وبلاگ

توضیح وبلاگ من

پایان نامه ارشد:رابطه­ ی بین شیوه فرزندپروری والدین با عملكرد تحصیلی فرزندان آن­ها – مورد مطالعه: والدین پایه دوم(هشتم) دوره­اول مقطع متوسطه­ ی شهر ایلام

:

اساس توسعه­ علمی‌هر جامعه­ای را آموزش و پرورش آن جامعه تشکیل می­دهد، و در این راستا توجه به کیفیت آموزشی و ارتقاء سطح علمی‌و عملکرد تحصیلی نوجوانان و جوانان، سبب استحکام ساختار علمی‌جامعه و حرکت درست در زمینه­ توسعه­ علمی‌آن می­گردد. از این­رو جستجوی راه­های افزایش سطح علمی‌افراد و پیشرفت تحصیلی در برگیرنده­ی استعداد، توانایی و کار دانش آموز است. این یک عنصر چند بعدی است. این عنصر به گونه ای بسیار ظریف به رشد جسمی، اجتماعی، شناختی و عاطفی مربوط است و به یک مورد خاص ارتباط ندارد ، بلکه طی زمان و در زندگی دانش آموزان در مدارس عمومی‌و در سال­های دانشگاه و زندگی کاری خود را نشان می‌دهد (استنبرگ[1]، 1993، به نقل از پرویز، 1384).رفع موانع عملکرد بهتر تحصیلی نوجوانان و جوانان از ضروریاتی است که باید بدان توجه گردد.

 

از طرف دیگر پیشرفت تحصیلی به عنوان یک متغیر وابسته، همواره مورد توجه محققان قرار گرفته است. یادگیری و پیشرفت تحصیلی در گرو عوامل بیشماری است كه به سادگی قابل شناسایی و كنترل نیست. در بررسی عوامل مؤثر در پیشرفت تحصیلی باید به دو دسته عوامل، یكی عوامل مربوط به دانش‌آموز و ویژگی‌های فرد و بطور كلی آنچه تفاوت فردی اطلاق می‌شود و عامل دوم، عوامل مربوط به مدرسه و نظام آموزش و پرورش، عوامل خانوادگی و غیره اشاره نمود. به عبارتی پیشرفت (افت) تحصیلی گاه به علت خصایص، ویژگی‌ها، شاخص‌های ذهنی، اجتماعی، عاطفی خود دانش‌آموز و گاه به علت كاركردهای مدرسه و سیستم درونی آموزش و پرورش، نهاد خانواده و یا سایر نهادهای جامعه است.

 

از جمله عوامل مرتبط با پیشرفت تحصیلی، چگونگی ارتباط والدین با فرزندان و به نوعی دیگر شیوه ­های فرزندپروری آن­ها می­باشد. برای تبیین رابطه سبک فرزندپروری با رفتارهای کودکان، تحقیقات جدید بر روی مولفه­های رابطه و مراقبت وساختار تکیه کرده اند.مسئولیت­ پذیری والدینی وصمیمیت از عناصر رابطه و مراقبت­اند وکنترل­های محدودیت از عناصر ساختار محسوب می‌شوند(الکساندر[2]،2006). در مطالعه ای که رپینسکی و شانک (2002) بر رویی 76 خانواده (هر دو والد و نوجوانان آن خانواده­ها) انجام دادند، تاثیررفتار گرم و حمایت کننده­ والدین بر سازگاری در مدرسه، عملکرد تحصیلی و مشکلات رفتاری نوجوانان را مورد بررسی قرار دادند، آنان به این نتیجه رسیدند که رفتار والدین بر این متغیرها تاثیر دارد. (تنهایی­رشوانلو، 1387)

 

همچنین زمینه فرهنگی خانواده، تاثیر مهمی‌در باورهایوالدینبرایپرورشفرزندانداشتهباشد. تفاوت­هایفرهنگی،میتوانندتفاوت­هایخاصیرادراعتقادات،باورهاونگرش­هایوالدیندرموردفرزندان بوجود آورند. مطالعات نشان می‌دهند که والدین با پیشینه و زمینه فرهنگی متفاوت، در درون یک جامعه،در نظرات خود از فرزندپروری و رشد کودک متفاوت می‌باشند(بورنشتین[3]،۱۹۹۱، به نقل از تاجری، 1389).

 

شیوه ­های فرزندپروری متفاوت بوده و به نوع خانواده­ها و متغیرهای دیگری بستگی دارد. بر این اساس پژوهشگر در تحقیق حاضر به دنبال بررسی رابطه­ شیوه ­های فرزندپروری با عملکرد تحصیلی فرزندان می­باشد.

 

 

 

 

 

1-2- بیان مساله

 

پیشرفت تحصیلی[4] دانش آموزان و بررسی عوامل تأثیر­گذار بر آن، موضوع مهمی‌است که بخش عمده­ای از پژوهش­های علوم تربیتی و روانشناسی را به خود اختصاص داده است. محققان توافق دارند که علاوه بر آموزش، بسیاری دیگر از عوامل از جمله، محیط، مدرسه، خانواده، سبک­های فرزند­پروری و محیط اجتماعی کودک که کودک در آن زندگی می­ کند و همچنین مشخصه­های فردی مانند هوش، شخصیت، سن، همسالان و انگیزه در عملکرد تحصیلی او نقش مهمی‌را ایفا می­ کنند (ودودی مفید و همکاران، 1391).

 

خانواده نخستین نهاد زندگی اجتماعی کودک است که در شکل گیری عادت­ها و اندیشه­ های اجتماعی کودک نقش بسیار مهمی‌دارد. در شکل­ گیری رفتار و دیدگاه های اجتماعی کودک، جنبه­ های عاطفی روابط والدین و فرزندان نقش مهمی‌دارد، در خانواده­هایی که والدین رفتارهای محبت آمیز دارند، معمولاً کودکان نیز با رفتارهای اخلاقی مثبت و احترام به دیگران و انگیزه پیشرفت رشد می­یابند (محبی نورالدین وند و همکاران، 1389).

 

خانواده با توجه به تأثیر قابل توجه بر رشد روانشناختی فرزندان، از مهمترین عوامل تأثیرگذار بر شخصیت آنان بوده و به طور مستقیم و غیر مستقیم بر پیشرفت تحصیلی فرد تأثیر می­گذارد (دسجردینس[5] و همکاران، 2008). به­ طورکلی نقش و تأثیر خانواده برشکل­ گیری شخصیت به طور عمده در سه محور تأثیر سبک­های فرزندپروری، سایر اعضاء خانواده و ترتیب تولد فرزندان مورد توجه قرار گرفته است (ویک نلسون و ایزرل[6]، 2009).

 

سبک فرزند پروری مجموعه ای از نگرش ها در مورد کودک است که به ایجاد جوی هیجانی منجر می‌شود که والدین رفتارهای خود را با کودک در بستر آن شکل داده و تنظیم می‌کند(دارلینگ و اشتنبرگ[7]، 1993؛ به نقل از زمانی و عابدینی، 1392). باومیرند[8] (1991) بر اساس دوبعد توقع[9] و پاسخ دهی[10] چهار سبک فرزندپروری را مشخص کرده است که عبارتند از: 1- فرزندپروری مستبدانه[11] که در آن والدین از فرزندان خود توقع و انتظارات زیاد، ولی پاسخ دهی کمی‌دارند، بر اطاعت بی چون و چرا کودکان تأکید دارند، فاقد گرمی، صمیمیت و حمایت اند و بسیار سخت­گیر هستند؛ 2-فرزندپروری مقتدرانه[12] که در آن والدین هم درخواست کننده و هم پاسخ دهنده اند، قوانین روشن و واضح دارند، از شیوه ­های منطقی و استدلالی برای متقاعد کردن کودکان استفاده می‌کنند، حمایت کننده اند و با کودک همدلی می­ کنند (کوپلن[13] و همکاران، ،2002؛  به نقل از زمانی و عابدینی، 1392)؛ 3- فرزند پروری سهل انگارانه[14] که در آن والدین بسیار پاسخ دهنده اند و کمتر درخواست کننده اند. آنها قوانین زیادی برای فرزندشان وضع نمی­ کنند و کنترلی بر رفتارهای آنان

پایان نامه

 ندارند؛ 4- فرزند پروری بدون توجه و مراقبت که در آن والدین نه پاسخ دهنده و نه درخواست کننده اند، فاقد قوانین مشخص اند، فاقد گرمی‌و حمایت و صمیمیت اند و نظارت و کنترلی بر رفتارهای فرزندان خود ندارند (کوپکو[15]، 2007).

 

در واقع سبک های فرزند پروری از طریق تأثیر بر عزت نفس، استقلال، خودکنترلی و راه های مقابله با تنیدگی کودکان و نوجوانان (کوپکو، 2007؛ وارگو[16]، 2008) سایر رفتارهای آنان، از جمله عملکرد تحصیلی، رفتارهای سازش نایافته و مشکل آفرین را تحت تأثیر قرار می‌دهند (ابر[17] و همکاران، 2009؛ ترنر[18] و همکاران، 2009؛ به نقل از زمانی و عابدینی، 1392).

 

یافته های پژوهشی حاکی از آن است که موفقیت زیاد در مدرسه با روش های فرزند پروری قاطعانه ارتباط دارد. در یک مطالعه وسیع معلوم شد که کودکان دبیرستانی بسیار موفق که نمره های بالایی داشتد والدینشان روشی قاطعانه داشتند و کمترین نمره متعلق به دانش آموزانی بود که والدین مستبد داشتند (بیرامی‌و بهادری خسروشاهی، 1389). به طور مثال در پژوهش آنولا[19] و همکاران (2000) نشان داده شد که بین شیوه تربیتی والدین با میزان موفقیت تحصیلی نوجوانان ارتباط وجود دارد؛ به نحوی که هرچه میزان حمایت و پاسخدهی والدین در شیوه تربیتی بالاتر باشد، میزان پیشرفت تحصیلی فرزندان نیز بالاتر است.

 

تغییرات اجتماعی، فرهنگی، تکنولوژیکی و اقتصادی پدید آمده در دوره ی جدید در استان ایلام، ساختارهای مختلف این جامعه را دستخوش تغییر ساخته و دامنه­ این تغییرات احتمالاً به روابط بین والدین و فرزندان نیز سرایت نموده که شیوه ­های فرزند­پروری والدین نیز بخشی از این تغییرات احتمالی را شامل می­ شود. با توجه بافت فرهنگی خاص جامعه­ ایلام، این پژوهش به دنبال بررسی اینست که آیا بین شیوه های فرزند پروری والدین و عملکرد تحصیلی در دانش آموزان پایه دوم متوسطه شهر ایلام رابطه وجود دارد؟

 

 

 

1-3-ضرورت پژوهش

 

مطالعه عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی طی چند دهه اخیر بیش از پیش مورد توجه متخصصان تعلیم و تربیت قرار گرفته است. یافته­ های پژوهشی متعددی نشان داده­اند كه پیشرفت تحصیلی هم از ساختارهای دانش و فرایندهای پردازش اطلاعات تاثیر می پذیرد، هم از عوامل محیطی از جمله عوامل  خانواده و شیوه‌های فرزند پروری.

 

شیوه ­های فرزندپروی و روش های انظباطی آنان بی­تردید تحت تأثیر خصوصیات شخصیتی و سیستم اعتقادی آنان است. والدین سالم و بالغ در مقایسه با والدین نابالغ و ناسالم معمولاً با حساسیت و مهربانی بیشتری به نیازها و اشارات کودکان توجه می­ کنند. این نوع فرزند­پروری امنیت عاطفی، استقلال، توانش اجتماعی و موفقیت هوشی کودکان را تشویق می­ کند. سبک­های فرزند­پروری به طور قابل توجهی پیامدهای مهمی‌را برای پیشرفت تحصیلی کودکان و نوجوانان به دنبال دارد (بلسکی[20] و همکاران، 1984؛ به نقل از بیرامی‌و بهادری خسروشاهی، 1389).

 

پیشرفت تحصیلی دانش آموزان و دانشجویان یكی از شاخص ­های مهم در ارزیابی­های آموزش و پرورش است و تمام كوشش­ها و كشش­های این نظام در واقع برای جامه عمل پوشاندن به این امر مهم است؛  به عبارتی  جامعه و به طور ویژه آموزش و پرورش، نسبت به سرنوشت، رشد و تكامل موفقیت آمیز و جایگاه فرد در جامعه، علاقه­مند است و انتظار دارد فرد در جوانب گوناگون از جمله ابعاد شناختی و كسب مهارت و توانایی و نیز در ابعاد شخصیتی، عاطفی و رفتاری، آن چنان كه باید پیشرفت كند و رشد و تعالی یابد. با توجه به اینكه میزان پیشرفت و افت تحصیلی یكی از ملاك های كارایی نظام آموزشی است، كشف و مطالعه متغیر­های تاثیرگذار بر عملكرد تحصیلی، به شناخت بهتر و پیش بینی متغیرهای موثر در مدرسه می‌ انجامد. بنابراین بررسی متغیرهایی كه با پیشرفت تحصیلی در دروس مختلف رابطه دارد، یكی از موضوعات اساسی در آموزش و پرورش است (فراهانی، 1387).

 

با توجه به اهمیت پدیده‌ی پیشرفت تحصیلی و متغیرهای تاثیرگذار بر آن و همچنین از آنجا که فرزندان هر خانواده، بعنوان سرمایه های یک کشور محسوب می‌شوند؛ پیشرفت تحصیلی آنان امری است که پس از سلامت جسمی‌و روانی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. با توجه به اینکه فرزندان در محیط خانواده رشد می‌یابند و تربیت می‌شوند، الگوی تربیتی والدین نقش مهمی‌در پیشرفت تحصیلی فرزندانشان دارد بنابراین ضرورت بررسی رابطه بین سبک­های فرزند­پروری و عملکرد تحصیلی دانش آموزان قابل توجیه است.

 

 

 

1-4-اهداف تحقیق

 

1-4-1- هدف اصلی:

 

پژوهش حاضر بررسی رابطه­ بین شیوه فرزندپروری والدین با عملكرد تحصیلی دانش آموزان سال دوم دوره­اول مقطع متوسطه شهر ایلام خواهد بود.

 

1-4-2- اهداف جزیی

 

– شناخت و بررسی وجود ارتباط مستبدانه بین والدین و فرزندان و ارتباط آن با عملکرد تحصیلی فرزندان

 

– شناخت و بررسی وجود ارتباط قاطعانه  بین والدین و فرزندان و ارتباط آن با عملکرد تحصیلی فرزندان

 

– شناخت و بررسی وجود ارتباط آزادمنشانه بین والدین و فرزندان و رابطه آن با عملکرد تحصیلی فرزندان

 

[1] – stenberg

 

[2] – Alexander, T.E

 

[3] – Borensztein

 

[4]academic achievement

 

[5]Desjerdins

 

[6]Wick-Nelson & Israel

 

[7]Darling & Steinberg

 

[8]Baumrind

 

[9]demandingness

 

[10]responsiveness

 

[11]authoritarian

 

[12]authoritative

 

[13]Coplan

 

[14]permissiveness

 

[15]Kopko

 

[16]Vargo

 

[17]Abar

 

[18]Turner

 

[19]Aunola

 

[20]Belsky

پایان نامه ارشد:رابطه­ ی شیوه­ های فرزند­پروری و ویژگی­های شخصیت با تاب آوری در دوره نوجوانی

تاب آوری[1] یکی از مفاهیم و سازه­های بهنجار مورد توجه و مطالعه­ روانشناسی مثبت­گرا است و غالب پژوهش­های مربوط به تاب آوری در حوزه روانشناسی تحولی انجام شده است (لاتار و چیچتی[2]، 2000؛به نقل از بشارت، 1387). تاب آوری به عنوان حفظ سلامتی و عملکرد موفقیت آمیز و سازگاری با یک بافت و موقعیت تهدید­آمیز تعریف می­ شود (گارمزی[3]، 1993). تاب آوری به عنوان میزان توانایی فرد در تطابق در شرایط ناگوار تعریف شده است که شامل شایستگی فرد، اعتماد به نیروهای درونی، پذیرش تغییرات به عنوان عامل مثبت و تأثیرات معنوی می­ شود (کونور[4]، 2003).

 

از نظر کورنن[5] (2007) اگر چه تاب آوری تا حدودی یک ویژگی شخصیتی و تا حدود دیگر نیز نتیجه تجربه­های محیطی افراد است ولی انسان­ها قربانی محیط یا وراثت خود نیستند. افراد می­توانند تحت آموزش قرار بگیرند تا ظرفیت تاب آوری خود را به وسیله آموختن برخی مهارت ­ها افزایش دهند. یکی از سازه ­هایی که در تاب آوری تأثیر دارد عوامل خانودگی و تفاوت­های فردی است (خزائلی، 1386).

 

رشد شخصیت و بهداشت روانی و جسمی ما با توانایی برقراری ارتباط رابطه دارد و یک رابطه نارسا، می ­تواند سلامت جسمی و روانی شخص را تحت تأثیر قرار دهد. بنابراین اگر در خانواده تنش بین اعضا وجود داشته باشد، کودک در یافتن هویت خویش، ایجاد روابط مطلوب با دیگران، مقابله صحیح با فشار­های روانی و رشد سالم روانی و رفتاری دچار مشکل خواهد شد (افروز، 1386)، زیرا محیط خانواده یکی از عوامل اساسی شکل گیری شخصیت کودک و اولین بذر تکوین رشد فردی و پایه و اساس بنای شخصیت آدمی است و کودک در بیشتر حالات خود، مقلّد پدر و مادر و رفتار آن­ها است (احدی، 1380). بنابراین بسیاری از ویژگی­های شخصیت کودک تحت تأثیر ویژگی­های شخصیت والدین و شیوه­ فرزند­پروری آن­ها است (لیل آبادی، 1375).

 

از طرف دیگر کودکان در فرایند رشد خود، دوره­ نوجوانی را پیش رو دارند. دوره­­­ی نوجوانی بحرانی­ترین دوره برای سازندگی شخصیت است. از نظر تحولی، این دوره، دوره­ شکل­ گیری و آماده شدن است و نوجوانان در این دوره در پی کشف و آزمون ظرفیت­های خود می­باشند.

 

با توجه به موارد بیان شده، پژوهش حاضر به دنبال بررسی رابطه­ تاب آوری با شیوه ­های فرزند­پروری و ویژگی­های شخصیت در دوره نوجوانی می­باشد.

 

 

 

1-2 بیان مسئله

 

یکی از موضوعات مطرح در روانشناسی مثبت[6] تاب آوری است. تاب آوری جایگاه ویژه­ای در
حوزه های روانشناسی خانواده و بهداشت روانی دارد (کمبل- سلیس، کوهان و استین[7]، 2006).

 

گارمزی و ماسن[8] (1991) تاب آوری را به عنوان نوعی فرایند، توانایی یا پیامد سازگاری موفقیت­آمیز با داشتن موقعیت تهدید کننده تعریف کرده ­اند. به عبارت دیگر، تاب آوری عاملی است که به افراد در رویارویی و سازگاری با موقعیت­های سخت و تنش­زای زندگی کمک می­ کند (ایزدیان، امیری، جهرمی و حمیدی، 2010)، افسردگی را کاهش می دهد (وایت، درایور و وارن[9]، 2010)، توانایی سازگاری با درد (اسمیت و دیگران[10]، 2009) و کیفیت زندگی را افزایش می­دهد (رنجبر و دیگران، 1390).

 

تاب آوری از مشکلات روانشناختی بین نوجوانان و جوانان جلوگیری کرده و آن­ها را در برابر تأثیرات روانشناختی رویدا­د های مشکل­زا، مصون نگه می­دارد ( بین کوآرت[11]، 2009).

 

محققان بسیاری در پی شناسایی عوامل مؤثر در تاب آوری بوده ­اند. فرض بر این است که عوامل حمایت کننده­ایی وجود دارند که می­توانند واکنش به تجارب استرس­زا و بلایای مزمن را تبیین کند (فراسر، ریچمن و گالنیسکی[12]، 1999). عوامل بسیاری در تاب آوری فرد در برابر مشکلات دخیل هستند که از آن جمله می­توان به عوامل فردی، عوامل خانوادگی (ساختار خانواده و حمایت خانواده) و عوامل اجتماعی (حمایت اجتماعی) اشاره کرد (لافرومویس و دیگران[13]، 2006).

 

خانواده به عنوان یکی از اساسی­ترین نهاد­های اجتماعی، نخستین و مهم­ترین عامل اساسی شکل­ گیری شخصیت کودک و پایه گذار ارزش­ها و معیار­های فکری او بوده است و نقش مهمی در تعیین سرنوشت آینده او دارد. شیوه ­ها یا روش­هایی که والدین بر اساس آن­ها فرزندان خود را تربیت می­ کنند مانند پذیرش و طرد، آزاد­گذاری یا محدود­سازی و نظایر آن­ها در شکل­ گیری رشد و تکامل کودک در سنین اولیه زندگی و خصایص بعدی شخصیت و رفتار تأثیر فراوان و عمیقی دارد.

 

دیانا بامریند[14]، سبک­های فرزندپروری را به سه دسته تقسیم کرده است:

 

1- سبک‌ پرورشی مقتدرانه[15] 2-  سبک‌ پرورشی مستبدانه [16] 3-  سبک پرورشی سهل­گیرانه[17]

 

سبک­های پرورشی مستبدانه می‌تواند بسیار سفت و سخت باشد. در این روش مجموعه ­ای دقیق از قوانین و انتظارات وجود دارد و در مقابل نیاز به اطاعت محض است. سبک پرورشی مقتدرانه  متکی بر توان‌بخشی مثبت و استفاده نادر از مجازات است. تحقیقات نشان می­دهد که این سبک مفید­ترین روش پرورش کودک است. سبک پرورشی سهل­گیرانه براساس مسامحه بوده روش محبوب طبقه متوسط است. گرایش کمی به مجازات و یا قوانین در این سبک وجود دارد و بچه­ها آزاد از محدودیت­های خارجی هستند (برک[18]، 2007؛ ترجمه سیدمحمدی، 1390).

 

پایان نامه

دانلود مقاله و پایان نامه

 

 

گروتبرک[19] (2000) معتقد است که والدین و مراقبان کودک می­توانند شرایطی را برای افزایش تاب آوری کودک فراهم آورند. وی عشق و علاقه و بیان عقاید و باز بودن و تعامل میان اعضای خانواده را در تاب آوری مؤثر می­داند. همچنین، گریل[20] (1993) با تمرکز بر عوامل خانوادگی مؤثر بر تاب آوری دریافت که کودکانی که در برابر فشار و استرس مقاوم هستند والدینی دارند که آن­ها با روش­های تربیتی مثبت برخورد کرده ­اند و با زندگی کودکشان در گیر هستند راهنمایی های بهتر و بیشتری را به آن­ها ارائه می­دهند.

 

از جمله مسائلی که در حوزه تاب آوری مطرح است نقش ویژگی­های شخصیتی است. بر اساس مدل انتخاب- مقابله افتراقی (بلوگر و زوکرمن[21]، 1997) راهبرد­های مقابله­ای مورد استفاده در رویارویی با تنش تعیین کننده پیامد­های مثبت و منفی هستند و نوع راهبرد­های مقابله­ای انتخاب شده به ویژگی­های شخصیتی افراد بستگی دارد. در نتیجه از آن­جا که ویژگی­های شخصیتی خاص افراد به کارگیری راهبرد­های مقابله­ای متفاوت را ترغیب می­ کنند، افراد به صورت متفاوت به تنش پاسخ
می­ دهند (بارتلی و روش[22]، 2011).

 

اینگونه به نظر می­رسد که خانواده­ها با شیوه ­ها تربیتی گوناگون که بر فرزندان خود اعمال
می­ کنند و همچنین افراد با شخصیت متفاوتی از توانایی ، از مقاومت و تحمل غیر همسانی در شرایط سخت و پرخطر برخوردار می­شوند که این امر سلامت روان آنان را تحت تأثیر قرار می­دهد. با توجه به موضوعات بیان شده، مسئله اساسی در پژوهش حاضر آن است که آیا بین شیو­ه­های فرزند پروری و ویژگی­های شخصیت با تاب آوری در دوره نوجوانی رابطه وجود دارد.

 

 

 

1-3 ضرورت پژوهش

 

تاب آوری مفهوم جدیدی است که در سال­های اخیر مورد توجه روانشناسان قرار گرفته است و محققان عوامل متعددی از جمله ویژگی­های فردی، خانوادگی و اجتماعی را به  عنوان عوامل تأثیر­گذار بر تاب آوری معرفی کرده ­اند. در علوم روز روانشناسی موضوعی که به روشنی محقق گشته است تأثیر
ویژگی­های شخصیت افراد بر سبک زندگی آنان می­باشد. این موضوع در شیوه­ وقوع برخورد افراد با مسائل روز تأثیر گذاشته و نتایج رفتاری متفاوتی را به وجود می­آورد. این موضوع هم می ­تواند نوعی از زندگی عاری از استرس و سرشار از آرامش را شامل شود و هم می ­تواند زمینه را برای به وجود آوردن زندگی ناسالم فراهم سازد. از آنجا که افراد در خانواده هایی با سبک­های متفاوت زندگی می­ کنند و ویژگی­های متفاوتی دارند، تاب آوری میزان مقابله آن­ها در مقابل رویداد­های ناخوشایند را تحت تأثیر قرار می­گیرد.

 

بنابراین هر دو عامل محیطی و فردی توانایی نوجوان را برای تاب آور بودن تحت تأثیر قرار می­دهند. خانواده ها و مدارس می­توانند راهبرد­هایی را به کار برند تا عوامل محافظت کننده را افزایش داده و تاب آوری را پرورش دهند. با ارائه یک محیط تسهیل کننده، افراد استعداد و گنجایش مثبت و رشد بعضی ویژگی­های تاب آوری را در سرتاسر زندگی دارند. تاب آوری افزایش یافته در بهبود سلامت روان نوجوان مؤثر است (اسپنس[23]، 2000؛ به نقل از محمدی، 1384).

 

با توجه به تحقیقات اندک در رابطه با بررسی همزمان هر سه متغییر (شیوه ­های فرزند پروری،
ویژگی­های شخصیت و تاب آوری) الزام به انجام بررسی­های گسترده­تر در این زمینه به خصوص در بین نوجوانان مشاهده می­ شود. بنابراین در این پژوهش سعی بر آن است که به این مهم جامه عمل پوشانده شود.

 

 

 

[1] – resilience

 

[2] – Luthar and cicchetti

 

[3] – Garmezy

 

[4] – Connor

 

[5] – Cornone

 

[6] – positive psychology

 

[7] – Gampbell- sills, Cohan & Stein

 

[8] – Garmezy and Masten

 

[9] – White, Driver & Warren

 

[10] – Smith, et al.

 

[11] – Pinquart

 

[12] – Fraser, Rechman & Galinsky

 

[13] – Lafromboise, et al.

 

[14] – Diana Baumrind

 

[15] – authoritative child- rearing style

 

[16] – authoritarian child- rearing style

 

[17] – permissive child- rearing style

 

[18] – Laura Berk

 

[19] – Grotberg

 

[20] – Grile

 

[21] – Bloger and Zuckerman

 

[22] – Bartely and Roesch

 

[23] – Spence

دانلود پایان نامه کارشناسی ارشد:رابطه­ ی مولفه‌های هوش‌هیجانی و مولفه‌های یادگیری خود تنظیمی و زندگی در دو منطقه اقتصادی- اجتماعی6 و11با اهمال‌کاری تحصیلی

موفقیت و پیشرفت تحصیلی یکی از مهمترین دغدغه های هر دانش‌آموز، والدین و به طورکلی هر نظام آموزشی است. موفقیت تحصیلی هر جامعه مبین وجود دانش‌آموزان و در عین حال نظام آموزشی کارا و موفق است. از طرف دیگر، از نظر والدین مهمترین شاخص برای تربیت این است که فرزند آنها بتواند در آینده گلیم خود را از آب بیرون بکشد و از پس وظایفی که به آنها محول می‌گردد، بخوبی برآید. در همین راستا، زیست‌شناس و مربی بریتانیایی قرن نوزدهم، توماس هاکسلی[1]( 1896)اشاره دارد كه: “شاید ارزشمندترین نتیجه همه آموزشها، توانایی وادارکردن خود به انجام کاری است، موقعی که آن کار باید انجام شود. چه آن را دوست داشته باشد و چه نداشته باشد. در واقع این اولین درسی است که باید آموخته شود”(فاران[2]، 2004,به نقل از پور کمالی,1392).

 

یکی از ویژگی‌هایی که مانع از انجام خوب کارها، نیل به موفقیت و پیشرفت می‌شود، اهمال‌کاری[3]است. اصطلاح”اهمال‌کاری”، از کلمه لاتین پروکرستینوس گرفته شده است که پرو به معنای جلو یا پیشرو و کرستینوس به معنای فردا می‌باشد و ترکیب آن به‌معنای به بعد موکول کردن، به تأخیرانداختن، طولانی کردن، عقب انداختن، قصور ورزیدن و یا به تعویق انداختن انجام یک تکلیف، می‌باشد(رساریو[4] و همکاران، 2009). اهمال‌کاری با توجه به پیچیدگی و مؤلفه‌های مختلف، تظاهرات گوناگونی نیز دارد، که یکی از متداولترین اشکال آن، اهمال‌کاری تحصیلی می‌باشد. و به شهادت از دو پژوهش, شیوع آن در میان جمعیت دانش‌آموختگان، دانشجویان و دانش آموزان رو به افزایش است(استراند[5]، 2009؛ لوی[6]، 2001؛به نقل از پور کمالی,1392).

 

اهمال‌کاری تحصیلی، نوعی از انواع اهمال‌کاری است که در حیطه‌ها و ساختارهای تحصیلی نمایان ‌می‌گردد(لوی، 2010). و عبارتست از گرایش عامدانه به تأخیر انداختن و یا عدم تکمیل وظایف تحصیلی که تجارب ناراحت کننده‌ای را به‌همراه دارد. و به‌شکل تاخیر در فعالیت‌هایی همچون مطالعه و آماده شدن برای امتحانات، نوشتن مقالات پایان ترم وخواندن تکالیف هفتگی نمایان می‌‌شود(سولومون و راث بلوم، 1984؛ به نقل از پور کمالی,1392).از آن‌جایی‌که اهمال‌کاری به‌عنوان صفتی درنظر گرفته می‌شود که دارای مؤلفه‌های شناختی، رفتاری و انگیزشی است. به‌نظر می‌رسد هزاران دلیل برای رفتار سهل انگارانه وجود داشته باشد(استراند، 2011). در خصوص پیشایندها و عوامل علی اهمال‌کاری، محققان و نظریه پردازان به عوامل مختلفی اشاره نموده‌اند.

 

یكی از پیشایندهای ‌‌‌اهمال‌کاری، هوش‌هیجانی است. منظور از هوش‌هیجانی‌از نظر گاردنر[7]‌ (2011) ‌متشكل ‌از دو مولفه ‌است: هوش‌ درون‌‌فردی: ‌این هوش مبین آگاهی فرد از احساسها و هیجانهای خویش، ابراز باورها و احساسهای شخصیت و احترام به خویشتن و تشخیص استعدادهای ذاتی، استفلال عمل در انجام كارهای مورد نظر و در مجموع كنترل شخصی بر هیجانها و احساسات خود رهبری است.

 

   هوش میان فردی: كه به توانایی درك و فهم دیگران اشاره دارد و می‌خواهد بداند چه چیزهایی احساس آنها را برمی‌انگیزد، چگونه فعالیت می‌كنند و چگونه می‌توان با آنها همكاری داشت،‌ به‌نظر گاردنر، فروشندگان، سیاستمداران، معلمان متخصصان بالینی ورهبران مذهبی موفق احتمالاً ازهوش میان‌فردی بالایی برخوردارند( به نقل از جلالی، 1381).

 

 

 

پیشایند دیگر اهمال‌کاری، خودتنظیمی[8]است. در سالهای اخیر،اهمال‌کاری ‌به‌عنوان نوعی “نقص در خودنظم جویی”مطرح شده است(استیل[9]،2007(. به‌طورکلی، خودتنظیمی به استفاده فرد از نشانه‌های درونی و بیرونی جهت آغاز، نگهداری و خاتمه دادن به فعالیت‌های هدفمند است .یادگیری خودتنظیمی از جمله مقوله‌هایی است که به نقش فرد در فرایند یادگیری می‌پردازد.اهمیت این سازه در یادگیری به‌حدی است که صاحب نظران مختلف الگوهای متفاوتی را از آن ارائه داده‌اند.از جمله این الگوها،”الگوی پینتریچ “(1990) است. یافته‌ها در این زمینه حاکی است که اهمال‌کاری با خودتنظیمی در زمینه تحصیلی درارتباط است (لی[10]،2005). درهمین راستا، تن[11] و همکاران(2008، به نقل از لوی،2010) از مطالعه بر روی دانش‌آموزان دریافتند که دانش‌آموزانی که خودشان را در سازماندهی یادگیری‌شان توانا ادراک می‌کنند، از سایرین کمتر دچار اهمال‌کاری می‌شوند.

 

با توجه به اهمیت مطالب فوق این سوال پیش می آید که کدامیک از مولفه های هوش هیجانی و مولفه های خود تنظیمی و زندگی در دو منطقه اقتصادی – اجتماعی متفاوت در نمونه, پیش بینی کنندگان خوبی برای اهمالکاری تحصیلی هستند

 

 

 

 

 

1-2) بیان مسأله

 

تعلل و مسامحه در انجام کار و بعبارتی دیگراهمال‌کاری یکی از موضوعاتی است که تا کنون مورد توجه پژوهشگران بوده است. بسیاری از

پایان نامه

 پژوهشگران (سنکال و همکاران، 1995؛ هاریوت و فراری[12]، 1996؛ فراری و همکاران، 1995؛ فاران، 2004) براین باورند که هر یک از ما حداقل چندبار در زندگی دچار اهمال‌کاری شده‌ایم و این پدیده پیچیده، مشکلی فراگیر و شایع در میان افراد بشر است.

 

بطورکلی، گزارش شده است که اهمال‌کاری در میان 20٪ از جمعیت افراد بزرگسال امری شایع و رایج است؛ این درحالی است که اهمال‌کاری در حوزه تحصیلی در جمعیت دانش‌آموختگان به 65٪ می رسد و در میان دانش‌آموزان و دانشجویان به امری شایع بدل گشته که این روند امروزه و در عصر تکنولوژی رو به افزایش است (آسیف، 2011). از اینرو، با توجه به شیوع روز افزون این رفتار، متمایز کردن و مورد بررسی قرار دادن اهمال‌کاری که در حوزه تحصیلی رخ ‌می‌دهد از سایر انواع اهمال‌کاری در حیطه‌های دیگر، کارا و سودمند بنظر می‌رسد (فراری و همکاران،1995؛ به نقل از استراند، 2009).

 

دامنه شیوع اهمال‌کاری در میان دانشجویان و دانش‌آموزان متغیر است؛ برای مثال، در متون مربوط به‌ اهمال‌کاری عنوان شده است که70٪ دانشجویان دارای رفتارهای تاخیری و سهل‌انگارانه هستند.دامنه‌ای ‌که50٪ آنها حداقل در نیمی از اوقات در مورد مسئولیتهایشان اهمال‌کاری می‌کنند و تنها 38٪ به‌ندرت دچار اهمال‌کاری می‌شوند(سولومون و راث بلوم، 1984). بیشتر پژوهشهای حوزه اهمال‌کاری تحصیلی به سبب شناسی رفتار سهل‌انگارانه معطوف بوده اند و دلایل متعددی را به‌عنوان رفتار سهل انگارانه معرفی کرده‌اند، که در این پژوهش خودتنظیمی به دلیل اینکه در ادبیات پژوهشی گذشته زیاد مورد توجه قرار نگرفته‌اند، مورد بررسی قرار می‌گیرد. درواقع،در سال‌های اخیر محققان به خودتنظیمی، به‌عنوان یکی از عوامل بروز اهمال‌کاری، توجه ویژه‌ای داشته‌اند؛ به‌طوریکه، پژوهشهای اخیر نشان داده است، ممکن است یادگیری خودتنظیمی یک کلید ساختاری و مهم در تشریح اهمال‌کاری باشد(کلاسن[13] و همکاران، 2009) و از روند رو به افزایش و درجات بالای اهمال‌کاری تحصیلی جلوگیری کند(والکایری[14]، 2006؛ لی، 2005). همچنین، بسیاری از پژوهشگران اهمال‌کاری را فقدان و یا کمبود مهارت خود تنظیمی تعریف  نموده اند (فراری، 1998؛ لی، 2005؛ استراند، 2009). برخی نیز آن را نتیجه شکست در خودتنظیمی عنوان کرده‌اند(از جمله، استیل، 2007؛ کلاسن و همکاران، 2009؛ آسیف، 2011).

 

در نهایت چون در ایران مشخص نشده که کدامیک از مولفه های هوش‌هیجانی و مولفه های خودتنظیمی و زندگی در دو منطقه اقتصادی- اجتماعی 6و 11، پیش بینی کنندگان اهمالکاری تحصیلی هستند. لذا در این راستا، پژوهش حاضر کوششی برای جمع‌ آوری و ارائه اطلاعات بیشتر در این زمینه می‌باشد، که نتایج آن می‌تواند بستر بهتـری برای برنامه‌ریزیها، اتخاذ تصمیمات و رویکردهای مناسب‌تر، همچنین بکارگیری مداخلات صحیح‌تر از جمله: تربیت دانش‌آموزان خودتنظیم و دارای هوش‌هیجانی، و پیشگیری هرچه بیشتر و جدی‌تر از شیوع روز افزون آن و بالتبع نتایج و آثار منفی مترتب با آن را، فراهم آورد. لذا، با توجه به مطالبی که از نظر گذشت، پژوهش حاضر به‌دنبال پاسخگویی به این سوال است که: کدامیک از مولفه های هوش هیجانی و مولفه های خود تنظیمی و زندگی در دو منطقه اقتصادی- اجتماعی متفاوت در نمونه, پیش بینی کنندگان خوبی برای اهمالکاری تحصیلی هستند؟

 

 

 

1-3) اهمیت و ضرورت پژوهش:

 

اهمال‌کاری متاثر از متغیرهای متعدی است, لکن بنظر می‌رسد که مولفه های یادگیری خودتنظیمی و مولفه های هوش هیجانی و زندگی در دو منطقه اقتصادی- اجتماعی متفاوت در این میان بی تاثیر نیست. با این حال این مشخص نیست که کدامیک از مولفه های هوش هیجانی و مولفه های خود تنظیمی در کنار منطقه اقتصادی- اجتماعی متفاوت، تعیین کننده اهمالکاری تحصیلی در رابطه با دختران دبیرستانی در جامعه ایرانی  است. اهمال کاری یکی از واقعیات بی چون و چرای زندگی است که در بین قشر خاصی از افراد شیوع ندارد، بلکه در بین تمام اقشار جامعه اعم از دانشجو، دانش‌آموز و شاغلین دیده می‌شود (فراری و همکاران، 1995).

 

پژوهشگرانی که اهمال‌کاری را در محیط‌های آموزشی مطالعه کرده‌اند، بر این باورند که 70 درصد دانشجویان گرفتار اهمال‌کاری مداوم هستند که این روند رو به افزایش می‌باشد(الیس و ناس،1997به نقل از پوركمالی، 1392).

 

یکی از این راهبردها تربیت دانش‌آموز خودتنظیم است. تربیت دانش‌آموز خودتنظیم از این نظر با اهمیت است که این افراد از نظر شناختی و رفتاری در فرایند یادگیری خود شرکت فعال دارند. این دانش‌آموزان شخصا یادگیری را آغاز و آنرا اراده می کند و در یادگیری به فعالیت و تلاش خود متکی هستند. از نظر شناختی نیز، در مراحل یادگیری شخصا به برنامه‌ریزی و نظارت پرداخته و از نظر انگیزشی دارای انگیزش درونی بالایی هستند(کدیور، 1386).

 

 

 

در نهایت، شیوع اهمال‌کاری تحصیلی در میان دانش‌آموزان و رشد روزافزون آن، لزوم توجه مسئولین، برنامه‌ریزان نظام آموزشی را به حوزه اهداف و بکارگیری راهبردهایی برای تغییر جهت‌گیری هدف، جهت کاهش اهمال‌کاری یا اصلاح آن ضروری می کند؛ چرا که، اهمال‌کاری از یکسو با نقصان در خودتنظیمی و هوش‌هیجانی در دانش‌آموزان و از سویی دیگر رفتاری ناسازگارانه و راهبرد دفاعی غیر مؤثری است که افراد برای پرهیز از شکست، حفظ عزت نفس و ارزش شخصی از آن بهره می‌جویند. لذا توجه بیشتر به این مسئله و برخورد جدی و کارشناسانه می‌تواند گامی در جهت حل معضلات یادگیرندگان در سطوح مختلف تحصیلی و وصول به اهداف آموزشی و پیشرفت تحصیلی باشد.

 

 

 

[1]- Thomas Henry Huxley

 

[2]- Farran

 

[3]- procrastination

 

[4]- Rosario

 

[5] -Strand

 

[6]- Lui

 

[7]- Haward Earl Gardner

 

[8]- self-  regulation

 

[9]-  Steel

 

[10]-  Lee

 

[11]-  Ten

 

[12] – Harriot & Ferrari

 

[13]- Klassen

 

[14] – Vlkyrie

پایان نامه ارشد: ارزیابی عملکرد مدل‌های هوشمند نروفازی و شبکه‌های عصبی مصنوعی در پیش‌بینی و شبیه‌سازی پارامتر کیفی TDS رودخانه‌ها


یکی از مهم‌ترین عوامل توسعه هر منطقه در دسترس بودن منابع آب با کیفیت است. شناخت وضعیت آلودگی رودخانه‌ها سبب گردیده است، برنامه‌ریزی‌های مدیریتی به منظور کنترل کیفیت آب رودخانه‌ها در آینده از اهمیت بیشتری برخوردار ­گردد. پیش‌بینی کیفیت جریان رودخانه‌ها در بازه‌های زمانی آینده، با وجود تاثیرپذیری از برخی عوامل طبیعی و غیر طبیعی، نقش مهمی در مدیریت کیفیت منابع آب ایفا می کند.
با پیش‌بینی نمودن کیفیت جریان رودخانه‌ها علاوه بر مدیریت بهره‌برداری منابع آب به منظور تأمین نیاز، و اجازه‌ی برداشت‌های کشاورزی و صنعتی بیشتر در بازه‌های زمانی که رودخانه از آلودگی بیشتری برخوردار است می‌توان با بهره گرفتن از مسیرهای انحرافی از ورود جریان‌های با بار آلودگی بالا که تأثیر نامطلوبی بر کیفیت آب مخازن دارد جلوگیری به عمل آورد. همچنین به دلیل وجود نقص داده‌های آماری در داده‌های کمی و کیفی ایستگاه‌های هیدرومتری می‌توان از نتایج مدل‌ شبیه‌سازی پارامترهای کیفی به منظور صحت، کشف نواقص، اصلاح یا تکمیل داده‌ها استفاده نمود. مدل‌های تجربی که بدون توجه به پارامترهای مورد استفاده، سعی در ایجاد رابطه‌ای بین داده‌های ورودی و خروجی دارند به مدل‌های هوشمند مشهور هستند. در واقع منطق فازی، محاسبات عصبی و الگوریتم‌های ژنتیک شالوده‌های علم محاسبات نرم را تشکیل می‌دهند. بر خلاف محاسبات سخت[1]، محاسبات نرم[2] با عدم قطعیت موجود در دنیای واقعی سازگار می‌باشد. می‌توان اصول پایه در محاسبات نرم را در قالب یک جمله و به صورت زیر بیان نمود:
«بهره برداری از تلورانس نادرستی، عدم قطعیت و حقیقت جزئی در راستای رسیدن به یک راه حل انعطاف پذیر، محکم و کم هزینه»[63]
در پیش‌بینی پارامترهای کیفی می‌توان از تاخیرهای زمانی همان پارامتر، به دلیل فراوانی و دسترسی بیشتر نسبت به سایر پارامترها از جمله دبی، دما، رنگ و … به عنوان ورودی‌های مدل استفاده کرد. در واقع یکی از روش‌های پیش‌بینی فرایندهای طبیعی و غیر طبیعی از جمله آلودگی، استفاده از سری‌های زمانی تاخیری همان پارامتر به عنوان پیش‌بینی کننده می‌باشد. 1- هدف اصلی در این تحقیق استفاده از مدل‌های هوشمند شبکه عصبی و فازی-عصبی در تخمین شوری یک گام زمانی آینده با بررسی تاثیر سری های زمانی تاخیری ماهانه، در منطقه مورد مطالعه می‌باشد.
2- در ادامه مسئله شبیه‌سازی TDS با بهره گرفتن از غلظت یون‌های مختلف موجود در آب، PH و دبی به عنوان ورودی مدل‌ها مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. تغییرات TDS با دیگر پارامترهای کیفی در رودخانه‌های مختلف محاسبه شده که در بین این پارامترها مجموع آنیون و مجموع کاتیون به عنوان ورودی‌های مدل شبیه‌سازی انتخاب شده است و نتایج مربوط به هر کدام از مدل‌ها مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

پایان نامه

 

2-1- پیشبینی هیدرولوژیکی
پیش‌بینی در هیدرولوژی به معنی تخمین شرایط هیدرولوژیکی و هواشناسی در یک بازه زمانی خاص می‌باشد. پیش‌بینی‌های هیدرولوژیکی را می‌توان به دو دسته کوتاه مدت و بلند مدت تقسیم نمود. پیش‌بینی‌های کوتاه مدت اغلب دارای افق زمانی در حد چند روز می‌باشند و به منظور هشدار و بهره‌برداری زمان واقعی سیستم‌های منابع آب به کار می‌روند. در مقابل پیش‌بینی‌های بلند مدت، دارای افق زمانی بیش از یک هفته تا یک سال می‌باشند و برای مدیریت منابع آب مانند تخصیص آب برای آبیاری و کاهش اثرات خشکسالی از طریق مدیریت منابع آب به کار می‌روند.
پیش‌بینی کوتاه مدت معمولاً از دقت بیشتری برخوردار بوده و آسان‌تر به دست می‌آید. روابط ریاضی و فیزیکی برای این پیش‌بینی‌ها بیشتر مورد توجه قرار گرفته و قابلیت شبیه‌سازی بهتری دارند. در مقابل پیش‌بینی‌های بلند مدت به علل مختلف دارای خطای بیشتری بوده و از پیچیدگی‌های بیشتری در مدل‌سازی و شبیه‌سازی برخوردارند. به همین اندازه اهمیت آن‌ ها برای یک سیستم مدیریت منابع آب بسیار زیاد می‌باشد به طوری که افزایش میزان اندکی از دقت در این پیش‌بینی‌ها فواید زیادی را عاید سیستم بهره برداری خواهد نمود. نخستین و بدیهی‌ترین فایده حاصل از پیش‌بینی‌ها با افق‌های زمانی بلند مدت، پویاتر شدن تصمیم گیری‌های مبتنی بر ذخیره و آزاد سازی آب می‌باشد [14].
از این رو پیش‌بینی‌های ماهانه و فصلی مربوط به پارامترهای کیفی رودخانه‌ها و تغییرات شوری جزء پیش‌بینی‌های بلند مدت محسوب می‌شود و نتایج حاصل از این پیش‌بینی‌ها در مدیریت کیفیت منابع آب اهمیت بسزایی دارد.
1-2-1- مدل‌سازی برای پیش‌بینی
فرایند مدل‌سازی برای پیش بینی شامل مراحل زیر است:
– تعیین پیش‌بینی کننده مناسب
– تعیین مدل پیش‌بینی مناسب
– کالبیراسیون مدل
– صحت سنجی مدل
1-1-2-1- تعیین پیش بینی کننده مناسب
اولین گام در مدل‌سازی برای پیش‌بینی، استفاده از پیش‌بینی کننده مناسب می‌باشد. استفاده از پیش‌بینی کننده‌های مناسب بستگی به شرایط فیزیکی حاکم بر منطقه و حوزۀ مورد مطالعه دارد.
متغیرهای شاخصی که برای پیش‌بینی کیفیت جریان به کار می‌روند شامل:
دبی جریان در بازه‌های زمانی گذشته، هدایت الکتریکی EC و کل جامدات محلول TDS می‌باشد و همچنین بقیه پارامترهای کیفی اندازه‌گیری شده جریان را در برمی‌گیرد.
شکل کلی معادلاتی که بر اساس این متغیرها به دست می‌آیند به صورت زیر است:
که در آن Xi، iامین متغیر شاخص از بین n متغیر است و Q نیز کیفیت جریان یا پارامتر شوری جریان در دوره زمانی دلخواه پیش‌بینی است.
2-1-2-1- تعیین مدل مناسب
مدل‌های مختلف آماری و مفهومی برای پیش‌بینی و مدل‌سازی متغیرهای هیدرولوژیکی مورد استفاده قرار می‌گیرند.
سه روش مدل‌سازی پدیده‌های هیدرولوژیکی[19]
بررسی و تحلیل پدیده‌های مختلف در حوزۀ مهندسی آب و محیط زیست مانند مدیریت کیفی منابع آب را بنابر مقتضیات طرح (اهمیت، دقت مورد نظر، امکانات و زمان) می‌توان در قالب سه روش کلی زیر انجام داد:
– روش های عددی
– روش‌های تجربی (آزمایشگاهی و میدانی)
– روش‌های یادگیری بر اساس نمونه (هوش مصنوعی یا داده کاوی)
در دهه‌ های اخیر ابزار محاسبات نرم و سیستم‌های هوشمند به عنوان روش‌های جدید مدل‌سازی سیستم‌های پیچیده مهندسی معرفی شده‌اند. پایۀ و اساس این روش، در دو مقوله‌ی آمار و هوش مصنوعی خلاصه می‌گردد که روش‌های هوش مصنوعی به عنوان روش‌های یادگیری ماشین در نظر گرفته می‌شوند. این روش‌ها در واقع رابطۀ بین پارامترهای وابسته و مستقل را تعیین نموده و به نوعی مناسب‌ترین تابع را بر روی آن‌ ها برازش می‌دهند و قادر به تقریب هر تابع غیر خطی می‌باشند [11]، [‎47].
[1] Forecasting
[1] Hard Computing
[2] Soft  Computing
[3] Partial Truth

دانلود پایان نامه :ساخت و استانداردسازی آزمون مهارت های شناختی و فراشناختی دانشجویان و ارتباط این مهارت ها با انگیزۀ پیشرفت تحصیلی

در سال های اخیر روان شناسی راه های موثر یاد گرفتن و مطالعه کردن را مدّنظر قرارداده است. با پیشرفت علم و تکنولوژی نوین در عصرحاضر، مدارس و دانشگاه ها باید محلی برای استفاده از راهبردهای جدید در زمینه های آموزشی و برخورد تخصصی تر با مسئله آموزش و یادگیری و به عبارت صحیح تر روند انتقال دانش به افراد باشند. افرادی که به عنوان دانش آموز و دانشجو وارد این مکان ها می شوند بدیهی است که نیروها و سرمایه های انسانی این کشورند که باید هر چه صحیح تر و علمی تر به امر انتقال دانش و آگاهی های لازم و تبدیل کردن آن ها به نیروهای متخصص و کارآموز، مبادرت ورزید.

 

امروزه با پیشرفت هایی که در روان شناسی یادگیری و خبرپردازی[1] صورت گرفته، راه های علمی به حداکثر رساندن توان یادگیرندگان هنگام مطالعه کشف گردیده که باید موردتوجه اولیای تعلیم و تربیت قرار بگیرد تا با شناسایی دقیق مشکلات یادگیرندگان و آموزش شیوه های صحیح مطالعه و یادگیری و آموزش روش های شناختی و فراشناختی، روند ورود اطلاعات علمی را به ذهن یادگیرندگان ساخت و ساز منظمی بخشید. نکته ی دیگر این است که برای شناسایی میزان مهارت دانشجویان (و یادگیرندگان بطور کلی) ابزار و وسیلۀ تخصصی، ضروری است که این پژوهش با هدف ساخت چنین ابزاری شکل گرفته است.

 

 

 

 

 

بیان مسئله

 

شناخت[2] به آن دسته از فرایندهای ذهنی اطلاق می شود که از طریق آن ها اطلاعات دریافت شده از حواس به روش های مختلف تغییر می یابد، به صورت رمز در می آید و در حافظه ذخیره می شود تا در استفاده های بعدی بازیابی گردد. فراشناخت به آگاهی فرد از تفكر خود و رفتارهای خودتنظیمی كه همراه با این آگاهی هستند مربوط می شود(دریسکول[3]، 2005). شناختن شناخت یا یادگیری[4] درباره یادگیری یا هرگونه دانش یا فعالیت شناختی که موضوع آن تنظیم شناخت باشد نیز، فراشناخت[5] خوانده اند(سیف،1387). در واقع فراشناخت، آگاهی و كنترل فرد بر فرایندهای شناختی است و فرایند مفیدی است كه سبب افزایش یادگیری می شود. بنابراین، در یادگیری توجه به فراشناخت ضروری به  نظر می رسد(پلگرینو[6]، 2008).

 

تلاش برای فهم فرایندهای شناختی انسان و نیز یافتن روش هایی به منظور تقویت و بهبود این توانایی ها ، همواره مورد توجه فیلسوفان تربیتی، متخصصان تعلیم و تربیت و روان شناسان بوده است. روان شناسان سعی می کنند مکانیزم ها و فرایندهای درگیر در شناخت را مورد بررسی قرار دهند و بر اساس یافته های بدست آمده، روش ها و راهبردهایی برای پرورش توانایی های ذهنی و شناختی مورد نظر پیشنهاد کنند.

 

 

 

اهمیت و تأثیرگذاری مهارت های شناختی و فراشناختی بر یادگیری در پژوهش های بسیاری مورد تائید قرار گرفته اند (دوبویس، هاوارد و اسپرلینگ[7]،2004؛ کیمس[8]،2004؛ کرامارسکی[9]، 2001 و2002 و 2004؛ وینمن[10] ،2004،2006 ؛ پانورا[11]، 2007 ؛ پانورا و فیلی پو[12]،2005 ؛ پانورا، 2007 ؛ ریتراد[13]، 2007؛ پوگال[14]،2007 و2001 ؛ ریتراد، 2007؛ ویلسون و کلرکک[15]، 2004؛ فلاول[16]، 1979؛ شونفلد[17]، 1991؛ پاریس و جیکوبس[18]، 1987 و آرمبروستر و بران[19]، 1984و1987؛ به نقل از برونینگ و گلاور[20]، ترجمه خرازی،1382؛ کریمی، 1375؛ کریمی و فرزاد، 1379؛ سالاری فر، 1375؛ متولی، 1376؛ ابراهیمی قوام آبادی، 1377؛ افروز و کامکاری،1387؛ عباباف، 1375؛ و آوانسیان، 1377). بنابراین سنجش مهارت های شناختی و فراشناختی افراد از نظر تاثیری که بر یادگیری دارد از اهمیت زیادی برخوردار است.

 

مهارت های شناختی و فراشناختی، فراگیرندگان را در زمره یادگیرندگان راهبردی[21] قرار می دهد. یعنی افرادی که دارای این مهارت ها هستند وضعیت متفاوتی از نظر تحصیلی با دیگران دارند. یادگیرندگان راهبردی در فرایند یادگیری از مهارت های شناختی و فراشناختی استفاده می کنند و معمولا پیشرفت تحصیلی[22] بالایی دارند. مهارت های شناختی و فراشناختی اگرچه در جریان رشد انسان تکامل پیدا  می کند، قابل آموزش دادن هستند و افراد فاقد این مهارت ها را می توان در معرض این آموزش ها قرار داد. درباره اثربخشی این آموزش ها و تایید این امر پژوهش های مختلفی صورت گرفته اند. مویاهان[23](1973 نقل از برک[24]، 1994) نشان داده است که کودکان کمتر از بزرگسالان، عوامل موثر بر دانستن را می شناسند. کراتزر، لئونارد و فلاول(1975) نشان داده اند مهارت های فراحافظه کودکان به موازات رشد آنها افزایش می یابد. اسپیر[25] و فلاول(1979) مطرح ساختند بچه های دبستانی در مقایسه با کودکستانی ها درک بهتری از متغیرهای تکلیف شناختی دارند. سوانسن[26](1993) تأثیر دانش فراشناختی را بر حل مسآله مورد بررسی قرار داد و بین سطوح بالای دانش فراشناختی و حل مسآله رابطه معناداری یافت به این معنا که پاسخگویان با دانش فراشناختی بالا عملکرد بهتری را در حل مسآله نسبت به افراد با دانش فراشناخت پایین داشتند. او نشان داد دانش آموزانی که نمره های بالایی در پرسشنامه فراشناخت کسب کرده اند نسبت به افرادی که نمره کم گرفته اند در تکالیف حل مسئله عملکرد قوی تری داشتند. البته برخی پژوهش ها نیز حاکی از عدم تأثیر برنامه های آموزش فراشناخت در حل مسآله بوده اند(مک کورمید[27]، 1993).

پایان نامه

 

 

انگیزۀ پیشرفت از جمله مهم ترین انگیزه ها یا نیازهای اکتسابی شمرده می شود که نخستین بار به وسیلۀ موری[28] معرفی شد. انگیزش را به بیان ساده جهت و شدت تلاش فرد تعریف کرده اند. منظور از جهت تلاش روشی است که در آن فرد قصد دستیابی به موقعیت های خاصی را دارد، و منظور از شدت تلاش مقدار کوششی است که از فرد سرمی زند(وینبرگ و گوآلد[29]، 1995 به نقل از پِروین[30]، 2005) امروزه این مطلب یکی از مفاهیم اساسی روان شناسی انگیزش است که درموفقیت های تحصیلی در مدرسه و دانشگاه نقش فراوانی داشته است. نظریه پردازان معتقدند آنان که در سطح بالایی از این انگیزه قرار دارند افرادی هستند با صفاتی مانند وظیفه شناسی، عزت نفس، مسئولیت شناسی فردی، که در حیطه فعالیت های دانشگاهی یا به طور کلی تحصیلی همواره کوشا و ساعی هستند(مک کللند[31]،1987). در واقع علاقه به یادگیری، محصول مجموعه عواملی است که به شخصیت[32] و توانایی های یادگیرنده، ویژگی های تکلیف، مشوق ها، و سایر عوامل بیرونی مرتبط است(واینر[33]، 1972). متغیرهای فراوانی هستند که بر روی انگیزش دانشجویان تأثیر می نهد و یکی از مؤثر ترین این عوامل انگیزۀ پیشرفت است که به زعم کسانی همچون اسلاوین[34] (1983) روان شناسان پرورشی بیشترین مواجهه را با آن دارند چرا که پژوهش های بسیاری در این خصوص انجام شده که گویای تفاوت افراد از لحاظ این انگیزه با یکدیگر می باشد. برخی انگیزه های بالایی را از خود نشان می دهند و در رقابت با دیگران و در کارهای خود، برای دستیابی به موفقیت سخت کوش هستند. بعضی نیز انگیزۀ چندانی برای پیشرفت تحصیلی ندارند و از بیم شکست خوردن، آمادۀ خطر کردن برای دستیابی به موفقیت نیستند(سیف، 1379). دانش آموزانی که انگیزۀ پیشرفت قوی دارند، در فعالیت های روزمرّه خود در جستجوی موفقیت هایی هستند که امکان برآورده ساختن انگیزه های  پیشرفت را فراهم آورد. آنها معیارهای پیشرفت ویژه ای را برای خود در نظر می گیرند و سپس برای دستیابی به آن معیارها به شدت تلاش می ورزند(زیمرمن و شونک[35]، 1989). قدر مسلّم آن است که افراد دارای سطوح گوناگون انگیزۀ پیشرفت، در زندگی روزمرّۀ خود به شیوه هایی کاملاً متفاوت رفتار می کنند. چنانکه جوان هایی که انگیزۀ پیشرفت بالایی دارند، بیش از آنها که انگیزۀ پیشرفت پایینی دارند به تحصیل دانشگاهی و دستیابی به نمره های بالاتر و شرکت در برنامه های غیردرسی متمایل هستند(شونک، 1991).

 

از آنجا که امروزه یکی از مهمترین عوامل تبیین پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را فراشناخت می دانند(موارچ[36]، 1999)، این پژوهش با هدف ساخت[37] و استانداردسازی[38] چنین ابزاری طراحی شد و در عین حال ارتباط میان این مهارتها با انگیزۀ پیشرفت تحصیلی[39] دانشجویان را مدّنظر قرار داد.

 

[1] Information-processing

 

cognition

 

[3] Driscoll

 

learning

 

metacognition

 

[6] Pellegrino

 

[7] DuBois & Howard & Sperling

 

[8] Kymes

 

[9] Kramarski

 

[10] Veenman

 

[11] Panaoura

 

[12] Philippou

 

[13] Retrieved

 

[14] Pugalee

 

[15] Wilson & Clarke

 

Flavell

 

Shounfeld

 

Paris & Jicobs

 

Armbroster & Bran

 

Glover & Bruning

 

strategice learners

 

academic achievement

 

Moyahan

 

Berk

 

Speer

 

Swenson

 

[27] Mc Cormid

 

Murray

 

[29] Weinberg & Gould

 

[30] Pervin

 

Mc Clelland

 

personality

 

Weiner

 

Slavin

 

Zimmerman & Schunk

 

[36] Mevarech

 

struction

 

Standardization

 

academic achievement motive

 
مداحی های محرم