در نظام جدید آموزش متوسطه در کنار شاخههای نظری برای تربیت نیروی انسانی ماهر ونیمه ماهر در بخشهای مختلف اقتصادی، شاخه کاردانش و فنی و حرفهای ایجاد گردیده است[1]. انتظار میرود که فراگیران با استعداد و توانمند و با علاقه فراوان به این شاخه گرایش پیدا کنند تا بتوان از طریق آن به هدف راهبردی یعنی ایجاد اشتغال از راه آموزش رسید. واضح است علاوه بر آثار مهمی که این آموزشها برای ایجاد اشتغال مولد دارد آثار فرهنگی و تربیتی برای پرورش افراد متکی به خود و مستقل نیز به دنبال دارد.
یکی از راهبردهای اساسی تغییر در نظامهای آموزشی افزایش توانمندی شغلی دانشآموختگان، با توجه به نیازهای جامعه، بازار کار و اشتغال است که با کنترل خروجیهای سازمانهای آموزشی به سامان میرسد. در دهه گذشته، توجه بسیاری از اندیشمندان و صاحبنظران به کیفیت آموزش نیروی کار با توجه به تقاضا و نیاز بازار کار معطوف شده است. این امر به بهبود و افزایش مشارکت میان بخش صنعت و آموزش و تسهیل انتقال از مدرسه به بازار کار، کمک شایانی کرده است. آموزش فنی حرفهای پلی است میان آموزش و بازار کار. تقویت ارتباط و مشارکت میان بخش آموزش و دنیای کار، این اطمینان را به بازار کار میدهد که دستیابی به استاندارد عملکرد کارکنان، با افزایش آگاهیها و مهارتهای آنان در طول دورههای فنی حرفهای امکانپذیر است و یکی از مراحل بسیار موثر و حیاتی مرحله انتقال از آموزش به عمل است که اغلب مورد غفلت قرار گرفته است ]1[.
بهسازی و ارتقای سطح توانمندیهای انسانها و نظام اجتماعی از سیاستهای اصلی و مأموریتهای بایسته و شایسته یک نظام کارآمد و پویا محسوب میشود، همه بر این باورند که بزرگترین سرمایه هر کشور افراد جامعه میباشند و در واقع دانشآموزان هر جامعه مهمترین عامل دستیابی به اهداف آن جامعه به شمار میروند، در این میان نقش محیط آموزشی و مسئولان آموزشی در رأس آن مدیر آموزشی غیرقابل انکار است.
1-2- بیان مسئله
آموزش های هنرستانی از جمله آموزش هایی است که در بسیاری از کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه برای تربیت نیروی کار متخصص و ماهر و تغییر هرم شغلی از شکل مخروطی به شکل تخم مرغی از آن بهره گرفته می شود. در رأس هرم اشتغال بخش های
صنعتی و کشاورزی، سیاست گذاران و محققان با تحصیلات عالی قرار دارند که از نظر هدایت و توسعه بخش و تولید نظریه و دانش کشاورزی از اهمیت بالایی برخوردار هستند. درسطح میانی هرم مهندسان و مدیران رده های میانی می باشند که کارشناس هستند و حلقه رابط بین سطوح پایین و رأس هرم به شمار می روند. قسمت های پایین تر هرم که بیشترین مساحت هرم را در بر می گیرند، شامل تکنسین ها و کارگران ماهری است که وظیفه اجرای برنامه های کشاورزی و صنعتی را بر عهده دارند و به طور مستقیم در یکی از زیربخش ها شاغل هستند. با توجه به رویکردها و بحث توسعه پایدار، این سطح باید از توانایی و دانش و مهارت کافی برای بکارگیری دستورات رده های بالاتر برخوردار باشند که این امر نیازمند آموزش هایی در سطوح میانی و پایینی می باشد ]2[.
مهمترین ویژگی های افراد آموزش دیده در دوره آموزش هنرستانی، بازار کار آنان و اشتغال در شغل و حرفه سازگار با تخصص نیروی کار می باشد. بدون شک اشتغال مناسب و صحیح همراه با توسعه مهارت های شغلی، افزایش سطح بهره وری نیروی کار را به دنبال دارد و نتایج حاصل از تحقیقات انجام شده نشان می دهد استفاده از نیروی متخصص در جایگاه شغلی مناسب یکی از دلایل بسیار مهم موفقیت مراکز در اجرای برنامه های خدمات ملی کارآموزان است ]3[.
میزان موفقیت آموزشهای فنی حرفهای به منظور تربیت نیروهای توانمند و ماهر، همواره در سطح جهان مورد بحث بوده است. عدهای آن را از برخی جهات موفق و عدهای دیگر نسبتاً ناموفق به حساب آوردهاند. برای مثال، بانک جهانی براساس پژوهشی که لی(1998)، انجام داده اعلام کرده است که به دلایل گوناگون مانند مهارت نداشتن معلمان، ضعیف بودن برنامه، کافی نبودن برنامههای مشاوره و فقدان خدمات پشتیبانی برای دانشآموزان، آموزشهای فنی و حرفهای از موفقیت کافی برخوردار نیستند]4[. قاسمی پویا (1383) معتقد است که اغلب گزارشهای رسمی مسئولان کشور به موفقیت نسبی برنامههای فنی و حرفهای اشاره دارند. در عین حال شواهدی هم مبنی بر وجود ضعفها و نارساییهایی در برنامههای فنی و حرفهای وجود دارد که ضرورت پژوهش را آشکار میسازد]5[. نویدی و برزگر (1382) در پژوهش خود در زمینه وضعیت اشتغال و مهارت دانشآموختگان رشتههای کامپیوتر و الکترونیک شاخه کار و دانش به این نتیجه رسیدند که آموزشها و مهارتهای آنان، برای انجام دادن وظایف و کسب موفقیت شغلی کافی نیست]6[.
هر ساله تعداد زیادی از جوانان به منظور اشتغال در حرفه های مختلف، داوطلب تحصیل در رشته های گوناگون در هنرستان ها می گردند. اما برخلاف سالهای گذشته، دیگر داشتن مدرك تحصیلی تنها لازمه یافتن شغل مناسب محسوب نمیگردد؛ زیرا ماهیت اشتغال فارغالتحصیلان به طور كلی در حال تغییر است، به طوری که دولتها عمدتاً به ضرورت توانمندسازی فارغالتحصیلان پی بردهاند كه آموزش های رسمی مناسب از ابزارهای مهم این موضوع میباشد ]7[.
هنرستان ها به عنوان بخشی از نظام آموزشی کشور، نقش مهمی در آموزش رسمی هنرجویان دارند. شاید مهمترین هدف این هنرستان ها تربیت افراد کارآمد و با دانش روز است که موجب توسعه صنعت و کشاورزی و روش های نوین آن می گردد که می تواند حتی منجر به رونق بازار گردد. آموزش درست و صحیح به این افراد می تواند زمینه های رونق کشاورزی و صنعتی را فراهم آورد و می تواند موجب کارآفرینی در این بخش ها گردد ]8[.
ایجاد زمینه مساعد به منظور جذب، پرورش، رشد، شکوفائی استعدادهای نهفته علاقه مندان بویژه جوانان روستائی و تربیت و تامین این گونه نیروهای انسانی کارآمد و مفید در بخش های صنعتی و کشاورزی با آموزش های رسمی جهت گسترش و افزایش سطح کیفی مهارت ها به نحوی که آنها با کسب مهارت و دانش روز توان و کارآئی لازم را متناسب با آموخته های خود به منظور انجام کار در جاهای مختلف و انتقال آگاهی های کمی و کیفی خود را داشته باشند موجبات رسیدن به یک خودکفائی نسبی را نیز فراهم می کند ]7[. حال سوال این است که آموزش های رسمی تا چه اندازه در نرخ اشتغال اثرگذار است؟ فارغ التحصیلان تا چه حد به دانش و مهارتهایشان از طریق آموزش های رسمی اضافه می گردد که می توانند در اشتغال به کمک آنها بیاید؟ برای پاسخ به این سوالات و با توجه به اهمیت موضوع، هدف این مطالعه بررسی اثربخشی آموزش های رسمی براشتغال در هنرستان های آموزش و پرورش ناحیه3 تبریز می باشد.
مسکن به همراه خوراک و پوشاک از دیرباز بهعنوان اصلیترین نیاز جوامع انسانی مطرح بوده است. کارکرد اصلی مسکن علاوه بر نقش آن بهعنوان سرپناه، فراهم آوردن شرایط مطلوب برای خانواده بهمنظور تحقق فعالیتهای خانوادگی است. از سوی دیگر، اهمیت بازتابهای اقتصادی-اجتماعی مسکن موجب گردیده تا دولتها توجه ویژهای به این بخش داشته باشند و در صدد برنامه ریزی مسکن بهمنظور نیل به توسعه اجتماعی و اقتصادی برآیند.
” برنامه ریزی مسکن عبارت از تلاشی متمرکز بهمنظور یافتن راهکارهای تامین سرپناه است، که میتوان آنرا در قالب جستجوی چارچوبی برای منطقی کردن روابط دو سویه بین بخش عرضه و تقاضا خلاصه کرد. در این چارچوب، افزایش کارآیی بخش عرضه، توانمندسازی بخش تقاضا، شفاف و سازگار کردن روابط بین آنها و انطباق زمانی و مکانی این دو، در جهت دستیابی به بهترین نتایج و حصول مطلوبیت لازم، می تواند اقدامهای مورد انتظار در برنامه ریزی بخش مسکن را رقم زند” (امچکی, 1379, ص. 6).
بنابراین برنامه ریزی مسکن، باید در جهت شناخت ویژگیهای متعدد بازار مسکن و بهبود آن در جهت ایجاد عدالت در دسترسی به مسکن مناسب برای همه اقشار جامعه صورت گیرد. “امروزه یکی از ویژگیهای بازار مسکن در کشورمان فقدان بهرهمندی عادلانه اقشار مختلف جامعه از نعمتهای رشد تولید مسکن در چند سال اخیر میباشد. شاید به همین دلیل توجه به وضعیت مسکن اقشار کمدرآمد را بتوان بهعنوان یک ضرورت اساسی در برنامه ریزیهای آتی مسکن تلقی کرد” (یزدانی, 1384, ص. 14). زیرا برای بسیاری از بیخانمانان و قشر فقیر هزینه مسکن و هزینه اجاره قابل پرداخت نیست (Balchin & Stewart, 2001) و بخش عمدهای از خانوارهای بدون مسکن را خانوارهای با درآمد کم و متوسط تشکیل می دهند که به دلیل مشکلات اقتصادی و درآمد ناچیز قادر به تامین مسکن خود نیستند.
پدیده بیمسکنی یا بدمسکنی اقشار کمدرآمد شهری از جمله مسائلی هستند که به طور نسبی در همه کشورهای دنیا وجود دارد. هر کشوری بنا بر ماهیت سیاسی ایدئولوژی حاکم، امکانات مالی و دیدگاه های صاحبنظران خود، روشهای مختلفی را برای بهبود وضعیت مسکن اتخاذ مینماید. ایران نیز از این قاعده مستثنی نبوده و همواره از سوی سیاستمداران و یا کارشناسان، راهبردها و راهکارهایی برای بهبود وضع مسکن کشور پیشنهاد شده است. از جمله مهمترین راهکارها، تدوین برنامه های میانمدت توسعه در راستای کاهش معضل مسکن میباشد. بهطورکلی تقسیم بندی این برنامهها به دو صورت برنامه های قبل از انقلاب و برنامه های بعد از انقلاب میباشد. که در هر دوره پنج برنامه عمرانی میانمدت تدوین شده است. اما توجه به مسکن از برنامه سوم توسعه قبل از انقلاب شروع شد و در برنامه
سوم بعد از انقلاب بیشتر از برنامه های قبلی مورد توجه قرار گرفت. آنچه که در این پژوهش مورد نظر می باشد، مقایسه عملکرد سیاستهای اعمال شده در برنامه سوم و چهارم عمرانی بعد از انقلاب اسلامی و اثر بخشی این سیاستها بر مسکن کمدرآمدها با در نظر گرفتن شاخص های مختلف میباشد.
1-1- طرح مسئله و ضرورت تحقیق
تامین مسکن اقشار کمدرآمد شهری یکی از اساسیترین مشکلاتی است که بسیاری از کشورهای دنیا از جمله ایران با آن دستبهگریبان میباشند. یافتن راهها و الگوهای عملی توسط دولت و بخش خصوصی و تدوین برنامه های اجرایی کوتاه و بلندمدت در دهههای اخیر برای گشودن گره کور مسکن به معضلی لاینحل تبدیل شده است. تامین مسکن اقشار کمدرآمد از این جهت واجد اهمیت میباشد که این قشر تنها با تکیه بر تواناییهای مالی و مهارتی خودشان، قادر به تهیه مسکن مناسب نیستند و همواره نیازمند حمایتهای دولتی میباشند و در صورتی که از چنین حمایتهایی برخوردار نشوند، ناچار در راستای تامین این نیاز حیاتی، جذب بازار غیر رسمی شده و از طریق آن تنها سرپناهی را برای خود تدارک خواهند دید که نمیتوان آن را مسکنی نامید که شایسته کرامت انسان باشد.
در این راستا اصل 31 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، آشکارا این حق را که مسکن خانوار نباید از حداقل نیازهای زیستی و سکونتی انسان کمتر باشد، مطرح مینماید. بنابراین در دوره های مختلف، سیاستهای مختلفی در قالب برنامه های توسعه عمرانی در راستای حل مشکل مسکن بویژه برای اقشار کمدرآمد تدوین و اجرا شده اند. از جمله این سیاستها میتوان به ساخت خانههای ارزانقیمت برای کمدرآمدها، ایجاد بانک رهنی در برنامه های قبل از انقلاب و در نظر گرفتن اهدافی چون اولویت دادن به مسکن محرومان، تأمین مسکن اجتماعی و تشویق مسکن حمایتی، پشتیبانی از ایجاد تشکلهای صنفی و موسسات محلی در راستای تأمین مسکن اقشار کمدرآمد، حمایت از سیاستهای انبوهسازی و مسکن مهر در برنامه های بعد از انقلاب، اشاره نمود.
با وجود اعمال چنین سیاستهایی آنچه که امروزه بهعنوان یکی از مشکلات اصلی بروز پیدا کرده است، پدیده بدمسکنی و بیمسکنی برای دهکهای پایین اجتماع میباشد. این امر نشاندهنده عدم جامعیت سیاستهای بهکارگرفته شده در زمینه مسکن کمدرآمدها بوده و لزوم بررسی سیاستهای تدوین شده در قالب این برنامهها، ایده درونی آنها، شاخص های مورد توجه در آن ها و ارتباطشان با سیاستهای قبل از خود را در راستای دستیابی به این هدف که تا چه حد توانسته اند جهت بهبود معضل مسکن کمدرآمدها، چه از نوع کیفی چه از منظر کمی مؤثر واقع شوند را نمایان میسازد.
لذا در پژوهش حاضر به بررسی جهتگیری برنامه های سوم و چهارم و ارتباطشان با یکدیگر و میزان تاثیرگذاری آنها بر تامین مسکن کمدرآمدها از طریق تعریف و مطالعه شاخص هایی چون نحوه تصرف و مالکیت مسکن، روند تولید مسکن، روند تغییر قیمت مسکن، شاخص دسترسی به مسکن، مدت زمان انتظار برای دسترسی به مسکن و شاخص هایی از این قبیل پرداخته خواهد شد.
پژوهش حاضر بهنوعی ارزیابی پس از برنامه[1]محسوب میشود، چراکه به ارزیابی سیاستها و برنامهها پس از اجرای آن ها پرداخته شده است.
: توجه به وضعیت تحصیلی در راس برنامه های توسعه آموزشی یک کشور قرار دارد. هدف موسسات آموزشی، افزایش موفقیت تحصیلی است که یک شاخص واقعی برای اهداف آموزشی است. بررسی مداوم و مستمر وضعیت تحصیلی دانشجویان در طول تحصیل و بررسی مولفه های شناختی اجتماعی موثر بر آن از جمله هویت یکی از ارکان ضروری و اجتناب ناپذیر بهبود کیفیت آموزشی در دانشگاه ها می باشد.
هدف: در این پژوهش به بتعیین ارتباط بین وضعیت تحصیلی و سبک هویت می باشد.
روش اجرا: این پژوهش مقطعی از نوع توصیفی – تحلیلی است که بر روی 371 دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی گیلان انجام شده است. نمونه ها با بهره گرفتن از روش طبقه ای سیستماتیک انتخاب شدند و ابزار گرد آوری اطلاعات شمل مشخصات دموگرافیک و پرسش نامه استاندارد سبک هویت ( ISI-6G) بود. به منظور بررسی وضعیت تحصیلی از معدل کل ترم های تحصیلی و شاخص ترکیبی وضعیت تحصیلی دانشجویان استفاده گردید. داده ها با بهره گرفتن از آزمون های آماریتوصیفی ( میانیگن و انحراف معیار) و استنباطی( اسپیرمن، من ویتنی، کروسکال والیس، رگرسیون خطی چندگانه) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
نتایج: یافته ها نشان داد که سبک هویت هنجاری (03/0 > P) و بعد تعهد (001/0 >P) با معدل کل دانشجویان دارای ارتباط آماری می باشد. افراد مونث و دانشجویانی که علاقه به تحصیل داشتند؛ از وضعیت تحصیلی مناسب تر ( برحسب معدل کل) برخوردار بودند. عوامل پیشگویی کننده وضعیت تحصیلی( برحسب شاخص ترکیبی وضعیت تحصیلی) دانشجویان، در مورد محل سکونت، دانشجویان بومی میانگین نمره وضعیت تحصیلی پایین تری نسبت به دانشجویان غیر بومی داشتند و در نهایت دانشجویانی که علاقه بیشتری نسبت به رشته خود داشتند از وضعیت تحصیلی مناسب تری برخوردار بودند.
نتیجه گیری: یافته های این پژوهش اهمیت توجه به هویت و تحصیل را نشان می دهد. با توجه جدی تر به مولفه های مربوط به وضعیت تحصیلی و هویت می توان ارتقا کیفیت آموزشی را انتظار داشت.
بیان مسئله:
یکی از ضروریات توسعه همه جانبه کشور، پویائی و توانائی دانشگاه ها در انجام امور مربوط به خود است. از آنجا که دانشگاه، نهادی متفکر، آگاه و نوآور در جامعه محسوب می شود، انتظار می رود که با انجام وظایف و رسالت های خود بتواند گام های موثرتری در تحقق آرمان های جامعه بردارد و همواره کشور را به سمت پیشرفت رهنمون سازد. دانشگاه و به طور کلی نظام آموزش عالی، گران بها ترین منبعی است که هر جامعه ای برای پیشرفت و توسعه در اختیار دارد(1). از این رو در جهان امروز، ضرورت توجه به کیفیت آموزش و دانشگاه ها و بهره وری حاصل از آن اهمیت ویژه ای دارد. کیفیت یکی از موضوعاتی است که همیشه در آموزش عالی مورد توجه بوده، اما شدت و قوت آن متفاوت بوده است. از نظر یونسکو کیفیت در آموزش عالی مفهومی چند بعدی است که به میزان زیادی به زمینه نظام دانشگاهی یا شرایط و استانداردهای رشته دانشگاهی بستگی دارد(2).
جهت ارتقای کیفیت آموزش دانشگاه ها، سنجش و ارزشیابی جزء اساسی ترین الزامات محسوب می شوند. انجام ارزشیابی آموزشی در فواصل زمانی مختلف، به منظور بررسی اثربخشی و کیفیت برنامه های درسی از اهمیت بالایی برخوردار است (3). سنجش و ارزشیابی آخرین حلقه از زنجیره ی فعالیت های آموزشی را تشکیل می دهد(4).
به منظور بررسی یادگیری دانشجویان می توان از وضعیت تحصیلی ( پیشرفت و افت) آنها استفاده کرد. تبیین وضعیت تحصیلی برای برنامه ریزان دانشگاه این امکان را فراهم می کند تا بتوانند برای بهبود کارکردهای دانشگاه راهبرد هایی را پیش بینی کنند(5). عملکرد یا وضعیت تحصیلی به پیشرفت یا افت تحصیلی دانشجویان اطلاق می شود که برای سنجش آن از ابزارهای مختلفی مانند معدل کل، ترم های مشروطی و تعداد واحدهای مردودی یا قبولی استفاده می شود(6).
از دیرباز، مسئله موفقیت در امر تحصیل جزء مهم ترین دغدغه های هر نظام آموزشی بوده و موفقیت تحصیلی در هر جامعه نشان دهنده موفقیت نظام آموزشی در زمینه هدف یابی و توجه به رفع نیازهای فردی است. نظام آموزشی را زمانی می توان کارآمد و موفق دانست که پیشرفت تحصیلی دانشجویان آن در دوره های مختلف دارای بیشترین و بالاترین رقم باشد (7). موفقیت به معنای به دست آوردن نتایج عینی، ملموس و محسوس است (8). پیشرفت تحصیلی به توانایی آموخته شده یا اکتسابی فرد در موضوعات آموزشگاهی اطلاق می شود. به طور کلی این اصطلاح به معنای مقدار یادگیری آموزشگاهی فرد است (9).
نقطه مقابل پیشرفت تحصیلی، افت تحصیلی است که براساس مطالعات متعدد تاثیر بسزایی در سرنوشت فرد داشته و همچنین فشار زیادی به خانواده و جامعه تحمیل می کند (10). هزینه شكست تحصیلی دانشجو متوجه خود دانشجو و متخصصین آموزشی بوده و دارای تبعات اقتصادی نیز می باشد. با شكست تحصیلی و ترك تحصیل، به هر دلیل، تمام افراد درگیر ممكن است دچار عصبانیت، سرخوردگی، و رنجش شوند. هزینه ای كه دانشجو می پردازد ممكن است احساس “شکست” ، کاهش اعتماد به نفس و درهم شكستن رویاهایش باشد. شکست تحصیلی می تواند، با وارد آوردن آسیب دائمی به اعتماد به نفس، كل زندگی فرد را تحت تأثیر قرار دهد (11).
دانشجویانی که دچار افت تحصیلی می شوند بیش از دانشجویان دیگر در معرض خطر نزدیک شدن به جرم و جنایت، سوء مصرف مواد،
سوء استفاده های جسمی و جنسی و در نهایت اختلالات خانوادگی و روانی قرار می گیرند (12). لازین و نیومن [1] در مطالعه ای با هدف تعیین عوامل پیشگویی کننده افت تحصیلی دانشجویان آمریکا نشان دادند که 6/12 درصد دانشجویان علوم پزشکی دچار افت تحصیلی بوده اند که اغلب به دلیل نارسایی علمی آنها بوده است(13). در انگلستان نیز یک بررسی نشان دهنده افت تحصیلی 8/3 درصد دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی در سال اول بوده است(14). در ایران، این امر از مهم ترین مشکلات کنونی نظام آموزشی است که هرساله ده ها میلیارد ریال از بودجه کشور را هدر می دهد و نیروهای بالقوه و سرمایه های جامعه که همان نیروی انسانی است، بی ثمر می ماند(10). نتایج پژوهش ها حاکی از آن است که در دانشگاه های ایران، سطوح گوناگونی از شیوع عدم موفقیت تحصیلی دیده می شود (8).
به طور کلی حدود 12 درصد دانشجویان دانشگاه های علوم پزشکی کشور در طی تحصیلی خود حداقل برای یک ترم مشروط می شوند. شیوع عدم موفقیت تحصیلی در دانشگاه بیرجند در رشته های مختلف 2/19 درصد گزارش شده است؛ این رقم در دانشگاه علوم پزشکی تبریز در گروه پرستاری و مامائی 6/10 درصد گزارش گردیده است (8). شیوع مشروطی در دانشجویان رشته های رادیولوژی، علوم آزمایشگاهی و هوشبری دانشگاه علوم پزشکی اردبیل به ترتیب 7/7، 19 و 7/2 درصد بدست آمده است (7). همچنین رئوفی و همکارن در مطالعه ای با هدف تعیین شاخص های افت تحصیلی دانشگاه تبریز را به ترتیب، در داندانپزشکی 9/22 درصد، فیزیوتراپی 5/12 درصد، پرستاری و مامایی 6/10 ، داروسازی 8/9 درصد ، پزشکی 7 درصد، بهداشت و تغذیه 4/6 درصد پیراپزشکی 7/4 درصد گزارش کردند(15).
وضعیت تحصیلی به عنوان یک متغیر وابسته تحت تاثیر یک عامل نیست. واقعیت آن است که عوامل و متغیر ها چنان در هم تنیده اند و با یکدیگر کنش متقابل دارند که تعیین نقش و سهم هر یک به دشواری، امکان پذیر است. از جمله عوامل فردی موثر بر پیشرفت تحصیلی دانشجویان عزت نفس، هوش هیجانی، انگیزه پیشرفت تحصیلی و غیره می باشند. با این وجود تحقیقات نشان می دهند که در بین این عوامل، عوامل فردی ” با ماهیت شناختی اجتماعی ” بیشترین تاثیر را بر پیشرفت تحصیلی دارند (12). در واقع دانشجویان برحسب موقعیت ها، نیازها، شایستگی های فردی و شخصیتی، اهداف متفاوتی از پیشرفت تحصیلی دارند كه بوسیله ی واسطه هایی مثل الگوی شناختی، اجتماعی و رفتاری تعیین می شود (16-18).
یکی از عوامل فردی با ماهیت شناختی اجتماعی موثر بر وضعیت تحصیلی که امروزه مطرح می باشد؛ فرایند تکاملی هویت[2] و فاکتورهای موثر بر آن است. مطابق نظریه روانی- اجتماعی اریکسون، هویت[3] به مثابه یک چارچوب مرجع و معین عمل می کند که فرد به منظور تفسیر تجارب شخصی و گفتگو درباره معنا، هدف و جهت گیری زندگی خود از آن استفاده می کند (19). طبق نظر اریکسون هویت نشانه سلامت روانی است و عبارتست از یک احساس به نسبت پایدار از یگانگی خود (20) .
شناخت فرد از ماهیت وجودی خود، ماهیت فردی محسوب می شود. این شناخت اساسی ترین و مهم ترین مرحله رشد تلقی می گردد؛ به طوری که مولای متقیان امیر مومنان علی (ع) می فرمایند: ” من عرف نفسه عرف ربه” حضرت لازمه شناخت خداوند متعال را خودشناسی بیان می نمایند که با داشتن این شناخت، گام های بعدی تسهیل می گردد.
جدید ترین نظریه مربوط به هویت، نظریه سبكهای هویت برزونسكی است(21). این دیدگاه بر مفروضه سازندگی مبتنی است، بدین معنا که افراد نقش فعالی را در ساختن تفكر خود نسبت به واقعیتی كه در آن زندگی میكنند، ایفا میكنند .پیش فرض تئوری سبک هویت بر پایه پردازش شناختی، اجتماعی و همچنین فرهنگی قرار دارد. به منظور تدوین استراتژی های آموزشی گروه هدف، مهم است که تمام این فاکتور های شناختی- اجتماعی را مدنظر قرار دهیم که تاثیر مطلوب بر فرایند تحقق خود در دوره نوجوانی دارد (22).
در نظریه سبک هویت به تفاوت های افراد در استفاده از فرایندهای تصمیم گیری و حل مسئله در مواجهه با مشكلات پرداخته شده است. در دیدگاه شناختی- اجتماعی برزونسكی، در پردازش اطلاعات و موضوعات مرتبط با هویت، برخی تفاوت ها در سبک هویت افراد فرض می شود(23). ثابت شده است که افراد با هویت شکل گرفته، اشخاصی هستند که بر توانائی های خودشان تاکید می کنند و در جهت کسب درجه بالاتر در زندگی، فعالیت و تلاش می کنند (22). مدل برزونسکی که سه سبک پردازش اطلاعات مرتبط با هویت را متمایز ساخته، جایگاه اصلی در شکل گیری هویت دارد(24). زیرا این سبک ها بر اختلافات در پردازش اطلاعات مرتبط با خود، بر پایه ی خود گزارش دهی، تمرکز دارند (21).
سه سبک هویت عبارتند از اطلاعاتی[4] ، هنجاری[5] و سردرگم/اجتنابی[6] (25).
افراد با سبک هویت اطلاعاتی در برخورد با موضوعات مربوط به هویت، سنجیده عمل کرده و تلاش ذهنی زیادی نیز نشان می دهند. افراد با سبک هویت هنجاری با درونی کردن ارزش ها و باورهای دیگران و به دلیل عدم استفاده از خود ارزیابی های سنجیده، با موضوعات مربوط به هویت به صورت خودکار مواجه می شونداختلافات بین آنچه که باید باشد (استانداردهای هنجاری) و آنچه که هست، موجب احساس گناه و نگرانی در آنها می گردد. افراد با سبک پردازش هویت سردرگم/ اجتنابی همواره تلاش می کنند که از مواجهه با مسائل فردی، تعارضات و تصمیمات اجتناب (26-28).
مطلب دیگر در رابطه با هویت، بعد تعهد[7] می باشد. تعهدات برای افراد احساس هدفمندی و جهت گیری به همراه داشته که در محدوده آن رفتار و بازخورد، ارزیابی و تنظیم می گردد. تعهد به سرمایه گذاری فردی و تصمیم گیری ها در جهت پذیرش ارزش ، عقاید و انتخاب های شغلی خاص اطلاق می شود که در نهایت منجر به گسترش و تصمیم گیری های مناسب شغلی و دادن پاسخ به سوالات فرد می شود. (26).
نتایج پژوهش ها در خصوص ارتباط بین سبک هویت و وضعیت تحصیلی در مواردی ضد و نقیض است؛ از جمله در مطالعه کوک و برزونسکی[8] در سال 2005 هیچ ارتباطی بین سبک های هویت و پیشرفت تحصیلی دانشجویان مشاهده نشد. در حالی که در پژوهش حجازی سبک اطلاعاتی با پیشرفت تحصیلی دارای ارتباط آماری معنی دار بوده است (25, 29).
شاغلین در عرصه ی مراقبت های بهداشتی و درمانی، همواره با مسائل و مشکلات پیچیده ای مواجهه می شوند که برای تصمیم گیری درست و به موقع و انتخاب بهترین عمل، نیازمند تفکر انتقادی ، خلاقیت و توانائی حل مسئله که یکی از نتایج سبک های هویتی هستند؛ می باشند(30, 31).
نكته قابل توجه دیگر اینكه پیشرفت روز افزون و توسعه دامنه علم به ویژه در دنیای كنونی كه آهنگ دگرگونی علمی را به انفجار علم بدل كرده، باعث تنوع رشته های مختلف علمی گردیده است. این امر با توجه به ارتباط ماهیت و ویژگی های رشته تحصیلی با خصوصیات فردی، شخصیتی و اجتماعی فراگیران كه خود موجبات موفقیت تحصیلی را فراهم می آورد؛ مسئله انتخاب را جدی تر می نماید. لذا در انتخاب دانشجو توجه به عمق اندیشه و بینش علمی آنها، شناخت استعدادهای بالقوه مورد نیاز آموزش عالی، توجه به جنبه های عاطفی و شخصیتی افراد حتی سنجش توانائی های روانی – حركتی و نهایتاً مهندسی عوامل انسانی را می طلبد.
با توجه به اهمیت ویژه شغل های در ارتباط با خدمت به انسان ها مانند پرستاری و مامایی، انتخاب مناسب این رشته ها كه بر اساس خصوصیات شخصی هر فرد باشد به آنان كمك می كند تا در دوران دانشجویی پیشرفت بهتری داشته باشند و پس از فارغ التحصیلی وظایف شغلی خود را به نحو مؤثرتری انجام دهند.
از سویی هنوز ارتباط سبک هویت با وضعیت تحصیلی در دانشجویان علوم پزشکی به خوبی تبیین نگردیده است. از این رو، پژوهشگران بر آن شدند تا به بررسی ارتباط سبک هویت و پیشرفت تحصیلی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی و خدمات درمانی گیلان بپردازند.
اقلیم[1]، سیستم[2] پیچیدهای است که عمدتاً به دلیل افزایش گازهای گلخانهای درحال تغییر است. آب و هوای کره زمین در طول قرن بیستم به ویژه در دو دهه اخیر تعادل خود را از دست داده و تمایل به افزایش دما نشان دادهاست(رحیمیو همکاران، 1392). تغییر اقلیم از دیدگاه بسیاری از صاحب نظران یک پدیده طبیعی[3] است که در توالیهای زمانی بلند مدت اتفاق افتاده و مجدداً نیز به وقوع میپیوندد. تأثیر فعالیتهای بشری سبب تشدید اثرات پدیدههای تغییر اقلیم، شدت روند تغییرات و تغییر بازهی زمانی توالی تغییرات اقلیمی[4] می شود( جهانبخش و همکاران،1389؛ رضایی و همکاران،1392). تغییراقلیم جهان با سرعتی بیسابقه در حال تغییر است و این نیز پیامدهای زیادی از قبیل کاهش امنیت تولید غذا، خشکسالی، فقر، افزایش مخاطرات طبیعی و افزایش تنشهای اقتصادی – اجتماعی را به دنبال دارد. در حقیقت تغییر اقلیم در راس نه خطر مهم قرار گرفته است. حدود 90 درصد از بلایای طبیعی که در جهان رخ میدهند، در ارتباط با عوامل اقلیمی است و در میان آنها تغییرات و نوسانات اقلیمی از جمله کاهش بارندگی و افزایش دمای کره زمین اثرات نامطلوب زیادی بر کشاورزی مناطق خشک جهان، خصوصأ ایران داشته است(کرمی و همکاران، 1392). یکی از زوایای مطالعاتی گرد و غبارها بررسی تغییرات اقلیمی و نقش گرمایش جهانی در بروز یا تشدید این پدیده بعنوان یک چالش زیست محیطی میباشد. نواحی خشک و نیمه خشک دنیا شامل بیابانها و حواشی نیمه خشک وسیع آنها شرایط محیطی شکننده ای دارند، در واقع، تغییری کوچک در یک یا چند جزء این محیط میتواند به سرعت به یک اختلال یا نابسامانی محیطی منجر گردد، این مسئله خود میتواند باعث از بین رفتن پوشش گیاهی و پیدایش شرایط بیابانی در نواحی حاشیهای آنها شود، خشکسالی[5] بعنوان یک تغییر بارز سبب از بین رفتن خاک و پوشش گیاهی و در نتیجه محیا کردن شرایط برای جولان دادن باد و بالاخره برداشت ذرات گرد و غبار شود(فراصت، 1390). مطالعات نشان میدهد که متأسفانه مدیریت ناپایدار و ارزیابی نشده در کشورهای خاورمیانه منجر به رشد مضاعف سرعت تغییر اقلیم و گسترش بحرانهای زیستمحیطی در منطقه شده است. از این رو کشورهای منطقه نیازمند باز تعریفی از مدیریت بر مبنای توسعه پایدار و برنامه ریزی ارزیابی شده هستند(مصباح زاده و همکاران، 1392). کشور ایران نیز به دلیل داشتن اقلیم خشک از بی نظمی اقلیمی شدید برخوردار است بدین جهت مخاطرات اقلیمی در ایران فراوانتر و شدیدتر هستند. هر سال در هر نقطه از کشور مخاطرات اقلیمی رخ می دهند و عامل مهمی در توسعه و برنامه ریزی کشور میباشند که شناخت این مخاطرات از اهمیت بالایی برخوردار است(علیجانی،1390). تغییرات مشهودی که به تدریج پس از انقلاب صنعتی در اقلیم کره زمین به وجود آمد، زمینه ساز وقوع پدیدههای جدی اقلیمی از جمله رخدادهای گرد و غباری شد. این رخدادها در دهه اخیر به بزرگترین چالش زیستمحیطی در جنوب غرب ایران تبدیل شده اند. گرد و غبار یکی از مخاطرات اقلیمی در مناطق خشک و نیمه خشک دنیا میباشد و به عنوان یکی از اشکال مهم آلودگی جو همواره مورد توجه محققین در سراسر دنیا بوده و از زوایای مختلف مورد بررسی قرار گرفته است(ناصر پور و همکاران، 1392). گاهی اوقات، نظامهای اجتماعی[10](جامعه، گروهها و افراد) در طول فرایند توسعه و تحولشان تحت تأثیر نیروهای مخرب گوناگونی قرار میگیرند، که منشأ بعضی از این نیروهای مخرب در طبیعت یافت می شود، اما برخی از آنها نیز، نتیجه ناسازگاری[11] فردی و گروهی در جماعات انسانی است، همانند عدم موفقیتهای شخصی یا عمل غیرمسئولانه نسبت به نظامهای تکنیکی[12] و محیطی. شرایط جدید زندگی بشری، متأثر از جهانی شدن و گرایشات غیرقابل پیش بینی(نسبت به عوامل اصلی محیطهای داخلی و خارجی) است که مخاطرات جدید را افزایش میدهند. در حال حاضر این مسئله که” آینده بشر به میزان زیادی به آمادگی او برای مواجه با مخاطرات و بحران[13]های گوناگون بستگی دارد” بیش از هر زمان دیگر ملموس و قابل رویت است. این مسئله همچنین به قابلیتهای جامعه جهانی برای بدست آوردن توسعه نظاممند در راستای آینده پایدار اجتماعی[15]، سیاسی[16]، اقتصادی[17] و اکولوژیکی[18] بستگی زیادی خواهد داشت(بهزادیان مهر،1392). پارسونز[19] معتقد است هر نظام از طریق تأمین یکسری شرایط و الزامات کارکردی دوام مییابد که عبارتند از؛ انطباق[20]، توفیق[21]، یگانگی[22] و پایداری[23]. چنانچه یکی از این الزامات دچار مشکل گردد، از آن به عنوان بحران تلقی می گردد. بنابراین مدیریت بحران[24] با نمودهای ذهنی[25] و مفهومی[26]، عینیت مییابد. با توجه به اینکه “پایداری بخش اصلی و حیاتی از فرایند آمادگی بشر در مقابل بحرانها و چالشهای جدید است” ما باید در
جستجوی راههای رسیدن بدین پایداری باشیم و آنچه مسلم است اینکه؛ مسیر دستیابی به چنین آرمانی از درون اجتماع میگذرد(فضلی و همکاران،1392). در سالهای اخیر این پدیده در ایران ابعاد تازهای گرفته و از یک معضل محلی، به مسئلهای ملی تبدیل شده است. کشور ایران به دلیل همجوار بودن با بخش وسیعی از پهنههای بیابانی تحت آثار نامطلوب این پدیده قرار میگیرد. بدلیل تاثیرات مهمی که طوفان[27]های گرد و غبار بر روی تغییر شرایط اقلیمی میگذارند، بررسی این پدیده ها امری ضروری میباشد(آخوندزاده و همکاران، 1392).
مشکلات مربوط به مسائل زیستمحیطی بسیار گسترده میباشند، اما اکثر آنها منجر به کاستن از منابع، آلودگی هوا[28] و یا تخریب کیفیت اصلی طبیعت و در نتیجه تهدید طبیعت میگردند. مسائل زیستمحیطی بصورت محلی اتفاق میافتند اما اثراتشان ممکن است جهانی باشد. از این جهت، برخی مسائل زیست محیطی از قبیل تغییرات آب و هوا[29] و اقلیم، باران اسیدی و تخریب لایه ازن و…، بهعنوان مسائل زیستمحیطی فرامرزی نامیده میشوند. یکی از این مسائل پدیده گرد و غبار میباشد(مرفع و همکاران،1390). گرد و غبار ممکن است برای روزهای متوالی در جو منطقه به صورت معلق باقی مانده و اثرات زیانباری را ایجاد نماید. در این حالت علاوه بر آلودگیهای زیستمحیطی و بهداشتی فعالیت روزمره انسانی، حمل و نقل و فعالیت بسیاری از صنایع با مشکل مواجه می شود. ایجاد و توسعه توفانهای گرد و غبار به سه عامل فراهم بودن خاک، سرعت باد و ناپایداری هوا بستگی دارد. علل طبیعی در ایجاد گردوغبار به طور عمده نشأت گرفته از نه منطقه بیابانی در جهان میباشد که عبارتنداز: شمال آفریقا(صحرای صحارا)، جنوب آفریقا، شرق چین، شمال آمریکا، جنوب آمریکا و استرالیا، شبه جزیره عربستان و آسیای مرکزی. (عبدویس و همکاران،1390). منشأ گرد و غبارهای وارده به استان خوزستان بیشتر فرامحلی بوده و از بیابانهای کشورهای همجوار شکل میگیرند( طاووسی و همکاران،1387). ) البته در سالهای اخیر به دلایل اقلیمی و بشری کانونهای متعدد گرد و غبار در استان تشکیل شده و به منشا طوفانهای خاکی در استان تبدیل شده اند همچنین تحقیقات دانشمندان بر روی رسوبات کف اقیانوسها نشان میدهد که طوفانهای گردوغبار از 70 میلیون سال( قبل از دوره کرتاسه[30] زمین شناسی) اتفاق میافتاده است(رواحی نژاد و خسروی پور،1391؛ ندافی، 2010)، بعلت فقدان پوشش گیاهی در مناطق مستعد گرد و غبار، هوای بالای این مناطق شروع به گرم شدن کرده و به سمت بالا حرکت می کند، و زمانیکه به بادهایی با سرعت بالای تروپوسفری برخورد نماید، در نتیجه یک جریان چرخشی متمایل به سمت پایین ایجاد می شود، که این بادهای با شدت بالا در برخورد با سطح زمین باعث ایجاد طوفانهای گرد و غباری میشوند. میزان بارش سالانه در این مناطق کمتر از 50 میلیمتر در سال است(جمالی و بیات،1390). روند صنعتی شدن کنونی، افزایش در آلودگی هوا منجر به افزایش چهار برابری در مرگ و میر افراد نابالغ به علت بیماریهای برنشیت[31] و کشمکشهای مربوط به علائم امراض تنفسی می شود. در کل از همه مرگ و میرهای جهانی مربوط به آلودگی هوا یک دهم به محیطهای خارجی نسبت داده می شود. بیشترین مرگ و میرها، مرگ و میرهای پیش از بلوغ ناشی از آلودگی هوا به علت در معرض قرار گرفتن زیاد در برابر آلودگی هوا در نواحی روستایی و سکونتگاههای حومه شهری است. تمرکز ذرات قابل استنشاق، هزار برابر بیشتر از ذرات در هوای بیرون شهری است. این خطر که سلامت تنفسی زنان و کودکان را به بخصوص کاهش میدهد در کل در مرگ و میر از 4 میلیون مرگ و میر برآورده شده ناشی از بیماریهای عفونی[32] سهیم هستند. همچنین شواهد اپیدمی[33] شناختی بسیاری وجود دارد که این وضعیت به افزایش خطر سرطانهای جگر، سل، آب مروارید چشمی منجر می شود. اینها همه پیامدهای اکولوژی[34] معیوب هستند که متکی به منابع انرژی کم اهمیت و تکنولوژیکی[35]های نامؤثر در مساکن و خانههای کم درآمد سنتی است. خانوادههایی که دارای سطوح پایینی از درآمد، آموزش و انتقال دانش مواجهند. خطرات جدی آلودگی هوای داخلی و درون خانه انعکاس و بازتاب دهنده سبک زندگی جوامع روستایی، جمعیت شهری حومه و اطراف شهرهاست. در مجموع امنیت روانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و سلامت مردم و پایداری حکومتها و جوامع با خطر جدی مواجهه شده است و هر لحضه بیم آن میرود که تنش، ناآرامی، فقر، گرسنگی، جنگ، بیماری و مهاجرت و آوارگان زیستمحیطی دامن کشورها را در برگیرد. تغییرات آب و هوایی و محیطزیستی معضل مهم توسعه انسانی سبز فایل بشری است. تغییرات آب و هوایی، آزادی، توانایی و انتخابهای انسانی را مورد تهدید قرار داده است. و همچنین ایجاد بیماریهای عفونی، تولید غذا، گرسنگی و سوء تغذیه را ایجاد کرده است. همچنین مجموعه روابط فرهنگی، اقتصادی و سیاسی باید مد نظر قرار گیرند. نهادهای مدیریت منابع و نهادهای آموزشی باید همکاری شفاف میان رشتهای و جمعی را در زمینه علوم و مدیریت خدمات اکوسیستم ارتقاء دهند. برنامه های محیطزیست بایستی برای ایجاد توانایی هوشمند، هوشیاری و آمادگیهای اضطراری برای مقابله با فرسایش اکولوژیکی مزمن و شدید و پیامدهای آن توسعه یابند. رسانه های عمومی باید تحقیقات و نتایج ناشی از آنها را به جامعه و نهادها منتقل کرده و تشویق نمایند(التیامی نیا، 1392).
بر این اساس میتوان گفت اتخاذ رفتار[36]های افراد جامعه برای سلامتی، ریشه در نگرشها و باورهای افراد دارد و تا زمانی كه این باورها تغییر نیابند و با رفتارهای مناسب جایگزین نشوند، ضمانتی برای كاهش عوامل خطر فردی در جامعه وجود نخواهد داشت. در میان متون بازاریابی اجتماعی، الگوهای بسیاری در زمینه تغییر رفتار وجود دارند كه از جمله آن ها، تئوری رفتار برنامهریزی شده[37] میباشد. در این مطالعه نیز از تئوری رفتار برنامهریزی شده و همچنین مدل اعتقاد بهداشتی استفاده شده است و تلاش شده تا بر مبنای این مدل، باورها و نگرشهای افراد نسبت به رفتار در مواجهه با گرد و غبار مورد بررسی قرار گیرد. در رابطه با بهره گرفتن از مدل رفتار برنامهریزی شده و مدل اعتقاد بهداشتی در بحث گرد و غبار تاكنون در داخل كشور تحقیقی مشاهده نگردیده است ولی گویه های مدل به صورت جداگانه در تحقیقات مختلف با موضوعات متفاوت مورد بررسی قرار گرفته است.
از این رو در این پژوهش به جستجوی جواب برای سؤال های اساسی زیر پرداخته می شود که رفتار خانوارهای روستایی و شهری نسبت به گرد و غبار چگونه است؟ آیا تفاوتی بین رفتار خانوارهای روستایی و شهری جهت مقابله با این پدیده وجود دارد؟ و عوامل مؤثر بر این رفتارها کدامند؟
بتن پرمصرف ترین مصالح ساختمانی است و در اغلب کشورهای جهان نسبت مصرف بتن به فولاد از 10 به 1 نیز فراتر رفته است. تنها ماده ای را که بشر به این میزان مصرف می کند، آب است. بتن دارای مزایایی از قبیل مقاومت عالی در برابر آب، سهولت شکل دهی در اشکال گوناگون، ارزان و در دسترس بودن مصالح اولیه است. همچنین در مقایسه با فولاد نیاز به نگهداری کمی داشته، مقاومت مناسبی در دماهای بالا از خود نشان داده، و به دلیل اینکه تحت میدانهای تنش موضعی کمتری قرار دارد، خستگی مشکل مهمی برای آن محسوب نمیشود[1].
علی رغم مزایای مذکور برای بتن، به علت وجود مواد مختلف در بتن و نیز اندرکنش این مواد به ویژه در ناحیه بین سنگدانه ها و خمیر سیمان، هنوز در این ماده و محصول نهایی حاصل از ساخت آن پیچیدگی ها و نادانسته های فراوانی وجود دارد. سازه های بتنی در بعضی موارد پاسخگوی نیازهای بهره برداری نخواهند بود. از جمله نواقص سازه های بتنی می توان به مقاومت کششی کم، خوردگی فولاد، سهولت ایجاد و گسترش ترک، و وزن زیاد آنها اشاره کرد.
تلاش محققان صنعت ساختمان همواره بر رفع نواقص سازه های بتنی بوده است و روش های مختلفی برای این منظور ارائه داده اند که در زیر به چند نمونه از آن ها اشاره می شود:
– میلگردهای FRP برای جلوگیری از خوردگی و افزایش مقاومت و افزایش میرایی: استعداد خوردگی فولاد در برابر شرایط محیطی قلیایی كه در سازه های بتن آرمه در معرض آب دریا استفاده می شود، باعث گردیده است كه استفاده از FRP بعنوان جایگزین آن مطرح شود.
مقاومت خوردگی و کششی مواد کامپوزیت میتواند تا چهار برابر فولاد باشد. این مواد به دلیل بالا بودن ضریب میرایی آنها که ناشی از خواص غیركشسان آنها است انرژی جذب شده را میرا میكنند.
– استفاده از فایبرها برای افزایش مقاومت کششی و کاهش عرض ترک ها: الیاف دراندازه ها و اشکال مختلف و از جنس فولاد، خمیری، شیشه و مواد طبیعی مورد استفاده قرار می گیرند. استفاده از الیاف با حجم و اندازه های متفاوت در ملات، تا حدی باعث افزایش مقاومت کششی نهایی شده ولی کرنش کششی در هنگام گسیختگی در این نوع از بتن ها در مقایسه با انواع معمولی بسیار بیشتر است که این بدلیل جلوگیری از باز شدن ترکها و تبدیل یک ترک بزرگ به چندین ترک کوچک میباشد.
– استفاده از بتن های سبک برای کاهش وزن کلی سازه: در مقایسه با فولاد، پائین بودن نسبت مقاومت به وزن بتن، برای ساخت برج ها و دهانه های بزرگ پل ها و سازه های شناور به عنوان یک مشکل اقتصادی محسوب می شود. برای افزایش نسبت مقاومت به وزن بتن، یک راه حل مناسب، استفاده از سنگدانههای سبک مانند لیکا بجای سنگدانههای معمولی است که تا کنون با موفقیت در ساخت برج های تا چند ده طبقه در دنیا مورد استفاده قرار گرفته است.
بدیهی است مواد جدید نواقصی هم دارند، شامل تولید محدود و هزینه بالا، شکست ترد، نیاز به قلاب نمودن میلگردهای پلیمری در کارخانه و . . . که سبب کاهش استفاده از آن ها در سازه های بتنی در حال حاضر می شود. با توجه به رشد صنعت و تکنولوژی، استفاده ی روزافزون از این مصالح در آینده نزدیک، دور از انتظار نخواهد بود.