: آسم یکی از بیماری های مزمن تنفسی می باشد که با انقباض برگشت پذیر مجاری هوایی مشخص می شود.این بیماری نسبتاً شایع حدود 10-12% بزرگسالان و 15% کودکان را گرفتار کرده است. بسیاری از بیماران مبتلا به آسم می گویند که علایم بیماریشان با استرس بدتر می شود. (1) از منظر روانشناسی سبک مقابله به روند مدیریت موقعیت های مختلف،تلاش برای حل مسایل شخصی و پیداکردن راهکار هایی برای کاهش و یا تحمل استرس یا مناقشات گفته می شود. (9) مدل های مقابله ای چارچوبی را برای ارزیابی چگونگی واکنش افراد در شرایط استرس زا فراهم می کنند. سبک های مقابله ای می توانند مفیدواقع شده و سبب کاهش بار منفی بیماری در افراد شوند و یا با اثر منفی در افراد سبب رفتارهای ناسازگار در افراد شوند.(7)مقابله مذهبی بدین صورت تعریف می شود که اعتقادات مذهبی به عنوان یک تکیه گاه برای کاهش استرس بیماری عمل می کند.این مطالعه با هدف بررسی تاثیر اعتقادات(انواع سبک های مقابله) مذهبی در بیماران آسمی مسلمان انجام شده است.و به بررسی ارتباط سبک های مقابله مذهبی و سلامت عمومی بیماران پرداخته است.
مواد و روش ها:این مطالعه بر روی 102 بیمار آسمی مراجعه کننده به کلینیک ریه با بهره گرفتن از پرسش نامه ی استاندارد شده سبک مقابله مذهبی BriefRCOPE (Pargament et al 1998) پرسشنامه سلامت عمومی GHQ28 انجام شده است.
نتایج:میانگین سبک مقابله مذهبی مثبت در میان کل بیماران 11/25 بود و 60 درصد از بیماران در سبک مقابله مذهبی مثبت نمره ی بالاتر از میانگین داشتند.میانگین سبک مقابله مذهبی منفی در میان کل بیماران 68/10 بود و 35 درصد از بیماران در سبک مقابله مذهبی منفی نمره ی بالاتر از میانگین داشتند.در این مطالعه میانگین نمره ی کل سلامت عمومی بیماران آسمی مورد مطالعه 91/23 و انحراف معیار 9/11 بود. 33درصد بیماران نمره ی کل بالاتر از 23 داشته اند وبین نمره سلامت عمومی و مقابله مذهبی مثبت یک همبستگی وجود دارد که از نظر آماری معنی دار بود به این معنا که هر چه قدر استفاده از سبک های مقابله ای مثبت بالاتر بوده است میزان سلامت عمومی نیز بالاتر می باشد
نتیجه گیری: در واقع می توان نتیجه گیری کرد هر چه قدر بیماران از سبک های مقابله ای مثبت بیشتر استفاده کنند و اعتقادات معنوی قوی تری داشته باشند از سلامت روانی بالاتر برخوردار خواهند بود که این مسئله منجر به بهره مندی از سلامت جسمی بالاتری خواهد بودو پاسخ به درمان بهتری خواهند داشت.
فصل اول: کلیات تحقیق
1-1- بیان مسأله و اهمیت پژوهش
آسم یکی از بیماری های مزمن تنفسی می باشد که با انقباض برگشت پذیر مجاری هوایی مشخص می شود. از علایم این بیماری می توان به سرفه،تنگی نفس و خس خس سینه اشاره کرد.این بیماری نسبتاً شایع حدود 10-12% بزرگسالان و 15% کودکان را گرفتار کرده است (1). عفونت های ویروسی، آلرژن ها و استرس و اضطراب از عوامل تحریک کننده این بیماری می باشد که در تحقیقات مختلف به اثبات رسیده است(3،4،5،2) که از بین این عوامل محرک فاکتور های روانی و استرس تأثیر به سزایی در پیدایش علایم این بیماری دارد.(6)
بسیاری از بیماران مبتلا به آسم می گویند که علایم بیماریشان با استرس بدتر می شود.شکی وجود ندارد که فاکتورهای روانی از طریق مسیرهای رفلکس کولینرژیک می توانند سبب القای انقباض برونش شوند.(1) بیماری های مزمن مثل آسم افراد را مستعد درجات متفاوتی از استرس می کنند که نیازمند یک پروسه ی تطابقی مداوم شخصی در سطوح مختلف شناختی ،احساسی و رفتاری می باشد(7)استرس در متون علمی تعاریف مختلفی دارد. یکی از مشهورترین تعاریف روانشناختی این است که استرس درواقع یک رخداد است و زمانی پدید می آید که عواملی از محیط پیرامون ظرفیت تطابقی یا توانایی اجرای سبک مقابله در فرد را به چالش بکشد.(8)
از منظر روانشناسی سبک مقابله به روند مدیریت موقعیت های مختلف،تلاش برای حل مسایل شخصی و پیداکردن راهکار هایی برای کاهش و یا تحمل استرس یا مناقشات گفته می شود. (9)
مدل های مقابله ای چارچوبی را برای ارزیابی چگونگی واکنش افراد در شرایط استرس زا فراهم می کنند. سبک های مقابله ای می توانند مفیدواقع شده و سبب کاهش بار منفی بیماری در افراد شوند و یا با اثر منفی در افراد سبب رفتارهای ناسازگار در افراد شوند.(7)
مطالعات انجام شده در بیماری های مزمن ارتباط معناداری بین سبک های مقابله ای و نتایج کلینیکی بیماری ها از جمله میزان عملکرد بیمار و سطح کنترل بیماری و موربیدیتی و مورتالیتی و Health Related Quality of Life (HRQoL) نشان داده اند.(11)
در مطالعات بسیاری بر این امر تاکیدشده است که بكارگیری مناسب شیوه های مقابله منجر به ارزیابی درست موقعیت ،احساس امنیت و
افزایش سلامتی می گردد.(10) و فكر كردن و رفتار كردن با سبک های مناسب مقابله ای به افراد كمك می كند تا اثرات استرس را كاهش داده و نیز از هیجانات ناشی از آن بكاهند. (11)
مقابله مذهبی یک نوع مقابله است كه طی آن فرد از عقاید و باورهای مذهبی در رویارویی با مشكلات و فشارهای زندگی استفاده می کند(10) که نوع آن براساس باورهای مذهبی او متفاوت است و می تواند دارای تاثیرات مثبت و یا منفی در مواجهه فرد با بیماری داشته باشد.
اگرچه رابطه بین تاثیر اعتقادات (مقابله) مذهبی و سلامت و بیماری روانی پیچیده است، اما آشكار است كه عقاید و شعائر مذهبی نقش مهمی را در پیشگیری و كاهش مشكلات هیجانی و روانی بازی می كنند(11)
همواره فرض بر این بوده است که باورهای مذهبی قوی باید با بهبود روانی و تاثیر مثبت در پاسخ فرد به بیماری همراه باشد. با وجود تاثیر عمیق دین در کیفیت زندگی ، سلامت روان و سبک های مقابله ای در بیماری های مختلف ،بررسی های انجام شده در افراد مسلمان در مقایسه با سایر مذاهب بر روی سبک ها مقابله ای و به خصوص مقابله مذهبی بسیار اندک بوده و در حد انگشت شمار است.
از سوی دیگر در رابطه با سبک های مقابله در بیماران آسمی پژوهش های مختلفی انجام شده است و از جهات گوناگون به این پدیده پرداخته شده است.پس از بررسی در میان منابع معتبر و مطالعات مختلف مشخص شد که تاکنون در دو مطالعه به بررسی سبک های مقابله مذهبی در بیماران آسمی پرداخته شده است.که در هر دو این مطالعات به بررسی ارتباط بین سبک های مقابله مذهبی و میزان تطابق و سازگاری بیماران آسمی در دو گروه کودکان و نوجوانان پرداخته شده است.که هر دو مطالعه در جوامع غیر مسلمان بوده است.و هیچ مطالعه ای در بیماران مسلمان انجام نشده است که قابل تامل است. با توجه به باورهای مذهبی متفاوت مسلمانان و نبود مطالعه ی مشابهی در این رابطه در مطالعات قبلی بر آن شدیم در این مطالعه به بررسی تاثیر اعتقادات(انواع سبک های مقابله) مذهبی در بیماران آسمی مسلمان بپردازیم.
به نظر می رسد با انجام این طرح و آگاهی از تاثیر اعتقادات(نوع سبک مقابله مذهبی شایع) در این بیماران بتوان به شناخت بیشتری از ویژگی های روانشناختی در این بیماران رسید و که می تواند زمینه ساز مطالعات مداخله ای بعدی در این گروه بیماران باشد. تا با ایجاد تغییرات مناسب در جهت کاهش بار روانی و هیجانی در این بیماری مزمن و بهبود سلامت روانی این بیماران پرداخت و در این صورت می توان انتظار پذیرش بهتر درمان از سوی این بیماران و به دنبال آن پاسخ دهی بهتر به درمان و کاهش تعداد حمله های حاد را در این بیماران داشت. و در واقع بتوان تا حدودی به کنترل بیماری در این گروه از بیماران کمک کرد.که در صورت رخداد این اهداف می توان در جهت کاهش هزینه های درمانی تحمیل شده به بیماران و سیستم بهداشتی -درمانی گامی مفیدی برداشت.
2-1- اهداف پژوهش
1-2-1- اهداف علمی
1- تعیین میانگین مدت ابتلا به آسم در بیماران مورد مطالعه مبتلا به آسم
2-تعیین فراوانی میزان تحصیلات در بیماران مورد مطالعه مبتلا به آسم
3-تعیین فراوانی جنسی در بیماران مورد مطالعه مبتلا به آسم
4-تعیین میانگین سنی در بیماران مورد مطالعه مبتلا به آسم
5-تعیین فراوانی میزان درآمد در بیماران مورد مطالعه مبتلا به آسم
6-بررسی ارتباط بین طول مدت ابتلا به آسم و اعتقادات(نوع سبک مقابله) مذهبی بیماران
7-بررسی ارتباط بین جنس و اعتقادات(نوع سبک مقابله) مذهبی بیماران
8-بررسی ارتباط بین سن و اعتقادات(نوع سبک مقابله) مذهبی بیماران
9-بررسی ارتباط بین میزان تحصیلات و اعتقادات( نوع سبک مقابله) مذهبی بیماران
10- بررسی ارتباط بین میزان متوسط درآمد ماهانه و اعتقادات(نوع سبک مقابله) مذهبی بیماران
2-2-1- اهداف کاربردی
1-بررسی فراوانی سبک های مقابله مذهبی در بیماران مبتلا به آسم
2-استفاده از نتایج تحقیق جهت بهبود وضعیت روانی بیماران مبتلا به آسم
3-1- فرضیات یا سوالات پژوهش
1-بین طول مدت ابتلا به آسم و اعتقادات( نوع سبک مقابله) مذهبی بیماران مبتلا به آسم ارتباط وجود دارد.
2-بین جنس و اعتقادات( نوع سبک مقابله) مذهبی بیماران مبتلا به آسم ارتباط وجود دارد.
3-بین سن و اعتقادات(نوع سبک مقابله) مذهبی بیماران مبتلا به آسم ارتباط وجود دارد.
4- بین میزان تحصیلات و اعتقادات(نوع سبک مقابله) مذهبی بیماران مبتلا به آسم ارتباط وجود دارد.
5- بین میزان متوسط درآمد ماهانه و اعتقادات(نوع سبک مقابله) مذهبی بیماران مبتلا به آسم ارتباط وجود دارد.
6- میانگین مدت ابتلا به آسم در بیماران مبتلا به آسم چه میزان است؟
7- فراوانی میزان تحصیلات در بیماران مبتلا به آسم چه میزان است؟
8- فراوانی جنسی در در بیماران مبتلا به آسم چگونه است؟
9- فراوانی سنی در در بیماران مبتلا به آسم چگونه است؟
10- فراوانی میزان درآمد ماهانه در بیماران مبتلا به آسم چه میزان است؟
یكی از مهمترین موضوعات مورد بررسی در روانپزشكی قانونی، موضوع تمارض و فریبكاری است (1).
از آنجا كه ماده 51 قانون مجازات اسلامی در حدود مسئولیت جزایی، جنون در حال ارتكاب جرم را رافع مسئولیت كیفری دانسته، بسیاری مجرمین تلاش میكنند با بهره گرفتن از این ماده قانونی و با تقلید علایم اختلالات روانی خود را از بند مجازات برهانند. گروه دیگری از افراد نیز متعاقب حوادث تروماتیک مختصری كه موجب آسیب جدی یا نقص ماندگاری در آنها نشده، با تقلید علایم اختلالات روانی سعی در اخذ غرامت یا از كارافتادگی دارند (2،3،4). در هر حال نكته قابل توجه در خصوص متمارضین این است كه همیشه انگیزه ای خارجی برای ایجاد عمدی و آگاهانه نشانه های جسمی و روانی دروغین وجود دارد (5).
بسیاری از افراد فكر میكنند از آنجا كه یافته عینی مشخصی در اختلالات روانی وجود ندارد، تقلید این علایم به سادگی امكانپذیر است. Wiley در سال 1998 توضیح داد بر اساس معیارهای DSM-IV علایمی را باید به عنوان تمارض در روانپزشكی قلمداد كرد كه به شدت و به طور مفرط غیر معمول و عجیب باشند(6).
افرادی كه بطور عمدی اقدام به تقلید علایم روانی میكنند، معمولا از نشانه های ذهنی مبهم و نامعینی شكایت داشته، از آنها به تلخی یاد میكنند. این افراد چنانچه نشانه های یک بیماری را هم شرح دهند، معمولا اظهار میكنند كه نشانه ها گاه وجود دارد و گاهی برطرف میشود و تمایلی به بستری شدن و درمان نشان نمیدهند (7).
در ادامه به برخی نشانههای رفتاری تمارض اشاره میشود:
1- فرد متمارض در ابتدای مصاحبه آشفته و در انتهای مصاحبه راحت تر است.
2- نحوه ورود به جلسه مصاحبه، طرز نشستن، آراستگی و پوشش او ممكنست عجیب و غیر عادی باشد.
3- رفتارهای غیر سیكوتیک زمانیكه در كانون توجه نیست، بارزتر و در زمان توجه دیگران رفتارهای سیكوتیک آشكارتر است.
4- رفتار جنایی معمولا با انگیزه غیر سیكوتیک بروز كرده است.
5- فرد متمارض حین مصاحبه ژست حمله و خشم به خود میگیرد (1).
با توجه به اهمیت تشخیص تمارض به بیماری روانی در معاینات روانپزشكی قانونی از سویی و یا باتوجه به محدود بودن مطالعات منتشر
شده در این زمینه در کشور ما از سوی دیگر (ضمیمه 1) و از آنجا که ممکن است در جوامع مختلف با توجه به شرایط فرهنگی و اجتماعی و … تفاوتهای بارزی در علائم و نشانه های تمارض وجود داشته باشد، در این مطالعه سعی شده با بررسی فراوانی رفتارها و علایم تقلیدی در مراجعین به مركز روانپزشكی قانونی تهران، میزان شیوع و زمینه ایجاد این علایم را در جامعه ایرانی مورد ارزیابی قرار دهیم.
تعریف واژهها (8):
اختلالات رفتاری (Behavioral disorder symptoms)
وضع ظاهری و وضعیت فیزیكی كلی بیمار در نظر مصاحبهكننده با توجه به حالت و وضعیت اندام، توازن، لباس و آراستگی، بهداشت شخصی، مشخصه های جسمی غیرعادی مانند معلولیتهای جسمی در این قسمت مورد توجه قرار میگیرد. این رفتار در ارتباط با بافت فرهنگی و موقعیت اجتماعی تعبیر میشود. حوزههای مهم دیگر عبارتند از بیانهای چهرهای، تماس چشمی، سطح فعالیت، درجه همكاری، جذابیت ظاهری، دقت و توجه.
اختلال رفتار حركتی به جنبههای كمی و كیفی رفتار حركتی بیمار مربوط میشود. این خصوصیات مشتمل است بر: ادا و اطوار، تیكها، حركات بیانگر، پیچشهای عضلانی، رفتار كلیشهای، پژواك رفتار، بیشفعالی، تهییج، ستیزهجویی، انعطافپذیری، طرز راه رفتن، بیقراری و سایر تظاهرات فیزیكی.
علایم خلقی و عاطفه (Mood & Affect Symptoms)
خلق، حالت هیجانی بارزی است كه مراجعه كننده در جریان مصاحبه ابراز میكند. مراجعه كنندهممكن است غمگین، پرتنش، مایوس، مضطرب، افسرده، هراسان، خصومتگر، خوشحال، سرخوش یا بیاحساس باشد.
عاطفه به گسترهای از هیجانها مربوط است و مایه احساس مربوط به یک عقیده است. درباره نوع عاطفه میتوان برحسب متغیرهایی مانند عمق، شدت، تداوم و تناسب، قضاوت كرد
اختلالات ادراكی (Perceptual disorder symptoms)
مراجعان مختلف، خود و دنیای اطراف خود را به شیوههای گوناگون و متعدد ادراك میكنند. در این قسمت توجه به نحوه ادراكات مراجعه كننده شایان اهمیت است. وجود توهمهای شنیداری شایعترین مشخصه اسكیزوفرنهاست، در حالی كه توهمهای دیداری آشكار عموما از سوی افراد متمارض یا سندرمهای مغزی بیان میشود.
اختلالات تفكر(Thought process symptoms)
كاركرد هوشی معمولا درك خواندن و نوشتن، دانش عمومی، توانایی حساب كردن و سطح توانایی مراجع در تفسیر ضربالمثلها را دربرمیگیرد. گاهی متخصصان ممكن است سنجشهای كاركرد هوشی را با نتایج حاصل از اجرای برخی آزمونهای رسمی كوتاه مانند آزمون بندر، آزمون تشخیص زبانپریشی یا حس برخی از قسمتهای مقیاس هوشی تجدیدنظر شده وكسلر بزرگسالان یا كودكان تركیب كنند.
توانایی جهتیابی (Orientation )مراجعان ممكن است برحسب درجه آگاهیشان از اینكه میدانند چه كسی هستند(شخصی)، در كجا هستند(مكان) و حوادث جاری و گذشته كی اتفاق افتادهاند یا در حال وقوع هستند(زمان)، تفاوت كند.
اختلالات شناختی (Cognitive function symptoms )
حافظه درازمدت: حافظه درازمدت را میتوان از سه طریق مورد سنجش قرار داد:
– طرح پرسشهایی درباره اطلاعات عمومی مراجع(مانند شهرهای بزرگ یک كشور، بلندترین قله ایران).
– استفاده از خردهآزمونهای اطلاعات عمومی یا حافظه عددی آزمونهای هوشی وكسلر بزرگسالان و یا كودكان یا سایر آزمونهایی با ماهیت مشابه.
– یادآوری رویدادهای مهم زندگی مراجع(سال فراغت از تحصیلات متوسطه، تاریخ ازدواج). دقت یادآوری را میتوان از طریق مقایسه پاسخهای مراجع با سوابق عینی و مستند این رویدادها تعیین كرد.
حافظه كوتاهمدت: حافظه كوتاهمدت را میتوان از دو طریق مورد ارزیابی قرار داد:
– طرح پرسشهایی درباره رویدادهای اخیر(دیروز كجا بودید؟ غذایی كه آخرین دفعه خوردید چه بود؟).
– تكرار اعداد به صورت مستقیم و وارونه. برای این منظور میتوان از خردهآزمون فراخنای ارقام آزمونهای هوشی و كسلر بزرگسالان و كودكان استفاده كرد.
اشخاصی كه اضطراب و اشتغال ذهنی دارند، در تكرار مستقیم اعداد و بهویژه تكرار وارونه اعداد دچار مشكل میشوند.
اختلالات محتوای فكر (Thought content symptoms)
بررسی افكار شخص غالبا به دو بخش محتوا و فرایندهای تفكر تقسیم میشود.
وجود وسواسهای عملی یا فكری باید با سنجش درجه بینش مراجع در مورد تناسب و هماهنگی بین این افكار و رفتارها پیگیری شود. فرایندهای فكری مانند بروز تغییرات سریع در موضوعها ممكن است پرش افكار را منعكس كند. همچنین مراجع ممكن است در یادآوری مقادیر كافی از افكار و عقاید مشكل داشته باشد، تعداد زیادی از تداعیهای نامربوط را در گفتارش وارد كند و یا به صحبتهای بیربط و بیهدف ادامه دهد.
قابلیت اعتماد(Reliability)
معاینه وضعیت روانی با نتیجهگیری و برداشت معاینهكننده از قابلیت اعتماد و توانایی گزارش دقیق وضعیت خود از جانب بیمار، ختم میشود. این قسمت مشتمل است بر تخمین معاینهكننده از میزان راستگویی و صداقت بیمار. مثلا اگر بیمار آشكارا به مصرف فعال مواد اعتراف كند یا موقعیتهایی را كه ممكن است انعكاس خوبی نداشته باشد، بازگو كند، معاینهكننده میتواند حدس بزند كه قابلیت اعتماد بیمار خوب است.
و مروری بر مطالعات مشابه
1-1- دوره نوزادی
دوره نوزادی یا neonatalاگر چه از نظر تعریف به 28 روز اول زندگی گفته میشود اما زندگی جنینی و نوزادی یک دوره زمانی به هم پیوسته را تشکیل میدهد که در طی آن تکامل و رشد انسان تحت تاثیر عوامل ژنتیکی ، محیط داخل رحمی و خارج رحمی میباشد. دوره نوزادی دورانی بسیار آسیب پذیر برای کودک است که در طی آن بسیاری از تطابقهای فیزیولوژیک مورد لزوم برای زندگی در محیط خارج از رحم تکامل مییابد.
دوره نوزادی زمان حساسی برای یک کودک است زیرا بسیاری از مهارتهای فیزیکی لازم برای زندگی خارج رحمی در این زمان کامل مییابد.
میزان بالای مرگ و میر و بیماریزایی در این دوران شکننده بودن حیات در این دوره را نشان میدهد در همه موارد مرگ ومیر که در یکسال اول زندگی اتفاق میافتد، دو سوم موارد مربوط به دوره نوزادی است و مرگ و میر نوزادی در 24 ساعت اول ، از بیشترین میزان برخوردار است و به طور کلی 65 درصد از همه مرگ و میر شیرخواران را شامل میشود.
بیماریهای همراه با تولد قبل از موعد و وزن کم هنکام تولد و ناهنجاریهای کشندهی مادرزادی از علتهای اصلی مرگ ومیر نوزادی میباشد. عوامل مختلف طبی ، اقتصادی ، و فرهنگی بر مرگ و میر پری ناتال و نوزادی تاثیر میگذارند. معیارهای پیشگیرانه مانند آموزشهای بهداشتی، مراقبتهای پری ناتال ، تغذیه، حمایت اجتماعی و شناخت عوامل خطرزا و مراقبتهای مامایی به نحوی موثر میزان مرگ ومیر پری ناتال و نوزادی را کاهش میدهند.
کمی وزن و نارسی یک شاخص اساسی مرگ و میر نوزادان است. اولین بار در سال 1919 ylppo نوزادان زیر 2500 گرم را کم وزن (LBW) نامید.LBW و این تعریف به عنوان استاندارد پر مخاطره شیرخواران بیش از 40 سال است که توسط سازمان بهداشت جهانی مورد تایید قرار گرفته است و یکی از دلایل اصلی مرگ و میر شیرخوارگی و نوزادی میباشد و به همراه ناهنجاریهای مادرزادی (مثل قلبی، سیستم عصبی مرکزی و تنفسی) نقش بسزایی در عوارض دوران بچگی دارد.به طور کلی ، برای هر دورهای از زمان حاملگی ، هر چه وزن هنگام تولد نوزاد کمتر باشد و برای هر وزنی ، هر چه دوره بارداری کوتاه تر باشد، مرگ و میر نوزادی بیشتر خواهد بود.
بیشترین مرگ و میر نوزادی در میان نوزادانی رخ میدهد که وزن تولدی کمتر از 1000 گرم دارند و دورهی بارداری آن ها کمتر از 30 هفته بوده است کمترین مرگ و میر نوزادی نیز در میان نوزادانی است که وزن تولد 3000 تا 4000 گرم و دورهی بارداری 40-38 هفته داشته اند[1].
هر چه وزن جنین از 500 گرم به 3000 گرم نزدیک میشود یک کاهش لگاریتمی در مرگ و میر نوزادی دیده میشود.در سنین حاملگی 25 تا 37 هفته به ازای افزایش هر هفته از سن حاملگی میزان مرگ و میر نوزادی تقریباً نصف میشود.با این حال تقریباً 40% همهی مرگ ومیرهای حوالی زایمان در نوزادانی دیده میشود که سن حاملگی بعد از 37 هفته و وزن معادل یا بیشتر 2500 گرم دارند.
از آن جا که اغلب مرگ و میر دورهی نوزادی در نخستین ساعات و روزها اتفاق میافتد با افزایش سن نوزاد احتمال بقای او افزایش مییابد. در واقع وزن تولد و سن هنگام حاملگی از شاخصهای قوی مرگ و میر دوره نوزادی میباشند در واقع میزان بقاء در سن 22 هفته نزدیک 22 درصد میباشد و این احتمال برای 23 هفته تا 25 درصد و برای 24 هفته تا 56 درصد و برای 25 هفته تا 79 درصد افزایش مییابد. همچنین میزان مرگ و میر در نوزادان با وزن هنگام تولد 4000 گرم و یا بیشتر با سن حاملگی 42 هفته یا بیشتر افزایش ناگهانی پیدا میکند [2].
از دلایل وزن کم هنگام تولد ، تولد پیش از موعد یا محدودیت رشد داخل رحمی[1]1 و یا هر دو میباشند علت اصلی وزن کم تولد در ایالات متحده، تولد پیش از موعد میباشد در حالیکه در کشورهای در حال توسعه علت اصلی محدودیت رشد داخل رحمی میباشد.
شیوع LBW در نژاد سیاه و در جنس دختر بیش از پسر میباشد. همچنین چند قلویی و سن بالای مادر نیز خطر LBWرا افزایش میدهد.
امروزه شانس زنده ماندن نوزادان با وزن 1501تا 2500 گرم ، 95 درصد یا بیشتر است اما میزان مرگ ومیر در آن هایی که وزن کمتری دارند همچنان بالاست میزان مرگ ومیر نوزاد LBW که تا زمان ترخیص از بیمارستان زنده مانده اند بیشتر از میزان مرگ ومیر نوزادان رسیده در دو سال اول عمرشان است قسمت اعظم این مرگ و میرها ناشی از عفونت هستند و لذا حداقل از نظر تئوری بسیاری از آنها قابل پیشگیری خواهند بود ناهنجاریهای آناتومیک مادرزادی در 3 تا 7 درصد از نوزادان LBWوجود دارد.
رشد و نمو نوزاد LBW متولد شده از مادرانی که وضعیت اقتصادی اجتماعی نامناسبی دارند نسبت به نوزادی که در دوران نوزادی محیط بهتری دارند کمتر خواهد بود.در سال 2000 ، 6/7 درصد نوزادان زنده متولد شده در ایالات متحده آمریکا وزنی کمتر از 2500 گرم داشته اند که در بین آنها سیاه پوستان دو برابر سفید پوستان بوده اند.
نارس بودن وIUGRباعث افزایش میزان بیماری و مرگ ومیر نوزادان میشود.تقریباً 30 درصد نوزادان LBW در ایالات متحده دچار عقب ماندگی رشد داخل رحمی (IUGR)هستند و پس از 37 هفته حاملگی متولد میشوند.هنگامی که میزان LBW بیش از 10 درصد میگردد، درصد IUGR بیشتر ونارسی کمتر خواهد شد.در کشورهای در حال توسعه تقریباً 70 درصد نوزادان LBW مبتلا به IUGR میباشند و نوزادان IUGR در مقایسه با نوزادانی که متناسب با سن حاملگی رشد نمو.ده اند، دارای مرگ ومیر و عوارض بیشتری هستند.در ایران طبق بررسیهایی که به طور پراکنده انجام شده نسبت نوزادانی با وقفهی رشد داخل رحمی کمتر از کشورهای در حال توسعه و بیشر از کشورهای توسعه یافته است.به طور دقیق میتوان گفت علت کم وزنی هنگام تولد 30 تا 40 درصد مواقع IUGR و بقیهی موارد ناشی از نارس بودن جنین و تولد زودتر از موعد[2] است میزان LBW در کل کشور 29در هزار تولد زنده میباشد[3].
2-1- عوامل مرتبط با تولد نوزاد نارس و کم وزن در زمان تولد
جدا نمودن فاکتورهای موثر بر نارس شدن از IUGR بسیار مشکل است ، یک ارتباط بسیار قوی بین IUGR و نارس شدن از یک طرف و سطح اجتماعی اقتصادی پایین خانواده، از طرف دیگر وجود دارد. خانوادههایی که سطح اجتماعی اقتصادی پایین تری دارند موارد زیر در آنها بیشتر مشاهده میشود: سوء تغذیه مادر، کم خونی، مراقبت ناکافی در حوالی زایمان، اعتیاد، عوارض زایمانی، تاریخچه مشکلات باروری مادر( سقط، مرده زایی، تولد نوزاد نارس یا کم وزن)، داشتن تنها یک والد، بارداری مادر در سنین نوجوانی، حاملگی پی در پی و به دنیا آوردن حداقل 4 فرزند قبل از حاملگی کنونی.
اختلاف سیستماتیک در رشد جنین به جثه مادر، دفعات زایمان، وزن برادر و خواهر، کلاس اجتماعی، سیگار کشیدن مادر و دیگر فاکتورها بستگی دارد. البته تعیین میزان اثر عوامل محیطی به عوامل وراثتی بر روی رشد جنین در جمعیتهای مختلف مشکل به نظر میرسد[4].
علت تولد پیش از موعد چند عاملی است و عبارت است از فاکتورهای جنینی، جفتی، رحمی و مادری.
تولد نارس نوزادانی که LBW هستند در عین حال وزنشان با سن حاملگی پره ترم متناسب است به دلائل زیر میباشد: رحم نتواند جنین را نگهداری کند، در سیر طبیعی حاملگی مداخله شده باشد، پارگی زودرس پرده آمنیوتیک[1] یا جدا شدن زودرس جفت2، عفونت باکتریایی بی علامت یا مخفی(استرپ گروه B، لیستریا مونوسیتوژن، اوروپلاسما اورولیتیکم، مایکوپلاسما هومینیس، کلامیدیا، گاردنلا واژینالیس، تریکومونا واژینالیس و باکتریوئیدها)[5].
مایع آمنیوتیک و پردهها (کوریوآمنیونیت) میتواند باعث زایمان پیش از موعد شود. محصولات باکتریها با تحریک تولید واسطههای التهابی موضعی (PG , IL-6) باعث انقباض پیش از موعد رحم شده یا به علت پاسخ التهابی موضعی باعث پارگی موضعی پردهها میشود. درمان با آنتی بیوتیک مناسب از عفونت جنینی کاسته و طول مدت حاملگی را افزایش میدهد.
IUGR با مشکلات طبی که در جفت و گردش خون آن، رشد و نمو جنین، سلامت عمومی و تغذیه مادر تداخل ایجاد میکنند، همراه است. بسیاری از عوامل که باعث تولد نارس میشوند سبب LBW و IUGR نیز میگردند. IUGR سبب کاهش فعالیت انسولین یا محصولات آن (IGF) در سطح گیرندهها میشود. نوزادنی که نقص در گیرنده IGF-I ( فاکتور رشد شبیه انسولین)، هیپوپلازی پانکراس یا دیابت نوزادی گذرا دارند به IUGR نیز مبتلا هستند. جهشهای ژنتیکی که بر مکانیسم نفوذپذیری انسولین در سلولهای جزایر پانکراس اثر میگذارند منجر به کاهش آزاد سازی انسولین گردیده و احتمال IUGR را بالا میبرند[3].
IUGR ممکن است در اثر پاسخ طبیعی جنین به کمبود اکسیژن و مواد غذایی به وجود آید بنابراین فاکتوری که باید در نظر قرار گیرد هیپوکسی یا سوء تغذیه جنین است نه IUGR. پس به دنیا آمدن پیش از موعد چه بسا راهی برای نجات جنین از محیط نامناسب داخل رحمی باشد. IUGR معمولاً به دو دسته تقسیم میشود: یک نوع کاهش رشد متقارن (با تاثیر یکسان در دور سر، طول و وزن) و دیگری نامتقارن (با رشد نسبی سر در مقایسه با سایر اندامها).
IUGR متقارن زودتر شروع شده و با بیماریهایی که بر تعداد سلولهای جنین به شدت اثر میگذارند همراه است. علل کروموزومی، ژنی، بدشکلی، عفونتها، تراتوژن و افزایش شدید فشار خون مادری از دلایل IUGR متقارن هستند. این مسئله خیلی اهمیت دارد که سن حاملگی در نوزادانی که IUGR متقارن دارند به دقت بررسی شود چون تخمین نادرست سن حاملگی میتواند منجر به تشخیص IUGR متقارن شود. IUGR متقارن اغلب شروع دیررسی دارد و با کاهش سرعت امواج داپلری که به رگهای کاروتید برخورد میکنند تشخیص داده میشود. این نوع IUGR با فقر غذایی مادر و بیماریهای عروقی حاد یا مزمن مادری ( پره اکلامپسی، افزایش مزمن فشار خون) ایجاد میشود[1].
[1] Premature Rupture of Membranes
2 placenta abruption
[1] Intrauterine growth restriction
[2] premature
:
انجمن بین المللی کنترل ادراری (ICS) بی اختیاری ادراری (UI) را به معنی شکایت از هر گونه نشت واضح ادراری که منجر به مشکلات اجتماعی؛ بهداشتی و مذهبی برای فرد می شود می داند. بی اختیاری ادراری علامت شایعی است که خانم ها را در تمام سنین با شدت و تظاهر مختلف درگیر می کند. این بیماری به ندرت تهدیدکننده حیات است ولی می تواند اثرات جدی بر وضعیت جسمی و روانی فرد داشته باشد. (1)
مطالعات نشان می دهد که شیوع بی اختیاری ادراری به سمت سنین متوسط در حال افزایش است. بی اختیاری ادراری ممکن است به صور مختلف دیده شود.
بی اختیاری ادراری استرسی (SUI) در زیرگروه علائم ادراری تحتانی به عنوان شکل ذخیره ای مثانه است که با علامت نشت ادراری غیر ارادی در طی فعالیت فیزیکی و یا عطسه و سرفه رخ می دهد. بی اختیاری استرسی شایع ترین شکل بی اختیاری در زنان است و به ویژه در زنان جوان شیوع زیادی دارد.
با توجه به هزینه بالایی که سالانه بیماران صرف این بیماری و بهبود کیفیت زندگی خود می کنند درمان های مختلفی برای آن در نظر گرفته شده است (2) ابتدا درمان های غیرتهاجمی مانند تغییر شیوه زندگی، تغییرات رفتاری و درمان های دارویی برای این بیماران صورت می گیرد ولی از آنجایی که درمان های دارویی تأثیر چندانی نداشته اند و به دلیل تاثیر بیشتر درمان های جراحی از این درمان ها استفاده می شود.
روش های جراحی مختلفی برای زنان مبتلا به بی اختیاری استرسی که پاسخ کافی به درمان های دارویی نداده اند وجود دارد (3).
از جمله این روش ها روش جراحی Burch colposuspension است که یکی از روش های جراحی مؤثر و رایج می باشد که در طول سال های اخیر ریت موفقیت بالایی در برداشته است.
اگرچه این عمل ریت موفقیت بالایی دارد ولی عوارض کوتاه مدت و درازمدت از جمله احساس ناراحتی در لگن، خونریزی های لگنی، عفونت ها پرولاپس ارگان های لگنی، مقاربت دردناک و عود مجدد بیماری برای آن گزارش شده است.
در این مطالعه میزان تاثیر عمل جراحی و رضایت بیماران بعد از عمل جراحی و بهبود کیفیت زندگی آنها و همچنین ارتباط این موفقیت با پارامترهایی همچون سن، شاخص توده بدنی، سابقه دریافت درمان طبی، سابقه بیماری هایی همچون دیابت و هایپرتنشن بررسی می گردد.
اهداف تحقیق
هدف کلی:
تعیین میزان موفقیت عمل جراحی Burch colposuspension در بیماران دچار بی اختیاری استرسی ادرار مراجعه کننده به بیمارستان کامکار.
اهداف جزئی:
بررسی ارتباط بین موفقیت عمل جراحی Burch با سن بیمار
بررسی ارتباط بین موفقیت عمل جراحی Burch با شاخص توده بدنی بیمار
بررسی ارتباط بین موفقیت عمل جراحی Burch با زمان شروع بی اختیاری ادراری استرسی
بررسی ارتباط بین موفقیت عمل جراحی Burch با سابقه ابتلا به فشار خون در بیمار
بررسی ارتباط بین موفقیت عمل جراحی Burch با سابقه ابتلا به دیابت شیرین در بیمار
بررسی ارتباط بین موفقیت عمل جراحی Burch با سابقه دریافت درمان طبی در بیمار
فرضیات:
رابطه ای بین موفقیت عمل جراحی Burch با سن بیمار ممکن است وجود داشته باشد.
رابطه ای بین موفقیت عمل جراحی Burch با شاخص توده بدنی بیمار ممکن است وجود داشته باشد.
رابطه ای بین موفقیت عمل جراحی Burch با زمان شروع بی اختیاری ادراری استرسی در بیمار ممکن است وجود داشته باشد.
رابطه ای بین موفقیت عمل جراحی Burch با سابقه ابتلا به پرفشاری خون ممکن است وجود داشته باشد.
ارتباط بین موفقیت عمل جراحی Burch با سابقه ابتلا به دیابت شیرین ممکن است وجود داشته باشد.
ارتباط بین موفقیت عمل جراحی Burch با سابقه دریافت درمان طبی ممکن است وجود داشته باشد.
سوالات پژوهشی:
پرسش اصلی:
میزان موفقیت عمل جراحی burch colposuspension در بیماران دچار بی اختیاری ادراری استرسی مراجعه کننده به بیمارستان کامکار چقدر است؟
پرسش های فرعی:
آیا رابطه ای بین موفقیت عمل جراحی Burch با سن بیمار ممکن است وجود داشته باشد؟
آیا رابطه ای بین موفقیت عمل جراحی Burch با شاخص توده بدنی بیمار ممکن است وجود داشته باشد؟
آیا رابطه ای بین موفقیت عمل جراحی Burch با زمان شروع بی اختیاری ادراری استرسی در بیمار ممکن است وجود داشته باشد؟
آیا رابطه ای بین موفقیت عمل جراحی Burch با سابقه ابتلا به فشار خون ممکن است وجود داشته باشد؟
آیا رابطه ای بین موفقیت عمل جراحی Burch با سابقه ابتلا به دیابت شیرین ممکن است وجود داشته باشد؟
آیا رابطه ای بین موفقیت عمل جراحی Burch با سابقه دریافت درمان طبی ممکن است وجود داشته باشد؟
فصل دوم: چهارچوب پنداشتی
بی اختیاری ادراری
اپیدمیولوژی
بی اختیاری ادراری یکی از معضلات عمده بهداشتی است که حدود 10 میلیون نفر به درجات مختلف از آن رنج می برند. حدود 50% افراد ساکن خانه های مراقبت از بیماران و 15 تا 30% زنان بالای 65 سال در آسایشگاه های سالمندان دچار بی اختیاری ادرار هستند. سالانه بیش از 20-15 بیلیون دلار برای حل این مشکل هزینه می شود.
آناتومی ساختمان حفاظتی کف لگن و تأثیر آن در کنترل ادرار
به طور کلی عواملی که در حفظ کنترل طبیعی ادرار نقش دارند عبارتند از:
1- کمپلیانس مناسب دیواره مثانه: این خاصیت به مثانه اجازه می دهد بدون افزایش قابل توجه در فشار، حجم مناسبی از ادرار را درون خود بپذیرد.
2- وجود مقاومت در مسیر خروجی ادرار در مرحله استراحت با پر شدن مثانه که سبب جلوگیری از ریزش ادراری ناخواسته می شود.
عدم کنترل ادرار در رابطه با ضعف عملکرد بخش خروجی مثانه به مراتب در زنان شایعتر از مردان است. صدمات زایمانی، آسیب های جراحی یا تغییرات عصبی، شایعترین عوامل بروز ضعف در عملکرد قسمت خروجی مثانه است.
عوامل مسئول در پاتوفیزیولوژی این مشکل عموماً به خروجی مثانه به تنهایی محدود نمی شود بلکه باعث ظهور سایر نارسایی ناشی از ضعف حفاظ کف لگن مانند سیستوسل، پرولاپس رحمی، آنتروسل و رکتوسل نیز می گردد.
آناتومی کف لگن
مثانه
مثانه یک عضو عضلانی تو خالی است که به سه لایه آناتومی تقسیم می شود:
1- لایه داخلی: مخاط
2- لایه میانی: عضلات صاف دترسور
3- لایه خارجی: ادوانتیس، تنه مثانه در مرحله استراحت عمدتاً در اتساع مثانه نقش دارد و سبب ذخیره ادرار در یک محیط کم فشار می شود و در مرحله ادرار کردن، نیروی کافی جهت انقباض دترسور و راندن ادرار به خارج را فراهم می نماید.
مجرا
مجرا یک لایه 4 سانتی متری با دو لایه داخلی و خارجی است. لایه داخلی از اپی تلیوم ترانزیشنال در گردن مثانه و اسکواموس در سوراخ خارجی مجرا تشکیل شده است. لایه خارجی مجرا، عضلانی است و شامل دو نوع عضله صاف و مخطط است. عضله صاف در امتداد تریگون مثانه است و عضله مخطط به صورت حلقوی به ویژه در ثلث میانی قرار دارد.
در یک مقطع عرضی، لایه های بافتی مجرا به ترتیب از داخل به خارج عبارتند از: اپی تلیوم چین خورده، لایه اسفنجی همبندی غنی از عروق و لایه عضلانی صاف و بافت فیبروالاستیک.
لایه زیر مخاط یا همان لایه اسفنجی غنی از عروق در حقیقت یک بافت همبندی است که در بین دو لایه داخلی و خارجی مجرا قرار گرفته است. این لایه به عنوان یک واشر (washer effect)، در حفظ کنترل ادرار کمک می کند. در مجموع وجود این واحد اسفنجی عروقی و عضلات صاف، اصطلاحاً سبب کنترل پاسیو (غیرفعال) ادراری می شوند اما فیبرهای عضلانی مخطط در سطح دیافراگم اوروژنیتال (کف لگن) سبب فعالیت رفلکسی و ارادی اسفنگتر می شود و عمدتاً در کنترل ادراری فعال (اکتیو = Active) شرکت می کنند.
و مروری بر مطالعات مشابه
1-1- خانواده پسود و موناداسه آ
اعضای خانواده پسود وموناداسه آ، باسیلهای گرم منفی متحرک با تاژکهای قطبی هستند. اکسیداز مثبت بوده و در محیطهای کشت ساده رشد میکنند. باکتریهای پسودوموناس باکتریهای خاکزی هستند که در خاک سبب ترشح سیدروفور شده و جذب آهن و برخی دیگر از عناصر ریزمغذی نظیر روی را امکانپذیر میسازد. بر خلاف جنسهای متعدد، تنها ایزولههای مطرح در بالینی اعضای پنج جنس زیر میباشند: Pseudomonas, Burkholderia, Stenotrophomonas, Acinetobacter و Moraxella [1]. بر اساس تشابه RNA ریبوزومی (rRNA)، سود وموناداسه آ را به 5 گروه تقسیم کرده اند که تنها سه گروه V , II , I پاتوژنهای انسانی هستند [2]. باکتریهای جنس پسودوموناس، به شکل میلهای راست یا کمی خمیده، دارای تاژک قطبی، بدون اسپور و گرم منفی میباشند. این باکتریها هوازی و از نظر منبع انرژی و کربن کموارگانوتروف هستند. از نظر نیازهای غذایی گونههای پسودوموناس نیاز غذایی بسیار ساده ای دارند. در شرایط آزمایشگاهی در محیطهای حاوی مقداری ماده آلی در pH خنثی بخوبی رشد میکنند. متابولیسم گونههای پسودوموناس تنفسی بوده وحالت تخمیری ندارند. این باکتریها قادرند از 150 ترکیب آلی بعنوان منبع کربن وانرژی استفاده نمایند [3].
جنس پسودوموناس دارای 57 گونه است، که بسیاری از آنها بیماریزا نیستند. گونههای پسودوموناس در دو گروه فلوئورسنت و غیر فلوئورسنت دسته بندی میشوند، که P. aeruginosa ، P.fluorescens و P.putida در گروه فلوئورسنت و P.stutzeri و P.mendocina در گروه غیر فلوئورسنت جای میگیرند. گونههای P.fluorescens و P.putida، گاه در آبزیان عفونت پدید میآورند. ولی نام آشناترین آنها، P. aeruginosa است که در سطح پوست و غشاهای مخاطی و مدفوع وجود دارد و بیماریزای فرصت طلب در میزبانانهای گوناگونی است [4].
2-1- تاریخچه P. aeruginosa
سالها قبل از آنکه P. aeruginosa شناخته شود، پزشکان ، مشاهده چرک متمایل به رنگ آبی- سبز را نشانه ای مهم برای وخیم بودن عفونت تلقی میکردند. اولین بار در سال 1850 میلادی، Sedillot حضور لکههای رنگی آبی- سبز را بر روی لباس جراحان مورد توجه قرار داد. اما به علت اصلی آن پی نبرد، تا آنکه در سال 1860 میلادی، Fordos موفق به استخراج رنگ دانه از این باکتری شد و ماده کریستالی بدست آمده از آن را پایوسیانین نامید. در سال 1862 میلادی، Luke این لکههای رنگی را در ارتباط با عفونت اعلام کرد و اظهار داشت که عناصر میله ای شکلی را در این چرکهای آبی- سبز مشاهده کرده است. در سال 1882 میلادی، Gessard باکتری P. aeruginosa را جدا نمود و آن را با سیلوس پاپوسیانوس[1] نامگذاری کرد [2].
در سال 1887 میلادی Gruber این باکتری را از چرک گوش جدا کرد، در حالی که مدتی بعد یعنی در سال 1889 میلادی، Charrin نقش بیماریزائی این باکتری را در حیوانات اعلام کرد. در سال 1894 میلادی، Migula مشخصات اولیه P. aeruginosa را بیان کرد. در سال 1896 میلادی، Wasserman اعلام نموده که نقش سمها و مواد خارج سلولی P. aeruginosa از خود سلول باکتری در بیماریزائی آن مهم تر است. Osler در سال 1952 میلادی، اظهار داشت که P. aeruginosa احتمالا در عفونتهای ثانویه نقش دارد. P. aeruginosa به خاطر تولید فرآوردههای گوناگون خارج سلولی و عدم اطلاع از چگونگی دقیق بیماریزائی آن به تدریج اهمیت و جایگاه ویژه خود را در علوم بیولوژی و پزشکی پیدا کرد و همگام با تکوین این یافتهها، نامهای گوناگونی را مانند:
– bacterium aeroginosum
– micrococcus
– papocianos
– bacillus aerogenous
– papocianos bacillus
– pseudomonas payocyanoum
– payocyanou bacterium
– pseudomonas polycholor
برای آن در نظر گرفتند [6].
امروزه به این باکتری P. aeruginosa میگویند که از چند واژه متفاوت تشکیل شده است.
1- کلمه پسودو، یعنی کاذب بودن و با توجه به متفاوت بودن شکل باکتری (به حالتهای مستقیم و خمیده) در هنگام نامگذاری در ابتدای نام این خانواده قرار داده شده است.
2- کلمه موناد، این واژه کلمه ای یونانی است و به معنی واحد میباشد( قبلا واحد بیماریزائی که موجب عفونت میگردید به عنوان موناد پیشنهاد گردیده بود. با در نظر گرفتن این تعریف، پسودوموناس ها در واقع مربوط به واحدهای متغیر الشکلی بوده که برای ظهور خود در عفونتها نیاز به اکسیژن دارند.
3- آئروژینوزا ، این کلمه در زبان لاتین به معنای زنگ مس(اکسید مس) میباشد و در واقع، علت اصلی چنین تعبیری در مورد این باکتریها مربوط به رنگ پیگمان (سبز یا آبی متمایل به سبز) تولید شده در کشت حاصل از این باکتری بوده است [6].
1-2-1- خصوصیات مورفولوژیک P. aeruginosa
باکتریهای موجود در گونه P. aeruginosa میله ای شکل، مستقیم یا کمی منحنی، گرم منفی، غیر اسید فست و بدون اسپور میباشند. این باکتریها به وسیله یک یا تعدادی تاژک قطبی حرکت میکنند. طول این باکتریها بین 5/1 تا 4 میکرون و عرض آن ها بین 5/0 تا 1 میکرون متفاوت است. این باکتریها در زیر میکروسکوپ معمولاً به صورت منفرد، دوتائی و زنجره کوتاه دیده میشوند [7].
2-2-1- خصوصیات رشد
aeruginosa ، هوازی اجباری بوده که در انواع مختلفی از محیطهای کشت به سهولت رشد میکند.
3-2-1- هوازیهای اجباری Obligate aerobes
ارگانیسمهایی هستند که از نظر تنفس بیشتر انرژی خود را با بهره گرفتن از اکسیژن و توسط واکنشهای فسفویلاسیون اکسیداتیو تولید میکنند و اکسیژن در این فرایند نقش پذیرنده نهایی الکترون بعهده دارد. در نتیجه این میکروارگانیسمها نیاز به اکسیژن و پتانسیل اکسیداسیون و احیاء(EH) بالا دارند و بنابراین غالباً در سطح مواد غذایی که در معرض اکسیژن است حضور دارند مانند پسودوموناسها که اتانول را به اسید استیک اکسید میکند و منجر به فساد محصول و تبدیل آن به سرکه میگردد.
اما سه آنزیم که باکتری را در مقابل این رادیکالها محافظت میکنند عبارتند از:
– سوپراکسید دیسموتاز[1] که به اختصار ((SOD نیز نامیده میشود.
– کاتالاز
– پراکسیداز
باکتری P. aeruginosa دارای آنزیمهای سوپراکسید دیسموتاز و کاتالاز است [8].
4-2-1- مشخصات کشت
در کشتهای تهیه شده از افراد مبتلا به فیبروزیس سیستیک، ارگانیسمهای P. aeruginosa ، كلنیهای موكوئیدایجاد میکنند. این امر ، نتیجه تولید زیاد آلژینات – یک اگزوپلی ساکارید – میباشد. در افراد مبتلا به فیبروزیس سیستیک، به نظر میرسد که یک اگزوپلی ساکارید، ماده ای بین سلولی را میسازد، که زندگی ارگانیسم به شکل بیوفیلم را ممکن میکند [4].
تولید پیگمان آبی- سبز قابل انتشار در محیط کشت، تشخیص P. aeruginosa را مورد تایید قرار میدهد. اما در برخی کشتها، پایوسیانین تشکیل نمی شود و فقط بر روی بعضی محیطهای کشت، پایوسیانین تولید میشود. توانایی تولید پایوسیانین ممکن است به طور غیر قابل برگشتی در محیطهای کشت از بین برود لذا اگرچه مشاهده پیگمان پیوسیانین تشخیص P. aeruginosa را تائید میکند، ولی ندیدن آن دلیل بر رد تشخیص نیست. اکثر کلنیهای P. aeruginosa دارای بوع مطبوع میوه ای به علت تولید
–o امینواستوفنون ناشی از تریپتوفان میباشد. بر روی محیط آگار مغذی، بسیاری از کشتهای P. aeruginosa به خصوص کلنیهای تیپ یک و سه، قسمتهای رنگین کمان مانندی را با جلای فلزی به نمایش میگذارند. در زیر این این قسمتها در درون محیط کشت، کریستالهائی دیده میشود و در داخل آن ها، ارگانیسمهای متلاشی شده وجود دارد. این تحلیل رفتگیهای پلاک مانند به هنگام رشد بر روی آگار را Berk در سال 1963 تحت عنوان اتوپلاک[1] نامید. به عقیده Zaget و Sierra در سال 1960، اتولیز به علت حضور آنزیمهای پروتئولیتیک که سلولهای مرده را هضم میکند ایجاد میشود و کریستالها در واقع نمکهای اسید چرب آزاد شده در نتیجه اتولیز میباشند. P. aeruginosa بر روی محیط مکانکی آگار به خوبی رشد می کند و محیطهای کشت مایع واجد حلقه سفید رنگ ضخیمی از مواد لزج و چسبنده به جدار شیشه هستند که اکثرا تشکیل غشاء نازکی را در بالای محیط میدهد. پیگمان سبزرنگ نیز بیشتر نزدیک به سطح محیط مایع دیده میشود [6].
1- aeruginosa در حرارت 37 تا 42 درجه سانتی گراد به خوبی رشد میکند. این باکتری به علت توانایی رشد در حرارت 42 درجه سانتی گراد با انواع دیگر پسودوموناس ها تفاوت دارد [4]. PH مناسب برای رشد این باکتری بین 6/7-2/7 است [10].
[1]auto plaques
[1]superoxide dismutase
[1]Bacillus pyocyaneus