتون ها و بوزون های پیمانه ای [1].
دهه 1950 همچنین شاهد یک سری تحولات فناوری بود که طی آنها باریکه های پرانرژی ذرات در آزمایشگا هها تولید شد. در دهه 1960 این آزمایش ها منجر به کشف تعداد زیادی از ذرات ناپایدار با نیمه عمرهای بسیار کوتاه شد و نیاز به یک نظریه بنیادی برای حل حجم زیاد مشاهدات فراهم شده، احساس گردید. در اواسط دهه 1960مدل کوارکی برای این منظور ابداع گشت. موری گلمن و تقریبا به طور همزمان جورج زوایگ، مدلی را ارائه نمودند که در آن، این ذرات حالت مقیدی در سه نوع کوارک بودند. به این ترتیب کوارک ها به عنوان ذرات بنیادی تر مطرح شدند. نام کوارک اولین بار توسط گلمن پیشنهاد شد[1]. شواهد تجربی برای وجود کوارک ها به عنوان ذرات واقعی در دهه 1960 طی آزمایشاتی شبیه به آزمایشات رادرفورد به دست آمد. در این آزمایشها باریکه های پر انرژی الکترون و نوترینو به وسیله نوکلئون ها پراکنده می شدند. تحلیل توزیع زاویه ای ذرات پراکنده شده نشان داد که نوکلئون ها حالتهای مقید سه جزء نقطه
گونه با مشخصات شبیه کوارک های پیشنهاد شده هستند.
کوارک ها دارای بار کسری و می باشند. تصویر امروزه ما نیز بر همین اساس است. کوارک ها به همراه تعدادی از ذرات دیگر مثل الکترون ها و نوترینو ها واقعا بنیادی اند اما نوکلئون ها چنین نمی باشند [2 ].
طبق مدل کوارک تا به امروز ذرات شناخته شده را می توان در دو گروه جای داد:
1) لپتون ها: که در بر همکنش های قوی شرکت نمی کنند، مانند الکترون، و اسپین نیمه صحیح ( .. . . . و ) دارند.
2) هادرون ها: که ذرات شرکت کننده در بر همکنش های قوی و تشکیل شده از کوارک ها هستند. هادرون ها خود شامل مزون ها و باریون ها می شوند، و باریون ها هم شامل نوکلئون ها و هایپرون ها هستند.
مزون ها ذراتی با اسپین صحیح ( . . .و2و1و0 ) و حالت مقید جفت کوارک – پادکوارک می باشند و از آمار بوز – انیشتین تبعیت می کنند. باریون ها اسپین نیمه صحیح ( . . . و ) دارند و آمار فرمی – دیراک در مورد آنها صدق می کند و از سه کوارک qqq یا سه پادکوارک ساخته شده اند.
پروتون و نوترون جزء نوکلئون ها هستند و پروتون از سه کوارک uud و نوترون از سه کوارک udd ساخته شده اند [1].
اصلاح سطح الکترودها به منظور فراهم کردن برخی کنترلها بر روی نحوه برهمکنش الکترود با محیط اطرافش یکی از فعالترین زمینه های تحقیقاتی مورد علاقه در الکتروشیمی در طی سی سال اخیر بوده است. در حالی که کارآیی یک الکترود به مواردی از قبیل جنس الکترود، محلولی که الکترود در آن قرار دارد و پتانسیل اعمالی به الکترود، محدود می شود، امروزه قابلیت الکترودهای اصلاح شده مسیر قدرتمندی جهت بهبود کارآیی آنها فراهم کرده است. برای الکتروشیمی تجزیهای این موضوع بسیار مهم بوده که اصلاح سطوح الکترودها مسیرهایی جهت افزایش گزینش پذیری، مقاومت در برابر زنگ زدگی، تغلیظ گونه ها، بهبود خواص الکتروکاتالیزی و محدودیت دسترسی گونه های مزاحم به سطح الکترود در یک نمونه پیچیده، مانند یک مایع بیولوژیکی را فراهم کرده اند[2،1]. همچنین نقش مهمی جهت تحقیق در زمینه تبدیل و ذخیره انرژی، محافظت از خوردگی، الکترونیک مولکولی[1] ، ابزارهای الکتروکرومیک[2] و تحقیقات بنیادی در زمینه پدیدههای مؤثر بر فرایندهای الکتروشیمیایی داشته است [3].
در اهداف الکتروکاتالیزی، الکترودهای اصلاح شده شیمیایی جهت تسریع در سرعت انتقال الکترون ماده تجزیهای مورد نظر در پتانسیلی که این انتقال در سطح الکترود برهنه کند است، به کار میروند. واکنشهای الکترودی بسیاری از مواد تجزیهای مهم، در سطح الکترود برهنه نیاز به پتانسیلهایی بسیار بالاتر از پتانسیل فرمال خود دارند تا بتوانند با سرعت بالای مورد انتظار انجام شوند. تسریع چنین واکنشهای الکترودی که از نظر سینتیکی کند است بهوسیله واسطهگرهای انتقال بار و طی فرایندی به نام الكتروكاتالیز انجام می شود. الكتروكاتالیز را میتوان به دو صورت همگن و ناهمگن انجام داد كه در نوع همگن تركیب واسطه گر به محلول اضافه می شود، در حالیكه در نوع ناهمگن از واسطهگرهای تثبیت شده در سطح الکترودهای اصلاح شده استفاده می شود. بدین منظور الکترودهای اصلاح شده شیمیایی مختلفی برای الکتروکاتالیز ساخته شده اند که شامل [4]:
1) واسطهگرهای تثبیت شده در یک پوشش تک لایه
2) واسطهگرهای تثبیت شده در پوشش چند لایه
3) واسطهگرهای تثبیت شده با ریز ذرات فلز یا نیمهرسانای پراکنده شده در یک پیکره یونی یا لایه های پلیمری رسانا
میباشند. مزایای الکتروکاتالیزوری الکترودهای اصلاحشده با ریز ذرات فلزی یا نیمه رسانای تثبیت شده در یک لایه یونی یا پلیمری شامل موارد زیر است [6،5]:
1) این سیستمها به آسانی تهیه میشوند.
2) کاتالیز و انتقال بار بین سطح پایه الکترود و ریز ذرات کاتالیزوری مجزا هستند.
3) همانند مکانهای اکسایش-کاهش درون یک پلیمر ردوکس، برای ریز ذرات کاتالیزوری درون پیکره پلیمر یک پاشیدگی سه بعدی وجود دارد.
از این الکترودها علاوه بر الکتروکاتالیز، میتوان در زمینه اندازه گیری همزمان چند ماده و برای افزایش حساسیت در اندازه گیریهای بیوشیمیایی نیز استفاده کرد [9-7].
در بین الکترودهای مختلف، رشد روز افزون الکترودهای خمیر کربن اصلاحشده را میتوان به خواص جالب آنها نسبت داد. الکترود خمیر کربن به دلیل هزینه پایین، تهیه آسان، امکان تجدید سطح، جریان زمینه پایین و حساسیت بالا به طور گستردهای در الکتروشیمی تجزیهای به کار رفته است [15-10]. اولین استفاده از الکترود خمیر کربن توسط آدامز [16] در سال 1958 ارائه شد که ویژگی خمیر کربن را که از ذرات کربن ومایع آلی تشکیل شده بود، نشان داد. به طور کلی مایع آلی به عنوان عامل چسبانندهی خمیر کربن، یک روغن معدنی غیر هادی از قبیل روغن نوجول، پارافین مایع و یا موارد مشابه میباشد [17]. به خاطر پایداری شیمیایی بالا و نیز توانایی چسبندگی مناسب، این مایع ویسکوز غیر هادی همواره جهت ساخت الکترود خمیر کربن معمولی[3] (CPE) مورد توجه بوده است. با این وجود، عامل چسباننده روغن معدنی همچنان دو اشکال اساسی دارد [18]. اولاً روغن معدنی اجزای سازندهی ثابت و مشخصی ندارد، زیرا هنگام تهیه از نفت خام، درگیر پالایشها و فرایندهای گوناگون می شود و ممکن است برخی اجزای ناشناخته آن تأثیرات غیر قابل پیش بینی روی تشخیص و آنالیز مواد ایجاد کند و دومین اشکال اساسی این است که این عامل چسباننده نارساناست که باعث می شود پاسخ الکتروشیمیایی الکترود را تا حدی کاهش دهد که بخصوص جهت تشخیص مقادیر ناچیز گونه های شیمیایی مورد نظر، یک عیب اساسی است.
توسعه شهری درمعنای عام آن، براثر بازتاب فضایی اسکان غیر رسمی، ناپایدار شده است، موضوعی که ارائه و مورد بحث قرار خواهد گرفت، امروزه یکی از چالشهای عمده ناپایدار کننده شهری و گونهای شهرنشینی با مشکلات حاد موسوم به اسکان غیر رسمی یا حاشیه نشینی میباشد. سکونتگاه های غیررسمی همواره یکی از مسائل اصلی شهرهای کشورهای در حال توسعه و از جمله ایران بوده است. در دهههای اخیر بحث فقر شهری و سکونتگاه های غیررسمی بیش از پیش با مفهوم عام توسعه پایدار شهری گره خورده است. امروزه درک فراگیری در سطح بینالمللی از مسئله پایداری و نقش آن در پایداری اجتماعی و پایداری شهری شکل گرفته است به نحوی که در بسیاری از پیمانهای بینالمللی محو فقر به طور عام و فقر شهری به طو خاص به عنوان یکی از اهداف اصلی جامعه جهانی تعریف میشود. در این زمینه شاخصترین توافق جهانی بر روی اهداف توسعه هزاره از سوی رهبران جهان (2000) است که از میان بردن فقر و گرسنگی و تضمین پایداری زیست محیطی (بهبود دسترسی به مسکن مناسب و بهبود اسکان غیررسمی) از اهداف اصلی آن است (ایراندوست، 1388: 27).
محلات فقیرنشین و اسکان غیررسمی در شهرها با توسعه پایدار شهری در تناقض قرار دارد. امروزه پدیده اسکان غیررسمی در اطراف شهرها امری است اجتناب ناپذیر که بخصوص در کشورهای جهان سوم باید مورد توجه برنامه ریزان شهری و مسئولان و متولیان شهرها، قرار گیرد. در بعد کلان، اسکان غیررسمی عبارت است از شکل گیری شیوه شهرنشینی ناپایداری که در سکونتگاه های درون یا مجاور شهرها با سیمایی ناخوشایند و خارج از فضاهای رسمی و برنامه ریزی شده تجلی مییابد (گروه مطالعات برنامه ریزی و توسعه پایدار شهری، 1390: 2). حاشیه نشینی یکی از پاشنه آشیلهای توسعه پایدار شهری تلقی میشود، براساس مصوبات برنامه توسعه هزاره سازمان ملل بایستی تا سال 2015 میلادی دست کم 100 میلیون زاغه نشین از امکانات بهداشت، مسکن و فرصتهای نوین آموزش برخوردار شوند (نقدی و صادقی، 1385: 219).
طی دهههای اخیر به تدریج محلات نابسامان و سكونتگاههای غیررسمی، به طور عمده در حاشیه شهرهای بزرگ كشور، خارج از برنامه رسمی توسعه شهری و بهصورت خودرو شكل گرفته و گسترش یافته است. این پدیده در مطالعات شهری بهعنوان یكی از آسیبهای شهری مطرح میباشد. تجمع اقشار کمدرآمد و مشاغل غیررسمی در سگونتگاههای غیررسمی شیوهای از شهرنشینی ناپایدار را بوجود آورده است و زمینه ساز بسیاری از آسیبها و ناهنجاریهای اجتماعی شده است (جمشیدی و همکاران، 1393: 242-221). از پدیده های عمده ناپایدار کننده شهری به ویژه در کشــــورهای درحال توسعه، گونهای شهرنشینی با مشکلات حاد موسوم به اسکان غیر رسمی[1] است که بنابر مشاهدات جهانی درحال گسترش فزاینده است. این گونه سکونتگاهها هر چند جلوهای از فقر است اما بازتاب کاستیها و نارسایی های سیاستهای دولتی و بازار رسمی نیز محسوب می شوند. اسکان غیر رسمی به سبب باز تولید فقر و گسترش آن، به مخاطره انداختن محیط زیست و تحمیل هزینه ای بیشتر برای حل مشکلات، در مقایسه با هزینه پیشگیری از آنها، تهدیدی جدی برای پایداری و انسجام جامعه شهری و نیازمند تدابیر ویژه ای برای ساماندهی وضعیت کنونی و جلوگیری از گسترش آنها در آینده است. از آنجا که اسکان غیر رسمی از
زمینهای فراتر از امکان آن نشات می گیرد و بر محیطی فراتر از مکان آن نیز تاثیر می گذارد، چاره جویی این مسئله به سیاستگذاری و اقداماتی نه فقط درسطح محلی آن، بلکه درسطح ملی نیاز دارد.
توسعه شهری درمعنای عام آن، براثر بازتاب فضایی اسکان غیر رسمی ، ناپایدار شده است، واقعیت این است که انتقال ناگهانی بسیاری از ساکنان سکونتگاههای غیر رسمی از شیوه معیشت سنتی و رسمی جعفرآبادیی به معشیت نامشخص و نوینی که تمهیدات لازم و متناسب شهرنشینی – در ابعاد اقتصادی، اجتماعی ، فرهنگی و کالبدی فراهم نیست، آنها را به سکونتگاه های ناپایداری کشانده است که به منظور جای پا یافتن در شهر و به امید طی دوره گذار، انتخاب شده اند. علاوه بر این ، مسئله بلاتکلیفی بسیاری از این سکونتگاه ها از نظر قانون – که ساکنان را دائم درخطر تخریب، تخلیه و تعرض رسمی نگاه می دارد – موجب احساس ناامیدی و عدم امنیت خانوارها و مانع تلاش، مشارکت اجتماعی و همبستگی آنها باجامعه شهری است، امری که پیامدهای نامطلوب فرهنگی ( حتی برای نسلهای آتی آنها و محیطهای مجاور ) در بر دارد. ازاین رو، در وضع موجود مسئله عبارت است از: محرومیت ساکنان این سکونتگاههای گسترده که حامل یا مستعد نابنهجاریهای اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و زیست محیطیاند و نیاز مبرمی به ارتقای شرایط محیطی دارند.
باتوجه به گرایش های موجود و نبود نشانهای ازتغییر سیاستها، چشم انداز نگران کنندهای از رشد اسکان غیر رسمی و ناپایدارسازی شهرها وجود دارد که ارادهای ملی و تدابیری مشخص، متفاوت از روال کنونی ، میطلبد.
اسكان غیررسمی كه به طور عمده با تصرف و ساخت غیررسمی زمین و مسكن، عدم رعایت ضوابط و مقررات رسمی و متعارف شهری و ساختمانی، كمبود شدید خدمات زیرساختی و استفاده غیررسمی از تأسیسات و تجهیزات شهری، رشد سریع كالبدی و جمعیتی، اشتغال غالب غیررسمی، ناپایداری سازهای و تأسیساتی، پایین بودن سرانههای خدماتی، ناپایداری درآمد و در نهایت بستر كالبدی مناسب جهت رشد آسیبهای اجتماعی و شكلگیری خرده فرهنگهای كجرو و ایجاد مأمن و پناهگاه مناسب جهت مجرمین و بزهكاران اجتماعی مشخص و شناخته می شود، طی دو دهه گذشته تبدیل به چالشی بزرگ، به شكل غالب در حاشیه به ویژه دركلان شهرها، شده است. اسكان غیررسمی از عوامل كلان ساختاری در سطح ملی و منطقهای ناشی می شود. رشد فزاینده جمعیت شهری از توان سازمانهای دولتی و غیردولتی جهت توسعه و ارائه خدمات و تسهیلات شهری برای این جمعیت فزاینده پیشی گرفته و برآورده نشدن نیاز مسكن و سرپناه اقشار كم درآمد در فضای رسمی و برنامه ریزی شده شهر، حاشیهنشینی و اسكان غیررسمی را به گونه ای بیسابقه گسترش داده است (شیعه و همکاران، 1390، 40).
ایران نیز به عنوان یکی از کشورهای در حال توسعه که با مسأله اسکان غیررسمی مواجه میباشد، از لحاظ نحوه برخورد با این پدیده قابل بررسی میباشد. منشأ و روند شکل گیری سکونتگاههای غیررسمی در ایران می تواند همانند کشورهای توسعه نیافته و در حال توسعه باشد، ولی به طور مقایسه ای از شدت و وحدت یکسانی برخوردار نیست. اسکان غیررسمی بهشیوه مرسوم در ایران از دهه 1320 آغاز، تا اواخر دهه 50 با شدت نسبتاً زیادی روند گسترش خود را طی نموده و بعداز انقلاب از لحاظ شدت شکل گیری بهعنوان یکی از معضلات اساسی شهرهای ایران مطرح می شود. در طی این دوران، بهدنبال رشد روابط و مناسبات سرمایهداری، تحولات و دگرگونیهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شگرفی بهوجود آمد. تمرکز دولت وقت در معدودی از شهرهای کشور بهعنوان کانونهای رشد و توسعه به واسطه روابط سرمایهداری وابسته یا غیر مولد بوده که این عوامل موجب فاصله شهر و روستا و مهاجرت بخشی از روستاییان به شهرها به امید کسب اشتغال همراه با مسائل و مشکلات متعددی از جمله شکل گیری اسکان غیررسمی در حواشی و حتی مناطق داخل شهرها گردید. در طی روند تحولات مذکور، تمامی شرایط لازم جهت تقویت گرایشها و رشد شهرنشینی به شکل شتابان فراهم آمد. همچنین، فرایند توسعه کشور به شکل برونزا در قالب سرمایهداری وابسته به پیرامونی موجب از همپاشی نظامهای کهن و سنتی تولید معیشتی شد (خاکپور و همکاران، 1390، 158). بطور کلی، آنچه مسلم مینماید این است كه در كشور ایران علاوه بر روند فوق، تحولات ناشی از شكل تقسیم كار بین المللی و دگرگونی ساختار اقتصادی كشور، افزایش و انباشت درآمدهای نفتی و اصلاحات ارضی بعد از دهه چهل از جمله علل عمدهی تسریع روند شهرنشینی و به تبع آن شكلگیری اسكان غیررسمی میباشند(جمشیدی و همکاران، 1393: 242-221). براساس مطالعات انجام شده در زمینه حاشیهنشینی در مناطق مختلف حاشیهنشین ایران، میتوان گفت که مهمترین ویژگیهای آن عبارت است از ساخت و ساز نامناسب، فقر فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، بیکاری، اشتغال کاذب، عدم رعایت بهداشتی جمعی و فردی، عدم دسترسی به امکانات رفاهی، بهداشتی و آموزشی، افزایش جرم و جنایت، فساد، فحشا، مصرف بیش از حد مواد مخدر در مقایسه با سایر مناطق شهری و غیره و از سوی دیگر هماکنون در اطراف شهرهای بزرگی چون تهران، مشهد، شیراز، کرمان، اصفهان،[کرمانشاه] و سایر شهرهای کشور نیز شاهد رشد و گسترش مناطق حاشیهنشین میباشیم (ربانی و همکاران، 1388).
حاشیهنشینی در زمان ما یک پدیده عام است بهنحوی که برخی از صاحبنظران اظهار میدارند حدوداً 30 درصد مردم شهرهای بزرگ جهان در مناطق حاشیهای زندگی میکنند. با اینحال، برخی از منابع حجم آن را 30 تا 70 درصد جمعیت بسیاری از شهرهای کشورهای در حال توسعه اعلام میکنند (زنگیآبادی و همکاران، 1384، 179). سکونتگاههای غیررسمی با تجمعی از اقشار کمدرآمد و غالباً با مشاغل غیررسمی و شیوهای از شهرنشینی ناپایدار همراهند و زمینه ساز بسیاری از آسیبهای اجتماعی بهشمار میروند. این مشکل شهری صرفاً مسألهای کالبدی و فیزیکی نبوده و از عوامل کلان ساختاری در سطوح ملی و منطقهای ناشی می شود (پورآقایی، 1383، 1). محرومیت و عدم برخورداری سکونتگاههای غیررسمی از تسهیلات زندگی شهری در قیاس با دیگر نواحی شهری، آنها را به کانون بغرنج شهری و مانع توسعه پایدار انسانی تبدیل نموده است. جای تردید نیست که در فرایند جهانیسازی، تعداد زیادی از شهروندان به حاشیههای شهرها رانده خواهند شد و به تبع آن از بسیاری از حمایتهای اجتماعی نیز محروم خواهند شد (صرافی، 1381، 6).
1- هر چند در این سند برای تاکید بر رسمیت نداشتن این سکونتگاه ها در برنامه ریزی شهری و در مواردی از نظر مدیریت شهری از عنوان « اسکان غیر رسمی» استفاده شده است. لیکن « خودرو» ، « نامتعارف» ، « غیرمجاز » ،« خودانگیخته» ، « نابسامان» و حاشیه نشینی نیز به آنها اطلاق شده است.